غلبه بر خشم و احساس تنهایی

غلبه بر خشم و احساس تنهایی

نویسنده: دکتر پیمان آزاد

فراموش نکنیم که خشم، ناشی از ارتباط های ناسالم است. همیشه هم محتمل است. ارتباط نمی تواند مطابق میل ما صورت بگیرد. آدمیان مشکل دارند. ما نیز مشکل داریم. گاهی زندگی نا خواسته، تبادل این مشکلات می شود. انسان موفق و سالم کسی است که بتواند این مشکلات را حل یا اداره کند. هرگز زندگی بدون مسأله وجود ندارد. از این رو نباید به ایده آل ها و رویاهای دست نیافتنی پناه برد. زندگی سراسر چالش و مبارزه است. ولی باید قواعد حل این چالش ها را فرا گرفت. با منزوی شدن و فرار از آنچه هست نمی توانیم امید یک زندگی راحت و آسوده را داشته باشیم.

انسان موجود نیازمندی است!

نفی نیازها مشکلی را حل نمی کند. با سرکوب نیازهای غریزی، موجودی می شویم عاطل و باطل! برای برآوردن نیازهاست که باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم. در این ارتباط است که ما می توانیم درس بگیریم و درس بدهیم. در این ارتباط هاست که می توانیم خود را و دیگران را بشناسیم. در این شناخت است که راه درست را انتخاب می کنیم. چرا که زندگی در خلاء نمی گذرد. زندگی در ملاء، یعنی در اجتماع می گذرد. همین جا بگویم که در جریان این ارتباط ها هیچ اشکالی ندارد که عصبانی هم بشویم. خشم هم بگیریم. ولی نباید با خشم و عصبانیت بمانیم. در صورتی که پس از خشمگین شدن و عصبانیت متوجه شدیم که حق با ما نبوده است. بهترین راه این است که عذرخواهی بکنیم. در اینجا سلامت روانی انسان مشخص می شود. سلامتی انسان، در گرو عصبانیت نیست. همه ما در معرض واکنش های خشم آلود هستیم. سلامتی انسان، در واکنشی است که نسبت به خطاهای خویش نشان می دهد. سالم ترین راه، اقرار به گناه و اشتباه خویش است. در صورتی که کسی از کنش و یا واکنش ما خسارت دیده، باید این خسارت جبران بشود. این زندگی منصفانه است. وقتی دیگران احساس کنند که با فرد منصفی رو به رو هستند، از شکایت خود در می گذرند و خسارت خود را نادیده می گیرند.
خاطره ای را همین جا نقل کنیم: در تصادفی که شب هنگام به وقوع پیوست، خانمی به شدت مجروح شد. صبح روز بعد، راننده خاطی در کلانتری برای انجام بازجویی حاضر بود. افسر نگهبان از او پرسید: آیا قبول دارید که مسبب این تصادف شما بوده اید؟ راننده خاطی جواب داد: بله! صد در صد تصادف، ناشی از رانندگی من بود. افسر نگهبان به او گفت: می دانید چه دارید می گویید؟ ممکن است مصدوم فوت کرده باشد! راننده جواب داد: بله، می دانم. در ضمن من وکیل دعاوی هستم! آثار اقرار خود را هم می دانم. در همین لحظه جوان برومندی که نزدیک افسر نگهبان ایستاده بود رو به راننده خاطی کرد و گفت: من همسر آن خانم مصدوم هستم. همین جا رضایت خود را اعلام می کنم. مأموری با من بیاید بیمارستان تا رضایت همسرم را بگیرم. جوانمردی و صداقت شما برای من درس آموز بود. این حداقل کاری است که می توانم در مقابل آن انجام بدهم. نتیجه این ماجرای واقعی چه بود؟ جلوی عصبانیت و خشم غضب و خود خوری و اجحاف را گرفت. یک فاجعه به یک برخورد غیر منتظره و صلح آمیز تبدیل شد. اقرار به خطا نه تنها مشکلی برای این وکیل دعاوی به وجود نیاورد، بلکه از یک شکایت کیفری مصون ماند. این پرونده می توانست به یک حبس تأدیبی ختم بشود. ولی نشد!

اینجا باید به غرور عصبی و پسیکولوژیک اشاره کنم.

آنکه غرور می ورزد، هم خود را به زحمت و مرارت می اندازد و هم دیگران را. بنابراین باید غروری را که ناشی از ناکامی های گذشته و عقده های فرو خورده و احساس و آزار حقارت است، شناخت. باید از این دایره جهنمی برون جهید. مطالبات روانی، توهماتی بیش نیستند. این توهمات را باید رها کرد. زندگی در عالم واقعیت، آنچنان تعبیر و تفسیر ندارد. تعبیر و تفسیر به سود خود، توجیهاتی بیش نیستند. این توجیهات را رها کنید. بگذارید دیگران احساس اجحاف نکنند، تا شما و فرزندانتان بتوانید در هر کجا هستید نفسی به آسودگی بکشید.

پس شما با تخلیه خشم موافق هستید؟

به طور مشروط بله! خشم به صورت معقول و بجا، یا به صورتی آنی و در کمال هوشیاری و بصیرت باید در درون ما، خنثی شود. کنترل خشم آسیب رسان است. ولی در صورتی که آسیب بروز آن بیشتر باشد، حتی زمانی که حق با ماست، باید آهسته برانیم! برای آهسته راندن نیز ناگزیریم که روش هایی برای خنثی کردن و رام کردن خشم خود بیاموزیم. هر کس می تواند نحوه ی برخورد با بروز خشم خود را تجربه کند. همه ی ما با قدری ذکاوت و هوشیاری و گوش به زنگ بودن، می توانیم سرچشمه ی رنجش های خویش را بازبینی کنیم. نحوه ی شکل گیری عصبانیت خود را بشناسیم و پیشگیری کنیم. خود را در معرض انفجار خشم قرار ندهیم. تکرار می کنم: پیشگیری بسیار مهم است. می توانیم با خودشناسی به این مهم دست یابیم. با این همه هرگز به خاطر خشمی که بروز داده اید خود را سرزنش نکنید. ولی از آن درس بیاموزید و نحوه به کار بردن این دروس را در آینده زندگی خود به طور شخصی، بیاموزید.
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید