خدا راه کمال را برای انسان ها قرار داده است، یکی از راه ها راحت است مثل خوب شوهر داری کردن، تربیت بچه و… یکی دیگر از راه ها سخت است مثل مبارزه با هواهای نفسانی خصوصاً کسی که مجرد باشد؛ چرا خدا برای یکی راه آسان و برای دیگری راهی سخت در نظر گرفته است، مگر هر دو نمی خواهند به کمال برسند؟

خدا راه کمال را برای انسان ها قرار داده است، یکی از راه ها راحت است مثل خوب شوهر داری کردن، تربیت بچه و… یکی دیگر از راه ها سخت است مثل مبارزه با هواهای نفسانی خصوصاً کسی که مجرد باشد؛ چرا خدا برای یکی راه آسان و برای دیگری راهی سخت در نظر گرفته است، مگر هر دو نمی خواهند به کمال برسند؟

خدا راه کمال را برای انسان ها قرار داده است، یکی از راه ها راحت است مثل خوب شوهر داری کردن، تربیت بچه و… یکی دیگر از راه ها سخت است مثل مبارزه با هواهای نفسانی خصوصاً کسی که مجرد باشد؛ چرا خدا برای یکی راه آسان و برای دیگری راهی سخت در نظر گرفته است، مگر هر دو نمی خواهند به کمال برسند؟

افراد بشر در بهره گیری از مواهب خلقت برابر نیستند؛ چرا که انسان ها از نظر نیروی جسمانی، استعداد، هوش، توارث امکانات مادی و دیگر مواهب یکسان نیستند. گروهی دارای زندگی راحت و گروهی دیگر جز سختی و زجر از این دنیا، چیزی نمی بینند. این تفاوت ها و اختلافها فی الجمله از سنن حتمی آفرینش است که از روی حکمت و مصلحت از سوی آفریدگار حکیم و دانا مقدر شده تا انسان ها به یکدیگر احساس نیاز کنند و در زندگی یکدیگر را یاری دهند و در خدمت هم قرار گیرند. چنانچه این تفاوت ها نبود، زندگی اجتماعی میسر نمی شد و تار و پود اجتماع از هم می گسست و فعالیت و نشاط به رکود و افسردگی مبدل می گشت.[1] علاوه بر این یکی دیگر از اسرار تفاوت ها «ابتلا و آزمایش» افراد است، که زمینه ای است برای تکامل و خودسازی انسان ها و این تفاوت ها برای این است که معلوم گردد انسان چگونه از امکانات خدادادی بهره برداری می کند و اگر این نابرابریها نبود زمینه‌ ابتلاء و امتحان از میان می رفت. در قرآن نیز خداوند فرموده است: اگر خدا می خواست همه شما را امت واحده و یکسان قرار می داد، ولی خدا می خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید.[2] پس خداوند متعال با هر چیزی بندگان خود را با توجه به مصلحت و ظرفیت افراد امتحان می کند، چه از قبیل امراض و فقر و ذلت و ادبار دنیا باشد یا مقابل این  موارد مثل ثروت، سلامتی و… و در ابتلاء به بلایا و کمبودها، غرض و مصلحت هایی دارد که ما بدانها اشاره می کنیم.
1. یاد حق و تضرع به درگاهش: یکی از غرض های ابتلاء بندگان این است که آنها در این ابتلاء و گرفتاریها به یاد حق افتند و  مناجات و تضرع به درگاهش نمایند و مانوس با ذکر و فکر او گردند؛ چرا که تنها راه کمال انسان همین انس با یاد و ذکر حق تعالی است. و این طبیعی بشر است که در وقت بلیات بر رکنی که احتمال نجات در او می دهند پناه می برند و بدان متوجه می شوند و انقطاع به مقام مقدس او پیدا می کنند.[3] می توان گفت که چون انبیاء و اولیاء به نور باطنی، یافته اند که حق تعالی بر این عالم، نظر لطف دارد از این جهت  فقر و ابتلاء را به راحتی و ثروت اختیار کرده اند. چنانکه در حدیث است که جبرئیل کلید خزائن ارض را به خدمت حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد و عرض کرد در صورت اختیار آن، باز از مقامات اخروی شما چیزی کم نخواهد شد؛ ولی حضرت برای تواضع از حق تعالی قبول نفرمودند و فقر را اختیار کردند.[4] 2. وصول به درجات: همان طور که در اخبار نیز اشاره شده، برای مومنان درجاتی است که به آنها نائل نشوند مگر با بلیات و امراض و آلام. حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ در این زمینه فرموده اند: هر آینه برای بنده، درجه ای پیش خدا می باشد که نمی رسد به آن مگر به دو خصلت: رفتن مالش یا بلیه در جسمش.[5] و در جایی دیگر فرموده اند: همانا بزرگی فرد با بزرگی بلا است و خداوند قومی را دوست ندارد، مگر آنکه خداوند آنها را مبتلا کند.[6] 3. انزجار از عالم فانی: هر عملی که از انسان واقع می شود از آن یک اثری در نفس واقع می شود، چه اعمال حسنه باشد یا سیئه، و چه از سنخ لذائز باشد یا از سنخ الام؛ مثلاً از هر لذتی که انسان می برد در نفس اثری از آن واقع می شود و ایجاد علاقه و محبتی نسبت به آن  می شود و توجه نفس به آن افزون می گردد، و هر چه در لذات بیشتر غوطه زند، علاقه  و حب نفس بر این عالم شدیدتر می گردد و ریشه محبت بیشتر می گردد، و هر چه توجه به دنیا بیشتر گردد به همان  اندازه توجه به حق و عالم آخرت کم رنگ تر می گردد.
بنابراین حق تعالی، عنایت و الطافش به هر کس بیشتر باشد او را بیشتر از این عالم و زخارف آن پرهیز می دهد و امواج بلیات و فتن را بر او بیشتر متوجه می فرماید، تا اینکه روحش از این دنیا منصرف و منزجر گشته و به مقدار ایمانش به عالم باقی روآورد و اگر نبود از برای تحمل شدت ابتلاء، مگر همین یک جهت هر آینه کفایت می کرد.[7] حضرت باقر ـ علیه السلام ـ فرموده اند: همانا خدای تعالی مؤمن را به وسیله بلا تفقد کند هم چنانکه مردی عیال خود را  به وسیله هدیه از سفر تفقد کند و هر آینه او را از دنیا، پرهیز دهد همچنانکه طبیب مریض را پرهیز دهد.[8] 4. شدت بلیات تابع شدت ادراک است.
در حدیث آمده که: «و من سخف دینه و ضعف عقله قل بلاء»،[9] هر که دین و عقلش ضعیف باشد ابتلائش کمتر خواهد بود.
پس کسانی که عقلشان ضعیف و کم ادراک هستند به مقدار ضعف عقل و ادراک خود، بلیات و گرفتاری می بینند، بر خلاف کسانی که عقلشان کامل و ادارکشان شدید است که به مقدار کمال عقل و شدت ادراک خود، بلیات روحانی آنها زیاد است و هر چه ادراک کاملتر و روحانیت قوی تر باشد، بلیات بیشتر و ادراک و ناملایمات افزون گردد.[10] از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که: «همانا چنین است که مؤمن به اندازه کارهای نیکویش مبتلا می شود؛ پس کسی که دین او درست باشد و کار او نیکو باشد، بلای او سخت گردد و این برای این است که خدای متعال دنیا را برای مؤمن ثواب قرار نداده است و نه سزا برای کافری، و کسی که دینش است و عقلش، ضعیف است بلایش کم باشد و همانا بلا به سوی مؤمن پرهیزگار از باران به سوی آرامگاه زمین تندتر است».[11] و در آخر گفتنی است که نوع گرفتاریها نیز روی اصول و مصلحت هایی است که خدای متعال برای بندگان خود مقرر فرموده است و هر کس را  بنابر مصلحت هایی از راههایی به امتحان می کشد و انسان باید سعی کند با توکل به خدا در هر حالی از امتحان موفق بیرون آید. و در احادیث آمده است که خداوند بر اساس مصلحت هایی بندگان خود را به امتحان می کشد و بنده ای که با فقر سازگارتر باشد با فقر و بنده ای که با دارایی سازگار تر باشد با دارایی امتحان می کند.

نکته پایانی:
تمام مطالبی که گفته شود راجع به اصل امتحانات الهی و شدت و ضعف آنهاست، اما درباره فرض سوال شما که فرمودید بعضی راهها مثل تربیت بچه راحت و بعضی مثل مبارزه با نفس سخت است، توجه به این نکته داشته باشید که معلوم نیست مثلاً تربیت فرزند راحت تر از مبارزه با هوای نفس باشد اگر تربیت اسلامی باشد، باید پدر و مادر از قبل از انعقاد نطفه به اموری که خود یک نوع تهذیب نفس است دقت داشته باشند؛ اموری از قبیل لقمه ای که می خورند، حرفی که می زنند، مجالسی که شرکت می کنند، رابطه ای که با قرآن دارند و… و بعد از انعقاد نطفه در زمان بارداری، در زمان بچه داری که نمونه هایی از مادران داریم که حتی یک بار بدون وضو به بچه شیر نداده اند و این کار کمی نیست که انسان حدود دو سال بدون وضو نباشد، حتی نیمه های شب که مکرر باید برای آرام و سیر کردن بچه تجدید وضو نمایند.
نکته دیگر اینکه خداوند پاداش و جزائی هم که برای عمل بندگان در نظر می گیرد مسلماً بر حسب «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره» می باشد؛ یعنی هر کس مثقال ذره ای خوبی انجام دهد آنرا خواهید دید و هر کس مثقال ذره ای بدی کند آنرا خواهد دید. به این ترتیب خداوند شدت و راحتی امتحانات بندگانش را در نظر خواهد گرفت و بر حسب میزان اخلاص، عمل و …. جزا خواهد داد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. چهل حدیث، امام خمینی (ره)، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)، فصل 15.
2. نقطه های آغاز در اخلاق عملی، آیت الله مهدوی کنی، نشر دفتر، فرهنگ اسلامی.
3. امتحان سنت  الهی و عامل تکامل، حسین شفائی، نشر خود مولف، قم.

پی نوشت ها:
[1] . مهدوی کنی، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1376، ص 156.
[2] . همان، ص 657.
[3] . موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)، چاپ بیستم، ص 241.
[4] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 122، حدیث 8.
[5] . همان، ج 2، ص 257، حدیث 23.
[6] . همان، ج 2، ص 252، حدیث 3.
[7] . موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، ص 240.
[8] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج 2، ص 255، حدیث 17.
[9] . همان، ج 2، ص 252، حدیث 2.
[10] . چهل حدیث، ص 246.
[11] . الکافی، ج 2، ‌ص 259، حدیث 29.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید