چگونگی صحبت کردن با فرزندان

چگونگی صحبت کردن با فرزندان

بدون تردید همه ما خیر و صلاح فرزندان مان را می خواهیم . همه می ‌خواهیم تجارب زندگی مان را به آنها منتقل کنیم و همه می‌ خواهیم فرزندان مان طوری بار بیایند که اشتباهات ما را تکرار نکنند .
اما وقتی می ‌بینیم به حرف‌ مان بها نمی ‌دهند ، بلند تر حرف می ‌زنیم ، صدایمان را بالا می‌‌ بریم ، حرف‌ هایمان را چندین بار تکرار می ‌کنیم و آنقدر می ‌‌گوییم و می ‌گوییم که فرزندان مان دیگر حرف‌ های ما را نمی‌ شنوند . در اینجا قصد ما فقط راهنمایی فرزندان است ، اما نمی ‌دانیم چطور باید با آنان ارتباط درست و موثر برقرار کنیم و به این نکته مهم توجه نمی‌ کنیم که باید خلاصه ‌تر حرف بزنیم ، صراحت داشته باشم ، حرف‌ های حساب شده بزنیم و مهم تر این که حرفی بزنیم که فرزند ما راغب به شنیدن آن باشد .
در گذشته ، بیشتر والدین به صورت تحکم ‌آمیز و دستوری با بچه‌ها صحبت می ‌کردند ، اما پس از مشخص شدن مخرب بودن این نوع گفتگو با بچه‌ ها و عواقب رفتاری ‌ تربیتی آن برخی از والدین از ورطه تفریط به افراط افتادند و در برخورد با بچه‌ ها چنان پرحرف شدند که بچه‌ ها به بی ‌تاثیر بودن این صحبت‌ ها پی بردند و به آنها بی‌ توجه شدند . گاه پیش می ‌آید مادری بار ها و بار ها نکته ‌ای را به فرزندش می‌ گوید ، اما او رعایت نمی‌‌ کند . والدین لازم است بیاموزند که چگونه خلاصه ، صریح ، ‌محکم و مفید با فرزندانشان حرف بزنند و این که ناسزاگویی و داد کشیدن بر سر بچه ‌ها نه تنها تاثیر مثبتی در تربیت آنها ندارد ، بلکه آنان را با مشکلات و دردسر های مختلف مواجه خواهد ساخت .
بسیاری از والدین مدام شاهد این ماجرا هستند که وقتی خواسته ‌اند حرفی به فرزندانشان بزنند مثلا این که مودب باشند یا فلان کار را درست انجام بدهند ، فرزندان توجهی نکرده یا زیر لب غرغر کرده ‌اند یا حتی پدر و مادر خود را طوری نگاه کرده ‌‌اند که معنایش این است که اصلا نمی‌ خواهند حرف هایشان را گوش بدهند . شاید مهم ‌ترین دلیل ‌اش این است که اغلب والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با فرزندانشان زیاد حرف می ‌زنند . در تربیت فرزندان هیچ فرمول مشخصی وجود ندارد و هیچ روشی هم نیست که همیشه و در تمام مواقع موثر واقع شود . از آن گذشته تربیت فرزندان نمی ‌تواند از معادله دقیقی پیروی کند ، اما می‌ تواند مبتنی بر ترکیبی از راهنمایی ، درایت و شم و فراست باشد . به عنوان پدر و مادر وقتی از روش صحبت خلاصه و مفید استفاده می‌ کنید ، سعی کنید در آن باقی بمانید و فرصت بدهید تا تاثیرش را برجای بگذارد . اصولا بچه‌ ها نه از روی حرف‌ هایی که می ‌زنیم ، بلکه با توجه به رفتار و عملی که به نمایش می ‌گذاریم مطلب می ‌آموزند . حرفتان را بزنید و بعد بگذارید که بچه ‌ها نتیجه را تجربه کنند .
در بسیاری از مواقع پدر و مادر هر روش و توصیه‌ ای را که ببینند بلافاصله به آن عمل می ‌کنند و چون فورا به نتیجه دلخواه خود نمی ‌رسند ، تسلیم می ‌شوند و به روش‌ های قبلی خود برمی ‌گردند غافل از این که بچه‌ ها جدی بودن ما را آزمایش می‌ کنند . آنان می‌ خواهند بدانند که تا چه مدت می‌ توانیم در روش جدید خود باقی بمانیم . تقریبا تمام بچه‌ ها تا اندازه‌ ای با کمبود توجه روبه‌رو هستند ، زیرا اغلب آنچه را که می ‌خواهند می‌ شنوند و سعی می ‌کنند بقیه را که به نظرشان به دردشان نمی‌ خورد ، فراموش کنند . این مساله هیچ ارتباطی با هوش کودک ندارد . این نکته ‌ای است که گاهی به آن توجه نداریم و چه بسا وقتی فرزندمان حرفمان را نمی ‌شنود از دست او عصبانی شده و ممکن است به او بد و بیراه بگوییم ، اما نمی ‌دانیم این طرز برخورد ، خود موجب اشکالاتی می‌ شود .
مثلا کودک عصبانی شده و لج می‌ کند یا فکر می‌ کند ما به عنوان پدر و مادر عقل درست و حسابی نداریم و مهم ‌تر این که یاد می ‌گیرد اگر صبر کند ، کاری را که از او خواسته‌‌ ایم انجامش دهد یا خودمان انجام می ‌دهیم یا فراموش می ‌کنیم . لازم است راه ‌هایی را برای ارسال پیام‌ ها به فرزندان مان بیابیم تا آنها را به گوش دادن و رعایت خواسته خود تشویق کنیم . در این زمینه مهم‌ ترین اقدام این است که همه عبارات و درخواست ‌هایمان کوتاه و خلاصه باشد . گفتن یک یا دو جمله کافی است . ممکن است در شروع کار رعایت این نکته بسیار دشوار باشد ، اما می ‌توانید فکر کنید چه می ‌خواهید بگویید ، بعد حرفتان را ساده و مستقیم بزنید ، بیش از اندازه هم توضیح ندهید . بعضی اوقات کودکان کار اشتباهی انجام می‌ دهند و والدین وسوسه می ‌شوند بر سرشان داد بکشند یا تحت تاثیر شرایط ، رفتار تحقیر آمیزی با کودک داشته باشند . در اینجا والدین باید سعی کنند ابتدا خودشان را آرام کنند و واکنش شان را به تاخیر بیندازند چرا که همین به تاخیر انداختن و منتظر گذاشتن کودک کافی و مناسب است . وقتی نرم و ملایم و با قاطعیت برخورد کنیم ، حرف‌ هایمان اثربخشی بیشتری دارد ، اما تهدید های توخالی که بارها و بارها تکرار می ‌شود و هر بار صدای پدر و مادر بلند تر و لحن آنها خصمانه‌ تر می ‌شود ، موجب می‌ گردد کودک بدرفتاری ‌اش را ادامه دهد و اصلا به درخواست یا صحبت پدر و مادرش بهایی ندهد .
در نظام تعلیم و تربیت جایی برای ناسزاگویی به کودکان وجود ندارد . بسیاری از والدین تحت تاثیر ناسزا های دوران کودکی خود ، روحیات بدی دارند و خودشان به این باور رسیده‌ اند که مثلا موجوداتی تنبل ، خودخواه ، بزدل و ترسو هستند .
این ها در حقیقت برچسب ‌های منفی ‌ای هستند که در دوران کودکیشان به آنان زده شده و آنان نیز همین برچسب ها را با عناوین دیگر به فرزندان خود منتقل می ‌کنند و به این مهم توجه ندارند که این صفات منفی تا مدت ‌ها روی فرزندان باقی می‌ ماند . همچنین عبارات منفی‌ ای که والدین در زمان عصبانیت خود به کار می ‌برند ، بسیار آسیب ‌رسان است . برای نمونه عباراتی چون « نمی‌ تونم تحملت کنم » یا « کاش به دنیا نیامده بودی . » این قبیل عبارات روی تصویر ذهنی کودک تاثیر بد می گذارد و همیشه در دوران بزرگسالی و حتی پیری در ذهن وی باقی می ‌ماند . یکی از مهم ‌ترین نگرانی‌ های والدین در ارتباط با وضع ظاهر فرزندانشان ، وزن آنان است . وقتی فرزند شما بیش از اندازه چاق است ، خود او به احتمال زیاد از این موضوع با خبر و شاید ناراحت نیز باشد . این دسته از نوجوانان در گفتگو های خود با مشاور معمولا از این گله‌ مندند که والدینشان آنان را خپل ، چاقالو و … صدا می ‌کنند .
شاید پدر و مادر با به کار بردن این صفات قصد دارند فرزندانشان را ترغیب کنند تا خودشان را لاغر نمایند اما متاسفانه نتیجه معکوس می ‌گیرند چرا که نوجوان با شنیدن این قبیل حرف‌ ها ، دلخور و ناراحت می‌ شود و نسبت به والدینش خشم می ‌گیرد . پدران و مادران گاه اگر نمی ‌توانند به صورت صحیح صحبت کنند ، بهتر است حرفی نزنند چرا که خوشایند و مقبول صحبت کردن به عنوان یکی از فنون مهم ارتباطی ، روشی است که برخی از والدین با آن آشنا نیستند . زمانی که نوجوان شما از زیادی وزنش شکایت می‌ کند ، ممکن است بخواهد احساساتش را تخلیه کند .
وقتی با فرزندتان حرف می ‌زنید ، با او تماس چشمی برقرار کنید ، دست او را بگیرید و حرف بزنید . به این ترتیب نیاز به تکرار به حداقل می ‌رسد به جای به کار بردن صفات منفی از او بپرسید نظر خودش چیست و خودش در این زمینه چه برنامه ‌ای دارد ؟ و شما چه کمکی می‌ توانید به او بکنید . اما هیچ ‌گاه چاق بودنش را به روی او نیاورید . هنگام صحبت کردن با فرزندان ، گاه استفاده از سکوت ، بهترین راه است . چرا که پیش می ‌آید فرزندان ما تصمیماتی می ‌گیرند که اصلا این تصمیمات درست نیست یا کاری می کنند که ما بعدا از آن مطلع می ‌شویم حتی در این موارد نیز فرزندان مان به حمایت ما احتیاج دارند و سکوت ما در واقع نوعی حمایت است چرا که این سکوت فرصتی را برای رشد و یادگیری به او می ‌دهد .
به عنوان مثال شاید بارها اتفاق افتاده باشد که والدین به فرزندشان توصیه می ‌کنند هوا سرد است و بهتر است لباس گرم بپوشند و کودک به حرف والدین خود گوش نمی ‌دهد و زمانی که از مدرسه برمی ‌گردد ، شکایت می ‌کند که هوا خیلی سرد بود ، بهتر است به جای عبارت « من که بهت گفته بودم » حرفی نزنیم چرا که فرزند ما عملا متوجه اشتباه خود شده است . هیچ ‌گاه بی ‌جهت فکر نکنید که هر چه بیشتر حرف تان را تکرار کنید بچه‌ ها بیشتر متوجه می ‌شوند و در نتیجه بیشتر همکاری می ‌کنند . این نیاز کودک است که خواسته ‌اش را بار ها و بار ها تکرار می ‌کند تا نظر ها را جلب کند اما اگر ما سخن و خواسته خود را چندین بار تکرار کنیم ، اغلب به نتیجه مورد نظر نمی‌ رسیم .
وقتی با فرزندتان حرف می ‌زنید ، با او تماس چشمی برقرار کنید ، دست او را بگیرید و حرف بزنید . به این ترتیب نیاز به تکرار به حداقل می‌ رسد . در بسیاری مواقع والدین در حالی با فرزندشان حرف می ‌زنند که او یا در حال تماشای تلویزیون است یا با رایانه بازی می ‌کند و به حرف پدر و مادر توجهی ندارد . اینجاست که والدین بدون توجه به علت ناراحت می ‌شود . پیش از این که با فرزندتان حرف بزنید مطمئن شوید او به صحبت‌ های شما گوش می ‌دهد .
همچنین والدین بهتر است به لحن صدایشان نیز توجه کنند و تا جایی که ممکن است ملایم ، راحت و صریح حرف زده و از طعنه و تمسخر نیز بپرهیزند . بچه ‌های کم‌ سن و سال طبیعتا نمی‌ دانند چرا کاری را انجام می ‌دهند ؛ زیرا هنوز نه قدرت فکری و نه توانایی تکلم کافی دارند تا درباره علت کارشان توضیح دهند . بچه‌ های بزرگ‌ تر هم که مهارت ‌های بیشتری دارند ، معمولا توضیحی برای اعمالشان ندارند یا خود را ملزم به توضیح دادن نمی ‌دانند . بنابراین وقتی می ‌دانید که فرزند شما رفتار ناپسندی کرده است ، از او نپرسید « چرا چنین کاری کرده است » در عوض به رفتار او توجه کنید و احساس خود را ابراز کنید و تاوان یا محرومیت‌ های کار بدش را به طور مختصر برایش مشخص کنید ، همچنین زمانی که فرزندتان درخواستی دارد و جواب شما « نه » است ، اگر مطمئن هستید که جواب درستی داده‌ اید ، روی حرفتان بایستید چرا که بچه‌ ها خیلی سریع یاد می ‌گیرند که با تکرار حرفشان شما را نرم کنند .
پس اگر خواسته فرزندتان درست نیست سعی کنید در « نه » گفتن مهارت کسب کنید و هم به صورت عملی و هم کلامی روی حرف تان تاکید داشته باشید . بدین ترتیب فرزندتان می‌ آموزد که تصمیمات را خیلی راحت ‌تر و سریع‌ تر بپذیرد . گاه در صحبت با فرزندان متوجه می ‌شوید که بعضی از بچه‌ ها اهل بحث و گفتگو هستند و به همین سبب در اغلب موارد مشاجره می ‌کنند . این تا اندازه‌ ای برای رشد و تقویت قدرت مذاکره و ابراز قاطعیت از سوی آنان مفید است ، اما اگر قرار باشد مشاجره و جر و بحث در ارتباط میان افراد خانواده غالب باشد ، هم پدر و مادر و هم بچه‌ ها را خسته می ‌کند پس والدین لازم است برای کاهش این مشاجرات گاهی به مخالفت بپردازند . منظور این است که وقتی فرزندتان سخنی مبالغه‌ آمیز یا چالش ‌گرایانه می ‌زند ، با لحن طبیعی با او هم ‌آوا شوید و در مسیر او حرف بزنید .
مثلا از عباراتی چون « بله حق با توست » یا « راستی ؟ » استفاده کنید . در اینجا هدف تشخیص فرزند نیست ، بلکه تاکید بر لحن مبالغه ‌آمیز کودک است و بدین ‌ترتیب خود او متوجه اصل مطلب می‌ شود و حالت تدافعی‌ اش را کنار می ‌گذارد . به طور کلی وظیفه والدین این است که فرزندانشان را به گونه ‌ای تربیت کنند تا آنان بتوانند در دنیای بزرگ‌تر ها بخوبی عمل‌کنند . استفاده از پیامد های مثبت و منفی برای رسیدن به رفتار های مطلوب به فرزندمان کمک می ‌کند تا درست تربیت شود و در آینده بهتر بتواند با وظایف دشوار و گاه ناخوشایند مواجه شود . باید اجازه بدهیم فرزندان مان پیامد کارشان را تجربه کنند و بدانیم که گاه تجربه ‌های تلخ نیز راهی برای رسیدن به رشد و بالندگی هستند و لازم است فرزندان از « تجربه‌ ها » بیاموزند .
درخواست ‌ها ، قوانین و حد و حدود های به جای والدین باعث می ‌شود بچه‌ ها بتوانند مهارت‌ های مورد نیاز شان را یاد بگیرند .
خلاصه این‌که سعی کنید کمتر با بچه ‌های حرف بزنید ، با ملایمت حرف بزنید ، قاطعیت داشته باشید و همیشه به یاد داشته باشید که:
– بچه ‌ها هر طور که زندگی کنند ، آن را یاد می ‌گیرند .
– اگر بچه‌ ها با انتقاد زندگی کنند ، انتقاد کردن را یاد می ‌گیرند .
– اگر بچه‌ها با خصومت زندگی کنند ، جنگیدن را یاد می ‌گیرند .
– اگر بچه‌ ها مورد تمسخر قرار گیرند خجالتی می ‌شوند .
– اگر بچه ‌ها مدام شرمنده شوند ، احساس گناه می ‌کنند .
– اگر بچه‌ ها با شکیبایی زندگی کنند ، صبر کردن را یاد می‌ گیرند .
– اگر بچه‌ ها مورد تعریف و تحسین قرار بگیرند ، تشکر کردن را می ‌آموزند .
– اگر بچه‌ ها با مهر و ملاحظه بزرگ شوند ، احترام را یاد می ‌گیرند . و سرانجام اگر بچه ‌ها با احساس امنیت‌ خاطر زندگی کنند ، به خودشان و به اطرافیان شان ایمان پیدا می ‌کنند .
منبع:آفتاب

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید