بار گران حکومت جهانی بر دوش امام مهدی

بار گران حکومت جهانی بر دوش امام مهدی

حکمه ادبر امرهم، و بای علم اتقن امرهم، و بای حلم اصابرهم، و بای قسط اعدل بینهم، و بای معرفه افضل بینهم، و بای عقل احصیهم. و بای جند اقاتلهم، فانه لیس عندی مما ذکرت یا رب شی‌ء! فقونی علیهم، فانک الرب الرحیم الذی لا تکلف نفسا الا وسعها، و لا تحملها الا طاقتها. «1»

(1) ای ذو القرنین! تو حجت من بر مردمانی هستی که در شرق و غرب عالم زندگی می‌کنند و این تاویل رویای توست. ذو القرنین عرض کرد: بار الها! مرا به کاری بس سترگ فراخواندی که بزرگی‌اش را تنها تو می‌دانی. مرا خبر ده از این امت که با کدام نیرو با آنها به مبارزه برخیزم، با کدام یاران بر آنان پیروز شوم، با کدام حیله با آنها برخورد کنم، با کدامین صبر تحملشان نمایم، با کدامین زبان با آنان سخن گویم، چگونه می‌توانم زبان‌هایشان را بفهمم، با کدامین گوش سخنانشان را بشنوم، با کدامین چشم به آنان در نگرم و خوب را از بد تشخیص دهم، با کدامین دلیل با آنان به مجادله برخیزم، با کدامین حکمت امورات ایشان را تدبیر نمایم، با کدامین دانش کارشان را استوار سازم، با کدامین حلم با آنها شکیبایی ورزم، با کدامین عدالت در بین آنها دادگری کنم، با کدامین شناخت یکی را بر دیگری ترجیح دهم و با کدامین لشکر با آنها بجنگم؟

بار الها! هیچ یک از اینها را که بازگفتم، در نزد خود ندارم. پس تو مرا بر آنها نیرو و قوت بخش؛ زیرا تو پروردگار مهربانی هستی که بیش از ظرفیت کسی بر او تکلیف نمی‌کنی و بیش از طاقتش بر او بار نمی‌نهی.

(2) این روایت به خوبی از بار گران حکومت جهانی بر دوش کسی که عهده‌دار آن خواهد شد، خبر می‌دهد.

اگر چه امروز مدنیت مدرن برخی از این مشکلات را تا حدودی حل نموده؛ اما خود، پیچیدگی‌ها و مشکلات جدیدی را پدید آورده است و اگر وعده الهی برای راهنمایی ذو القرنین نبود (در صورت صحت روایت) رهبری بر تمام جهان بلکه بر بعضی از آن نیز برای او- که معصوم هم نبود- نه تنها مشکل، بلکه محال بود.

(3) آری، ممکن است این محال بودن در صورتی که رهبری شورایی را بپذیریم، بر طرف شود اما بعدا توضیح خواهیم داد که امام مهدی علیه السلام رهبری شورایی را نمی‌پذیرد مگر آن که طبق آموزه‌ها و سیاست‌گذاری‌های خود ایشان، بشریت برای دوره‌ای طولانی تحت تربیت قرار گیرد و سربلند بیرون آید. «2» به هر حال مقصود از طرح این مباحث، بیان اهمیت عصمت بود و این که برای هیچ غیر معصومی بر دوش گرفتن بار ماموریت رهبری جهان میسر نیست.

(1). الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه (نسخه خطی).

(2). ر. ک: الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الکبری؛ ص 477 به بعد.

(1) توضیح ویژگی دوم (در نظر امامیه، او حتی در زمان غیبت نیز، یگانه رهبر الهی جهان و ملت‌های مسلمان است):

این ویژگی برای باورمندان به رهبری ایشان ثمراتی دارد؛ همچنین تاثیر بسزایی در عمق‌بخشی و وسعت دادن به امر پالایش جانهای مومنان توسط خداوند بزرگ دارد.

در نتیجه کسی که به رهبری امام زمان علیه السلام در زمان غیبت باور دارد، ایمانش با توفیق الهی صیقل می‌یابد و با تعمیق اخلاص در وی، به کمال می‌رسد. اثرات ایمان فرد به رهبری مهدوی، به روشنی تمام در رفتارش منعکس می‌گردد و سرانجام منجر به عمل و جانفشانی و فداکاری خواهد شد. در حالی که به طور طبیعی کسی که ذهنش از این مفهوم خالی است، کم تر به عمل و فداکاری مبادرت می‌ورزد.

(2) این بدان دلیل است که در ذهن مومنان، مفهوم رهبری حضرت مهدی علیه السلام با شماری از حقایق گره خورده است:

حقیقت اول: فرد مومن سربازی است که برای حرکت در راه خدا و اطاعت از دستورات رهبرش (امام مهدی علیه السلام) که همان عمل به «احکام اسلامی» است، هدایت شده است. امام علیه السلام نماد و نماینده حقیقی اسلام است. بنابراین دستورات اسلام، دستورات اوست و خواست پیامبر صلی الله علیه و آله برای امتش، خواست او.

حقیقت دوم: او در برابر امام علیه السلام هر چند به طور غیر مستقیم، مسیول و مورد محاسبه است؛ او می‌داند که پیشوایش زنده و از کارهای او آگاه می‌باشد. پس سزاوار است با اعمال شایسته دل او را شاد نماید و با دوری از گناهان در برابرش شرمنده نگردد.

حقیقت سوم: درک غربت و مظلومیت این رهبر در زمان غیبت و نیز مظلومیت اسفناک بشریت که غیبت امامشان و عبور از دوران‌های ظلم و انحراف، موجب بسیاری از ذلت‌ها و سرکوب آنها شده است.

حقیقت چهارم: درک این موضوع که باید منتظر آن رهبر بود و ظهور وی و برپایی دولت حق را در هر لحظه احتمال داد. بالطبع این حالت اقتضا می‌کند که شخص در راه دین، به اخلاص و ایمان و فداکاری‌اش عمق بخشد تا به گاه ظهور از نزدیکان حضرت علیه السلام باشد و شایستگی کمک به او را در اصلاح جهان پیدا نماید.

(3) … و دیگر حقایقی که هر کدام از آنها می‌تواند انگیزه‌ای قوی برای فرد مومن در راه تلاش و فداکاری بیشتر در خط اسلام صحیح باشد و این خود به طور طبیعی، موجب موفقیت بیشتر و سریع تر در امر «پالایش درونی مومنان توسط پروردگار» است. و هیچ یک از این ثمرات، بدون ایمان به رهبری امام مهدی علیه السلام و غیبت ایشان حاصل نمی‌شود.

(4) توضیح ویژگی سوم: هم عصری امام علیه السلام با نسل‌های متمادی از بشریت فوایدی دارد که به دو مورد آن اشاره می‌کنیم:

فایده اول (که به خود امام علیه السلام بر می‌گردد): این معاصرت باعث می‌شود که امام به طور مستقیم از اصول تحولات تاریخی و زنجیره حوادث آن- که تاثیر بسیار ژرفی در رهبری ایشان پس از ظهور خواهد داشت- آگاه شود. «1»

فایده دوم (که به بشریت برمی‌گردد): علاوه بر آن که به حضرت ولی عصر علیه السلام به عنوان یک رهبر نیاز است؛ بر اساس اخبار امامیه نیاز به ایشان به سان یک نیاز ضروری تکوینی است، از جمله این اخبار، روایتی است که در الکافی نقل شده است.

(1) ابو حمزه گوید:

قلت لابی عبد الله- الصادق- علیه السلام: تبقی الارض بغیر امام؟ قال: لو بقیت الارض بغیر امام لساخت. «2»

به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ فرمود: خیر، زیرا اگر چنین شود زمین اهلش را در کام خود فرو خواهد برد.

نیز از ابو هراسه نقل شده است که حضرت باقر علیه السلام فرمود:

لو ان الامام رفع من الارض ساعه، لماجت باهلها کما یموج البحر باهله. «3»

اگر امام معصوم علیه السلام ساعتی از زمین حذف و محو شود، زمین اهلش را می‌بلعد، همان طور که دریا اهلش را در امواج خود فرو می‌برد.

(2) با چشم‌پوشی از امکان حمل این روایات بر اموری رمزی و تاویلی، می‌توان گفت این روایات در ظاهر دلالت بر این دارند که بقای امام به منظور بقای زمین و ساکنان آن، ضروری است و این به دلیل آن است که باید زمینی باشد تا امکان عملی شدن وعده خداوند و نتیجه دهی برنامه کلی الهی بر روی آن وجود داشته باشد و این نیز هنگامی تحقق می‌یابد که وجود امام با همه سال‌ها و نسل‌های بشری، هم عصر باشد.

به ویژه پس از اعتقاد به این که امامان علیهم السلام دوازده نفرند و نه بیشتر (حتی به روایت عامه) «4» و از آن رو که یازده نفرشان رحلت فرموده‌اند؛ در این صورت معلوم می‌شود که خداوند امام دوازدهم را برای تحقق این نتیجه باقی گذارده است. و شاید مراد امام مهدی علیه السلام همین موضوع باشد، آنجا که می‌فرماید:

و انی لامان لاهل الارض، کما ان النجوم امان لاهل السماء. «5»

بی‌تردید من مایه امان اهل زمینم؛ چنان که ستاره‌ها مایه امان اهل آسمان‌اند.

(1). الصدر، سید محمد، همان؛ ص 514 به بعد.

(2 و 3). الکلینی، محمد بن یعقوب، همان (نسخه خطی)؛ باب ان الارض لا تخلو من الحجه.

(4). البخاری، محمد بن اسماعیل؛ الصحیح البخاری؛ ج 9، ص 101 و النیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم؛ ج 6، ص 3 و 4.

(5). الصدر، سید محمد، همان؛ ص 54.

تاریخ پس از ظهور

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید