نقش عفت و حیا در رضایتمندی زن و شوهر (3)

نقش عفت و حیا در رضایتمندی زن و شوهر (3)

نویسنده: علی حسین زاده

 

 

مهارت های برخورداری از حیا

الف)کنترل درونی

افرادی که مسئولیت وقایعی را که برای آنها اتفاق می افتد می پذیرند، «درونی ها» نامیده می شوند؛ زیرا آنها دارای کانون کنترل درونی هستند. به عکس، کسانی که معتقدند بیشتر مسایلی که برایشان اتفاق می افتد، خارج از کنترل آنها است، «بیرونی ها» نامیده می شوند.(36)
بسیاری از مشکلاتی که برای افراد پیش می آید، به این دلیل است که برای مصون ماندن از مشکلات، به دنبال کنترل کننده هایی از بیرون هستند تا از بروز مشکل جلوگیری کنند و عموماً این انتظار پاسخ مثبتی را به همراه ندارد. در نتیجه، فرد گرفتار می شود. به عنوان مثال، افرادی که در سنین ازدواج قرار گرفته اند، احساس می کنند ساختار اجتماعی برای یک وصال مطلوب آلوده است و برای مقابله با این آلودگی باید توسط کنترل کننده های بیرونی، که شامل حکومت، قوانین اجتماعی، پدر و مادرها، سنت های اجتماعی جدید و …می شود، راهی اندیشیده شود تا دیگر آلودگی وجود نداشته باشد. چنان چه این کنترل اجرا نشود، راهی جز تن در دادن به آلودگی نیست. با این نگاه، طبیعی است که حیای مطلوب از جامعه رخت برمی بندد؛ چرا که انتظار می رفت با کنترل های بیرونی، حیا در جامعه راه پیدا کند، اما این کنترل ها توفیق اجرا نیافتند امّا چنان چه انسان از کنترل درونی برخوردار باشد، مسئولیت کارها را خود به عهده می گیرد و از طریق روش مسئله گشایی، که در آینده از آن سخن خواهیم گفت، براساس توانایی خود به مقابله با مشکل برمی خیزد.
در زوایای مختلفی از زندگی، می توان «درونی ها» را با «بیرونی ها» مقایسه کرد:
الف.«درونی ها» از پیشرفت بیشتری برخوردارند؛ زیرا آنها در مقابل شکست ها و محرومیّت هایشان واکنش کمتری از خود نشان می دهند و از موفقیت هایشان نیز احساس رضایت شخصی بیشتری دارند، امّا «بیرونی ها» به دلیل انتظاراتی که از دیگران دارند و آنها را مسئول شکست ها می دانند، واکنش منفی بیشتری نشان می دهند و موفقیّت ها را نیز از خودشان نمی دانند تا احساس فوق العاده ای داشته باشند.
ب.«درونی ها» وقتی با رویدادهای تنش زای زندگی روبه رو می شوند، برای مقابله با آن، تمایل دارند که خودشان با روش مسئله گشایی با رویدادهای تنش زای در معرض کنترل مقابله کنند. در حالی که، «بیرونی ها» عمدتاً حتی نسبت به رویدادهای قابل کنترل از طریق تخیّل و تفکر آرزومندانه و انتظار از دیگران واکنش نشان می دهند.
ج.«درونی ها» بیشتر مستقل هستند و در قبال رویدادهای زندگی و سلامت جسمی و روانی خود، مسئولیت بیشتری می پذیرند. در حالی که، «بیرونی ها» نقش تأمین سلامت را برای دیگران قائل هستند و بر این اساس، خودشان احساس مسئولیت نمی کنند.
د.«درونی ها» در ارزیابی اولیه، که به بررسی رویداد می پردازند، رویدادهای تنش زا را به عنوان تهدید کننده ها نمی نگرند، بلکه آنها را مشکلات حل شدنی تلقّی می کنند و در ارزیابی ثانویّه، که به بررسی حلّ مشکل مربوط است، امید بخش می نگرند؛ چرا که می دانند مهارت های مقابله ای را خود در اختیار دارند. برخلاف «بیرونی ها»، که رویدادها را به عنوان تهدید می نگرند و در برابر آن واکنش هیجانی(عصبانیت) یا اجتنابی (دوری از روابط) را انتخاب می کنند. آنها به دلیل اینکه نسبت به زندگی نگرش مقابله ای ندارند، به دشواری می توانند به طور فعّال و با اتّکا به خود، به مشکلات زندگی واکنش نشان دهند.
وقتی «درونی ها» را با «بیرونی ها» در باورهایشان مقایسه می کنیم، می بینیم که درونی ها معتقدند:
ـ سرانجام افراد در دنیا احترامی را که شایسته آن هستند، به دست می آورند.
ـ موفقیت نتیجه تلاش زیاد است و شانس نقش کمتری در موفقیّت افراد دارد.
ـ بدبختی و محرومیّت افراد غالباً نتیجه اشتباهات خود انها است.
ـ میان تلاش و نتیجه ی مطلوب رابطه مستقیمی وجود دارد.
ـ کسانی که نمی توانند کاری کنند تا دیگران آنها را دوست داشته باشند، نمی دانند چگونه با دیگران همراه شوند.
امّا بیرونی ها بیشتر بر این باورند که،
ـ بیشتر اوقات، ارزش فرد هر قدر هم که تلاش و کوشش کند، ناشناخته می ماند.
ـ به دست آوردن یک شغل خوب، بیشتر به شرایط زمانی و مکانی بستگی دارد.
ـ بسیاری از رویدادهای ناخوشایند زندگی مردم به علّت بدشانسی است.
ـ ما هر قدر هم که سعی کنیم، باز هم دیگران از ما خوششان نمی آید. سعی و تلاش برای راضی کردن مردم چندان فایده ای ندارد. اگر قرار است آنها از ما خوششان بیاید، به طور اتفاقی خوششان می آید.(37)
ممکن است گفته شود، برای برخورداری از حیای مطلوب در امور فردی، خود کنترلی یا به عبارت دیگر، کنترل درونی بسیار مؤثر است. امّا در امور اجتماعی این نوع کنترل چه نقشی ایفا می کند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً، مجموعه این کنترل های درونی یک جامعه را می سازد؛ زیرا جامعه یک هویت مستقلی از افراد ندارد. ثانیاً، هر فردی به اندازه کنترل درونی خود به ظهور و بروز حیا در جامعه کمک می کند. گر چه نمی تواند چهره ی کلی جامعه را تغییر دهد. ثالثاً، به این نکته باید توجه داشت که نباید مجموعه واقعیت ها را نادیده گرفت. درست است که ما نسبت به همه رفتارهای فردی خود مسئول هستیم. اما بالاخره در جهان امروز رویدادهای اجتماعی فراوانی رخ می دهد که نمی توان آنها را کنترل نمود. سرزنش کردن خود به خاطر وقایع، حوادث و اتفاقاتی که پیرامون ما رخ می دهد، با این تعبیر که ما شرم می کنیم و این حوادث را ناکامی خود می دانیم، چندان واقع بینانه نیست. چنانکه ما وظایف خود را در محدوده ی فردی برای جامعه انجام داده باشیم، نباید خود را سرزنش کنیم. فجایع یا محرومیت های اجتماعی گر چه دلخواه ما نیست و می خواهیم آن را تغییر دهیم، امّا ما مسئول آنها نیستیم و همه چیز، آن گونه که ما می خواهیم، اتفاق نمی افتد. پس بهترین سبک مقابله در چنین موقعیتی این است که رویدادهای اجتماعی خارج از قدرت خویش را به عنوان واقعیّت اجتماعی موجود بپذیریم و با استفاده از کانون کنترل درونی خود، منطبق ترین راه را برای سازگاری مطلوب با امری که دل خواه ما نیست، پیدا کنیم.

ب)مسئله گشایی

کسی که می خواهد عفت خود را حفظ نماید، باید احساس توانمندی و اعتماد به نفس را داشته باشد تا مبادا عفت و حیای خود را نوعی ناتوانی یا خجالت منفی قلمداد کند. اگر آن را ضعف خود به حساب آورد، قطعاً حیا و عفت خود را از دست خواهد داد. بالا بودن عزّت نفس، اطمینان به انتخاب مسیر صحیح و نگاه جامع فرد عفیف او را کمک می کند که هیچ گاه در حقانیت و مطلوبیت راهش دچار شک و تردید نشود. مسئله گشایی، یک مهارت مقابله ای کاربردی است که موجب اعتماد به نفس می شود. بر این اساس، در وجود فرد احساس شایستگی و تسلط تقویت می شود.
مسئله گشایی دارای پنج مرحله است:
ادراک خویشتن؛
تعریف مسئله؛
فهرست کردن راه حل های مختلف؛
تصمیم گیری؛
امتحان کردن.(38)
انسان گاهی خواهان به دست آوردن امر ارزشمندی است که شرایط محیطی چندان با آن همراه نیست و ممکن است در پایبندی به آن ارزش، انسان احساس تنهایی کند و همراه و دوست مناسبی نیز پیدا نکند.
در گام نخست، انسان باید خودش را خوب بشناسد. حال که تقویتی از بیرون وجود ندارد، باید ادراک از خویشتن را پرورش دهد. ارزش ها، دارایی ها و توانایی های خود را خوب بشناسد و نباید خود را در نگاه دیگران ارزیابی کند؛ چرا که آنها با شاخص های ارزشی خودشان به قضاوت خواهند نشست و طبیعتاً نمره ای که به او می دهند، مثبت نخواهد بود. مسئله گشایی موفّق کسی است که تفاوت نگاه ها و ارزش ها را، که به یک موقعیت مشکل ساز منتهی شده است، بخشی از زندگی تلقّی کند و برای مقابله با آن، برخورد تکانشی و هیجانی نداشته باشد تا بتواند احساس سرخوردگی و تنهایی را از خود دور کند. در وضعیت فعلی، حیامندی به شدّت نیازمند است که افراد از دریچه شناخت خود به رفتاری که می خواهند انتخاب کنند، بیندیشند و گرنه چنان چه بخواهند شاخص امتیاز را از دیگران بگیرند، از انتخاب خود راضی نخواهند بود.
در گام دوم، شما باید مسئله ای که با آن رو به رو هستید درست بشناسید، مشکلات و تعارض های اساسی را مشخص کنید و پس از آن، فهرستی از اهداف خود را تهیه نمایید. به عنوان مثال، اگر چه شما برای ادامه تحصیل می خواهید به دانشگاه بروید و احساس می کنید در آنجا مشکلاتی خواهید داشت، مشکلات اساسی را لیست کنید و اهداف خود از ورود به دانشگاه را نیز فهرست کنید تا بدانید کدام یک از مسایل موجود در دانشگاه مشکلی است که با اهداف شما رو به رو است و شما برای مقابله با آن باید چه چاره ای بیندیشید؟
در گام سوّم، راه حل ها را شناسایی کنید. تمام راه حل ها را بررسی و یادداشت کنید. طرح شما برای حلّ مسئله باید انعطاف پذیر باشد تا شما را محدود نسازد. در پیدا کردن راه حل، سعی کنید خلاّق باشید. ممکن است راه حل هایی که از قبل برای شما بازگو کرده اند یا خودتان در موقعیّت های دیگر آزموده اید، برای موقعیت فعلی شما مناسب نباشد. پس، ذهن خود را به کار بگیرید تا راه حلّی حداقل در شیوه اجرا نو و جدیدی را خلق کنید.
در گام چهارم، با توجّه به تعریف مشکل و بررسی راه حل های مختلف، راه حلّی را که عملی تر و امکان پذیرتر است، انتخاب کنید و بدانید در بیشتر موقعیّت ها شیوه های صحیح فراوانی وجود دارد. پس، به یک شیوه بسنده نکنید. از انتخاب و تصمیم گیری، نتایج احتمالی را پیش بینی کنید.
در گام آخر، راه انتخابی را امتحان کنید. نباید ارزش های شما لطمه ببیند. اگر راه کار انتخابی موفقیت آمیز بود، بر آن باقی بمانید و گر نه دوباره مسئله را از راه حل های دیگر پیگیری کنید تا به بهترین شکل با مشکل مقابله نمایید.

ج) حفظ عزت و سربلندی

اگر انسان تمام موفقیّت های خود را نتیجه خوش شانسی یا کمک دیگران بداند، چه نوع خود پنداره ای از خود خواهد داشت؟ ممکن است چنین کسی قدردان باشد، امّا به سختی می تواند احساس عزت نفس کند. عزتمندی وقتی ایجاد می شود که شما احساس کنید برای رشد و گسترش مهارت خود و برای رسیدن به موفقیت تلاش کرده اید.(39)
چنان چه انسان به دلیل شرایط مساعد محیطی یا خانوادگی به موفقیتی دست یابد، بی شک از منافع و آثار مطلوب موفقیّت بهره مند می شود. در مقایسه با کسانی که ناموفق بوده اند، بسیار متفاوت است. امّا اوّلاً، سطح رضایتمندی چنین فردی با سطح رضایتمندی کسی که با تلاش بی وقفه و طاقت فرسای خود توفیق را به چنگ آورده است، قابل مقایسه نیست، ثانیاً، اعتماد به خویشتن و عزّت نفس چنین فردی با پایداری و استقلال کسی که از خودش مایه گذاشته تا به نتیجه مطلوب راه پیدا کرده، در دو سطح بسیار متفاوت است. ثالثاً، دست یابی به موفقیت مقوله ای جدای از احساس غرور است. احساس غرور برخاسته از کفایت و لیاقت خود شخص است که نقش اصلی را در تحصیل نتیجه ایفا می کند و حسّی به مراتب قوی تر از مسئله موفقیّت در انسان ایجاد می کند. ما برای برخورداری از حیا در همه مراحل زندگیمان به چنین حسّی نیازمندیم تا به راحتی از ارزش هایمان دفاع کنیم.

د) جرأت ورزی

«جرأت ورزی» یکی از نتایج عزّت نفس است. یکی از مهم ترین عواملی، که بر رفتار اجتماعی ما تأثیرمی گذارد، احساس کفایت و عزّت نفس است. هر یک از ما تصوری از خود دارد که به آن خود پنداره می گویند. آن ترکیبی از شناخت ها و احساساتی است که فرد نسبت به خود دارد. استعداد و امکانات بالقوه ای که ما داریم، بدان تکیه می کنیم و بر آن اساس امیدواریم به ما عزت نفس می دهد. جایی که به توان خود اعتماد داریم و حس می کنیم، می توانیم از پس مشکلات برآییم و آنها را حل کنیم. از عزّت نفس برخورداریم. هر گاه فکر می کنیم می توانیم مسائل را تحلیل کنیم و با دید باز با آنها رو به رو شویم، عزت نفس داریم. وقتی فکر می کنیم با استانداردهایی که دیگران به ارزیابی افراد می پردازند، نزدیک هستیم، خود پنداره مثبت داریم و به خود امتیاز خوبی می دهیم. وقتی می بینیم خداوند درباره ی ارزش انسان بهشت را مطرح می کند و می فرماید: «به درستی که خداوند جان و مال مؤمنان را با بهشت خریداری می کند».(توبه: 111) عزت نفس خود را می یابیم. جایی که دیگران به ما بها می دهند و ارزش خاصی برای ما قائل هستند، احساس عزّت نفس می کنیم.
کسی که می خواهد عفیف باشد، باید برای حیای خود توجیه صحیح عقلانی داشته باشد و بتواند عاقلانه از آن دفاع کند. این بدان معنا است که انجام یا ترک کاری از باب حیا، به دلیل ضعف فرد نباشد، بلکه به دلیل قوت نفس فرد باشد. زنی که در برابر نامحرم حریم نگه می دارد و از رابطه با او سرباز می زند، اگر در برابر همسر خود جرأتمندانه خود را عرضه کرد و مطالبات خود و همسرش را بستر سازی کند، از حیای عاقلانه برخوردار است. رفتار محتاطانه و آمیخته با تکبر در برابر همسر نشانه عفت نیست.
جرأت ورزی» یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خود که به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد «جرأت ورز» برای خود و دیگران احترام قائل هستند. آنها منفعل نیستند و ضمن اینکه به خواسته ها و نیازهای دیگران احترام می گذارند، امّا اجازه نمی دهند دیگران از آنها سوء استفاده کنند و به شیوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند.(40)
برای اینکه از حیای ضعف و به عبارت دیگر، از حیای احمقانه دوری کنیم، باید جرأت ورزی خود را تکمیل کنیم. حیای مثبت یا عاقلانه به این نیست که انسان توانایی انجام کاری را نداشته باشد، بلکه به این است که توانایی مضاعف داشته باشد؛ یعنی هم توانایی انجام کار را داشته باشد و هم در عین حال، توانایی مهار آن را داشته باشد و به خاطر امر معقولی از انجام آن کار خودداری کند.
برای اینکه انسان جرأت ورزی با حیای عاقلانه خود را نشان دهد، باید با سه مهارت همراه شود:
الف.بیان احساسات: درست است که شما سخن خود را صریح به دیگران منتقل می کنید، امّا متوجه باشید که دیگران را متّهم نکنید. با آنها پرخاشگرانه رو به رو نشوید. با به کارگیری واژه ای که احساسات مثبت شما را نشان دهد، به حرکت خود و احترامی که دیگران برای شما قائل هستند، بیفزایید.
ب.همدلی با دیگران: سعی کنید نیازهای دیگران را درک کنید. اگر نیازهای آنان را درک کنید و بپذیرید، آنها شما را بهتر خواهند پذیرفت. این بدان معنا نیست که آن چه را که آنان می خواهند، قبول کنید، بلکه شما می توانید با خواسته آنان مخالفت کنید، اما نشان دهید که احساس آنها را درک می کنید.
ج.کاردانی: از میان راه های مختلفی که وجود دارد و همه آنها شما را به خواسته خودتان می رساند، با تدبیر بهترین راه را انتخاب کنید. برای رسیدن به مطلوب، همیشه یک راه حل وجود ندارد. شما می توانید از جرأت ورزی با چندین شیوه بهره بگیرید. امّا شیوه ای را انتخاب کنید که احساسات دیگران جریحه دار نشود.
پس نه پرخاشگرانه برخورد کنید که نوعی بی حیایی است، نه از روی بی جرأتی تسلیم خواسته های دیگران شوید که شما را مؤدّب و با حیا بخوانند که حیای احمقانه است، بلکه با جرأت ورزی همراه با بیان احساسات، همدلی و کاردانی، حیای عاقلانه را از خود نشان دهید.
نمونه هایی از جرأت ورزی، بی جرأتی و پرخاشگری را به شکل زیر می توان نشان داد:
1.فروشنده ای می خواهد شما را مجبور کند که از او چیزی بخرید و به شما می گوید: اجازه می دهید که جنس را برایتان کادو کنم؟
پاسخ همراه با بی جرأتی: بله، اگر جنس خوبی است ایرادی ندارد.
پاسخ پرخاشگرانه: این قدر مجبورم نکنید. من چیزی را از شما نمی خرم.
پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، من آمادگی خرید ندارم.
2.فردی در صف خرید می خواهد خود را جلو شما جا بزند و می گوید: اجازه می دهید زودتر از شما خرید کنم؟ من عجله دارم.
پاسخ همراه با بی جرأتی: خیلی خوب!
پاسخ پرخاشگرانه: آهای، می خواهی چی کار کنی، برو آخر صف بایست.
پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، نمی توانم، من هم عجله دارم.(41)
بنابراین، برای اینکه به حیای احمقانه دچار نشویم، باید به مهارت جرأت ورزی رو آوریم.

هـ) شوخ طبعی

انسان به نشاط و شادابی به شدت نیازمند است. اگر یک نواختی و روزمرگی بر زندگی حاکم شود، انسان به افسردگی مبتلا می شود. کسانی که از چندان حیای مطلوب برخوردار نیستند، از مظاهر شادابی و نشاط فراوانی برخوردارند. خود را به دیگران عرضه می کنند، از استعدادهای خود برای پذیرفته شدن در جامعه بهره می گیرند و در ارتباط کلامی با دیگران، در حد بالایی خود را ارضا می کنند. اما افراد با حیا چگونه می خواهند نیاز خود را ارضا کنند؟ آنها از چه ساز و کاری بهره بگیرند تا نیاز به نشاط خود را تأمین کنند و به افسردگی دچار نشوند؟ طبیعی است که یکی از بهترین راه ها رو آوردن به شوخی های صحیح است. حال که زنان ما به دلیل عفت خود در ملأ عام، در مقابل نامحرمان و …شوخی نمی کنند، اگر قرار باشد با هم جنس و همسر خود هم شوخی نکنند و از حس شوخ طبعی به دور باشند، قطعاً به خمودی روی می آورند. برای اینکه بی ارتباطی با نامحرم را جبران کنیم، باید به شوخ طبعی در فضای سالم رو آورد.
فروید شوخ طبعی را بهترین مکانیسم دفاعی بدن می داند. از دیدگاه او، شوخ طبعی یک استعداد استثنایی و نادر است که به ما اجازه می دهد در مواجهه با تنش به خودمان بگوییم: «نگاه کن این است معنای دنیایی که ظاهراً خطرناک نامیده می شود. مثل بازی بچه ها است که خیلی خنده دار است».(42)
شوخ طبعی با فرایند زیر به ما کمک می کند تا بتوانیم با موقعیت های تنش زا به خوبی رو به رو شویم.
اوّل اینکه، احساس کارآمدی ما را بالا می برد و موجب می شود به جای اینکه ترس و دست پاچگی مسیر ما را در مقابل تنش روشن سازد، ما به آسانی و بدون ناراحتی با رویدادها مقابله کنیم. این مهارت در واقع نوعی تأیید خویشتن است.
دوم اینکه، به ما کمک می کند تا از مشکل فاصله بگیریم و با این برخورد، فرصتی پیدا کنیم تا راه حل هایی را بیابیم و برای مقابله عمیق تر با مشکل از آن استفاده کنیم.
سوم اینکه، ما در هر پایگاهی باشیم به حمایت دیگران نیازمندیم. اساساً حمایت دیگران هر چه عمیق تر باشد، احساس رضایتمندی ما نیز بیشتر است. مردمی که حامیان ما هستند و در مواقع خطر واکنش مناسب نشان می دهند، مایل اند در کنار افرادی باشند که شاد، سرحال و شوخ طبع باشند.
چهارم اینکه، شوخ طبعی به معنای بی غیرتی یا بی تفاوتی نیست. واقعیت این است که یک شخص نمی تواند در یک زمان هم غمگین باشد هم واقعا بخندد و شاد باشد. بله می تواند به ظاهر غم را بروز ندهد و با رفتار خود فرصتی را پیدا کند تا از عوارض منفی تنش دور بماند.

نتیجه گیری

انسان نیازهایی دارد که یکی از آشکارترین آنها، نیاز به روابط با دیگران است. در این روابط، بخشی به رابطه جنسی مربوط است. برای مصون ماندن از آفات در روابط جنسی لازم است مظاهر عفت جنسی شناسایی شود. عفت در پوشش آن قدر مطلوب است که خداوند متعال حتی به زنان سالخورده که امید به ازدواج آنها نیست، توصیه به حجاب می کند.
عفت در خودنمایی که خویشتن داری از تبرّج و خودنمایی از بارزترین مصادیق آن است، عفت در نگاه که برای همسایگا ن و دوستان، عفت در راه رفتن و عفت در اختلاط با نامحرم از عمده ترین مظاهر حیا است.
این مظاهر عفت آثاری دارد که عمدتاً در سلامت زندگی زناشویی خود را نشان می دهد مهم ترین این آثار عبارت اند از: وفاداری به همسر که او را از ارتکاب هر عمل زشت منافی با شؤون انسانی باز می دارد، احساس نیاز به همسر، محبت و احترام، دوری از زشتی و پلیدی و پیدایش زندگی حقیقی. برای رسیدن به عفت مهارت هایی وجود دارد که می توان به شناخت حیای عاقلانه، مسئله گشایی، عزت نفس، جرأت ورزی و داشتن حس شوخ طبعی در برابر همسر اشاره کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج15، ص27.
2.حسن مصطفوی تبریزی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج8، ص180.
3.همان، ج3، ص 338.
4.حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج15، ص 249، باب وجود العفه.
5.همان.
6.همان.
7.همان، ص250.
8.همان، ج20، ص 29.
9.همان، ج20، ص27،(باب جمله ممایستحبّ اختیاره من صفات النساء).
10.مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص70.
11.ورام ابن ابی فراس، مجموعه ی ورام، ج2، ص 118.
12.حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج14، ص 165.
13.قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): حیاء دو قسم است: یکی عاقلانه و دیگری احمقانه (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص156، ب7).
14.محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص324.
15.همان.
16.سید جواد مصطفوی، بهشت خانواده، ج1، ص60.
17.حسن بن شعبه حرّانی، تحق العقول، ص282.
18.برای نمونه ر.ک: نور: 31؛ احزاب: 59.
19.صحیفه سجادیه، دعای 26.
20.حسن دیلمی، اعلام الدین، ص292.
21.محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج13، ص327.
22.محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص291.
23.محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص324.
24.همان،ص 325.
25.عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج20، ص272.
26.محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص292.
27.همان، ج2، ص324؛ محمد بن حسن حرّعاملی، وسایل الشیعه، ج12، ص 168.
28.حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج8، ص461.
29.محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص5672.
30.محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص567.
31.همان، ص480.
32.فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج3، ص432.
33.نهج البلاغه، حکمت 47.
34.همان،ص154.
35.محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص537.
36.کریس.ال.کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، ج1، ص102.
37.همان، ص103.
38.همان، ص94.
39.همان، ص121.
40.همان، ص261.
41.همان، ص262.
42.همان، ص 108.

منابع
نهج البلاغه، شرح عبدالحمید ابن ابی الحدید معتزلی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی،1404.
حرّ عاملی محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، 1409، باب وجود العفه.
حرّانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
دیلمی، حسن، اعلام الدین، مؤسسه آل البیت، قم، 1408ق.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بیروت، اسلامی، 1985م.
کریس ال.کلینکه، مهارت های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، اسپند هنر، تهران، 1383، ج1، ص102.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ق.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا،1404ق.
مصطفوی، سید جواد، بهشت خانواده، قم، دارالفکر، چ بیستم،1382.
مصطفوی، تبریزی حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1360.
مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، قم، صدرا، 1368.
نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم، مؤسسه آل البیت، 1408ق.
ورام، ابن ابی فراس، مجموعه ی ورام، قم، مکتبه الفقه، 1376ق.
معرفت اخلاقی(2)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید