ارزش های اخلاقی و خودگرایی روان شناختی (1)

ارزش های اخلاقی و خودگرایی روان شناختی (1)

نویسندگان:احمد حسین شریفی */حسین باقری **

چکیده

هنری سیجویک خودگرایی را نظریه ای اخلاقی می داند که شبیه سودگرایی است. سودگرایان بر آن هستند که فرد باید درصدد حداکثر کردن خیر و خوبی همه یا بیشتر انسان ها در جهان باشد. اما خودگرایان معتقدند که تنها خوبی ای که فرد باید در پی آن باشد، خوبی خود اوست. این خودگرایی، که «خودگرایی اخلاقی» نامیده می شود، باید از این فرضیه تجربی، که انسان ها درصدد حداکثر کردن خوبی خودشان هستند، تمییز نهاد. خودگرایی اخلاقی، می تواند با رفتاری که به نفع دیگران است موافق باشد، زیرا غالباً بهترین راه برای ارتقای خیر و خوبی، روابط مشترک است، اما خودگرایان نمی توانند توجیه دگرگرایانه برای این گونه مشارکت ها را بپذیرند. در واقع دگرگرایی خیر دیگران را صرفاً به سبب خود ایشان می خواهد، در حالی که خودگرایان تأکید می کنند که باید هدف غایی انسان صرفاً خیر خودش باشد.
مسیحیت همواره «حب ذات» را بخشی از ذات ما و نیز تأثیرات آن را به طور محدود قابل قبول می دانست. در بسیاری از دیدگاه ها و ایدئولوژی ها، حب ذات منشأ تمام خواست ها و حرکات انسانی خوانده شده است. اما مقولاتی چون فداکاری و از جان گذشتگی می توانند، تناقضی بر این مدعا باشند.

مقدمه

یکی از پرسش های مهمی که فراروی آدمی، به عنوان موجودی مدرک و مختار، قرار می گیرد، مربوط به هدف کارها و رفتارهایش می باشد؛ انگیزه و هدف نهایی کارها و رفتارهای ما چیست؟ آیا هدف غایی افعال آدمی تأمین نفع شخصی، رفاه و خوشبختی خود فرد است یا آنکه ک ارها و رفتارهایی وجود دارد که انگیزه غایی فرد از انجام آنها نه تأمین نفع شخصی یا رفاه و خوشبختی خود، بلکه تأمین خیر، رفاه یا خوشبختی دیگران است؟ در پاسخ به این پرسش رویکرد کلی میان فیلسوفان اخلاق وجود دارد: 1. خودگرایی،2.دگرگرایی. گزینش یکی از این دو رویکرد ــ به تعبیر هنری سیجویک ــ یکی از مسائل اصلی فلسفه اخلاق است.
مسئله خودگرایی (1) و دگرگرایی را از دو زاویه بررسی کرده اند:
1.بعد روان شناختی که توصیفی بوده و به توضیح و توصیف ساختار روانی انسان ها در انجام کارها و رفتارهای گوناگونشان می پردازد وآنچه مردم، در واقع، بر آن هستند تبیین می کند، بدون آنکه توصیه های درباره چگونگی رفتار انسان ها یا حکم و قضاوتی در خصوص درست یا نادرست بودن آنها داشته باشد.
2.بعد اخلاقی که توصیه ای بوده و با ارائه توصیه هایی برای مردم مشخص می کند که مردم چگونه باید رفتار کنند. یکی از دلایل عمده معتقدان به خودگرایی اخلاقی (2) اعتقاد به خودگرایی روان شناختی (3) است.

بیان مسئله

از آنجا که مسئله در هر پژوهش علمی، آغازین گام برای رسیدن به حقیقت است، لازم است در باره آن توضیح داده شود.
هر انسانی دوستدار ذات خود (حب ذات) و کمالات ذات خویش است و آثار وجودش را زیبا می بیند تا آنجا که خود را محور هر نوع ارزش می یابد. البته در کنار حب ذات ما شاهد نوع دوستی و دگرخواهی انسان ها نیز هستیم و مکرر مشاهده کرده ایم که انسان های متعالی جان و مال خویش را قربانی و فدیه همنوعان خود می سازند و حتی برای نجات جان یک حیوان فدا می کنند در این صورت باید پرسید چه رابطه ای بین حب ذات با دگرخواهی وجود دارد؛ آبا حب ذات همان خودگرایی است و آیا خودگرایی با دگرخواهی مانعه الجمع است و اصولاً چه تفاوتی بین برداشت های اخلاقی و روان شناختی از حب ذات و خودگرایی با
دگرخواهی وجود دارد؟ برخی معتقدند خودگرایی اخلاقی با خودگرایی روان شناختی تمایز جوهرین دارد. آیا این تمایز در عرصه نظر و عمل قابل اثبات است؟ محققان اخلاق و روان شناسی نظریه های متعارضی در این مقام ارائه داده اند. برخی از فلاسفه از عهد یونان باستان تا امروز نیز به این مسئله و موضوع پرداخته اند.
در این پژوهش با روش های توصیفی و کتابخانه ای و بررسی اسناد موجود در این ارتباط، درصدد هستیم به واشکافی رابطه موجود بین حب ذات، به ویژه از نظر اخلاقی با خودگرایی روان شناختی و مرزهای پیدا و ناپیدای موجود بین حب ذات و خودگرایی از دیدگاه اندیشمندان مختلف بپردازیم.

معنا شناسی

پیش از پاسخ به سؤال اصلی پژوهش لازم است مفاهیم اصلی آن، یعنی خودگرایی، حب ذات، خودگرایی روان شناختی و خودگرایی اخلاقی را توضیح دهیم.
1.خودگرایی
طبق این نظریه، آدمیان تنها آنچه منفعت شخصی خویش می دانند، انجام می دهند یا به گفته هیوم، قائلان به این نظریه معتقدند که هیچ میل و انفعالی در آدمی بی غرضانه نیست و کریمانه ترین دوستی ها نیز، هر قدر صمیمانه باشد، حالتی است از حب ذات (حب نفس یا خود دوستی). و ما در همان حال که علی الظاهر سخت سرگرم چاره اندیشی برای آزادی و خوشبختی آدمیانیم، گرچه نادانسته، تنها در پی سود خود هستیم.(4)

2.حب ذات

حب ذات به معنای خود دوستی، خودگرایی یا حب نفس است که به چند شکل متصور است:
الف ــ خودگرایی یا حب ذات، به عنوان منشأ ادراک، حیات، شعور و اراده انسانی (برداشت روان شناختی و فلسفی).
ب ــ خودگرایی و حب ذات به معنای دوست داشتن یا عمل نمودن تحت اداره و سرپرستی قوای عقل، متناسب با اصل خلقت (خودگروی مثبت).
ج ــ حب ذات یا خودگرایی به معنای دوست داشتن و عمل نمودن طبق نیازهای حیوانی (خودگروی منفی و منشأ رذایل اخلاقی).

3.خودگرایی روان شناختی

«Egoism» از واژه «Ego» به معنای خود گرفته شده و در فارسی به خود دوستی، خودخواهی و خودانگاری نیز ترجمه شده است. این اصطلاح به رغم مشابهت با «Egotism» به معنای گرایش به اندیشیدن به من و خود (خودستایی) و عشق انحصاری و بیش از حد به خویشتن نیست.(5)
خودگرایی روان شناختی نظریه ای درباره انگیزه کارها و رفتارهای انسان بوده و مدعی است که همه امیال غایی انسان ها خودمحور(6) هستند. از این نظر، تنها چیزی که هر کس قادر به خواستن یا طبیدن آن است، در نهایت همان منافع شخصی خود اوست، و اساساً انسان به لحاظ روانی نمی تواند کاری انجام دهد که به نفع شخص خودش نباشد. البته هیچ فردِ معتقد به خودگرایی روان شناختی منکر آن نیست که مردم، گاه غیر از رفاه و نفع خود، به امور دیگری همچون رفاه یا خوشبختی دیگران تمایل دارند، اما آنها تأکید می کنند که مردم تنها در صورتی می توانند به رفاه یا خوشبختی دیگران تمایل داشته باشند که آن را وسیله ای برای آن خوشبختی خود بدانند. در واقع، امیال دگرمحور (7) به گونه ای ابزاری وجود دارند؛ ما تنها (8) از آن رو به فکر دیگران هستیم که تصور می کنیم، رفاه و خوشبختی آنها نتایجی برای رفاه و خوشبختی خود ما به همراه خواهد داشت.
خودگرایی می گوید: هر کسی باید به گونه ای عمل کند که خیر یا رفاه بلند مدت خود را به حداکثر برساند. به تعبیر دیگر، خودگرا کسی است که معتقد است انسان ها فقط نسبت به خودشان مکلف اند و تنها وظیفه آنان این است که در خدمت نفع شخصی خود باشند.(9)
روشن است که این نظریه ادعایی، توصیفی است نه توصیه ای و هدف آن این است که روشن سازد چه چیزی انسان ها را به انجام کارهایشان بر می انگیزاند و هرگز در مقام بیان خوب یا بد بودن این گونه انگیزه ها نیست و از این رو، متفاوت با خودگرایی اخلاقی است که درصدد توصیه آرمان های اخلاقی و بیان درست یا نادرست بودن اعمال و رفتارهای اخلاقی است. بر اساس نظریه خودگرایی روان شناختی، ما طوری ساخته شده ایم که همواره درپی سود یا رفاه خودمان هستیم یا همیشه کاری انجام می دهیم که گمان می کنیم بیشترین غلبه خیر بر شر را به ما می دهد. به گفته بانلر، (10) این سخن بدین معناست که «حب ذات» تنها اصل اساس در سرشت آدمی است. در مجموعه ای از تعابیر جدید، این بدان معناست که «خودارضایی»، هدف غایی همه فعالیت هاست یا اصل لذت، انگیزه اصلی هر فرد است.(11)

4.خودگرایی اخلاقی

خودگرایی اخلاقی، مربوط به آن چیزی است که باتلر، «حب ذات» و طرف داران فروید، «خود» نامیده اند.(12) خودگرایی اخلاقی نظریه ای است که می گوید عمل ور فتار شخص برای تأمین نفع شخصی، حتی در صورتی که نفع شخصی او در تعارض یا غیر قابل جمع با منافع شخصی دیگران باشد، به لحاظ اخلاقی درست و به تعبیر دیگر، ستوده است. از این رو، هر کس باید به گونه ای رفتار کند که خیر یا رفاه بلند مدت خود را به حداکثر برساند.(13) بر اساس این دیدگاه، تنها خیر یا خوبی ای که باید هدف غایی فرد در کارها و رفتارهایش باشد خیر و خوبی خود اوست. در واقع، انسان ها تنها نسبت به خودشان مکلف هستند و تنها نظریه ای که دارند این است که در خدمت نفع شخصی خود باشند.(14) بنابراین باید متناسب با اهدافمان، خودگرای اخلاقی را این گونه تعریف کنیم: «معتقد است هر کسی با معیارسود دراز مدت خودش، بر حسب خیرو شر، عمل و حکم می کند».(15)
خودگرایی اخلاقی، ایده و آموزه ای پذیرفته عرف عام وعامه پسند نیست، اما تفکری فلسفی در طول تاریخ بوده و به رغم آنکه فیلسوفان بسیاری به رد و ابطال آن همت گماشته اند، همیشه و همچنان در شمار نظریه های اخلاقی مهم و اعتنا پذیر بوده است. تئوری قراردادگرایی توماس هابز(1588 ــ 1679م) را می توان تقریری از خودگرایی به حساب آورد که ریشه هایش را در گزینش فردی مبتنی برمنفعت شخصی قرار داده است. دیدگاه های خودگرایانه هابز در کتاب معروفش لویاتان به وضوح دیده می شود. او می گوید:
هرگاه کسی حق خود را واگذارد و یا از آن چشم بپوشد، این کار را در ازای حقی انجام می دهد که متقابلاً به او واگذار می شود و یا انتظار دارد که نفع دیگری عایدش شود، زیرا عمل، آرادی است و غایت اعمال ارادی همه آدمیان کسب نفعی برای خودشان است.(16)
برنارد.دی مندویل (17) (1670ــ1733م) پس از هابز دیدگاه های خودگرایانه او را تأیید و ترویج کرد. او معتقد بود ما هیچ گواه تجربی نداریم که انسان بنا به طبع خود موجودی غیر خودخواه باشد، و از سویی اعمال خودخواهانه که در عرف عام، رذایل اخلاقی به حساب می آیند، بیشتر از هر چیزی به جامعه فایده می رسانند.
در دوره معاصرهم برخی فیلسوفان، نظیر آین رند (1692) (18) از این نظریه دفاع کرده اند، اگرچه بسیاری از فیلسوفان از قرن های گذشته، همچون هاچسون،(19) جوزف باتلر،(20) ژان ژاک
روسو (1712 ــ 1778م)، دیوید هیوم (1711 ــ 1776م) و ایمانوئل کانت (1724-1804م) از منتقدان این نظریه به شمار می آیند که نقدهایی جدی بر آن دارند.
برای تبیین مفاد و مدعای خودگرایی اخلاقی، چند نکته مهم و ضروری به نظر می رسد:
الف ــ خودگرایی اخلاقی بر خلاف خودگرایی روان شناختی، نظریه ای توصیه ای، دستوری و هنجاری در باب اخلاق هنجاری به شمار می رود و درصدد ارائه ملاک و معیاری برای تشخیص و تعیین عمل درست و نادرست و بایسته به لحاظ اخلاقی است. از همین رو، میزان سود و نفع شخصی که هر عملی به بار می آورد معیار درستی و نادرستی اعمال و رفتارها و رویه های رفتاری به شمار می رود و تنها کار و عملی درست و بایسته است که سود یا لذت بیشتری برای شخص عامل اخلاقی داشته باشد.
ب ــ بنا بر نظریه خودگرایی اخلاقی، یک اصل و الزام اخلاقی وجود دارد، یعنی ایجاد بیشترین میزان سود و منفعت برای شخص عامل اخلاقی مباشر. البته ممکن است در مراد از سود و امر ارزشمندی که باید بیشتر شود، اختلاف نظریه هایی وجود داشته باشد. معنای سود در بیشتر تقریرهای کلاسیک، لذت بوده است. هنری سیجویک فیلسوف قرن نوزدهم در کتاب روش های اخلاق، تنها تقریرخودگرایی را که با ارزش و اعتباراست، خودگرایی لذت گرا می شمارد.(21) اما به هر حال در این اصل و الزام اخلاقی یگانه، اتفاق نظر وجود دارد.
ج ــ خودگرایی اخلاقی با انگیزه های بالفعل آدمیان ارتباطی ندارد، بلکه با انگیزه هایی کار دارد که باید داشته باشند، چرا که نظریه ای اخلاقی در باب الزام اخلاقی است و به بایدها و نبایدها نظر دارد، نه توصیف تجربی اعمال و بیان هست ها و واقعیت های خارجی.
د ــ قبول خودگرایی اخلاقی و تلاش برای پی جویی منافع صرفاً شخصی، به معنای نفی هر گونه عمل در جهت منافع دیگران نیست. خودگرا نمی گوید که نباید به هیچ وجه به منافع دیگران توجه داشت یا هرگز به دیگران نباید کمک رساند، چه بسا منافعی با منافع دیگران منطبق باشد یا در مواردی کمک به دیگران سود بیشتری آورد و یا ابزار مؤثری برای نفعی بیشتر و شدیدتر و بادوام تر باشد. خودگرا لزوماً حسود یا بخیل نیست و لزوماً از کمک به دیگران منع نمی کند، بلکه تأکید دارد که ملاک درستی و بایستگی عمل، سود و ثمرهایی است که به خود عامل اخلاقی بر می گردد. و بنابراین، در تمامی این افعال غرض و غایت اصلی باید تحصیل بالاترین میزان منافع شخصی باشد، هر چند در این بین خواسته یا ناخواسته و یا از سرغفلت، نفعی هم به دیگران رسد.
هـ ــ خودگرایان لزوماً انسان هایی کوته نظر و کم خرد نیستند. آنان در پی تحصیل بیشترین منفعت آنی، گذرا و کوتاه مدت نیستند، بلکه به لذات و منافع بلند مدت و دیرپا توجه دارندو برای عامل اخلاقی کف نفس، اعتدال و میانه روی، جدیت در کار، حزم و عقلانیت، دوراندیشی و آینده نگری را لازم می دانند.
وــ خودگرایی اخلاقی شرط لازم و کافی را برای درستی هر عملی، ارتقای منافع فردی تا بالاترین حد ممکن یا در بعضی از تقریرها تا سطح معینی از سود و رفاه فردی می داند.
زــ خودگرایی اخلاقی، نظریه ای غایت گرا و پیامدگرا درحوزه اخلاق هنجاری است و به پیامد اعمال و نتایج آنها توجه دارد. از این رو، ممکن است با دیگر نظریه های غایت گرایانه در اخلاق کهن، یعنی نظریه فضیلت گرایی ارسطو شباهتی پیدا کند. هر دو این نظریه ها به سود و سعادت شخصی فرد توجه خاصی دارند. اما بی شک تفاوت های مبنایی و آشکاری بین این دو نظریه وجود دارد که آن دو را از هم متمایز می سازد.(22)

پی نوشت ها :

*استاد یار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره) Nashrieh@abas.net
**عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نکا و دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی. دریافت: 89/4/18 ــ پذیرش: 89/7/10
1.egoism.
2.thical egoism.
3.psychological egoism.
4.حسنیعلی شیدان شید، عقل در اخلاق از نظر غزالی و هیوم، ص 244.
5.آندره، لالاند، فرهنگ علمی و انتقادی فلسفه، ترجمه غلامرضا وثیق، ص 221.
6.self-directed.
7.other directed.
8.Sober, Elliot ‘ Psychological egoism’ in Ethical Theories, edited by Tlugh Lafollette, Blackwell publishers, p 129.
9.مایکل پالمر، مسایل اخلاقی، ترجمه علی رضا آل بویه، ص 67.
10.ودیت باتلر (Judith Butler) فیلسوف پساساختارگرا و منتقد فمنیست آمریکایی است و در زمینه های نظریه فراهنجار، نظریه کوییر، فلسفه سیاسی و علم اخلاق صاحب نظر است. وی دارای کرسی استادی در رشته ادبیات در دانشگاه برکلی کالیفرنیا است. او مدرک دکترای خود را در سال 1984 از دانشگاه یل دریافت کرد. پایان نامه وی با عنوان مباحث شهوت، بازتاب اندیشه های هگل در قرن بیستم فرانسه بود.
11.ویلیام کی، فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، ص 55.
12.همان، ص 52.
13.مایکل پالمر، مسایل اخلاقی، ص 53.
14.همان، ص 34.
15.ویلیام کی، فرانکنا، فلسفه اخلاق، ص 54.
16.توماس، لویاتان، ویرایش و مقدمه سی.بی.مک فرسون، ترجمه حسین بشریه، ص 163.
17.B.D. Moundville.
18.بکر، لارنس، تاریخ فلسفه اخلاق غرب، ترجمه گروهی از مترجمان، ص 134.
19.Hutcheson.
20.joseph Butler.
21.Sidgewick Henry, Method of Ethics, Hacker publishing Company, p 96.
22.Baier. Kurt, ‘Egoism’ in Companion to Ethics, p.98.

منبع:نشریه معرفت اخلاقی، شماره 3

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید