آداب ازدواج (3)

آداب ازدواج (3)

نویسنده: فیض کاشانی
باب سوم : در آداب معاشرت و آنچه در دوام ازدواج دخالت دارد و زن و مردباید مراعات کنند
اما شوهر :
باید در دوازده مورد اعتدال و ادب را رعایت کند:
1 – ولیمه
2 – معاشرت
3 – شوخى
4 – سیاست
5 – غیرت
6 – هزینه
7 – تعلیم
8 – تقسیم
9 – ادب کردن زن نافرمان
10 – آمیزش
11 – زایمان
12 – جدایى به وسیله طلاق .

اول ، ولیمه :
ولیمه مستحب است : (( رسول خدا (ص ) بر چهره عبدالرحمن بن عوف اثر زردى مشاهده فرمود: پرسید: این زردى چیست ؟ عرض کرد: با زنى ازدواج کردم در برابر وزن هسته خرمایى از طلا؛ رسول خدا (ص ) فرمود: خداوند مبارک کند، ولیمه بده ، هر چند به گوشت گوسفندى باشد.)) (77) رسول خدا (ص ) در ازدواج با صفیه ، با شربت و خرما ولیمه داد.)) (78)
پیامبر (ص ) فرمود: (( غذا دادن در روز اول عروسى حق و روز دوم سنت است اما روز سوم سمعه (79) مى باشد و هر که منظورش سمعه باشد، خداوند او را به هدفش ‍ که همان سمعه است برساند.)) (80) این حدیث را به صورت مرفوع کسى جز زیاد بن عبداللّه نقل نکرده و آن حدیث غریبى است .))
مى گویم :
در کتاب کافى از قول یکى از راویان شیعه نقل شده که مى گوید:
(( حضرت ابوالحسن ، موسى بن جعفر (ع ) براى یکى از فرزندانش ولیمه داد؛ سه روز به تمام مردم مدینه در مساجد و میان کوچه ها با کاسه هاى بزرگ فالوده داد بعضى از مردم مدینه راجع به این کار عیبجویى کردند، به اطلاع آن حضرت رسید، فرمود: (( خداوند به هیچ پیامبرى از پیامبران خود چیزى نداده مگر این که به حضرت محمّد (ص ) نظیر آن را داده ، علاوه بر آن ، آنچه به آنها نداده بود نیز به وى مرحمت کرد، به سلیمان (ع ) فرمود: (( هذا عطاؤ نا فامنن او امسک بغیر حساب )) .)) (81) و به حضرت محمّد (ص ) فرمود: (( ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم فانتهوا)) )) (82) و (83)
از ابوعبداللّه – امام صادق (ع ) – نقل شده است ، فرمود: (( دعوت به مهمانى جز در چهار مورد، پسندیده نیست : عروسى ، مولود تازه ، از سفر برگشتن و ختنه کردن کودک .))
و از آن حضرت است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) فرموده است : ولیمه در چهار چیز است : عروسى ، کسى مولودى را عقیقه کند و طعام دهد، ختنه کردن پسر بچه و هنگامى که کسى از سفر برمى گردد، دوستانش را دعوت کند.)) (84) در روایت دیگرى آمده است : (( و یا در ساختن خانه و نظایر آن .)) (85)
از ابوابراهیم – حضرت موسى بن جعفر (ع ) – نقل شده است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) از خوردن ولیمه اى که منحصر به ثروتمندان باشد و مستمندان دعوت نشوند، منع کرده است .)) (86)
از معاویه بن عمار روایت شده است : (( مردى خدمت امام صادق (ع ) عرض کرد، من از غذاى عروسى بویى استشمام مى کنم که غذاهاى دیگر آن بوى را ندارند؟ امام (ع ) در پاسخ فرمود: (( هیچ عروسى نیست که بچه شتر و یا گاو و گوسفندى را سر ببرند، مگر این که خداوند فرشته اى را با قیراطى از مشک بهشتى مى فرستد تا آن را به غذاى ایشان مخلوط کند، پس آن بو از آن مشک به مشام مى رسد.)) (87)
غزالى گوید :
(( مستحب است تبریک بگویند؛ هرکه بر تازه داماد وارد شود بگوید:
خداوند براى تو و بر تو مبارک کند و شما دو نفر را به خیر و نیکى برساند. و مستحب است که ازدواج آشکارا صورت گیرد، پیامبر (ص ) فرمود: (( فرق بین نکاح حلال و حرام به این است که در حلال دف و آواز در کار است .)) (88)
دوم ، خوشرفتارى با زنان و از باب ترحم به ایشان – به دلیل نارسا بودن عقل آنها – اذیت و آزار ایشان را تحمل کردن ؛ خداى تعالى فرموده است : (( (( و عاشروهن بالمعروف )) )) (89). درباره بزرگداشت حقوق زنان مى فرماید: (( و اخذن منکم میثاقا غلیظا )) (90). و نیز فرموده است : (( والصاحب بالجنب )) (91)، بعضى گفته اند؛ مقصود زن انسان است . و آخرین چیزى که رسول خدا (ص ) درباره آن سفارش کرده ، سه چیز است که درباره آنها سخن مى گفت تا زبان مبارکش ‍ بند آمد و کلامش شنیده نشد، مى فرمود:
(( نماز، نماز! و مبادا درباره بردگانتان تکلیف طاقت فرسا بکنید، خدا را، خدا را درباره زنان ، که ایشان در دست شما اسیرند و آنها را با پیمان الهى گرفته اید و با کلمه الهى آمیزش با ایشان را بر خود حلال کرده اید.))
(92) پیامبر (ص ) فرمود: (( هرکس با بداخلاقى زنش بسازد خدا به اندازه اجر و ثواب ایوب که در گرفتارى صبر کرد و به او مرحمت کند و هر زنى که بد اخلاقى شوهرش ‍ را تحمل کند خداوند به او ثوابى مانند ثواب آسیه همسر فرعون بدهد.)) (93)
بدان که خوشرفتارى با زن تنها آن نیست که به او آزار نرسانند، بلکه اذیت و آزار او را تحمل کنند. و موقعى سبک عقلى و خشم او شکیبا باشند.
انس مى گوید: (( رسول خدا (ص ) از همه کس به زنان و کودکان مهربان تر بود.)) (94)
سوم ، علاوه بر تحمل آزار زن ، با او بیشتر خوشرفتارى و مهربانى کند که این قبیل رفتار باعث دلشادى زنان مى شود؛ رسول خدا (ص ) با زنان خود در رفتار و اخلاق در خور فهم و عقل آنان ، با آنها برخورد مى کرد.
پیامبر (ص ) فرمود: (( از همه مؤ منان آن کس ایمانش کامل تر است که با خانواده اش ‍ خوشخوتر و مهربان تر باشد.)) (95)
پیامبر (ص ) فرمود: (( بهترین شما کسى است که به زنانش بیشتر نیکى کند و من از همه شما با زنانم خوشرفتارترم .)) (96)
عمر با وجود خشونتش مى گوید: سزاوار است که مرد در خانواده مانند کودکى باشد، اما وقتى که از شخصیت او جستجو کنند مردانگى بیابند. لقمان مى گفت : شایسته است که خردمند در میان خانواده اش چون کودکى باشد، اما وقتى که بین مردم مى آید، مردم و مردانه باشد. در خبر آمده است : (( همانا خداى تعالى جعظرى جواظ را دشمن مى دارد.)) (97) بعضى گفته اند مقصود کسى است که بر خانواده سختگیر و در ذات خود متکبر است ، و یکى از کسانى است که در آیه مبارکه آمده است : (( عتل بعد ذالک زنیم )) (98) بعضى گفته اند: عتل یعنى کسى که نسبت به خانواده اش تند زبان و سخت دل باشد
پیامبر (ص ) به جابر فرمود: (( چرا با دوشیزه اى ازدواج نکردى تا تو با او و او با تو ملاعبه کند.)) (99)
زن بادیه نشینى همسرش را که از دنیا رفته بود، توصیف مى کرد و مى گفت : به خدا سوگند وقتى که خانه مى آمد خندان و در خارج منزل کم حرف و خاموش بود، هر چه مى یافت مى خورد و اگر چیزى نداشت از کسى درخواست نمى کرد.
چهارم این که شوخى و خوشخویى و موافقت با خواسته هاى زنش را تا آن جا گسترش ندهد که باعث فساد اخلاق همسرش شود و به طور کلى شکوه و ابهتش را در نزد او از دست بدهد؛ بلکه در این باره اعتدال را رعایت کند و آنجا که خلاف شرعى ببیند نباید هیبت و شدت خود را از دست بدهد و نباید راه کمک به کارهاى ناپسند را به روى او بگشاید، بلکه هرگاه خلاف شرع و خلاف مروتى را از او دید اعتراض کند و خشمگین شود. پیامبر (ص ) فرمود: مرده باد کسى که بنده زنش ‍ باشد.)) (100) پیامبر (ص ) بدان سبب این جمله را فرموده است که مرد هرگاه در مورد خواسته هاى زن از او اطاعت کند در حقیقت او را پرستیده و خود به هلاکت افتاده است . خداى متعال را صاحب اختیار زن قرار داده در صورتى که چنین مردى خودش را به دست خویش در اختیاز زن گذاشته و درست قضیه را به عکس کرده و از شیطان پیروى کرده است ، زیرا خداوند به نقل از شیطان گفته : (( و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه )) (101)؛ چه آن که حق مرد آن است که متبوع باشد، نه تابع . خداى تعالى مردان را بالا دست زنان قرار داده و شوهر را آقا و سرور نامیده مى فرماید: (( و اءلفیا سیدها لدى الباب )) (102) حال اگر سید و سرور مسخر شود، نعمت الهى را تبدیل به کفران و ناسپاسى کرده است . هواى نفس زن همانند هواى نفس تو است ، اگر اندکى لجام نفس خویش را رها کنى بى اختیار، چون مرکب سرکشى ، تو را تا مسافت دورى ببرد و اگر لجام را مقدارى سست کنى چندین ذراع تو را بکشد، اما اگر لجام را آنجا که باید بکشى سخت در دست گیرى ، در اختیار تو خواهد بود.
آسمانها و زمین به عدالت پا بر جایند و هرچه از حد خود بگذرد به ضد خود مبدل شود؛ بنابراین سزاوار است که آدمى در مخالفت و موافقت با همسرش راه اعتدال در پیش گیرد و در تمام این موارد از حق پیروى کند تا از شر زنان در امان ماند، زیرا مکر ایشان بزرگ و شر ایشان فراگیر است و خلق و خوى آنان معتدل نمى شود مگر با نوعى لطف و محبت آمیخته با سیاست .
از آن حضرت نقل است که مى گوید: (( رسول خدا (ص ) فرمود: اهل نجات از مردان کم و از زنان کمترند. عرض کردند: چرا یا رسول اللّه ؟ فرمود: زیرا زنان به هنگام خشم چون کافران و به هنگام خشنودى همانند مؤ منانند.)) (103)
در حدیث صحیح از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( در نزد رسول خدا (ص ) سخن از زنان به میان آمد، فرمود: در کارهاى خوب از ایشان فرمان نبرید تا شما را به بدى فرمان ندهند؛ از زنان به خدا پناه ببرید و از خوبان ایشان نیز بر حذر باشید.)) (104)؛ و به همین مضمون از امیرالمؤ منین (ع ) نیز نقل شده است .(105)
در کافى با سندى که دارد، مى گوید: (( رسول خدا (ص ) فرمود: اطاعت زن باعث پشیمانى است .)) (106)
از امام صادق (ع ) است که فرمود: (( زنهار از مشورت با زنان ، زیرا در زنان ضعف ، عجز و سستى وجود دارد.)) (107)
غزالى گوید :
(( در وصیت لقمان به پسرش آمده است : پسر عزیزم ! از زن بد بپرهیز زیرا زن بد، قبل از پیرى تو را پیر مى کند، و از زنان بد بترس زیرا آنها تو را به نیکى دعوت نمى کنند و از زنان خوب نیز برحذر باش .))
پیامبر (ص ) فرمود: از سه معصیت بزرگ به خدا پناه ببرید – از جمله فرمود – زن بد، زیرا که پیش از پیرى آدمى را پیر مى کند، و در عبارت دیگر آمده است : (( اگر بر او وارد شوى دشنامت دهد و اگر از نزد او غایب شوى به تو خیانت کند.)) (108)
پیامبر (ص ) به یکى از زنانش فرمود: (( شما همسران یوسف هستید)) (109)؛ یعنى اگر ابوبکر مانع از جلو افتادن شما در نماز شود بعضى از شما از حق به سمت هواى نفس متمایل خواهید شد.
مى گویم :
این حدیث در این باره وارد شده که زنان پیامبر (ص ) در نماز در جلو ابوبکر مى ایستادند، نه آن که ایشان را از نماز منع کند، همان طورى که در کتاب (( ذکر الموت )) – ان شاء اللّه – بیان این حدیث خواهد آمد. غزالى به خاطر تصدیق کسانى که به پیامبر خدا (ص ) دروغ گفته و به او افترا زده اند این حدیث را از معناى اصلى اش منحرف کرده است .
غزالى گوید :
(( خداى متعال موقعى که آنها راز پیامبر (ص ) را فاش کردند فرمود: (( ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قلوبکما )) (110)، یعنى دلهاى شما متمایل شده است .
رسول خدا (ص ) فرمود: (( قومى که زمامدارشان زنى باشد رستگار نمى شوند.)) (111)؛ بنابراین در وجود ایشان شر و ضعف است . علاج شر، سیاست و خشونت و علاج ضعف ، مزاح و محبت است . پس پزشک حاذق کسى است که به مقدار درد و متناسب با آن از عهده معالجه بر آید. مرد با تجربه باید نخست به اخلاق زن پى ببرد، سپس به اقتضاى حال وى آن گونه که مصلحت است با او رفتار کند.
پنجم در غیرت نسبت به همسرش میانه رو باشد؛ به این ترتیب که نه از مقدمات کارهایى که عواقب بیمناکى دارند غافل بماند و نه زیاد بد گمان و سخت گیر و کنجکاو باشد (( که رسول خدا (ص ) از تجسس اسرار زنان نهى فرموده )) ؛ به عبارت دیگر (( از سختگیرى با زنان منع کرده است .)) (112)
رسول خدا (ص ) وقتى که از مسافرت باز مى گشت ، پیش از ورود به مدینه ، فرمود:
(( شب هنگام بر زنان وارد نشوید. دو مرد بر خلاف دستور پیامبر به منزلشان رفتند و هر کدام چیزى دیدند که از آن کراهت داشتند.)) (113)
مى گویم :
در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( کراهت دارد که مرد وقتى که از سفر بر مى گردد شب هنگام ، تا صبح نشده بر خانواده اش وارد شود.)) (114)
غزالى گوید :
(( در خبر مشهورى آمده است : زن همچون استخوان دنده است . اگر بخواهى آن را راست کنى مى شکند، پس در همان حالت کجى از آن استفاده کن .(115) این مطلب راجع به تهذیب اخلاق زن مى باشد.))
مى گویم :
این حدیث در کافى نیز به سندهاى متعدد نقل شده است .
(116) غزالى گوید :
پیامبر (ص ) فرموده است : (( نوعى از غیرت وجود دارد که باعث خشم خدا و رسول خدا مى شود و آن غیرت مرد نسبت به خانواده اش در جایى است که هیچ زمینه شکى وجود ندارد.)) (117) زیرا این نوع غیرت برخاسته از بدگمانى است که ما را از آن نهى کرده اند، خداى تعالى فرموده است : (( ان بعض الظن اثم )) (118)
على (ع ) مى فرماید: (( نسبت به خانواده ات زیاد غیور مباش که با بدگمانى ات او را متهم خواهى کرد.)) اما غیرت در جاى خود لازم و ضرورى است و از آن ستایش ‍ کرده اند. پیامبر (ص ) فرموده است : (( همانا خداوند غیور است و مؤ من نیز غیرتمند است و غیرت خدا آن است که مبادا مرد مؤ من مرتکب محرمات الهى گردد.)) (119)
مى گویم :
در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( خداوند تبارک و تعالى غیور است و غیرت را دوست مى دارد و به دلیل غیور بودن خداست که کارهاى زشت را چه آشکار و چه پنهان ، حرام کرده است .)) (120)
از آن حضرت است که فرمود: (( هرگاه مردى بى غیرت باشد دلش واژگون گردد.)) (121)
امام صادق (ع ) مى گوید: (( امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: اى مردم عراق ! به من خبر دادند که زنان شما در بین راه مزاحم مردان مى شوند، آیا خجالت نمى کشید؟)) (122)
در حدیث دیگرى از امیرالمؤ منین (ع ) آمده است که فرمود: (( آیا شرم نمى کنید و بر سر غیرت نمى آیید در حالى که زنان شما به بازار مى آیند و مزاحم افراد بى دین مى شوند؟)) (123)
از آن حضرت و از پدر بزرگوارش نقل کرده اند: (( امیرالمؤ منین – صلوات اللّه و سلامه علیه – در نامه اى که به امام حسن (ع ) نوشته ، مى فرماید: بپرهیز از اظهار غیرت نابجا به این ترتیب که زن بیگناهى را مورد سرزنش قرار دهى ، در نتیجه او گناه را بزرگ شمرد و به سرزنش کردن تو بى اعتنا شود؛ این عمل زنان درستکار را به نادرستى مى کشاند؛ پس کار آنان را استوار کن و اگر عیبى در آنها دیدى ، عیب کوچک یا بزرگ بشدت با آن برخورد کن .)) (124)
غزالى گوید :
(( راه پیشگیرى از بدگمانى آن است که مردان نزد زن نیایند و زن نیز به بازار نرود.))
رسول خدا (ص ) به دخترش فاطمه (ع ) فرمود: (( براى زن چه چیز بهتر است ؟ عرض کرد: این که نه او مردى را ببیند و نه مردى او را ببیند. پیامبر (ص ) فاطمه را در آغوش گرفت و فرمود: فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ، و سخن او را تحسین کرد.)) (125)
اصحاب رسول خدا (ص ) تمام سوراخها و روزنه هاى منزل را مى بستند تا مبادا زنان ، مردان را ببینند.
رسول خدا 0ص ) به زنان اجازه داد تا در مساجد حاضر شوند و فرمود: (( کنیزان خدا را از حضور در مساجد خدا مانع نشوید.)) (126)
در صورتى که امروز حق آن است که از رفتن زنان بجز پیرزنان به مساجد جلوگیرى کنند و در دوران صحابه نیز، منع زنان از مساجد کار خوبى شمرده مى شد، مى گفتند: اگر رسول خدا مى دانست که به وسیله زنان پس از آن حضرت چه اتفاقاتى مى افتد هر آینه آنان را از رفتن به بیرون منزل مانع مى شد.))
مى گویم :
در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است : (( از آن حضرت درباره بیرون رفتن زنان از خانه ها در عید فطر و عید قربان پرسیدند، فرمود: نباید بیرون روند مگر پیرزنان با کفش .)) (127)
در روایت دیگرى آمده است : (( درباره بیرون رفتن زنان در عید فطر و قربان و روز جمعه پرسیدند، فرمود: نباید بیرون روند مگر زنان سالخورده .)) (128)
غزالى گوید :
ششم ، میانه روى در خرج ؛ بنابراین سزاوار نیست که بر زنان در خرج دادن سخت بگیرد و نه هم زیاده روى کند، بلکه میانه رو باشد. خداى تعالى فرموده است : (( کلوا واشربوا و لاتسرفوا )) (129) و نیز مى فرماید: (( و لا تجعل یدک مغلوله الى عنقک و لا تبسطها کل البسط. )) (130)
پیامبر مى فرماید: (( بهترین شما کسى است که با خانواده اش بهترین رفتار را داشته باشد.)) (131)
پیامبر (ص ) فرمود: (( از چهار دینار که اولى به خانواده ات انفاق کنى ، دومى در راه خدا بدهى ، سومى در راه آزاد کردن بنده صرف کنى و چهارمى به مستمندان صدقه دهى ، اجر و پاداش آن دینارى از همه بیشتر است که به خانواده ات انفاق کرده اى .)) (132)
نقل کرده اند که حضرت على (ع ) چهار زن داشت ؛ براى هر کدام از آنها در هر چهار روز یک درهم گوشت مى خرید.
لازم است که به زنش دستور دهد تا باقیمانده غذا و هرچه را که در صورت ماندن فاسد مى شود به مستمندان صدقه دهد. این کمترین مرتبه کار خیر است ، و بر زن لازم است که هر چند شوهر به صراحت اجازه نداده باشد، به مقتضاى حال ، آن کار را بکند.
سزاوار نیست که مرد در خوردن غذاى خوب خود را بر دیگر اعضاى خانواده مقدم بدارد و از آن خوراکى به ایشان ندهد، چرا که این عمل باعث کینه مى شود و از زندگى و معاشرت خوب بدور است . پس اگر نمى خواهد به آنان چیزى بدهد باید به نحوى مخفیانه بخورد که خانواده اش نفهمند و نباید نزد ایشان از طعامى که نمى خواهد به آنها بخوراند، تعریف کند و هنگام غذا خوردن تمام اعضاى خانواده را بر سر سفره بنشاند که مى گویند خداوند و فرشتگان بر اهل آن خانه اى درود مى فرستند که با هم غذا مى خورند. و مهمترین امر واجب بر مرد که باید در مخارج خانواده رعایت کند، آن است که خوراک از مال حلال تهیه کند و به خاطر آن دست به درآمدهاى حرام دراز نکند زیرا این عمل جنایت است نسبت به آنها نه مراعات حال ایشان . ما اخبارى را که در این باره وارد شده است در ذکر آفات نکاح ، نقل کردیم .
هفتم ، باید شوهر مسائل و احکام حیض را به مقدارى که زن تکلیف واجبش را بداند به او بیاموزد و احکام نماز و آنچه پس از انقضاى زمان حیض ، باید قضا کند (مثل روزه ) و آنچه را قضا ندارد (مانند نماز) به او تعلیم دهد، زیرا شوهر ماءمور است تا خود و خانواده اش را از آتش دوزخ باز دارد: (( قوا انفسکم و اهلیکم نارا. )) (133) بنابراین لازم است که مرد به همسرش عقاید اهل حق را تلقین کند و هر بدعتى را که به گوش او خورده از دل او خارج سازد و او را – در صورت سهل انگارى در امور دینى – از عذاب خدا بترساند و احکام لازم و ضرورى حیض ‍ و نفاس را به وى بیاموزد چرا که تعلیم مسائل استحاضه به طول مى انجامد. اما آنچه درباره حیض لازم است به زن بیاموزند بیان نمازهایى است که باید به جا آورد، زیرا به مجرد این که خون قطع شد اگر به مقدار طهارت و یک رکعت نماز وقت باقى است باید آن نماز را به جا آورد همچنین اگر به مقدار طهارت و خواندن نماز از اول وقت بگذرد و حایض شود، قضاى آن نماز بر او واجب است . این مقدار کمترین حدى است که باید زنان رعایت کنند. پس اگر مرد به همسرش تعلیم داد، زن حق ندارد که براى پرسش از علما از خانه بیرون رود؛ همچنین اگر مرد مسائل را نداند و از طرف زن مسائل را از صاحب فتوا بپرسد و جواب را به زنش برساند باز هم حق بیرون شدن از خانه را ندارد. ولى اگر هیچ کدام از اینها نباشد، زن حق دارد که براى پرسیدن مساءله اش از خانه بیرون رود، بلکه واجب است برود و مرد اگر مانع شود گنهکار است و هر وقت واجبات را آموخت حق ندارد بدون رضاى شوهر به مجلس ‍ ذکر و یا براى آموختن مسائل بیشتر بیرون رود و هر گاه زن در حکمى از احکام حیض و استحاضه کوتاهى کند و مرد نیز به او تعلیم ندهد بلکه به همراه زن از خانه بیرون رود با وى در گناه شریک است .
هشتم ، هرگاه مردى چندین زن داشته باشد، باید عدالت را در میان آنها رعایت کند و مبادا به یکى بیشتر از دیگران علاقه نشان دهد؛ پس اگر به سفرى رفت و خواست یکى از آنها را به همراه خود ببرد باید میان آنها قرعه بزند چرا که رسول خدا (ص ) چنین مى کرد.(134) و اگر شبى را که متعلق به زنى است در حق وى ستم روا داشته و حقش را ضایع کرده است باید قضاى آن را به جا آورد زیرا قضاى عمل بر او واجب است و در این مورد لازم است که مرد احکام تقسیم کردن شبها را در بین همسرانش ‍ بداند و بیان آن به درازا مى کشد.
پیامبر (ص ) فرمود: (( هر کس دو زن داشته باشد و به یکى بیشتر علاقه مند باشد – و به عبارت دیگر: بین آنها به عدالت رفتار نکند – روز قیامت در حالى بیاید که یک طرف بدنش کج باشد.)) (135) البته این عدالت مربوط مى شود به دادن چیزى و بیتوته در شب اما عدالت در دوست داشتن و آمیزش خارج از حد اختیار است . خداى متعال مى فرماید: (( و لن تستطیعوا اءن تعدلوا بین النساء و لو حرصتم )) (136): در علاقه نفسانى و گرایش قلبى هرگز نمى توانید به عدالت رفتار کنید و این تفاوت ، باعث تفاوت در آمیزش مى شود.
رسول خدا (ص ) همواره میان زنان خود در بخشش و بیتوته در شبها با عدالت رفتار مى کرد و مى گفت : (( خدایا این تلاش و کوشش من است در مورد آنچه در اختیار من است اما درباره آنچه در اختیار تو است و من اختیارى ندارم ، مرا توانى نیست .)) (137) یعنى محبت از اختیار من خارج است .
هرگاه یکى از زنان یک شب خودش را به هوویش ببخشد و شوهر هم راضى باشد حق بیتوته براى هوو ثابت مى شود.
نهم ، در نافرمانى زنان ، هرگاه بین زنان و شوهر اختلافى پیش آید و سازش نکنند؛ اگر ناسازگارى از هر دو طرف و یا تنها از طرف مرد باشد و زن نتواند همسرش را به سازش بکشاند و مرد نیز قادر نباشد که اصلاح کند ناگزیر باید دو نفر از طرف مرد و زن انتخاب شوند تا بین آنها داورى کنند و سازش دهند که اگر آنها قصد اصلاح داشته باشند خداوند آنان را موفق خواهد کرد. اما اگر نافرمانى تنها از طرف زن باشد، پس مردان بر زنان مسلطند و آن مرد مى تواند همسرش را ادب و به زور وادار به اطاعت کند، با وجود این باید به تدریج او را ادب کند به این ترتیب که نخست موعظه کند و بترساند و تهدید کند و اگر موفق نشد موقع خوابیدن در بستر بى اعتنایى کند و صورتش را برگرداند و یا جدا بخوابد و در حالى که خود در خانه است ، از یک شب تا سه شب او را در خوابیدن تنها بگذارد، و اگر این هم مفید واقع نشد کتک نه چندان سختى بزند به طورى که او را برنجاند اما استخوانى نشکند و جایى از بدنش خونى نشود و حق ندارد به صورتش لطمه اى بزند که از آن نهى شده است .
از رسول خدا (ص ) پرسیدند: (( حق زن بر همسرش چیست ؟ فرمود: وقت غذا، خوراک او را بدهد و به هنگام احتیاج به لباس ، براى او لباس فراهم کند و با او تندى نکند و کتک نزند، مگر – در صورت ضرورت – تنبیه کم آزارى کند و جز در خانه از او جدا نشود.)) (138) مرد، حق دارد که بر زنش خشم بگیرد و به خاطر کوتاهى در امرى از امور دینى تا ده روز و تا یک ماه از او دورى کند.))
مى گویم :
در کتاب کافى از امام صادق (ع ) رسیده است که فرمود: (( زنى خدمت پیامبر (ص ) آمد و از آن حضرت درباره حق شوهر بر زن پرسید، پیامبر (ص ) جواب داد. سپس ‍ سؤ ال کرد: پس حق زن بر شوهر چیست ؟ فرمود: لباس براى پوشیدنش فراهم کند و وقت گرسنگى غذا دهد و اگر خطایى کرد ببخشد. آنگاه پرسید: آیا حق دیگرى جز اینها بر شوهرش دارد؟ فرمود: نه ، آن زن با شنیدن این کلمه گفت : نه به خدا سوگند من هرگز همسر انتخاب نمى کنم ! این جمله را گفت و به راه افتاد. پیامبر (ص ) فرمود: برگرد! آن زن برگشت ، فرمود: خداى متعال مى فرماید: (( و ان یستعففن خیر لهن )) (139).
از آن حضرت درباره حق زن بر شوهرش نقل شده است که فرمود: (( مرد خوراک و لباس زنش را فراهم کند و با او تندى نکند که اگر این کارها را بکند به خدا قسم که حق زن را ادا کرده است .)) (140)
دوازدهم: درباره طلاق
باید توجه داشت که طلاق مباح است ، لیکن در نزد خدا ناپسندترین مباحات است . البته وقتى مباح مى شود که بیهوده باعث اذیت کسى نشود بنابراین اگر زن را طلاق داد در حقیقت او را آزرده است و آزردن دیگرى مجاز نیست . مگر به دلیل جنایتى از جانب آن شخص و یا به مقتضاى ضرورتى از طرف آزار دهنده . خداى متعال فرموده است : (( فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا )) (141)، یعنى در صدد بهانه جویى براى جدایى بر نیایید.
مى گویم :
در کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( چیزى نیست که خداوند حلال کرده باشد و به قدر طلاق در نزد او مبغوض باشد و خداوند دشمن مى دارد کسانى را که زود طلاق مى دهند و زود ازدواج مى کنند.)) (142)
و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( خداوند خانه اى را که در آن ولیمه عروسى داده شود، دوست مى دارد و خانه اى را که در آن طلاق دهند، دشمن مى دارد و چیزى در نزد خدا مبغوض تر از طلاق نیست .)) (143)
غزالى گوید :
(( اگر زن را پدرش مجبور کند، باید مرد او را طلاق دهد، زیرا حق پدر مقدم است . لیکن پدر در صورتى مى تواند او را مجبور به طلاق کند که هدف ناروایى نداشته باشد، اما اگر زن شوهرش را بیازارد و به فامیل همسرش ناسزا گوید جنایتکار است همچنین وقتى که بد خو یا از نظر دینى فاسد باشد.))
مى گویم :
از حضرت امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( آن حضرت زنى داشت که مورد علاقه اش بود. روزى فرا رسید که او را طلاق داد و از این بابت غمگین شد. یکى از موالیانش عرض کرد: فدایت شوم چرا آن زن را طلاق دادید؟ فرمود: من نام على (ع ) را بردم و او از آن حضرت عیبجویى کرد و بد گفت : از این رو نخواستم که پاره اى از آتش جهنم بر بدنم بچسبد!)) (144)
از خطاب بن سلمه نقله کرده اند که گفت : (( خدمت حضرت موسى بن جعفر (ع ) رسیدم در حالى که قصد داشتم از بد اخلاقى زنم به آن بزرگوار شکایت کنم . قبل از این که من چیزى بگویم ، فرمود: پدرم یک بار زن بد اخلاقى را براى من تزویج کرده بود، من خدمت آن حضرت از بدخویى وى شکایت کردم ، به من فرمود: چه چیز تو را مانع از جدایى او شده است ؟ خداوند این را به اختیار تو گذاشته است . پس من با خود گفتم : غم و اندوهم بر طرف شد.)) (145)
غزالى گوید :
(( اگر اذیت از طرف شوهر باشد، زن حق دارد که مبلغى از مال خودش را بپردازد و براى مرد مکروه است که بیش از آنچه داده است از زن بگیرد، زیرا این عمل ظلم و تجاوز به حق زن و نوعى تجارت بر ناموس است . خداى متعال فرموده است : (( فلا جناح علیهما فیما افتدت به )) (146). بنابراین پس گرفتن مبلغى که زن دریافت کرده و حتى کمتر از آن شایسته است . اگر زن از همسرش بدون هیچ آزار و اذیتى درخواست طلاق کند، گنهکار است . رسول خدا (ص ) فرموده است : (( هر زنى که از همسرش بدون چیزى که باعث ناراحتى او شده باشد درخواست طلاق کند، بوى بهشت را استشمام نمى کند.)) (147)؛ و در روایت دیگر: (( بهشت بر او حرام است .)) (148)
پیامبر (ص ) فرمود: (( زنانى که مالى را به شوهر خود مى بخشند تا طلاق بگیرند، منافقند.)) (149)
وانگهى شوهر باید چهار چیز را در طلاق دادن رعایت کند:
(( اول ، آن که زن را در زمان پاکى از عادت ماهیانه طلاق دهد که در آن زمان پاکى همبستر شده باشد، زیرا طلاق در زمان حیض و پاکى که مجامعت صورت گرفته باشد بدعت و حرام است ، هرچند این طلاق انجام مى گیرد به خاطر این که عده چنین طلاقى طولانى است .))
مى گویم :
بلکه قول درست آن است که طلاق در چنین مواردى واقع نمى شود، چنان که علماى شیعه اتفاق نظر دارند، و روایات صریح از اهل بیت (ع ) در این باره رسیده است ، مگر طلاق زن غیر مدخوله و باردار و زنى که به حد حیض نرسیده و زنى که یائسه شده و از حد حیض گذشته و زنى که شوهرش ناپیداست و کسى از او خبر ندارد، طلاق این قبیل زنان به هر حال جایز است .
غزالى گوید :
(( دوم ، آن که به یک طلاق اکتفا کند و بین سه طلاق در یک مجلس جمع نکند.))
مى گویم :
از نظر ما (فقهاى شیعه ) این شرط بى معنى است ، زیرا اگر هزار طلاق هم در یک مجلس بدهد، جز یکى واقع نمى شود، به طورى که از اهل بیت (ع ) وارد شده است ؛ بنابراین بهتر بود که به جاى این شرط، وقوع طلاق در حضور دو شاهد عادل را مى آورد، همان طورى که خداى تعالى فرموده است : (( و اشهدوا ذوى عدل منکم (150) و در این باره ، بر خلاف قول عامه ، نصوص و روایات زیادى از اهل بیت عصمت صلوات اللّه علیهم ، رسیده است .
غزالى گوید :
(( سوم آن که در اقدام به طلاق ، سخت نگیرد و سرزنش نکند بلکه مقدارى نرمش ‍ به خرج دهد و مدارا کند و دل زنش را با دادن هدیه اى بر خلاف میل قلبى و ناخواسته ، به دست آورد به خاطر این که با رنج طلاق دل او را رنجانده است خداى تعالى مى فرماید: (( و متعوهن )) (151) و این دادن هدیه ، در صورتى که مهریه در اصل ازدواج نداده باشد، واجب باشد.
از آن حضرت نقل شده است که فرمود: سه کس اند که دعاى آنها به خودشان بر مى گردد: یکى از آنها مردى است که بر زنش نفرین مى کند در حالى که نسبت به زنش ستم روا مى دارد، گفته مى شود: مگر ما امر آن زن را در اختیار تو قرار ندادیم ؟)) (152)
غزالى گوید :
(( مقصود از این مطالب بیان آن است که طلاق امر مباحى است و خداوند متعال هم در جدایى و هم در ازدواج و عده بى نیازى داده و فرموده است :
(( و انکحوا الایامى منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان ینکحوا فقرآء یغنهم اللّه من فضله . )) (153)
و فرموده است : (( و ان یتفرقا یغن اللّه کلا من سعته )) (154)
چهارم ، راز زنش را نه در طلاق فاش کند و نه در ازدواج ، زیرا درباره فاش کردن راز زنان در خبر صحیح وعده عذاب بزرگ داده شده است .(155)
از یکى از صالحان نقل شده است که مى خواست زنش را طلاق دهد، پرسیدند چه چیز دل تو را نسبت به او بد کرد؟ گفت : آدم عاقل ، پرده از راز همسر خودش بر نمى دارد؛ و پس از آن که او را طلاق داد، پرسیدند: چرا او را طلاق دادى ؟ در جواب گفت : مرا چه کار به زن دیگرى ؟!
این بود مطالب مربوط به شوهر.
قسم دوم از این باب درباره حقوق شوهر بر زن و بیان کافى راجع به آن
براستى نکاح نوعى بردگى است و زن برده مرد است و باید از شوهر، هر چه بخواهد در تمام امورى که مربوط به زن است ، امورى که مستلزم معصیت نباشد، بدون قید و شرط اطاعت کند. در بزرگداشت حق شوهر نسبت به زن ، اخبار زیادى رسیده است . رسول خدا (ص ) مى فرماید: (( هر زنى که از دنیا برود و همسرش از او خشنود باشد، وارد بهشت مى شود.)) (156) در این روایت امام (ع ) اطاعت شوهر را در ردیف واجبات اساسى اسلام آورده است .
مى گویم :
اخبارى که غزالى در این باب نقل کرده ، بیشترشان از طریق اهل بیت (ع ) – با تفاوت در عبارت – نقل شده است و ما از کتابهاى شیعه – رحمهم اللّه – بعلاوه روایاتى که قریب به آنهاست ، از قول ائمه (ع ) نقل مى کنیم چون اعتماد به اینها بیشتر است .
مى گویم :
در کافى از قول حضرت صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( مردى از انصار در زمان رسول خدا (ص ) براى کار لازمى از خانه بیرون رفت و با زنش شرط کرد که تا برگردد حق ندارد از خانه بیرون رود، مى گوید: پدر زن مریض شد، زن کسى را نزد رسول خدا (ص ) فرستاد و گفت : همسرم از خانه بیرون رفته و از من پیمان گرفته است که تا بر مى گردد از خانه بیرون نروم و اکنون پدرم مریض شده ، اجازه مى فرمایید از او عیادت کنم ؟ رسول خدا (ص ) فرمود: خیر، در خانه ات بنشین و از دستور شوهرت اطاعت کن . مى گوید: بیمارى پدرش شدت یافت ؛ دوباره آن زن کسى را نزد پیامبر (ص ) فرستاد و پرسید که اجازه مى فرمایید، عیادت کنم ؟ فرمود: در خانه ات بنشین و به دستورى شوهرت عمل کن . مى گوید: تا این که پدرش مرد، کسى را نزد پیامبر (ص ) فرستاد که پدرم مرده است ، حال اجازه مى دهى که بر او نماز بخوانم ؟ فرمود: خیر، در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن . مى گوید: آن مرد را دفن کردند، رسول خدا (ص ) به آن زن پیغام داد که خداوند به خاطر اطاعت کردن از شوهرت تو و پدرت را آمرزید.)) (157)
و از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( رسول خدا (ص ) براى زنان سخنرانى کرد و فرمود: اى توده زنان ، صدقه دهید هر چند از زر و زیورتان است ، اگر چه یک خرما و یا نصف خرما باشد، زیرا بیشتر شما هیزم جهنمید، به خاطر آن که زیاد نفرین مى کنید و نسبت به همنشینتان ناسپاسید. زنى از قبیله بنى سلیم که زن عاقلى بود عرض کرد: یا رسول اللّه ! مگر ما آن مادرانى نیستیم که حامله مى شویم و پس از وضع حمل شیر مى دهیم ؟ مگر این دختران ارزشمند و خواهران مهربان از ما نیستند؟ رسول خدا (ص ) فرمود: چرا شما زنان ، مادرانى هستید که به فرزندان حامله مى شوید و آنها را شیر مى دهید و دلسوزى مى کنید، اگر نبود رفتارى که زنان با شوهرانشان دارند، هر آینه هیچ زن نمازگزارى وارد آتش دوزخ نمى شد.)) (158)
غزالى درباره جمله (( (( و تکفرن العشیر)) )) در حدیث امام (ع ) مى گوید: یعنى با همسرى که معاشرت دارد، ناسپاسى مى کند.
مى گویم :
از ابوجعفر (امام باقر (ع )) است که فرمود: (( روز عید قربان رسول خدا (ص ) سوار بر شتر برهنه اى بیرون شهر مدینه رفت و بر گروهى از زنان گذر کرد و ایستاد؛ سپس ‍ فرمود: اى گروه زنان ، صدقه بدهید و از شوهرانتان اطاعت کنید، زیرا اکثر شما در آتش دوزخید. وقتى که زنان این سخن را از پیامبر (ص ) شنیدند، گریه کردند، سپس ‍ زنى از زنان روبه پیامبر (ص ) کرد و گفت : یا رسول اللّه در آتش دوزخ با مردمان کافر خواهیم بود؟ به خدا سوگند که ما کافر نیستیم تا از اهل آتش باشیم ، رسول خدا (ص ) در پاسخ آن زن فرمود: شما به حق شوهرانتان ناسپاسید.)) (159)
در روایت صحیح از قول آن حضرت رسیده است که فرمود: (( زنى خدمت پیامبر (ص ) رسید، عرض کرد: یا رسول اللّه ! حق شوهر بر زن چیست ؟ فرمود: آن است که از او اطاعت کند و نافرمانى نکند، و از خانه او چیزى بدون اجازه ، صدقه ندهد و روزه مستحبى نگیرد مگر به اذن او، و به هنگام نیاز او را از وجود خویش متمتع کند، هر چند در پشت پالان شترى باشد و از خانه اش بدون اجازه او بیرون نرود، زیرا اگر بدون اذن او بیرون رود، فرشتگان آسمان و زمین و فرشتگان غضب و رحمت او را لعنت مى کنند تا وقتى که به خانه اش برگردد. عرض کرد: یا رسول اللّه ! چه کسى بیش ‍ از همه ، بر زن حق دارد؟ فرمود: شوهرش …))
از آن حضرت است که فرمود: هر زنى که شب را به صبح رساند در حالى که شوهرش بحق از او خشمگین باشد، نمازى از او پذیرفته نمى شود تا وقتى که شوهرش راضى شود و هر زنى که خودش را براى غیر شوهرش خوشبو کند، نمازى از او قبول نمى شود تا وقتى که غسل کند همان گونه که غسل جنابت مى کند.)) (160)
در کتاب کافى از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود: (( گروهى خدمت رسول خدا (ص ) رسیدند و عرض کردند: یا رسول اللّه ما مردمانى را دیدیم که یکدیگر را سجده مى کردند؛ رسول خدا (ص ) فرمود: اگر من بنا بود دستور دهم که کسى کس ‍ دیگرى را سجده کند، هر آینه دستور مى دادم که زن ، شوهرش را سجده کند.(161)
از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (( زنى خدمت حضرت رسول (ص ) رسید و عرض کرد: شوهر چه حقى بر زنش دارد؟ فرمود: نیاز او را برآورده کند هرچند که پشت پالان شتر باشد و چیزى به کسى ندهد مگر به اذن او، و اگر بدون اجازه شوهر چیزى بدهد، گناهش به گردن او و اجر و پاداشش مال شوهر است . و دیگر این که شبى را به صبح نرساند در حالى که شوهرش از او خشمگین باشد…))
در روایتى آمده است : (( باید زن براى شوهرش خود را بهترین عطرها معطر کند و بهترین لباسهایش را بپوشد و بهترین آرایشها را بکند و صبح و شام خودش را بر شوهرش ، عرضه کند و حقوق شوهر بر زن بیشتر از اینهاست .)) (162)
از آن حضرت است : (( زن بدون اجازه شوهرش ، حق آزاد کردن برده ، صدقه دادن بخشیدن چیزى به کسى و نذر کردن از مال خودش ندارد مگر در مورد زکات و یا احسان به پدر و مادر و یا براى صله رحم (که نیازى به اذن شوهر ندارد).(163)
غزالى گوید :
(( بنابراین حقوق مرد بر زنش بسیار است . و مهمترین آنها دو چیز است : یکى آن که خودش را حفظ کند و از نامحرم بپوشد و دیگر آن که بیش از حد نیاز درخواست نکند و از مصرف مالى که شوهر از راه حرام به دست آورد بپرهیزد. زنان قدیم همین روش را داشتند؛ وقتى که مرد از منزلش بیرون مى رفت ، زن و دخترش به او مى گفتند: مبادا کسب حرام کنى که ما بر گرسنگى و سختى صبر مى کنیم اما بر آتش ‍ دوزخ نمى توانیم صبر کنیم .
مردى از پیشینیان عازم سفر شد، همسایه ها راضى به مسافرت او نبودند به همسرش گفتند: با این که او براى تو خرجى نگذاشته است ، چرا تو راضى شدى که او به سفر برود؟ زن گفت : از زمانى که من او را شناختم او روزى خوار بوده است ، نه روزى دهنده ولى من پروردگار روزى دهنده اى دارم ؛ اکنون روزى خوار مى رود اما روزى دهنده مى ماند.
رابعه دختر اسماعیل به احمد بن ابى الحوارى پیشنهاد ازدواج داد اما احمد به خاطر عبادتى که داشت راضى نشد و به او گفت : به خدا قسم که من به دلیل گرفتارى به حال خودم میلى به زنان ندارم . رابعه در جواب گفت : به خدا سوگند که من به خودم مشغولترم تا شما و تمایلى هم به ازدواج ندارم ، اما از همسر قبلى ام به من مال زیادى به ارث رسیده است مى خواستم آنها را بین برادران تو تقسیم کنم و به وسیله تو افراد شایسته را شناسایى کنم و آن راهى به سوى خدا باشد. احمد گفت : مگر استادم اجازه دهد. به ابوسلیمان دارانى مراجعه کرد که او را از ازدواج منع مى کرد و مى گفت : هرکس از یاران ما ازدواج کرد اوضاعش دگرگون شد. دارانى وقتى که سخنان رابعه را از احمد شنید، گفت : با او ازدواج کن ، که او ولى خداى سبحان است و این سخن او، کلام صدیقین است . احمد مى گوید: من با رابعه ازدواج کردم و در میان خانه ما یک پایه گچى بود، این پایه از آب دست کسانى که پس از خوردن غذا دستشان را روى آن مى شستند و با عجله مى خواستند بیرون روند، و نیز از آب دست کسانى که دستشان را با اشنان مى شستند، از بین رفت . احمد گفت : بعد از او من با سه زن ازدواج کردم و او بهترین غذاها را به ما مى خورانید و مرا معطر مى کرد و مى گفت : برو با نشاط و قوت به همسرانت برس و این رابعه در میان مردم شام ، نظیر رابعه عدویه در بین مردم بصره بود.
از جمله واجباتى که بر عهده زن است ، آن است که در مال شوهر ولخرجى نکند بلکه از آن نگهدارى کند؛ رسول خدا (ص ) فرمود: (( براى زن حلال نیست که از خانه شوهر بدون اجازه او اطعام کند مگر خرمایى را که مى ترسد، فاسد شود. بنابراین اگر با رضایت شوهر اطعام کند، اجر و پاداشى همانند او دارد و اگر بدون اجازه او اطعام کند، اجر و پاداشش مال شوهر و گناهش به گردن او خواهد بود.)) (164)
از جمله حقوق زن بر پدر و مادر آن است که به او حسن معاشرت و آداب زندگى با شوهر را بیاموزند همان گونه که در روایت آمده است اسماء بن خارجه فزارى مواقع ازدواج دخترش به او گفت : تو از لانه اى که در آن زندگى مى کردى بیرون شدى و به جانب بسترى مى روى که آشنا نبودى و به سوى همدمى مى روى که با او انس ‍ نداشتى . تو در برابر او زمین باش و او براى تو آسمان ؛ تو براى او گهواره و او براى تو تکیه گاه باشد؛ تو براى او کنیز باش تا او هم غلام تو باشد؛ زیاد خودت را به او نچسبان تا بر تو خشم نگیرد و آن قدر فاصله نگیر تا فراموشت کند. اما اگر او به تو نزدیک شد تو هم نزدیک شو و اگر فاصله گرفت تو نیز از او فاصله بگیر؛ قواى بویاى ، شنوایى و بینایى اش را پاس دار که جز بوى خوش از تو استشمام نکند و جز خوبى از تو خشنود و جز به زیبایى زیبایى تو را نبیند.
مردى به همسرش مى گفت :
نسبت به من عفو و چشم پوشى داشته باش تا مورد محبت و علاقه دائمى من باشى و هنگامى که خشمگینم در موقع قهر و سلطه من حرف نزن ، و یک باره چنان که دف را به صدا مى آورى مرا به صدا درنیاور، زیرا که تو بى خبرى از حال کسى که دور افتاده است ! همانا من دیده ام که محبت و دوستى وقتى که با اذیت و آزار در قلب جمع شوند، محبت درنگ نکرده ، از میان مى رود و چنان از بین مى رود که دوباره نمى توانى آن را بازگردانى ، چنان که شکاف موجود در سنگ سخت ممکن نیست دوباره به هم بیاید و درست شود.(165)
سخن کامل و جامع درباره وظیفه و ادب زن بدون طول و تفصیل آن است که در میان خانه بنشیند و سرگرم کار (کنار دوک و چرخ ریسندگى خود) باشد، زیاد بالا نرود و با همسایه ها کم حرف بزند و جز در موارد ضرورى به خانه آنها نرود و در حضور و غیاب شوهر، او را پاس بدارد و در تمام کارهایش در پى خوشحالى و مسرت همسرش باشد، در مورد عفت خود و مال شوهر به او خیانت نکند و از خانه بیرون نرود، و اگر رفت به صورت پوشیده در هیاءتى که جلب توجه نکند، در پى جاهاى خلوت بوده باشد نه خیابانها و بازارها مبادا بیگانه اى صداى او را بشنود و یا شخصا او را بشناسد، در موارد نیاز مبادا به دوست شوهرش ، خود را معرفى کند، بلکه به هر کسى که گمان مى کند او را مى شناسد، خود را ناشناخته بگیرد؛ همتش ‍ اصلاح امور خویش و تدبیر منزل باشد؛ به روزه و نمازش توجه کند؛ وقتى که دوست همسرش در منزل را زد و اجازه ورود خواست ، در صورتى که شوهرش در خانه نیست حق ندارد چیزى از او بپرسد و به خاطر حمیت نسبت به خود و شوهرش نباید با او گفتگو کند و به آنچه خداوند روزى کرده ، نسبت به همسرش ‍ قانع باشد و حق شوهرش را بر حق خود و سایر خویشاوندان مقدم بدارد، همیشه تمیز و پاکیزه و در هر حال آماده بهره بردارى باشد که اگر شوهرش خواست ، برخوردار شود؛ به فرزندانش دلسوز باشد و به لباس آنها توجه کند، زبانش را از دشنام به فرزندان و برگرداندن حرف شوهر نگه دارد، پیامبر (ص ) فرموده است : (( من با زن گندمگون که علاقمند به فرزندان باشد مانند این دو (در حالى که انگشتانش را به هم متصل کرده بود) هستیم ، یعنى زنى که از شوهر بیوه شده و به خاطر دخترانش بیوه مانده تا آنها همسر گزیده و جدا شده و یا مرده اند.)) (166)
از جمله آداب زن آن است که هر چه مى تواند در منزل خدمت کند و به زیبایى و جمال خودش به شوهر فخر فروشى نکند و شوهرش را به خاطر زشتى سرزنش ‍ ننماید.
آورده اند که اصمعى مى گوید: وارد بادیه شدم دیدم ، زنى از زیباترین زنان ، همسر مردى از بدشکلترین مردان است ، گفتم : آیا راضى هستى که همسر چنین مردى باشى ؟ گفت : خاموش باش حرف نادرستى زدى ، شاید او بین خود و خدایش ‍ بهترین کس باشد شاید من بین خود و آفریدگار خودم بد عمل کرده باشم خداوند همسرى او را مجازات من قرار داده باشد و آیا من نباید راضى به رضاى خدا باشم ؟ به این ترتیب مرا خاموش کرد.
از جمله آداب زن ، آن است که همواره در صلاح و آراستگى باشد، در نبودن شوهرش گرفته و در وقت حضور همسر به شوخى و گشاده رویى و اسباب و عوامل لذت رو آورد، و سزاوار است که هیچگاه شوهرش را نیازارد. از پیغمبر (ص ) نقل شده است : (( هیچ زنى در دنیا همسرش را نمى آزارد مگر این که همسر حورالعین وى مى گوید: خدا تو را بکشد او را میازار او اکنون نزد تو غریب است و نزدیک است که از تو جدا شود و نزد ما بیاید.)) (167) از جمله حقوق نکاح که بر زن واجب است آن است که وقتى شوهرش از دنیا رفت چهار ماه و ده روز عده نگاه دارد، و منتظر بماند و براى او سوگوار باشد به این ترتیب که در این مدت از بوى خوش و زر و زیور اجتناب کند و بیش از این عزادار نماند. زینب دختر ام سلمه مى گوید: بر ام حبیبه همسر پیامبر (ص ) وقتى که پدرش ابوسفیان بن حرب مرده بود، وارد شدم ، عطرى طلبید که در آن مقدارى خلوق (168) و یا چیز دیگرى بود، کنیزى بر بدن او مالید و بعد مقدارى به گونه هایش زد، آنگاه گفت : به خدا سوگند من به بوى خوش ‍ نیازى ندارم جز این که از رسول خدا (ص ) شنیدم که مى فرمود: (( روا نیست براى زنى که به خدا و روز جزا ایمان دارد، بیش از سه روز براى مرده عزادار باشد مگر براى شوهر که چهار ماه و ده روز باید سیاه بپوشد)) (169) و باید تا آخر عده ساکن خانه باشد و حق ندارد به نزد فامیلش منتقل شود و جز در موارد ضرورى بیرون نرود.

پی نوشت :

77- این حدیث را ابن حبان از قول انس جزو احادیث ضعیف آورده است در صورتى که – به طورى که در المغنى آمده است – همین حدیث را از قول شعبى با اسناد صحیح جزو روایات موثق نقل کرده است .
78- این حدیث را بخارى در صحیح خود، ج 7، ص 30، و مسلم در صحیح ، ج 4، ص 144، و نسایى در سنن ، ج 6، ص 137 نقل کرده اند.
79- این حدیث را ابن ماجه در سنن خود، به شماره 1909 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 3 روایت کرده اند.
80- سمعه ، یکى از صفات رذیله است که ریاکار عمل خود را به نحوى به گوش مردم مى رساند. – م .
81- این حدیث را ترمذى در سنن ، ج 5، ص 4 کتاب خود آورده و مى گوید: این حدیث جز از قول زیاد بن عبداللّه از کس دیگرى نقل نشده و پر از مطالب عجیب و باور نکردنى است ، و ابن ماجه نیز این حدیث را با عبارت دیگرى از قول ابوهریره به شماره 1915 در کتاب خود نقل کرده است .
82- ص / 39: این بخشش ماست ، اینک بى حساب به هر که مى خواهى بده و یا نده .
83- حشر / 7: آنچه پیامبر دستور دهد (منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهى کند واگذارید.
84- این حدیث در کافى ، ج 6، ص 281، آمده است ، مؤ لف – خدایش بیامرزد – در کتاب وافى مى گوید: مقصود امام (ع ) آن است که همان طور که خداوند به سلیمان (ع ) گشایش و اختیار داد یعنى اختیار داشت از نعمتهاى خدا داده ، به دیگران بدهد و یا ندهد همچنین به حضرت محمّد (ص ) وسعت و اختیار داده تا هرچه را بخواهد فرمان دهد، هر چند که هر دوى آنها مطابق وحى و الهام الهى عمل مى کردند زیرا عمل ایشان منافاتى ندارد، چون اراده ایشان در همه چیز اراده خداست و نیز وحى به امر کلى در حقیقت وحى به جزء جزء آن است ، وانگهى اطعام امام (ع ) به صورتى که ذکر شد از مواردى نبوده که پیامبر نهى کرده باشد، بنابراین عمل مباحى بوده و یا از جمله چیزهایى بوده که پیامبر آورده بوده است . پس سنت بوده و عیبى نداشته است . احتمال دارد که مقصود امام (ع ) آن باشد که پیروى شما از ما و عمل بر طبق اوامر و نواهى ما همانند پیروى از پیامبر و عمل به اوامر و نواهى او بر شما واجب است و شما حق ندارید که از کارهاى ما عیبجویى کنید، زیرا ما اوصیاء و جانشینان او هستیم و اراده ما همچون اراده پیامبر در اراده خدا مستهلک است ، از این رو آن حضرت این مطلب را از باب تقیه سر بسته و به طور اجمال فرموده است .
85- کافى ، ج 6، ص 281.
86- کافى ، ج 6 ص 281.
87- همان ماءخذ، ص 282.
88- همان ماءخذ، ص 381.
89- این حدیث را ابن ماجه ، به شماره 1896 نقل کرده است .
90- نساء / 19: با زنان با انصاف و خوشرفتار باشید.
91- نساء / 21: در صورتى که در برابر عقد زوجیت از شما عهد محکمى (مهر) گرفته اند.
92- نساء / 36: و دوست موافق .
93- اول این حدیث را احمد بن حنبل از قول امّ سلمه در مسند، ج 6، ص 290 و ذیل آن را که در حدیث حجه الوداع آمده است ابن هشام در سیره نبویه ، ج 2، ص 604، روایت کرده است .
94- این حدیث را طبرسى در مکارم الاخلاق ، ص 245، نقل کرده و در آنجا (( ثواب آسیه بنت مزاحم )) آمده است .
95- در صحیح مسلم ، ج 7، ص 76 آمده است : (( کسى را مهربان تر از پیامبر (ص ) به خانواده خود ندیدم )) بغوى (( کودکان )) را نیز افزوده است .
96- این حدیث را ترمذى در سنن ، ج 5، ص 110 و بغوى نیز در کتاب مصابیح ، ج 2، ص 36 نقل کرده و چنان که در مجمع الزوائد آمده احمد نیز آن را نقل کرده است .
97- این حدیث را بزاز به عبارت دیگر نقل کرده به طورى که در مجمع الزوائد، ج 4، ص 303 آمده در طریق این حدیث مصعب است که وى ضعیف مى باشد.
98- عراقى مى گوید: این حدیث را ابوبکر بن لال در مکارم الاخلاق از قول ابوهریره به سند ضعیفى نقل کرده است . مى گویم : سیوطى در درالمنثور، ج 6، ص 252 از احمد و عبد بن حمید و ابن ابى حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر از شهر بن حوشب نقل کرده مى گوید: عبدالرحمن بن غنم از پیامبر (ص ) نقل کرده فرمود: جواظ، جعظرى و عتل زنیم وارد بهشت نمى شوند مردى از مسلمین پرسید: جواظ، جعظرى و عتل زنیم کیستند؟ رسول خدا (ص ) فرمود: جواظ کسى است که جمع مى کند و به کسى نمى دهد که مشمول سوره (معارج / 16) آتش ‍ دوزخ بر او شعله ور است تا سر و صورت و اندامش را بسوزاند. اما جعظرى کسى است که سخن درشت گوید، خداى تعالى فرموده است : (( لطف خدا تو را با مردم مهربان کرد در صورتى که اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از اطراف تو پراکنده مى شدند.)) (آل عمران / 159)، اما عتل زنیم ، آدم تندخو، شکم گنده کسى که زیاد مى خورد و مى آشامد و به مردم ظلم و ستم فراوان روا مى دارد.
99- قلم / 13: و با این همه خشن است و حرام زاده .
100- این خبر چند بار قبلا ذکر شده است .
101- بر مدرک این حدیث دست نیافتم .
102- نساء / 119.
103- یوسف / 25.
104- کافى ، ج 5، ص 514، شماره 1: معناى جمله آن است که زنان موقع خشم کافرند و جلو چشم خود را نمى توانند بگیرند و خویشتن دار نیستند سخنانى به زبان جارى مى کنند که باعث کفر – اصطلاحى و یا به معناى نافرمانى – مى شود.
105- همان ماءخذ، ص 516؛ معناى (( مخالفت در کارهاى خوب )) آن است که نوعى از کار نیک را به نوع دیگر تبدیل کنند و یا این که در امور مستحبى مخالفت کنند تا طمعش بریده شود، در این صورت ترک اولى شده است .
106- به نهج البلاغه کلام امام (ع )؛ پس از جنگ جمل در نکوهش زنان ، به شماره 78 مراجعه کنید.
107- کافى ، ج 5، ص 517.
108- کافى ، ج 5، ص 517.
109- عراقى گوید: این حدیث را دیلمى در مسند الفردوس از حدیث ابوهریره به سند ضعیفى نقل کرده است ، و طبرانى به عبارت دیگرى آن را از حدیث فضاله بن عبید چنین نقل کرده است : (( سه چیز از مصائب است – از جمله نام برده است – زنى که اگر حاضر باشد تو را بیازارد و اگر از او دور باشى به تو خیانت کند.)) سند این حدیث خوب است .
110- این حدیث را مسلم در صحیح خود، ج 2، ص 23 و بخارى در، ج 1، ص 160 و اعلام الورى ، ص 141 نقل کرده اند.
111- تحریم / 4: اگر شما دو تن توبه کنید، دلهاى شما گرایش خواهد یافت .
112- این حدیث را بیهقى در سنن کبرى ، ج 10، ص 118 به نقل از بخارى و احمد، در ج 5، ص 38، 43 و 45 و نسائى در سنن ، ج 8، ص 228 و ترمذى در سنن ، ج 9، ص 119 کتاب خود نقل کرده اند.
113- این حدیث را طبراین در کتاب الاوسط از حدیث جابر چنین نقل کرده است : (( پیامبر (ص ) از پى گیرى لغزشهاى زنان نهى کرده است .)) – (المغنى ) و در کتاب الاحیاء آمده است : (( از ورود ناگهانى بر زنان نهى فرموده است .))
114- این حدیث را احمد از حدیث عبداللّه بن عمر در ج 2، ص 104 از مسند خود نقل کرده است .
115- کافى ، ج 5، ص 499، شماره 4.
116- این حدیث را مسلم در ج 5، ص 178 کتاب خود نقل کرده است .
117- کافى ، ج 5، ص 513، باب مداراه الزوجه .
118- این حدیث را دارمى در ج 2، ص 149 کتاب خود و حاکم در مستدرک ، ج 1، ص 418 و ابوداوود و نسائى و احمدو طبرانى – به طورى که در مجمع الزوائد، ج 4، ص 329 آمده – در کتب خود نقل کرده اند.
119- حجرات / 12: همانا بعضى از گمانها گناه است .
120- صحیح بخارى ، ج 7، ص 45 و ترمذى ، سنن ، ج 5، ص 114.
121- کافى ، ج 5، ص 536.
122- کافى ، ج 5، ص 536.
123- کافى ، ج 5، ص 536.
124- کافى ، ج 5، ص 536.
125- کافى ، ج 5، ص 536.
126- این حدیث را بزاز و دارقطنى در افراد – به طورى که در المغنى آمده – از حدیث على (ع ) به سند ضعیف نقل کرده اند و ابونعیم در حلیه از قول انس به عبارت دیگر روایت کرده است .
127- به صحیح مسلم ، ج 2، ص 32 و صحیح بخارى ، ج 1، ص 207 باب (( خرج النساء الى المساجد )) مراجعه کنید.
128- کافى ، ج 5، ص 538.
129- کافى ، ج 5، ص 538.
130- اعراف / 32: بخورید و بیاشامید و زیاده روى نکنید.
131- اسراء / 29: نه هرگز (در خرج و صرف ) دست خود را محکم بسته دار و نه بسیار باز و گشاده بدار (و ولخرجى کن ).
132- این خبر، در صفحات قبل گذشت .
133- این حدیث را مسلم در صحیح ، ج 3، ص 78 از قول ابوهریره نقل کرده است .
134- تحریم / 6: خودتان را و اعضاى خانواده تان را از آتش دوزخ باز دارید.
135- به صحیح بخارى ، ج 7، ص 43 و سنن دارمى ، ج 2، ص 144 و مسند احمد، ج 6، ص 114 مراجعه کنید.
136- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 492 و ابن ماجه به شماره 1969 و تزمذى در سنن ، ج 5، ص 80 و نسایى در سنن ، ج 7، ص 63 کتاب خود نقل کرده اند.
137- نساء / 129: شما هرگز نمى توانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند که حریص بر عدالت باشید.
138- این حدیث را ابن ماجه به شماره 1971 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 80 و نسایى در سنن ، ج 7، ص 64 کتاب خود نقل کرده اند.
139- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 494 با عبارت دیگر نقل کرده و به مصابیح السنه بغوى ، ج 2، ص ‍ 34 و 35 مراجعه کنید.
140- کافى ، ج 5، ص 511، آیه 60، از سوره نور: اگر پاکدامنى و تقوا پیشه کنند براى ایشان بهتر است . در تفسیر آیه گفته اند: زنانى که از زایمان و عادت ماهیانه بازنشسته شده اند و امید ازدواج ندارند، تقوا داشتن از طریق پوشیدن لباسهاى گشاد، بهتر از نپوشیدن است هر چند که تکلیف از ایشان برداشته است . على بن ابراهیم مى گوید: یعنى نباید در انظار مردان ظاهر شوند علامه مجلسى پس از نقل این سخن در مرآه الکلام مى گوید: احتمال دارد که مقصود از استعفاف بیرون نرفتن از منزل و در مجالس مردان حاضر نشدن و نگفتن سخنان ناروا باشد که براى آنها بهتر است ، اما تفسیر استعفاف به ازدواج کردن – چنان که از ظاهر خبر بر مى آید – با اول آیه نمى سازد، زیرا سخن درباره زنانى است که از ازدواج ناامیدند.
141- همان ماءخذ، همان صفحه ، شماره حدیث 5.
142- نساء / 34: اگر زنان فرمان بردند، بر آنها بهانه نجویید.
143- کافى ، ج 5، ص 54. در النهایه مى گوید: (( ان اللّه لایحب الذواقین )) ، یعنى خداوند دوست ندارد کسانى را که زود ازدواج مى کنند و زود طلاق مى دهند.
144- همان ماءخذ، ص 54، شماره 3.
145- همان ماءخذ، ص 55، (( باب تطلیق المراءه الغیر الموافقه . ))
146- کافى ، ج 6، ص 55، (( باب تطلیق المراءه الغیر الموافقه . ))
147- بقره / 229: در آنچه زن به عوض خویش دهد، گناهى بر آنها است . ))
148- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 516 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 162 و دارمى در سنن ، ج 2، ص ‍ 162 از قول ثوبان نقل کرده اند.
419- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 516 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 162 و دارمى در سنن ، ج 2، ص ‍ 162 از قول ثوبان نقل کرده اند.
149- این حدیث را نسائى در سنن ، ج 6، ص 168 از قول ابوهریره و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 162 از قول ثوبان نقل کرده اند.
150- طلاق / 3: و دو تن عادل از خودتان را گواه بگیرید.
151- بقره / 236: بهره ورشان کنید.
152- همان ماءخذ، همان صفحه ، شماره 4.
153- نور / 32: زنان و مردان مجرد و غلامان و کنیزان شایسته خود را به همسرى یکدیگر درآورید. اگر تنگدست باشند، خداوند از کرم خویش توانگرشان کند.
154- نساء / 130: و اگر با طلاق از یکدیگر جدا شوند، خداوند همه را از گشایش خویش بى نیاز کند.
155- مسلم ، در صحیح خود، ج 4، ص 157 آورده است : (( بزرگترین امانت روز قیامت در نزد خدا آن است که مرد راز خودش را به زن ، و زن راز خودش را به مرد بگوید، آنگاه مرد، راز زنش را فاش کند.))
156- این حدیث را ابن ماجه به شماره 1854 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 110 از حدیث ام سلمه نقل کرده و مى گوید: این حدیث حسن و غریب است .
157- کافى ، ج 5، ص 513.
158- همان ماءخذ، ص 514.
159- همان ماءخذ، همان صفحه .
160- کافى ، ج 5، ص 507.
161- کافى ، ج 5، ص 507.
162- کافى ، ج 5، ص 508.
163- همان ماءخذ، ص 514، مشهور – به طورى که مجلسى (رحمه اللّه ) در مرآه العقول نقل کرده است – این حدیث را حمل بر استحباب کرده اند.
164- مسلم در صحیح ، ج 3، ص 90 و ابوداوود در سنن ، ج 1، ص 392 این حدیث را از حدیث عایشه نقل کرده اند: (( هرگاه زنى از خانه شوهرش بدون ایجاد مفسده ، چیزى را انفاق کند، اجر انفاق از او و اجر کسب آن مال از آن شوهر خواهد بود…)) و در سنن ابى داوود، ج 1، ص 392 از قول سعد آمده ، مى گوید: وقتى که زنان با رسول خدا (ص ) بیعت کردند زن مجلله اى از زنان قبیله مضر برخاست و عرض کرد: یا نبى اللّه ! ما زنان که از مال پدران و فرزندانمان (از مال شوهرمان ) مى خوریم و سربار آنان هستیم (ابوداوود مى گوید: به نظر من در این حدیث ، و شوهرانمان بوده است ) آیا از اموال ایشان چه چیزهایى بر ما حلال است ؟ پیامبر (ص ) فرمود: چیزهایى تازه را هم مى توانید بخورید و هم به دیگران هدیه کنید)) . ابوداوود مى گوید: کلمه (( (( رطب )) )) به فتح راء و سکون طاء شامل نان ، سبزى و خرماست . در سنن کبراى بیهقى ، ج 4، ص 194 از لیث بن ابى سلیم از قول عطا به نقل از این عمر از پیامبر (ص ) در حق مرد بر زنش آمده ، مى گوید: (( زن حق ندارد چیزى بدون اجازه او بدهد، اگر داد اجرش مال شوهر و گناهش به گردن اوست .))
165- در کتاب احیاءالعلوم بعد از شعر دوم ، این بیت را افزوده است : (( مبادا زیاد گله و شکوه کنى که بى تاءثیر شده و از بین مى رود و از دلم مهر و محبت تو بیرون رود چرا که دلها دگرگون مى شوند.)) و شعر آخر را در آن جا نیاورده است .
166- این حدیث را ابوداوود در سنن ، ج 2، ص 631 از حدیث عوف بن مالک اشجعى به سند ضعیفى نقل کرده است .
167- این حدیث را ابن ماجه به شماره 2014 و ترمذى در سنن ، ج 5، ص 122 کتاب خود نقل کرده و مى گوید: این حدیث حسن اما غریب است .
168- نوعى عطر که مخلوطى از مواد، مختلف است و عمده اجزاى آن زعفران مى باشد.
169- این حدیث را بخارى در صحیح ، ج 2، ص 94 و مسلم در صحیح ، ج 4، ص 202 و ابوداوود در سنن ، ج 1،
منبع: کتاب (( محجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء ))

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید