نظریه‌ی داوری در شبهه‌ شناسی قرآن

نظریه‌ی داوری در شبهه‌ شناسی قرآن

نویسنده: سعید بهمنی

ایده‌ی روش‌شناسی قرآن کریم در پاسخ به شبهات را از نظریه آیت‌الله جوادی آملی الهام گرفته‌ایم؛ نظریه‌ای که آن را نظریه داوری می‌نامیم. نظریه داوری بدین معناست که «هیچ شبهه‌ای در قرآن گزارش نشده، مگر آنکه پاسخ آن در قرآن تدارک گردیده است.»(1) بنابراین نظریه، قرآن هر شبهه‌ای را که مورد اشاره قرار می‌دهد، بلافاصله عناصر پاسخ به آن را نیز ارائه می‌کند. این نظریه سنگ بنا و پایه اساسی این قسمت از مباحث کتاب است؛ از این رو برای تبیین نظریه یاد شده، برخی از بیانات و نوشته‌های ایشان در این باره را مرور می‌کنیم:
“قرآن کریم همانند برخی از کتب متداول، مجمع اقوال نیست تا آرای مختلف را نقل کند و بین آنها داوری نکند؛ بلکه نقل‌های آن با داوری همراه است؛ از این رو اگر مطلبی را نقل کند و سخنی در ابطال و ردّ آن نیاورد، نشانه‌ی امضا و پذیرش آن است؛ چنان که از فرزند صالح حضرت آدم (علیه السلام) نقل می‌کند که معیار پذیرش عمل در نزد خدا تقواست: «قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ‌» (2) و آن را ردّ نمی‌کند و از این رو در برخی روایات این جمله با عنوان «قول الله» نامیده شده است (3) و در کتب فقهی نیز به عنوان قول الله مطرح است. قرآن کریم بر اثر داشتن این ویژگی، «قول فصل» نام گرفته است: «إنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ‌ * وَ مَا هُوَ بِالْهَزْلِ‌ »(4) (5).
استاد ایشان، علامه طباطبایی نیز بر این اعتقاد است که خدای تعالی این بخش از آیه را که به نقل از دیگری یعنی هابیل، است، امضا کرده: «قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» در بردارنده‌ دعوت به تقواست که خدای تعالی با نقلِ بدون ردّ، آن را امضا کرده است. اینکه او [هابیل] از عالمان الهی بوده است، به دلیل این قول خداست که «إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ‌». همانا او ترس از خدا را ادعا کرده و خدای سبحان امضایش کرده است. چنان که فرموده: «مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (6)؛ پس اینکه خدای تعالی سخن او را که گفته «إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ‌» حکایت و امضا کرده است، توصیفی است برای هابیل به علم؛ چنان که صاحب موسی را به علم وصف کرد. زمانی که فرمود: «وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» (7) (8).
بنابراین علامه طباطبایی با این سخن، نظریه داوری را تأیید کرده است.
آیت الله جوادی آملی درباره تأیید یا ردّ گفته دیگران در قرآن می‌گوید:
پس از نقل گفته منافقان، آن را ابطال می‌کند: «یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَعْلَمُونَ‌»(9) سخن منافقان این بود که خود را عزیز می‌پنداشتند و مؤمنان را ذلیل، لیکن خداوند بعد از نقل گفتار باطل آنها، به بطلان آن پرداخت؛ چنانکه قبلاً در ابطال کلام باطل آنان درباره محاصره اقتصادی مسلمانان و انفاق نکردن به همراهان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برای تفرّق آنان از اطراف پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) سخنی را نقل و نقد و ابطال کرده است. (10)(11)
وی همچنین پس از توضیح درباره وصف قیّم و برخی دیگر از صفات قرآن کریم، در جمع بندی مطالب، کتاب الهی را مصون از هر باطلی می‌داند. (12) ایشان با بیان دو نکته درباره «اُمّ الکتاب» بر نظریه یاد شده و اینکه قرآن کریم هیچ باطلی را به مطابقت یا تضمن و التزام، ابقا نکرده یا آنکه بدون ابطال آن را نقل ننموده است، تأکید می‌کند. (13) گزارش شبهه در قرآن و بی‌پاسخ رها کردن آن، موهم آن است که قرآن کریم به التزام، شبهه را پذیرفته است؛ بنابراین قرآن کریم به گونه‌ای رفتار می‌کند که به هیچ وجه مؤید باطل نباشد. نظریه‌ی داوری فراگیر بوده، استثناپذیر نیست؛ بنابراین قرآن کریم هرگز، حتی به التزام نیز، هیچ باطلی را تأیید نمی‌کند.
پی‌نوشت‌ها:
1.همان طور که در مقدمه اشاره شده است، این پیش فرض که نگارنده آن را نظریه داوری قرآن نامید، ‌برگرفته از مباحث و بیانات حضرت آیت الله جوادی است که در جلد اول کتاب تفسیر موضوعی (قرآن در قرآن) ‌بیش از هر جای دیگری بدان توجه شده است.
2.مائده:27
3.عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی؛ نورالثقلین، ج1، ص615.
4.طارق:13-14.
5.عبدالله جوادی آملی، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج1، ص45-46.
6.فاطر:28.
7.کهف:65.
8.رک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، فی تفسیر القرآن، ج5، ص302.
9.منافقون:8.
10.منافقون:7.
11.عبدالله جوادی آملی: تسنیم تفسیر قرآن حکیم؛ ج1، ص45-46.
12.به دلایل فوق، هیچ گاه سخن و قول افراد عادی بشر نمی‌تواند حقّ صرف و قول فصل باشد؛ ولی قرآن کریم که کلام خداوند است به دلیل مصونیت آن از سه نقص یاد شده، قول فصل است. خدای سبحان هم به همه امور آگاه است و هم مبرّای از شهوت و منزّه از غضب و هم سهل انگاری و اغراق و مبالغه‌گویی و یا طنز و شوخی در ساحت مقدسش راه نداررد «و ما هو بالهزْل» و از این جهت، سخن و کلام او حقّ صِرف و قول فصلی است که هیچ باطلی در آن راه ندارد که فرمود: «لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ » (فصلت-42).(عبدالله جوادی آملی؛ تسنیم تفسیر قرآن حکیم؛ ج1، ص45-46).
13.رک: عبدالله جوادی آملی؛ شریعت در آینه معرفت، ص140.
منبع مقاله :
بهمنی، سعید، (1394)، منطق پاسخ دهی قرآن، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید