ماهیت و حکم اخلاقی توریه(2)

ماهیت و حکم اخلاقی توریه(2)

نویسنده:حسین اترک(*)

 

 

ب. موافقان کذب بودن توریه

1. ملاصالح مازندرانی:

ایشان در شرح اصول کافی می فرماید: «جاهل تصور می کند توریه خارج از موضوع کذب است. اگر کلامی بگوید که ظاهرش کذب است، ولی معنای صادقی از آن اراده کند، کلامش کذب نخواهد بود». سپس چنین استدلال می کنند که اگر توریه موضوعاً کذب نباشد و حکم حرمت را نداشته باشد، لازم می آید که هر کذبی به وسیله توریه جایز گردد،
اگرچه جزء موارد جواز کذب، که در روایات تنها سه مورد ذکر شده، نباشد. قطعاً این مراد شارع نیست. کذب و توریه تنها در آن سه مورد جایز است، نه بیشتر. غرض از توریه این است که در مواردی که کذب شرعا جایز است، انسان توریه کند تا زبانش به کذب عادت نکند؛(1)
یعنی در جایی که مجبور به دروغ هستیم و شرع آن را اجازه داده است، برای فرار از دروغ گفتن، توریه کنیم تا مفسده کمتری متحمل شویم، نه اینکه توریه مطلقاً جایز باشد.

2. آقا رضا همدانی

ایشان در استدلال بر کذب بودن توریه می گویند:
هرکلامی خصوصیات شخصیه ای دارد که متمم مراد متکلم هستند و به منزله فصول منوّعه برای لفظ هستند که پرده از مراد متکلم بر می داند؛ یعنی همانطور که فصول، اجناس را به نوع محصّل تبدیل می کنند، این خصوصیات شخصیه هم کلام را دارای معنای محصل می سازند. در توریه این خصوصیات شخصیه کلام، عمداً بیان نمی شود تا دلالت الفاظ مبهم بماند و مخاطب آنها را به معنای دیگری حمل کند. اگر کسی آیه «یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض» را بخواند و از «داوود» شخص دیگری غیر از حضرت داوود را اراده کند، کذب است.(2)

3. ملامهدی نراقی

ایشان توریه و تعریض به کذب را قائم مقام کذب می دانند و معتقدند: محذور کذب، که تفهیم امر خلاف واقع بود، در اینجا هم وجود دارد. لذا انسان تنها در موارد جواز کذب، حق دارد از توریه استفاده کند. بنابراین، توریه و تعریض به کذب به طور مطلق و در موارد غیراضطراری جایز نیست.(3)نکته ای که نراقی در محذور کذب بیان کردند، یعنی «تفهیم امر خلاف واقع». نکته مهمی است و نشان می دهد که کذب اولاً و بالذات وصف مخبر است نه خبر؛ یعنی محذوب کذب و دلیل حرمت آن به خاطر گفتن خبر خلاف واقع نیست، بلکه به خاطر این است که امر خلاف واقع را می خواهید به مخاطب تفهیم کنید و با این کار موجب اشتباه و فریب او شوید. کسانی که کذب را اولاً و بالذات وصف خبر می دانند می گویند: و محذور کذب گفتن خبر خلاف واقع و صدور آن از دهان است. پس اگر خبر خلاف واقعی از دهان صادر نشود، کذب نیست. در توریه هم خبر خلاف واقع صادر نشده؛ زیرا متکلم
معنای مطابق واقع اراده کرده است. پس توریه اشکال ندارد. اینکه مخاطب امر خلاف واقع را متوجه شده به خاطر خطای خودش است.
این افراد ازاین مطلب غفلت کرده اند که خود خبر، موضوعیت ندارد، بلکه خبر و گزاره صرفاً ابزار و وسیله است که ما به وسیله آن مراد خود را به دیگری تفهیم می کنیم. پس، نکته اصلی تفهیم متکلم است. اگر متکلم به نوعی صحبت کند که امر خلاف واقع تفهیم شود، محذور کذب هنوز باقی است. گرچه لفظاً عبارت خلاف واقعی به کار نبرده است. نراقی در ادامه استدلال خویش می گوید:
خود صدق و راست گویی مقصود لذاته نیست، بلکه صدق به خاطر هدایت و دلالت مخاطب به حق موضوعیت دارد. بنابراین، به قالب و صورت خبر صادق توجه نمی شود، بلکه به معنا و حقیقتش توجه می شود.(4)

ج. مخالف کذب و مطلقاً جایز بودن توریه

غزالی

غزالی به طور مفصل و روشن در مورد کذب بودن یا نبودن توریه صحبت نمی کند، ولی پس از طرح مبحث کذب می گوید: اگر حاجت به دروغ افتد، در آن زمان، بزرگان توریه به کار می برند که هم دروغ نگفته باشند و هم حاجت رفع کنند: «بدانکه این [توریه] نیز آن وقت روا بود که حاجت باشد؛ چون مردمان را اندر غلط افکندن روا نبود، اگر چه لفظ راست باشد».(5) از این عبارت غزالی چنین بر می آید که او توریه را کذب نمی داند، ولی گفتن آن را مطلقاً نیز جایز نمی داند و تنها در موارد جواز کذب، آن را جایز می شمارد.
غزالی همچنین با استناد به برخی احادیث توریه را برای دل خوشی و ادخال سرور در دل دیگران جایز می داند، ولی در مواردی که ضرری داشته باشد جایز نیست. دلیل او احادیثی است که بر شوخی های پیامبر دلالت می کند. مثلاً به پیرزنی فرمود: «پیر زن وارد بهشت نمی شود» که مرادشان این بوده که پیر زنان وقتی وارد بهشت می شوند، جوان می گردند و پیر وارد نمی شوند.(6)

تحلیل و بیان نظر مختار

1. ماهیت و حکم توریه

در ابتدای بحث تعاریفی از اهل لغت برای توریه ذکر کردیم. فیومی در تعریف توریه گفته
است: «أن تطلق لفظاً ظاهراً فی معنی و ترید به معنی آخر یتناوله اللفظ لکنه خلاف ظاهره».(7) صاحب مجمع البحرین گفته: «ورّیت الخبر توریه اذا سترته و أظهرت غیره حیث یکون للفظ معنیان أحدهما أشیع من الـآخر و تنطق به و ترید الخفیّ».(8) شیخ انصاری نیز گفته است: «و هو أن یرید بلفظ مطابقاً للواقع و قصد من القائه أن یفهم المخاطب منه خلاف ذلک مما هو ظاهر فیه عند مطلق المخاطب او المخاطب الخاص».(9) از بررسی این تعاریف، باید گفت: شخص توریه کننده:
الف) قصد اخبار خلاف واقع و کذب ندارد. ولی؛
ب) بنابر ملاحظاتی می خواهد واقع از مخاطب مخفی بماند. بنابراین؛
ج) الفاظی به کار می بندد که دو پهلو هستند؛ یعنی الفاظی که یا مشترک لفظی هستند و معانی متعدد دارند که این معانی از حیث استعمال لفظ در آنها یا یکسان است. در آن صورت، برای تعیین معنای آن نیازمند به نصب قرینه است. یا یک معنا شایع تر از معنی دیگر است و معانی دیگر خفی و غیرشایع که در آن صورت، استعمال لفظ در معنای خفی نیازمند قرینه است. یا لفظ به کار رفته، جزء الفاظ اشاره و ضمائراست که تعیین معنای آن نیازمند قرینه حالیه و مقالیه است؛
د) متکلم برای کتمان واقع از بیان این قرائن حالی و مقالی صرف نظر می کند و موجب اشتباه مخاطب در تشخیص مراد متکلم می شود.
نکته مهم در ماهیت و تعریف توریه است که آیا در توریه متکلم با اظهار کلامش موجب به اشتباه افتادن مخاطب می شود یا اینکه مخاطب خود معنای اشتباه و خلاف مقصود متکلم از کلام او می فهمد؟ طبق تعریف فیومی، متکلم قصد به اشتباه انداختن مخاطب را ندارد. او فقط کلامی را ابراز داشته است که دارای معانی متعدد است: یکی معنای ظاهری و دیگری معنای مخفی و غیرظاهر است. مراد اصلی او، آن معنای غیرظاهری است. اما در دو تعریف بعدی اشاره شده است که متکلم قصد به اشتباه انداختن مخاطب را دارد. در تعریف مجمع البحرین، متکلم، مراد خویش را پنهان می کند و با به کار بردن کلام در معنای مخفی آن و بدون نصب قرینه، موجب اشتباه مخاطب می شد. اما در تعریف شیخ انصاری به روشنی به قصد متکلم از توریه، که به اشتباه انداختن مخاطب است، تصریح شده است.
بر این اساس، می توان توریه را به دو نوع تقسیم کرد:
1. توریه ای است که در آن متکلم قصد فریب مخاطب را ندارد و تنها با بیان کلامی که دارای معانی متعدد و وجوه مختلف است، قصد پنهان داشتن مقصود اصلی خویش را دارد؛
2. توریه ای که در آن متکلم قصد فریب مخاطب و به اشتباه انداختن او را دارد، از این رو، کلامی را بیان می دارد که ظاهر در معنایی است که خلاف واقع است. در حالی که، خود معنای دیگری را از آن اراده کرده است. در این قسم، متکلم برای فریب مخاطب قواعد دستور زبانی را رعایت نمی کند. مثلاً بدون نصب قرینه معینه، کلامی بیان می کند که در آن لفظ مشترک یا لفظی با معنای خفی و شایع به کار رفته است. چه بسا قرائن حالیه و مقالیه کلام آن را منصرف به معنای نادرستی می کنند که متکلم اراده اش نکرده است.
به نظر می رسد، نکته مهمی که از نظر فقهاء و علمای اخلاق مغفول مانده است، توجه به انواع توریه است. از آنجا که توریه می تواند انواع مختلفی داشته باشد، چه بسا این انواع مختلف، احکام مختلفی داشته باشند. آنچه به نظر می رسد، دخالت مستقیم در حکم جواز یا عدم جواز توریه دارد، قصد و اراده متکلم از به کارگیری توریه است. نوع اول توریه که در آن، مقصود متکلم از توریه مخفی نگاه داشتن حقیقت و مراد اصلی خویش از کلام است، مطلقاً جایز می باشد؛ زیرا پنهان کردن حقیقت، به خودی خود، عنوانی نیست که دارای قبح اخلاقی باشد. از این رو، فی حد نفسه، عملی جایز است. گاهی اوقات پیش می آید که مخاطب با سئوالات متعدد قصد تجسس در مسائل خصوصی شما را دارد. از سوی دیگر، شما بنا به عللی، مجبور به پاسخ دادن به او هستید. از این رو، برای فرار از سئوالات او و مخفی داشتن امور خصوصی زندگی خویش، همچنین برای پرهیز از دروغگویی، توریه می کنید. در اینجا غرض از توریه، فریب دادن مخاطب نیست، بلکه صرفاً مخفی داشتن حقیقت است.
البته، ممکن است این قسم از توریه به اعتبار دیگری، دارای عنوان ثانویه حسن (یا وجوب) و قبح (یا حرمت) شود. مثلاً، اگر پنهان داشتن حقیقت، موجب ضرر جانی و مالی به دیگران شود، به طوری که این ضرر وارده تأثیر مستقیم پنهان کاری ماست. در اینجا، عنوان ثانویه اضرار به غیر بر توریه اضافه می شود و آن را قبیح می سازد. و یا بر عکس، ممکن است بیان حقیقت و معنای واقعی کلام، برای متکلم یا دیگری، ضرر مالی و جانی
داشته باشد و متکلم نمی خواهد با دروغ گفتن، حقیقت را از مخاطب پنهان کند؛ زیرا ممکن است بعداً دروغش فاش شود و ضرر بزرگتری متوجه وی شود و یا به خاطر تقدس و تنزه عالی، نمی خواهد به هیچ وجه زبانش به دروغ باز شود. از این رو، برای پنهان کردن حقیقت و دفع ضرر احتمالی توریه می کند. توریه در اینجا چون مصداق دفاع از خود به حفظ نفس و مال محترمه است، قطعاً جایز و بلکه واجب است. توریه های به کار رفته توسط ائمه (علیهم السلام) غالباً از این نوع بوده است.
اما نوع دوم توریه، که در آن متکلم قصد فریب و به اشتباه انداختن او را دارد، مصداق عمل غیراخلاقی و زشت و «فریب» است و قطعاً جایز نیست مگر در جایی که فریب جایز باشد. در تعریف فریب گفته اند: «فریب آن است که انسان عامداً و با علم به نادرستی چیزی، موجب شود که دیگری آن باور نادرست در مورد آن چیز پیدا کند.»(10) در توریه نیز متکلم می خواهد مخاطب باور نادرستی در مورد واقع پیدا کند و حقیقت را آن گونه که هست، از کلام او متوجه نشود. در واقع، مراد غزالی، که در توضیح معنای توریه به حیله و فریب بودن آن اشاره می کند، همین قسم است. وی می گوید: «بدان که چون بزرگان را حاجت افتاده است به دروغ، حیلت کرده اند و به الفاظ راست طلب کرده اند، چنان که آن کس چیزی دیگر فهم کند که مقصود بود و آن را معاریض گویند.»(11) بنابراین، در اینجا گرچه توریه، مصداق کذب نیست، ولی مصداق چیزی بدتر از کذب یعنی فریب است. گاه ممکن است متکلم قصد دادن خبر خلاف واقع به مخاطب را دارد، ولی چون دروغ گفتن جرم است و باید بعداً در دادگاه پاسخ گوی آن باشد، توریه می کند و کلامی دو پهلو اظهار می دارد که معنای ظاهری اش خلاف واقع است. ولی معنای باطنی اش که خود قصد کرده مطابق واقع است. بدین ترتیب، مفرّی برای خود درست می کند تا در صورت شکایت علیه او بتواند از خود دفاع کند. این قسم توریه در بین مردم مقدس مآب، که به دنبال کلاه شرعی هستند، بیشتر رواج دارد.

2. توریه، کذب نیست

در توریه چون متکلم قصد اخبار خلاف واقع را ندارد و معنای مرادش از کلام نیز خلاف واقع نیست، بنابراین در توریه قطعاً کذب مُخبری وجود ندارد. اما در کذب، متکلم قصد اخبار خلاف واقع را دارد و معنای مراد و ظاهری هر دو متحد بوده و خلاف واقع است.
اما ممکن است توریه به اعتباری، کذب خبری داشته باشد. اگر در تعریف کذب، مخالفت ظاهر کلام با واقع را ملاک بدانیم، نه مخالفت اعتقاد و مراد متکلم را، در این صورت، توریه، کذب خبری خواهد داشت. منشأ اصلی نزاع در کذب بودن یا نبودن توریه، همین جا است که برخی مثل آیت الله خوئی مطابقت اراده متکلم با واقع را ملاک کذب می دانند. برخی نیز مثل نراقی و غزالی و مشهور علماء مطابقت ظاهر کلام را.
همانطور که در بیان کلام نراقی گذشت، مقصود از به کارگیری الفاظ و جملات، تفهیم معانی اراده شده است. دلیل اینکه صدق و راستگویی نیکو شمرده می شود، به این دلیل است که مخاطب را در پاسخ سئوالش به واقع و حق می رساند، نه اینکه صرفاً کلام و الفاظی از دهان خارج شود که خلاف واقع نباشد. الفاظ و شرط تطابق و عدم تطابق آنها با واقع، همه ابزار و وسیله برای هدف راهنمایی و ارشاد مخاطب به حق هستند. توریه یعنی رها کردن هدف تکلم و مشغول شدن به وسایل. از این رو، توریه از این جهت که مخاطب را به حقیقت رهنمون نمی سازد، مانند کذب است. منشأ این عدم هدایت، عدم به کارگیری صحیح الفاظ توسط متکلم است. بنابراین، آنجا که حق مخاطب دانستن واقع و وظیفه ما هدایت او به حقیقت است، توریه قطعاً اشکال اخلاقی دارد.
بنابراین، اگر کذب را تفهیم خلاف واقع تعریف کنیم؛ یعنی متکلم الفاظی به کار ببرد که موجب گمراهی و فهم خلاف واقع توسط مخاطب شود، در این صورت توریه قطعاً کذب خبری است.
به هر حال، چون در توریه متکلم قصد إخبار خلاف واقع ندارد و به نظر می رسد، در کذب بودن یک کلام، تنها خلاف واقع بودن ظاهر آن شرط نیست و مراد متکلم و مقصود اصلی او از کلام نیز شرط است، و چون الفاظ به کار رفته در توریه مشخصاً معنای خلاف واقع ندارند. به نظر می رسد، توریه مصداق کذب نباشد. ولی کذب نبودن توریه به معنای جواز مطلق آن نیست. بنابراین، حکم اخلاقی توریه این است که اگر در توریه صرفاً قصد پنهان داشتن معنای حقیقی کلام باشد و قصد فریب و به اشتباه انداختن مخاطب در فهم معنای حقیقی نباشد و الفاظ به کار رفته در کلام نیز طوری نباشد که موجب فریب مخاطب گردد، در این صورت توریه جایز است. اما اگر قصد فریب مخاطب باشد و با الفاظ به کار رفته موجب فریب او گردد، توریه جایز نیست، مگر در مواردی که کذب و
فریب جایز است. همانطور که برخی از علماء گفته اند: هدف از توریه این است که در مواردی که کذب عادت نکند و اگرچه ظاهر کلامش دروغ است ولی باطن وجودش دروغ نباشد و قبح و خبث دروغ به باطن سرایت نکند.

پی‌نوشت‌ها:

*استادیار گروه فلسفه دانشگاه زنجان.
1. ملا صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج9 ص406.
2. آقا رضا، مصباح الفقیه، ج1 قسم 2 ص 565.
3. مهدی نراقی، جامع السعادات، ج 2 ص100.
4. همان.
5. محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص 463.
6. همان، ص 487.
7. احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ماده وری، ص656.
8. فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج4، ص25، ماده وری.
9. شیخ انصاری، مکاسب المحرمه، ج2، ص150.
10. Mahon, James Edwin, The Definition of lying and Deception, p.13.
11. محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص 487.

منبع: نشریه معرفت اخلاقی، شماره 4.
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید