آداب غذا خوردن(2)

آداب غذا خوردن(2)

نویسنده:فیض کاشانی
آدابى که به دلیل اجتماع و مشارکت در غذا، علاوه بر آداب دیگر باید رعایت شود، هفت تاست که عبارتند از:
1 – حق ندارد با حضور کسانى که به سبب زیادى عمر و داشتن فضل بیشتر بر او مقدم اند، قبل از آنها به خوردن کند، مگر این که پیشواى دیگران بشد که در آن صورت ، آنها را در صورتى که آماده و مهیاى غذا خوردن هستند نباید منتظر بگذارد.
2 – موقع غذا نباید ساکت بمانند، زیرا سکوت کنار سفره غذا روش عجم است ، بلکه سخن نیک بگویند و از حکایات افراد شایسته و صالح در مورد غذا و دیگر چیزها نقل کنند.
3 – در ظرف غذا با رفیقش همراهى کند و نباید به قصد آن باشد که بیش از رفیقش ‍ غذا بخورد، زیرا اگر مطابق رضایت رفیقش نباشد – در صورت مشترک بودن غذا – حرام است بلکه شایسته است قصد ایثار داشته باشد؛ و نباید دو خرما را با هم بخورد مگر وقتى که همه افراد سر سفره دوتایى بخورند و یا از طرف آنها مجاز باشد. بنابراین اگر رفیقش ، کم خورد او را تشویق و ترغیب به غذا خوردن کند و بگوید: بخور! و نباید بیش از سه مرتبه بگوید بخور، زیرا زیاد گفتن ، پافشارى و سماجت است . (( وقتى که رسول خدا (ص ) را سه مرتبه درباره چیزى مخاطب قرار مى دادند بعد از سه مرتبه جواب نمى داد)) (93)، (( و خود رسول اکرم (ص ) سخن را تا سه بار تکرار مى کرد.)) (94) بنابراین بیش از سه مرتبه شرط ادب نیست و اما قسم دادن شخص درباره خوردن چیزى ممنوع است .
حسن بن على (ع ) فرمود: (( غذا کم ارزش تر از آن است که درباره اش قسم یاد کنند.))
4 – لازم نباشد که رفیقش به او بگوید: بخور. یکى از ادبا مى گوید: (( بهترین شخص در موقع غذا خوردن کسى است که رفیقش ناچار نشود از او بخواهد غذا بخورد و زحمت گفتن غذا بخور، را از او بردارد و سزاوار نیست که چیزى را از آنچه میل دارد، به خاطر این که دیگران نگاه مى کنند ترک کند، زیرا این کار خلاف واقعیت است ، بلکه بر طبق معمول و عادت خود رفتار کند و از آن عادتى که در تنهایى دارد چیزى کم نکند، لیکن خود را در تنهایى به حسن ادب عادت دهد تا در بین جمع نیاز به انجام عملى خلاف واقع و تصنعى نداشته باشد. آرى اگر به خاطر ایثار به برادران ایمانى و در صورت لزوم با توجه به آنها غذا کم بخورد خوب است و اگر با نیت همراهى و تحریک نشاط دیگران در خوردن غذا به خوردن ادامه دهد، اشکالى ندارد بلکه خوب است .))
جعفر بن محمّد (ع ) مى فرماید: (( بهترین دوستانم کسانى هستند که زیاد بخورند و لقمه شان را بزرگ بردارند و سنگین از همه کسى است که وقت غذا خوردن مرا وادار به تعارف کند.)) (95)
تمام این احادیث اشاره بر این مطلب دارند که غذا خوردن باید روى جریان عادى باشد، نه تصنعى .
امام صادق (ع ) فرمود: (( محبت کسى نسبت به برادر مسلمانش با کامل خوردن غذا در منزل او آشکار مى شود.)) (96)
مى گویم :
این خبر با اندک تفاوتى در این زمینه با روایات دیگر در کتاب کافى آمده است . و در همان کتاب از عبدالرحمن بن حجاج نقل کرده اند که مى گوید: (( با ابوعبداللّه – امام صادق (ع ) – غذا مى خوردیم ، بشقابى برنج آوردند، ما عذر خواستیم . امام (ع ) فرمود: شما چیزى نخورده اید! محبوب ترین شما نزد ما کسى است که در نزد ما از دیگران بیشتر غذا تناول کند. عبدالرحمن مى گوید: پس همچون عذابى که بر سفره نازل شود، آن را برداشتم و خوردم . آنگاه امام (ع ) فرمود: حالا خوب شد؛ سپس ‍ شروع به نقل این حدیث کرد که براى پیامبر خدا (ص ) از طرف انصار، یک بشقاب برنج هدیه آورده بودند، پیامبر (ص ) سلمان ، مقداد و ابوذر – خدایشان بیامرزد – را دعوت کرد، آنها شروع به عذرخواهى کردند و نخوردند پیامبر فرمود: شما که چیزى نخورده اید، محبوب ترین شما نزد من کسى است که غذا بهتر بخورد. آنها با شنیدن سخن پیامبر (ص ) بخوبى غذا را خوردند. سپس امام صادق (ع ) فرمود: خداوند آنها را رحمت کند و از آنها راضى باشد و درود خدا بر آنان باد)) .(97)
5 – اشکالى ندارد که دستش را میان طشت بشوید و اگر تنها غذا مى خورد مى تواند (وقت شستن دست ) آب بینى یا خلط سینه را در طشت بیندازد و اگر کس دیگر با او هست شایسته نیست چنین کارى را بکند. و اگر دیگرى به احترام او طشت را جلوى او آورد بپذیرد و رد نکند. همچنین اشکالى ندارد که چند نفرى با هم دستها را میان طشت بشویند. زیرا این عمل به تواضع نزدیک تر و از انتظار زیاد کشیدن بهتر است و اگر چنین نکردند، لازم نیست آب دست هر کدام را بریزند بلکه آبها در طشت جمع شود. پیامبر (ص ) فرمود: (( دسته جمعى وضو بگیرند، تا خداوند همه شما را متحد سازد – بعضى گفته اند مقصود پیامبر همین مورد است ، بعضى گفته اند منظور این است که آب طشت را جمع کنید – و بر خلاف مجوسیان رفتار کنید)) .(98)
ابن مسعود گوید: (( دستهایتان را با هم در یک طشت بشویید و مثل عجمها رفتار نکنید.))
مى گویم :
در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( دستهایتان را در یک ظرف بشویید تا اخلاقتان خوب شود)) .(99)
در محاسن برقى از عبدالرحمن بن ابى داوود نقل شده که مى گوید: (( خدمت امام صادق (ع ) غذا خوردیم ، طشتى آورد و فرمود: اما شما مردم کوفه دستهایتان را نمى شویید، مگر یک نفر ولى از نظر ما مانعى ندارد که دسته جمعى دستمان را بشوییم . عبدالرحمن مى گوید: از این رو ما هم همگى در یک طشت دست شستیم .)) (100)
از فضل بن یونس نقل شده که مى گوید: (( وقتى که امام ابوالحسن (ع ) در منزل ما غذا میل فرمود، طشتى آوردند و از آن حضرت که در بالاى مجلس بود خواستند شروع کند. فرمود: از کسى که طرف راست تو قرار دارد شروع کن ! همین که یک نفر دست شست ، غلام خواست طشت را بردارد، امام ابوالحسن (ع ) فرمود: طشت را بگذار (و رو به حاضران کرد و فرمود:) دستهایتان را در آن بشویید.)) (101)
از ابوعبداللّه – امام صادق (ع ) – نقل کرده اند که فرمود: (( پیش از غذا اول باید صاحب خانه دستش را بشوید تا کسى شرم نکند و چون از غذا خوردن فارغ شد، از آن کسى که طرف راست در قرار دارد باید شروع کند، خواه آزاد باشد و یا برده )) .(102)
در حدیث دیگر، مى فرماید: (( نخست صاحب خانه ات خود را مى شوید، سپس از شخصى که طرف راست اوست شروع و چون سفره را برداشتند از کسى که طرف چپ صاحب منزل است شروع مى کنند و آخرین فردى که دست مى شوید، صاحب خانه است زیرا او سزاوارتر است که بر چربى دست صبر کند)) (103)
6 – به همراهان نگاه نکند و به غذا خوردن آنها چشم ندوزد، مبادا خجالت بکشند، بلکه از آنها چشم بردارد و به خودش مشغول مى شود و نباید پیش از برادرانش – اگر طورى است که آنها بعد از وى شرم مى کنند – دست از غذا بکشد، بلکه شایسته است که دستش را به طرف غذا دراز و کم به کم تناول کند تا آنها غذاى کامل بخورند و اگر کم خوراک است ، در اول شروع به خوردن نکند و یا کم به کم بخورد تا این که آنان از غذا سیر شوند و در آخر با آنها بخورد، زیرا بسیارى از صحابه این طور رفتار مى کردند و اگر به دلیلى از خوردن خوددارى کرد باید براى رفع شرمسارى از ایشان عذرخواهى کند.
7 – کارى را که باعث انزجار دیگران است ، انجام ندهد و دستش را داخل ظرف تکان ندهد و موقعى که لقمه غذا را در دهانش مى گذارد، سرش را به جلوى ظرف نبرد و هنگامى که چیزى را از دهانش بیرون مى آورد، صورتش را سمت غذا برگرداند و با دست چپ بیرون آورد و لقمه چرب را در سرکه و سرکه را در چربى فرو نبرد، زیرا دیگران ناراحت مى شوند، و باقیمانده لقمه اى را که با دندان جدا کرده در خورش و سرکه فرو نبرد و از چیزهاى انزجار آور صحبت نکند.

آداب غذا دادن به برادرانى که به دیدن انسان مى آیند
بدان ، غذا دادن به برادران فضیلت زیادى دارد، امام جعفر بن محمّد (ع ) مى فرماید: (( وقتى که با برادران کنار سفره نشستید، زمان غذا خوردن را طولانى کنید، زیرا آن ساعت از عمرتان حساب نمى شود.))
مى گویم :این حدیث با اندکى تغییر و به صورت عام از طریق خاصه (شیعه ) نقل شده در صفحات پیش گذشت .
غزالى گوید : (( پیامبر (ص ) فرمود: فرشتگان وقتى که سفره غذا در برابر شما گسترده است همواره به شما درود مى فرستند تا وقتى که سفره را بردارند.)) (104)
از یکى از علماى خراسان نقل کرده اند، آنقدر براى برادران دینى اش غذا مى آورد که نمى توانستند، همه را بخورند و مى گفت : از رسول خدا (ص ) رسیده است که فرمود:(105)
(( برادران وقتى که دست از غذا کشیدند، مازاد آن غذا را هرکس بخورد، محاسبه نمى شود)) از این رو من دوست دارم غذاى زیاد براى شما حاضر کنم ، تا مازاد آن را خود بخورم !))
در خبر است : (( بنده خدا بر آنچه با برادرانش بخورد، محاسبه نمى شود.))
از این رو بعضى از صحابه هنگامى که با جمعى بودند زیاد غذا مى خورند، اما تنها که بودند، کم مى خورند.))
و در خبر است : (( سه چیز است که بنده خدا درباره آنها محاسبه نمى شود: سحرى خوردن ، افطار کردن و آنچه با برادران مى خورد.)) (106)
على (ع ) فرمود: (( اگر برادرانم پیرامون یک صاع از غذا جمع شوند براى من محبوب تر از آن است که برده اى آزاد کنم .)) (107)
اصحاب پیامبر (ص ) بارها مى گفتند که جمع شدن بر سر سفره غذا از جمله مکارم اخلاق است . وقتى که براى خواندن قرآن جمع مى شدند متفرق نمى شدند، مگر چیزى بچشند؛ و گفته اند: جمع شدند برادران به تعداد کافى همراه با انس و الفت از امور دنیا حساب نمى شود. در خبر است : (( خداى متعال در روز قیامت به بنده اش ‍ مى گوید:
فرزند آدم ! گرسنه شدم ، غذایم ندادى ! مى گوید: پروردگارا! چگونه به تو غذا مى دادم در حالى که تو پروردگار جهانیانى ؟ مى فرماید: برادر مسلمانت گرسنه بود و تو به او غذا ندادى و اگر به او غذا داده بودى گویا مرا غذا داده بودى .)) (108)
پیامبر (ص ) مى فرماید: (( هرگاه کسى به دیدار شما آمد او را گرامى بدارید.))
(109) و نیز فرمود: (( در بهشت غرفه هایى است که از بیرون داخل آنها و از داخل ، خارج آنها دیده مى شود، این غرفه ها متعلق به کسى است که سخن نرم گوید، و به دیگران اطعام کند، و موقعى که مردم خوابیده اند نماز شب بخواند)) .(110)
و نیز پیامبر (ص ) فرمود: (( بهترین فرد شما آن کسى است که دیگران را اطعام کند.)) (111)
و نیز فرمود: (( کسى که برادر مؤ منش را آن قدر اطعام کند که سیر شود و آب دهد تا او را سیراب کند، خداوند او را به مقدار هفت خندق از آتش دوزخ دور سازد که فاصله هر خندق با دیگرى پانصد سال راه است .)) (112)
مى گویم :
از طریق راویان شیعه ، روایاتى از امام صادق (ع ) – به شرح زیر – نقل مى کنیم : (( خصلتهاى نجات دهنده عبارتند از: غذا دادن ، سلام را واضح ادا کردن ، و نماز شب خواندن در آن وقتى که مردم خوابیده اند.)) (113)
و نیز فرمود: از جمله (( محبوب ترین اعمال در پیشگاه خداى عز و جل ، سیر کردن مؤ من گرسنه و برطرف کردن غم و اداى دین اوست .)) (114)
از آن بزرگوار نقل شده که فرمود: (( خداوند عز و جل غذا دادن در راه خود و کسى را که در راه وى غذا مى دهد، دوست مى دارد و تاءثیر برکت در خانه او سریع تر از تاءثیر کارد تیز در کوهان شتر است .)) (115)
و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرمود: هرگاه در غذا چهار خصوصیت باشد کامل است : حلال باشد، دستهاى زیادى به سمت آن دراز شود، در اولش نام خدا و در آخرش حمد خداى عز و جل گفته شود.)) (116)
از آن حضرت روایت شده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: غذاى یک نفر براى دو تن بس است و غذاى دو تن ، براى سه نفر کافى است و غذاى سه تن ، براى چهار نفر کافى است )) .(117)
اخبار دیگرى در این باره ، آن جا که در فضیلت مهمانى سخن مى گویم – ان شاء اللّه خواهد آمد.
غزالى گوید :
و اما آداب غذا خوردن :
بعضى از آداب مربوط به ورود به مجلس غذا و بعضى مربوط به غذا دادن است . اما ورود به مجلس غذا؛ خلاف سنت است که کسى آهنگ قومى کند و منتظر وقت غذا خوردن آنان بماند و سرانجام به هنگام خوردن وارد شود چرا که این عمل ناگهانى است و از آن نهى شده است . خداى متعال مى فرماید:
(( (( لاتدخلوا بیوت النبى الا ان یؤ ذن لکم الى طعام غیر ناظرین إ ناه )) (118). یعنى : منتظر آماده شدن و پختن آن نباشید)) .
در خبر است کسى که بى دعوت به طرف غذایى برود، تبهکارانه رفته و غذاى حرام خورده است .(119)
مى گویم :
در کتاب کافى از امام صادق (ع ) رسیده است : (( هر کس بدون دعوت غذایى را بخورد، در حقیقت پاره آتشى را خورده است )) .(120)
از آن حضرت است : (( هرگاه یکى از شما را به غذایى دعوت کردند، نباید فرزندش ‍ را با خودش ببرد، اگر چنین کند، غذاى حرام خورده و مرتکب معصیت شده است .)) (121)
در مکارم الاخلاق آمده است : (( از فضل بن یونس روایت کرده اند که گفت : روزى در منزلم بودم ، خدمتگزار وارد شد و گفت : مردى پشت در ایستاده ، کنیه اش ‍ ابوالحسن ، موسوم به موسى بن جعفر است . گفتم : اى غلام ! او اگر همان کسى باشد که من تصور مى کنم ، تو در راه خدا آزادى ، مى گوید: با شتاب بیرون رفتم دیدم حضرت موسى بن جعفر (ع ) است ، عرض کردم : بفرمایید! تشریف آورد و وارد مجلس شد. رفتم تا آن حضرت را بالاى خانه بنشانم ، فرمود: اى فضل ! صاحب منزل ، سزاوارتر به نشستن در بالاى مجلس است ، مگر این که در میان حاضران مردى از بنى هاشم باشد. عرض کردم : فدایت شوم ، بنابراین شما سزاوارید. آنگاه گفتم : خداوند مرا فداى شما سازد غذایى براى اعضاى خانواده حاضر است . اگر میل دارید، بفرمایید. فرمود: اى فضل ! مردم به چنین غذایى ، غذاى بى خبر مى گویند و آن را بد مى دانند اما من اشکالى نمى بینم . این بود که دستور دادم ، خدمتگزار آفتابه لگن آورد، نزدیک آن حضرت که رسید، فرمود: (( سپاس خدا را که براى هر چیزى حد و مرزى تعیین کرده است . عرض کردم : فدایت شوم ، حد و مرز غذا خوردن چیست ؟ فرمود: آن است که صاحب خانه شروع کند تا روى میهمانها باز شود و هرگاه آفتابه لگن بیاورند، بسم اللّه بگوید و چون بردارند، الحمدللّه گوید)) ، تا پایان خبر.(122)
غزالى گوید :
(( اما اگر گرسنه باشد و یکى از برادران ایمانى اش بخواهد به او غذا دهد و او در انتظار وقت غذا خوردن آنان نباشد، بى اشکال است ؛ و وارد شدن در چنین حالتى کمک به آن برادر مسلمان است به خاطر ثواب غذا دادن که راه و رسم پیشینیان است .
عون بن عبداللّه مسعودى ، سیصد و شصت دوست داشت که در طول سال با آنها دوره داشت و سى دوست دیگر داشت که در مدت یک ماه بین آنها دور مى زد و هفت دوست دیگر که با آنها روز جمعه انجمن داشت . این برادران به جاى کسب و کار به یکدیگر کمک مى کردند و این کمک و مساعدت و قصد تبرک ، براى آنها عبادتى بود. پس اگر وارد شود و صاحبخانه را نبیند اما اطمینان به دوستى او داشته باشد و بداند که او از ورود این مهمان و غذا خوردنش خوشحال است ، حق دارد که بدون اجازه او غذا بخورد؛ زیرا مقصود از اجازه رضایت است . بخصوص در مورد خوردنیها که جریان در این موارد ساده تر است . چه بسا مردى بصراحت اجازه مى دهد و قسم هم مى خورد در صورتى که او ناراضى است ؛ از این رو خوردن غذاى او کراهت دارد و چه بسا فردى که خود حضور ندارد و اجازه هم نداده اما خوردن غذاى او پسندیده است . از این رو خداوند عز و جل فرموده است : (( او صدیقکم .)) (123)
پیامبر (ص ) به منزل بریره وارد شد و با اینکه بریره حضور نداشت ، پیامبر غذا میل کرد.(124) این عمل پیامبر بدان سبب بود که مى دانست بریره خوشحال مى شود. بنابراین جایز است کسى بدون کسب اجازه وارد منزلى بشود، و به همین مقدار که بداند صاحبخانه راضى است اکتفا کند، اما اگر نداند ناچار باید اول کسب اجازه کند سپس وارد شود.
مى گویم :
در کتاب کافى به سند صحیح رسیده است که از امام صادق (ع )، از تفسیر آیه شریفه (( (( لیس علیکم جناح ان تاءکلوا من بیوتکم )) )) تا آخر آیه پرسیدند: (( (( او صدیقکم )) )) چه معنى دارد؟ فرمود: به خدا قسم ، همان است که مردى وارد خانه دوستش مى شود و بدون اجازه او چیزى مى خورد.)) (125)
در روایت دیگرى آمده است : (( زن حق دارد بخورد، صدقه دهد و دوست حق دارد که از منزل برادر مسلمانش بخورد و صدقه دهد.)) (126)

آداب پذیرایى :
1 – اما آداب پذیرایى آن است که اولا تکلف را ترک کند و هرچه در خانه موجود است پیش مهمان بگذارد و اگر چیزى حاضر نبود و مالى در اختیار نداشت نباید براى پذیرایى قرض بگیرد و خودش را به زحمت بیندازد. اگر موجودى به مقدارى است که براى خوراک لازم خودش مورد نیاز است و در باطن راضى به دادن آن نباشد؛ نباید براى مهمان بیاورد. فضیل ، بارها مى گفت : همین تکلفها باعث جدایى بین مردم مى شود، کسى برادر مؤ منش را دعوت مى کند و در پذیرایى خود را به تکلف مى اندازد، همان تکلف باعث مى شود که دوباره نیاید. یکى از بزرگان مى گوید: من باکى ندارم ، هر کس از برادران به خانه من بیایند، زیرا خودم را به زحمت نمى اندازم ، بلکه هرچه دارم با آن پذیرایى مى کنم در صورتى که اگر براى او خودم را به زحمت بیندازم از آمدن او ناراضى و ملول خواهم بود.
یکى از بزرگان نقل مى کند: به منزل برادر مسلمانى وارد مى شدم و او خودش را به زحمت مى انداخت ، گفتم : برادر! نه تو تنها که هستى چنین غذایى را مى خورى و نه من ؛ پس چرا وقتى به هم مى رسیم غذاى غیر معمولى بخوریم ؟ بنابراین یا باید این تکلف را از میان بردارى و یا من از آمدن خوددارى کنم . این بود که او تکلف را ترک کرد و بدین وسیله دیدار ما پایدار ماند.
از موارد تکلف آن است که هر چه در خانه باشد همه را براى مهمان بیاورد و به افراد خانواده اجحاف و ستم کند و دل آنها را بیازارد، نقل شده است که مردى ، حضرت على (ع ) را دعوت کرد، آن حضرت فرمود: با سه شرط دعوت تو را مى پذیرم و مى آیم :
1 – از بازار چیزى نیاورى ،
2 – اگر چیزى در خانه هست مضایقه نکنى
3 – به اعضاى خانواده ستم روا ندارى
بعضى از بزرگان از آنچه در خانه داشتند، مقدارى براى مهمان مى آوردند و هیچ نوع خوردنى نبود، مگر این که مقدارى از آن را حاضر مى کردند.
شخصى مى گوید: به اتفاق چند نفر بر جابر بن عبداللّه وارد شدیم ، جابر مقدارى نان و سرکه براى ما آورد و گفت : (( اگر ما را از تکلف ، منع نکرده بودند، براى شما خودم را به تکلف مى انداختم .)) (127)
شخص دیگرى مى گوید: (( هرگاه کسى به دیدن تو آمد، هرچه موجود بود براى پذیرایى او حاضر کن ، اما اگر تو، به دیدن کسى رفتى ، زیاد نمان و موجبات اذیت او را فراهم نکن .))
سلمان – رضى اللّه عنه – مى گوید؛ (( رسول خدا (ص ) به ما امر کرد که براى آن که چیزى در خانه نداریم تا از مهمان پذیرایى کنم خودمان را به مشقت نیندازیم و باید با آنچه موجود است از او پذیرایى کنیم .)) (128)
در حدیث یونس – على نبینا و علیه السلام – آمده است که دوستانش به دیدن او آمدند، پاره نانى و مقدارى سبزى که خود کاشته بود، چید و براى ایشان حاضر کرد، سپس گفت : (( بخورید، اگر خداوند عز و جل متکلفان را لعنت نکرده بود، من خودم را براى شما به زحمت مى انداختم .))
مى گویم :
در کتاب کافى به سندى حسن ، از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( مؤ من از برادر مؤ منش شرم نمى کند و نمى داند کار کدام یک از آن دو نفر شگفت انگیزتر است ؟ آن که وقتى بر برادرش وارد مى شود وى را وادار مى کند تا به خاطر پذیرایى از او به زحمت بیفتد و یا کسى که خود را به خاطر مهمان به مشقت مى اندازد؟)) .(129)
از آن حضرت است که فرمود: (( کسى که آنچه در خانه موجود است براى مهمان حاضر کند، و آن را ناچیز شمارد اهل هلاکت است ؛ همچنین مهمانى که هرچه برادر میزبانش آورد ناچیز شمارد در هلاکت است .)) (130)
در حدیث صحیح از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( مرد مسلمانى موجودى در خانه را براى پذیرایى از مهمان ناچیز شمارد، در هلاکت خواهد بود.)) (131)
در حدیث حسن از قول آن حضرت نقل شده که فرمود: (( وقتى که برادر مؤ من به خانه تو آمد، هرچه موجود دارى براى او بیاور ولى اگر دعوت کردى خودت را به زحمت بینداز.)) (132)
از آن بزرگوار نقل شده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: از گرامیداشت شخص ‍ نسبت به برادر مؤ منش آن است که هدیه او را بپذیرد و در مقابل به او هدیه دهد، اما خودش را به زحمت نیندازد؛ و رسول خدا (ص ) فرموده : من متکلفان را دوست ندارم .)) (133)
2 – آداب مربوط به مهمان کسى که به دیدن کسى مى رود، نباید از او چیزى بخواهد و در مورد چیزى کاملا به دلخواه خود عمل کند. بسا که براى صاحبخانه حاضر کردن آن چیز مشکل باشد، و اگر برادر (میزبان ) مهمان را بین دو نوع غذا مخیر کند، باید نوعى را که براى میزبان آسان تر است انتخاب کند. سنت اسلامى چنین است
در خبر است : (( رسول خدا (ص ) بین دو چیز همیشه آن را که آسان تر بود اختیار مى کرد.)) (134)
اعمش از ابووائل نقل مى کند: (( روزى با دوستم به دیدار سلمان رفتیم سلمان یک نان جو و مقدارى نمک ساییده آورد. دوستم گفت : اگر با این نمک مقدارى آویشن (مرزه ) مهیا مى شد بهتر بود. سلمان از خانه بیرون رفت و آفتابه خود را به گرو گذاشت و مقدارى آویشن گرفت و آورد. وقتى که غذا را خوردیم ، دوستم گفت : سپاس خدا را که به آنچه روزى داده ، ما را قانع ساخته است . سلمان رو به او کرد و گفت : اگر تو به روزى خود قانع بودى آفتابه من به گرو نمى رفت .(135)
البته در صورتى باید از چنین حالتى دوى جست که شخص احتمال دهد براى برادر مؤ منش ممکن نیست و یا ناراضى است ؛ اما اگر بداند که او از پیشنهاد مهمان خوشحال مى شود و فراهم آوردنش آسان است ، پیشنهاد عیبى ندارد.
یکى از بزرگان مى گوید: (( غذا خوردن ، سه نوع است : با مستمندان ایثارگونه ، با برادران با چهره باز و با دنیاداران مؤ دبانه !)) .
3 – دیگر از آداب مهمانى آن است که میزبان از برادر مهمانش بخواهد و خواهش ‍ کند تا هر چه میلش مى کشد پیشنهاد دهد که این کار خوبى است و اجر و فضیلت فراوانى دارد. پیامبر (ص ) فرمود: (( کسى که با برادر مؤ منش با میل و رغبت روبرو شود، آمرزیده است .)) (136) (( و هر کس برادر مؤ منش را شادمان کند چنان است که خداى عز و جل را شادمان کرده است .)) (137)
پیامبر (ص ) در روایتى که جابر نقل کرده ، فرموده است : (( کسى که به برادر مؤ منش ‍ غذاى لذیذى بدهد، خداوند، هزار هزار حسنه براى او بنویسد و هزار هزار بدى را از نامه عمل او محو کند و هزار هزار درجه او را بالا ببرد و از سه بهشت ، بهشت فردوس ، بهشت خلد و بهشت عدن ، او را طعام دهد.)) (138)
4 – دیگر آن که میزبان نباید به مهمان بگوید: آیا غذا بیاورم ؟ بلکه شایسته است اگر غذا آماده است بیاورد. مهمان اگر خواست مى خورد و اگر نه میزبان آن را بر مى دارد، و در صورتى که نمى خواهد به مهمانها غذا دهد، سزاوار نیست که اظهار و یا براى مهمانها از غذایى تعریف کند.
یکى از صوفیه مى گوید: (( هرگاه فقرا بر شما وارد شدند بر ایشان غذا بیاورید و هر گاه فقها وارد شدند از آنها مسئله اى بپرسید و هرگاه قاریان قرآن وارد شدند آنها را به محراب عبادت راهنمایى کنید.))
مى گویم :
در کتاب کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( هرگاه برادر مؤ منت بر تو وارد شد، غذا برایش حاضر کن ؛ اگر میل نکرد، آب خوردن تعارف کن ؛ اگر نخورد پیشنهاد وضو کن !)) .(139)

پی‌نوشت‌ها:

93- ابن قانع از زیاد بن سعد این روایت را نقل کرده ، همان طورى که در کتاب جامع الصغیر، باب شمایل آمده است ، و احمد از قول جابر در ضمن حدیثى طولانى و از حدیث ابى حدود نیز نقل کرده که سند هر دو نیکوست .
94- حاکم در کتاب مستدرک ، ج 4، ص 273، این روایت را نقل کرده و ترمذى نیز در صحیح خود چنین آورده است : (( سه مرتبه کلمه را تکرار مى کرد تا خوب بفهمند)) . از قول انس به سند صحیح نقل شده به کتاب الجامع الصغیر باب شمائل مراجعه کنید و بخارى نیز بدون جمله (( لتعقل عنه )) همان طور نقل کرده است .
95- هر دو روایت را کلینى در کافى ، ج 6، ص 278 – همان طورى که در عبارت مؤ لف هم آمده – با اختلاف نقل کرده و همچنین برقى در کتاب محاسن ؛ ص 414، روایت کرده است .
96- هر دو روایت را کلینى در کافى ، ج 6، ص 278 – همان طورى که در عبارت مؤ لف هم آمده – با اختلاف نقل کرده و همچنین برقى در کتاب محاسن ؛ ص 414، روایت کرده است .
97- کافى ، ج 6، ص 278، شماره 2.
98- طبرسى این روایت را در صفحه 159 کتاب مکارم الاخلاق نقل کرده و عراقى مى گوید: قضاعى این روایت را در مسند شهاب از حدیث ابوهریره با اسنادى نقل کرده است که قابل اعتماد است والى ابن طاهر به جاى ابوهریره ابراهیم را نام برده و مى گوید: این حدیث از معضلات است و جاى تاءمل دارد.
99- کافى ، ج 6، ص 291، شماره 2.
100- محاسن برقى ، ص 426.
101- تهذیب ، ج 2، ص 306، محاسن برقى ، ص 425، کافى ، ج 6، ص 291.
102- کافى ، ج 6، ص 290.
103- همان ماءخذ، همان صفحه .
104- طبرانى این حدیث را از قول عایشه در کتاب الاوسط آورده و در المغنى نیز چنین است .
105- من نه این حدیث و نه حدیث بعدى را هیچ جا ندیده ام .
106- ازدى – در کتاب – المغنى – در با ضعفا (راویان ضعیف ) از قول جابر چنین نقل مى کند: (( سه دسته اند که از نعمتهاى الهى سؤ ال نمى شوند: روزه دار و کسى که سحرى مى خورد و آن که با مهمان غذا مى خورد)) وى این حدیث را در شرح حال سلیمان بن داوود جزرى نقل کرده و مى گوید در سند آن ، حدیث منکر وجود دارد، و ابومنصور دیلمى در مسند الفردوس ، از ابوهریره همین طور نقل کرده است .
107- این خبر قبلا گذشت و در محاسن برقى با تفاوت در الفاظ از امام باقر و صادق (ع ) نقل شده (ص 393 – 394).
108- این حدیث را مسلم با اندک اختلافى از قول ابوهریره نقل کرده است (ج 8، ص 13).
109- خرائطى در مکارم الاخلاق و دیلمى در الفردوس – آن طورى که در جامع الصغیر باب همزه آمده – از انس ‍ نقل کرده است .
110- ترمذى با اندک تفاوت و زیادى در لفظ، ج 10، ص 5، و در معانى الاخبار، ص 251، نقل کرده است .
111- احمد در مسند، ج 6، ص 16، از قول صهیب نقل کرده است .
112- طبرانى این حدیث را از قول عبداللهبن عمر نقل کرده و ابن حبان گفت : از قول پیامبر (ص ) نیست و ذهبى مى گوید: این حدیث غریب و منکر است (المغنى ).
113- طبرسى این حدیث را در مکارم الاخلاق ، ص 153، و صدوق در خصال ، ج 1، ص 42، و معانى الاخبار، ص ‍ 314، و برقى در محاسن ، ص 388، نقل کرده اند.
114- کافى ، ج 2، ص 192، و محاسن ، ص 388.
115- طبرسى در مکارم ، ص 155، نقل کرده و در محاسن ، ص 390، به اختصار آمده و ابن ماجه به شماره 3356 روایت کرده است .
116- معانى الاخبار، ص 375، کافى ، ج 6، ص 273.
117- کافى ، ج 6، ص 273.
118- احزاب / 53: وارد خانه هاى پیامبر نشوید، مگر آن که دعوت به غذایى کرده باشد که در آن صورت منتظر پختن نباشید.
119- بیهقى نظیر این خبر را در شعب الایمان از قول عایشه نقل کرده و ضعیف دانسته است . و در کتاب المغنى نیز چنین است .
120- کافى ، ج 6، ص 270.
121- کافى ، ج 6، ص 270.
122- مکارم الاخلاق ، ص 170، به نقل از مجموعه پدرش – قدس سرهما – این خبر طولانى است ، مؤ لف به مقدار نیز اکتفا کرده است .
123- بخشى از آیه 61 سوره مبارکه نور است که مى فرماید: بر شما خطایى نیست که از خانه پدرانتان … یا خانه دوستتان بخورید. – م .
124- حدیث بریره طبق نقل انس مورد اتفاق است (صحیح بخارى ، ج 2، ص 151 و صحیح مسلم ، ج 3، ص 120 مراجعه کنید) اما در صحیح مسلم عبارت به لفظ دیگر است زیرا در این کتاب از ورود پیامبر به خانه بریره ذکرى به میان نیامده است .
125- کافى ، ج 6، ص 277، شماره 1 و 3.
126- کافى ، ج 6، ص 277، شماره 1 و 3.
127- این روایت را جز از طریق سلمان که در مسند احمد، ج 5، ص 441، نقل شده از طریق دیگر ندیده ام .
128- با همین عبارت ، خرائطى در مکارم الاخلاق آورده و احمد در مسند، ج 5، ص 441 خود و طبرانى در کتابهاى الکبیر و الاوسط با عبارات مختلف – به طورى که در مجمع الزوائد، ج 8، ص 179، آمده – نقل کرده اند.
129- کافى ، ج 6، ص 276.
130- کافى ، ج 6، ص 276.
131- کافى ، ج 6، ص 276.
132- کافى ، ج 6، ص 276.
133- کافى ، ج 6، ص 276.
134- این حدیث از حدیث عایشه و مورد اتفاق است . احمد در مسند خود، ج 6، ص 113، از قول عایشه نقل کرده با این تفاوت که به جاى (( ایسرهما)) ، (( ارشدهما)) آورده است .
135- حاکم در مستدرک ، ج 4، ص 123، نقل کرده و مى گوید: اسناد این حدیث صحیح است .
136- این حدیث را طبرانى و بزاز نقل کرده اند و در آن جا – همان طورى که در مجمع الزوائد، ج 5، ص 18، و جامع الصغیر (باب میم ) آمده است – به جاى من صادف (( من وافق )) است . ابن جوزى آن را از احادیث مجعوله دانسته است .
137- کلینى در کافى ، ج 2، ص 188، این حدیث را با الفاظ مختلف نقل کرده و از طریق اهل سنت ، عقیلى مى گوید: باطل و بى اساس است .
138- این حدیث را ابن جوزى در ردیف احادیث ساختگى نقل کرده و احمد بن حنبل مى گوید: بیهوده و دروغ است (المغنى ).
139- کافى ، ج 6، ص 275، حدیث شماره 2، وضو به فتح واو یعنى چیزى که با آن صورتش را بشوید و یا این که خودش را خوشبو کند.
منبع: محجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید