نگاهی تازه به علی علیه السلام

نگاهی تازه به علی علیه السلام

نگارنده: محمد رضا بنایی
به نام خدا

1- بزرگی ناشناخته
می خواهیم از بزرگ مردی ناشناخته بگوییم که با هر دسته از مردم به مرام خود سخن می گفت و برخورد می نمود با متفکران از نظر بلندی فکرشان، با نیکوکاران از جهت نیکی عمیقشان، با دانشمندان به علم بی پایانشان با محققین از حیث تحقیق و کاوش مستمرشان، با محبت پیشگان از نظر محبتشان با بی رغیبان به دنیا به زهد و بی رغبتشان، با مصلحین اجتماعی از جهت اصلاحاتشان، با دردمندان به درد فراوانشان با ستم دیدگان از حیث احساس و مظلومیتشان، با ادیبان به ادبشان با قهرمانان از نظر شجاعتشان با شهیدان به درجات والایشان و با انسانیت هر زمانی به آنچه که آنرا شراف ت می بخشد و بلند مرتبه می سازد برخورد می کرد.
او که دانشمندی بی همتا، ادیبی یگانه، مدیری توانا، فرمانروا و رهبری دلسوز است به سوی تو می آید و به تا احساسات انسانی ات را تحریک کرده و به جنبش در آورد و در اعماق دل و جان تو این احساس و عاطفه شادی آفرین را جای دهد که برخورد تو با مردم باید به آرامی و مهربانی باشد.
کسی را که به تو ستم کرده ببخش و به کسی که تو را محروم ساخته عطا کن و با کسی که با تو قطع رابطه نمود پیوند کن و با آنکه نسبت به تو دشمنی می ورزد مدارا کن.
آری می خواهیم از تنها فرمانروایی بگوییم که به خاطر مردم لحظه ای آرام نگرفته و در تمام عمر یکبار هم غذایی سیر نخوده و درهمی ذخیره نساخته است چرا که شاید در گوشه ای از سرزمین وسیع تحت فرمانروائیش گرسنه ای باشد که هیچ گاه سیر نشده است و حتی به فرزندان و یاران خود نیز توصیه می کند غیر از این راه و روش را نپیمایند از برادر به خاطر یک دینار که از بیت المال بدون دلیل خواسته باز خواست کرده و یاران خود را برای تکه نانی که به رشوه از ثروتمندان گرفته و خورده اند محاکمه کند و به فرماندار خود را اهواز پیغام دهد به خدا قسم اگر خبردار شدم به بیت المال مسلمین خیانت کرده ای کم باشد یا زیاد آنچنان کار و را بر تو سخت گیرم که بیچاره، خسته و ناتوان گردی و دیگری را با این سخن کوتاه و نغز می ترساند که و به من خیر رسیده زمین را درو هرچه زیر پایت بوده غصب کرده و آنچه را به دستت رسیده خورده ای باید حساب پس دهی و اوضاع مالیت را بر من گزارش نمایی او تنها امیری است که در زمان ریاستش به دست خود آسیاب چرخانده و کفش خود را به دست خود وصله زده است. او یگانه عادلی است که همیشه بر پایه ی حق عمل می نموده حتی اگر همه ی مردم روی زمین بر علیه او متحد می شدند و دشمنانش دشت و بیابان را پر می ساختند زیرا که عدالت آنچنان با اخلاق او پیوند خورده بود که گویی خونی باشد در رگهایش و روحی باشد در جسمش.
او که مبارزی دلاور و شجاع در عین حال مهربان است لشکریان دشمن را بدین خاطر که انسانند دوست می دارد و آن چنان در این مهرورزی پیش می رود که به یاران خود توصیه می کند تا جنگ را شروع نکرده اند با آن ها نجنگید و اگر به یاری خدا بر آن ها پیروز شدید آن کسی را که به شما پشت کرده نکشید و آن را که فرار می کند تعقیب ننمائید زخمی شدگان را مرهم نهید و یاریشان نمائید و به زنانشان آزار نرسانید.
و هنگامی که بر دشمنان خود تسلط می یافت آنان را برای نوشیدن آب بر سر همان رودی دعوت می کرد که قبلا خود آن ها مسلمین را از آن محروم کرده بودند و به یاران خود می گفت پاداش مجاهدی که در راه خدا شهید گردد بیشتر از آن کسی نیست که قدرت انتقام داشته ولی گذشت نموده و ببخشید شاید کسی که از اشتباه دیگران می گذرد از فرشتگان باشد و از شدت مهربانی در مورد قاتل خود نیز سفارش نموده و می گوید اگر او را ببخشید به پرهیزکاری نزدیک تر است و اوست تنها سیاستمداری که به جای به کارگیری هر حیله و نیرنگی برای پیروزی می گوید کسی که نگاه و زشتی بر او غلبه داشته باشد پیروز نیست و آن کسی که با خدعه و نیرنگ بر دیگران غلبه نماید در واقع شکست خورده است و در حالی که از بدی های دیگران حتی دشمنانش چشم پوشی می کرد یادآور می گردید که بهترین عمل مردان شریف چشم پوشی از بدی های دیگران است. او که رهبر بیش از 50 کشور از شرق آسیا تا غرب اروپا تا انتهای قاره ی آفریقا بود از تمام قدرت ها و ثروت های حومتش دست کشید با آن که می وانست همانند حاکمان و فرمانروایان دیگر به فکر خود و خویشانش باشد دنیا هم با تمام زرو زیورش نتوانست لحظه ای او را فریب دهد و او درحالی که از ساده ترین امکانات دنیوی دل کنده بود خطاب به دنیا و زیورهای دنیوی می گفت دنیا به سوی دیگری رو کن که من تو را سه طلاقه کرده ام دشمنان خود را با برخوردهای نیکو پند و اندرز می داد هنگامی که به او ناسزا می گفتند یاران خود را به خویشتن داری دعوت می کرد و می گفت برادر خود را با نیکی کردن توبیخ کنید و با نیکوکاری بازش گردانید و زمانی که به او پیشنهاد می دادند برای حفظ حکومتش با بعضی از تبهکاران کنار آید می گفت دوست تو کسی است که تو را از زشتی باز دارد و دشمن تو کسی که تو را اغفال کرده و فریب دهد و پس از آن ادامه می داد راستی را بر دروغ ترجیح ده اگرچه بر ضد تو باشد و او که پیشوای دینی و رهبری مذهبی بود به فرمانداران خود توصیه می کرد به هیچ گروهی از مردم حتی با مخالفینی که هم عقیده ی شما نیستند ظلم نکنید چرا که مردم یا برادر دینی تواند یا انسانی همانند تو آن چنان از آنان گذشت کرده چشم پوشی نمائی که دوست دارید خداوند از عیب شما چشم پوشی کرده گناهتان را ببخشد.

2- کتابی جاوید
از همه ی اینها گذشته او صاحب کتابی بی نظیر در تاریخ بشریت است کتابی نورانی که چون اقیانوسی بی کران لبریز است از سخنانی حکیمانه و احساسی عمیق و ادراکی ژرف بیاناتی با شور و شوق حاکی از واقعیت و گرمی حقیقت زیبا و نغز. و از نقطه نظر اشتراک حس تجسم و بینائی به گونه ای معانی را به صورت تابلوهای هنری بدیعی در می آورد و لبریز از بدایع هنری آمیخته با شکلها و آهنگها سروده ها و رنگها.
مجموعه ای است که اگر از روی انتقاد سخن گوید تند باد خروشانی است و اگر فساد و مفسدین را تهدید کند همچون آتشفشانهای سهمناک و پرغرش تازیانه می کشد و اگر به استدلال بپردازد عقل ها و احساسات بشری را مورد توجه قرار داده و راه هر توجیهی را می بندد اگر به تفکر و دقت دعوت کند حس و عقل را رد تو همراه می سازد و به سود آن چه که خیر تو در آن است رهنمون می شود و تو را آنچنان با جهان هستی پیوند داده و نیروها و قوای تو را متحد می کند که حقیقت را کشف کنی اگر تو را پند و اندرز دهد مهر و عاطفه ی پدری راستی و وفای انسانی و گرمی محبت بی انتها را در آن خواهی یافت و اگر با تو از ارزش سخن گوید آن ها را با مرکبی از نورستارگان در قلب تو می نویسد.
آری او در این کتاب خود تمامی احتیاجات روحی و جسمی آدمیان را بیان کرده و راه و روش پیشرفت و تکامل را در زمینه های مختلف علمی از روانشناسی و جامع شناسی تا پزشکی و اخترشناسی در اختیار بشریت گذاشته و آنان را به سوی قله های رفیع کمال دعوت می کند این کتاب از چگونگی آفرینش موجودات در ژرفای دریا تا اعماق آسمان ها از انسیان جنیان و پریان سخن می گوید و کلامش که نشأت گرفته از کلام خداوند است پایین تر از کلام خدا و بالاتر از سخن مخلوق است و اوست صاحب کتاب شریف نهج البلاغه.

3- علی در دامان مهر
قریش که با یک بحران اقتصادی و قحطی شدیدی روبرو شده بود پیامبر را به فکر کمک به فقرای مکه و خویشان خود انداخت به این خاطر به نزد دو عموی خود حمزه و عباس رفته و ایشان را برای کمک به عموم مردم از یک طرف و ابوطالب از سوی دیگر تشویق نمود آن دو نیز به اتفاق پیامبر نزد ابوطالب رفته و برای کمک به او عباس طالب حمزه و جعفر و پیامبر علی را به فرزندی برگزیدند پیامبرکه علی را در شش سالگی به خواست خداوند انتخاب نموده بود پس از این ماجرا او را در دامان مهر و عاطفه خود جای داد و تربیت نمود علی که محبوب ترین افراد در قلب و زبان رسول الله بود آن چنان به پیامبر نزدیک شد که وارث خوبی¬های او گردیده و رابطه ی ایشان را از خویشاوندی به برادری دینی و از آن به برابری روحی کشانید و در حقیقت محمد جان علی و علی جان محمد شد.

4- اولین سجده
قلب علی برای نخستین با از عشق رسول خدا به تپش در آمد و چشمانش از اولین روز چهره دلربای او را دید و از همان کودکی لب به سخنان که از حضرت فرا گرفته بود باز کرد روی آوردن علی به اسلام با وجود سن کم او عمیق تر و ریشه دارتر از آن بود که شاریط و اوضاع روزگار بتواند بر آن تأثیر بگذارد که خود نشانگر ایمان کاملی بود که مانند آبی که از سرچشمه بیرون می آید از روح او برخاست از آنجا که علی پاره ای از وجود بزرگ رسول الله بود زمانی اسلام خود را آشکار کرد که دیگران مشغول بت پرستی بودند بدین جهت اولین سجده ی علی بر خدا محمد بود و اولین سجده ی مسلمانان دیگر برخدایان قریش.
این اسلام آن مردی است که در سایه ی پیامبر پرورش یافته و بعد از او پیشوای درستکاری و الگوی عدالت پرواران گردیده. سکان ناخدای کشتی دستخوش امواج سهمگین و طوفانهای شدید را به دست گرفت و آن از نابودی نجات داد.

5- لیلهالمبیت
و در آن زمان که کفار و مشرکان مکه پنهان از همه نقشه ی قتل پیامبر را ریختند و پیامبر و به واسطه ی پیام الهی از این ماجرا آگاه گشت کسی را مناسب¬تر از علی ندید که پیش مرگ او شود و علی این ابرمرد تاریخ تمام دنیا را زیر پا گذاشت و در بستر پیامبر خوابید و پیامبر که از مدتها پیش طرح هجرت خود به مکه را ریخته بود در راه این هجرت و حفظ جان پیامبر یاری داد.

6- غدیر خم
پیامبر که می خواست به مردم نشان دهد علی تنها کسی است که صلاحیت جانشینی نبی و رهبری مردم پس از او را دارد به دستور خدا به روشهای مختلف افکار عمومی را متوجه عظمت شخصیت علی نمود که یکی از مهمترین آن ها واقعه ی غدیر خم است یعقوبی در جلد دوم تاریخ خود می گوید:
پیامبر در 18 ذی الحجه پس از بازگشت از آخرین حج خود در حالی که به مدینه می رفت در کنار برکه ای به نام غدیر که در نزدیکی حجفه بود توقف نمود و میان جمعیت بیش از صدو بیست هزار نفر در ضمن خطبه ای دست علی را بلند کرد و گفت هر که من رهبر اویم این علی رهبر اوست خداوندا دوست علی را دوست بدارد و دشمن علی را دشمن و در تفسیر فخررازی می خوانیم عمربن خطاب پس از ماجرای غدیر خم علی را ملاقات کرد و به او گفت مبارک باد بر تو ای پسر ابوطالب بعد از این رهبر من و رهبر هر مرد و زن با ایمان شده ای.
پیامبر که مهمترین رسالت خود را در حق بشریت انجام داده بود الگو و رهبری شایسته چون حضرت امیر را از جانب خداوند به تک تک افراد عالم از زون و مرد کوچک و بزرگ و پیرو جوان معرفی کرد هر موقعیتی برای پیامبر فرصتی بود تا توجه مردم را به علی جلب کند درجایی می فرمود نگاه کردن به صورت علی عبادت است و در محفل دیگری به عده ای از یاران خود می فرمود اگر می خواهید علم آدم همت و عزم نوح زهد عیسی و هدایت و علم محمد را ببینید به آن کی که می آید نگاه کنید همه گردن کشیدند نا گاه علی بن ابیطالب را دیدند.

7- تنها علی چنین بود
آن چه را تاکنون خوانده اید قطره ای است از اقیانوس بی کران فضایل علی بن ابیطالب که او را قسمتی از ذات پیامبر نموده و به لطف خدای هستی آفرین خصلت ها و فضیلت هایی در او بروز کرده که کسی را در آن یارای مقابله نیست.
الف- علی تنها کسی که در کعبه قبله ی جسم و جان مسلمانان جهان متولدگردید.
ب- علی تنها کسی بود که همراه پیامبر به نماز ایستاد.
ج- علی نخستین جوانی بود که اسلام را برگزید وقتی به او اعتراض کردند که چرا بدون مشورت و اجازه ی پدرش اسلام آورده است بلافاصله پاسخ داد مگر خداوند در خلقت من با ابوطالب مشورت کرد که من برای عبادت و بندگی خدا با او مشورت کنم.
د- علی تنها خط شکن و پرچم دار اسلام در هر جنگ و مبارزه ای در کنار رسول الله بود.
هـ- علی تنها قهرمانی بود که با تمام شجاعت لبریز از شهامت خویش را وقف پیامبر و پیشرفت رسالت وی نمود.
و- در جنگ خندق که قلب یاران پیامبر مضطرب و دلهایشان متزلزل شده بود در حالی که بهترین اصحاب از حضرت دور شده بودند تنها علی بود که چون کوهی محکم و استوار در مقابل دشمنان ایستاد و مانند همیشه امید پیروزی را در دل مسلمانان زنده کرد قریش و قهرمانانش را شکست داد.
ی- در جنگ خیبر هم جهاد علی را باید بسیار بزرگ شمرد که چگونه خیبری را که قهرمانان و جنگجویان دلاور دشمن در آن جمع شده بودند و همه ی همراهان پیامبر حتی ابوبکر و عمر از فتح آن درمانده بودند فتح نمود.

8- سیمای نور
قامتی متوسط و متناسب رنگ چهره به شدت گندمگون چشمانی درشت و سیاه با رویی گشاده و لبانی همیشه خندان گردنی افراشته و شانه ای پهن و دست و پنجه ای درشت از نظر نیرو و قوای بدنی به قدری قدرتمند بود که باعث تعجب همگان می گردید و چه بسیار دیده می شد که سوار کار قهرمانی را به سادگی چون کودکی تازه متولد شده با دست بلند می کرد و به روی زمین می کوبید گاهی دربی بزرگ را بر می داشت که قهرمانان از کندن و به حرکت در آوردن آن عاجز و ناتوان بودند درحالی که او آن را با یک دست می گرفت و مانند سپری عادی در مقابله خود قرار می داد.

9- حضرت امیر و آداب نبوی
برخورداری از اخلاق نیکو که یکی از مهمترین معیارهای انسانیت است آن چنان در وجود حضرت امیر رشد نمود و به تکامل رسید که او را جامع تمام صفات عالی و در بردارنده انواع خوبیها نمود که هر کدام به اندازه ی کمی در وجود یکی از نیکان قرار داشت او که در عبادت و زهد مردانگی و شجاعت اخلاص و عدالت راستی و صراحت ساده زیستی و اعتماد به نفس و هزاران هزار برتری اخلاقی دیگر گوی سبقت را از همه ی خوبان عالم ربوده و نام خود را بعد از یگانه معلم اخلاق خود حضرت محمد در سرلوحه نیکو سیرتان عالم ثبت نمود در عبادت و پرهیزکاری در میان تمام یاران پیامبر زبان زد گردید آن هم نه از ترس خدا و نه به امید بهشت بلکه فقط به شکرانه ی نعمت های الهی در مردانگی بی نظیر بود و هنگامی که در جنگ صفین شنید یارانش به شامیان که راه مکر و حیله را در پیش گرفته بودند دشنام می دهند گفت من دوست ندارم چنین باشد باید گفت خداوندا خون آنان و ما را حفظ کن میان ما و آنان صلح ایجاد کن آنان را از گمراهی نجات ده تا کس که حق حق را نشناخته آن را بشناسد و آن کسی که به ظلم و تجاوز پناه برده و آلوده گشته باز گردد.
حضرت امیر در حالی که هیچ کس چشم دیدن دشمن خویش را ندارد چه برسد به آن که دشنامی از او بشنود با کسانی که به او ناسزا می گفتند آنچنان برخورد می نمود که معلمی مهربان با شاگردان نادان خود هیچ گاه حتی به بدترین آنان ظلمی نکرد و تا می توانست سعی در حل اختلاف ها از راههای مسالمت آمیز می نمود تا شاید بدین شیوه قانع گردند و از خون ریزی و جنگ جلوگیری به عمل آید و به فرزندش امام حسن می فرمود هیچ گاه کسی را به مبارزه دعوت مکن از مهم ترین دلایل قطعی عظمت و عمق وفای حضرت امیر که قلب او را مالامال از مهربانی کرده بود رفتار او با افرادی چون طلحه و زبیر است که یاران حضرت را از او جدا کردند و برای جنگ با ایشان با دشمنانی که در ردس آنان عایشه بود ملحق نمودند و تاریخ شاهد پند و اندرزهای حضرت پیش از جنگ و عفو و بخشش شکست خوردگان پس از جنگ جمل می باشد این جمله از ایشان است که می فرمود به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با هرچه زیر آسمانهایشان دارند به من بدهند تا معصیت خدا کرده و پوست جویی را از مورچه¬ای بگیرم هرگز چنین نخواهم کرد چرا که دنیای شما برای من کوچکتر و بی ارزش تر از برگ کوچکی است که در دهان ملخی باشد.
علی در میدان زندگی چنین نبود که نخست بگوید و سپس عمل کند بلکه این گفتار ناشی از روح و خصلت عملی بود که انجام می داد و از احساسی بود که حس می کرد و از حیاتی بود که زندگی او بدان بسته بود.

10- زهد و پیشرفت
حضرت علی که سرآمد زاهدان تاریخ است به زندگی و دنیا از دید خریداری هواپرست نگاه نمی کرد بلکه آن را برای اهداف والایی که با نفس بزرگ او هماهنگ باشد می خواست به همین جهت در دنیا زهد ورزد و بر خود سخت گرفت او که زهدی راستین داشت هیچ گاه حتی در دوران خلافتش حاضر به زندگی در خانه ای اشرافی و مجلل نشد در خانه ای کوچک زندگی می کرد و نان جویی می خورد که در خانه اش آسیاب شده بود و در حالی که رئیس حکومتی بزرگ بود بسیار پیش می آمد از زنان خشکی بخورد که آن را به زانو شکسته بود اگر به شدت هوا سرد می شد پوشاکی که آزار سرما را از او دور کند نداشت بلکه به همان یک لباس تابستانی که از مدینه به همراه آورده بود اکتفا می کرد و گاه که لباسش غیر قابل استفاده می گردید برای تهیه لباسی دیگر مجبور به فروش یکی از لوازم ضروری زندگی می شد برای او که امیرمومنان بود از اکناف دنیای اسلامی همچون دیگر رؤسای حکومت ها هدایای بی نظیری می رسید اما زا ساده ترین و بی ارزش ترین آن هم برای خود استفاده نمی کرد و آن را به دیکران هدیه می داد یکی از روزها برای حضرت فالوده آوردند
گفت به خدا که تو بوی خوش رنگ خوب و طعم لذیذی داری ولی من دوست ندارم نفسم را به آن چه بدان عادت ندارد عادت بدهم اما نکته قابل توجه در زندگی حضرت آن است که ایشان در عتین اجتاب از انواع لذتهای دنیوی هم دست از کار و تلاش و کسب روزی حلال چه قبل و چه بعد از خلافتش بر نداشت بلکه دیگراان را نیز برای رسیدن به دنیایی بهتر ترغیب می نمود چرا که نخست ایشان زهد را نه به ترک دنیا بلکه به دل نسپردن به آن می دانست و آن را چنین معرفی می نمود زهد در دنیا یعنی کمی آرزو شکر نعمت و پرهیز از حرام دیگر آن که اگر آتش گرسنگی در دل زبانه کشید شیوه ی زندگی را در بدنش می خشکاند و شعله ی ایمان را در روح او خاموش می سازد و عشق را به کینه ای عمیق تبدیل می کند چرا که نان برای همه نخستین وسیله ی صلح است و دنیا وسیله ای نیکو برای رسیدن به آخرت می باشد از این رهگذار بود که حضرت امیر می فرمود برای دنیای خود چنان کارکن که گویی همیشه در آن به سرخواهی برد و برای آخرتت چنان باش که گویی فردا خواهی مرد همیشه مردم را به دو موضوع ایجاد یک زندگی زیبا بر اساس کاری سودمند و پاداش به نیکی ها دعوت می نمود البته لازم به ذکر است حضرت نیز همانند دیگران از غذای گوارا و پوشاک لطیف و خانه ی زیبا بیزار نبودند ولی بدین جهت از آن ها دوری می کرد که شاید در میان فقیرانی زندگی کنند که قدرت استفاده از این نعمت ها را نداشته باشند و تا آن زمانی که در میان مردم گرسنه ای یافت شود که آرزوی شبی سیر خوابیدن و حسرت تکه ای نان گرم همیشه بر دل او باشد رهبر این مردم که بر دوش آن گرسنه سنگینی می کند تا بدین شیوه کابوس گرسنگی و فقر از او برطرف شود و بتواند آن را تحمل کند و اگر غیر از این باشد دیگر رهبری و مفهوم حکومت چه خواهد بود؟
البته در نظر ایشان سختی روزگار زشتی ها و تلخی های فقر و تنگدستی است او که به خوبی دریافته بود فقر می تواند بر هر فضیلتی غلبه کند و فردا وسیله ی کفرو الحاد او میگردد خدمت به مردم و رفع نیازهای آنان را به یاران خویش توصیه می نمود و می فرمود به مردم نیکی کنید تا خداوند به شما نیکی کند و فقر را بدترین عامل رکود جامعه و مایه ی خواری انسان ها بر شمرده و می فرمود فقر مرگی بزرگ است فقر نیز هوشان را گنگ و لال می نماید.

11- حضرت امیر و مردم داری
حضرت امیر با آن که رنج های فراوانی از اقشار مختلف جامعه در تمام دوران زندگی تحمل کرده بود لحظه ای دست از طرفداری آن ها بر نداشته بود خود و زندگیش را وقف خدمت به مردم می نمود و به تمام کارگزاران حکومتی حیش فرمان داد: داد مردم را زا خودتان هم بستانید و در رفع نیازهای آنان شکیبا باشید که آن ها ذخیره ی میهن و ملتند کسی را از حاجتش باز ندارید و از خواسته اش جلوگیری نکنید لباس تابستانی و زمستانی مردم را به جای مالیات نفروشید و حیوانی را که با آن به کار مشغولند از دستشان نگیرید و به احدی بخاطر یک درهم تازیانه نزنید ایشان در عهدنامه ی والایی برای مالک اشتر فرماندار خود در مصر بود نوشت برمردم مانند حیوانات درنده مباش که خوردن آن ها را غنیمت بشماری و از احتکار جلوگیری کن و در وصیت خویش به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسین می گوید دشمن ستمگر باشید اگرچه از نزدیکانتان باشد و یاور ستمدیده باشید اگرچه در دورافتاده¬ترین نقطه زمین باشید.
او که دریای مردم از هیچ کوششی دریغ نورزید برای رفع نیازهای مردم در نخلستان های مدینه آنچنان کار می کرد که دستانش تاول زده زخمی می شد سپس دسترنج آن را به بیپچارگان و درماندگان می بخشید و یا با آن بردگانی اسیران غیرمسلمان کشور دیگر را می خرید و بدون درنگ آزاد می ساخت و آنچنان در راه خدمت به مردم سرآمد گردید که دشمن سرسخت و بی رحمی چون معاویه نیز لب به مدح او گشوده می گوید اگر علی خانه ای از طلای ناب و خانه ای از علوفه داشته باشد نخست خانه ای را که از طلاست می بخشد آنگاه خانه ی دیگر را.

12- حضرت امیر و عدالت الهی
روح عدالت که چون خون در رگهای حضرت جریان داشت و همه ی جسم و جان او را در برگرفته بود ایشان را به انسانی تبدیل نمود که عدالت را حتی در بین نزدیکترین خویشان خود آنچنان اجرا نمود که به عادل ترین مردم مشهور گردید او که از بخشیدن مبلغ بسیار ناچیزی از بیت المال به برادر خود هم امتناع ورزیده بود خزینه داربیت المال را بدیل دلیل که گرد نبند مرواریدی را به دختر حضرت امانت داده بود مؤاخذه کرده فرمود ابو رافع آیا به مسلمانان خیانت می کنی؟ همین امروز انرا که متعلق به همه ی مردم است از دخترم پس گرفته و دیگر تکرار مکن که در این صورت تو را مجازات می کنم و یا آن موقع که دزدی مسیحی از پس دادن زره حضرت امیر خودداری کرده بود با کمال تواضع و بدون در نظر گرتن پست و مقام خود چون شهروندی عادی او را نزد قاضی برد تا از این راه مال خود را باز پس گیرد وقتی شاکیان به دادگاه رسیدند حضرت در جایگاه مخصوص شاکیان در مقابل قاضی قرار گرفت و جریان خود را تعریف کرد قاضی از مرد مسیحی در مورد ادعای حضرت امیر پرسید او نیز ادعای حضرت را رد کرد و گفت اینزره مال من است البته من امیرمومنان را دروغگو نمی گویم کار به اینجا که رسید قاضی به حضرت رو کرد و از ایشان شاهدی بر صدق گفتار خود خواست حضرت تبسمی زده و گفت قاضی درست می گوید من شاهدی ندارم قاضی نیز به نفع مرد مسیحی حکم نمود و او را مالک زره معرفی کرد مرد مسیحی که زره را برداشته به راه افتاده بود لحظه ای تأمل کرد و گفت من شهادت می دهم که این حکم، حکم پیامبران است پیشوای مسلمین مرا به نزد قاضی می آورد و بر ضد او حکم می کند به خدا قسم این زره از آن توست دروغ می گفتم و این عدالت علوی باعث گردید آن مرد مسیحی که شیفته اسلام و قوانین الهی شده بود در همان ساعت مسلمان شود به شهادت تاریخ علی تنها بزرگی است که در ساده ترین امور زندگی هم عدالت و مساوات با دیگران را فراموش نکرد او که حقوق زندگی را برای همگان یکسان می دانست خود حتی در خوراک و پوشاک با فقیرترین مردم یکسان زندگی می رکد تا آن چایی که در هنگام نیاز برای غلامان و کارگران خود لباسی را تهیه کرده بود علاوه بر آنکه به غلام خود می گفت: نخست تو هر کدام را می پسندی انتخاب کن سپس من دیگری را بر می دارم مردم نیز بر علیه او قیام نکردند مگر به خاطر شدت عدالتش چرا که او در عدالت میزان و مقیاسی بود که به هیچ کس متمایل نمی گشت و جز حق چیزی در او تأثیر نمی گذاشت و اوست تنها دلاوری که می گوید با دوست و دشمن به عدالت رفتار کنید به راستی که علی برازنده ی این کلام پیامبر است که می فرمود علی با حق است حق با علی است هرکجا باشد حق نیز همانجا دور علی می گردد.

13- حضرت امیر و حقوق بشر
امیرالمؤمنین علی که نفس رسول الله و راحت جان او بود در لحظه لحظه های زندگی درس بندگی خدا و خدمت به خلق او را از حضرتش فرا گرفته عمر گران مایه اش را در ریشه کنی فقر و بدبختی صرف می کند خدمت به مردم و یاری ستمدیدگان را مهم ترین وظیف خود می دانست و می فرمود زیردستان شما بزرگ اند و بزرگان شما زیر دست به خدا سوگند تا ستارگان باقی اند من به ستم حکم نخواهم کرد به خدا سوگند دادستمدیده را از ستمکارش بگیرم و بینی ستمکار را حتی اکر خوشش نیاید مهار کرده و به سرچشمه ی حق وارد نمایم به خدا سوگند من پیش از آنکه بر علیه حق گواهی دهم خود به آن اعتراف می کنم به خدا سوگند هیچ باک ندارم که من به سوی مرگ بروم یا مرگ به سوی من بیاید. در آن روزی که عده یا از اشراف و بزرگان عرب شرافت و مال خود را مایه ی برتری بر دیگران معرفی کردند حضرت فرمود مردم ذلیل در نزد من عزیزند تا آنکه حقشان را از ظالمین بگیرم و نیرومند در نظر من ضعیف است تا حق دیگران را از او بگیرم به درستی که علی بن ابیطالب در تاریخ حقوق بشر مقامی بس شامخ دارد و نظریات او در این زمینه که پیوندی صددرصد با اسلام داشته بر دور محوری خاص می چرخد و آن کوبیدن اشرار بر چیدن امتیازات طبقاتی از میان مردم و ایجاد برابری و برادری در میان آن ها بود.

14- حضرت امیر و اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر که در دهم دسامبر 1948 میلادی توسط مجمع عمومی سازمان ملل تصویب و اعلام شد در 30 ماده شامل موضوعاتی است از قبیل برخورداری همه مردم با هر نژاد رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی و غیر آن با هر ملیتی از آزادی حقوق امنیت دادگاه و قانون یکسان همچنین هر کس حق انتخاب آزادانه محل اقامت و همسر خود را از هر کشور ودر هر کشوری دارا بوده و می تواند در اداره عمومی کشور خود خواه مستقیما و خواه به واسطه ی نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده اند شرکت جوید.
فکر عدالت اجتماعی بر پایه ی حقوق مردم که برای نخستین بار در اندیشه نیرومند امام شکل گرفته بود او را به بهترین مدافع حقوق بشر تبدیل نمود تا آن جا که با کمال اطمینان می توان گفت او تنها کسی است که با تمام وجود جامه ی عمل بر تن شعار زیبای دفاع از حقوق بشر پوشانده و بعدها منشأ تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر گردید البته وقوع اختلاف در عبارات و جزئیات با توجه به اختلاف زمان ها مسأله ای طبیعی است ولی هیچ ماده ی اساسی در اعلامیه جهانی حقوق بشر وقتی اصول اعلامیه انقلاب فرانسه منتشر نشده مگر آن عین آن را دراصول علی بن ابیطالب خواهید دید علاوه بر آنکه در دستور و برنامه های جامع حضرت علی اصولی را خواهید یافت که بی شک برتر و بالاتر از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

15- تفاوت های پایه گذاران اصول علومی و علامیه جهانی
قبل از بیان برتریهای اصول حضرت امیر بر اعلامیه جهانی لازم است به تفاوت های اساسی پایه گذاران این دو اعلامیه اشاره کنیم که به نظرما در چهار نقطه خلاصه می شود:
1- اعلامیه جهانی را هزاران نفر از متفکرین اکثریت یا همه دولت های جهانی وضع کرده در صورتی که مواد و اصول قانون اساسی علوی را بزرگ مرد واحدی به نام علی بن ابیطالب وضع نموده است.
2- حضرت امیر بیش از چهارده قرن بر بنیان گزاران اعلامیه حقوق بشر پیشی گرفته است.
3- گردآورندگان اعلامیه حقوق بشر با لاف و گزاف و خودستایی فراوان سراسر دنیا را درباره کاری که می خواستند انجام دهند پر ساختند درحالی که حضرت امیر دائما تواضع داشته و از خداوند و مردم امید آن داشت که از کرده و نکرده اش در گذرند و او را ببخشند.
4- چهارمین و مهم ترین تفاوت این است که اکثریت دولت هایی که در پیدایش این اعلامیه سهیم بوده اند خود اولین پایمال کننده ی آن هستند و سربازان خود را برای نابودی آن به نام آزادی و دفاع از حقوق بشر گسیل می دارند در صورتی که حضرت حضرت امیر هرجا قدم نهاد و در هر مقامی که سخن گفت و هرگاه که برق شمشیرش همراه پرتو خورشید درخشید پرده های استبداد را پاره کرد و شکل های گوناگونه استثمار و خودپرستی را از میان برداشت و ریشه ی ظلم و ستم را خشکاند سرانجام در راه دفاع از حقوق بشر و نگهبانی از آزادی های انسان جان خویش را فدا نمود و به شهادت رسید.

16- برتری اصول علوی بر اعلامیه حقوق بشر
اولین برتری اصول علوی بر اعلامیه حقوق بشر عبارت است از برخورداری آن از مهر و عاطفه ای انسانی و عمیق که اعلامیه حقوق بشر فاقد آن است برتری دیگر این است که اعلامیه جهانی حقوق بشر مساوات بین تمام اعضا جامعه را بیان کرده ولی مهمترین مانع مساوات و برابری مردم یعنی ثروت و ثروتمندان را فراموش نموده است در حالی که حضرت امیر که بر همه ی اندیشمندان و متفکران جهان حتی تا اواسط قرن نوزدهم در این امر پیشی گرفته است موانع این برابری را شناسایی نموده به چاره اندیشی آن می پردازد و معتقد است غرور و خودبینی ثروتمندان که حاصل افزایش بی حساب ثروت آنان است جامعه را بوجود می آورد که هیچ گونه مساواتی در بین طبقات مختلف آن باقی نخواهد گذاشت در واقع ثروتمندان جامعه در سایه ی گرسنه نگه داشتن فقیران و پایمال شدن حق آنان به جمع آوری ثروت بی حساب می پردازند حضرت علی می فرمایند هیچ بی نوایی گرسنه نمی ماند مگر آن که ثروتمندی حق او را گرفته و باز در حدیث دیگری می فرمایند هیچ نعمت فراوانی را ندیده ام مگر آن که در کنار آن حقی پایمال شده یافتم ایشان برای از بین بردن این تضاد و جلوگیری از رشد سرسام آور آن کار و تلاش را تنها عامل برتری انسان بر انسان دیگر معرفی کرده و مردم را به انفاق و کمک به هم نوع خود تشویق می کند تا از این راه با ریشه کنی فقر سرمایه و ثروت در بین اقشار جامعه توزیع گردد و از طرفی دیگر هر گونه مال ثروت و ملکی را که اشراف و بزرگان از راههای نامشروع بدست آورده بودند از آنان باز پس گرتفه و از طریق بیت المال در بین تولیدکنندگان و کارگران و نیازمندان جامعه توزیع و تقسیم می نمود و در این راستا بعضی اوقات به صاحبان خانه ها و منازل دستور می دادند از آن مستأجرینی که هیچ گونه پناهگاهی و مسکنی ندارند کرایه نگیرد چرا که صاحبخانه ها که اجاره می دهد به همین دلیل نیازمندان که همگی برادران دینی او هستند کمک کند آری این بود نمونه¬ای کوچک از خدمات فراوان حضرت امیربه بشریت وتأثیر اندیشه¬ی ژرف و کلام والای او در پیشرفت جوامع بشری.

17- گوشه از معجزات امیر اعظم
درباب حضرت امیر معجزات فراوانی در کتب معتبر نقل شده است که جز حیرت برای خوانندگان چیزی باقی نمی گذارد ما به عنوان نمونه به چند معجزه اشاره می کنیم:

18- اقرار کردن یک جن نزد پیامبر
شیخ برسی از طریق اهل سنت از صعاب فضائل عشره نقل کرده که می گوید روزی یک جنی نزد پیامبر نشته بود و با ایشان گفتگو می کرد یکباره امیرمومنان علی بن ابیطالب وارد مسجد شدند وقتی آن جن حضرت را دید از نظر غایب شد وقتی آن حضرت از مسجد خارج شدند دوباره ظاره شد پیامبر از او سوال کردند چرا وقتی امیرمؤمنان¬علی¬بن¬ابیطالب وارد مسجد شدند از نظر غایب شدی؟ عرض کرد امام علی مرا زخمی کرده است رسول خدا به او فرمود چگونه این شخص شما را زخمی کرده است درحالی که توفقط در زمان حضرت سلیمان بن داوود ظاهر شده¬ای آن جن گفت خداوند فرشته ای به شکل امام علی خلق کرده که همیشه با پیامبران است.

19- اقرار کردن یک جن دیگر نزد رسول خدا
روزی از روزها یک جن خدمت رسول خدا رسید و درباره مسائل دینی و غیردینی از ایشان سوال کرد یکباره امام علی داخل مسجد شدند وقتی آن جن حضرت را دید مانند گنجشک کوچک شد و پشت سر رسول خدا پنهان گشت و به ایشان عرض کرد مرا از این جوان که تازه وارد مسجد شد پنهان کن حضرت محمد به او فرمودند چرا تو را از این جوان پنهان کنم؟ جواب داد من به کشتی نوح آمدم و خواستم آن را در رزو طوفان غرق کنم وقتی آن را گرفتم این جوان آمد و دستم را قطع کرد سپس دست قطع شده خود را به رسول خدا نشان داد و گفت این همان دست قطع شده من است.

20- زنده کردن مرده
محمدبن عباس از محمد پسر سهل عطار با استناد از ابن عباس روایت کرده است یک روز قومی نزد پیامبر آمدند و عرض کردند ای¬محمد همنا عیسی¬بن¬مریم مردگان را زنده می کرد تو نیز برای ما مردگان را زنده کن پیامبر فرمودند چه کسی را دوست دارید برایتان زنده کنم؟ جواب دادند فلان شخص را که تازه مرده است برایمان زنده کن آن گاه رسول خدا امام علی را احضار کردند امام علی نیز خدمت رسول خدا رفتند رسول خدا چیزی به امام علی دادند که هیچ کس نمی دانست آن چه چیزی است سپس فرمودند با اینها به قبرستان برو وقتی آن جا رسیدی اسم او و پدرش را صدا کن امام علی با آنها رفتند تا وقتی که پیش قبر ایستادند سپس آن مرده را صدا زدند و فرمودند ای فلان پسر فلان پس آن مرد به اذن خدای تبارک و تعالی ار قبر بیرون آمد و خاک ها را از سروصورتش پاک کرد امام علی از آن مرده سوالی کردند و آن مرده نیز جواب داد سپس به لحد خود برگشت و آن ها هم برگشتند درحالی¬که می گفتند آیا این از عجایب بنی عبدالمطلب و غیره نیست؟ به خاطر همین خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمودند: «ولما ضرب ابن مریم مثلا اذا قومک منه یصدون ای یصبحون».

21- کلاغی که کفش مبارک آن حضرت را برداشت و آن را به آسمان برد.
ابن شهر آشوب در امالی آورده است که سید حمیدی در گوشه ای ایستاد و صدا زد هر کس برای من یک فضیلت از امام علی ذکر کند که برای آن شعری نسرده باشم این اسب را به او هدیه خواهم داد آن گاه همه ی مردم جمع شدند و با خود گفتگو می کردند سپس مردی از ابن رعل مرادی این روایت را نقل کرد یک روز ظهر وقتی امام علی خواستند وضو بگیرند کفش های مبارکشان را بیرون آوردند و کنارگذاشتند یکباره یک افعی بدون این که ایشان آن افعی را ببیند وارد یکی از کفش های آن حضرت شد آن گاه به اذن خدای تبارک و تعالی کلاغی از آسمان آمد و آن کفش را برداشت و پرواز کرد وقتی وضوی امام علی تمام شد و خواستند کفش خود را بپوشند با تعجب یک لنگه کفش خود را ندیدند پس به این طرف و آن طرف نگاه کردند ناگهان آن کلاغ را دیدند که کفش را برداشته است پس دنبالش رفتند تا به یک صحرا رسیدند کلاغ در آن جا لنگه کفش را پرتاب کرد و محکم به زمین زد و آن افعی همان لحظه مرد آن گاه حمیدی آن اسب را به نقل کننده ی آن روایت هدیه داد.

22- تبسم کدن سلمان فارسی بعد از وفاتش
شیخ بومی روایت کرده است وقتی سلمان فارسی از دنیا رفت حضرت علی نزد ایشان آمدند پس وقتی سلمان صدای امام را شنیدند چشمانشان را باز کردند و تبسم کردند خواستند برای اکرام امام علی بلند شوند پس امیرالمؤمین به ایشان فرمود برگرد پس بار دوم روح سلمان از چشمش رفت و درگذشت.

23- دانشمندی فرزانه
علی بن ابیطالب که در عقل و اندیشه یگانه و بی همتاست محور فکری اسلام و سرچشمه ی علوم هستی گردید به طوری که هیچ دانشی را نمی یابید مگر آن که علی آنرا پایه گذاری کرده یا در پیدایش آن سهیم بوده باشد نهج البلاغه حضرت امیر که شاهدی ماندگار بر این مدعاست هر جمله اش گوهری است بی مانند در اقیانوس بی کران علم و دانش و مرهمی است بر قلب های خسته حضرت امیر که به سرپرستی خزینه دار علوم الهی پیامبر اکرم تربیت شده بود درس آموز مکتب الهی او نیز شد اخلاق و سیره ی او را در همه ی امور آموخت و به ارث برد و این میراث که خود یادمانی از تمام انبیاء پیشین و اسرار عالم هستی بود در قلب و عقل او به طور یکسان نفوذ کرد تا بدانجا که هنوز با گذشت بیش از 14 قرن از زندگی آن یگانه فرزانه تاریخ با بررسی سخنان پر راز و رمز او بزرگترین کشفیات جهان بدست می آید و او که در زمینه علوم گوناگونی از قرآن و حدیث گرفته تا جامعه شناسی روانشناسی پزشکی حساب و هزاران علم دیگر زبان زد خاص و عام بوده است و در شناخت برق ذره واتم گوی سبقت را از همه ی دانشمندان و ستاره شناسان جهان ربوده و عالمی را متحیر و شگفت زده خویش نموده است او که در تیزهوشی و دانایی بی نظیر بود یکتا دانشمندی است که در میان خیل جمعیت بر منبر کوفه می نشست و با صدای بلند به همگان اعلام می نمود بپرسید از من هر مسأله ای را که می خواهید قبل از آن که مرا از دست دهید بپرسید از راههای آسمانی که از راه های زمین به آنان آشناترم. آری او دانشمندی است که همه ی صاحب نظران بعد از او به کمال و اصالتش اعتراف کرده در واقع خود پیروان و شرح دهندگان مکتب او شدند به راستی آیا مقصود پیامبر از دانشمندان در حدیث دانشمندان امت من برتر از پیامبران بنی اسرائیل اند فقط علی نبود.

24- حضرت امیر متعلق به همه ی نسل های و عصرها
از آنجا که فطرت آدمی دوست دار خوبی و نیکی است هرگاه به خوبی ها ستم شود به همه ی انسان ها ظلم شد و هر گاه از یک خوبی تجلیل به عمل آید مایه ی سرافرازی همه انسان های گردد حال اجر حقی سنگر همه کس و همه چیز در هر کجا و در هر وقتی باشد مانند علی که عرصه صفات نیکویش در حد تمامی موجودات است متعلق به حزب قبیله ای خاص نیست بلکه او با قلمرو دانش وسیع و فضیلت های بی مانندش متعلق به همه ی نسلها و عصرهاست به همین دلیل در میان شخصیت های بزرگ کمتر کسی را می توان یافت که در حد عالی بر انسان ها در طول تاریخ تأثیر گذاشته که اینچنین از حوادث و وقایع زندگی اش یاد کنند.
مردم دوستی حضرت علی و علی دوستی مردم امری است غیر قابل انکار این محبت که در دلها موج می زند موجب آرامش وجدان آدمیان شده و بشریت را در پناه حق قرار می دهد و شرف او را حفظ می کند آری دلی که محبت علی در دل او جای گرفت به سدی محکم در برابر ناملایماتو ظلم و ستم تبدیل شده که هیچ حادثه و طوفانی آن را نمی شکند این رهبر بزرگ پناهگاهی است برای همه ی حق جویان و عدالت طلبان عالم که پیروی از او آدمیان را از راهنمایی هر کس دیگر بی نیاز می کند.
نمونه ی بارز در این رهپویی شیعه است که با پیروی از خورشید دل افروز علوی از دل تاریکی های جهل و کج اندیشی عبور کرده و به نور معرفت قدم در صراط مستقیم الهی گذاشته است اگر من و تو دست نیاز به سوی او دراز کرده و خود را به امواج محبت این دریای بی کران بسپاریم به ساحل رستگاری خواهیم رسید چرا که تنها حضرت علی و عترت پاک حضرت رسول هستند که از سر منزل مقصود آگاهی داشته و پیروان خود را در این راه راهنمایی می کنند.

25- حضرت امیر و اروپائیان
متفکران و محققان بسیاری در قاره ی اروپا زندگی خود را وقف بررسی تاریخ اسلام نموده اند اینان که سهم بزرگی در کشف بسیاری از حقایق تاریخی دارند سرآغاز مباحث و تحقیقات خود را بررسی سیره حکومت و اخلاق امام علی قرار داده و آنچنان در برابر عظمت بیکران شخصیت او متحیر گردیده اند که غالبا لب به تجلیل و ستایش او گشوده اند ما نیز برای نمونه به دو نفر از این متفکران اروپایی اشاره می نمائیم.
کارلایل او که خاور شناس و فیلسوف انگلیسی است هرگاه در مباحث اسلام خود به یاد علی بن ابیطالب می افتد شخصیت علوی حضرت آن چنان او را دستخوش هیجانی عمیق کرده به او نیرویی می بخشد که از نیش قلم او حقایقی درباره ی دلاوریهای علی تراوش می کند طوری که گویی صاحب این قلم یکی از یاران و شیعیان بی همتای علی است این عظمت شخصیت حضرت امیر آن چنان او را تحت تأثیر قرار داده که درباره اش می گوید علی کسی است که ما ناگریزیم دوستش بداریم و به او عشق ورزیم او جوانمردی شریف و بزرگوار است که از وجدانش رحمت و نیکی می جوشد از قلب او شعله ی دلاوری و حماسه زبانه می کشد او از شیر شجاع تر است لکن شجاعتی آمیخته با رقت و مهربانی او که هر انسانی را مثل خود عادل می پندارد در کوفه ناجوانمردانه و بر اثر شدت عدالتش به شهادت رسید کسانی که درباره شخصیت علی تحقیق می کنند ناگزیر تحت تأثیر احساس قرار می گیرند که سرچشمه ی آن علاقه به نیکی هاست و ناخودآگاه وادار به تحسین و اظهار دوستی می شوند مگر اینکه گرفتار غرض ورزی شده باشند.
بارون کاردایفو او که یک دانشمند اروپایی است هرگاه از حضرت علی سخن می گوید خون گرم حماسه در رگهایش به جریان افتاده و با همه ی وجود حضرت را به عنوان مردی یگانه بی همتا و مسرمشق تمامی خوبی ها معرفی می کند شهامت او را غیرقابل وصف و عواطف آن حضرت را در بلندترین مرتبه تعالی می داند وی پس از آنکه پیرامون علاقه و محبت شیعیان به حضرت علی و محبتی که اروپائیان خصوصا اندیشمندانی چون کارلایل انگلیسی به آن حضرت دارند گفتگو می کند عقیده ی خود را که دلیلی است بر احترام و محبتی عمیق بر حضرت امیر چنین بیان می کند: «حضرت علی آن قهرمان دردمند آن یکه سوار بی مانند عرصه های حق علیه باطل آن پادشاه ساده پوش و آن امام و پیشوای شهیدی است که روح ژرف او اقیانوس بی انهای الطاف الهی گردیده است.»

26- علی از زبان قنبر یار علی
یکی از ملازمان و خدمتگزاران و یاران و صحابی حضرت علی قنبر می باش نام پدرش حمدان و کنیه او ابو همدان است محل دفن او شهر حمص یا نجف در کنار کمیل ابن زیاد و یا در شهر کوفه گزارش شده است او ایرانی و از اهالی همدان سات فردی خطیبو صاحب اعتبار و ارز شاهزادگان بوده که به اسارت برده می شود و حضرت علی او را برای همراهی خود انتخاب می نماید براسا شواهد تاریخ او فردی شجاع و جسور قابل اعتماد برای حضرت علی صاحب سخن راوی احادیث اهلیت و مطیع و مجری فرامین اهلبیت و ملازم و همراه حضرت علی در جنگ و صلح و شب و روز بود و بالاخره مداح اهلبیت و شهید در راه علی بدست حجاج سفاک است روزی از قنبر سؤال شد خدمتگزار چه کسی هستی؟ او گفت آقا و مولایم علی است کسی که با دو شمشیر می جنگد با دو نیز مبارزه می کند بردو قبله بیت المقدس و کعبه نماز خواند دو مرتبه با پیامبر بیعت نمود دو مرتبه در راه خدا هجرت کرد هیچ گاه و لحظه ای کافر نبود من خدمتگزار صالح ترین ایمان آورندگانم وارث همه ی پیامبران الهی، بهترین جانشیان پیامبران، بزرگترین اسلام آورندکان نورو و روشنایی بخش رزم آوران رئیس اشک ریزان به درگاه خدا زینت عبادت پیشگان چراغ هدایت پیشینیان نوربخش قیام کنندگان برترین پارسایان و نیایشگران زبان و سخنگوی فرستاده خداوند جهانیان اولین ایمان آورنده از خاندان رسول خدا مورد حمایت جبرئیل امین یاری شده از سوی میکائیل متین ستوده شده در نزد همه آسمانیان سرور همه مسلمانان و پیشتازان دین ستیزه گر با ناکثین قاتل و ستیزه گر با مارقین قاتل و ستیزه گر با قاسطین مدافع حریم و حرمت مسلمانان مبارزه کنند با دشمنان کینه توز خود خاموش کننده ی آتش فتنه گران با افتخارترین فرد از قریش اولین اجابت کننده دعوت خداوند رسول خدا امیر و حاکم سیاسی مومنین جانشین پیامبر بین انس وجود امین پیامبر بین همه خلق خدا جانشین پیامبر مبعوث بر خلق سرور مسلمانان و سبقت گیرندگان به اسلام براندازنده ی کفر و مشرکین تیری از تیرهای الهی بر منافقین زبان و سخنگوی عبادت کنندگان یاور دین خدا و ولی خدا و محبوب خدا و مفسر و زبان گویای قرآن و یاور خدا در زمین بود و گنجینه دار علم خدا بود و پناهگاه و قلع حفاظت از دین خدا بود پیشوای نیکوکاران خدای بلند مرتبه جبار از او راضی بود بود با گذشت بخششگو و سخاوتمند با حیا و منزه از بدی ها خندان و با نشاط شب بیدار پاک نهاد و پاکیزه پاک شده از طرف خدا از وادی ابطح در مکه پر جرأت داری همت بلند و عالی صبور و مقاوم بسیار روزه گیرنده هدایت شده از طرف خدا آماده به کار و اقدام کننده براندازه ی نسل مشرکان و کفار و متعصبان درهم ریزنده نظام احزاب مخالف خوادست و مسلط پر افراء خویش دارترین مردم دلدارترین مردم دارای شدید ترین دل و با صلابت در کمال تجربه و فهم مردی توانمند و خشمگین بر دشمنان از رؤسای عرب چون شیری چالاک دلاور و شیر دل آینده نگر و جامع ونگر و جامع نگر دارای اراده قوی مصلحت اندیش و دورنگر سخنگو و سخنوری دانا و توانا در گفتگوی علمی و مناظره سرآمد بتارو و پدری اصیل داشت مادری شریف و گرامی داشت از قبیله ای برتر قریش و از عشیره ای پاک بنی هاشم بود فردی میش و با وقار پرداخت کننده امانت بنی هاشمی از ناحیه پدر و مادر پسرعموی رسول خدا پیشوای هدایت شده رشد یافته و کامل از فساد و باطل دور فردی آشفته و ژولیده در راه اسلام و خدا دلیر شجاع و برتر قوم جنگنده و تنگ کننده عرصه بر دشمنان از اصحاب بدر تولد یاخته مکه و خانه خدا متعادل و پیرو ابراهیم خلیل الله با معنویت و آسمانی فردی بلند قامت و رشید بین نامداران چون کوههای بزرگ بین پایمردان چون قله سخت از سروران و رؤسای عرب شیر میادین نبرد جنگنده ای سخت اراده شیری پر جرأت و جسور ماه تمام و خوش چهره عامل شناخت مومنین ارث برند مشعرالحرام و منی پدر نوادگان پیامبر و حسن و حسین پسر ابی طالب بود صلوات و درود پاک و برکات الهی بر او باد.بحارالانوار علامه مجلسی ج 42.

27- قنبر شهید راه ولایت علی:
در تاریخ آمده است روزی حجاج بن یوسف ثقفی سفاک گفت دوست دارم مردی از یاران ابوتراب را بکشم یارانش گفتند کسی از ملازمان او را با سابقه قنبر نمی شناسیم حجاج در پی او فرستاد و او را چون آورند گفت: از دین علی بیزاری بجوی گفت چون از دین او بیزاری بجویم مرا دینی بهتر رهنمایی می کنی؟ گفت: تو را می کشم هرگونه دوست داری برگزین گفت: آن را به تو وا می نهم چون مرا هر گونه بکشی همان گونه ترا خواهند کشت. پس حجاح دستور داد سر از بدن قنبر جدا نمود.

28- آخرین سخنان قنبر یار علی
امام هادی فرمودند قنبر یار امیرالمؤمنین برحجاج بن یوسف وارد شد حجاج به او گفت: تو چه کاری برای علی بن ابیطالب می کردی؟
گفت: برایش آب وضو می آوردم.
گفت: او هنگامی که وضویش را به پایان برد چه گفت؟
گفت: این آیه را می خواند: «پس چون پندهایی را که به آن ها داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیزی از نعمت ها را بر آنان گشودیم تا هنگامی که به آنچه به آنها داده شده بود شاد می گشتند پس ناگهان گریبان آن ها را گرفتیم و یکباره ناامید شدند پس سپاس خدای پروردگار جهانیان را که ریشه ی ستمکاران برکنده شد انعام 44-45».
حجاج گفت: گمان دارم آنرا به ما تأویل می کرد.
گفت: آری.
گفت: چون گردنت را بزنم چه می کنی؟
گفت: آن گاه من خوشبخت می شوم و تو بدبخت می گردی پس حجاج فرمان داد گردنش را بزنند. رجال کشی ج1، ص290

29- پایان سخن
چه می توان گفت در مناقب او که هر چه بگوییم و بنویسیم اگرچه هزاران کتاب شود ذره ای است در مقابل کهکشان بی انتهای فضایل او.
چون نام علی نام خدای احد است
بسم لهه یا علی مدد علی مدد است
«توضیح اینکه بسم لله 169 و یا علی مدد 169 به حروف ابجد است.»
و آنگاه به حق چو با علی یکی است هرجا که علی مدد است حق مدد است.
«محمد رضا بنایی بروجردی»

منابع

صورت اعلاله الانسانیه/ جرج جرداق مسیحی
مدینه المعاجز/ هاشم بن سلمیان بحرینی
اخلاق علوی/ مهدی نیلی پور
محمد المثل الاعلی/ تألیف کارلایل ترجمه ی عربی از محمد سباعی
نهج البلاغه/ سید رضی
بحارالانوار/ علامه مجلسی
آیین مستان / مهدی نوری

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید