آداب ازدواج (1)

آداب ازدواج (1)

نویسنده: فیض کاشانی
سپاس خداى را که تیرهاى اندیشه درباره شگفتیهاى آفرینش او به جایى نرسد، و عقل و خرد به هنگام تفکر در بدایع نخستینش جز آنکه سرگردان و متحیر بماند، راه به جایى نبرد، در صورتى که همواره نعمتهاى لطیف او براى جهانیان یکى پس از دیگرى ، چه بخواهند و چه نخواهند استمرار دارد؛ و از جمله الطاف زیبایش آن است که از آب بشرى را آفرید و او را وابسته و خویشاوند قرار داد و بر مخلوقات شهوت را مسلط کرد تا بدان وسیله ناخواسته وادار به تولید مثل شوند و از این راه به حکم جبر و بدون اختیار نسلشان باقى بماند؛ وانگهى مساءله انساب را مهم شمرده و به آن ارج نهاده است و بدان وسیله زنا را حرام داشته و به خاطر منع و جلوگیرى از آن این عمل را سخت زشت شمرده و ارتکاب آن را هرزگى و کار زشت دانسته است و مردم را به ازدواج دعوت کرده و به صورت امرى مستحب و فرمانى الهى بر آن تشویق کرده است .
پاک و منزه است خداوندى که مرگ را بر بندگان مقرر فرموده و بدان وسیله آنان را محکوم به مرگ و در هم شکستگى کرده و از طرفى بذر نطفه ها را در زمین رحمها پراکنده ساخته و افراد جدیدى از آن به وجود آورده و آن را وسیله جبران مرگ قرار داده است ، تا آنان را آگاه کند که دریاى مقدرات او از لحاظ سود و زیان ، خیر و شر، دشوار و آسان ، پیچیده و گسترده ، براى جهانیان فیض بخش است .
و درود بر محمّد (ص ) که براى بیم و امید دادن برانگیخته شده است و بر آل و اصحاب او، درودى که حسابگران از عهده شمارش و اندازه آن برنیایند و سلامى فراوان بر ایشان باد!
بارى ، براستى که ازدواج پشتوانه دین و خوار کننده شیاطین و در مقابل دشمن خدا دژ استوارى است و وسیله زیاد شدن افرادى است ک سرور انبیا (ص ) بدان وسیله بر دیگر پیامبران مباهات مى کند. بنابراین چقدر بجاست که وسایل ازدواج را فراهم و آداب و سنن آن را حفظ کنند. از این رو باید اهداف و نیازمندیهاى آن را شرح و فصول و ابواب آن را تفضیل داد و آن مقدار از احکام نکاح را که داراى اهمیت است در سه باب به شرح زیر بیان مى شود:
باب اول در تشویق به ازدواج کرد و ازدواج نکردن .
باب دوم در آدابى که باید در عقد و عقد کنندگان رعایت شود.
باب سوم در آداب معاشرت پس از عقد تا زمان جدایى .

باب اول : در تشویق به ازدواج و یا ترک آن
بدان که دانشمندان درباره فضیلت ازدواج اختلاف نظر دارند. بعضى از آنها در این باره تا آنجا مبالغه کرده اند که تصور کرده اند ازدواج بالاتر از اشتغال به عبادت خداست و گروهى دیگر به ارزش آن اعتراف دارند، اما آن را مقدم بر اشتغال به عبادت ندانسته اند؛ البته در صورتى که نفس ، اشتیاق زیادى به ازدواج پیدا نکند به حدى که شخصى را پریشان حال کرده به سرکشى وادارد. عده دیگرى گفته اند: در این زمان بهتر است ازدواج نکنند، هر چند در زمانهاى قدیم ازدواج فضیلت داشته ، آن هم موقعى که کار و کسب رونق داشته و اخلاق غالب زنان پسندیده بوده است .
با توجه به این اختلاف نظرها حقیقت روشن نخواهد شد، مگر اینکه نخست اخبار و آثارى را که در تشویق به ازدواج و یا منع از ازدواج رسیده ، بیان کنیم و سپس فواید و پیامدهاى ناهنجار آن را توضیح دهیم تا فضیلت ازدواج و یا ترک ازدواج درباره کسى که از آفات آن در امان است و یا در امان نیست ، روشن شود.

ترغیب به ازدواج
اما از آیات ؛ خداى متعال فرموده است : (( و انکحوا الا یامى منکم )) (1) که امر به ازدواج مى فرماید، و نیز فرموده است : (( فلا تعضلوهن ان ینکحن ازواجهن ، )) (2) که از ازدواج نکردن نهى مى کند؛ و نیز در وصف و ثناى پیامبران مى فرماید: (( و لقد اءرسلنا رسلا من قبلک و جعلنا لهم ازواجا و ذریه ، )) (3) که در معرض منت گذارى و اظهار فضل چنان فرموده است . و نیز به گونه درخواست در قالب دعا، اولیاى خود را ستوده و مى فرماید:
(( والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین )) (3)
بعضى گفته اند: خداى تعالى در قرآن مجید، هیچ پیامبرى را نام نبرده است مگر آن که متاءهل بوده است از این رو گفته اند: یحیى – على نبینا و آله و علیه السلام – ازدواج کرد، اما همبستر نشد، گفته شد؛ حضرت یحیى براى رسیدن به فضیلت و اجراى سنت ازدواج کرد! و بعضى گفته اند: به خاطر چشم فرو هشتن از نامحرمان ازدواج کرد. و اما عیسى – على نبینا و علیه السلام – وقتى که از آسمان به زمین فرود آید، ازدواج خواهد کرد و صاحب فرزند خواهد شد.
اما اخبار: رسول اکرم (ص ) فرماید: (( نکاح سنت من است ، هر که سنت مرا دوست دارد پس باید به روش من رفتار کند.)) (4)

اخبارى که به ازدواج تشویق مى کند
و نیز فرمود:
(( ازدواج کنید تا افزون شوید که من روز قیامت به جمعیت شما افتخار مى کنم حتى به جنینى که سقط شده است .)) (5)
و فرمود: (( هر که از سنت من اعراض کند، از من نیست ، براستى که نکاح سنت من است و هرکه مرا دوست دارد باید به سنت من عمل کند.)) (6)
و نیز فرمود:
(( هرکه از ترس فقر و عائله مندى ازدواج را ترک کند از ما نیست .)) (7)
آن حضرت فرمود: (( هر که از شما توان مالى دارد، باید ازدواج کند که ازدواج براى فروهشتن چشم و حفظ ناموس بهتر است و هرکه توان مالى ندارد باید روزه بگیرد که روزه دارى مانع شهوت است .)) (8) این حدیث شریف دلیل بر آن است که علت ترغیب به ازدواج همان بیم از فساد در چشم و شهوت است .
در این حدیث روزه را باعث (( وجاء)) دانسته است . وجاء عبارت از کوبیدن خصیتین جوان نر به منظور از بین بردن نرى اوست ، بنابراین به طور استعاره براى ناتوانى از آمیزش – به وسیله روزه دارى – آورده شده است .
پیامبر (ص ) فرمود:
(( هرگاه کسى که دین و امانتدارى اش مورد رضایت شما بود به خواستگارى آمد، با ازدواج با وى موافقت کنید و اگر نکنید روى زمین فتنه و فساد فراوان خواهد شد.)) (9) و این حدیث شریف نیز علت و دلیلى براى تشویق و ترغیب به ازدواج به دلیل بیم از فساد است .
و نیز فرمود: (( هر که براى رضاى خدا ازدواج کند و براى خدا امکانات ازدواج شخصى را فراهم آورد، استحقاق ولایت الهیه را پیدا مى کند.)) (10)
و آن بزرگوار فرمود: (( هر کس ازدواج کند، در حقیقت بخشى از دینش را تاءمین کرده است . بنابراین نسبت به بخش دیگر آن باید از خدا بترسد.)) (11)
این حدیث شریف هم اشاره دارد بر اینکه فضیلت ازدواج به خاطر آن است که به منظور جلوگیرى از فساد از مخالفت با آن دورى کنند و گویا آنچه بیشتر باعث فساد در دین شخص مى شود شهوت و شکم اوست و با تزویج جلوى یکى از این دو گرفته مى شود.
و نیز فرمود:
(( تمام اعمال فرزند آدم (با مردن ) گسسته مى شود بجز سه چیز – از جمله فرمود: – فرزند صالحى که براى او دعا کند. تا آخر حدیث )) (12) که جز به وسیله نکاح ، فرزند صالح به دست نیاید
مى گویم :
از طریق خاصه نیز روایتى در کافى با اسناد خود از امام صادق (ع )، به نقل از پدرانش (ع ) نقل شده که آن حضرت مى گوید: (( رسول خدا (ص ) فرمود: یک فرد مسلمان پس از اسلام هیچ بهره اى به دست نیاورده است که بالاتر از همسر مسلمانى باشد که هرگاه بر او نظر کند باعث شادمانى او گردد و هرگاه دستورى دهد اطاعت کند و در غیاب او، جان و مالش را حفظ کند.)) (13) و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده : (( رسول خدا (ص ) فرمود: تزویج کنید و به همسرى درآورید! بدانید که از بهره مندى و خوشبختى انسان ، ازدواج کردن و دادن هزینه دامادى است ، و هیچ چیزى نزد خداى عز و جل محبوب تر از خانه اى نیست که در اسلام به وسیله ازدواج آباد شود و هیچ چیزى در نزد خداى عز و جل مبغوض تر از خانه اى نیست که در اسلام به وسیله جدایى – یعنى طلاق – ویران گردد. سپس امام صادق (ع ) فرمود: خداى متعال درباره طلاق تاءکید فرموده و خشم خود را نسبت به جدایى زن و مرد چندین بار بیان کرده است .)) (14)
و نیز به اسناد خود از آن بزرگوار نقل کره است : (( دو رکعت نمازى را که شخص ‍ ازدواج کرده به جا آورد بهتر از هفتاد رکعتى است که فرد مجرد به جا آورد.)) (15)
و به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هرکس ‍ ازدواج کند نصف دینش را تاءمین کرده و باید نسبت به نصف دیگر – و یا باقیمانده آن – از خدا بترسد.)) (16)
و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: پست ترین مردگان شما افرادى هستند که عزب بمیرند.(17)9
و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است ، فرمود: (( وقتى که حضرت یوسف برادرش را ملاقات کرد، گفت : برادر چگونه بعد از من توانستى با زنان ازدواج کنى ؟ جواب داد: پدرم – یعقوب – مرا ماءمور به ازدواج کرد و گفت : اگر مى توانى داراى فرزندانى باشى که زمین را با تسبیح خدا سنگین کنند، ازدواج کن .)) (18)
و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: ازدواج کنید که رسول خدا (ص ) فرمود: هر کس دوست دارد از سنت من پیروى کند، همانا ازدواج از سنت من است .)) (19)
و به اسناد خود، از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: (( مردى نزد پدرم آمد، پدرم پرسید: آیا شما همسر دارید؟ عرض کرد: خیر. پدرم فرمود: دو رکعت نمازى که مردى همسر دار به جا آورد با فضیلت تراز آن است که مرد بدون همسرى شبها مشغول عبادت و روزها روزه دار باشد. آنگاه پدرم ، هفت دینار به او داد و فرمود: با این مبلغ ازدواج کن ، و بعد گفت : رسول خدا (ص ) فرموده : تاءهل اختیار کنید که روزى تان بیشتر مى شود.)) (20)
و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است : (( هرکه از ترس نیازمندى و فقر ازدواج از ترک کند، به خدا بدبین شده است .)) (21)
و با اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: (( مردى خدمت پیامبر (ص ) رسد و از نیازى که داشت به حضور آن بزرگوار شکوه کرد، پیامبر فرمود: ازدواج کن ، آن مرد ازدواج کرد و روزى اش فراوان شد.)) (22)
و نیز به اسناد خود، نقل کرده ، مى گوید: (( از امام صادق (ع ) راجع به این حدیث پرسیدند که مردم نقل مى کنند؛ مردى خدمت پیامبر (ص ) آمد، و از نیازمندى خود، شکایت کرد. پیامبر او را ماءمور به ازدواج کرد، و او دستور پیامبر را اجرا کرد،… آیا چنین حدیثى درست است یا نه ؟ امام صادق (ع ) فرمود: آرى این حدیث درست است و بعد افزود: روزى به همراه زنان و عیال است .)) (23)
و با اسناد خود از آن حضرت به نقل از پدرانش آورده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هرکس از بیم فقر و تنگدستى ازدواج را ترک کند، به خدا بدگمان شده است ، زیرا خداوند عز و جل مى فرماید: (( ان یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله )) )) (24) – (25)
غزالى گوید :
(( و اما آثار: ابن مسعود همواره مى گفت : اگر از عمرى بجز ده روز نمانده باشد مایلم که ازدواج کنم ، تا خدا را بدون همسر ملاقات نکنم . و این سخن وى دلیل آن است که به عقیده او فضیلتى در ازدواج وجود دارد، نه این که به خاطر پرهیز از فتنه هاى شهوت این سخن را گفته است .
آورده اند که در امتهاى سلف عابدى بود که در عبادت سرآمد همه مردم زمان خود بود به پیامبر آن روزگار گفتند که این عابد چقدر خوب عبادت مى کند! پیامبر گفت : خوب مردى است اگر یک سنت را ترک نمى کرد! وقتى که عابد این سخن را شنید، بسیار غمگین شد و حضور آن پیامبر رسید و سؤ ال کرد: آن سنت چیست ؟ پیامبر فرمود: تو ازدواج را ترک کرده اى . گفت : من آن را حرام نمى دانم بلکه تهى دستم و خودم نان خور مردمم . پیامبر گفت : من دخترم را به همسرى تو در مى آورم و سرانجام پیامبر دخترش را به وى تزویج کرد. بنابراین ازدواج سنتى است استوار و یکى از خصایل انبیاست . مردى به ابراهیم بن ادهم گفت : خوشا به حال تو که به دلیل نداشتن همسر به عبادت مشغولى ! گفت : یک تپش قلب تو به دلیل عیالمندى بالاتر از تمام عبادات من است !
آنگاه پرسید: چه چیز مانع از ازدواج تو است ؟ ابراهیم پاسخ داد: من نیازى به زن ندارم و نمى خواهم باعث فریب زنى شوم .
بعضى گفته اند: فضیلت شخص متاءهل بر آدم مجرد همانند فضیلت شخص مجاهد و غیر مجاهد است ، و یک رکعت نماز شخص متاءهل بالاتر از هفتاد رکعت آدم مجرد است .))
در اعراض از ازدواج
رسول اکرم (ص ) فرموده است :
(( بهترین مردم پس از سال دویست ، شخص سبک بار کم ثروتى است که زن و فرزند ندارد.)) (26)
و نیز فرموده است : (( زمانى برسد که شخص به دست همسر و والدین و فرزندانش ‍ هلاک شود، به خاطر تهى دستى او را ملامت کنند و او را به کارهاى طاقت فرسا وادارند و در نتیجه به کارهایى وارد شود که باعث از بین رفتن دینش شده و هلاک افتد.)) (27)
در خبر است : (( کمى عائله ، یکى از دو عامل توانگرى و زیادى عائله ، یکى از دو عامل تنگدستى است .)) (28)
از دارانى ، درباره ازدواج پرسیدند، در پاسخ گفت : (( شکیبایى در برابر آنها بهتر است از شکیبایى و تحمل ایشان ، و شکیبایى و تحمل ایشان بهتر است از شکیبایى و تحمل آتش دوزخ )) ، و اضافه کرد: (( شخص مجرد شیرینى عمل و آسایش ‍ قلب را بیش از شخص متاءهل احساس مى کند.)) و بار دیگر گفت : (( من از یارانم کسى را ندیدم که ازدواج کرد باشد و بر آن درجه و مرتبه اولیه خود، باقى مانده باشد.))
گویند:
(( هرگاه خداوند خیرى را براى بنده اى بخواهد، او را گرفتار زن و مال دنیا، نگرداند.)) معناى این سخن آن است که مفید به حال او باشند نه آنکه باعث گرفتارى او گردند. این مطلب اشاره به این سخن دارانى دارد که : (( آنچه از زن و فرزند و ثروت که تو را از یاد خدا باز دارد، نامیمون است .))
خلاصه آنکه از کسى درباره اعراض از نکاح به طور مطلق روایتى نقل شده است مگر این که به شرطى مقید گردیده است ؛ اما در مورد تشویق به ازدواج هم به گونه مطلق و هم مقرون به شرط، روایاتى آمده است . بنابراین با نقل موارد خاص آفات و فواید نکاح ، پرده ابهام را بر طرف مى سازیم.

پی نوشت :

1- نور / 32: مردان و زنان عزبتان را همسر دهید.
2- بقره / 232: (زنان مطلقه ) را مانع نشوید که با شوهران خود زناشویى کنند.
3- رعد / 38: پیش از تو پیامبرانى فرستادیم که همسران و فرزندان داشتند.
4- فرقان / 74: کسانى که مى گویند، پروردگار ما را از همسران و فرزندانمان روشنى دیدگان عطا کن !
5- بیهقى این حدیث را در سنن کبرى ، ج 7، ص 78 با مقدارى پس و پیش و ابوعلى نیز همچنان نقل کرده و رجال این حدیث بطورى که در مجمع الزوائد، ج 4، ص 252 آمده است ثقه مى باشند.
6- بیهقى در همان ماءخذ و عبدالرازق در مجامع از سعید بن ابى هلال – به طورى که در جامع الصغیر باب تاء آمده – مرسلا نقل کرده و ابن ماجه تحت شماره 1863 به اختصار آورده است .
7- بخش اول حدیث را بخارى ، ج 7، ص 2 نقل کرده است : که نظیر آن اندکى قبل ذکر شد.
8- کلینى در کافى ، ج 5، ص 330 حدیث را چنین روایت کرده است : (( هرکه از ترس عائله مندى ازدواج نکند به خدا بدگمان است .)) در سنن بیهقى آمده است : (( هرکه بتواند ازدواج کند و نکند از ما نیست .))
9- این حدیث را بخارى در، ج 7، ص 3 و ابوداوود در، ج 1، ص 472 کتاب خود نقل کرده اند.
10- ترمذى در، ج 4، ص 305 ضمن حدیثى از ابوهریره و در حدیث دیگرى از ابوحاتم مزنى نقل کرده و نیکو شمرده است و کلینى در، ج 5، ص 347 آن را روایت کرده است .
11- عراقى گوید: این حدیث را با این عبارت جایى ندیده ام و احمد این حدیث را از قول معاذ بن انس چنین نقل کرده است : من اءعطى للّه و اءحب للّه و اءبغض للّه و اءنکح للّه فقد استکمل ایمانه هر که براى خدا بخشایش کند و دوستى و دشمنیش براى خدا باشد و براى خدا تزویج کند ایمانش کامل است .
12- طبراین این حدیث شریف را در کتاب الاوسط خود از حدیث انس با سند ضعیفى همان طورى که در جامع الصغیر آمده ، نقل کرده است .
13- این حدیث را ابن عبدالبر در کتاب العلم خود، همان طورى که در صفحه 14 المختصر آمده ، نقل کرده است و بغوى نیز در مصابیح ، ج 1، ص 20 آورده است .
14- کافى ، ج 6، ص 327.
15- همان ماءخذ، ص 328.
16- همان ماءخذ، ص 328.
17- همان ماءخذ، ص 329.
18- همان ماءخذ، ص 329.
19- کافى ، ج 5، ص 329.
20- کافى ، ج 5، ص 329.
21- کافى ، ج 5، ص 329.
22- همان ماءخذ، ص 330.
23- همان ماءخذ، ص 330.
24- کافى ، ج 5، ص 330.
25- کافى ، ج 5، ص 330.
26- نور / 32: اگر نیازمند باشند، خداوند ایشان را از لطف و بخشش خود بى نیاز مى سازد.
27- این حدیث را ابویعلى به نقل از حذیقه روایت کرده و خطایى در باب عزلت از حدیث وى و ابوامامه نقل کرده است و هر دوى آنها – بطورى که در المغنى آمده است ضعیف – مى باشند.
28- عراقى گوید: این حدیث را خطابى در باب عزلت از حدیث ابن مسعود، و بیهقى در باب زهد، نظیر آن را از قول ابوهریره نقل کرده اند که هر دوى آنها ضعیفند.
منبع: کتاب (( محجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء ))

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید