یهودیت رسانه ای

یهودیت رسانه ای

نفوذ یهود بر رسانه های انگلستان
امروزه سازندگان فیلم، افرادی هستند که قدرتمندترین رسانه ها را در جهان کنترل می کنند و به همین دلیل است که ایده آل ها می توانند ترسیم کنند، زبان را تغییر دهند یا حکومت را واژگون کنند. (جان باکر 19959)
طبق نظریه دموکراسی، «مردم» حکومت می کنند سیاستمداران را با رای خود بر می گزینند و چنانچه آن سیاستمداران نتوانند خواسته های مردم را برآورده کنند، می توانند آنها را از کار برکنار کنند. جایی که احزاب متعدد وجود دارد در صورتی که حزبی توانایی خود را در برآورده ساختن نیازهای مردم از دست دهد، مردم از حزب دیگری حمایت می کنند. بدین صورت اصول دموکراتیک به رسمیت شناخته می شود: حکومت مردم بر مردم. چه خوب می شود اگر همه چیز به این آسانی باشد. لکن در حکومت رسانه ای بسیار گسترده و مدرن چنین نیست. آیا مردم می توانند اطلاعات و دانشی را که برای انتخاب افراد آگاه شوند چه رسد به رویدادهایی که در سطح جهانی رخ می-دهد. تنها تعداد بسیار کمی از آنها رهبران سیاسی شان را از نزدیک می بینند و قادراند انجام وظایف آن رهبران را مشاهده و ارزیابی کنند. اکثریت مردم از مسائل سیاسی بی اطلاع اند و بدرستی نمی دانند چه چیز در حال روی دادن است و حتی اگر اموری را که در حال روی دادن است مشاهد کنند برای تفسیر آن نیاز به راهنما دارند. این مردم دکتر، حقوقدان، مهندس، کارمند، مغازه دار، کارگر شرکت، مزرعه دار، تاجر، پرستار، دبیر، معلم و یا هزاران چیز دیگرند. آنها باید چیزهایی ا که از سرزمینی که در آن زندگی می کنند. بدانند. اما فقط تعداد کمی از آنها درباره امور سرزمینشان اطلاع دارند. و از تعداد بسیار کمی از آنها می توان انتظار داشت که از امور سیاسی کاملا آگاه باشد. سیاست با داشتن مسائل فراوان یکی از پیچیده ترین موضوعات است. هر کدام از این مسائل با چندین دیدگاه در ارتباط است. برای اینکه مردم از این مسائل آگاه شوند و دیدگاه های متفاوت را ارزیابی کنند، ضروری است که این دیدگاه ها به شکلی برآنها عرضه شود که بتوانند آنها را خوب بفهمند. رسانه های جمعی از جمله روزنامه ها، تلویزیون و رادیو باید به این صورت عمل کنند.و رسانه هایی با گرایش تحقیقاتی زیادی وجود دارد که عبارتند از کتاب ها، مجلات و اینترنت، هر چند تکنولوژی اطلاعات پیشرفت می کند بر این فهرست افزوده می شود.
اما در اینجا مشکلی وجود دارد. مردم نمی توانند بررسانه ها مالک شوند یا آنها را کنترل و قاعده مند کنند. اقلیتی از مردم مالک آنها می شوند امنیت کوچک که در واقع کمتر از یک درصد (1%) است. این اقلیت تعیین می کنند که مردم چه چیزهایی باید بدانند، چه رویدادهایی باید بر آنها گزارش دادهشود. چه دیدگاههایی را می توانند بررسی و ارزیابی کنند، چه احزابی برای روی آوردن صلاحیت دارند و چه احزابی صلاحیت رای آوردن ندارند، کلام سیاستمداران شایسته امین، قابل اعتماد و توانا هستند و کدام یک بدنام، فاقد صلاحیت، خطرناک و افراطی اند. و این امر نشان می-دهد اقلیتی که با قدرت تمام رسانه های جمعی را کنترل می کنند شاید قدرتشان بیشتر از نخست وزیر یا کابینه باشد این اقلیت ××××× افکار عمومی را تعیین می کنند. سیاستمداران باید در محدوده آن عمل کنند بر آن احترام گذارند و در صورت انتخاب شدن این شرایط را زیر پا نگذارند.
حتی زمانی که رسانه های جمعی عمدتا روزنامه بودند و اقلیت کوچکی آن روزنامه ها را مطالعه می کردند، قدرت مالکان روزنامه ها قابل ملاحظه بود. در جهان امروز که رسانه های جمعی تلویزیون و روزنامه ها با تیراژهای توده ای و میلیونی چاپ می شوند قدرت صاحبان رسانه ها فراتر از تصور است.
ما نباید یک واقعیت را فراموش کنیم. نفوذ سیاسی صاحبان رسانه ها از گزارشها و مقالات روزنامه ای او برنامه های تلویزیونی فراتر می رود. بدین معنا که مسائل موجود سیاسی با قدرت آنا در ارتباط است. آنها با یک شیوه بسیار ماهرنه تر قادراند الگوهای تفکر مردم را تحت تاثیر قرار دهند و این تاثیر از طریق ابزاری دیگر همچون گزارش های روزنامه ای، صفحه فرهنگ مردمی، فیلم ها، سریال های تلویزیونی، برنامه های آموزشی صورت می گیرد: همه این شیوه ها ارائه، به شکل گیری ارزش های انسانی، مفهوم خوب و بد، درست و نادرست، احساس و بی احساسی و مد و غیر مد کمک می-کند. ارزش های انسانی که بدین شیوه شکل می گیرد، به نوبه خود نگرش مردم نسبت به مسائل سیاسی را شکل می دهد و نظر آنان را در اینکه چگونه رای دهند و چه کسانی را برای در دست گفتن قدرت انتخاب کنند، تحت تاثیر قرار می دهد.
بنا به برخی دلایل قوی امروزه در بریتانیا گفتگوهای همگانی بسیار کم است و این نمونه ای است بر اینکه چه کسانی عملا کنترل رسانه ها را تمرین می کنند. مرد را به خوشحالی درباره نتایج انتخابات همگانی حتی نسبت به انتخابات دولت علی، تشویق می کنند اما این رقابت های انتخاباتی ارتباط ناچیزی دارند با این پرسش که چه کسانی بر ما سلطه می رانند، چه کسی افکار عمومی را شکل می دهد، در نتیجه دستور العمل های مربوط به انتخابات و وظایف نمایندگان را تعیین می کند.
هرگونه تحقیق درباره رویداهای ملی بایستی تحقیق درباره نحوه عمل رسانه های جمعی را نیز در بر گیرد: یعنی تحقق در این مورد که چه کسانی مالک رسانه ها هستند و آنها را کنترل می کنند و با چه هدفی از چنین قدرت وسیع استفاده می کنند.

گفتگوهای مربوط به امور جاری
برنامه های گفتگو که در باب امور جاری از تلویزیون و رادیو پخش می شود تا وانمود کنند که برنامه-های آنها مطابق با اوج دموکراسی است و دیدگاه های مختلف را به معرض عموم عرضه می کنند. اما حایی که این گفتگوها به مسائلی اشاره کند که برای مقامات یهودی که رادیو و تلویزیون را در اختیار دارند، حساس باشد، با دقت تمام چنان برنامه را ترتیب می دهند که دیدگاه خطرناک حد شود. به ویژه وقتی گفتگوها به موضوعات کشتار جمعی یهود در جنگ جهانی دوم مربوط شود یا کسی سعی کند از قدرت اقلیت یهود بحث کند.
چندی پیش برنامه ای در تلویزیون بریتانیا به موضوع «ضد سامی گری» اختصاص یافت که گسترش ضد سامی گری در سرار اروپا از جمله بریتانیا را نشان می داد. مقداری از افراد یهودی و غیر یهودی در برنامه حضور حاضر شدند تا نظر خودشان را در این مورد بیان کنند. بعد از پخش مقدار کمی از برنامه کاملا روشن شد که تنها تفاوت شرکت کنندگان در این برنامه این بوده که چگونه باید با «ضد سامی گری» برخورد شود. برخی گفتند باید با تعریف قوانین سخت به طور جدی آن را سرکوب کرد و برخی دیگر گفتند این عمل با قربانی ساختن آنان به نفع ضد سامی گران تمام می شود ولی ضد سامی گری باید نابد شود. لکن سرکوبی از طریق قانون شیوه مبارزه با این جریان نیست. یک فرد از شرکت کنندگان در میزگرد با اشاره به اینکه ضد سامی گراها از نوع به خصوصی از جنون رنج می برند به تحلیل عمیق از وضعیت ضد ذهنی آنان دست زد.
چیزی که در این برنامه ذکر نشد این بود که یک تبیین مشخصی از دیدگاه به اصطلاح ضد سامی گرایان ارائه نگردیده. یعنی در این برنامه کسی بر ضد سامی گرایان را مطرح نکرد. البته ضد سامی گری اصطلاح غلط اندازی است که صاحبان رسانه ها مطرح کرده اند تا نشان دهند که آنان با یهودیان بدرفتاری می کنند و حتی بدلیل یهودی بودنشان آنان را می کشند. در حالی که اکثریت وسیعی از مردم، که به عنوان ضد سامی گرایان توصیف می شوند، با دیدگاه آنان به عنوان یهودیان قدرتمند افراطی مخالف اند. اینکه آیا آنها در ارزیابی شان از این قدرت درست می گویند یا نه، از موضوع ارج است: اگر دموکراسی بیشتر از یک فراز تهی است باید موضوعشان را در انظار عمومی مطرح کنند و اجازه دهند موضوع آنها از نظر همکان مورد ارزیابی و بحث و گفتگو قرار گیرد. اما این چیزی است که مالکان رسانه ها هیچ وقت نمی خواهند.
بنابراین هر برنامه ای که ضد سامی گری (به عنوان مثال انتقاد گرایی از قدرت یهود) را بحث می کند از تلویزیون یا رادیو بخش شود، ضد سامی گرایان (مثل منتقدان قدرت یهود) به طور حساب شده کنار گذاشته می شوند گو اینکه گفتگو در واقع گفتگو نبوده بلکه تقلید بوده است.

این عوام فریبان چه کسانی اند؟
در پشت صحنه این عوام فریبی چه کسی قرار گرفته است. چه کسانی تعیین می کنند از تلویزیون چه چیزی پخش شود و چه مطالبی در روزنامه ها چاپ شود. تحقیق در این مورد چندان ساده نیست چرا که بسیاری از افراد ذیربط بطور مخفیانه عمل می کنند. حتی افرادی که نامشان شناخته شده است، اطلاعات ما در مورد زمینه های زندگی و ارتباطشان بسیار اندک است. به همین دلیل تعداد خیلی کمی از مردم بریتانیا از تاثیر شگرف یک اقلیت نژادی معین بررسانه ها آگاه هستند و این اقلیت مشخصا یهودیان اند. بی درنگ می توان انتظار داشت ذکر این اقلیت, خوانندگان زیادی را در وضعیت تدافعی قرار خواهند داد. برخی ها خواهند پرسید، آیا این ضد سامی گری نیست؟ و این وضعیت اولین نمونه اثر جادویی قدرت رسانه ای است. رسانه های جمعی در بریتانیا در اذهان مردم این ایده را ترویج کرده اند که حتی تصدیق اینکه اعضای جامعه یهودیان نقش زیادی را در کنترل اخبار و افکار ما بازی می کنند و اینکه آیا چنین کنترلی برای بریتانیا خوب است یا نه, ضد سامی گری است. احساس نگرانی که از ذکر کلمه یهود در برخی از خوانندگان این متن بوجود می آید, نشان دهنده ولین سرمشق شستشوی مغزی توسط رسانه هاست این مقاله تحقیق ساده ای است از اینکه چه کسانی در بریتانیا کبیر افکار عمومی را کنترل می کنند.
ما معتقدیم که در این تحقیق نباید منطقه ممنوعه ای وجود داشته باشد. ما با واقعیت ها سر و کار داریم. اینکه مردم چه نتایجی از آن واقعیت ها می گیرند به خودشان مربوط است. هدف ما این است که مردم باید از جهالت و ندانم کاری و بی تفاوتی سابق بیرون تنیده و وارد مبارزات سیاسی ما شوند تا از طریق وسایل مسالمت آمیز و قانونی به یک جامعه غیر نژادگرا دست یابیم. جامعه ای که اقلیتی نژاد پرست با اعتقاد به اینکه قوم برگزیده خدا هستند برآن سلطه نمی رانند.
سخن این مقاله آن است که اعضای جامعه یهودی قدرت و نفوذی در رسانه های جمعی بریتانیا دارند که از نسبت تعداد آنان در جمعیت بریتانیا خارج است به عبارت دیگر قدرت و نفوذ آنها در مقایسه با میزان افرادشان در کل جمعیت خیلی زیاد است و بنظر ما یک واقعیت است که نباید مخفی نگه داشته بلکه باید روشن شده و مورد بحث و گفتگو قرار گیرد. هیچ مساله مهمی را نمی توان بررسی کرد مگر آنکه همه واقعیت های مربوط به آن شناخته شوند و به طور صادقانه مورد ملاحه قرار گیرند و هیچ چیز از ترس مخالفت احتمالی برخی عناصر پرهیاهو از نظر دور نماند.
ممکن است عده ای یافته های این تحقیق را یافته های دقیق و معتبر بپذیرند لکن در عین حال بگویند: خوب که چه؟ آیا معمول نیست گرو ه خاصی در سرزمین های معینی به دلایل استعدادها و قابلیت های طبیعی, اتفاقات تاریخی یا به هر دلیل دیگر به فراوانی و وفور دست می یابند؟ آیا کم هستند معماران و نوسندگان ایرلندی, دکترها و مهندسین اسکاتلندی, خوانندگان ×××× , ورزش کاران سیاه پوست, صاحبان رستوران های ایتالیایی و تاجران نساجی هندی و پاکستانی؟ به همین منوال یهودیان نیز بیشتر در رسانه های جمعی یافت می شوند. آیا این حضور باید شوم و خطرناک تلقی شود؟ به عبارت دیگر هنر این تحقیق چیست؟
امیدواریم به این پرسش ها در بخش پیش این مقدمه پاسخ داده باشیم. هیچ یک از حوزه های کاری سابق الذکر شباهتی به امکان دست یافتن به قدرت واقعی ندارند – قدرت سیاسی, تسلط بر دولتمردان وقدرتی که جامعه ما و ارزش هایش را شکل می دهد تا سرنوشت و آینده ما را رقم زند. بنابراین نمی توانیم بگوییم حضور یهودیان در صفت رسانه, همانند حضور افراد دیگر در شغل های خویش و یا مثل حضور افراد در خطوط تولید است: او خوب است, آنها توانایی خوبی در این صنعت دارند, اجازه دهید به کارشان ادامه دهند. چیزی که با توجه به کنترل موسسه ای با چنین قدرت عظیم در معرض خطر است این است که رسانه ها آن موسسه را در دسته بندی خاص خودشان قرار می دهند و این امر سطح بالایی از نگرانی نسبت به مساله را موجه می کند. آیا می دانیم خوشحال آسوده خاطر باشیم در عین آگاهی از اینکه گروهی ذی نفع کنترل نیروهای مسلح ما را در دست گرفته اند؟ احتمالا در این صورت دلواپس می شویم که در هنگام جنگ, علائق چنین گروه ذی نفع کجا قرار می گیرد.
اگر متوجه شویم که تسلط بر رسانه های جمعی در جهان امروز در امکانات بالقوه ای که بدست می دهد به همان اندازه یک فرمانده صدها لشکر زره پوش در هنگام جنگ قوی است, قدرت رسانه-های جمعی باید به موضوع نگرانی فوق العاده تبدیل شود. و بسیار احمقانه خواهد بود که ما به این وضعیت اهمیتی قائل نباشیم وضعیتی که در آن این قدرت رسانه ای در اختیار مردمی قرار گرفته است که خودشان را در درجه اول یهودی می نامند و به طور علنی وابستگی خود را به دولت یهودی اسرائیل اعلان می کنند. این کل ماجرا نیست چنانکه قبلا ذکر شد، امروزه بر این عقیده اتفاق نظر وجود دارد که قدرت بیش از حد رسانه های جمعی شرارت بار بوده و از لحاظ اجتماعی اثرات مخربی دارد.
پرسش را بنیانی تر طرح می کنیم: اگر بسیاری از مردم بر این باورند که سلطه بیش از حد رسانه شرارت بار و خرب است, ما باید ماهیت **** را بررسی کنیم نه آن پرسش کم اهمیت تر را که هدفش بررسی آن است که چه کسی بر رسانه سلطه می راند؟
این تحقیق هدف کسانی را برآورده می کند که معتقدند رسانه های جمعی موظف اند در ه نوع نظام دموکراسی آن را برآورده کنند: یعنی اینجام تحقیقات آزاد و بدون محدودیت و ارائه کاملا آزادانه واقعیت ها و دیدگاه ها. متاسفانه در بریتانیای امروزی امکان انجام تحقیقات آزاد وجود دارد و ارائه آزدانه واقعیت ها و دیدگاه ها از رسانه های جمعی وجود ندارد و کمتر از همه امکان آزادی عمل نسبت به موضوع این مقاله است. شما هرگز یک مقاله تحقیقی درباره نفوذ و قدرت یهودیان در صنعت اخبار و اطلاع رسانی بریتانیا در هیچ روزنامه کثیر الانتشاری ملاحظه نمی کنید. و هرگز برنامه ای را در مورد موضوع مذکور از تلویزیون تماشا نکرده اید. چرا؟ پاسخ به این پرس هدف ماست.
شاید یکی از شیوه های اعمال نفوذ در رسانه های روزنامه نگاری جسجوگرانه است. روزنامه نگاران جستجوگر به مقاله مبارزان قهرمانی تلقی می شوند که گشتن آنان بدنبال حقیقت و از خود گذشتنشان به خاطر منافع جمعی موجب می شود در مقابل نیروهای سرکوبگر احتمالی و سانسور سینه سپر کنند حتی هنگامی که این مقاومت به شکل نفرت انگیز تجاوز به حریم خصوصی افراد منجر شود (همانطور که گاهی چنین چیزی روی می دهد). شکل دیگر روزنامه نگاری جستجوگرانه که رسانه ها مطمئنا بدون دلواپسی به آن ترغیب می کنند اطلاعاتی است درباره کسانی که مالکان رسانه ها و دستور العمل های بنیادی آنان را کنترل می کنند.
به طور طبیعی نمی توان انتظار داشت واقعیت هایی که ما کشف می کنیم مورد استقبال رسانه ها واقع شده و آشکارا بررسی شوند.
هنگامی که مواد لازم برای تحقیق حاضر را جمع آوری کردیم برای ما روشن شد که نفوذ و کنترل رسانه ای در دنیای مدرن ارتباطات کار فوق العاده دشواری است که ساده سازی توضیح این موضوع همواره با مشکلاتی روبرو است. حضور صرف گروهی خاص در بخشی از رسانه بخودی خود نشان نمی دهد که سخن نهایی در آن بخش از آن گروه مربوطه است. علاوه بر این یک واقعیت است که کنترل یک مؤسسه ای همانند رسانه های جمعی از شیوه های مختلفی امکان پذیر است. ساده-ترین آنها کنترل مستقیم از طریق مالکیت است امام آگاهی از این نوع کنترل کافی نیست برای فهم اشکال غیر مستقیمی که از آن طریق رسانه ها کنترل می شوند. در این مقاله قدرت گروه های سیاستمداران یهودی و تنظیم محتوای چاپ و نشر، تلویزیون، کتاب ها و وسایل دیگر ارتباطی بررسی می شود که با اعمال فشار به طرق مختلف همچون اعتصاب پایی استودیوها و کتابفروشی ها (که برخورد ضمنی خشونت آمیز همیشه وجود دارد) و شاید قوی تر از آن از طریق شیوه بایکوت تبلیغاتی صورت می گیرد.
مطلب دیگر نیز باید در ارزش گذاری منابع کنترل رسانه ای مورد توجه قرار گیرد. معروف است کمونیست ها در دوران اوج قدرتشان می گفتند: جایگاه سوم را در هر کمیته ای به ما بدهید و ما ضمانت می کنیم که آن کمیته را در اختیار می گیریم. این عبارت بیانگر واقعیتی است که یک اقلیت در هر تشکیلات دولتی یا خصوصی که دقیقا خواسته های خود را می داند و با همدیگر همچون یک گروه متحد فعالیت می کنند و با علائق واحد و هدف واحد بهم پیوند خورده اند به آسانی می توانند خواسته خود را بر اکثریت تحمیل کنند اما توده ای از افرادی که به حرکات خود تسلط نداشته و چنین پیوندی ندارند و به طور انفرادی و بدون هیچ گونه هدف جمعی تعریف شده عمل می کنند، هرگز موفق نمی شوند.
ادعای ما این است که تعداد یهودیان در همه بخش های رسانه ها بیشتر از غیر یهودیان است بلکه تنها ادعای ما این است که همبستگی با وحدت علاقه و هدف واحد امتیاز فوق العاده ای را در تسلط علیه دیگران به آنان بخشیده است. پژوهندگان نفوذ یهود در رسانه ها با یک پارادوکسی مواجه خواهند شد: در حالی که یهودیان تضعیف حس ناسیونالیستی و رواج جمعی مردم بریتانیا از نفوذ و قدرت رسانه ای استفاده می کنند، خودشان در نگاه خویش به دولت یهودی اسراییل و زیر سؤال بردن صهیونیسم به طور کلی، در بیان سرسخت ترین ناسیونالیست های جهان قرار دارند.
یک مسأله دیگری نیز وجود دارد که از شما به عنوان خواننده متن می خواهیم مورد ملاحظه قرار دهید. قدرت یهود در رسانه های جمعی پدیده ای است که آنطور که در محافل سیاسی به رسمیت شناخته می شود حتی گاهی کاملا متفاوت است از آنچه خود یهودیان انتظار دارند، و ما این مهم را در قالب یک یا دو مثال نشان خواهیم داد.
در ارائه متن افراد یهودی را تا درست نوشتن اسامی آنها، خواهیم کرد. همه اسامی مورد نظر در ظاهر یهودی بنظر نمی رسند؛ در طی قرن ها عادت یهودیان بر این جار شده است که اسم خود را تغییر داده و اسم دیگری انتخاب کنند تا با اسامی جمعیت کشوری که در ان زندگی می کنند مخلوط شود. جایی که اسامی غیر یهودی به عنوان یهودی مشخص شوند خواننده می تواند دیگر مطمئن شود که تحقیقات زیادی صورت گرفته است تا افراد یهودی معین شوند.

چه کسی فرستنده های رادیویی و تلویزیونی را کنترل می کند؟
بی تردید تلویزیون قدرتمندترین عامل برای ارائه اخبار و همچنین شکل دهدی نگرش هاست به هر کارگاه، مدرسه، مغازه یا مؤسسه ای قدم گذاری مشاهده می کنی که مکالمات حول سریال های شبانه یا مطلب خاصی از اخبار روز گذشته می چرخد. و چیزهایی که از صفحه تلویزیون پخش شده به احتمال زیاد نوع نگرش تماشاگران به جهان را تحت تاثیر قرار می دهد.
صاحبان ایستگاه های تلویزیونی با استفاده از چنین تکنیک هایی قدرت فوق العاده ای در شکل دادن افکار عمومی در اختیار دارند. از نگاه اجمالی به برنامه های تلویزیونی آشکار خواهد شد که مدیران ایستگاه های تلویزیون با فراهم آوردن حجم بی پایانی از تبلیغات در حمایت از صهیونیسم و یهود ابایی از بکار گیری آن قدرت ندارند. اینها چه کسانی اند, همان ها مسؤول مسائل ویرانگری هستند که از شبکه های تلویزیونی پخش می شود.

بی بی سی (BBC)
قدرتمندترین مرد در شکرت خبرگزاری بریتانیا عبارت از آلن ینتوب (Alan Yentob) که کارگران برنامه-های بی بی سی است. طبق گزارش مجله (96/6/14) این سمت کنترل همه برنامه های غیرخبری بی بی سی از جمله کنترل کانال های ماهواره ای و برنامه های انگلیسی ورلد سرویس (World service) را برای وی فراهم می کند. ین توب (Yentob) دوست صمیمی و نزدیک روسای قدرتمند تلویزیون مستقل یعنی میخائیل گرید (Michael Gradel) و میخائیل گرین (Michael Green) است. این سه شخصی تعطیلات خود را در معیت چارلز ساتچی (Charles Saatchi) در کاربین (Caribbean) به سر می برند. به این اشخاص با عنوان مافیای خیابان جان وود (ST. Johns Wood Mafia) می گویند. ساتچی و ن توب قبل از اینکه از عراق به انگلستان منتقل شوند, روابط نزدیک خانوادگی داشتند.
در پشت صحنه, یهودیان نمایندگانی درمیان مدیران بی بی سی دارند از جمله رئیس سابق بانک تجاری اس . جی. وار برگ (S.G. Warburg) دیوید اسکولی (David Scholey) کنت بلوم (Sir Kenneth Bloom Field) و جانت کوهن (Janet Cohn). کسانی که پست های مهم مدیریتی بی بی سی را اشغال کرده اند عبارتند از: سارا فرنک، کیث ساموئل، دیوید آرنوویچ,‌ آن سلومن (Anne Sloman) روث کالب, لوئیس مارکس, تونی کی (Tony Kay), آردام سینکر (Adam Singer), آبری سینگر (Aurey Singer), جان پلومن(Jon Plwmam), بن التون (Ben Elton), ورد ناکیل (Rod Natkil), روی ساتچی و… برای اطلاع از نوع سمت این افراد به پاورقی مراجعه شود.

رادیو
بانفوذترین مرد در رادیو بریتانیا عبارت است از میخائیل گرین که به عنوان مدیر شبکه رادیویی بی بی سی فعالیت می کند، جانشین دائمی وی جنی آبرامسکی (Jenny Abramsky) است که در حال حاضر نه تنها پنج موج زنده مستقیم رادیویی را کنترل می کند بلکه همچنین اخبار 24 ساعته بریتانیا، جهان بی بی بی سی (BBC World) سی فکس (C eefax) و سرویس های مالتی مدیا را مدیریت می کند. رئیس برنامه های نمایشی شبکه رادیویی بی بی سی کارولین رافائل می باشد که دبیر برنامه های نمایشی، برنامه های ویژه و جوانان بر عهده وی است. طبق نوشته مجله شرح وقایع یهودی (Jewish Chronicle) رافائل به داشتن هویت یهودی خویش افتخار می کند.

سینما، موسیقی، و برنامه های نمایشی
همانند، رسانه های فرستندگی، صنعت فیلم بریتانیا تعداد قابل توجهی از یهودیان را هم در تهیه کنندگی و همه در بدنه نظارتی در خود جای داده است رئیس کمیسیون فیلم بریتانیا عبارت است از سدنی ساموئل سون (Sidny Samuelson) کسی که متولی فیلم و هنرهای تلویزیونی و رئیس کمیته اداری آن را بر عهده دارد و جون 1995 از دست جان ماژور لقب سر دریافت کرد. سدنی به شدت هموراه خود استون، اسپیلبرگ (Stiven Spielberg) و فیلم تبلیغاتی دروغین وی است (Schindlers Lisr) . سرسونی همچنین رئیس شرکت سهامی گروه ساموئل سون است (شرکت سهامی عام با مسئولیتی محدود) طبق نوشته جمعه شرح وقایع نویسی یهودی (Jewish Chronicle) این شرکت بزرگترین شرکت فیلم سازی جهان است.
جمیز فرمن (James Ferman) رئیس اجرایی و مدیر هیأت بریتانیایی طبقه بندی فیلم است (BBFC) او بارها به دلیل قضاوت های بیش از حد آزادانه مورد انتقاد قرار گرفته است. به عنوان مثال در سال 1995 تنها دو فیل از 364 فیل توسط هیأت مذکور حذف گردیدند تا خشونت های جنبی را کاهش دهند شوراهای محلی و نمایندگان عام که فرمن را به بی مسؤولیتی متهم کردند. مورد حمله قرار گرفتند با این عنوان که این شوراها و نمایندگان از لحاظ فرهنگی بی سواد و دهاتی هستند.
در این میان جرمی ایساک (Jermy Isaacs) رئیس سابق کانال 4 به عنوان مدیر صنعت فیلم بریتانیا از سال 1979 بسیار مؤثر بوده است کسی که با جشم باز مراقب ظهور ستارگان و مخالفان اصلی در نسل جدید تولید کنندگان است عبارت است از دیوید پونیم (David Puttnan) رئیس صنعت فیلم و تلویزیون ملی.

نشریات و منابع مطالعاتی
اگر چه دنیای چاپ و نشر دیگر آن نفوذی را که زمانی داشته از دست داده است و اگر چه رسانه-های سخن پراکنی امروزه مهم ترین عامل در شکل دادن افکار عمومی به شمار می رود، اما در عین حال مالکان سردبیران، روزنامه نگاران روزنامه های ملی همچنان از قدرت و نفوذ قابل ملاحظه ای برخوردارند. به ویژه، موضوعات مربوط به رقابت های انتخاباتی را روزنامه های ملی تعیین می کنند. پوشش مطبوعاتی در بالابردن و یا تضعیف کردن دولت مردان و نیز در پایه گذاری اندیشه سیاسی مورد قبول، همچنان عمامل اساسی است. روزنامه های بد از مدت ها پیش «اکشن چهارم دموکراسی» نام گرفته اند ولی حتی این اصطلاح قدرت آنها را دست کم می گیرد. به هیچ وجه مبالغه نیست اگر گفته شود هر کس مطوبوعات را کنترل کند، روند سیاسی کشور را کنترل می-کند.
حضور یهودیان در مطبوعات به اندازه رسانه های سخن پراکنی نیست، لکن با بزدکلی اکثریت قاطع روشن فکران خود باخته با عنوان روزنامه نگاران، به نظر می رسد جامعه یهودی می تواند خط مشی خود را حتی بیشتر از تلویزیون برآنان تحمیل کند. در عین حال تعداد یهودیانی که در موقعیت های کلیدی شبکه های در هم تنیده مالکیت روزنامه ای قرار گرفته اند در مقایسه با تعداد جمعیت آنان به کل جمعیت کلا نا متناسب است.
رابرت مردوخ که معمولا یک فرد غیر یهودی شناخته می شود اگر چه به عنوان فرزند نامشروع یهودی (Mamzer Jewfox) معروف شده است، بالاترین مقام اجرایی چندین روزنامه کثیر الانتشار و مجله است که از جمله به (Twentieth Century) مجله سان (The Sun) که مجله ای کفر آمیز و پوچ گرا و فاسد و مبتذل است و هر هفته بالغ بر سه میلیون و هفتصد هزار نسخه تیراژ دارد. ساندی تایمز (The Sunday times) و تایمز لیتراری اند اجیوکیشنال ساپلمنت (Times Literary & Educational Supplement) می توان اشاره کرد. پدر مردوخ، کیث (Keith) یک گزارشگر کم درآمد بود به طور اتفاقی با دختر یکی یهودی ثروتمند به نام الیزابت جوی گرین ازدواج کرد فرصت خانواری موجب شد پدر مردوخ نصب سر دریافت کند و از این طریق توانست یک ایستگاه رادیویی و دو روزنامه در یکی از شهرهای استرالیا خریداری کند و همچنین توانست پسر خویش رابرت را در مدرسه خصوصی گیلانگ (Geelong) ثبت نام کنرده و سپس به آکسفورد بفرستد. بعد از مرگ پدرش رابرت برای در اختیار گرفتن آن دو روزنامه به استرالیا بازگشت. مردوخ در طی سه سال با ذخیره میلیون ها دلار همه روزنامه ها و ایستگاه های رادیوی و تلویزیونی را خرید. در سال 1968 ارزش سیطره رسانه ای مردوخ بالغ بر 46 میلیون پوند می باشد. خرید و فروش وی در دهه 1970 ادامه یافت تا اینکه به بریتانیا و ایالات متحده آمریکا راه باز کرد. با قدم نهادن به استودیوهای فیلم ماهواره ای و تلویزیونی در چند سال اخیر نفوذ خود را در سطح جهانی با سرمایه ای بالغ بر 3/14 میلیارد پوند گسترانده است اینگونه صعود بی امان مردوخ جوان تا حدی حاصل مهارت بی چون و چرای وی برای تشخیص معیارهای پایین مردم عامه بود اما بسیار مهمتر از آن پشتیبانی 4 شرکت بزرگ چند ملیتی بود. مردوخ از زمانی وارد این حوزه شد که پدرش از بیوربوک (Bearer Book) خواست تا به رابرت جوان تجارت روزنامه را تعلیم دهد. بیرو بوک رابرت را به هاری اپنهایمر (Harry Oppenheimer) رئیس شرکت بزرگ انگلور امریکن (Anglo American) و … ارگار برانفمن (Edgar Bronfman) معرفی کرد. با تأثیر گذاشتن بر مردوخ، آنان از وی خواستند هر وقت به کمک نیاز داشت، با آنان تماس بگیرد. در طی این چند سال مردوخ به عنوان نماینده خرید و فروش رسانه ای آپنهایمر و برانفمن فعالیت می کرد و نیز از کمک های آرمند همیر کلاهبردار (Arman D Hammer) و امپراطوری روچیلد برخوردار باشد. در پس صعود مستمر سیطره آمیز مردوخ حمایت مالی نامحدود قرار داشت که از محل فروش 5/3 میلیارد نسخه روزنامه در سال تامین باشد که منافع دیگری از رسانه های دیگر نیز باید به این سرمایه افزوده شود. مردوخ از بکارگیری قدرت عظیم خود و حامیانش برای سیطره بر سازمان های سیاسی هیج ابایی نداشت تا حدی که در سال 1972 بعد از اینکه ویتمن (Whitman) رهبر حزب کارگر استرالیا موافقت خود را جهت پی گیری سیاست های صد در صد طرفدارانه از اسرائیل و حمایت از انحصار رسانه ای مردوخ اعلام کرد، از این قدرت در راستای مفت خری شرکت ها استفاده کرد. وقتی ویتمن با برقراری تماس با اعراب و اهمیت ندادن به قراردادهای آپنهامیر از قول خود (مبنی بر صد در صد از سیاست اسراییلی) برگشت، رسانه های تحت سیطره مردوخ در یک عملیات موفقیت آمیز ویتمن را از دفترش بیرون انداخته باب هوک (Bob Howke) یک صهیونیست به تمام معنا را به جای او نشاندند. در همین اواخر غول رسانه ای آمریکا یعنی تد ترنر را وادار کردند از اینکه مردوخ را در استفاده از رسانه ها برای دست رسی به قدرت سیاسی با هیتلر مقایسه کرده بود، عذر خواهی کند.
علاوه بر حامیان نامشخص مردوخ تعدادی از موقعیت های کلیدی رسانه های *** را یهودیان به عهده گرفته اند. از جمله پیتر چرنین که ریاست استودیوی فیلم و ناظر تولیدات تلویزیونی و دیوید آلستین (David Elstein) مدیر تولید برنامه هاست.

تلگراف
رئیس شرکت سهامی عام تلگراف شخصی بنامه کانرد بلک (Conrad Black) است اگر چه وی ظاهرا یک سیاه پوست غیر یهودی کانادایی است در عین حال عضو کمیته نظارتی گروه بلور برگ (Bilderberg Group) و مدیر انتشارات اورشلیم پست می باشد. علاوه بر آن نه تنها همسر اول وی بلکه دومین همسرش باربارا امیل نیز یهودی است. دیدگاه افراطی صهیونیست گرای خویش را هرگز پنهان نمی کند. در این زمینه روزانه تلگراف هایی را به بخش های دیگر رسانه ها و همچنین سیاستمداران ارسال می کند تا آنها را در حمایت نکردن از صهیونیست ملامت کند. و می گوید که او دشمن اسراییل است. نمونه ای بارز از بدگمانی وی به اسرائیل در مقاله ای به عنوان مضحک نماین می شود: این نفرت از اسراییل به فاشیسم نزدیک است. مضحک تر از همه اینکه خانم بلک (Black) سرسختانه به برخی از گزارشگران گاردین و ایندپندنت متذکر شد تا بدون تعارف به فاشم محترم دهه سی (The Thirties) نزدیک شوند از قرار معلوم بلک روزنامه نگاران اصلی ایندپندنت, نیل آسولون (Neal Ascherson) و دیوید آرنوویچ (David Aarononcith) را به حساب نمی آورد. می توان احتمال داد که وی هرگز نشریه را مطالعه نکرده است. 82 درصد سهم شرت سهامی عام تلگراف در اختیار گرو هولینگر Hollinger قرار دارد. هنری کیسنگر (Henry Kissinger) عضو هیات رئیسه آن شرکت است. گروه هلینگر همچنین اسپکنتیور (Spectator) و 23. مجله مهم و روزنامه کثیر الانتشار را در ایالات متحده آمریکا تصاحب کرده است. مدیر کل روزنامه های تلگراف عبارت است از استفن گرانبر (Stephen Grabiner) و یهودیان دیگری که در پست های مدیریتی تلگراف قرار دارند.
تحلیل و بررسی جالبی از اشغال رسانه ای یهود در بریتانیای کبیر محتوای این مقاله را تشکیل می-دهد. این مقاله که درسال 1997 نوشته شده امور جاری کشور بریتانیا را تا آنجایی که بر قدرت رسانه ای یهود مربوط می شود, بررسی می کند در مبارزه علیه حکومت ××× خواه یهودیان نژادپرست داشت اطلاعات اساس درباره انحصار استبدادی رسانه ها توسط یهود و نیز قدرت سیاسی صهیونیست ها به عنوان فعالان سیاسی یهود بسیار حیاتی است.
این مقاله از سایت رسمی احمد راعی گرفته شده است و بنظر می رسد نویسنده مقاله خویش باشد لازم به ذکر است که بدلیل طولانی بودن مقاله, برخی از موضوعات آن به صورت گزینشی و گاها به طور خلاصه ترجمه شده است .
منبع: سایت باشگاه اندیشه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید