بررسی تطبیقی عدم تحریف قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت االله خوئی (1)

بررسی تطبیقی عدم تحریف قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت االله خوئی (1)

نویسندگان:
زهرا پرنده غیبی (1)
علی عزتی (2)

* چکیده:
مسأله تحریف ناپذیری قرآن اهمیت بسزایی دارد که اگر تحریف ناپذیری قرآن به اثبات نرسد، اعتبار قرآن به چالش کشیده خواهد شد و هر گونه استناد به آیات آن با مشکل اساسی رو به رو خواهد بود. از این رو دفاع از کرامت قرآن از اساسی ترین وظایف دینی هر فرد مسلمان است. علماء اسلامی در این زمینه تلاش بسزایی کرده اند از جمله ایشان علامه طباطبایی و آیت الله خویی می باشند که در این نوشتار سعی بر این است دیدگاه این دو بزرگوار را بررسی کنیم از این رو ابتدا معنای تحریف را از نظر ایشان بررسی کرده سپس به دلائل عدم تحریف قرآن از دیدگاه این عالمان برجسته پرداخته ایم.

* مقدمه:
مسأله تحریف ناپذیری قرآن از جهاتی چند دارای اهمیت ویژه است. اعتبار استناد به قرآن، اعجاز قرآن، اعتبار روایات معصومین (ع) وابستگی جدی به اثبات تحریف ناپذیری قرآن دارد. اگر تحریف ناپذیری قرآن به اثبات نرسد، اعتبار قرآن به چالش کشیده خواهد شد و هر گونه استناد به آیات آن با مشکل اساسی رو به رو خواهد بود. از این رو بسیاری از علماء درصدد پاسخگویی به شبهه تحریف برآمده اند از جمله ایشان علامه طباطبایی و آیت الله خوئی می باشند که هر کدام به طریقی این شبهه را پاسخگو بوده اند.

* تعریف تحریف
آیت الله خوئی تحریف را در ضمن اقسامش تعریف کرده اند. ایشان اولین نوع تحریف را، تحریف به معنا می دانند و می فرمایند: اگر چیزی یا کلمه ای از مورد خود تغییر داده شود و در غیر مورد و معنای واقعی اش بکار برده شود آن را تحریف به معنا گویند که بدون تردید و اختلاف در قرآن رخ داده است. نوع دیگر را تحریف در حروف و حرکات و کلمات قرآن می دانند به گونه ای که اگر حروف یا حرکات و یا کلمات قرآن طوری تغییر داده شوند ولی معنای قرآن هیچگونه تغییری پیدا نکند به این عمل نیز تحریف می گویند، تحریف به این معنا نیز در صدر اسلام بدون تردید در قرآن راه پیدا کرده است. نوع دیگر را ایشان تحریف بالزیاده می دانند، که اگر زیادتی در قرآن بوجود آید بطوری که حقیقت و ماهیت قرآن تغییر پیدا کند و گفته شود که قسمتی از قرآن موجود کلام خدا نیست، این نیز تحریف است که این نوع اصلاً راهی به قرآن نیافته است و بطلان آن در میان تمام مسلمانان مسلم و از ضروریات می باشد. نوع دیگر تحریف به نقیصه و کاهش است یعنی بگوییم قرآن موجود تمام آنچه نازل شده نیست. که راه یافتن این گونه تحریف به قرآن مجید مورد اختلاف است و آیت الله خویی نیز این مورد را شدیداً مردود و خالی از حقیقت می دانند.(خویی ،1374،ص 305) علامه طباطبایی در این زمینه به صورت مبسوط به تعریف تحریف و انواع آن نپرداخته اند بلکه این شبهه را با دلائلی پاسخ داده اند و ایشان در این زمینه می فرمایند: تنها چیزی که بعضی از مخالفین و موافقین احتمال داده اند این است که جملات مختصری و یا آیه ای در آن زیاد و یا از آن کم شده و یا جا به جا و یا تغییری در کلمات و یا اعراب آن رخ داده است. (طباطبایی، 1374، ج12، ص 151).

* دلائل طرفداران تحریف قرآن و پاسخ آنها
آیت الله خویی چهار دلائل قائلان به تحریف را نام می برد و به آن پاسخ می گوید که علامه طباطبایی افزون برآن دلیل پنجمی نیز ذکر می کنند که به بررسی این دلائل از دیدگاه این دو بزرگوار می پردازیم.

1- تحریف تورات و انجیل:
آیت الله خویی می فرماید: طرفداران تحریف قرآن در این پندار غلط به دلائلی تمسک جسته از جمله می گویند: در روایات متواتر و کثیری که به طریق شیعه و سنی نقل گردیده است، چنین آمده است که: در این امت نیز آن چه در بنی اسرائیل واقع شده است اتفاق می افتد و یکی از چیزهایی که در بنی اسرائیل اتفاق افتاده تحریف کتابشان بوده است که قرآن و روایات ما نیز بدان تصریح دارند، ناگزیر باید در این امت هم اتفاق بیفتد و کتاب این امت هم باید تحریف شود وگرنه آن روایات درست در
نمی آیند. از آن جمله صحیح بخاری از ابی سعید خدری کرده گفت که رسول خدا (ص) فرمود: بزودی سنت های اقوام گذشته را وجب به وجب، ذراع به ذراع پیروی خواهید کرد، حتی اگر آنها به سوراخ سوسمار رفته باشند، شما هم می روید. این روایت مستفیض است و در جوامع حدیث از عده ای از صحابه در عباراتی قریب المعنا نقل کرده اند. (خویی، 1374، ص 351) آیت الله خویی این دلیل را از جهاتی مردود دانسته از جمله:
الف: ایشان می فرماید: اخباری که اساس این دلیل را تشکیل می دهند، خبر واحدی بیش نیستند و نمی توانند موجب اطمینان و یقین باشند و ادعای کثرت و تواتر در این روایات و اخبار ادعایی بیش نیست و این روایات در هیچ یک از کتب چهارگانه معتبر شیعه نیامده است. پس نمی توان به این روایات تکیه نمود و نتیجه گیری کرد که وقوع تحریف در تورات و انجیل مستلزم وقوع آن در قرآن است و در میان این دو ملازمه وجود دارد. اما علامه در این مورد با آیت الله خویی هم عقیده نیستند ایشان می فرمایند اخباریکه می گویند حوادث واقعه در امت اسلام مانند حوادثی است که در بنی اسرائیل رخ داده، قبول داریم و اتفاقاً اخبار بسیاری است که شاید بحد تواتر هم برسد، لکن به شهادت وجدان و ضرورت این اخبار دلالت بر بی مانندی در همه جهات ندارند. (طباطبایی، 1374، ج12، ص 171)
ب: اگر کسی این دلیل را صحیح بداند باید «زیارت» را نیز در قرآن بپذیرد زیرا در تورات و انجیل زیادت به عمل آمده است در صورتی که نظریه زیارت در قرآن بقدری نادرست و بطلان آن واضح و روشن است که کسی نمی تواند به آن تفوه کند.
ج: حوادث بیشماری در امتهای گذشته اتفاق افتاده است که در این امت به وقوع نپیوسته مانند گوساله پرستی و سرگردانی چهل ساله بنی اسرائیل، غرق شدن فرعون و پیروانش، ولادت عیسی بدون داشتن پدر و… وقایع و حوادثی که از حد شمارش بیرون است و هیچکدام از این وقایع در میان امت اسلام واقع نشده است. عدم تطابق در این موارد بهترین دلیل است بر اینکه این احادیث صحت ندارند و برفرض صحت ظاهر آنها منظور نمی باشد و شاید منظور این باشد که مشابه آن حوادث که در ملل گذشته به وقوع پیوسته است در میان امت اسلام هم به وقوع خواهد پیوست. (خویی، 1374، ص 354)
علامه طباطبایی نیز این دلیل را ذکر کرده اند با این اضافات که ایشان می فرماید این مشابهت در پاره ای از امور آن هم از نظر نتیجه و اثر است نه از نظر عین حادثه پس به فرض قبول کنیم که این روایات تحریف کتاب را هم شامل می شود می گوئیم ممکن است مشابهت امت اسلام با امت بنی اسرائیل در این مسئله از جهت نتیجه تحریف یعنی حدوث اختلاف و تفرقه و انشعاب به مذاهب مختلف باشد. ( طباطبایی، 1374، ج12، ص171)

2- قرآن علی (ع):
آیت الله خویی و علامه طباطبایی یکی دیگر از دلائل قائلان به تحریف را روایاتی ذکر می کنند که علی (ع) قرآن دیگری غیر از قرآن موجود در نزد خود داشت و آن قرآن مطالب و آیاتی را دارا بود که در قرآن فعلی نیست و آن حضرت همان قرآن را به مردم ارائه نمود ولی مردم آن را نپذیرفتند و بنابراین روایات قرآنی که فعلاً در دسترس است کمتر از آن قرآن است و این همان تحریف است که مورد بحث ما می باشد.
در این مورد روایات فراوانی وجود دارد که همه آنها وجود چنین قرآنی را تأیید می کنند چنانکه در روایتی آمده علی (ع) کتابی آورد که دارای تمام انواع و اقسام تأویل و تنزیل، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، کامل و جامع در آن کتاب گرد آمده بود بطوری که کوچکترین حرفی از آن ساقط نشده بود ولی آن را نپذیرفتند. (فیض کاشانی، 1377، مقدمه ششم، ص11). و نیز کلینی با اسناد خود از جابر نقل می کند که امام باقر (ع) می فرمود کسی ادعا نکرده است که تمام آیات و کلمات قرآن همانطور که فرود آمده، در پیش وی موجود است و هر کس جزء علی بن ابی طالب و پیشوایان بعد از وی چنین ادعایی کند دروغگویی بیش نمی تواند باشد. (فیض کاشانی، ج2، باب 72، ص 130). آیت الله خویی در جواب از این دلیل قائلان به تحریف می فرماید: اینکه امیرالمومنین دارای قرآن مخصوصی است که از نظر ترتیب سوره ها با قرآن موجود مغایر می باشد حقیقی است روشن که شک و تردیدی در آن وجود ندارد. و اتفاق دانشمندان بزرگ بر وجود چنین قرآنی ما را از مشقت و زحمت اثبات آن آسوده خاطر می نماید.
و اما دارا بودن آن قرآن بر اضافات و زیادتهایی که در قرآن فعلی موجود نیست گرچه آنهم به جای خود صحیح است ولی صحت این مطلب نمی تواند، دلیل آن باشد که آن اضافات جزء قرآن بوده و بوسیله تحریف از بین رفته است. بلکه نظریه صحیح و نزدیک به حقیقت در این مورد این است که آن اضافات موجود در آن قرآن یا تفسیر آیات است، به عنوان تأویل و بیان آنچه برگشت کلام خدا برآن است و یا شرح و توضیح آیات است. (خویی، 1374، ص 357) علامه در این زمینه با آیت الله خویی هم عقیده است و علاوه بر ایشان با دلیل دیگر نیز این عقیده قائلان به تحریف را رد می کند. ایشان می فرماید اگر قرآن حضرت غیر تفسیرو شان نزول چیز دیگری داشت و واقعاً قرآن آن حضرت حکمی یا احکامی از دین خدا را مشتمل بوده که در قرآنهای دیگر افتاده بوده است امیرالمومنین به آن سادگی دست از قرآن خود برنمی داشت بلکه بطور قطع با آن محاجه می کرد و به اعراض آنان اعتنائی نمی نمود، همچنانکه می بینیم که در موارد مختلفی با آنان احتجاج نموده و روایات احتجاجات وی را ضبط نموده است و در آن حتی یک مورد هم نقل نشده که آن جناب درباره امر ولایت و خلافتش و یا در امر دیگری آیه و یا سوره ای خوانده باشد که در قرآن خود آنان نبوده باشد و آن جناب ایشان را به خیانت در قرآن متهم کرده باشد.
ممکن است کسی چنین خیال کند که علی (ع) به خاطر حفظ وحدت مسلمین پافشاری نکرد. در جواب می گوئیم اگر مسلمانان در سالیان درازی با قرآن انس گرفته بودند جاداشت علی (ع) از قرآن خود فرضاً مخالف آن قرآنها بود صرفنظر نماید تا مبادا شق عصای مسلمانان را کرده باشد، ولی گفتار ما درباره روز اولی است که قرآن بدست مسلمانان می افتاد و در چنین روزی پافشاری آن جناب باعث تفرقه نبود. (طباطبایی، 1374، ج12، ص 169)

3- روایات تحریف:
آیت الله خوئی یکی دیگر از دلائل قائلان به تحریف را روایات تحریف می داند، ایشان می فرماید: دلیل دیگر طرفداران تحریف این است که می گویند: روایات متواتر و فراوانی از اهل بیت نقل شده است که همه آنها بر تحریف قرآن دلالت دارند و به ناچار باید آنها را پذیرفت. آیت الله خوئی در پاسخ به ایشان می فرماید: تحریفی که از این روایات استفاده می شود، غیر از آن تحریف (بالنقیصه) است. و اکثر روایات از نظر سند ضعیف و غیر قابل اعتماد می باشد زیرا قسمتی از آن از کتاب «احمد بن محمد یساری» نقل شده است و دانشمندان «علم رجال» اتفاق دارند که احمد یساری شخصی بوده است منحرف و معتقد به تناسخ و قسمت دیگری هم بواسطه «علی بن احمد کوفی» به ما رسیده است که علمای «رجال» او را نیز مردی دروغگو و از نظر عقیده متزلزل می دانند.
ایشان در پاسخ می گویند: این نمونه ای از روایات تحریف می باشد که کلمه تحریف و تغییر الفاظ و اسقاط بعضی از آیات و جملات آن نیست بلکه به معنای تغییر دادن مفهوم قرآن و تصرف در تفسیر آن می باشد. زیرا تصرف و اجتهاد در معنای قرآن نیز یک نوع تحریف است که به قرآن راه یافته است و دشمنان اهل بیت با این گونه تحریف توانسته اند، آیاتی را که در عظمت آنان نازل شده است را به معنای دیگر و خلاف واقع تفسیر کنند، دشمنی و عداوت خود را بکار برده و از مقام و عظمت خاندان نبوت بکاهند. ایشان می گویند گروه دیگر از روایات تحریف دلالت دارند بر اینکه نام پیشوایان دینی در بعضی از آیات قران آمده بود و در اثر تحریف از بین رفته است و این سلسله روایات فراوانند مانند: کلینی در کافی با اسناد خود از محمد بن فضیل نقل می کند که امام ابوالحسن (ع) فرمود: ولایت و امامت علی ابن ابی طالب
(ع) در تمام کتاب های پیامبران ضبط است. و خداوند هیچ پیامبری را به نبوت مبعوث نکرده مگر اینکه نبوت محمد (ص) و ولایت وصی او را گوشزد نموده است. آیت الله خویی در مقام پاسخ به این گروه می فرماید: منظور از آنچه در نام های ائمه نازل شده نزول قرآنی نیست بلکه گفتاری است که به عنوان تفسیر بعضی از آیات قرآن از طرف خداوند نازل شده است. بنابراین عدم نقل این گونه گفتارهای نازل شده که جنبه تفسیری داشته باشد موجب تحریف قرآن معنای دیگری نداشته باشند، در این صورت چاره ای نیست جز اینکه باید آنها را کنار بگذاریم زیرا ظاهر آنها با دلائل محکم و مسلمی که به عدم تحریف قرآن دلالت دارند، نمی سازد و با کتاب خدا و احادیث و گفتار پیامبر مخالفت دارند که در این صورت مطرود بوده و هیچگونه قابل عمل نخواهد بود.
و از حدیث مسلم و تاریخی غدیر استفاده می شود که نام علی در قرآن صریحاً نیامده است، اگر نام علی (ع) در قرآن به صراحت یاد شده بود، به آن اجتماع عظیم مسلمانان و نصب علی به خلافت، آن هم بعد از این همه تاکیدات احتیاج نبود و اگر در قرآن نام علی صریحاً آمده بود، رسول خدا از اظهار آن ترسی نداشت تا وعده تایید و محافظت از طرف خدا فرود آید. (خویی، 1374، ص 367)
علامه طباطبایی نیز یکی از دلائل قائلان به تحریف را اینگونه روایات می دانند اما در پاسخ به آنها می فرماید: تمسک به اخبار برای اثبات تحریف قرآن مستلزم حجت نبودن خود آن اخبار است زیرا با تحریف شدن قرآن دلیلی بر نبوت خاتم انبیاء باقی نمی ماند تا چه رسد به امامت امامان و حجیت اخبار ایشان.

4- جمع آوری و تدوین قرآن:
آیت الله خوئی می فرماید: کیفیت جمع آوری قرآن از مسائلی است که طرفداران تحریف، آن را در اثبات تحریف قرآن دستاویز خود قرار داده، از آن سوء استفاده
می کنند. آنان می گویند: جمع آوری قرآن طوری بوده که عادتاً تغییر و تحریف قرآن را به همراه داشت و با چگونگی جمع آوری و تدوین قرآن مجبوریم که به تحریف آن ملتزم شویم.
به نظر آنان، قرآن با دستور ابوبکر جمع آوری شد زیرا تعداد زیادی از حافظان قرآن در جنگ شهید شدند و با از بین رفتن حافظان، قرآن نیز از بین خواهد رفت، این بود که به «عمر» و «زیدبن ثابت» ماموریت داد که قرآن را از لوحه ها و تخته پاره ها و از سینه حافظان قرآن با نظارت و شهادت دو نفر اهل فن جمع آوری کرده و به صورت کتاب تدوین شده ای در آوردند. آنان از اینگونه گفتارها نتیجه
می گیرند که؛ قرآن تحریف شده و یا احتمال تحریف در میان خواهد بود. این بود خلاصه آنچه طرفداران تحریف در کیفیت و چگونگی تدوین قرآن می پندارند و آن را با روایت های زیادی که بدین مضمون وارد شده است بر این نظریه استدلال می کنند و از اینگونه جریانات و روایات ساختگی تحریف قرآن را نتیجه می گیرند. آیت الله خویی برای پاسخ به این گونه افراد ابتدا متن روایات جمع قرآن را ذکر می کنند آنگاه می فرمایند که این روایات، علاوه بر خبر واحد بودن که هیچگونه اطمینان آور و مفید علم نمی باشد، از جهات مختلفی ضعیف و غیر قابل اعتماد بوده و مورد ایراد و انتقاد می باشند.
اولین جهت ضعف و سستی وجود تناقص و تضادهایی است که در میان آنها به چشم می خورد و موجب سلب اعتماد از آنها می شود. دومین خدشه و ایراد، تعارض مفهوم این روایات که جمع آوری قرآن را به دوران بعد از رسول خدا (ص) مستند
می سازند با مفهوم روایات دیگری که جمع آوری قرآن را در زمان خود حضرت
می دانند این تعارض، همه آن روایات را از اعتبار و حجیت ساقط می کند. روایت های آن گروه همه دال بر این مطلب است که قرآن بعد از پیامبر جمع شده است در حالی که روایات بسیاری نیز دال بر این مطلبند که قرآن در زمان پیامبر جمع شده است مانند: قتاده نقل می کند که از انس بن مالک پرسیدم در دوران رسول خدا چه کسی قرآن را جمع آوری کرده بود؟ گفت: چهار تن که همه آنها از «انصار» بودند: ابی بن کعب، معاذ بن جبل، ابوزید و زید بن ثابت (بخاری، 1412 ق، 102، 6).
و نیز نسائی با سند صحیح از عبدالله بن عمر نقل می کند که من قرآن را جمع آوری کرده بودم و هر شب یکبار می خواندم و چون این جریان به گوش پیامبر رسید، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه یکبار بخوان. (سیوطی، 1376، نوع 20، ص 124) از این گونه روایت ها استفاده می شود که قرآن در زمان خود پیامبر با دستور و نظارت مستقیم شخص آن حضرت جمع آوری شده بود و کوچکترین احتمال تحریف در آن وجود ندارد. و با در دست داشتن چنین روایت هایی که جمع آوری قرآن را تا به دوران خود پیامبر و اولین روزهای نزول قرآن پیش می برد، چگونه می توان پذیرفت که قرآن بعد از پیامبر بوسیله ابوبکر و یا افراد دیگر جمع آوری شده است.
روایات تدوین قرآن همان طور که با یکدیگر و همچنین با گروه دیگری از روایات معارض بود با مضمون بعضی از آیات قرآن نیز مخالف و معارض است، زیرا تعداد زیادی از آیات قرآن کریم دلالت دارند، براینکه از زمان نزول قرآن سوره ها از همدیگر، متمایز و هر یک از آنها جداگانه در میان مردم منتشر شده بود زیرا رسول خدا طبق دستور قرآن، کفار و مشرکین را به مبارزه دعوت کرد و در این مبارزه، آوردن ده سوره و در نهایت آوردن یک سوره مانند سوره های قرآن به آنها پیشنهاد نمود و معنای این مبارزه آن است سوره های قرآن حتی در دسترس کفار نیز قرار گرفته بود.
و همچنین در آیات زیاد و در حدیث معروف «ثقلین» قرآن مجید «کتاب» نامیده شده است، از این نامگذاری چنین بر می آید که قرآن جمع آوری شده بود زیرا قرآنی که در سینه ها بود و یا در لوحه های پراکنده را کتاب نمی گویند.
علاوه بر این، روایت هایی که جمع آوری قرآن را به خلفا و دوران بعد از رسول خدا مستند می سازند با حکم عقل نیز موافق و سازگار نیستند، زیرا عظمت خود قرآن، اهتمام فوق العاده پیامبر به خواندن و حفظ نمودن آن، اهمیت فراوانی که مسلمانان به قرآن قائل بودند، اقتضا می کند که قرآن از نخستین روز نزولش و در عصر خود رسول خدا جمع آوری و تدوین شده باشد.
خلاصه اینکه نسبت دادن جمع آوری قرآن به خلفا و دوران بعد از پیامبر امری است موهوم و پنداری است غلط و بی اساس که با قرآن، سنت، عقل مخالف می باشد و طرفداران تحریف نمی توانند از این راه، نظریه غلط و بی اساس خویش را اثبات نمایند، قرآن در دوران خود پیامبر و به دستور و نظارت وی انجام گرفته است. (خویی، 1374، ص 400) علامه طباطبایی نیز یکی از دلائل قائلان به تحریف را چگونگی جمع قرآن می داند ولی دیدگاه ایشان از جهاتی با آیت الله خویی متفاوت است. علامه بعد از جمع آوری روایاتی که جمع قرآن را به زمان ابوبکر می رساند نتیجه می گیرند که: بطور مسلم جمع آوری قرآن به صورت یک کتاب بعد از در گذشت رسول خدا (ص) اتفاق افتاده است.
و نیز ایشان این روایات را با روایاتی که دال بر جمع قرآن در زمان پیامبر هستند نیز متعارض نمی داند. ایشان می فرماید: نهایت چیزی که این روایات بر آن دلالت دارد این است که نامبردگان در عهد رسول خدا (ص) سوره ها و آیه های قرآن را جمع کرده بودند، و اما اینکه عنایت داشته بودند که همه قرآن را به ترتیب سوره و آیه هایی که امروز در دست ماست و یا به ترتیب دیگری جمع کرده باشند دلالت ندارد، آری این طور جمع کردن تنها و برای اولین بار در زمان ابی بکر باب شده است. و آنچه که تفکر آزاد در پیرامون این روایات، به آدمی می فهماند این است که هر چند روایات آحاد و غیر متواتر است، ولکن قرائن قطعیه ای همراه دارد که آدمی را ناگزیر از پذیرفتن آنها می کند، چه به طوری که قرآن کریم تصریح فرموده رسول خدا (ص) هر چه که از قرآن برایش نازل می شده بدون اینکه چیزی از آن را کتمان کند به مردم ابلاغ می کرده و حتی به مردم یاد می داده و همواره عده ای از صحابه ایشان مشغول یاد دادن و یاد گرفتن بودند.
مردم آن زمان هم رغبت شدیدی در گرفتن قرآن و حفظ کردنش داشتند و این گرمی بازار تعلیم و تعلم قرآن همچنان ادامه داشت تا آن که قرآن جمع آوری شد. پس حتی یک روز و بلکه یک ساعت هم بر مسلمانان صدر اول پیش نیامد که قرآن از میانشان رخت بر بسته باشد، و بر سر قرآن کریم نیامد آنچه که بر سر تورات و انجیل و سایر کتابهای انبیاء آمد. علاوه بر اینکه روایات بیشماری از طریق شیعه و سنی داریم که رسول خدا (ص) بیشتر سوره های قرآنی را در نمازهای یومیه و غیر آن می خواند، و این قرآن خواندن در نماز در حضور انبوه جمعیت بود. از این هم که بگذریم روایاتی در دست است که می رساند هر آیه ای که می آمده پیامبر مأمور می شده آن را در چه سوره ای و بعد از چه آیه ای جای دهد. (طباطبایی، 1374، ج12، ص 179)

5- اعتبار عقلی:
یکی دیگر از دلائلی را که علامه طباطبایی به عنوان دلیل قائلان به تحریف شمرده است اعتبار عقلی می باشد که آیت الله خوئی به آن اشاره ای نکرده است. ایشان می فرماید: یکی دیگر از دلائل قائلان به تحریف اعتبار عقلی است، به این بیان که عقل بعید می داند قرآنی به دست غیر معصوم جمع آوری شود و هیچ اشتباه و غلطی در آن وجود نداشته باشد، بلکه عیناً موافق واقع در آید. ایشان در پاسخ می فرمایند: این حرف خرافه ای بیش نیست، بلکه مطلب به عکس است، زیرا عقل مخالفت نوشته شده را با واقعش ممکن می داند، اینکه موافقت آن دو را بعید و مخالفت آن را واجب شمارد، پس هر جا که دلیل و قرینه ای بود بر اینکه نوشته شده با واقعش موافق است آن را می پذیرد و ما به جای یک دلیل و یک قرینه دلیل هایی ارائه دادیم که همه موافقت این قرآن را با واقعش اثبات می کردند. (طباطبایی، 1374، ج12، ص 168) این بود دیدگاه دو اندیشمند اسلامی در مورد دلیل قائلان به تحریف و پاسخ هر یک به ادله قائلان.
در قسمت بعد به بررسی دلائل هر یک از این بزرگواران بر عدم تحریف قرآن می پردازیم.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور کرمان.
2- عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اردکان یزد.
منبع:فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. علی
    1395-11-20 در 07:07 - پاسخ

    ممنون عالی بود مقالات مشابه بذارین

دیدگاهتان را ثبت کنید