ازدواج، زود یا دیر؟

ازدواج، زود یا دیر؟

 

اکنون – به یاری خدا- فایده های ازدواج در آغاز جوانی و زیانهای تأخیر آن را بررسی خواهیم کرد.
تسریع در ازدواج، یعنی زود انجام دادن آن، فایده های فراوانی دارد، و تأخیر در آن، زیانهای بسیار، که ما فعلا بعضی از آنها را بیان می کنیم:

1-حفظ و تقویت ایمان و معنویات
یکی از سپرهای قوی در برابر دشمنان «ایمان»، «ازدواج» است. در دوران نوجوانی، از یک طرف کششها و جاذبه های فطری و معنویات و پاکیها و نیکیها، فعالتر می شوند و انسان را به سوی خود دعوت می کنند و از طرف دیگر، جاذبه های غریزی و میلهای جنسی، گل می کنند و بیدار می شوند و انسان را به سوی خود فرا می خوانند. هر دوی این جاذبه ها و نیروها، لازم و ضروری است خداوند از روی حکمت و مصلحت، اینها را برای رشد و کمال انسان، در وجود او به ودیعت نهاده است. به دعوت هر دو باید پاسخ مثبت داد و هر دو را اشباع و ارضاء کرد. اگر به جاذبه ها و میلهای شهوی و جنسی، پاسخ صحیح و عاقلانه –آنگونه که خداوند مقرر فرموده- داده نشود و کنترل نشوند، طغیان می کنند و سر به آشوب و شورش می گذارند و به جاذبه ها و نیروهای فطری و معنوی حمله ور می شوند، و چون جری و وحشی و بی باک شده اند، دمار از روزگار نیروهای معنوی بر می آورند!
در این میدان کشمکش و جدال، از بهترین وسایل دفاعی برای نوجوانان، «ازدواج و همسر» است.
آه! که چه فراوان دیده ایم نوجوانان پاک و معصومی را، که در اثر نداشتن این وسیله ی دفاعی، در این میدان کارزار، شکست خورده اند و ایمان و تقوا و هستی شان بر باد رفته است!

نمونه ای تأسفبار
«مسعود» نوجوانی پاک و متدین بود. هنگامی که دوره ی راهنمایی و دبیرستان را می گذرانید، مجسمه ی پاکی و نجابت و متانت و حیاءبود، و برای جوانان دیگر، الگو و نمونه.
بنده گاهی به خوبی و ایمان او غبطه می خوردم و با خود می گفتم: «مسعود گویی سبقت را از ما ربود و زودتر به مقصد رسید.» در مدرسه، محور فعالیتهای اسلامی و تربیتی بود و در محله، پناهگاه و معلم بچه ها ونوجوانان و در جبهه، خط شکن و پیشتاز و در جایتگاه عبادت، عابد و نیایشگر بود.
دوره ی دبیرستان را که تمام کرد، به خانواد اش گفتم: برای «مسعود» همسر بگیرید. گفتند: «او هنوز بچه است، دهانش بوی شیر می دهد!… بگذار درس دانشگاهش را بخواند و شغلی پیدا کند و خانه و زندگی تهیه کند، آنگاه برایش فکری می کنیم»!
«مسعود» به دانشگاه رفت. اینجانب گهگاه به خانواده اش تذکر می دادم که: «مسعود» احتیاج به همسردارد؛ و آنان همان جواب سابق را می دادند.
مدتی گذشت….، کم کم «مسعود» شروع به «رنگ باختن» کرد. قیافه و لباسش به تدریج تغییر می کرد. چشم او –که پاک و معصوم بود و هیچگاه به حرام دوخته نمی شد- کم کم سست شد و به چشمچرانی مبتلا گردید. و به تدریج… «ثم کان عاقبه الذین أسائوا السوأی أن کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزءون» (1). سرانجام کسانی که به کارهای زشت پرداختند آن شد که آیات خدا را تمسخر و انکار کردند.(پناه بر خدا)
اینک «مسعود» از دانشگاه فارغ¬التحصیل شده است، اما دیگر«مسعود» نیست، بلکه «منحوس» شده است و سبب ننگ و سر افگندگی خانواده و دوستان! … (بگذارم و بگذرم)….
خداوندا! تو می دانی که این نوجوانان پاک، سرمایه ی اسلام و انقلاب اسلامی و کشور اسلامی ایران هستند؛ خودت یاورشان باش و از سقوط در باتلاق فساد و هرزگی و بی تفاوتی و بی دینی، حفظشان فرما.

نمونه ای مبارک
یکی از دوستان مسعود، «جعفر» بود. او هم پاک و با تقوا بود. در دوران دبیرستان، برایش دختری را -که همشأن و متناسب با او بود- نامزد کردند. ازدواج کرد و به دانشگاه رفت. در زندگی مشترک و درسها، موفق بود. دوران دانشگاه را به سلامت گذراند و به سطح بالایی درتحصیلات رسید. هرچه در درس و تحصیل، بالاتر می رفت، ایمان و تقوا و اخلاقش کاملتر می شد… و اکنون فوق لیسانس را گرفته و در پست و مسؤولیت مهمی، مشغول به خدمت است و زندگی سعادتمندانه ای دارد و باعث سرافرازی خانواده و جامعه و دوستانش می باشد.
«جعفر» و خانواده اش از نظر مالی و امکانات، پایینتر از «مسعود» و خانواده اش بودند (اینرا به این خاطر بیان کردم که تصور نشود جعفر و خانواده اش پولدار بوده اند که توانسته اند ازدواج کند، و مسعود و خانواده اش فقیر بوده اند که ازدواج نکرده است! … متأسفانه این بلای «تفکر مادی» و «همه چیز را با پول سنجیدن» در جامعه ی ما بسیار قوی شده است!).

2- بهره مندی از دوران شیرین و با نشاط نوجوانی
بهار ازدواج، «دوران نوجوانی» است. در این دوران، شور و نشاط مخصوصی بر انسان حاکم می باشد. اگر از این دوران استفاده ی لازم برده نشود، بزودی فصل خزان فرا می رسد و نشاط ازبین می رود، یا کم می شود و انسان دیگر نمی تواند لذت و استفاده ی کامل از ازدواج ببرد.
عشق زنده و جوان و با نشاط است که به زندگی شور و صفا می بخشد، و گرنه عشق مرده و پیر و پژمرده، شور و صفایی ندارد که به زندگی بدهد!
غنچه ی گل را نگاه کنید! از نشاط و زندگی و طراوت با ما سخن می گوید و به ما پیام سازندگی و امید و آرزو می دهد! اما گل پیر و پژمرده، از افسردگی و ناامیدی و سستی و مرگ سخن می گوید. نوجوانان، همانند آن غنچه ی گل هستند، که باید از این دوران، قبل از آنکه از دست برود، استفاده نمایند و زندگی مشترک خود را بر اساسی محکم و استوار، بنا کنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره سخن بسیار ارزنده ای دارند، که حجت را بر همه تمام می کند و جای چون و چرا و بهانه گیری باقی نمی گذارد:
«یا ایها الناس! ان جبرئیل اتانی عن اللطیف الخبیر فقال: ان الابکار بمنزله الثمر علی الشجر، ان ادک ثمارها فلم تجتن، افسدته الشمس و نثرته الریاح، و کذلک الأبکار اذا ادرکن ما تدرک انساء فلیس لهن دواء الا البعوله، و الا لم یؤمن علیهن الفساد، لأنهن بشر…»(2)
ای مردم! جبرئیل از طرف خداوند مهربان و دانا، نزد من آمد و گفت: «دوشیزگان» همانند «میوه های درختان می باشند؛ هنگامی که «رسیدند» (و فصل چیدن آنان فرا رسید، باید چیده شوند) که اگر چیده نشوند، تابش آفتاب آنها را فاسد می کند و بادهای خزان پراکنده شان می نماید! همچنینند «دختران دوشیزه»، هنگامی که به رشد و درک و موقعیت زنان رسیدند، چاره ای غیر از شوهردادنشان نیست؛ و اگر ازدواج نکنند، اطمینانی نیست که به فساد و تباهی کشیده نشوند، زیرا آنها بشرند (و بشر غریزه و میل جنسی دارد و حتما باید بوسیله ی همسر، اشباع و ارضاء شود)…» (پسران نیز همین گونه اند).
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عقل کل هستند و دستورات و احکام و قوانینی که بیان می فرمایند، از طرف خداوند است. هیچ سلیقه و نظر دیگری نمی تواند در مقابل فرمان خدا قرار گیرد. هر سلیقه و عادت و رسم بهانه و قانونی که مخالف قانون خدا باشد، باطل است و هیچ ارزشی ندارد.
کسانی که –به هر علتی- ازدواج را از دوران نوجوانی به تأخیر می اندازند، حتما زیان می کنند و لطمه اش را می خورند. اگر با دقت در جامعه بنگریم، افراد فراوانی را می یابیم که دراثر تأخیر در ازدواج، دچار زیانهای فراوانی شده اند، هرچند که خودشان نفهمند و ندانند که از کجا چوب می خورند.

نمونه ای تأسفبار
«ناصر» عقیده داشت: تا انسان خانه ی شخصی و اتومبیل و پول فراوان نداشته باشد، نباید ازدواج کند. به نصیحتها و سفارشها هم گوش نمی داد. دنبال عقیده اش را گرفت و آنقدر کار کرد تا خانه و اتومبیل و پول فراوانی به دست آورد؛ آنگاه به سراغ ازدواج رفت؛ اما –متأسفانه- دیر شده بود، زیرا سنش به 30 سال رسیده و جسم و روح و اعصابش در اثر فشارها و انحرافات جنسی و تک زیستی و کار زیاد و… پژمرده و افسرده و بیمار شده بود. چهره اش شکسته و پیر شده و مقداری از موهایش ریخته بود و… خلاصه، این «ناصر» دیگر «ناصر» 10 سال پیش نبود. آنهمه شور و نشاط و صفا و پاکی نوجوانی رخت بربسته و افسردگی و بی حوصلگی جای آنرا گرفته بود. تلاش برای یافتن همسر را آغاز کرد؛ اما هیچ دختر نوجوان و سالم و با نشاطی، حاضر به ازدواج با او نبود. از خواسته ها و معیارهایی که درباره همسر داشت، یکی یکی پایین آمد. آن بلند پروازی ها و آرزوهایی را که درباره ی همسر داشت، رها کرد… تا اینکه پس از تلاش و دردسرهای فراوان، همسری پیدا کرد که او هم مانند خودش –به اصطلاح- از رده خارج شده بود! آن دختر هم به بهانه ی تحصیلات و آموختن هنر و یافتن همسری مطابق با معیارها و سلیقه های غلط خود، مجرد و تنها مانده و در اثر عواملی (مانند عواملی که «ناصر» را پژمرده کرده بود) دچار عقده ها و بیماریهای روحی و عصبی شده بود. سن او هم حدود 30 سال بود.
این دختر و پسر (که نمی شود حقیقتا نام دختر و پسر را روی آنها نهاد) از روی ناچاری، باهم ازدواج کردند. نتیجه واضح است! دختر و پسری که دیگر نشاط و حوصله و سرزندگی ندارند، چگونه می توانند یک زندگی با نشاط و سازنده ایجاد کنند؟!
از همان اوائل، اختلافات و دلسردی و بهانه جویی آغاز شدو… اکنون یک زندگی جهنمی دارند! جنگ اعصاب و نزاع و کشمکش، غوغا می کند. چند تا بچه هم دارند. بیچاره این گونه بچه ها، از یک طرف پدر و مادر حوصله و شور و شوق تربیت کردن و رسیدگی به آنان را از دست داده اند، و از طرف دیگر باید دائما شاهد دعواها و نزاعهای والدین باشند. حقیقتا اینگونه بچه ها قابل ترحمند.
الآن دیگر آن خانه و اتومبیل و پول، هیچ مشکلی را نمی تواند حل کند. نوشداروی بعد از مرگ سهراب است!

3- پاک ماندن از فسادها و انحرافات جنسی
کمتر عاملی پیدا می شود که به اندازه ی فسادها و انحرافات جنسی به نوجوانان و جوانان لطمه بزند. این مفاسد و انحرافات، روزگار انان را سیاه می کند (چه پسر و چه دختر). لطمه هایی می زند که در کل زندگی و طول عمر انسان، تأثیر سوء دارد. انحرافات جنسی –که نمونه بارزش «استناء» است- نشاط، طراوت، ایمان، استعداد و هستی انسان را ضایع و تباه می گرداند.
کسانی که با جامعه و نوجواان و جوانان، تماس و سروکار دارند، عمق این فاجعه را درک می کنند و می دانند که مفاسد و انحرافات و آلودگیهای جنسی و روابط نامشروع دختران و پسران، چه زیانهای جبران ناپذیری بر پیکر جامعه و خانودهها و جوانان وارد می کند. دخترانی که از این راه به تباهی کشیده می شوند، وضعشان رقت بار است؛ چون روح آنان لطیف است، ممکن است تا پایان عمر به عذاب وجدان و احساس گناه و رنج و اندوه دچار شوند.
یکی از بهترین و ارزنده ترین فایده های ازدواج، حفظ انسان از این پلیدیها و فسادها و انحرافات است.
این حدیث حضرت امام صادق –سلام الله علیه- را سابقا که می خواندم یا می شنیدم، بسیار تعجب می کردم، که می فرمایند:
« من سعاده المرء أن لا تطمث ابنته فی بیته»
از سعادت مرد(پدر) آن است که دخترش در خانه اش رگل نشود» (قبل از این که عادت زنانه ببیند، به خانه شوهرش برود.)
و با خود می گفتم: چطور ممکن است دختر در چنین سن و سالی ازدواج کند؟! اما بعدها، هرچه بیشتر با مسائل جامعه و انحرافات و فسادهای آن آشنا می شدم، بیشتر به حکمت این حدیث پی می بردم.
البته این حدیث نمی فرماید که حتما دختر در این سن ازدواج کند، بلکه تأکید بر تسریع در ازدواج دارد، که نباید ازدواج به تأخیر بیفتد، و نباید دختر به موقعیت زنان برسد و بی شوهر باشد.
بنده نمی خواهم به آمار مفاسدی که در جوامع و در کشورهای دیگر – مخصوصا جوامع و کشورهای غربی- وجود دارد، بپردازم؛ زیرا قلم از نوشتن و زبان از بیان آنها شرم دارد و صلاح نیست در این کتاب، که برای نوجوانان وجوانان است، از آن همه مفاسد، که روی بشریت را سیاه کرده، حرفی به میان آید؛ اما از جامعه ی خودمان که باید باخبر بوده و نسبت به مسائل آن حساس باشیم؟!
باید به این حقیقت تلخ اعتراف کنیم که: جامعه ی ما نیز در زمینه ی مفاسد نوجوانان و جوانان، مشکلات فراوانی دارد. اگر پدران و مادران نمی دانند بدانند. اگر مسؤولین امور فرهنگی و معلمان و دبیران و مدیران مدارس و دانشگاهها نمی دانند بدانند (هرچند که آنان نیز قاعدتا می دانند). مشکل، مشکل بزرگی است و همگی باید برای اصلاح این امور اقدام کنیم.
برادر و خواهرم! نوجوانان و جوانان عزیز! بکوشید خود را دراین دوران حساس عمر، پاک نگه دارید. گوهر عفت و نجابت و پاکی خود را مفت نبازید. حفظ این گوهر گرانقدر، از واجبات دینی و اخلاقی و انسانی است. اگر ازدواجتان هم به تأخیر بیفتد، باز این «واجب» پابرجاست.
بیقین بدایند که: از دست دادن یا لکه دار کردن این «گوهر»، پشیمانی و حسرت بدنبال خواهد داشت. افراد فراوانی را دیده ایم که با از دست دادن یا لکه دار کردن این «گوهر»، دچار حسرت و پشیمانی و احساس خسارت و افسردگی و پریشانی شده اند؛ مخصوصا دختران؛ زیرا دختران به علت اینکه دارای عواطف و روح لطیف تری هستند و حیا و عفتشان بیشتر است و لکه دار شدن یا از دست دادن این «گوهر» برایشان خسارتبارتر است، بیشتر دچار افسردگی و پشیمانی و پریشانی می شوند و بیشتر احساس خسارت می کنند و رنج بیشتری می برند. حتی بعد از شوهر کردن و بچه دار شدن نیز، به خاطر فلان نامه پراکنی و دوستی نامشروع با پسریو… هنوز رنج می برند و احساس گناه و عذاب وجدان، آزارشان می دهد. (البته کسانی که حیایشان بکلی ریخته و عفتشان از بین رفته و ککشان هم نمی گزد! از بحث ما خارجند).
برادر و خواهرم! حیفت نمی آید که گوهر پاک عفت و نجابتت را با این لجنها آلوده می کنی؟!
ای پدران و مادران! دلتان می آید نوجوانتان، گل باغ زندگی تان، به منجلاب فساد و پلیدی کشیده شود و پژمرده و پرپر گردد؟! مگر این بچه ها، امانت خدا نزد شما نیستند؟! چرا ازدواج را، به بهانه های واهی و پوچ، به عقب می اندازید؟ چرا خود را با دست خود به هلاکت می افکنید؟! بیایید قدری به خود آییم و حقایق را در نظر بگیریم. با فشارهای جنسی و بی پناهی نوجوانان و جوانان نمی شود به ستیز برخاست. باید راه حل پیدا کرد و بهترین راه حل، «ازدواج» با همسری متناسب، در سنین طبیعی ازدواج است.

4- محفوظ ماندن از بیماریهای عصبی روانی
فشارهای غریزه ی جنسی، اگر از راه صحیح و مشروع دفع نشود، خرابیهایی به بار می آورد و به اعصاب و روان لطمه های فراوانی می زند.
این فشارها از یک طرف و تنهایی و بی پناهی و تکزیستی، از طرف دیگر، انسان را پریشان و سرگردان می کنند. و باز از طرف دیگر، اگر کسی در اثر بی همسری و فشار این غریزه و پریشانی روحی وضعف ایمان- خدای ناخواسته- دچار انحرافات جنسی و فساد و آلودگی شود، مشکل بزرگتر می شود؛ زیرا –همانگونه که در مبحث قبل بیان شد- این انحرافات و فسادها (مخصوصا استمناء) ضربه های سهمگینی به اعصاب و جان انسان وارد می سازند.
از نظر روانشناسی و رواپزشکی، یکی از علتهای عمده و اصلی پریشانی و عقده¬های روانی و اخلاقی و ضعفهای عصبی، «بی¬همسری» و «فشارهای جنسی» و «انحرافات جنسی» می باشد (چه در پسر چه در دختر) و از مؤثرترین و بهترین و مفیدترین راههای درمان این بیماریها، «ازدواج با همسری متناسب» است.
در اینجا، آن آیه قرآ« -که در فصل اول (فضیلت ازدواج) بیان شد- بسیار گویاست که می فرماید:
«…من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها…»
… از آیات و نشانه¬های حکیمانه ی خداوند این است که برایتان همسرانی آفرید تا درکنارشان آرامش یابید…
تذکر!
تمام فایده هائی که در این فصل بیان شد و مطالب و فوایدی که در فصل اول (فضلیت ازدواج) بیان گردید و تمام فایده ها و ارزشها و نتایج درخشانی که در طول این بحثها مطرح می شود، در صورتی است که: ازدواج، با همسری شایسسته و متناسب انجام گیرد و معیارهایی که در فصلهای آینده بیان می گردد، رعایت شود. این نکته را هرگز از نظر دور ندارید.

پی نوشت:

1- سوره ی روم آیه¬ی 10.
2- وسائل الشیعه، ج14، ص 39 و تحریر الوسله امام خمینی، ج2، کتاب النکاح.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید