نصایح بزرگان به فرزندانشان

نصایح بزرگان به فرزندانشان

الف) ارتباط امام‌رضا(ع) در خراسان با حضرت جواد(ع)
هنگامی‌ که امام‌رضا(ع) به دعوت اجباری مأمون، درسال201 هجری مدینه را به قصد خراسان ترک کرد، هیچ‌یک ازافراد خانواده‌اش را با خود نبرد، امام به خراسان رفت و حدود سه سال درآنجا زیست. باوجود فاصله زیاد مدینه تا خراسان، به ویژه با وسایل نقلیه آن زمان، آن حضرت، همواره ازیگانه فرزندش، حضرت جواد(ع) یاد می‌کرد و برای او نامه می‌نوشت و توسط قاصدها، واسطه‌ها و مسافران، روابط خود را با تنها جانشین خود حفظ می‌کرد. دراین ‌باره در روایت‌ها مطالبی آمده است که از روابط آن دو بزرگوار حکایت دارد:

احترام و تجلیل ویژه امام‌رضا(ع) از فرزندش

محمدبن عماد می‌گوید:
امام‌رضا (ع) درخراسان همواره با احترام از فرزندش، حضرت جواد(ع) یاد می‌کرد و او را همواره با کنیه «ابوجعفر» می‌خواند و می‌فرمود: «نامه به ابوجعفر نوشته‌ام، نامه ابوجعفر از مدینه به من رسیده است و…».
نامه های حضرت رضا(ع) در نهایت فصاحت و بلاغت و تجلیل، از خراسان به
جواد الائمه(ع) فرستاده می شد و آن حضرت پاسخ آنها را می داد.(1)

سفارش امام رضا(ع) به حضرت جواد(ع) در مورد مستمندان

دریکی ازاین نامه ها، امام رضا(ع) برای فرزندش، حضرت جواد (ع) چنین نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند، عمرطولانی به تو دهد و تو را در پناه خود ازگزند دشمن حفظ فرماید.
ای پسرم! پدرت فدایت گردد؛ من در حال زندگی و سلامتی، اموالی را دراختیار تو نهادم، به امید آنکه خداوند در پرتو صله رحم و کمک های مالی تو به بستگان و غلامان آزادشده امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) به برکت اموالت بیفزاید. خداوند می فرماید: «من ذا الذی یقرض الله قرضاً حساً فیضاعفه له اضعافاً کثیره…؛ کیست آن کس که به [بندگان] خدا وام نیکویی دهد تا [خدا] آن را برای او چند برابر بیفزاید؟» (بقره: 245) و نیز می فرماید: «لینفق ذو سعه من سعته و من قدرعلیه رزقه فلینفق مماّ آتاه الله…؛ برتوانگراست که از دارایی خود هزینه کند و هرکه روزی او تنگ باشد باید ازآنچه خدا به او داده خرج کند». (طلاق: 7)
ای پسرم! پدرت فدایت گردد؛ همانا خداوند بر تو وسعت بسیاربخشیده است، مبادا حب به چیزی تو را از پاداش های فراوان که نتیجه انفاق و توجه به مستمندان است، محروم سازد. (2)

سفارش دیگر امام رضا(ع) به فرزندش، جواد لائمه (ع) درباره توجه به نیازمندان

به امام رضا(ع) خبر رسید که اطرافیان حضرت جواد (ع) در مدینه، آن حضرت را از در کوچک خانه اندرونی وارد و خارج می کنند، تا نیازمندان کمترمزاحم ایشان شوند. امام درنامه ای، فرزندش را ازاین کار بازداشت. در نامه آمده است:
ای ابو جعفر! به من خبر رسیده، وقتی که غلامان می آیند و می خواهی سواره به جایی بروی، از درکوچک خانه، تو را بیرون می آورند و این به دلیل بخل آنهاست که نمی خواهند ازجانب تو خیری به نیازمندان برسد. به حقی که به گردنت دارم سوگندت می دهم که پیوسته از در بزرگ، رفت و آمد کن. وقتی که سوار شدی درهم و دینار همراهت باشد، سپس به هرکسی که از تو در خواستی کرد، از آن بده، اگر عموهایت از تو کمک خواستند، عطای تو به آنها کمتراز پنجاه دینار نباشد، اگر بیشتر دادی، مختار هستی. و اگر عمه هایت در خواست کمک نمودند، کمتراز بیست و پنج دینار به آنها نده، اگر بیشتر دادی مختار هستی. همانا من می خواهم خداوند مقام تو را بالا ببرد، پس انفاق کن و از کم شدن در درگاه خداوند صاحب عرش، نترس.(3)
ب) پندهای حضرت امام خمینی(ره) به فرزندش سید احمد
وصیتی است ازپدری پیر که عمری به بطالت گذرانده و توشه ای برای زندگی ابدی بر نداشته و قدمی خالص برای خداوند منان نگذاشته و ازهوای نفسانی و وساوس شیطانی نجات نیافته، لکن از فضل و کرم خداوند کریم مأیوس نیست و به عفو و عطوفت او دل بسته و همین تنها زادراه اوست، به فرزندی که از نعمت جوانی برخوردار است و فرصت برای تهذیب نفس و خدمت به خلق خدا در دست دارد و امید است [چنان] پدر پیرش از او راضی است، خداوند بزرگ از او راضی باشد و توفیق خدمت به محرومان که شایستگان ملتند و مورد سفارش اسلام اند، هرچه بیشتر به او مرحمت فرماید.(4)

انکار مقامات عرفانی؛ بازدارنده انسان از تمام مدارج انسانی

پسرم! سعی کند اگرازاهل مقامات معنوی نیستی، انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی که از بزرگ ترین حیله های شیطان و نفس اماره [است] که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات روحانی باز می دارد. (5)

راهی از قرآن به سوی محبوب

فرزندم! با قرآن، این بزرگ کتاب آشنا شو، اگرچه با قرائت آن؛ و راهی از آن به سوی محبوب بازکن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخراین کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب [به] محبوب است، اگرچه عاشق و محب، مفاد آن را نداند.(6)
انتخاب دوستان و هم نشینان شایسته
از وصیت ها[ی] من که درآستان مرگ [هستم] و نفس های آخر را می کشم، به تو، که از نعمت جوانی برخورداری، آن است که معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات و آنان که به حب دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و از مال و منال به اندازه کفایت و حد متعارف پا بیرون نمی گذارند و مجالس و محافلشان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کن که تأثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب پذیراست. سعی کن از مجالسی که انسان را ازیاد خدا غافل می کند، پرهیز نمایی که با خو گرفتن به این مجالس ممکن است ازانسان سلب توفیق شود که خود مصیبتی است جبران ناپذیر. (7)

توبه برای جوانان آسان تر است

پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می کنم. باید توجه کنی که برای جوانان، توبه، آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خودبزرگ بینی بسیارافزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر، و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا[ هست]، در جوانان نیست. جوان می تواند با آسانی نسبی، خود را از شرّنفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع شوند، پیران نمی شوند.
جوانان متوجه باشند و گول و سوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می رسد و کدام انسان ازحوادث دهرمصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تراست. (8)

وصیت درباره امورخانوادگی

پسرم! بزرگ ترین وصیت من به تو فرزند عزیز، سفارش مادر بسیار وفادار تواست. حقوق بسیار مادرها را نمی توان شمرد و نمی توان به حق ادا کرد. یک شب مادر نسبت به فرزندش، از سال ها عمر پدر متعهد، ارزنده تراست. تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانی مادر، بارقه رحمت و عطوفت رب العالمین است… .
به احمد، پسرم وصیت می کنم که با ارحام و اقربای خود، خصوصاً خواهران و برادر و خواهرزادگان، با مهر و محبت و صلح و صفا و ایثار و مراعات، رفتارکند و به همه فرزندانم وصیت می کنم که با هم یکدل و یک جهت باشند و… و همه در راه خداوند و [کمک به] بندگان محروم او قدم بردارند که خیر و عاقبت دنیا و آخرت در آن است.(9)

پی‌نوشت‌ها:

1. عیون الاخبار الرضا، ج 2، ص 8.
2. محمد محمدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم، ص 760.
3. سیره چهاده معصوم، صص 759 و 760.
4. تهیه و تنظیم: رسول سعادتمند، نامه های عرفانی، ص 178.
5 همان، ص 14.
6. همان، ص 16.
7. همان، ص 17.
8.همان، ص 29.
9. همان، ص 34.
منبع: نشریه گلبرگ- ش116

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید