هویّت

هویّت

کودک از زمانی که نام خود را می شناسد می آموزد که خود متمایز را شناخته و اولین تجربه یافتن هویت را پیدا کند.
ویلیام کلاسر (W.Glasser) یک روان شناس معاصر می باشد. او نظریه خود را درباره هویت این گونه بیان می دارد که: «هر فردی یک هویت متصور دارد و به آن وسیله احساس موفقیت یا عدم موفقیت نسبی می کند». او هویت را تصوری می داند که فرد از خویش دارد و این تصور ممکن است با تصوراتی که دیگران از او دارند هماهنگ و یکسان و یا اینکه کاملا متفاوت باشد.
او از دو نوع هویت سخن به میان می آورد:
1-هویت توفیق (success identity)
2-هویت شکست (failare identity)
در آغاز، هویت تمام کودکان هویت توفیق به حساب می آید ولی بعدا مقارن با سن (5-4)سالگی، هویت شکست نیز ظاهر می شود. تشکیل هویت شکست همزمان با سنی است که کودک مدرسه را آغاز می کند. در این سن و سال کودکان به ایجاد و توسعه مهارت های اجتماعی، گویایی، عقلانی و تفکر می پردازند. همین پدیده ها به او امکان می دهند که هویت خود را از دو بعد توفیق یا شکست مورد ارزیابی قرار دهد.
کودکان غالبا با هویت توفیق پا به زندگی اجتماعی می نهند ولی وقتی وارد جامعه می شوند و خود را در مقایسه با دیگران قرار می دهند به ضعف های خود پی می برند.
افرادی که دو نیاز اساسی در آن ها ارضا شود بیشتر به هویت توفیق دست می یابند.

این دو نیاز عبارتند از:
1-نیاز به دوست داشته شدن و دوست داشتن (نیاز به مبادله عشق و محبت)
2-نیاز به احساس ارزشمندی (نیاز به ارزشمندی) کسانی که به نوعی این دو نیاز اساسی در آن ها ارضا نشود هویت شکست خواهند داشت و به اضطراب و نگرانی گرفتار خواهند شد. فردی که دارای هویت توفیق است در فراز و نشیب های زندگی کمتر دچار نابسامانی روحی خواهد شد.
گلاسر همچنین معتقد است که افراد یک گروه دارای صفات و خصوصیات مشابهی می باشند. مثلا خصوصیت بارز افراد ناموفق آن است که تنهایی و بی کسی را شدیدا احساس می کنند و در حل مشکلات و معضلات زندگی خود دچار دشواری می شوند و از مواجهه شدن با واقعیات مضطرب و اندوهگین می شوند. در عوض افرادی که هویت موفق دارند، یا اصلا احساس تنهایی نمی کنند و یا آن را به حداقل احساس می رسانند و با واقعیات زندگی به نحوی سازنده مواجهه می شوند. هویت مجموعه خصوصیات فردی است که به صورت «من» خلاصه می شود. هویت ابعاد فیزیکی، اجتماعی، روانی دارد که در تشکیل آن؛ خانواده، جامعه و عوامل ارثی و فیزیکی تاثیر بسزایی دارد.
منبع:راه کمال شماره 29مجله روانشناسی خانواده

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید