تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (2)

تدبر در سوره ی مبارکه ی بقره (2)

مجری: علی صبوحی طسوجی

2-2- فصل دوم. آیات 30 تا 39

خلافت خدا در زمین، هدف از هدایت قرآنی
19. این فصل متشکل از یک کلام است. فصل نخست با دسته بندی انسانها در سه گروه و تعریف و توصیف ایشان و دعوت به تقوا، بیانگر این حقیقت بود که تنها گروه متقین با خصوصیات یاد شده، از هدایت قرآن بهره مند هستند و کافران و بی ایمانهای متظاهر به ایمان را بهره ای از این هدایت نیست. فصل حاضر خلافت خدا در زمین را به عنوان جایگاه مطلوب انسان در زمین، هدف از هدایت دانسته و با بیان نحوه هبوط او به این کره خاکی، این سنت الهی را مطرح می کند که در طول اعصار و قرون هرگاه هدایتی آسمانی از سوی خدا نازل شود، تابعان این هدایت و گروندگان به آن، از خوف و حزن در امانند و کافران و منکران آیات الهی، در عذاب سوزان جاودانه اند. گویا این فصل درصدد بیان این مطلب است که از نخستین روز هبوط انسان به زمین، سنت جاری خدا بر ابتلای او در مقابل هدایتهای آسمانی است و این امر جدیدی نیست، پس اینک که قرآن کریم به عنوان هدایت آسمانی « هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ » نازل شده است، بار دیگر بشر در برابر این امتحان الهی قرار گرفته است که آیا از پیروان این هدایت خواهد بود یا از کافران؟ بر اساس آیات این فصل می توان نتیجه گرفت که پیروی از هدایت قرآن، راه نیل به مقام خلافت خدا در زمین است، چنانکه سرباز زدن از هدایت قرآنی انسان را از دست یابی به این مقام محروم می کند.
20. مطلب 1. انسان، خلیفه خدا در زمین:
بر اساس این مطلب، وقتی که پروردگار به فرشتگان گفت: « من در زمین جانشینی خواهم گماشت »، فرشتگان گفتند: « آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، تو را تنزیه می کنیم؛ و به تقدیست می پردازیم. » وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ« 30 » در فصل نخست آمده بود که مدعیان دروغین ایمان فسادگران در زمین هستند: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ » و همچنین در توصیف فاسقان فرموده بود که ایشان مفسدان بر روی زمین هستند: « وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ »، پس پیداست که توجه فرشتگان در طرح این پرسش که آیا در زمین کسی را به جانشینی می گماری که در آن فساد می کند: « أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا »، به همین انسانهای بی ایمان فاسق بوده است. اما خدا در پاسخ ایشان فرمود: « من چیزی می دانم که شما نمی دانید. » و خدا همه اسماء را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: « اگر راست می گویید، از اسامی اینها به من خبر دهید. » وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ« 31 » گفتند: « منزهی تو! ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای، هیچ دانشی نیست؛ تویی دانای حکیم. » قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ« 32 » فرمود: « ای آدم، ایشان را از اسامی آنان خبر ده. » و چون آدم ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: « آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را می دانم؛ و آنچه را آشکار می کنید، و آنچه را پنهان می داشتید می دانم؟ » قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ« 33 » این آیات نشان می دهد که هرچند بر اساس فصل اول عده ای از انسانها کافر و بی ایمان و اهل فساد در زمین هستند، ولی این امر به سوء اختیار خود آنها بوده است، چون همین واقعیت مورد توجه فرشتگان هم بود و خدای متعالی در جواب ایشان از قابلیت انسان برای تصدی جایگاه خلافت خدا در زمین خبر داده است. پس اگر کسی با سرباز زدن از هدایت الهی خود را از این مقام محروم کند، به جز خود نباید کسی را سرزنش نماید.
21. مطلب 2. هبوط انسان به زمین:
پس از اینکه در مطلب گذشته، جایگاه خلافت انسان در زمین ترسیم شد، این مطلب به بیان نحوه هبوط انسان به زمین می پردازد. بیان ماجرای هبوط انسان به زمین، در دل خود درسهای فراوانی دارد که هریک این فصل را در تأمین غرضش یعنی دعوت به پذیرش هدایت نازل شده از جانب خدا (قرآن)، به منظور تصدی مقام خلافت یاری می کند: و چون خدای متعالی فرشتگان را امر فرمود که « برای آدم سجده کنید »، همه به سجده درافتادند، بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ« 34 » آری انسان می تواند به مقامی بار یابد که حتی ملائکه هم در برابر او به سجده در افتند و خاضع شوند. همین قابلیت است که آتش حسد را در جان ابلیس برافروخت و او را از درگاه خدا راند و دشمن سوگند خورده انسان قرار داد. پس این آیه بیانگر سر دشمنی شیطان با انسان است و از دلیل « فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ » در آیات بعد پرده بر می دارد: و گفتیم: « ای آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیرید؛ و از هر کجای آن خواهید فراوان بخورید؛ ولی به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود. » وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ« 35 » پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید؛ و از آن باغ به درآورد؛ و فرمودیم: « به زمین فرود آیید، در حالیکه برخی از شما دشمن برخی دیگر است؛ و برای شما تا چندی در زمین قرارگاه و برخورداری خواهد بود. » فَأَزَلَّهُمَا الشَّیطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ« 36 » سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود؛ و خدا بر او ببخشود؛ آری، اوست که توبه پذیرِ مهربان است « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ« 37 »
22. مطلب 3. پذیرش یا رد هدایت الهی، در زمین:
به نظر می رسد این مطلب وجه اصلی اتصال فصل دوم با فصل سابق است، چون هدف از فرود آمدن به زمین را چنین بیان می کند که اگر از جانب من شما را هدایتی رسد، آنان که هدایتم را پیروی کنند بر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد. ولی کسانی که کفر ورزیدند، و نشانه های ما را دروغ انگاشتند، آنانند که اهل آتشند؛ و در آن ماندگار خواهند بود. قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یأْتِینَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ« 38 » وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ« 39 » پس اینکه در فصل نخست قرآن را هدایتی الهی برشمرد: « هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ »، « عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ »، مصداقی برای همین اصل کلی است که « فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى … » و اینکه همگان را به کسب تقوا و طرد شرک و کفر و ایمان به حقانیت قرآن به منظور بهره مندی از هدایت قرآن دعوت نمود هم مصداقی برای این اصل اصیل است که « … فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ » همین آیات نشان می دهد که تبعیت از هدایت الهی، انسان را به مقام مطلوب وی یعنی خلافت خدا در زمین می رساند و کفر و تکذیب آیات الهی او را از این مقام باز می دارد و مصداق اظهار نگرانی ملائکه « أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء » قرار می دهد.
3-2- فصل سوم. آیات 40 تا 123
جریان بنی اسرائیل: آسیب شناسی تحقق خلافت
23. آیات این فصل هم با فصل نخست در ارتباط است و هم با فصل دوم؛
24. ارتباط با فصل نخست:
در فصل نخست انسانها به سه گروه تقسیم شدند، تقواپیشگان، کافران و مدعیان دروغین ایمان و از مردم خواسته شد که به قرآن کریم ایمان بیاورند و از گروه نخست باشند. حجم و محتوای مطالب مربوط به مدعیان دروغین ایمان در آن فصل، نشان می داد که معرفی ایشان از اهمیت بالایی برخوردار است. برخی از آیات فصل سوم حاکی از آن است که بنی اسرائیل به عنوان مصداقی برای گروه سوم یعنی مدعیان دروغین ایمان مورد بحث قرار گرفته اند، هر چند تنها مصداق نیستند؛ در ادامه به برخی از این شواهد اشاره می شود:
25.
1. در کلام نخست فصل اول، انسانها به سه گروه تقسیم شده اند: مؤمنانی که در ایمان خویش بین انبیا و کتب آسمانی جدایی نمی افکنند: « یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ … »، کافران « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ … » و مدعیان دروغین ایمان به خدا و روز رستاخیز: « وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ »؛ اگر بنی اسرائیل را به عنوان یکی از مهمترین جریانهای اجتماعی در فضای نزول این سوره (در آغازین روزهای هجرت به مدینه) بدانیم، این پرسش مطرح می شود که ایشان از کدام یک از سه گروه فوق بوده اند. آنچه مسلم است ایشان مؤمن به همه کتب و انبیا (از جمله قرآن و پیامبر عظیم الشأن اسلام، صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده اند. از کافران محض بی ادعا هم نبوده اند، پس ایشان یا همان مدعیان دروغین ایمان هستند و یا از گروهی هستند که در ابتدای سوره هیچ اشاره ای به ایشان نشده است. به سه دلیل اینان را می توانیم از مدعیان دروغین ایمان بدانیم که در ابتدای سوره مطرح شده اند:
26. اول:
اینکه نظم حکیمانه سوره های قرآنی مقتضی آن است که مباحث مطرح شده در آنها با یکدیگر در ارتباط باشند و اگر بنا باشد بنی اسرائیل، مصداق هیچ یک از سه گروه مطرح شده در ابتدای سوره نباشند، دیگر ارتباط وثیقی بین ابتدای سوره با بخش عظیمی از متن آن برقرار نخواهد بود.
27. دوم:
در متن آیات مربوط به بنی اسرائیل، شواهدی هست که از وجود ادعای دروغین ایمان در ایشان خبر می دهد:
1. « قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِیَاء اللّهِ مِن قَبْلُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ » (آیه 91)
2. « قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُّؤْمِنِینَ » (آیه 93)
28. سوم:
مجموع شباهتهای محتوایی و اسلوبی بین آیات مربوط به معرفی مدعیان دروغین ایمان در قول نخست فصل اول، با برخی از آیات مربوط به بنی اسرائیل مؤیدی بر این مدعاست که بنی اسرائیل در این سوره به عنوان مصداقی برای گروه مدعیان دروغین ایمان مطرح شده اند. برخی از این شباهتها عبارتند از:
1. « وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء » (آیه 13) در فصل نخست با « وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیْنَا » (آیه 91) در فصل سوم
2. « وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ » (آیه 14) در فصل نخست با « وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَیْکُمْ » (آیه 76)، در فصل سوم
3. « أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَهَ بِالْهُدَى » (آیه 16) در فصل نخست با « أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالآَخِرَهِ » (آیه 86) در فصل سوم
29. ارتباط با فصل دوم:
در فصل دوم خلافت خدا در زمین، هدف نهایی هدایتگری کتب آسمانی، از جمله قرآن کریم شناخته شد و ابتلای انسانها در مقابل هدایتهای آسمانی سنت دیرپای خدا دانسته شد، در این فصل به منظور آسیب شناسی تحقق این هدف بزرگ از بنی اسرائیل یاد می شود که امتی مورد عنایت خدای متعالی بودند ولی به دلیل ناسپاسیها و پیمان شکنیهای مکرر خود از نیل به مقام خلافت خدا در زمین باز ماندند. روشن است که یهود شناسی حاصل از آیات این فصل، در عین تأمین غرض بالا نیاز مسلمانان را به شناسایی مهمترین دشمنان خود و اصلیترین مانع تشکیل و استقرار نظام اسلامی برطرف می کند.

1-3-2- کلام 1. آیات 40 تا 48

دعوت به ایمان و عمل صالح
30. این کلام که سرآغاز سخن از بنی اسرائیل است، طلیعه همه مباحث مربوط به آنها در طول این سوره مبارکه محسوب می شود و حاوی توصیه هایی به ایشان است که دعوت به ایمان به قرآن اصلی ترین آنهاست.
31. مطلب 1. دعوت به ایمان به قرآن:
توصیه های این مطلب از این قرار است: ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایم را که بر شما ارزانی داشتم به یاد آرید و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم و تنها از من بترسید یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیای فَارْهَبُونِ« 40 » و بدانچه نازل کرده ام، که مؤید همان کتابی است که با شماست، ایمان آرید؛ و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهایی ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ وَلَا تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَإِیای فَاتَّقُونِ« 41 » و حق را به باطل درنیامیزید و حقیقت را با آنکه خود می دانید، کتمان کنید وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ« 42 » و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ« 43 » آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید، با اینکه شما کتاب خدا را می خوانید؟ آیا هیچ نمی اندیشید؟ * أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ« 44 » از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این کار گران است، مگر بر فروتنان همان کسانی که می دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد؛ و به سوی او باز خواهند گشت وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ« 45 » الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیهِ رَاجِعُونَ« 46 »
32. مطلب 2. دعوت به پروا از روز قیامت:
توصیه های این مطلب عبارت است از: ای فرزندان اسرائیل! از نعمتهایم که بر شما ارزانی داشتم، و از اینکه من شما را بر جهانیان برتری دادم، یاد کنید یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ« 47 » و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی از عذاب خدا را از کسی دفع نمی کند؛ و نه از او شفاعتی پذیرفته، و نه به جای وی بدلی گرفته می شود؛ و نه یاری خواهند شد وَاتَّقُوا یوْمًا لَا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیئًا وَلَا یقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلَا یؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ ینْصَرُونَ« 48 »

2-3-2- کلام 2. آیات 49 تا 62

نعمتها و ناسپاسی ها
33. یکی از توصیه هایی که در کلام گذشته خطاب به بنی اسرائیل مطرح شده است، یادآوری نعمات الهی در حق ایشان است، تا شاید زمینه ساز ایمان آنان شود و آنان را نسبت به ایمان به قرآن متمایل کند. این کلام به صورت تفصیلی به یادآوری این نعمتها پرداخته و بدین وسیله هم یادآوری نعمات را برای ایشان محقق می کند و هم مسلمانان را به شناختی صحیح از ایشان نائل می کند، زیرا افزون بر طرح نعمات، بیانگر مراتب ناسپاسی و بهانه جویی ایشان در مقابل نعمتها هم هست. گفتنی است مطالب این کلام با « و إذ » از یکدیگر تفکیک شده اند.
34. مطلب 1. نجات از چنگ فرعونیان:
این مطلب درباره نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان است که آنان را سخت شکنجه می کردند؛ پسران آنها را سر می بریدند؛ و زنهایشان را زنده می گذاشتند و در آن امر، بلا و آزمایش بزرگی از جانب پروردگار آنان بود وَإِذْ نَجَّینَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیسْتَحْیونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ« 49 »
35. مطلب 2. نجات معجزه آسای بنی اسرائیل و هلاکت فرعونیان:
این مطلب هم درباره نجات بنی اسرائیل است، اما از آن روز که جهتی دیگر از موضوع نجات بنی اسرائیل یعنی هلاکت فرعونیان را مطرح می کند، با « إذ » از ماقبل تفکیک شده و به عنوان نعمتی مستقل شمرده شده است. نعمتی که در این مطلب یادآوری می شود آن است که بنی اسرائیل با شکافتن معجزه آسای دریا نجات یافتند؛ و فرعونیان غرق شدند، در حالی که بنی اسرائیل تماشا می کردند وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَینَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ« 50 »
36. مطلب 3. بخشایش گوساله پرستی به گاه میعاد با موسی (علیه السّلام):
بنی اسرائیل به شکل معجزه آسایی از چنگ فرعون و فرعونیان رهایی یافتند اما آنگاه که خدا با موسی چهل شب قرار گذاشت؛ در غیاب وی، ایشان گوساله را به پرستش گرفتند، در حالی که ستمکار بودند وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ« 51 » و خدا بر ایشان بخشود، باشد که شکرگزاری کنند ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ« 52 »
37. مطلب 4. ایتاء کتاب و فرقان برای هدایت:
این مطلب، ایتاء کتاب و فرقان (جداکننده حق از باطل) به موسی (علیه السلام) به منظور هدایت بنی اسرائیل را یادآوری می کند و در عین حال نشان می دهد که هدف از میعاد با موسی (علیه السلام) که در مطلب پیشین مطرح شد: « وَ إذ وَعَدنَا مُوسی أربَعینَ لَیلَهً »، چه بوده است وَإِذْ آتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ« 53 »
38. مطلب 5. نحوه بخشایش گوساله پرستی:
در مطلب سوم آمده بود: « ثُمَّ اتخَذتم العِجلَ مِن بَعدِهِ … ثمَّ عَفَونَا عَنکُم مِّن بََعدِ ذَلِک » و در این مطلب که بیانگر نحوه بخشایش گوساله پرستی بنی اسرائیل است، چنین آمده است: موسی به قوم خود گفت: « ای قوم من، شما با پرستش گوساله، بر خود ستم کردید، پس به درگاه آفریننده خود توبه کنید، و خطاکاران خودتان را به قتل برسانید، که این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. » پس خدا توبه شما را پذیرفت که او توبه پذیر مهربان است وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ« 54 »
39. مطلب 6. زنده کردن بعضی از بنی اسرائیل پس از مرگ:
توجهی به این مطالب نشان می دهد که خدا در هر مقطعی که نعمتی را بر بنی اسرائیل روا داشته، با بهانه جویی و ناسپاسی ایشان مواجه شده است، اما این ظلم به خدا نیست بلکه ظلم ایشان به خویشتن است. در این مطلب خطاب به بنی اسرائیل آمده است که وقتی به موسی (علیه السلام) گفتید: « تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. » صاعقه شما را فرو گرفت، در حالی که می نگریستید وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ« 55 » ایشان پس از نجات معجزه آسا از فرعونیان و دیدن نعم الهی درخواست دیدن خدا با چشم ظاهری داشتند و به تجلی خدا در صاعقه ای جان باختند، اما خدا بار دیگر آنان را پس از مرگشان برانگیخت؛ باشد که شکرگزاری کنند ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ« 56 » خدای متعالی باز هم نعمت را بر ایشان افزونی بخشید و بر آنان ابر را سایه گستر کرد؛ و بر ایشان « گزانگبین » و « بلدرچین » فرو فرستاد و گفتیم: « از خوراکیهای پاکیزه ای که به شما روزی داده ایم، بخورید. » ولی آنان با ناسپاسی خویش بر خدا ستم نکردند، بلکه بر خویشتن ستم روا می داشتند وَظَلَّلْنَا عَلَیکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ« 57 »
40. مطلب 7. ورود به آبادی و بخشایش خطاها:
در این مطلب از بنی اسرائیل خواسته شده است که به یاد آورند آن هنگام را که خدا به ایشان گفت: « بدین شهر درآیید، و از هر کجای آن خواستید، فراوان بخورید و سجده کنان از در بزرگ درآیید، و بگویید: خداوندا، گناهان ما را بریز. تا خطاهای شما را ببخشاییم، و پاداش نیکوکاران را خواهیم افزود. » وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْیهَ فَکُلُوا مِنْهَا حَیثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطَایاکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ« 58 » اما کسانی که ستم کرده بودند، آن سخن را به سخن دیگری -غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود- تبدیل کردند و ما نیز بر آنان که ستم کردند، به سزای اینکه نافرمانی پیشه کرده بودند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یفْسُقُونَ« 59 »
41. مطلب 8. جوشیدن دوازده چشمه:
نعمت دیگری که یادآوری آن از بنی اسرائیل طلب شده آن است که هنگامی که ایشان در آن آبادی با کم آبی مواجه شدند، موسی برای قوم خود در پی آب برآمد، خدا به او گفت: « با عصایت بر آن تخته سنگ بزن. » پس دوازده چشمه از آن جوشیدن گرفت، به گونه ای که هر قبیله ای آبشخور خود را می دانست. خدا به ایشان گفت: « از روزی خدا بخورید و بیاشامید، ولی در زمین سر به فساد برمدارید. » * وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهَ عَینًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ« 60 »
42. مطلب 9. درخواست تبدیل نعمت آسمانی به نعمات زمینی:
بنی اسرائیل که با نعمات آسمانی پذیرایی می شدند، گفتند: « ای موسی، هرگز بر یک نوع خوراک تاب نیاوریم، از خدای خود برای ما بخواه تا از آنچه زمین می رویاند، از قبیل سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، برای ما برویاند. » موسی گفت: « آیا به جای نعمت بهتر، خواهان چیز پست ترید؟ پس به شهر فرود آیید، که آنچه را خواسته اید برای شما در آنجا مهیاست. » آری این بار هم خدای متعالی راه دستیابی به آنچه را خواسته بودند به ایشان نمایاند ولی در ادامه ایشان را کسانی دانست که:
43. داغ خواری و ناداری بر پیشانی آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند؛ و ریشه این ذلت و گرفتاری به خشم خدا را چنین بیان کرد که: آنان به نشانه های خدا کفر ورزیده بودند، و پیامبران را بناحق می کشتند؛ این، از آن روی بود که سرکشی نموده، و از حد درگذرانیده بودند وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یعْتَدُونَ« 61 » پس بنی اسرائیل در برابر نعمتهای خدا، به جای شکر و هدایت: « لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » (آیه 52 و 56)، « لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ » (آیه 53)، کفر و کشتن پیامبران الهی و سرکشی و طغیان پیشه کردند و از این رو گرفتار ذلت و مسکنت و غضب الهی شدند.
44. مطلب 10. معیار رستگاری:
پس از بیان نعمات پی در پی و بزرگ خدای سبحان برای بنی اسرائیل و ناسپاسی ها و سرکشی های پی در پی ایشان که ذلت و مسکنت و غضب خدا را در پی داشت به این نتیجه می رسیم که کفر و طغیان، غضب خدا را در پی دارد، حتی اگر از بنی اسرائیل باشد که به جهت نعمتهای خدا به ایشان خود را عزیز کرده خدا می دانستند. این مطلب نقطه مقابل همین حقیقت را به تصویر می کشد و می فرماید: القاب و عناوینی مانند مؤمن و یهودی و نصارا و صابئی، به تنهایی اعتباری ندارد و میزان سعادت مندی یا محرومیت انسان از سعادت نیست؛ هیچ کس به صرف انتساب به ملت و مکتبی اهل نجات نیست، بلکه معیار حقیقی سعادت، ایمان به خدا و روز بازپسین و انجام کارهای شایسته است، چنین افرادی اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمی بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ« 62 » ناگفته نماند که انجام کارهای شایسته باید مطابق با شریعت غیرمنسوخ باشد که در عصر نزول قرآن کریم، چیزی جز شریعت حقه اسلام نیست.

ادامه دارد…
منبع مقاله:
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید