نقش اخلاق کاربردی در توجه به فلسفه اخلاق(1)

نقش اخلاق کاربردی در توجه به فلسفه اخلاق(1)

نویسنده: محمد تقی اسلامی

 

 

چکیده

سخن گفتن از دانش یا نظام دانشی اخلاق، بدون غور و بررسی مبانی و زیرساخت های نظری اخلاق بی معنا است. این مهم در کنار نقشی که تأملات فلسفه اخلاق در نهادینه سازی اخلاق در بدنه علمی و فرهنگی، و حتی در میان آحاد جامعه ایفا می کند، توجه جدی و مؤثر به رشته مطالعاتی فلسفه اخلاق را ضروری می سازد. جذابیت بخشی به مطالعه و پژوهش در موضوعات فلسفه اخلاق هدفی است که در این مقاله آن را جستجو کرده ایم. نخستین راهکاری که اخلاق پژوهان کشور برای نیل به این هدف پیشنهاد کردند توجه به نتایج تربیتی نظریات مطرح در فلسفه اخلاق بود. این راهکار به دلیل مشکلاتی که در مقاله به آن ها اشاره کرده ایم تاکنون قرین توفیق نبوده است. پردازش و غنی سازی مباحث فلسفه اخلاقی با مباحث اخلاق کاربردی پیشنهاد بدیلی است که از امتیازات آن سخن گفته ایم و به اشکالات آن پاسخ داده ایم، و خلاصه بر این نظر تأکید کرده ایم که مطالعات اخلاق کاربردی می تواند نقش کاملاً مؤثری در جذابیت بخشی به مطالعات فلسفی در باب اخلاق داشته باشد.

مقدمه

اگر از تک نگاری های اندیشمندانی چون علامه طباطبائی و استاد مطهری در مقاله های اعتباریات و جاودانگی اخلاق بگذریم، نزدیک به سه دهه است که از ورود جدی مباحثات فلسفه ی اخلاق به جامعه ی علمی حوزوی و دانشگاهی کشور ما می گذرد. این مباحثات در آغاز برای اندیشمندانی که سالیانی دراز در انتظار رونق بازار گفت و گوهای عمیق درباره ی اخلاق بودند و رؤیای شکل گیری دانش اخلاق، به مثابه ی دانشی مستقل و نظام مند را در سر می پروراندند، نقطه ی امیدی نوید بخش به شمار می آمد؛ زیرا ماهیت چالشی و اندیشه بر مسائل مورد بحث در فلسفه ی اخلاق می توانست نگاه به اخلاق و درس اخلاق را از برگزاری جلسات پراکنده و نامنظم موعظه و نصیحت صرف، به بازخوانی آن به منزله ی دانشی عمیق و در خور تأمل تبدیل کند.
به این امید، اندیشمندان مذکور با اشتیاق فراوان به ترجمه متون خارجی در موضوع های گوناگون فلسفه اخلاق اقدام کردند و خود نیز هر چند اندک، تک نگاری هایی در این زمینه انجام دادند. هم اکنون، آثار بسیاری درباره نظریه های هنجاری و فرااخلاقی به فارسی ترجمه شده است و این ترجمه ها کمک شایانی به محققان این حوزه برای یافتن پیش زمینه ها و پیشینه های تاریخی این مباحث می کند
با وجود تمامی تلاش های انجام شده برای جلب توجه مجامع علمی، دانشگاهی و فرهنگی کشور به اهمیت بحث های فلسفه ی اخلاق و لزوم شکل گیری حلقه های مطالعات جدی، تأسیس رشته های دانشگاهی و در نهایت، تأسیس دانشکده های فلسفه ی اخلاق، هنوز این جلب توجه، جز نزد اندکی از پژوهشگران سخت کوش در حوزه ی مسائل اخلاقی، برای بیشتر اندیشمندان جامعه ی ما صورت نگرفته است. این بی توجهی می تواند مانعی جدی برای نهادینه شدن مطالعات اخلاق و علم اخلاق با هویتی مستقل به شمار آید؛ زیرا در فلسفه ی اخلاق است که زیر بنایی ترین بحث های دانشی، هم درباره ی معیار ارزش های اخلاقی، هم درباره ی موانع نظری و عملی تحقق عینی این ارزش ها و هم درباره ی مسائل معنا شناختی، وجود شناختی و معرفت شناختی مفاهیم و ارزش های اخلاقی مطرح می شود. این بحث ها پیرامون مسائل و مشکلاتی است که بدون حل مؤثر آنها، حتی نمی توان از حضور هنجارها و بایدها و نبایدهای اخلاقی در زندگی بشر سخن گفت؛ چه رسد به اینکه آنها را قابل اجرا و توصیه دانست یا بر لزوم آموختن اخلاق تأکید کرد. بنابراین، بدون فلسفه ی اخلاق، اساساً اخلاق بی معنا خواهد بود.
پژوهشگران فلسفه ی اخلاق در کشور، به تدریج به این فکر رسیدند که برای اثبات اهمیت مسائل مورد بحث خود، باید تأثیر نظریه های مختلف فلسفه ی اخلاقی را بر تربیت فردی و اجتماعی نشان دهند تا به این وسیله هم ضرورت حیاتی پرداختن به چالش های فلسفه ی اخلاق را برای اندیشمندان حوزه های جامعه شناسی، اخلاق و تربیت ثابت کنند و هم به جذابیت متون درسی و غیر درسی اخلاق برای دانشجویان و خوانندگان عمومی این متون کمک کنند. این ایده، برای شروع ایده ی خوبی است و می تواند تلنگری برای ایجاد انگیزه در کسانی که دغدغه های تربیتی و اجتماعی دارند به شمار آید؛ ولی برای ادامه با مشکلاتی روبه روست؛ نخستین و مهم ترین مشکل آن است که فاصله ی موضوع های بنیادی فلسفه ی اخلاق تا مباحث تربیتی، به اندازه ی فاصله از ریشه ی درخت تا میوه ی آن است. این فاصله موجب می شود که یافتن نتایج تربیتی از دیدگاه های فلسفه اخلاقی به آسانی میسر نباشد. به همین دلیل، آثار قابل توجهی در این زمینه تولید نشده؛ مشکل دوم این است که فلسفه ی اخلاق خاستگاهی غربی دارد و می دانیم که اصطلاح «فلسفه» در آن دیار دستخوش تحولاتی شگرف شده است؛ در اندیشه ی فیلسوفان غربی، فلسفه نه به معنای شناخت هستی و چیستی و چگونگی این شناخت، بلکه به معنای هر گونه تفکر انتقادی درباره همه چیز است. تفکر انتقادی نیز تنها مبتنی بر برهان عقلی و برگرفته از قیاس منطقی که در نهایت به توجیه یا اقناع ذهنی مخاطب می رسد، نیست؛ بلکه این تفکر، بسته به نوع موضوعی که به آن می پردازد، از مایه های مختلف ذهنی، عاطفی، فرهنگی و اجتماعی بهره می گیرد. چنانکه در موضوع اخلاق، استدلال و تعقل اخلاقی به گونه ای طراحی و پیشنهاد می شود که فراتر از اقناع ذهنی، در مخاطب نوعی برانگیختگی برای عمل و رفتار اخلاقی ایجاد کند. با این وصف، اندیشمندان اخلاقی ما باید پیش از کشف نتایج تربیتی از نظریات فلسفه اخلاقی، تکلیف خود را با این گونه تعقل و استدلال اخلاقی روشن کنند. هنوز این اندیشمندان موضع خود را در این باره مشخص نکرده اند و توضیح نداده اند که تا چه اندازه می توان دستاورد علوم روان شناختی و جامعه شناختی را در کشف و توصیه هنجارهای اخلاقی دخالت داد؛ مشکل سوم به این واقعیت باز می گردد که پژوهشگران فلسفه ی اخلاق در کشور ما، عمدتاً از میان دانش آموختگان فلسفه هستند و کمتر در زمینه های تربیتی کار پژوهشی انجام داده اند. ماهیت بین رشته ای بسیاری از بحث های اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی اقتضا می کند که برای انجام دادن کاری متقن درباره ی ارتباط فلسفه ی اخلاق و تربیت اخلاقی، باید از مطالعات تربیتی کمک گرفته شود. در حالی که ضرورت مباحثات فلسفه ی اخلاقی برای پژوهشگران علوم تربیتی و روان شناسی ما هنوز روشن نشده است. این مشکلات ما را بر آن می دارد تا به پیشنهاد بدیل بهتری بیندیشیم.

فلسفه ی اخلاق و دغدغه های عملی

با تمرکز بیشتر بر محتوای مباحث فلسفه ی اخلاق، شاید بتوان به پیشنهاد بدیل بهتری رسید. مباحث فلسفه ی اخلاق از عقلانی ترین بحث های مربوط به معنا و توجیه مفاهیم و گزاره های اخلاقی نشئت می گیرد؛ بحث هایی که به گفته ی برخی فلیسوفان اخلاق، شاید جز به اشاره، توجهی به جنبه های عملی اخلاق و نمودهای بیرونی آن ندارد.(1) تجربه نشان داده است که پردازش بحث از این نقطه، با استقبال دانش پژوهان و فرهیختگان جامعه ی ما روبه رو نخواهد شد.
اساساً فرهنگ علمی اندیشمندان ما به گونه ای شکل گرفته است که در پس تحقیقات و تلاش های علمی، به دنبال حل مسائل و مشکلات عملی است. تحقیقاتی که صرفاً جنبه ی ممارست و سرگرمی ذهنی داشته باشد یا پژوهش هایی که نتایج عملی آن پیچیده و یا در هاله ای از ابهام باشد، جایگاهی در میان پژوهش های ما ندارد. شاید به همین دلیل بوده است که دانشمندانی که گام های نخستین را برای ورود بحث های فلسفه ی اخلاقی به جامعه ما برداشته اند، بحث خود را از بررسی و نقد مکاتب اخلاقی آغاز کرده اند.(2) البته می توان به ضرورت و جذابیت نتایج عملی پژوهش های اخلاقی در آثار فلسفه اخلاقی پژوهشگران غربی نیز اذعان کرد؛ زیرا در یابیم؛ آنان نیز بخش اعظم آثار خود را به موضوع های مربوط به اخلاق هنجاری ــ که ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با عرصه های عملی دارد ــ اختصاص داده اند و در واقع، از مسیر اخلاق هنجاری به توجهات فرااخلاقی می رسند؛ در حالی که اخلاق هنجاری چون مبانی و زیر ساخت های خود را از فرااخلاق می گیرد، از لحاظ منطقی در رتبه ی بعد از فرااخلاق قرار دارد. سرانجام از درون مباحثات اخلاق هنجاری، ضرورتاً مطالعات اخلاق کاربردی ظهور کرده است که به مثابه ضلع سومی است که مثلث فلسفه ی اخلاق به وسیله ی آن تکمیل می شود. مباحثات جاری در اخلاق کاربردی، به دلیل تنوع، مبتلا به بودن، چالشی بودن و روز آمدی جذابیت فوق العاده ای دارند که به دلیل همین جذابیت و نیز به دلیل ثمرات و فایده های عملی که در بین مباحث آن عاید عرصه های مختلف زندگی می شود، به این پیشنهاد می رسیم که فلسفه ی اخلاق را از نگاه اخلاق کاربردی بنگریم و آن را با داده های این شاخه ی پژوهشی پردازش کنیم.

پلی از اخلاق کاربردی به فلسفه ی اخلاق

پردازش مباحث فلسفه ی اخلاق به وسیله ی اخلاق کاربردی، به دو شیوه قابل پیگیری است. هر دو شیوه، مبتنی بر این تعریف مورد اجماع نسبی از اخلاق کاربردی است که آن را «به کارگیری یک نظریه ی اخلاقی در حل یک یا مجموعه ای از مسائل اخلاقی»(3) می داند.
شیوه ی اول این است که اساساً نشان دهیم چگونه می توان با نظریه های مختلف فرااخلاقی و هنجاری، مسائل اخلاقی زندگی را حل کرد؛ در این شیوه، پس از تحلیل عمل گرایانه و کارکرد گرایانه هر یک از نظریه های فلسفه ی اخلاقی، نمونه هایی از مسائل اخلاقی مهم را به منزله ی موردپژوهی هایی در معرض تمرین پژوهشگر قرار می دهد تا او ضمن ملاحظه ی نتایج عملی هر یک از نظریه ها و بررسی تکنیک های مختلف برای حل مسئله و رسیدن به تصمیم اخلاقی، به مهارت لازم در تحلیل استدلال و تصمیم گیری اخلاقی دست یابد.(4)
شیوه ی دوم آن است که بحث را با مسائل و معماهای اخلاقی در عرصه های مختلف عملی آغاز کنیم و در تلاش برای حل آنها به نظریه های مختلف فلسفه ی اخلاق بپردازیم؛ بعضی از آثار مهم اخلاق کاربردی با این شیوه تألیف یافته اند؛ این آثار برای پوشش نسبی همه ی عرصه های زندگی انسانی که معضلات و معماهای اخلاقی در آنها بروز می یابد، این عرصه ها را به سه عرصه ی کلی آغاز زندگی، در خلال زندگی، پایان زندگی تقسیم کرده اند و سپس بحث ها و چالش های اخلاقی مهم و روز آمد در هر عرصه را به تفصیل مطرح کرده اند.(5) البته گستره ی مسائل اخلاق کاربردی، به تبع گستره حیطه های زندگی بشری چنان وسیع است که هرگز نمی توان همه ی آنها را در مجموعه ای واحد گردآوری کرد و به بحث گذاشت. حیطه های گوناگونی باقی می ماند که به تناسب ارتباطی که با دانش ها و تخصص های مختلف دارند، باید در دانشکده ها یا کارگاه های هم سنخ بدان ها پرداخته شود. امروزه در رشته های تحصیلی مختلف دانشگاهی، اعم از رشته های پزشکی، فنی و مهندسی، مدیریت و علوم انسانی، متون درسی تخصصی اخلاق درباره ی مسائل اخلاقی مطرح در رشته خود را تحصیل می کنند. چنان که ادارات، سازمان ها، کارخانه ها و شرکت های تجاری نیز با چالشی شدن مسائل اخلاقی مربوط به فعالیت های خود، دغدغه های اخلاقی را جدی گرفته، مدیران و دست اندرکاران آنها با استفاده از تخصص پژوهشگران اخلاق کاربردی در کارگاه های ویژه به فراگیری روش های حل مسئله های اخلاقی می پردازند. این نکته را می توان شاهد بالندگی رشته ی مطالعاتی اخلاق کاربردی در دنیای امروز دانست.

امتیازهای این پیشنهاد

پردازش مباحث فلسفه ی اخلاق با موضوعات اخلاق کاربردی، پیشنهادی است که در مقایسه با پیشنهادهای بدیل، امتیازهایی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1.جامعیت و مانعیت نسبت به مباحث فلسفه ی اخلاق: اخلاق کاربردی تقریباً همه ی مباحث فلسفه ی اخلاق را پوشش می دهد. از میان رشته های پژوهشی مختلف اخلاقی و پیرااخلاقی، تنها سه رشته فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی، اضلاع مثلث دانش فلسفه ی اخلاق را تشکیل می دهند؛ رشته هایی مانند تربیت اخلاقی، روان شناسی اخلاق و فلسفه ی علم اخلاق به موضوعاتی مربوط می شوند که خارج از این مثلث هستند؛ تربیت اخلاقی از مقطعی سخن می گوید که مبانی یک نظام اخلاقی به خوبی تبیین و توجیه شده، هنجارهای آن با معیارهای صحیح یا دست کم مقبول کاملاً تعریف شده باشد. همچنین مسائل چالشی که بر سر راه عملی شدن آن هنجارها در عرصه های گوناگون وجود دارد، حل شده باشد و اکنون در جست و جوی روش های تربیت اخلاقی فرد و جامعه، یعنی راه کارهای نهادینه سازی و درونی سازی هنجارهای اخلاقی در فرد و جامعه هستیم. در روان شناسی اخلاق نیز از مسائلی مانند خودگرایی و دیگر گرایی روان شناختی بحث می شود که با بحث بنیادی خودگرایی اخلاقی در اخلاق هنجاری ارتباط می یابد؛ ولی ماهیت بحث های آن روان شناختی است، نه فلسفی، و بیشتر مباحث آن به کار تربیت اخلاقی می آید.(6)
اکنون پردازش مباحث فلسفه ی اخلاق با بحث از اخلاق کاربردی، این مزبت را بر پردازش آن با مباحث تربیتی دارد که اولاً از حیطه ی فلسفه ی اخلاق خارج نشده ایم و در مقام پژوهشگران اخلاقی به مباحثی پرداخته ایم که در حوزه ی تخصصی خودمان قرار دارد؛ ثانیاً به هر آنچه در حوزه ی فلسفه ی اخلاق است پرداخته ایم؛ زیرا بسیاری از پژوهشگران اخلاقی امروزه بر این باورند که میان مسائل مورد بحث در فرااخلاق و اخلاق هنجاری، هیچ فاصله ای ــ یا دست کم فاصله ی معنا داری ــ وجود ندارد؛(7) چنان که به اطمینان می توان اذغان کرد میان اخلاق کاربردی و اخلاق هنجاری هیچ فاصله ای نیست.(8) بنابراین، اگر بر اخلاق کاربردی متمرکز شویم، چیزی از فلسفه ی اخلاق را از دست نمی دهیم. وانگهی حتی اگر بحث از مسائل رشته های پیرامونی فلسفه ی اخلاق مانند تربیت اخلاقی و روان شناسی اخلاق را نیز برای غنای محتوایی بحث ها و نیل به کارآمدترین نتایج لازم بدانیم، باز هم بهترین ورودی، اخلاق کاربردی است؛ زیرا این رشته، به مقتضای بین رشته ای بودن مباحث، در کشف بزنگاه های بحث و نقطه های ارتباطی رشته های گوناگون با اخلاق و فلسفه ی اخلاق بسیار دقیق است و از این رهگذر توجه و علاقه پژوهندگان و صاحب نظران آن رشته ها را به اهمیت دستاوردهای اخلاقی پژوهش های خود جلب خواهد کرد.
2.جذابیت مباحث: ماهیت اخلاق کاربردی به گونه ای است که به مسائل ملموس و رایج اخلاقی می پردازد که مردم در عرصه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی خود با آنها سروکار دارند، و با اتخاذ رویکردی چالشی، به دنبال حل مؤثر معماهای اخلاقی است. نوع مباحث اخلاق کاربردی در مقایسه با مباحث فرااخلاقی و هنجاری، جذابیت ویژه ای دارد؛ این جذابیت می تواند به نشاط در تحقیق کمک کند.
3.تنوع مباحث: بحث های اخلاق کاربردی در واقع بحث های مربوط به همه ی زندگی است و از گهواره تا گور را شامل می شود؛ این واقعیت سبب تنوع مباحث آن شده است که در نتیجه ی آن، پژوهشگران و حتی خوانندگان عمومی این مباحث دچار خستگی ملال آور ناشی از یک نواختی مطالعات نمی شوند. این ابتدایی ترین حسن تنوع مباحث اخلاق کاربردی است؛ اخلاق کاربردی با بحث های متنوع خود، همه ی عرصه های کار و فعالیت بشری را با دغدغه های اخلاقی درگیر می سازد؛ اخلاق را در ردیف اساسی ترین نیازهای زندگی انسانی می نشاند و این مهم به بالندگی دانش اخلاق در میان همه ی دانش های بشری ــ که همگی بر پایه ی نیازهای انسان بنا نهاده شده اند ــ می انجامد.
4.مهارت زایی: یکی از مهم ترین ثمرات رشته های تحصیلی حوزوی و دانشگاهی، تربیت پژوهشگران خلّاق و ماهر در رشته های مربوط است. این ثمره در رشته ی تحصیلی فلسفه ی اخلاق با کار پیگیر در حل مسائل و معماهایی به دست می آید که در اخلاق کاربردی مطرح می شوند. بحث های صرفاً ذهنی و انتزاعی، هر چند مستقیم یا غیر مستقیم با مقام عمل و رفتار نیز ارتباط داشته باشند، در نهایت با کشف انواع نظریه های اخلاقی خاتمه می یابد. پژوهشگر، تا زمانی که نظریه ها را در معرض آزمون کارآمدی نگذارد، قادر به تشخیص صحت و خطای آنها از زوایای مختلف نخواهد بود و در نتیجه، حتی در نظریه پردازی فلسفه ی اخلاقی نیز مهارتی کسب نخواهد کرد؛ تا چه رسد به طراحی نظام اخلاقی کارآمد و پاسخ گو. پردازش فلسفه ی اخلاق با روش اخلاق کاربردی این مزیت را دارد که به پژوهشگر می آموزد چگونه نظریه های اخلاقی را با محک کاربست آنها در حل مسائل کاربردی آزمایش کند تا از این طریق هم بر نظریه پردازی صحیح مسلط شود و هم در کاربست نظریه ی اخلاقی مقبول در همه ی عرصه ها مهارت یابد. بدیهی است که این مهارت زایی به تربیت متخصصان اخلاق در حوزه های مختلف فرهنگی و اجتماعی می انجامد، که وجود متخصصان اخلاق، نشان آشکاری از حیات اثر بخش دانش اخلاق در مجامع علمی و پژوهشی و حتی در کل جامعه است.
5.نظام سازی: شاید در حوزه ی نظر این گونه بیندیشیم که شکل گیری یک دانش نظام مند، به لحاظ منطقی ابتدا از پی ریزی بنیان های فکری آن دانش آغاز می شود که در مباحثاتی انتزاعی مانند فرااخلاق صورت می گیرد؛ ولی تأمل در نحوه ی شکل گیری نظام دانش فقه اسلامی کلیت این قاعده را نقض می کند. نقطه های آغاز دانش فقه از مسائلی کاملاً کاربردی تشکیل یافته است و تأمل و تفکر در حل این مسائل، فقیهان را به سوی تأسیس دانش اصول فقه سوق داده است تا بتواند در خدمت استنباط های فقهی قرار گیرد که مربوط به مقام عمل است. یکی از نشانه های رشد یافتگی و بالنده بودن هر نظام دانشی این است که دستاوردهای نظری آن بتواند ضرورت و راه گشایی خود را در عرصه های کاربردی ظاهر سازد. از سویی، فرهنگ علمی جامعه ی ما و شاید همه ی جوامع اسلامی با این رویه عجین شده باشد که مبانی نظری را پس از عبور از درون مسائل کاربردی جست و جو می کند. به احتمال، این فرهنگ علمی در سایه آموزه های قرآن کریم شکل گرفته است؛ تأمل در آیات قرآن کریم به وضوح این نکته را نشان می دهد که قران متنی کاملاً کاربردی است و آموزه های آن، جملگی ناظر به مسائل رایج انسانی است. قرآن پژوهان در موضوعات مختلف برای یافتن نظریه و نظام فکری قرآن کریم، باید با بررسی در چگونگی آسیب شناسی ها و مسئله یابی ها و تلاش های قران برای حل مسئله ها، به کشف آن نظریه و نظام از درون آیات کاربردی این کتاب الهی بپردازند.
منبع: معرفت اخلاقی(2)
ادامه دارد…

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید