علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (1)

علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (1)

 

نویسنده: باقر شریف قرشى
خداوند متعال حضرت امام هادى را سیراب از علم لدنّى فرمود و حضرت را بى هیچ کوشش و تلاش ، مرکز حقایق و اسرار خویش قرار داد. علم و دانش حضرت زبانزد خاص و عام بود و کسى را یاراى عرض اندام در برابر معارف گسترده حضرت نبود، دانش امام در زمینه اى خاص منحصر نمى گشت بلکه شامل تمام شاخه هاى معرفت بشرى اعم از حدیث ، فقه ، فلسفه و کلام بود، مرجعیّت و سندیّت امام مورد قبول تمام علماى عصر بود و آنان در مسائل پیچیده و غامض شرعى به ایشان رجوع مى کردند و راءى صائب او را نصب العین قرار مى دادند.
عجیب آنکه متوکل عباسى سرسخت ترین دشمن امام و اجدادش نیز از این امر مستثنا نبود و هنگام اختلاف آراء، نظر امام را پرسیده و آن را بر دیگر آرا مقدم مى داشت که ما مورد آن را در بحث هاى آینده بیان خواهیم کرد.
بهر حال ما در این بخش به گوشه اى از معارف و حکم حضرت که در زمینه هاى گوناگون روایت شده و شامل مسائل مختلف اجتماعى و تربیتى مى گردد اشاره مى کنیم :

حدیث
احادیث منقول از پیامبر اکرم و امامان اهل بیت تنها در زمینه احکام شرعى و دینى نیست بلکه شامل تمامى جنبه هاى فکرى و اجتماعى مى گردد و به وجود آورنده بنیادهاى اخلاق و معاشرت و برنامه هاى زندگى است . امام هادى روایات متعددى را از پیامبر اکرم و اجداد گرامى خود نقل کرده است و میراث عظیم فکرى آنان را براى ما به یادگار گذاشته است که اختصارا برخى را مرور مى کنیم :
احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) به روایت امام هادى (علیه السلام )
امام هادى احادیثى چند را به نقل از اجداد خود از پیامبر روایت مى کند از جمله این احادیث عبارتند از:
1 – مسعودى مى گوید: محمّد بن فرج در محله معروف به ((سراى غسان )) واقع در شهر گرگان برایم نقل کرد: ابودعامه به من گفت : به عیادت امام هادى – که بیمار بود و بر اثر بیمارى در آن سال وفات کرد – رفتم ، همینکه خواستم از حضور حضرت مرخص شوم ایشان فرمودند: اى ابودعامه حقّت بر ما واجب گشت . دوست دارى برایت حدیثى بگویم که خشنود شوى ؟
گفتم : یابن رسول اللّه چقدر به احادیث شما نیاز دارم !
حضرت فرمود: پدرم محمّد بن على از پدرش على بن موسى از پدرش موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمّد صادق از پدرش محمّد باقر از پدرش امام سجاد از پدرش سیدالشهدا از پدر بزرگوارش امیرالمؤ منین برایم نقل کرد که فرمود: پیامبر اکرم به من گفت : یا على بنویس .
گفتم : یابن رسول اللّه چه بنویسم ؟
فرمود: بنویس : (( ((بسم اللّه الرحمن الرحیم )) ((ایمان )) آنست که با دل آدمى عجین گردد و کردار و اعمال ، مصدق آن باشد. امّا ((اسلام )) آنست که بر زبان جارى مى شود و شرعیّت ازدواج حاصل مى گردد…)).
ابودعامه مى گوید: گفتم : یابن رسول اللّه به خدا نمى دانم کدامیک بهتر است : متن حدیث یا سند آن ؟
امام هادى فرمود: این (حدیث را) صحیفه اى است به املاى پیامبر و خط على بن ابى طالب که نسل به نسل از پدرانمان به میراث برده ایم …(1)
این حدیث شریف به تفاوت میان ((ایمان )) و ((اسلام )) پرداخته است و فرق آنها را چنین بیان مى کند: ((ایمان )) آن حالت نفسانى است که ضمیر و قلب انسان را فرا مى گیرد و با موجودیت آدمى مى آمیزد و نتیجه طبیعى و بیان آن به وسیله اعمال صالحى است که از انسان هاى مؤ من به خداوند سر مى زند و به منصه ظهور مى رسد. امّا ((اسلام )) با اداى شهادتین به زبان حاصل مى گردد و خون ، مال و ناموس گوینده آن محترم مى شود و دیگر آثار وضعى مترتب بر اداى شهادتین بر آن بار مى گردد و حلیّت زناشوئى از آثار آن است )).
2 – حسن بن على از امام هادى به نقل از پدران بزرگوارش نقل مى کند که امیرالمؤ منین فرمود: شنیدم پیامبر اکرم مى گفت :
((در روز حشر منادى فریاد مى زند: یا رسول اللّه ! خداوند پاداش اولیا و پیروان تو و اهل بیت بزرگوارت را که براى خاندانت محنت ها کشیدند و با دشمنانت سر ستیز داشتند به تو واگذار نموده است هر طور مى خواهى آنان را جزا و پاداش بده و من خواهم گفت : پروردگارا آنان را در بهشت جاى ده و این همان ((مقام محمودى )) است که خداوند به من وعده داده است …)).(2)
اهل بیت – علیهم السلام – پرچم اسلام را با سرافرازى به اهتزاز درآوردند و با ستمگران و کجروان به نبرد برخاستند و در تمام حالات مدافع کرامت و حقوق انسانى بودند و هرگز از حقگویى لب فرو نبستند. دشمنان جنایتکار آنان نیز از پاى ننشستند و اجساد پاک این خاندان مطهر را آماج ضربات شمشیر و نیزه ساختند و در به شهادت رساندن آنان بر یکدیگر سبقت جستند. خداوند پاداش این خاندان و دوستداران آنان را ((بهشت )) قرار داد تا در آن هر گونه بخواهند تصرف کنند. امید آنکه خداى متعال ما را نیز از زمره محبّان خاندان نبوت قرار دهد.
3 – امام هادى – علیه السلام – به سند خود از اجداد و پدران گرامى خویش نقل مى کند که پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) فرمود:
((خداوند را به سبب نعمت هایى که به شما ارزانى داشته است دوست بدارید، مرا نیز بخاطر دوستى خداوند دوست بدارید و اهل بیت مرا هم دوست داشته باشید…)).(3)
پیامبر بزرگوار دستور مى دهد خداوند را دوست بداریم زیرا او سرچشمه هر نیکى و بخشش است و هستى انسان از اوست همچنانکه دستور مى دهد تا حضرتش و اهل بیت گرامیش را دوست داشته باشیم زیرا در حقیقت دوستى آنان دوستى خدا را به دنبال دارد.
4 – امام هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران خویش نقل مى کند که پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) فرمود:
((روز قیامت من شفاعت چند گروه را به گردن مى گیرم : الف – دوستداران و متمسکان به اهل بیت من . ب – مدافعان از اهل بیتم در برابر دشمنى ها. ج – هر کسى حوایج اهل بیت مرا برآورده سازد. ه – – هر کس مشکلات آنان را بر طرف کند…)).(4)
پیامبر بزرگ اسلام بر لزوم دوستى اهل بیت عصمت و طهارت تاءکید مى ورزید و مهر به آنان را بر هر مسلمانى واجب مى دانست زیرا پیروى از آنان امت اسلامى را از هر گونه اختلاف ، دوگانگى ، تفرقه و انحراف باز مى دارد. و ضمانتى است براى سلامت دین و دنیاى مسلمانان در تمام ادوار تاریخ .
5 – امام هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران گرامى خویش نقل مى کند که پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) فرمود:
((خداوند متعال مى گوید: ((اى آدمیزاد! با من به انصاف رفتار نمى کنى ، من با نعمت هایم به تو محبت مى کنم و تو با ناسپاسى و گنهکارى با من کینه توزى مى کنى ، نیکویى و خیر من به سوى تو سرازیر است و شرّ و بدى تو به طرف من بالا مى آید. فرشته اى بزرگوار در هر شب و روز همچنان اعمال قبیح تو را ثبت کرده برایم مى آورد، اى آدمیزاد! اگر اوصاف خودت را از دیگرى مى شنیدى و نمى دانستى که این اوصاف متعلق به کیست بسرعت کینه شخص موصوف را در دل مى گرفتى …)).(5)
این حدیث شریف انسان را به نیکوکارى و دورى از اعمال مبغوض نزد خداوند دعوت مى کند و تفسیر آیه شریفه (( ((الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح )) )) (6) مى باشد. خداوند متعال بندگان را طبق اعمالى که در دنیا انجام داده اند پاداش مى دهد.
6 – امام هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران گرامى خویش نقل مى کند که پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) فرمود:
((دخترم ((فاطمه )) نامیده شده است زیرا خداوند تبارک و تعالى او و دوستدارانش را از جهنم دور کرده است و میان آنان و دوزخ فاصله انداخته است …)).(7)
اخبار متواترى از پیامبر اکرم در فضیلت بانوى زنان دو عالم و پاره تن رسول اللّه فاطمه زهرا – سلام اللّه علیها – به دست ما رسیده است ، از جمله این احادیث ، حدیث شریف فوق است که با صراحت اعلام مى دارد: خداوند فاطمه زهرا و دوستداران او را از آتش دوزخ بر کنار داشته است .
7 – امام هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران خویش از جدّ بزرگوارش امام محمّد باقر، از جابر بن عبداللّه انصارى نقل کرده است که مى گفت :
((در کنار پیامبر اکرم بودم ، على – علیه السلام – نیز در سمت دیگر حضرت قرار داشت که دیدیم عمر بن الخطاب در حالى که مردى را محکم گرفته بود نزد رسول اللّه آمد، حضرت فرمود: این مرد چه کرده است ؟ عمر گفت : یا رسول اللّه ! این مرد از شما نقل مى کند که گفته اید: هر کس بگوید: (( لا اله الا اللّه ، محمّد رسول اللّه )) وارد بهشت خواهد شد و این مطلب را اگر مردم بشنوند در انجام اعمال نیک و واجبات کوتاهى خواهند کرد آیا شما چنین گفته اید؟ پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) پاسخ داد: آرى ، بشرط اینکه به دوستى و امامت این شخص معترف و پایبند باشند و به امام على امیرالمؤ منین اشاره کرد)).(8)
شکى در این نیست که تمسک به ولایت امیرالمؤ منین و اعتراف به منزلت والا و مرتبه بلند امام موجب رهایى از آتش ‍ دوزخ است و اخبار بدین مطلب تصریح کرده اند.
8 – امام هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران گرامیش نقل مى کند که : امیرالمؤ منین از پیامبر اکرم این حدیث را نقل مى کرد:
((یا على هنگامى که خداوند آدم را آفرید من و تو را از نور خویش خلق کرد و در صلب او قرار داد. این نور، نسل به نسل منتقل شد تا آنکه در صلب عبدالمطلب قرار گرفت ، سپس نور من در صلب عبداللّه و نور تو در صلب ابوطالب مستقر گشت ، نبوت جز براى من و وصایت جز براى تو روا نیست و هر کس وصایت تو را منکر گردد نبوت مرا انکار کرده است و هر کس نبوت مرا منکر شود خداوند او را به رو در آتش دوزخ خواهد افکند…)).(9)
خداوند متعال پیامبر عظیم الشاءن محمّد و جانشین او، على را از یک نور آفرید و آنان پرتوافکن زندگى فکرى و اجتماعى گشتند و زمین را از پلیدى هاى بت پرستى و خرافات جاهلى پاک کردند و مردم را از قیود بندگى رهایى بخشیدند. این دو بزرگوار یک نور و یک روح هستند در دو کالبد، و هر کس ولایت و وصایت على را انکار کند در حقیقت نبوت پیامبر اکرم را منکر شده است و در آخرت نصیبى نداشته از زمره زیانکاران خواهد بود.
9 – امام هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران خویش نقل مى کند که پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) به امیرالمؤ منین گفت :
(( ((یا على محبک محبى ، و مبغضک مبغضى ؛ )) (10) اى على دوستدار تو دوستدار من است و دشمن تو دشمن من است …)).
اخبار متعددى داریم که تصریح مى کند: هر کس امام امیرالمؤ منین را دوست داشته باشد پیامبر را دوست داشته است و هر کس بغض امام را در دل داشته باشد به رسول اللّه بغض ورزیده است . عمده این اخبار از پیامبر اکرم روایت شده است زیرا على در حقیقت با پیامبر از یک نور است و در مدینه علم حضرت محسوب مى گردد و پدر سبطین پیامبر؛ امام حسن و امام حسین و مدافع حضرت در تمام مواقف دشوار و تنگناها بود.
10 – امام على هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران خویش از جد خود امیرالمؤ منین نقل مى کند که حضرت رسول اللّه مى فرمود: ((هر کس که خشنود مى گردد که خداوند را در روز حشر با ایمنى کامل ملاقات کند و از هراس ‍ بزرگ روز واپسین نباشد، باید تو را یا على و فرزندانت ، حسن ، حسین ، على بن الحسین ، محمّد بن على ، جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى ، محمّد بن على ، على بن محمّد، حسن بن على و مهدى ، خاتم آنان را دوست بدارد.
یا على ! در آخرالزمان قومى پدیدار خواهند شد که تو و فرزندانت را دوست خواهند داشت و شما را بر پدران ، مادران ، خواهران و خویشان خود مقدم خواهند داشت . یا على ! مردمان آن زمان ، این قوم دوستدار شما را دشمن خواهند داشت در صورتى که اگر دوستشان داشته باشند برایشان بهتر خواهد بود بهترین درودهاى خداوند بر این قوم باد، اینان روز قیامت زیر پرچم ((حمد)) خواهند بود و به پاداش اعمال دنیایشان گناهان آنان بخشوده خواهند شد و به درجات بالا خواهند رسید…)).(11)
این روایت به روشنى منزلت رفیع دوستداران امیرالمؤ منین را نزد خداوند نشان مى دهد و نتیجه این دوستى را ایمن در روز هراس بزرگ بیان مى دارد. خداوند در آن روز موالیان ائمه را به بهترین وجه پاداش نیک مى دهد و به درجه اولیاى خود مى رساند.
این روایت همچنین به صراحت امامت ائمه اثنى عشر را بر امت ، پس از پیامبر بیان مى کند و آنان را مشعلداران هدایت و راهنمایان مردم به سوى نور معرفى مى کند.
11 – امام هادى – علیه السلام – مى فرماید: پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) گفت :
((مردم دو گروهند: مردى که راحت کرد و مردى که راحت شد؛ امّا آنکه راحت شد ((مؤ من )) است که از رنج دنیا راحت گشت و به سوى رحمت خدا و پاداش کریمانه اش پرواز کرد. و امّا آنکه راحت کرد ((فاجر و بدکار)) است که با مرگ خود، مردم ، درختان و چهار پایان را از شرّ خود راحت کرد و به سوى کردار خود و نتایج آن از این جهان رفت …)).(12)
این حدیث به ستایش از مؤ من و منزلت وى پرداخته است هنگامى که مؤ من از دنیا به سراى باقى مى شتابد از رنج ، اندوه و سختى آن راحت مى شود و در پیشگاه خدایى کریم قرار مى گیرد که پاداش او را دو برابر مى دهد و بر حسنات و درجات وى مى افزاید. این حدیث همچنین فاجر را تحقیر کرده و مى گوید مرگ او آسایش مردم را از شرّ و دراز دستى ها در پى خواهد داشت حتّى مرگ فاجر را موجب راحتّى درخت و چهارپایان مى داند زیرا او سرچشمه شرّ است براى آنان . و پس از مرگ ، بدکار باید مکافات عملکرد دنیاى خود را ببیند.
این احادیث بعضى از روایاتى بود که امام هادى از جد گرامى خویش رسول اکرم نقل کرده است که بخش عمده آن مربوط به فضیلت این خاندان معصوم و منزّه از هر گونه رجس و پلیدى مى باشد.

روایاتى که امام هادى از امیرالمؤ منین (ع ) نقل کرده است
حضرت هادى مجموعه اى از کلمات قصار و حکمت آمیز و مواعظ اخلاقى و آداب معاشرت را از حد خویش ‍ پیشاهنگ و حکمت و عدالت در زمین ؛ امیرالمؤ منین روایت کرده است و ما در اینجا برخى از آنها را مى آوریم :
1 – حضرت نقل مى کند که امیرالمؤ منین فرمود:
(( ((ایاکم و المنى فانها من بضایع الفجره ؛ )) (13) از آرزوهاى بى حاصل بپرهیزید که آن سرمایه بدکاران است )).
اسلام با سرافرازى و افتخار به جنگ تمام عوامل انحطاط و عقب ماندگى جامعه از جمله تکیه بر آرزوهاى بى حاصل و خیال پرورى و ترک عمل را کنار زد زیرا یکى از عوامل کند شدن پیشرفت زندگى همین به خیالات دلبستن است که بسیارى از مفاسد را به دنبال دارد.
2 – حضرت هادى نقل مى کند که حضرت امیرالمؤ منین مى فرمود:
(( ((من اءصبح و الا خرد همه استغنى غیر مال و استاءنس بغیر اءهل ، و عزّ بغیر عشیره …)). )) (14)
((هر که اندیشه و سعى خود را مصروف آخرت کند بى مال ، دارا خواهد بود و بدون خانواده اش ، الفت خواهد یافت و بدون نیاز به خاندان ، عزیز و محترم خواهد گشت )).
هر که مطمح نظرش آخرت باشد و براى آن بکوشد با تقوا و پرهیزگارى خود، به مرز توانگرى حقیقى خواهد رسید و دیگر نیازى به ثروت مادى نخواهد داشت و احساس انس و همدمى خواهد کرد زیرا دل و جانش به حق متصل است . همچنانکه نزد مردم عزیز و محترم خواهد شد و این عزت ناشى از خاندان نبوده بلکه برخاسته از صلاح و تقواى اوست .
3 – حضرت هادى از جد گرامى خویش امیرالمؤ منین چنین روایت مى کند:
(( ((العلم وراثه کریمه ، و الا داب حلل حسان . و الفکره مرآه صافیه ، و الاعتبار منذر ناصح ، و کفى بک ادبا لنفسک ترکک ما کرهته لغیرک …)).(15)
((دانش ، میراثى است گرانقدر و آداب ، زیورهایى است نیکو و اندیشه ، آیینه اى است صاف و روشن ، اعتبار و پند گرفتن ، هشدار دهنده اى است صادق ، بهترین درس اخلاق و ادب براى تو آنست که آنچه را از دیگران نمى پسندى خود انجام ندهى …)).
این سخنان زرین نمونه هایى از گنجینه گرانبهاى دانش امام است و آدمى را فرا مى خواند تا به زیور علم و ادب آراسته گردد زیرا این دو صفت بهترین ارمغانى است که انسان مى تواند در این جهان به دست آورد و توشه آخرت سازد. امام دقیقترین تعبیر را درباره اندیشه بکار برده است و آن را به آیینه اى صاف تشبیه کرده است که تمام نیکى ها و بدى ها در آن منعکس مى گردد و انسان پاکرفتار تنها اندیشه ها و تصورات نیک را در آن مى آفریند و آن را با پلیدى ها آلوده نمى کند.
امام امیرالمؤ منین عالى ترین معیار اخلاق عملى را چنین بیان مى کند: هر حرکتى را از دیگران نپسندیدى آن را خودت هم انجام نده ، این دستور در عین سادگى نتایج عملى حیرت انگیزى به دنبال دارد.
4 – امام هادى – علیه السلام – از امیرالمؤ منین چنین نقل مى کند:
(( ((من دخله العجب هلک …؛ )) (16) خودپسندى مایه هلاکت آدمى است …)).
خودپسندى ، انسان را به وادى هلاکت مى کشاند و زیان هاى ویرانگرى از جمله تجاوز به حقوق دیگران ، چشم پوشى از زشتى هاى خود و بى توجهى به ارزش هاى انسانى را در بر دارد.
5 – حضرت امام هادى مى فرمود امیرالمؤ منین مى گوید:
(( ((من اءیقن بالخلف جاد بالعطیه ؛ )) (17) هر کس که به عوض و نتیجه ، یقین داشته باشد از بخشش و عطا کمترین دریغى نخواهد داشت )).
چقدر این بیان زیباست ! و چه خوب رابطه بخشش و نتیجه آن را بیان مى کند. آرى هر که در راه خدا انفاق کند و یقین داشته باشد خداوند پاداش آن را در دنیا یا آخرت خواهد داد طبیعى است که با طبیب خاطر و به فراوانى به بخشش و عطا مى پردازد.
6 – امام هادى – علیه السلام – نقل مى کند که : ((مردى یهودى نزد امیرالمؤ منین – علیه السلام – آمد و از حضرت پرسید: آن چیست که خدا ندارد؟ و آن چیست که نزد خداوند موجود نیست ؟ و آنچه را خدا نمى داند چیست ؟!
حضرت امیر – علیه السلام – پاسخ داد: امّا آنچه را که خدا نمى داند ((فرزند)) است چون خداوند براى خود فرزندى نمى شناسد و این تکذیب ادعاى شماست که مى گویید: عزیز فرزند خداست ! و امّا آنچه نزد خداوند وجود ندارد ((ستم )) است زیرا خداوند به بندگان ، ظلم و ستم روا نمى دارد و امّا آنچه خدا ندارد ((شریک )) است که ساحت ربوبى از آن منزّه است .
یهودى از پاسخ حضرت مبهوت شد و شهادتین را بر زبان آورده مسلمان گشت سپس امام را مخاطب ساخته گفت : شهادت مى دهم که تو حق هستى و از اهل حق و سخن به حق گفتى …)).(18)
امیرالمؤ منین باب مدینه علم پیامبر بود و همانطور که خود گفته بود اگر برایش کرسى قضاوتى نصب مى گشت بر آن با یهود طبق تورات ، با مسیحیان طبق انجیل و با اهل زبور طبق داورى مى فرمود و فتوا مى داد و قطعا اگر خلافت پس از وفات پیامبر به حضرت واگذار مى شد تمام اهل کتاب به اسلام مى گرویدند و دیگر کسى بر دین سابق باقى نمى ماند.
7 – امام هادى – علیه السلام – از پدران خود نقل مى کند که : پیرمردى از اهل عراق هنگام عزیمت امام امیرالمؤ منین براى جنگ صفین از ایشان پرسید:
((به ما بگو آیا حرکت ما به سوى اهل شام طبق قضا و قدر الهى است ؟
امیرالمؤ منین پاسخ داد: آرى اى پیر به خدا قسم بر بلندى تپه اى نمى روید و بر دشتى فرود نمى آیید جز آنکه طبق قضا و قدر الهى است .
آن مرد معترضانه گفت : ((یا امیرالمؤ منین ! بنابراین رنج و تلاش من بیهوده است …)).
حضرت که دید شنونده مفهوم حقیقى قضا و قدر را درک نکرده است پاسخ داد: تند نرو! شاید تو گمان کرده اى این قضایى حتمى و قدرى است لایتغیر در صورتى که اگر چنین باشد پاداش و مکافات بى فایده خواهد بود و امر و نهى یکسان بشمار خواهد آمد و معناى وعده و وعید از بین خواهد رفت و نه مى توان نیکوکار را ستود و نه بدکار را ملامت و سرزنش کرد. حتّى سرزنش نیکوکار منطقى تر از بدکار خواهد بود و بهتر خواهد بود که بدکار را به جاى ملامت ستود، این اعتقاد بت پرستان ، دشمنان خدا، قدریه و مجوس این امت است .
اى مرد! خداوند تکلیف به اختیار کرده است و نهى او هشدار است در برابر عمل کم پاداش زیاد مى دهد، عصیان بندگان ، با قدرت خداوند منافات ندارد و هیچ کس خدا را به اجبار نپرستیده است . حضرت جل و علا زمین و آسمان ها را به باطل نیافریده است و این گمان کفار است پس واى بر ایشان از آتش دوزخ …
پاسخ حضرت آن مرد را به وجد آورد و شادى عمیق خود را طى ابیاتى چنین بیان کرد:
(( انت الامام الذى نرجو بطاعته
یوم النجاه من الرحمن غفرانا…
((تو امامى هستى که با اطاعتش از خداوند در روز قیامت انتظار بخشش و آمرزش داریم )).
((ابهامات و غوامض دین ما را آشکار کردى خداوند به تو جزاى نیک عطا فرماید)).
((هیچ عذرى ندارى که کار زشت را فاسقانه و براى معصیت کارى انجام دهى و بعد بگویى خداوند مرا مجبور به انجام معاصى ساخته است که این پیروى از شیطان است )).
((خداوند نه زشتى و عصیان را براى بندگان خواسته است و نه انجام آنها را مى پسندد و قتل اولیاى خویش را به ناحق و ستمگرانه هرگز امضا نکرده است )).
((چگونه خداوند چنین معاصى را دوست مى دارد در حالى که حکمت وى مغایر آنست و خود با صراحت اعلام کرده است )).(19)
ما در بحث هاى آینده به تفصیل مساءله قضا و قدر را مورد بررسى قرار خواهیم داد.
8 – حضرت هادى – علیه السلام – از امیرالمؤ منین نقل مى کند که مى فرمود:
(( ((کم من غافل ینسج ثوبا لیلبسه ، و انما هو کفنه ، و یبنى بیتا لیسکنه ، و انما هو موضع قبره …)). )) (20)
((چه بسیارند غافلانى که پیراهنى مى بافند تا آنرا بپوشند لیکن کفن آنها خواهد بود و یا خانه اى مى سازند تا در آن زندگى کنند، امّا آرامگاه ابدى آنان همین خانه خواهد بود…)).
این حدیث شریف آدمى را به هوشیارى و بیدارى فرا خوانده از دنیاپرستى و پیروى هواهاى نفسانى برحذر مى دارد.

پی نوشتها:

1-« مروج الذهب ، » ج 4، ص 114.
2-« بحارالانوار، » جزء سوم . مقام محمود اشاره اى به آیه 79 سوره اسراء است که مى فرماید: « «و من اللیل فتهجد به نافله لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا». »
3-امالى شیخ صدوق .
4-همان مدرک .
5-همان مدرک .
6-سوره فاطر، آیه 10.
7-« بحارالانوار، » جزء دهم .
8-« بحارالانوار، » جزء هشتم .
9-« بحارالانوار، » جزء نهم .
10-همان مدرک .
11-همان مدرک .
12-امالى طوسى .
13-همان مدرک .
14-همان مدرک .
15-« م‌آثر الکبراء؛ » ج 3، ص 219.
16-« وسائل الشیعه ، » ج 1، ص 78.
17-« وسائل الشیعه ، » ج 11، ص 523.
18-« م‌آثر الکبراء. »
19-توحید، ص 380 و 381.
20-« عیون اخبار الرضا. »
منبع: زندگی امام علی الهادی (علیه السلام)

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید