چگونگی کیفیت استغفار و وظیفه حاملان عرش

چگونگی کیفیت استغفار و وظیفه حاملان عرش

نویسنده: آیت الله عبدالله جوادی آملی

سوره‌های مکی عموماً و سوره‌های هفت‌گانه‌ای که با «حم» شروع می‌شوند خصوصاً، اصول دین و معارف کلی الهی را تبیین می‌کنند، یعنی معنای توحید و ضرورت توحید. معنای وحی و نبوت و ضرورت رسالت، معنای معاد و ضرورت قیامت و سایر مسائل اصولی که به این معارف عامه برمی‌گردد، در این سور قرآنی بیشتر از سایر سور مطرح است. این هفت سوره که آغازشان با «حم» است، مضمون مشترکی دارند که براساس آن مضمون مشترک، حروف مقطع اوایل آنها مشترک است.
یکی از معارف بلندی که در این سوره‌ها مطرح شده، مسئله‌ی فرشتگان و عرش و وظیفه حاملان عرش و کیفیت استغفار آنان است که چگونه حاملان عرش از خدا طلب آمرزش می‌کنند، و برای چه گروهی طلب مغفرت می‌کنند؟ قرآن کریم ضمن اینکه عده‌ای از فرشتگان را حاملان عرش می‌داند و اعمال و دعاهای آنها را ذکر می‌کند، انسان‌ها را هم به فرشته شدن و تحصیل خوی فرشتگان ترغیب می‌کند. در سوره مبارکه‌ی غافر که سوره‌ی مؤمن هم نام دارد، و یکی از حوامیم هفتگانه است، چنین آمده «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَهً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ» (1) سخن در این که عرش چیست باید علیحده بحث بشود.
از اینکه فرمود، عده‌ای حامل عرش الهی هستند، معلوم می‌شود که عرش از مقام فعل حق است، و از اوصاف فعلیه خدای سبحان می‌باشد، نه مقام ذات و نه از اوصاف ذاتی حق، زیرا ذات و اوصاف ذات فوق آن هستند که فرشتگان آنها را حمل کنند. «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» حاملان عرش هم فرشتگانند، چه اینکه در آخرین آیه‌ی سوره‌ی قبلی که همان سوره زمر است، فرمود «وَتَرَى الْمَلاَئِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ» (2) به رسول الله (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید تو می‌بینی که فرشتگان اطراف عرش خدا را دربرگرفته‌اند و عرش خدا پیچیده به فرشتگان است. پس حاملان عرش خدا فرشتگانند. آنهایی که اطراف عرش هستند جزء مقربین و اولیای الهی‌اند، و همانند دیگر فرشته‌های مقرب الهی، برنامه‌هایشان عبارت از این است که خدای سبحان را تسبیح و تحمید می‌کنند.
قرآن انسانهای کامل و اولیای الهی را با فرشتگان قرین می‌داند و انسانهای تبهکار و وامانده را با حیوانات مقرون می‌کند. فرق انسان کامل و انسان شقی این است که انسان کامل رو به تعالی است و از طبیعت بالا آمده است، لذا همراه با فرشتگان خواهد بود، و انسان جاهل و غافل و دلباخته و سرسپرده طبیعت، چون حیوان خواهد بود. این مطلب در لسان قرآن کریم بخوبی مشهود است. وقتی سخن از علم و معرفت و فضیلت است، فرشتگان را با علمای الهی و اولیای حق یکجا ذکر می‌کند، وقتی سخن از طبیعت و دنیا و دلباختگی به دنیا و نوشیدن و خوردن مطرح است، افراد غافل را با حیوان یکجا ذکر می‌کند. وقتی از نعمت‌های معنوی صحبت می‌کند، انسان کامل و فرشته‌ها را با هم یاد می‌کند. در سوره‌ی آل عمران صحبت از معرفت و توحید حق است. می‌فرماید «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ» (3) یعنی خدا به وحدانیت خود ذاتاً و صفه و فعلا شهادت می‌دهد. فرشتگان به وحدانیت خدا شهادت می‌دهند. علمای راستین هم به وحدانیت خدا شهادت می‌دهند. در اینجا علمای موحد و انسان کامل را در کنار فرشته‌ها ذکر می‌کند، چون صحبت از معرفت و معنویت است.
اما وقتی صحبت از خوردن و نوشیدن و دلباختگی به طبیعت مطرح است، می‌فرماید کفار و تبهکاران که جز دنیا چیزی نمی‌بینند، جز خوردن و نوشیدن چیزی نمی‌شناسند «یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ» (4) آنطور که حیوانها غذا می‌خورند، آنها هم این چنین غذا می‌خورند، یا سخن از نعمت‌های مادی که مطرح است، می‌فرماید، ما باران فرستادیم و آفتاب را تابان کردیم و علل و عوامل مادی را فراهم کردیم تا زمین، گیاهان را برویاند، یک قدری خودتان استفاده کنید و یک قدری حیواناتتان «کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ» (5) خودتان بخورید، به چارپایانتان هم بدهید، در جای دیگر فرمود «مَتَاعاً لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ» (6) این بهره‌های مادی مال شما و حیوانهای شما. انسان شکم‌باره‌ی دلباخته‌ی خوردن را با حیوان یکجا ذکر می‌کند. چون انسان از آن نظر که دارای مرتبه حیوانیت یا پائینتر از آن، که مرتبه‌ی نباتیت است، غذا جذب می‌کند. بنابراین قرآن کریم می‌گوید که انسان خردمند و عارف در حد فرشته است، و انسان دلباخته‌ی طبیعت در حد حیوان.
در این سوره خداوند، همچنین انسانهای کاملی را که به فکر تسبیح و تحمید و دعا و ثنا و به فکر دیگران و نجات آنها هستند نیز با فرشته‌ها یکجا ذکر می‌کند. می‌فرماید «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ» آنهایی که حاملان عرش الهی هستند، یعنی فرشتگان، و آنها که در اطراف عرش الهی هستند، یعنی مقربین و انسانهای کامل، آنها، هم تسبیح می‌کنند، هم تحمید و هم برای مؤمنین طلب آمرزش می‌کنند، هم اهل ثنا و نیایشند و هم به فکر نجات دیگران هستند. خدا را تسبیح می‌کنند، یعنی او را از هر نقص و عیبی تنزیه می‌کنند، می‌گویند خدا از هر نقصی منزه و از هر عیبی مبراست.
عرش به معنای تخت جسمانی که خدا بر آن استوار و مستقر باشد، نیست. خدا منزه است از اینکه به چیزی نیاز داشته باشد. منزه است از اینکه چیزی را نداند یا نسبت به چیزی ناتوان باشد. منزه است از اینکه به چیزی بخل بورزد. تسبیح آنها با حمد مقرون شد، چون وقتی انسان و هر موجود ممکن دیگری به نقص خود یا نقص چیزهای دیگر پی می‌برد، خدا را از این نقصها تنزیه می‌کند و می‌گوید خدا از هر نقص و عیبی منزه است. ضمناً وقتی به کمال خود و دیگر موجودات پی می‌برد و در می‌یابد که این کمال را خدا به عنوان نعمت به او و دیگر موجودات اعطا کرده است، خدا را در برابر این انعام و اعطا حمد می‌کند، لذا هم تسبیح می‌کنند، هم تحمید. هم خدا را از هر نقص منزه می‌دانند و هم تمام نعمت‌ها را از ناحیه خدا می‌دانند و خدا را حمد می‌کنند. تسبیحشان هم در صحبت حمد است. این ادب دعا و نیایش است.
«وَیُؤْمِنُونَ بِهِ» به این خدایی که از هر نقص و عیبی منزه است و مبدأ هر خیر و کمالی است، یعنی هم شایسته‌ی تسبیح و هم شایسته‌ی تحمید است، ایمان دارند «وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» برای مؤمنین طلب مغفرت می‌کنند. آنها که بار سنگین عرش را بر دوش دارند، آن انسانهای کاملی که به عرش الهی رسیده‌اند، به فکر دیگران هستند. این ادب قرآنی است که می‌گوید فرشتگان و انسانهای مقرب، مؤمنین را فراموش نمی‌کنند و برای همه‌ی آنان طلب آمرزش می‌کنند. گرچه در جای دیگر قرآن فرمود «یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ» (7) یعنی اینها برای هر که در زمین است، آمرزش طلب می‌کنند، اما در آنجا تفسیر شده که فرشتگان غیر از مؤمنین احدی را نمی‌بینند. اگر در سوره شوری فرمود که فرشتگان برای اهل زمین طلب مغفرت می‌کنند، و در سوره غافر فرمود که برای مؤمنین طلب مغفرت می‌کنند، سرش آن است که فرشتگان جز مؤمنین احدی را نمی‌بینند. چون مؤمن روشن است و غیر مؤمن تاریک است و شیء تاریک دیده نمی‌شود، لذا غیرمؤمن قابل رؤیت نیست.
فرشتگان غیرمؤمنین را نمی‌بینند. نقص در دید فرشته‌ها نیست، بلکه این گروه تبهکار شایسته رؤیت نیستند. اینها در تاریکی فرورفته‌اند. نوری تحصیل نکرده‌اند که روشن بشوند و قابل رؤیت باشند. پس اگر در بخش دیگر قرآن دارد که فرشتگان برای هر که در زمین بسر می‌برد طلب آمرزش می‌کنند، منظور خصوص اهل ایمان است، زیرا مؤمن است که نورانی است «وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» (8) بنابراین، حاملان عرش و دیگر فرشته‌ها برای مؤمنان طلب آمرزش می‌کنند تا اگر آنها لغزشهایی جزئی دارند بخشوده شود و اگر نیازی به تکامل دارد، کمالات بعدی به آنها افاضه شود، و اگر سرگرم به کارهای مباحند و از کارهای مستحب بازماندند، این سرگرمی گرفته بشود، و اگر اشتغال به کارهای عادی دارند،‌ این اشتغال رنگی به آنها ندهد. رسول الله (صلی الله علیه و آله) روزی 70 بار استغفار می‌کرد، اینهمه استغفار برای آن است که مبادا سرگرمی کارهای عادی انسان را غافل کند و غبار رقیق روی آینه شفاف دل بنشاند.
سپس نیایش فرشتگان را تشریح می‌کند که آنها چگونه دعا می‌کنند، و نیز بیان می‌کند که انسانهای مقرب چگونه مانند فرشته‌ها دعا می‌کنند و از خدا طلب مغفرت می‌کنند؟ می‌گویند «رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَهً وَعِلْماً» پروردگارا! هر چیزی که سهمی از هستی دارد و شیء است و نام چیز بر آن اطلاق می‌شود، هم مشمول رحمت توست و هم زیر پوشش علم توست. هرچه در عالم هست هم مورد علم تو و هم مورد رحمت توست. رحمت خدا بی‌پایان و علمش بی‌کران است. نیاز هر محتاجی را با علم نامحدود خود می‌داند، و حاجت هر حاجتمندی را با رحمت بی‌کرانش برآورده می‌کند. اگر رحمت بدون علم باشد، رحمت کاذب است، لذا فرشتگان و انسانهای کامل و نمونه عرض می‌کنند، خدایا! تمام اشیاء عالم زیر پوشش رحمت و علم توست. به همه اینها و نیازهای اینها علم داری و به هر نیازی هم پاسخ مثبت می‌دهی. چون از طرف ممکنات همواره سؤال و درخواست است «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» (9) و از طرف خدای سبحان همواره افاضه و رفع نیاز «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (10). دائماً ممکنات می‌پرسند، و دائماً خداوندی که دائم الفضل علی البریه است پاسخ می‌دهد.
«فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ» پروردگارا! آنها را که توبه کرده‌اند و بسوی تو برگشته‌اند و راه به سوی تو را طی کرده‌اند، بیامرز، توبه آنها را بپذیر و آنها را به مقصد برسان و در پیمودن راه مددشان کن، هدف را به آنها نشان بده و شوق رسیدن به هدف را برای همیشه در دلهای آنان زنده نگه‌دار. ممکن است کسی مشتاق هدف باشد ولی نتواند راه را ادامه دهد. فرشتگان می‌گویند خدایا طی راه را برای اینها آسان کن. محصول دعای آنان این است که این مغفرت برای راهیان کوی تو در همه مراحل، ظهور مناسب پیدا کند، زیرا ممکن است کسی علاقه به هدف الهی پیدا کند ولی نتواند این علاقه را پیاده کند، ممکن است قدمهای اولیه را با سرعت بپیماید، اما بعداً در بین راه بماند – که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها – ملائکه می‌گویند خدایا، آن توفیق را بده که اگر در دلهای اینها شوقی پیدا شد، بتوانند این راه را طی نمایند و احساس خستگی نکنند و در راه نمانند. اینها بسوی تو برگشته‌اند و راه تو را تبعیت می‌کنند، اینها را بیامرز و لغزشهایش را جبران و کمبودهایشان را برطرف فرما.
برگشت به سوی خدای سبحان نه تنها در مقام اعتقاد ضروری است، بلکه در مقام عمل هم لازم است. فرشتگان می‌گویند اینها هم قلباً به تو دل بسته‌اند و هم عملاً به تو سر سپرده‌اند، هم به تو معتقدند و هم راه تو را می‌پویند. این چنین نیست که ایمان قلبی آنها از پویایی راه تو جدا باشد، و اینطور نیست که توبه‌ی اینها با عمل صالح همراه نباشد. پس اینها را از عذاب جحیم یعنی آن آتش فراوان و انبوه و متراکم و افروخته حفظ فرما. از آن ناری که به انسان محیط است و هیچ راهی برای بیرون رفتن از آن نیست محافظت نما.
«رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُمْ وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیِّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (11) پروردگارا! نه تنها اینها را بیامرز و نه تنها آنها را از عذاب نجاتشان بده، بلکه اینها را وارد بهشت عدن بفرما که در آنجا از هر رفاه و آسایش برخوردارند. جایی که بدون رنج خوردن، لذت سیری را می‌چشند و بدون رنج نوشیدن لذت سیرابی را می‌یابند. چه اینکه در بهشت رنج نیست. نه رنج گرسنگی و تشنگی هست و نه رنج خوردن و نوشیدن. اگر خوردن هست، بی‌رنج است و اگر نوشیدن هست، بی‌رنج است. فرشتگان عرض می‌کنند خدایا اینها را هم از عذاب نجات بده و هم وارد جنات عدن کن. آن جنایتی که به مؤمنین وعده داده‌ای.
خدای سبحان خلف وعده نمی‌کند. خدا به مؤمنین وعده بهشت عدن داد و آنها را طبق وعده خود به بهشت سعادت می‌برد. گرچه انسان خواه در دوزخ باشد و خواه در بهشت، در هر حال، از حیطه‌ی قدرت الهی بیرون نیست، لکن بهشت و بهشتیان از قرب خاص برخوردارند، در حالیکه دوزخ و دوزخیان از آن قرب محرومند و گرفتار بعد و دوری‌اند «یُنَادَوْنَ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ» (12) گرچه خدا خلف وعده نمی‌کند، ولی مسئلت کردن این امر از درگاه خداوند به عنوان دعا و نیایش، مطلوب است. فرشتگان می‌گویند خدایا نه تنها این افراد را وارد بهشت کن، بلکه پدرانشان، همسرانشان و فرزندانشان را که شایسته مقام بهشت هستند نیز وارد بهشت سعادت فرما. خداوند سبحان هم افراد کامل را به بهشت وارد می‌کند و هم وابستگان آنها را که به تبعیت آنان راه راست را طی کرده‌اند، و این گروه دوم را به گروه اول ملحق می‌کند، بدون اینکه از مقام گروه اول چیزی بکاهد.
در سوره طور، بعضی از این مسائل به نحوی دیگر مطرح شده است، می‌فرماید «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْ‌ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ» (13) آنها که مؤمنین راستین هستند و ذریه و فرزندانشان تابع آنها در ایمان هستند، یعنی بدنبال اینها حرکت می‌کنند، آن ذریه را به نیاکان مؤمن ملحق می‌کنیم و از عمل آن نیاکان نمی‌کاهیم و کم نمی‌کنیم. اینچنین نیست که از عمل نیاکان صالح بکاهند و به ذریه اعطا کنند. در سوره طور فقط ذریه را مطرح می‌فرماید، اما در سوره غافر، نه تنها ذریه را نام می‌برد، بلکه همسران و پدران را هم ذکر می‌کند. پس این سلسله از انسان‌های وارسته، همانند شجره‌ی طیبه‌اند، و همه آنان یعنی پدران مؤمن، مادران با ایمان و فرزندان با ایمان همه وارد بهشت سعادت خواهند شد. آن مؤمنین کامل در جلو هستند و پیروان آنها بدنبال آنها به آنان ملحق خواهند شد.
«إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» خدایا اینطور نیست که تو تنها علمت نامحدود و رحمتت بی‌کران باشد، عزت و حکمتت هم اینچنین است، تو عزیزی طوریکه در دسترس احدی نیستی، و هیچ چیزی نمی‌تواند در تو رخنه و نفوذ پیدا کند، چون عزت، نفوذناپذیری است،‌ لازمه عزت غلبه است و تو حکیمی و می‌دانی که هر چیز را در جای مناسب خود بگذاری.
فراز دیگری از دعاهای فرشتگان و انسانهای کامل این است «وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (14) عرض می‌کنند، خدایا! نه تنها اینها را از جهنم حفظ کن. بلکه از سیئات و اعمال زشت هم نجاتشان بده، و هر کس را که تو از سیئات حفظ کردی، به او رحم کردی، و این فوز عظیم است که هیچ چیز بالاتر از آن نیست. اما، آیا منظور از سیئات، معاصی دنیاست یا جزای گناهان است در آخرت «وَجَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا» (15)؟ نظر استاد علامه طباطبائی – رضوان الله تعالی علیه – این است که ظاهراً این سیئات، عقوبتهای اخروی است که باطن سیئات دنیاست، یعنی گناهان و سیئات دنیا در قیامت بصورت سیئات ظهور می‌کند، و بصورتهایی درمی‌آید که انسان را متأثر و منزجر و نگران می‌کند، و انسان از آنها بدش می‌آید. همین عمل زشت است که در قیامت بصورت سیئه ظهور می‌کند. بصورتی درمی‌آید که انسان را متأثر می‌کند چون «جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ». همچنین ایشان فرموده‌اند، آیات فراوانی در قرآن کریم است که دلالت می‌کند به اینکه متن عمل در قیامت ظهور می‌کند و همان متن عمل به صورت جزا ظهور می‌کند، و آیاتی نظیر آیه «إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (16) هرچه عمل می‌کنید، جزای شما خواهد شد، این گفته را تأیید می‌کند. خدای سبحان می‌فرماید هرچه می‌کنید،‌ به شما برمی‌گردد. هر کاری که انجام می‌دهید، همان کار در قیامت ظهور پیدا می‌کند. اینطور نیست که هر کاری انجام دادید مانند نظام دنیا برایش یک جزای قراردادی تعیین شده باشد، بلکه متن عمل شما به صورت سیئه ظهور می‌کند. شما فعلاً باطن عمل خلاف خود را نمی‌بینید ولی آن باطن در قیامت ظهور می‌کند.
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به مردی که شبانه ظرف حلوایی را به حضورش آورده بود، فرمود، آیا این زکات است یا صدقه یا صله؟ آن مرد توضیح داد که نه صدقه است و نه صله، بلکه هدیه است. آنگاه امام (علیه‌السلام) فرمود، این ظرف حلوا را که به عنوان هدیه و رشوه برای من آوردی، منظورت این است که مرا از دین خدا فریب دهی؟ مگر مخبط و دیوانه‌ای؟ آیا ممکن است انسان از غذائی که از قی افعی ساخته‌اند بخورد؟ این مال حرام و این رشوه مانند آن است که افعی چیزی را بخورد و آن را قی کند و دوباره آن را بصورت غذائی درآورند، این ترسیم درون رشوه است. انسان کاملی چون علی (علیه‌السلام) که درون بین است، چنین می‌گوید. سخن معصوم (سلام الله علیه) منزه از گزاف‌گویی یا اغراق و مبالغه‌های شاعرانه است. سخن معصوم، سخن میزان اعمال، سخن صراط مستقیم، سخن میزان حق و سخن صراط قسط است. یا آنجا که حضرت می‌فرماید خلافت و حکومت در مسائل دنیایی مانند آب بینی بز است، این تشبیه شاعرانه نیست. او منزه از گزاف‌گویی و شاعرپیشگی است. این تعبیرهای حضرتش بیانگر باطن کار حرام است. بنابراین باطن این سیئات در قیامت بصورت عذاب سوء ظهور می‌کند.
پروردگارا ترا سوگند می‌دهیم، به باطن قرآن کریم و عترت معصومین (علیهم‌السلام) دلهای همه را ظرف معارف قرآن کریم قرار بده، و چون طرح این مسائل به برکت خونهای شهدای اسلام است، ثواب این بحثها را بعد از پذیرش، به ارواح انبیاء و اولیای الهی اهدا و به ارواح شهدای انقلاب اسلامی هدیه فرما. رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی را در پرتو عنایات حضرت ولی عصر – ارواحنا له الفداء – مؤید و مظفر بگردان و پایان امور همه را به خیر و سعادت ختم بفرما. غفرالله لنا ولکم.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره‌ی غافر، آیه‌ی 7.
2. سوره‌ی زمر، آیه‌ی 75.
3. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 18.
4. سوره‌ی محمد، آیه‌ی 12.
5. سوره‌ی طه، آیه‌ی 54.
6. سوره‌ی عبس، آیه‌ی 32.
7. سوره‌ی شوری، آیه‌ی 5.
8. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 122.
9. سوره‌ی الرحمن، آیه‌ی 29.
10. همان.
11. سوره‌ی غافر، آیه‌ی 8.
12. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 44.
13. سوره‌ی طور، آیه‌ی 21.
14. سوره‌ی غافر، آیه‌ی 9.
15. سوره‌ی شوری، آیه‌ی 40.
16. سوره‌ی طه، آیه‌ی 16.
منابع تحقیق :
جوادی آملی، عبدالله؛ (1375)، تفسیر موضوعی قرآن (جلد 3)، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید