روایات مربوط به نام بردن از حضرت مهدی علیه السلام به نام خاص (قسمت اول)

روایات مربوط به نام بردن از حضرت مهدی علیه السلام به نام خاص (قسمت اول)

در آموزه‌های اعتقادی شیعه، «مهدویّت»، از پر رمز و رازترین معارف اعتقادی است. از ولادت پنهان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرفته، تا پنهان زیستی او؛ از چگونگی زندگی آن حضرت گرفته تاعمر طولانی اش؛ از چگونگی غیبت ایشان گرفته تا ظهور، قیام و حکومت جهانی بر کره زمین و… اینها، اسراری است که بر عموم مردم، پوشیده مانده و برخی جزو اسرار الهی تلقی شده است.

یکی از این موارد، نام بردن آن حضرت به نام مخصوص (م ح م د) است. این بحث همواره مورد توجه دانشمندان و بزرگان شیعه بوده و در روایات فراوانی از معصومین(علیهم السلام) مورد اشاره قرار گرفته است.
وجود روایات متعارض در این موضوع، باعث شده نظرات مختلفی ارائه گردد. گروهی با استناد به روایاتی که ناظر به تحریم می‏باشند، بردن نام خاص آن حضرت را، ممنوع و حرام دانسته‏اند. عده‏ای جواز را مقید به زمان غیر از تقیه و ترس دانسته و برخی نیز با استناد به روایاتی که در آنها نام آن حضرت به صراحت ذکر شده، قائل به جواز شده اند.
بنابر این می¬توان مستند روایی دیدگاه¬های فوق را چنین بیان کرد:

1. روایاتی که حرمت را مربوط به هر زمان و هر مکان دانسته است؛
2. روایاتی که حرمت را تا زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) دانسته است؛
3. روایاتی که نام بردن را تنها در شرایط تقیه و ترس بر آن حضرت، جایز نمی داند؛
4. روایاتی که بدون هیچ قیدی، نام بردن را جایز می‌داند و ائمه(علیهم السلام) و یارانشان نیز در آنها تصریح به نام آن حضرت کرده¬اند.
انواع روایات درباره نام بردن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نام خاص (م¬ح¬م¬ د)
یک. روایات عدم جواز به صورت مطلق
روایات دسته اول را می‌‏توان به گروه¬هایی چند تقسیم کرد:
1ـ1. نام بردن حضرت با نام مخصوص برابر با کفر است:
محمدبن یعقوب کلینی در کافی با ذکر سند از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است: «صاحِبُ هَذاالاَمْرِلایسَمّیهِ بِاسْمِهِ اِلاَّکافِرٌ»؛1 «صاحب¬این امر کسی¬است که جزکافر، نام او را به¬اسم خودش نبرد».
این حدیث را شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه2 و مسعودی در اثبات الوصیه3 نقل کرده‏اند و اگر در منابع بعدی نیز ذکر شده، عمدتاً از این منابع است.
این روایت صریح در حرمت است؛ اگر چه عده‏ای آن را حمل بر مبالغه کرده‏اند. برخی از شارحان کافی، درباره این حدیث گفته اند: شاید مراد از کافر در این روایت، کسی باشد که اوامر الهی را ترک و نواهی او را انجام می‌دهد؛ نه کسی که منکر پروردگار و یا مشرک به او است. شاید این مختص به زمان تقیه باشد؛ چرا که روایاتِ فراوانی، به نام آن حضرت تصریح کرده است.4
برخی دیگر از شارحان، همچنان بر استفاده حرمت، از این گونه روایات پافشاری کرده¬اند.5
1ـ2. نام بردن ایشان جایز نیست؛ همان گونه که ولادت ایشان، مخفی است:
صدوق(ره) در کمال الدین و تمام النعمه از امام کاظم(علیه السلام) نقل کرده است: «…ذَلِکَ اِبْنُ سَیدَهِ الاِماءِ الذی تخفی عَلَی النَّاسِ وِلادَتُهُ، وَلا یحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیتُهُ…»؛6 «او فرزند سرور کنیزان است؛ کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست…».
در این دسته از روایات به دو چیز اشاره شده است: یکی مخفی بودن ولادت و دیگری حرمت نام بردن حضرت با نام خاص. اگرچه ولادت آن حضرت بر عموم مردم پوشیده بود؛ ولی عده ای از این امر آگاه بودند. بنابراین می‌توان احتمال داد، این عدمِ جواز، برای همه مردم نیست. از طرفی مرجع ضمیر در «وَلایحِلُّ لَهُمْ» به «الناس» برمی¬گردد؛ یعنی، بر کسانی که ولادت آن حضرت بر آنها پوشیده است؛ از این رو نام بردن، برای ایشان نیز جایز نیست. با وجود این احتمالات، نمی¬توان گفت که این روایت صریح در حرمت مطلق است.
1ـ3. نام بردن آن حضرت جایز نیست؛ همان گونه که جسم ایشان دیدنی نیست:
داود بن قاسم جعفری گوید: از امام هادی(علیه السلام) شنیدم که فرمود: «الخَلَفُ مِنْ بَعْدی اِبْنی الحَسَنُ فَکَیفَ لَکُمْ بِالخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الخَلَفِ؟ فَقُلْتُ: وَلِمَ جَعَلَنی اللَّهُ فِداکَ؟ فَقالَ: لاَنَّکُمْ لا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَلا یحلُّ لَکُمْ ذِکْرَهُ بِاسْمِهِ قُلتُ فَکَیفَ نَذْکُرُهُ؟ قالَ: قُولُوا: الحُجَهُ مِنْ آلِ مُحَمدٍ(صلی الله علیه و آله وسلم)»؛7 «جانشین پس از من فرزندم حسن است و شما با جانشین پس از جانشین من چگونه خواهید بود؟ گفتم: فدای شما شوم! برای چه؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمی بینید و بردن نام او به اسمش بر شما روا نباشد، گفتم: پس چگونه او را یاد کنم؟ فرمود: بگویید: حجّت از آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)».
امام صادق(علیه السلام) در جواب کسی که پرسید «مهدی از فرزندان کیست»؛ فرمود: «اَلْخامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعَ یغیبُ عَنکُمْ شَخْصُهُ، وَلا یحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیتُهُ»؛8 «پنجمین امام از فرزندان امام هفتم که شخص او از دیدگان شما نهان شود و نام بردنش روا نباشد».
در این دسته از روایات نیز به جهت وجود ضمایر مخاطب در «یغیبُ عَنْکُمْ» و «لا یحِلّ لَکُمْ»، ممکن است گفته شود، حرمت تنها متوجه مخاطبان آن حضرت بود و این به دلیل فشارهایی است که از طرف ظالمان بر شیعیان به جهت نام بردن حضرت وارد می‏کردند.9
همچنین «یغیب عنکم» به ملاقات¬های قطعی تخصیص خورده و این غیبت همگانی نیست؛ بر این اساس عدم جواز نام بردن نیز تخصیص خورده است. به علاوه روایاتی نیز وجود دارد که می‏گوید حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در دوران غیبت می‏بینند.
بنابراین از این دسته روایات، به خاطر وجود احتمالات، نمی توان قطع به حرمت را برای همگان استفاده کرد.
1ـ4. نام برنده آن حضرت بین مردم ملعون است:
با این مضمون توقیعی از امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر شده است که می¬فرماید: «مَنْ سَمانی فی مَجْمَعٍ مِنَ النَّاسِ فَعَلَیهِ لَعْنَهُ اللَّهِ»؛10 «لعنت خدا بر کسی که مرا در میان جمعی از مردم نام برد».
در این روایت نیز احتمالاتی وجود دارد: مقصود روایت، دوران غیبت صغرا است؛ یعنی، زمانی که آن حضرت در میان جمعی حضور می‏یافتند و اگر کسی نام او را افشا می‏کرد، موجب فاش شدن اسرار می‏شد و خطری متوجه آن حضرت می‏گردید؛ وگرنه صرف نام بردن ـ بدون اشاره به وجود ظاهری ایشان ـ مایه ضرر و زیانی نخواهد شد. احتمال دیگر اینکه مقصود از «فی مجمع من الناس» مخالفان و اهل سنّت باشد.

پی نوشت ها:
1. شیخ کلینی، کافی، ج1، ص333، ح4.
2 . کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص648، ح1.
3 . اثبات الوصیه، ص280.
4 . ر.ک: مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج6، ص224.
5 . ر.ک: محمد باقر مجلسی، مرآه العقول، ج ‍4، صص 18ـ 16.
6 . کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص368، ح6.
7 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص381، ح5؛ کتاب الغیبه، ص202، ح169؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص278؛ فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص262؛ شیخ کلینی، کافی، ج1، ص328، ح13.
8 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص411، ح12.
9 . ر. ک: مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 6، ص224.
10 . همان، ج2، ص483، ح3.
نویسنده:خدامراد سلیمیان
درسنامه مهدویت1-ص201 تا ص204

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید