هشدارهای علوی به حارث همدانی

هشدارهای علوی به حارث همدانی

امام علی (ع) در بخش نامه های نهج البلاغه (1) به “حارث همدانی “رهنمودها و هشدارهایی داده است که برای همیشه و همگان در طول تاریخ سودمند و آگاهی بخش و عبرت آموز است این نامه را در دو محور هدایت ها و هشدارها به اندازه مجال شرح خواهیم داد، لکن پیش از آن لازم است درنگی در شخصیت حارث همدانی داشته باشیم.

حارث همدانی
حارث، از خواص شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بود. او یار وفادار و فداکار و از فقها و دانشمندان زمانش، برترین بود (انه کان افقه الناس) در سال 65 هجری از دنیا رفت.
از برخی روایات چنین به دست می آید که وی به گونه ای ویژه مورد توجه و علاقه امام بود و امام به میهمانی او می رفت از این رو نوشته اند: روزی حارث از امام خواست که برای غذا به خانه او برود حضرت قبول کرد، ولی به این شرط که خود را به زحمت نیفکند، به هنگام خوردن غذا تکه نان هایی که در سفره بود به خدمت امام آورد، امیرمؤمنان (ع) مشغول خوردن شد، حارث گفت: من پول هم دارم – و آنها را نشان داد، اگر اجازه بفرمایید چیزی بخرم و بیاورم – امام فرمود: “هذه مما فی بیتک “این از چیزهایی است که در خانه داری و باید برای میهمان آورده شود (اشاره به این که اگر من گفتم از آنچه در خانه است بیاور و اضافه نه، به این معنی است که نباید قرض کرد، نه این که فقط از خوراکی ها هر چه داخل خانه هست بیاوری از پولها برای میهمان مصرف نشود. “(2)
این علاقه دو سویه بود، هم امام به حارث علاقمند بود و هم حارث از شیفتگان مکتب علوی بود و در این راه سر از پا نمی شناخت و از پرچمداران دفاع از جریان ولایت علوی و اسلام ناب بشمار می رفت. حارث می گوید:
“نیمه روزی به خدمت امیرمؤمنان رسیدم، فرمود آمدنت نزد من برای چیست ؟ گفتم: به خدا سوگند علاقه و محبت به تو مرا این جا آورده، فرمود: اگر در گفته ات راست بگویی مرا در سه جا خواهی دید: هنگامی که به گلوگاهت رسیده، و در صراط و کنار حوض کوثر. (3)
در این نامه ای که به آن اشاره شد مجموعه ای از اوامر و نواهی، هدایت ها و هشدارها از سوی امام برای حارث نوشته شده است که در این نوشتار آن را در دو بخش به تفکیک ارائه می دهیم:
بخش اول: هدایتها
بخش دوم: هشدارها

هدایت ها و رهنمودها

1-قرآن محوری
“تمسک بحبل القرآن وانتصحه، واحل حلاله و حرم حرامه و صدق بما سلف من الحق”
به ریسمان قرآن چنگ بزن و از آن اندرز بخواه، حلالش را حلال بشمر، و حرامش را حرام، آنچه از حقایق زندگی پیشینیان در قرآن آمده است تصدیق کن.
قرآن مجید محکم ترین سند سعادت و جامع ترین قانون خوشبختی دنیا و آخرت است این کتاب انسان را به بهترین راه هدایت می کند (4) و خالص ترین نصیحت ها و خیرخواهی ها را پیش روی آدمی می گذارد. هدایتگری است که در او غش نیست، راهنمایی است که صادقانه راه می نماید، (5) و رهزنان را نشان می دهد، پایبندی به حلال ها و حرام هایی که در قرآن مطرح شده تضمین کننده خیر دنیا و آخرت است.
گزارش ها، قصه ها و سرگذشت پیشینیان در این کتاب اطمینان آور و شفاف و درس آموز است، باور کردن این سرگذشت ها پشتوانه ای استوار برای حرکت به سوی کمال است زیرا همواره گذشته چراغ راه آینده است و از گذشته باید پلی برای آینده ساخت.
اگر قرآن محور زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان باشد هیچگاه دشمنان قدرت تسلط بر آنان را نخواهند داشت، جامعه ای که بر اساس قانون در رهنمودهای قرآنی شکل بگیرد در روابط داخلی و خارجی اش عزیز و مقتدر و مستقل، خودباور و خداباور و خویشتن بان و خوشبین به آینده خواهد بود.
جامعه قرآنی برخوردار از حیات طیبه (6) و جامعه ای برتر و به تعبیر قرآنی “اعلون” (7) است، تعالی روحی و اخلاقی، تعالی سیاسی و اجتماعی، تعالی فرهنگی و انسانی از مشخصات روشن جامعه قرآن محور است.
از این رو علی (ع) در این نامه و دستورالعمل به حارث همدانی نخستین توصیه و دستور را تمسک به ارزشهای قرآنی و پرهیز از نواهی آن می داند.
قرآن ریسمانی است که از چاه ظلمات نفس آدمی را به نور هدایت الهی بالا می کشد، از فرش بسوی عرش و از ملک به سوی ملکوت رهنمون می گردد، افسوس که قرآن هنوز که هنوز است در بین بسیاری از مسلمانان (مهجور) (8) و در حاشیه زندگی است، اگر این کتاب انسان ساز و جامعه پرداز به متن زندگی مسلمان ها راه می یافت امروز وضعیت مسلمانان این چنین که هست نبود و دشمنان این گونه که هستند نبودند.

2.عبرت آموزی
هدایت دیگری که در این دستورالعمل علوی آمده است این است که:
“و اعتبر بما مضی من الدنیا ما بقی منها فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحق بأولها و کلها حائل مفارق”
از (رخدادهای ) گذشته دنیا برای باقی مانده ی آن عبرت گیر، چرا که بعضی از آن شبیه بعضی دیگر است. و پایانش به نخستین آن ملحق می گردد، اما تمام آن گذرا و ناپایدار است.
“عبرت” از ماده عبور است، یعنی از ظاهر پدیده های تاریخی باید نقبی به درون آن زد، سنتهای حاکم بر تاریخ و فلسفه آن را باید کشف کرد و از آن درس زندگی آموخت، علل پیشرفت و پیروزی ملت ها و نیز ریشه های شکست و نابودی آنان را جستجو کرد و آن را به عنوان قانون و سنت عالم آفرینش مورد توجه قرار داد.
قرآن در سوره ی دخان می فرماید:
“کم ترکوا من جنات و عیون و زروع و مقام کریم و نعمه کانوا فیها فاکهین کذالک و اورثناها قوماً آخرین فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین” (9)
(سرانجام همگی نابود شدند و ) چه بسیار باغها و چشمه ها که از خود بجای گذاشتند، و زراعتها و قصرهای زیبا و گران قیمت. و نعمتهای فراوان دیگر که در آن (غرق) بودند. این چنین بود (ماجرای آنان) و ما (اموال و حکومت) اینها را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم.
نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه به آنها مهلتی داده شد.
این آیات اشاره به قوم بنی اسرائیل و فرعونیان دارد که با آن همه کبکبه و تمدنی که داشتند بر لجاجت با خدا و پیامبر الهی در کام دریا فرو غلتیدند از آب وارد آتش جهنم شدند. هر قوم و ملتی که روحیه تفرعن و فرعونیت که همان خودخواهی و منیت است در او باشد محکوم به فنا و نابودی است.
خدا با هیچ قوم و ملتی پیوند خویشی نبسته است.
3.نام خدا را بزرگ شمار
“و عظم اسم الله ان تذکره الا علی حق: و اطع الله فی جمیع امورک فان طاعه الله فاضله علی ما سواها.
نام خدا را بزرگ شمار و جز به حق از او نام مبر… در تمام اعمالت مطیع فرمان خدا باش، زیرا اطاعت و فرمانبرداری خدا از هر کاری بهتر است.
در این دو فراز از این نامه به دو نکته در رابطه با خدای متعال اشاره شده است:
-بزرگ شمردن نام خدا
– فرمانبرداری از فرامین او
معنای بزرگ شمردن نام خدا آن است که اسم او را وسیله مطامع و منافع دنیوی قرار ندهیم، برای رسیدن به متاع اندک دنیا به ذات اقدس او سوگند نخوریم، زیر پوشش نام او مردم را فریب ندهیم، گزیده ی سخن آن که خدا را هزینه زندگی زودگذر و فانی دنیا نکنیم، با عظمت از او یاد کنیم و جز در موارد حق نام او را نبریم.
نکته دیگر آن که سرلوحه همه کارهایمان را اطاعت از او قرار دهیم به خدا نگوییم کار داریم، به کارمان بگوییم خدا داریم، فرمان و قانون او را بر همه فرمانها و قانون ها مقدم بداری. سرمایه باقی و ثمر بخش و ماندگار برای انسان، قرار گرفتن در حوزه جاذبه حق تعالی و پیروی نمودن فرامین حیات بخش او در زندگی فردی و اجتماعی است. در همین نامه حضرت می فرماید:” و قر الله و اجبب احباءه “خدای را محترم شمار و دوستان خدا دوست بدار، بنابراین تعظیم توقیر و اطاعت خداوند وظیفه اساسی ما است.

4.یاد مرگ و مراحل پس از آن
“و اکثر ذکر الموت و ما بعد الموت ؟ و لا تتمن الموت الا بشرط و ثیق.”
همواره به فکر مرگ و عالم پس از آن باش، هرگز آرزوی مرگ مکن مگر با شرایط مورد اعتماد (به این شرط که خود را اهل نجات بدانی). ما انسانها در این بزرگ راه زندگی مسافری را مانند هستیم که از مبدأی به سوی مقصدی در حرکت است غفلت از مبدأ و مقصد و توجه نکردن به تابلوهای در مسیر، آدمی را به بیراهه می کشاند و چه بسا او را در دره سقوط بیفکند که نام و نشانی هم از او باقی نماند.
ذکر مرگ و یاد گردنه های پس از آن انسان را از خواب غفلت بیدار می سازد تا ره را گم نکند و مقصد را فراموش ننماید.
نسیان آخرت برابر است با غفلت و سنگدلی، و انسان دارای قساوت قلب از رحمت و فیض و فضل الهی به دور است، مانند سنگی که در مسیر رودخانه قرار گرفته انبوه آب از روی او عبور می کند اما هیچ سودی به حال او ندارد.
آرزوی مرگ برای کسی زیبا و مثبت است که دستش از عمل صالح پر باشد با دست خالی به سوی آن عالم رفتن رسوایی دارد، اگر علی (ع) می فرمود علاقه من به مرگ مانند علاقه کودک به شیر و پستان مادر است. (10) و یا می فرمود: من و مرگ مانند تشنه و آب هستیم. (11) و یا به هنگام ضربت خوردن فرمود: (فزت و رب الکعبه) برای آن بود که او لحظه ای از عمرش را در غیر یاد خدا و اطاعت او مصرف نکرد و همواره غرق در یاد خدا بود.
در ادامه نامه حضرت می فرماید: “و ایاک ان ینزل بک الموت و انت آبق من رب فی طلب الدنیا”. و بترس از آن که مرگ گریبانت را بگیرد و تو از خدایت فرار کرده و در طلب دنیا باشی.

5.عاقبت اندیش باش
“و اکظم الغیظ، و تجاوز عند المقدره، و احلم عند الغضب، و اصفح مع الدوله، تکن لک العاقبه”.
خشمت را فرو خور، به هنگام قدرت گذشت پیشه کن و هنگام خشم بردبار باش، آن گاه که حکومت در دست تو است عفو و مدارا کن تا عاقبت خوب برای تو باشد.
در این فراز از سخن مولا به عواملی اشاره شده که در پی ریزی عاقبت آدمی نقش بنیادی و اساسی دارد:
فرو بردن خشم، عفو و گذشت و بردباری پایه های شخصیت انسان را تشکیل می دهند، قرآن مجید می فرماید:
“والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین” (12)
(متقین ) کسانی هستند که خشم خود را فرو می برند و از (خطای ) مردم می گذرند، و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.
در گام اول انسان در برابر رخدادها و عوامل خشم آفرین باید قدرت کنترل خویش را داشته باشد. از آن بالاتر این که به کسی که او را به خشم آورده با آرامی و بزرگواری برخورد کند و در گام سوم بردباری و سعه صدر از خود نشان دهد و بالاخره در گام چهارم دولت و قدرت او را سرمست نکند بلکه به او بزرگواری بدهد که از لغزش دیگران چشم پوشی بپیماید عاقبت او تضمین است، چنین انسانی چشم انداز آینده او روشن و درخشان است و روزگار به سودش رو به پیش خواهد رفت.

6.نگرش انسان به نعمتها
“و استصلح کل نعمه انعمها الله علیک، و لا تضیعن من نعم الله عندک و لیر علیک اثر ما انعم الله به علیک… و اکثر ان تنظر الی من فضلت علیه فان ذلک من ابواب الشکر.
هر نعمتی را که خدا به تو داد نیکوکردار و هیچ نعمتی از نعمتها را ضایع و تباه مساز، و باید اثر نعمتهایی که خدا به تو داده در تو دیده شود… به افراد پایین تر از خود توجه داشته باش، که این خود شکر برتری تو بر آنهاست.
استفاده بهینه از نعمتها و تباه نساختن آنها نشانه خداباوری و خردمندی است باید بدانیم که در هر نعمتی عوامل فراوانی در عالم هستی دست به دست هم می دهند تا آن را به دست ما بسپارند، شایسته نیست که آن را به آسانی تباه سازیم و ضایع کنیم، از سوی دیگر آثار نعمتهای الهی در زندگی ما باید محسوس باشد، در عمل شاکر نعمتها باشیم، آنها را به جا و درست مصرف نماییم و در مرحله سوم همواره به افراد پایین دست نگاه کنیم و نه بالا دست تا روحیه شکرگزاری در ما ایجاد شود و تداوم یابد.
بسیارند از کسانی که غرق در نعمت فرزندی صالح، همسر شایسته، منزل وسیع، آبرومندی اجتماعی و مانند آن هستند اما همواره آه و ناله و ناسپاسی آنها به گوش می رسد، ریشه آن این است که خود را با انسانهای بالاتر و جلوتر از خود در امورمادی و دنیایی مقایسه کنند و احساس کمبود می کنند، رهنمود علی (ع) آن است که خود را با پایین دستها سنجش کن تا درهای شکر برایت گشوده شود.

هشدارها و تحذیرها
در نامه 69 نهج البلاغه در کنار هدایت ها و رهنمودها – که به آن اشارت شد – هشدارها و تحذیرهایی نیز آمده است که هر کدام به نوبه خود آژیر خطر و زنگ بیدار باش برای ما انسان ها است، امام علی (ع) مانند طبیب حاذقی که بیماران را با دستورهای مثبت و منفی، ایجابی و سلبی مداوا می کند و یا از گسترش بیماری پیشگیری و جلوگیری می نماید، در این دستورالعمل هم به موضوعات ایجابی که باید انجام داد و هم به موضوعات سلبی که نباید انجام داد پرداخته است تا درمان خود را با کمال و تمام به انجام رسانده باشد.
آنچه در بخش پیشین به آن اشارت شد، دستور به انجام کارهایی بود که شایسته انجام بود. در بخش دوم به آن اموری اشاره خواهیم کرد که حضرت همگان را از آن برحذر داشته اند و هشدار داده اند.
لازم به ذکر است که زبان هشدار گاهی با جمله (ایاک) است و گاهی با صیغه (واحذر) و گاهی هم با فعل نهی ، که نتیجه هر سه از لحاظ معنایی یکی است.

1.کار ناپسند نسبت به دیگران
“واحذر کل عمل یرضاه صاحبه لنفسه و یکره لعامه المسلمین”.
از هر عملی که تو را خشنود و مسلمانان را ناپسند آید بر حذر باش.
در این فراز از سخن، مولا علی (ع) معیاری برای کارهای روزانه ما مسلمانان بیان کردند و آن این است که: پسندیده و ناپسندیده بودن کار را با روحیات خودت محاسبه نکن، بلکه معیار خوب و بد و شایسته و ناشایسته بودن کار را عموم مسلمانان قرار ده، به دیگر سخن خودت میزان و خط کش نباش که هر چه را نپسندی ترک کنی، بلکه بررسی و دقت کن این کاری که می خواهی انجام دهی، این حرفی که قرار است بیان کنی، این تصمیمی که قرار است اتخاذ کنی و بالاخره هر اقدامی که قرار است از تو صادر شود آیا با مذاق دیگر هم کیشان تو و مسلمانان پیرامون تو پسندیده هست یا نه، اگر سر دو راهی قرار گرفتی بر خشنودی خویش و ناخوشنودی دیگران، دیگران را بر خود مقدم بدار، مصلحت امت و جامعه اسلامی را بر رضای خویشتن و مصلحت جامعه اسلامی را بر رضای خویشتن و مصلحت خود ترجیح بده و به گونه ای عمل کن که فضای جامعه دینی را آلوده و مه آلود نسازی، اگر دیدی شعاع عملکرد تو دیگر مسلمانان را می آزارد و آنان را نگران می سازد و از عملیاتی کردن آن تصمیم و اراده صرف نظر کن.
این رهنمود حضرت که با هشدار همراه است در بسیاری از مسائل و مواضع اجتماعی کارساز و گره گشاست، چه بسا ذوق و سلیقه فردی چیزی را اقتضاء کند که مزاج سیاسی و فرهنگی جامعه آن را پذیرا نیست، در این فرض بهتر است که مصلحت جمع و جامعه را بر نگرش و بینش خود مقدم بدارد تا جامعه به تنش و چالش گرفتار نگردد.

2.شرم و حیاء
“واحذر کل عمل یعمل به فی السر و یستحی منه فی العلانیه ”
و از هر کاری که پنهانی انجام می شود و در ظاهر از آن شرم داری، پرهیز کن.
بی شرمی و بی حیایی یکی از آسیب های بزرگ و فردی و اجتماعی است، بی حیایی نسبت به خدا، بی حیایی نسبت به مردم، بی حیایی نسبت به خود. تنها سفارشی که از همه پیامبران الهی باقی مانده این است که: اگر کسی حیاء نداشت هر کاری که می خواهد بکند مانعی برای آن نیست. یعنی تنها چیزی می تواند جلو هرزگی و تبه کاری انسان را بگیرد داشتن حیاء است.
بسیاری از کارها را انسان در ملأ عام و در منظر مرأی انجام نمی دهد ولی ممکن است در خلوت و پنهانی انجام دهد، امام علی (ع) می فرماید: از آن کاری که حاضر نیستی در خلوت و در دیدگاه مردم انجام دهی از آن در پنهانی نیز پرهیز کن و انجام نده.
در روایات از حیاء به عنوان رأس (13) و سرآمد فضائل یاد شده است، حیاء کلید خوبی هاست و بی حیایی کلید زشتی ها و پلیدی ها. از این رو در روایت آمده است که “لا ایمان لمن لا حیاء له” (14).
بنابراین یکی دیگر از هشدارهای امام علی (ع) به شیعیان این است که همواره خود را در محضر خدا بیند و آشکار و پنهانشان یکسان باشد و حرمت حیاء را پاسدارند.

3.کاری که عذرخواهی به دنبال دارد را ترک کن “و احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره او اعتذر منه”
از اعمالی که اگر از انجام دهنده اش پرسش شود انکار می کند و یا پوزش می طلبد دوری کن. در این فراز امام ملاک و معیار کار خوب و بد را بیان کرده اند، فرموده است: هر عمل و کاری که این دو چیز را به دنبال داشته باشد، شایسته است که ترک شود و انجام آن به صلاح نیست:
الف: کاری که اگر انجام بگیرد انسان انجام دهنده حاضر نیست آن را به خودش نسبت دهد.
ب: کاری که اگر عملی شود انسان حاضر است از انجام آن عذرخواهی نماید.
امام می فرماید: در هر اقدامی نخست بیندیش و فکر کن، به پیامدها و عواقب کارها اندیشه کن، اگر دیدی از جمله کارهایی است که آن قدر زشت و نامناسب است که آدم دوست ندارد آن را بعهده بگیرد و یا اگر عهده دار شود ناچار است از آن پوزش بطلبد، از چنین کارهایی اجتناب کن و از آغاز که نیت انجامش را داری ترک کن تا گرفتار آن نشوی.
این هشدار امیرالمؤمنین (ع) را اگر جدی بگیریم بسیاری از فضا سازی های منفی و شایعه سازی های اجتماعی رخت بر می بندند، کسانی هستند دست به کارهایی می زنند که اگر آشکار شود و روزنامه ای و یا رسانه ای شود آن را تکذیب می کنند، چرا که عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی، شایسته است پیش از انجام هر اقدامی جوانب آن را به درستی بررسی کنیم تا گرفتار آثار منفی آن نشویم.

4.پاییدن زبان
“و لا تعجل عرضک غرضاً لنبال القول ، و لا تحدث الناس بکل ما سمعت به فکفی بذلک کذبا، و لا ترد علی الناس بکل ما سمعت به فکفی بذلک جهلاً
آبروی خود را هدف تیرهای سخنان مردم قرار مده و تمام آنچه را می شنوی برای مردم بازگو مکن (چرا که راست و دروغ مخلوط است ) دین تو را به دروغ آلوده می کند و نیز تمام آنچه را برای تو نقل می کنند تکذیب منما.
سه نکته و سه هشدار در این قطعه از سخنان مولا علی (ع) مورد توجه قرار گرفته است: زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد بسیاری از اوقات بر اثر عدم توجه و رعایت نکردن اصول انسانی در روابط اجتماعی، انسان با یک اظهار نظر و با یک گفتار آبرو و حیثیت اجتماعی چند ساله خود را بر باد می دهد و آماج تهمت ها و حمله ها و هجمه ها قرار می دهد. بنابراین زمام زبان باید در اختیار انسان باشد، کم بگوید و محکم بگوید و از سست گویی و پرگویی بپرهیزد. در جای دیگر علی (ع) فرمود: “من کثر کلامه خطؤه”؛ (15) آنکه سخن زیاد بگوید لغزش هایش نیز بیشتر است.
گوش انسان دروازه ای است که دربان ندارد، فیلتر و حاجب و مانعی هم ندارد ممکن است بسیاری از چیزها را آدمی در طول شبانه روز بشنود، راست و دروغ، سست و محکم، حق و باطل، اما مجاز نیست که هر چه شنید آن را به دیگران منتقل کند زیرا همین روحیه کافی است که او را در ردیف دروغگویان قرار دهد و آبرو و اعتبار خود را در معرض آسیب بگذارد.
3-نکته سومی که حضرت به آن اشاره فرموده است آن است که: آنچه از دیگران می شنوی تکذیب نکن که این روش تو را در ردیف جاهلان و نابخردان قرار می دهد، بسیاری از گفته های دیگران که به گوش تو می رسد حق است، راست و درست است با تبر (لا) گفته ها و اقوال دیگران را هدف قرار مده. درباره ی آنها فکر کن، بررسی و جستجو کن، شاید از لابلای آنها به حقایقی دست یابی که در صورت دست یابی به آنها زندگی اجتماعی و حتی فردی تو را دگرگون سازد و نقطه ی عطفی در اراده و عزم تو شود.

5.از یار بد گریزان باش
“و احذر صحابه من یقیل رأیه و ینکر عمله فان الصاحب معتبر بصاحبه”
از یارانی که در فکر و نظر ضعیفند و عمل آنها ناشایسته است بر حذر باش، زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش تشکیل می دهند.
مردم در جامعه انسان را از دو طریق شناسایی می کنند: یکی گفتار و رفتار فردی و موضع گیری های اجتماعی و دیگر از نشست و برخاست با دیگران ، مصاحبت و همنشینی معیار خوبی برای نمره دادن مثبت و منفی به انسانهاست.
در روایات آمده است که:
“المرء علی دین خلیله”؛ (16) هر کس با آیین دوست و رفیقش شناخته و ارزیابی می شود.
انسان مسلمان و شیعه اهل بیت (ع) اجازه ندارد با هر کس و ناکس رفت و آمد کند و دست دوستی بدهد. شایسته است با کسانی همنشینی نماید که او را به ارزشها نزدیک و از زشتی ها دور سازند و اگر به عکس شد این رفاقت ممنوع است زیرا یار بدتر بود از مار بد.
در ادامه این دستورالعمل حضرت شفاف تر به این مسأله اشاره کرده اند: “ایاک و مصاحبه الفساق فان الشر بالشر ملحق”.
از همنشینی با فاسقان بپرهیز که شر به شر می پیوندد.
نسیم با آن لطافتی که دارد هنگامی که از روی مزبله عبور می کند بوی بد می گیرد و آزار دهنده می شود، مراقب باش روح لطیف خود را که با رنگ عبودیت و عطر بندگی خو گرفته گرفتار بوی بد گناه نکنی و دوستان ناباب فضای جان و روح تو را آلوده نسازند که اگر روحت رنگ گناه گرفت و گفتارت نیز به فسق و فجور آلوده خواهد شد.

6. در گزینش مسکن حساس باش
“و اسکن الامصار العظام فأنها جماع المسلمین و احذر منازل الغفله و الجفاء و قله الاعوان علی طاعه الله”
در شهرهای بزرگ سکونت کن زیرا مرکز اجتماع مسلمانان است و از جاهایی که مردم آن از یاد خدا غافلند و به یکدیگر ستم روا می دارند و بر اطاعت از خدا به یکدیگر کمک نمی کنند، بپرهیز.
در ضرب المثل ها گویند: “وطن جایی است که آزاری نباشد کسی را با کسی کاری نباشد” در شهرهای کوچک چون همدیگر را می شناسند دردسرها و مزاحمت ها هم فراوان است به خلاف شهرهای بزرگ که انسان در یک فضای جمعی کلانی زندگی می کند، امکانات و ابزار زندگی فراهم تر است، اگر در کلان شهرها انسان بتواند سکونت گزیند و در عین حال به یاد خدا باشد بهتر است اصولاً هر کجا که تعاون بر نیکی و تقوا بیشتر باشد و تعاون بر گناه و تجاوز کمتر، شایسته سکونت است.
در این رابطه دو حدیث را ملاحظه نمایید:
رسول خدا (ص) فرمود:
“البلاد بلاد الله و العباد عباد الله فحیثما اصبت خیرا فأقم”؛ (17) شهرها شهرهای خدایند و بندگان نیز بندگان خدا. پس هر کجا که محیط خیر و خوبی باشد شایسته سکونت و زندگی است.
امام علی (ع) فرمود:
“و الزموا سواد الاعظام فأن یدالله مع الجماعه”؛ (18) همواره با بزرگترین جمعیت ها باشید که دست خدا با جماعت است.

7.جایگاه حضور شیطان
“و ایاک و مقاعد الأسواق، فأنها محاضر الشیطان و معاریض الفتن” از نشستن در گذرگاه های عمومی و بازار، پرهیز کن که جای حاضر شدن شیطان و برانگیخته شدن فتنه هاست.
گرچه شیطان مانند خون در تن انسان جاری است و همه جا انسان را رصد می کند و کمین کرده تا زمینه های لغزش او را فراهم آورد اما در برخی زمان ها و مکان ها حضور پر رنگ تر و جدی تر دارد، از جمله آن مکان ها، اماکن عمومی مانند بازار است که زمینه گناه و انجام حرام بیشتر است از این رو پیامبر اکرم (ص) فرمود:
“ان الشیاطین تغدوا برایاتها الا الأسواق فیدخلون مع اول داخل و یخرجون مع آخر خارج؛ (19) شیطان ها صبحگاهان با پرچم های خود به بازار می روند و با هر که زودتر به بازار رود داخل می شوند و با هر که دیرتر درآید، بیرون می آیند.
بنابراین زمینه شیطنت شیطان ها در بازار فراهم تر است، چه انسان هایی به ظاهر انسان اما در عمل دست شیطان را از پشت می بندند و با هزاران دوز و کلک مردم را می فریبند و شیطان گونه با سوگند و قسم های پی در پی و با شیوه های ویژه ای که دارند، اجناس بنجل را به قیمت بالا به مشتریان ناآگاه می فروشند و نام آن را هم زرنگی و کیاست می گذارند.

8. مسافرت در جمعه
“و لا تسافر فی یوم جمعه حتی تشهد الصلاه الا فاضلاً فی سبیل الله او فی امر تعذر به”.
روز جمعه پیش از نماز مسافرت نکن جز برای جهاد در راه خدا و یا کاری که از انجام آن ناچاری.
از این فراز کلام مولا اهمیت حضور و شرکت در نماز جمعه استفاده می شود. هشدار حضرت آن است که هیچ چیزی نباید مانع حضور در نماز جمعه شود، زیرا نماز جمعه رمز وحدت، عامل تقویت نظام، پیوند و بیعت با ولایت حضور در متن سیاست، و بالاخره نماز جمعه پیشانی و چهره حکومت اسلامی است.
حضور دسته جمعی و با انگیزه هر هفته در نماز جمعه اقتدار مسلمانان را به نمایش می گذارد و صف بهم پیوسته آنان را که حاکی از دلها و انگیزه های بهم گره خورده است، نشان می دهد، امام جمعه با تبیین مسائل سیاسی و تحلیل آنها و نیز تشریح مصلحت اسلام و مسلمانان و شیطنت ها و فتنه گری های دشمنان، مردم را به حضور در صحنه فرا می خواند و با ذکر و موعظه و سفارش به تقوا مصونیت فردی و اجتماعی را گسترش می دهد، این چنین اجتماعی که در آن هم عبادت و هم سیاست با هم مطرح باشد در سایر ادیان وجود ندارد و این از ویژگی های دین همه سونگر و جامع اسلام است.
از این رو در روایات نسبت به کسانی که بدون عذر و دلیلی سه هفته پی در پی به نماز جمعه حضور نیابند هشدار داده شده است.
امام باقر (ع) فرمود: “من ترک الجمعه ثلاث جمع متوالیه طبع الله علی قلبه” (20) هر که سه جمعه متوالی (بدون عذر) نماز جمعه را ترک کند، خداوند بر قلب او مهر می زند.

پی نوشت ها :

1.نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 69 با استفاده از ترجمه مرحوم دشتی، و نیز آیه الله مکارم.
2.ترجمه و شرح فشرده نهج البلاغه آیه الله مکارم، ج 3، ص 476 سفینه البحار، دارالاسوه ، ج 2، ص 139.
3.همان.
4.سوره ی اسراء، آیه ی 17.
5.نهج البلاغه، خطبه 176.
6.سوره ی نحل، آیه ی 97.
7.سوره ی آل عمران، آیه ی 139.
8.سوره ی فرقان، آیه ی 30.
9.سوره ی دخان، آیه ی 29-25.
10.نهج البلاغه، خطبه 5.
11.همان، نامه 23.
12.سوره ی آل عمران، آیه ی 134.
13.میزان الحکمه، ری شهری، ترجمه شیخی، ج 3، ص 280.
14.همان، ص 282.
15.نهج البلاغه، قصار 349.
16.میزان الحکمه، ص 6، ص 190.
17.نهج الفصاحه، حدیث شماره ی 1116.
18.نهج البلاغه، خطبه 127.
19. نهج الفصاحه، شماره 638.
20.التهذیب، ج 3، ص 238.
منبع: نشریه پاسدار اسلام، شماره 337.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید