اهداف و فواید ازدواج در اسلام

اهداف و فواید ازدواج در اسلام

نویسنده: اکرم حسین زاده-محمد احسان تقی زاده

«وأنکحوا الایامی مِنکُم و الصَّالِحینَ مِن عِبَادِکُم»نور(24)/23
ستایش و سپاس خدایی را سزاست که زیباترین جلوه های خلقتش را از پس پرده برخلقش آشکارنمود.او که با تحسین و تقدیر از دقایق حکمتش ، آدمی را به تفکر و تعمق در نهان خانه ی راز و رمزهای هستی واداشت،با عشق و محبت بی کرانش ،اهل دل را خاکساردرگاهش ساخت.با نهادن جذب و انجذاب در تکون هستی،موجودات را در کنار یکدیگر از کثرات به وحدت رهنمون ساخت.با نهادینه کردن هم گرایی در وجود آدمی،او را از حصار«خود»رهانید و به توسعه ی شخصیت و به گرایی هدایت کرد.
آن ذات عاشق،با تقدیرعشق بین انسانها،عمیق ترین پیوندها را برپایه ی محکم ترین ستون بنا ساخت تا آدمی با شکل دهی صحیح به آن،بتواند دریچه ای به سوی سعادت و فلاح خویش بگشاید.به اوگوهری بخشید که وجودش،یخ نفس را ذوب کند،غرور را بشکند،خودشیفتگی را بزداید تا آدمی با دوست داشتن«خویشتن»از«خود پرستی»و محدودیت های آن به در آید،برصف خود فائق آمده، ترس،بخل، بی تابی،حسد و تکبر را نابود سازد.

هرکه را جامه زعشق چاک شد
او ز حرص و عیب به کلی پاک شد

ازدواج،ظهورکاملی ازپرتو افکنی خورشید عشق است.درپرتو پیوندی آگاهانه و عاشقانه، روح به قوت ،رقت، صفا،توحد، همت،دلیری،هم رنگی و آرامش می رسد ،از«من»به«ما»وبه «او».بدین ترتیب خانواده شکل می گیرد؛نخستین ملجأ ومأمن قابل اعتماد و پایداربرای پاسخ گویی به نیازهایی چون امنیت،الفت،محبت،همراهی و همدلی ؛مکانی برای تعادل بخشی بین شوق زدگی و دل مردگی،بی تابی و افسردگی؛محمل عفت پروری،خود ورزی،شخصیت سازی و اصالت پردازی؛حلقه اتصال تجارب ارزشمند و پویای تاریخ یک ملت در گذشته،حال و آینده؛حامل میراث ارزش های فرهنگی،اجتماعی،علمی،دینی و فکری یک مرز و بوم؛کارآمدترین عضو حیاتی جامعه؛اولین مکان برای یادگیری های درست و پرورش های اصیل کودکان به عنوان ثمره ی پیوند.
از آنجا که حرکتی مبتنی برفطرت و به سوی کمال مطلق،نیازمند آگاهی،خرد،توانایی و عمل است و نتیجه بهره گیری ازساز وکارهای درست در این مسیر،تکوین وتثبیت این حرکت ،مطالب ضروری وکاربردی را با صبغه ی دینی والهی و اصول رواشناسی فراروی خوانندگان جوان قرار دهیم.
این مطالب دردو بخش اصلی مسایل اساسی قبل و بعد از ازدواج را بررسی نماید.فصل اول به اهداف و فواید ازدواج دراسلام اختصاص دارد و به لحاظ مشابهت ها و قرابت های اهداف آن با فواید ازدواج ،تحت یک عنوان گنجانده شده است.مسایل اساسی قبل از ازدواج آمادگی های ضروری برای ازدواج،ملاک های انتخاب همسر، راههای شناخت او،خواستگاری و سؤالات مربوط به آن ،دوران نامزدی،مباحث مطرح درفصل بعدی است.موضوعاتی که در ادامه بحث درقسمت پس از ازدواج به آن پرداخته ایم، دربردارنده ی ضرورت شناخت پس ازازدواج،آرامش در زندگی و راههای وصول به آن،جایگاه امورجنسی در روابط همسران و ارائه ی ملاک های تشخیص و ویژگی های خانواده متعادل می باشد.در فصل آخر از اخلاق ارتباطی بر اساس اصول مهم و ارائه ی روش های مفید درجهت ارتقاء مناسبات و معاشرت های ا نسانی سخن گفته شده است.امید که این تحفه ی
ناچیزدرنظرربوبی اش قبول افتد و بتوان راه گشای جوانان درعرصه ی مهم ترین صحنه ی تصمیم گیری شان بوده تا در ساحل امن و آرام با سلامت بیاسایند.
والعاقبه للمتقین

اهداف و فواید ازدواج در اسلام
ازدواج فرایندی است عبارت ازکنش متقابل بین دو فرد،یک مرد و یک زن که با پذیرش شرایط قانونی با مدت زمان طولانی درارتباطات جسمانی ،عاطفی،اقتصادی،روحی و اجتماعی با یکدیکر شریک شده اند.(1)
ازدواج تعهدی مقدس است که همین تقدس،مهم ترین وجه تمایز آن از سایرروابط بین انسان هاست.از دیگر وجوه امتیاز ازدواج نسبت به دیگر روابط انسانی،گستردگی تعاملات بین فردی دراین پدیده است.نکته ی دیگر،نتایج و آثار مترتب برازدواج است.فوائد و آثار زندگی مشترک از لحاظ فردی،اجتماعی،تربیتی،زیستی و غیره قابل بررسی است.اساسی ترین نتایج و هدف هایی راکه از این پدیده دنبال می شود،در این فصل تبیین می نماییم.

1-1محبت خواهی و آرامش روحی
احساس نیاز به محبت،هم راهی و هم دردی از جمله مسایل سرشتی و فطری انسان است.نخستین ملجأ و مرجعی که به طورعمیق،ریشه دار،طبیعی و سالم جواب گوی نیازهای مذکور است،کانون مصفای خانواده است.ارضای این نیاز یعنی تأمین ویتامین های روانی زن و مرد.
خانواده این نیاز را که یکی از اساسی ترین نیازهای روحی بشر است،به سبک و شکلی منطقی و طبیعی پاسخ می دهد،نه تصنعی و غیرمنطقی.
آدمی درمراحل مختلف زندگی و درکشاش و بحران های آن،نیاز به دلداری دارد که به او آرامش و سکون بخشد.آن گاه که خود را در مخمصه های عظیم گرفتار می بیند،امید وانتظار به ارتباط کلامی با کسی که او را دوست بدارد و یار و غم خواراو باشد،مایه ی تسلی خاطر است.ما درهرسنی و در هرمرحله ای از حیات که باشیم،خواستار محبت و الفتیم؛می خواهیم که دیگران ما را دوست بدارند ودراین دوستی صادق و خالص باشند.
جنبه ی درونی این آرامش در ایمان تجلی می یابد و جنبه ی بیرونی آن در تشکیل خانواده،امنیت جانی،ناموسی،فکری،بیانی و شغلی.پس تشکیل خانواده،پاسخ به یکی از عالی ترین نیازهای فطری بشریعنی آرامش روان و محبت خواهی است.
«ومِن ءَایاتِهِ أن خَََلَقَ لکُم مِن أنفسکم أزواجاً لِتَسکُنُوا الَیهَا وَ جَعََلَ بینکُم مَوَدَّهً و رحمهًً انَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُون»(2)ازنشانه های پروردگارتان این است که از جنس خودتان،همسرانی آفرید تا درکنار آنان بیاسایید و بین زن و مرد،دوستی برقرار نمود.دراین برنامه،نشانه هایی برای اندیشمندان است.
به همین جهت قرآن کریم،رابطه ی بین زن و شوهر را با کلمه ی «مودت»و «رحمت»تعبیرمی کند و از یک راز بزرگ که عبارت است از جنبه انسانی زندگی زناشویی،پرده برمی دارد و به ما می فهماند که هدف زناشویی «اطفاء شهوت»نیست،بلکه این پیمان میان زن و شوهر،صلح و یگانگی به وجود می آورد.
ازدواج پیمان دوستی خالص است،پیمانی که به تعبیر مسیحیت اتحاد مثلثی از قلب ها،گوشت ها و روح هاست.چنین محبت و دوستی به تعبیر قرآن ،از آیات خدا برای اندیشیدن است.
درسایه ی این دوستی،زن وشوهر همچون لباس و پوشش همدیگر می شوند.«هُنَّ لباسٌ لَکُم و اَنتم لباسٌ لَهُنَّ»(3)

1-2پاسخ به دعوت سنت رسول اکرم (ص)
عن النبیِّ (ص)قالَ:یُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ فی اَربعهِ مَواضِعَ:عندَ نزولِ المطَر و عِندَ نظر الوَلَدِ فی وجهِ الوالدین و عِندَ فتح بابِ الکعبهِ و عندَ النِّکاح(4)
از پیامبر خدا (ص)است که فرمود:«درچهار موقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان می شود:به وقت باریدن باران،به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر و مادر از باب مهر و محبت،در آن زمان که درِ خانه کعبه باز می شود و در آن وقت که عقد و پیمان ازدواج بسته شده و دو نفر با یکدیگر جهت زندگی جدید، وارد عرصه ی نکاح می شوند.»
درچهارموقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان می شود
*به وقت باریدن باران
*به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر از روی محبت.
*در آن زمان که در خانه کعبه باز می شود.
*آن وقت که عقد و پیمان ازدواج بسته شده باشد.
قال رسول اللّهِ(ص):النِّکاحُ سنّتی فمن رَغِبَ عن سنّتی فلیس منّی(5)
رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله و سلم»فرمود:«ازدواج روش من است.هر کس از راه و روش روی بگرداند، ازمن نیست.»
عثمان بن مظعون که به گمان وصول به تقدس و مقام قرب الهی دست از آمیزش با همسر کشیده بود،مورد طعنه ی رسول خدا(ص)قرارگرفت؛پیامبر به او فرمود:از سنت من اعراض نکن؛چه هرکس که از روش من روی برگرداند،روز قیامت فرشتگان الهی،سرِ راه را بر او بگیرند و صورتش را از حوض کوثر برگردانند.(6)
پذیرش و انجام امرمقدس ازدواج،پاسخی به ندای مذهب و سنت پیامبر عظیم الشأن و سرور کائنات و قافله سالار انبیاء الهی است.
ازدواج ،عبادت را ارزش و ارتقاء می بخشد.ازنظر اسلام،عبادت فرد متأهل با مجرد یکسان نیست.رسول اکرم (ص)می فرمایند:دو رکعت نماز فرد متأهل با ارزشتر از هفتاد رکعت نماز فرد مجرد است وچون جوانی درآغاز جوانی اش همسرگزیند،شیطان فریاد برآورد که وای!او دین خود را از دست من ایمن ساخت !(7)
درجای دیگر رسول اکرم (ص)به کسب نیمی از دین با پذیرش ازدواج تأکید نموده و می فرمایند:«هرکس ازدواج کند،نیمی ازدینش را باز یافته و باید نسبت به دین دیگر تقوای الهی پیشه کند.»(8)

1-3پاسخ به غریزه جنسی
ازدواج پاسخ به نیازروحی انسان ها در خصوص جفت خواهی وغریزه ی جنسی است.نیازانسانها به داشتن زوج وامورغریزی به حدی است که انسان های متعادل راهی جزتشکیل زندگی زناشویی نمی بینند .
ازدواج خوراک وپوشاک است.قرآن تعبیر به لباس را حکیمانه مطرح می نماید:«هنَّ لباسٌ و انتم لباسٌ لهنّ»عناصرموجودات در نظام هستی هرکدام نیازمند تغذیه هستند.حیات کودکان،به سرور و بازی است.حیات و خوراک روح،به ایمان و عشق و پرستش الهی است.حیات و خوراک مغز و ذهن آدمی به مطالعه و تعقل و مشاهده و …است.حیات و خوراک زمین،به باریدن است.حیات و خوراک اجتماع،به حکومت و نظم است.حیات و خوراک هنر،به زیبایی و تناسب است.و حیات و خوراک تمایلات جنسی،به ازدواج است و بس.(9)
حیات و خوراک زمین:باران
حیات و خوراک اجتماع:حکومت و نظم
حیات و خوراک هنر:زیبایی و تناسب
حیات و خوراک تمایلات جنسی:ازدواج

1-4تکامل روانی انسان
میل به ازدواج درمیان همه ی انسان ها،حاکی ازاین است که انسان تا زمانی که تنها و بدون همسراست،کامل نیست.
زندگی درسایه ی زناشویی به واسطه ی چالش ها،مشکلات،مراودات،ارتباطات خانوادگی و اجتماعی،تلاش،تفکر و توکل برای حل آن ها ،سبب تقویت جنبه های مختلف روح آدمی می شود.
وارد شدن به دنیای تأهل،پدرشدن،مادرشدن و همسرشدن،خصوصیات و انتظارات فردی و اجتماعی خاصی را برای انسان مسؤول و متعهد،متبلور می سازد و حسن انجام مسؤلیت های خطیرخانوادگی یعنی فربه شدن روح و حرکت به سمت تعادل و تکامل.
آدمی پیوسته در مرز بودن و شدن و درحال نوسان است، ولی جاذبه های سنگین ماندن و بودن،بسی نیرومند ترازکشش به سوی والایی و به گرایی است.منظوراز شدن در اینجا تحول و شکفتگی است که قرآن با عبارت منطقی ،به آن اشاره فرموده است:
«و لِلّهِ ملکُ السَّمواتِ و الارض و الی اللّه المصیر»(10)و برای خداست آسمان ها و زمین و به سوی او (همه چیز)در حال شدن(صیرورت)می باشد.
درکتاب قاموس قرآن«صیر»به مفهوم انتقال،تحول و رسیدن آمده است.(11)و اضافه می کند که باید دانست صیرورت،رجوع وانتقال به طورتحول است،مثل صیرورت نطفه به حالت جنینی.برخی ازروانشناسان مکتب کمال نیزبراین
عقیده اند که چنین اشخاصی (والا گرا)به جای آنکه بگذارند خوش بختی به سراغشان بیاید،فعالانه در تعقیب آنند،لیکن آن را هدف نهایی خود قرار نمی دهند.(12)
استعدادها برای بروز و تکامل خود،نیاز به محیط امن و آرام دارند.چه بسیار استعدادهای انسان که هرگزخود را نشان نداده یا توسط عوامل بیرونی یا درونی سرکوب شده و مجال رشد نیافته اند.با ازدواج و مهارنیروی قو ی غریزه ی جنسی ،روح پرتلاطم و طوفان زده ی جوان،زمینه ی بهتری برای درک حقایق زندگی می یابد و استعدادهای او را به حرکت وا می دارد.
رشد و تکامل درپرتو ازدواج نه تنها موجب سعادت فردی است،بلکه عاملی برای سعادت جامعه می باشد.وصول به رفاه اجتماعی و رشد مدنیت،بدون ازدواج میسرنیست.تأمین آرامش روانی و امنیت اجتماع،رشد اقتصادی و پایین آمدن سطح بیکاری و بزه نمونه هایی از تکامل اجتماعی بشراست.(13)به قول ولتر«هر قدرعده متأهلین در جامعه افزایش یابد جنایت کمتر خواهد شد»(14)

1-5سلامتی جسم و جان
سرپیچی ازازدواج برای انسان ها ارزان تمام نخواهد شد.امروزه متخصصین علم پزشکی و روانشناسی از بیماری های جسمی و روحی که ناشی از ترک ازدواج است، صحبت می کنند.
انرژی بی انتهای روانی انسان ،درصورتی مفید و هدایت گرخواهد بود که به هماهنگ و متعادل بین اجزا و عناصرمتعدد شخصیت تقسیم شود.با توجه به
اهمیت روح به عنوان سرورجسم و راکب تن آدمی و نظربه این واقعیت که بیش از 90%بیماری ها حتی جسمی منشأ روانی دارد،اختلال در روان ،اختلالات جسمی را درپی خواهد داشت.به تجربه مشاهده شده افرادی که ازدواج نکرده اند،غالباً دردو دسته متضاد و متفاوت خواهند بود.یک گروه کسانی که انرژی روانی آنها یعنی آن بخش از انرژی روان که ذخیره شده و به مصرف نرسیده،به سمت صرف وقت زیاد برای دیگران جهت گیری می شود؛مهربانی ،رسیدگی به خود و …این گروه تعداد بسیار اندکی از مجردین سنین بالا را تشکیل می دهند.اما با کمال تأسف خیل عظیمی از مجردین مسن را کسانی تشکیل داده اند که بعضاًخصوصیات زیراز آنها قابل مشاهده و حتی تحقیق علمی است:
کینه توزی،تندخویی،عدم مدارا با مردم،ضعف در ارتباطات اجتماعی،حسادت،تنبلی،ضعف درمسئولیت پذیری،انزوا،چاقی مفرط یا لاغری مفرط،تردید دائم درمورد وفاداری مردان یا زنان،عقاید تعصب آمیز،زود رنجی ،ناتوانی ازاحساس آرامش،عواطف محدود،چشم چرانی ،طبیعت سرد و بی هیجان،ضعف درابرازاحساسات،کمبود احساسات لطیف و ملایم،حالت عقده ای داشتن و…
برخی ازموارد ذکر شده ازعلائم و نشانه های اختلالات شخصیتی می باشد.کلام پیامبرحق و رحمت(ص)چه حکمت ها دارد که فرموده اند :«شرارُ اُمَّتی عذابُها»(15)جوانان بی همسر بدترین افراد امت من هستند.
مردی به نام عکاف زن نمی گرفت.روزی به محضر رسول اکرم(ص)شرفیاب شد.حضرت پس از این که از تمکن مالی و سلامت جسمی او پرسش هایی کرد و او
جواب داد،درکمال صراحت فرمود:«تزوّج و الّا فأنت من المذنبین»(16)ازدواج کن و گرنه از گناهکاران به حساب می آیی.
ازدواج می تواند عاملی برای پرهیز ازخطر و سببی برای حفظ سلامت تن و روان باشد.خودداری از ازدواج عوارضی پدید می آورد که حاصل آن،خروج از حد تعادل است .
روان کاوان یکی از علل مهم جنایات درافراد را محرومیت از اعمال جنسی می دانند.چنان که ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه می نویسد:«اگرراهی پیدا شود که ازدواج درسال های طبیعی انجام گیرد،فحشا و امراض خطرناک و تنهایی بی ثمرو انحرافات که زندگی معاصررا لکه دار کرده است،تا نصف تقلیل خواهد یافت.»ازدواج سبب حفظ عفت و دوری از آلودگی های متعدد می شود و این خود سبب کناره گیری فرد از عوارض ناامن کننده ی روان و برهم زننده ی سلامت جسم است .
با حفظ عفت،آدمی برای ارضای غریزه ناچار نمی شود عزت نفس،شخصیت و مناعت خود را دست خوش ذلت کند و با نگاه های آلوده و خیانت ها که همراه با دلهره ها و ترس ها می باشد،امنیت خود رابه خطراندازد.رسول خدا(ص)به زید بن حارثه فرمود:«تَزَوَّج تستعفَّ مع عِفَّتِکَ»(17)ازدواج کن تا با پاکدامنی زندگی کنی.
در سخن دیگری فرمود:مردان را زن دهید تا اخلاقشان را نیکو و ارزاقشان را وسیع و جوان مردی شان را زیاد فرماید.(18)بدون شک هنگامی که تن به ازدواج دهد از چشم چرانی و بوالهوسی نجات می یابد ودرباره ی زنان دیگر همان گونه رفتار
خواهد کردکه انتظار دارد با همسراو رفتار نمایند.براین اساس به صورت خواسته یا ناخواسته،خود را ملزم به حفظ عفت و رعایت جوانمردی می کند.

1-6تولید نسل
حضرت رسول(ص)فرمودند:اگر فرزند سقط شود،والدین را بهشت می برد.(19)انسان به دلیل حب ذات،فطرتاً میل دارد مانند خود را تولید کندو داشتن فرزندهم باعث ادامه ی نسل او خواهد شد .انسان سالم علی رغم تحمل سختی و رنج،مبادرت به امر ازدواج و بچه دار شدن می نماید و نیک می داند رشد و تکامل شخصیت واقعی،مدیون تلاش ها و مجاهدت های مستمراو در صحنه ی زندگی خواهد بود.این خواست فطری انسان موجب حفظ و بقای جامعه ی انسانی به صورت پاک و سالم می شود،چرا که با ارضای غریزه ی جنسی به صورت غیرمشروع نیزتکثیرنسل ممکن است ولی دراسلام توصیه به برجای گذاردن نسلی پاک و طاهر شده است تا پرورش چنین نسلی برعهده ی پدرو مادرمعین بوده و اصل و نسب انسان ها مشخص باشد.
حضرت یعقوب (ع)به فرزندش دستورداد:زن بگیربدان امید که خداوند از او نسلی پدید آورد که زمین را با تسبیح خدا گران بار کند.(20)

1-7هدف گزینی در زندگی
می توانیم نقش هدف را در زندگانی بشر،به مانند قطب نما برای کشتی های اقیانوس پیما درنظرآوریم.همان گونه که در دل آب های بی کران،وجود قطب نما جهت و مقصد را به ناخدای کشتی نشان می دهد،هدف های زندگی هم موجب
جهت گیری صحیح انسان ها شده و آنان را از سرگردانی و پوچی باز می دارد.به ویژه درزندگی مشترک که هریک از زوجین به امید یکدیگر این مرحله را آغازمی کنند،نقش هدف ها در زندگی،تعیین کننده و زیربنایی است.هدف در زندگی مشترک علاوه برجنبه ی انگیزشی آن،عاملی باز دارنده از روزمرگی،درون تهی شدن و پوچی است.(21)

1-8تربیت خویشتن
ازدواج اولین قدمی است که انسان ازخود پرستی و خود دوستی به سوی غیر دوستی برمی دارد.قبل از ازدواج،فقط یک «من»وجود داشت و همه چیز برای «من»بود.اولین مرحله ای که این حصار شکسته می شود، یعنی یک موجود دیگری هم در کنار این «من»قرارمی گیرد و برای او معنی پیدا می کند،زحمت می کشد،خدمت می کند،درازدواج است.بعد که دارای فرزندان می شود،دیگر«او»تبدیل به «آن ها»می شود.
تجربه های قطعی نشان داده است افراد پاک مجردی که به بهانه اصلاح نفس به ازدواج تن نداده اند،اولاً اغلب درآخرعمر پشیمان شده اند و دیگران را توصیه به ازدواج نموده اند و ثانیاً علی رغم تحصیلات عالی درفقه و اصول یا حکمت و فلسفه و رسیدن به مقامات عرفانی،درسنین بالا هنوز حالت خامی و بچگی را از دست نداده و به تکامل و تعادل روحی و شخصیتی نرسیده بودند.
استاد شهید مطهری صراحتاً می گوید:پیامبرانی که ازدواج نکرده اند،تفاوت های چشم گیری با پیامبرانی که ازدواج کرده اند،دارند.(ایشان پیامبران مزدوج را کامل تر
می دانند.)تشکیل خانواده یک عامل اخلاقی است و این یکی از علل تقدس ازدواج دراسلام است که جانشین نمی پذیرد.(22)

از قضا افتاد معشوقی درآب
عاشقش خود را درافکند از شتاب

چون رسیدند آن دو تن با یکدگر
آن یکی پرسید از این :کی بی خبر

گفت :من خود را در آب انداختم
زانکه خود را از تو می نشناختم

روزگاری شد که باشد بی شکی
هم تو من،هم من تو،وان هر دو یکی

تا دویی برجاست در شرکت بتافت
چون دویی برخاست،توحیدت بتافت

تو در او گم گرد ،توحید این بود
گم شدن،گم کن که تفرید این بود

«عطار»

1-9عشق خواهی
«من أحبَّ أن یَلقِیَ اللّهَ طاهراً مطهَّراً فلیَلقَهُ بزوجهٍ»هرکس دوست دارد پاک مطهر به خدا برسد،همسراختیار کند.(23)
عشق یکی ازپاسخ های رضایت بخش و عاقلانه به معمای پیچیده ی جان بشر است و با ازدواج حرکتی منطقی و سالم پیدا می کند.
انسان موجودی عشق آشنا و تنهایی گریز،برای گریز از این مشکل راههایی را برمی گزیند.راه طبیعی برای روبرو شدن و کنار آمدن با تنهایی ،عشق و پرستش ذات اقدس الهی است و ازدواج یکی از راه هایی است که در مسیر عبودیت و تکمیل دین و معنویت و اقناع انگیزه ی عشق طلبی فطری بشر ،قرار دارد.راه های غیرطبیعی به سمت عشق های ناسالم و اخلاق کش و عفت سوز سو پیدا می کنند.که هرچند ممکن است برای دوران جوانی لذت و آسایش کاذب را همراه آورد ولی در دوران میان سالی و بزرگ سالی فوق العاده از لحاظ روحی و روانی به انسان آسیب می رساند.پایه و اساس معنویت عشق به خداست ،همان گونه که پایه و اساس زندگی زناشویی عشق است.عشق توأم با تعقل و تعقل توأم با عمل صالح،مثلث هدایت و رضایت زناشویی را تشکیل می دهد.عشق و دوستی ،ریسمان محکمی است که قلوب را به هم پیوند می زند.عشق سالم توأم با تمایلات جنسی مشروط ،عامل استحکام پیوند زناشویی است.زیرا عشق باعث جذب زن و شوهر به یکدیگر شده و استمرار و پیوند و هماهنگی و همکاری بین آنان را تا حدود زیادی رقم
می زند.مسایل جنسی نیزسبب تداوم حیات خانوادگی شده و وجودش برای زندگی لازم است.درازدواج هرچند تمایلات جنسی در مرتبه اول قرار نمی گیرد لیکن خلأ آن ،مشکلات زناشویی را دامن می زند.زندگی سالم زناشویی که با ازدواج شروع می شود،عامل رشد عواطف سالم و لطیف آدمی است .این عواطف زمانی هماهنگ و سالم توسعه می یابند که احساسات و امور جنسی تماماًازطرف دختر و پسربکر،سالم و عفیف مانده باشد.
هدایت و رضایت زناشویی=عمل صالح+تعقل+عشق

بحری است،بحر عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند،چاره نیست

هر گه دل به عشق دهی ،خوش دمی بود
در کار خیرحاجت هیچ استخاره نیست

فرصت شمرطریقه ی رندی که این نشان
چون راه گنج برهمه کس آشکاره نیست

اورا به چشم پاک توان دیدچون هلال
هر دیده جای جلوه ی آن ماه پاره نیست

از چم خود مپرس که ما را می کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست

نگرفت درتو گریه ی حافظ به هیچ روی
حیران آن دلم که کم سنگ خاره نیست

پی نوشت:

1-منیژه کرباسی،مسائل نوجوان و جوان،ص106.
2-روم (30)/21.
3-بقره (2)/187.
4-بحارالانوار ،ج100،ص221.
5-همان ،ص220.
6-دعائم الاسلام ،ج2،ص190.
7-نهج الفصاحه ،ص485.
8-بحارالانوار،ج100،ص219.
9-محمد احسان تقی زاده ،عشق سالم و ناسالم ،ص35.
10-نور (24)/42.
11-قاموس قرآن،ج4،ص168.
12-دو آن شولتس ،روان شناسی کمال ،ترجمه ی خوشدل،ص208.
13-منیژه کرباسی ،مسائل نوجوان وجوان ،ص107.
14-قربان علی میرزایی،ضرورت ازدواج،ص65.
15-مستدرک الوسائل ،ج 14،ص155.
16-همان.
17-شیخ صدوق،الخصال،ج 1،ص316.
18-بحارالانوار،ج100،ص223.
19-کافی،ج 5،ص334.
20-همان،ص333.
21-محمد رضا شرفی،خانواده ی متعادل،ص27.
22-مرتضی مطهری،تعلیم و تربیت در اسلام،ص397.
23-بحارالانوار،جلد3،ص221؛وسایل الشیعه،ج20،ص18.
منبع:کتاب وصال مهر ورزان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید