عنصر محبت در فرهنگ رضوی

عنصر محبت در فرهنگ رضوی

نویسنده: علی سرورى مجد (1)

 

 

چکیده
عنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشده‌های بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعه‌ی زندگی صنعتی و اشتغال‌های روزافزون مادی انسان، جنبه‌های معنوی و فطری به فراموشی سپرده شده است. فرهنگ حیات بخشی رضوی که همان فرهنگ قران و عترت بوده، به دلیل فرابشری بردن و اتصال به وحی، هماهنگ با فطرت آدمیان نیز است. متفکران اسلامی در کتاب‌های اخلاقی و آموزه‌های رضوی به بحث‌های کلی و تا حدی دسته بندی موضوع‌ها پرداخته‌اند؛ اما تمرکز این مقاله بر تحلیل ابعاد یک موضوع خاص و ضروری بشر معاصر یعنی «محبت» استوار است. لذا به این پرسش اصلی پرداخته می‌شود که «ابعاد محبت در فرهنگ رضوی چیست؟» بدیهی است تاکید اصلی در این مقاله بر حکمت نظری و عملی مستفاد از آموزه‌های رضوی است تا رابطه‌ی توحیدی و محبانه‌ی انسان با پروردگار و در راستای آن با سایر مخلوقات ترسیم شود. لذا با مراجعه‌ی مساله محورانه به منابع دینی (قرآن و روایت‌های معتبر) در پی کشف و تحلیل ابعاد مسئله بوده، برای نیل به این هدف، داده‌های لازم از منابع کتابخانه‌ای گردآوری شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روش، تحلیلی – توصیفی و شیوه ی گردآوری اطلاعات، کتابخانه‌ای اسنادی است.

مقدمه
آموزه‌های قرآن و عترت تنها راه نجات بشر در عصر مادیت و سرگشتگی است. سیره‌ی علمی و عملی امام رضا (علیه السلام) به عنوان امام معصوم و منصوب پروردگار، گنجینه‌های نهفته‌ی عقول و فطرت بشر را شکوفا و بارور می‌کند. یکی از مصادیق این شکوفایی، تبیین ابعاد محبت در فرهنگ رضوی است. بدیهی است تعالیم قرآن و عترت پر از آموزه‌های معرفتی و اخلاقی است که دانشمندان بزرگی به جمع آوری و دسته بندی آنها پرداخته‌اند. اما تحلیل آن آموزه‌ها نیاز به دقت و موشکافی بیشتری برای پاسخ به نیازهای روز بشری دارد. لذا در چارچوب نظری مکتب شیعه‌ی اثنی عشری به تحلیل این مقوله پرداخته می‌شود. این مقاله درصدد تحلیل ویژگی‌هایی است که با استفاده از آموزه‌های قرآن و عترت، به خصوص امام رضا (علیه السلام) ، موضوع محبت در فرهنگ رضوی تحلیل شود. لذا با مراجعه‌ی مسئله محورانه به منابع دینی (قرآن و روایت‌های معتبر) در چارچوب آموزه‌های قرآن و عترت در پی کشف و تحلیل ابعاد مسئله است و برای نیل به این هدف، داده‌های لازم از منابع کتابخانه‌ای گردآوری می‌شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. روش، تحلیلی – توصیفی و شیوه‌ی گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه‌ای اسنادی است.
به طور مشخص پژوهش مستقلی درباره‌ی عنصر محبت در فرهنگ رضوی صورت نگرفته؛ اما پیرامون موضوع اخلاق و آداب رضوی، متفکران اسلامی در کتاب‌ها و مقاله‌های خود به بحث پرداخته‌اند. در آغاز ضروری است به تبیین واژگان مورد بحث پرداخته شود.
فرهنگ
فرهنگ فارسی معین، فرهنگ را مرکب از دو واژه‌ی «فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت، آداب و رسوم تعریف کرده است (1387: واژه‌ی فرهنگ) . برای فرهنگ، تعاریف متعددی ارائه شده که بعضی از این تعاریف، مفهوم عام و برخی دیگر مفهوم خاصی به دست می‌دهند.
با عنایت به اینکه مفهوم امروزین «Culture» در سده‌های اخیر در جامعه‌ی غرب شکل گرفته و به طور عارضی معادل‌هایی مانند فرهنگ در زبان فارسی یا «الثقافه» در زبان عربی برای آن گزیده شده است، این اصطلاح را باید در شمار آن دسته از اصطلاحات علوم اجتماعی به شمار آورد که حاصل تحولات بنیادین رخ داده در سبک زندگی و شیوه‌ی‌اندیشه ورزی در عصر مدرن است. این اصطلاحات در بافت همین دوره‌ی تاریخی قابل درک هستند. با این همه می‌دانیم که فرهنگ‌های انسانی همواره آمادگی رابطه‌ی بینافرهنگی و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بر دیگر فرهنگ‌ها را دارند، یعنی حفظ، رشد، تولید و تأثیرگذاری.
فرهنگ در درون خود نیز این امکان را دارد که به چندین خرده فرهنگ، تقسیم شود. از نگاه اسلام، فرهنگ متعالی، فارق از حیات انسان و حیوان است. زیرا تجلی این توانایی‌هاست که حیات فردی و زندگی اجتماعی انسان را شکوفا می‌کند و فقدان آنها، رکود و انحطاط را در جامعه در پی دارد، به حدی که به تعبیر قرآن، مانند چارپایان یا پست تر از آنان می‌شود: «لَهُم قُلوب لا یَفقَهونَ بِها و لَهُم اَعیُن لا یُبصِرونَ بِها و لَهُم آذان لا یَسمَعونَ بِها دُولئِک کالانعامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الغافِلون» (اعراف / 179) .
زندگی آنان که برای رشد و تعالی خود از ابزار معرفتی و فرهنگی بهره نمی‌برند با حیات حیوانات تمایز چندانی ندارد. غفلت از این توانایی‌ها، انسان و جامعه‌ی انسانی را به پرتگاه سقوط نزدیک می‌کند و به دنائت و پلیدی می‌کشاند.
با جمع بندی تعاریف فرهنگ، این نتیجه به دست می‌آید: فرهنگ مجموعه‌ای از باورها، انگیزه‌ها، ارزش‌ها، آداب و رسوم است که در جامعه نهادینه شده و دارای مرز مشخص و قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر یا از جامعه‌ای به جامعه‌ی دیگر است.
امام رضا (علیه السلام)
امام رضا (علیه السلام) (203 – 148 ق) به عنوان هشتمین امام شیعیان اثنی عشری به نص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیث لوح و نص پدران معصومش (علیه السلام) همه‌ی خصوصیات یادشده درباره‌ی امام را داراست. بر اساس روایت امام جواد (علیه السلام) ، نام گذاری آن حضرت به «علی» و لقب «رضا» از سوی خداوند تعالی است (مفید، 1413 ق الف، ج 2: 251) .
حضرت رضا (علیه السلام) وارث علم نبوی (صلی الله علیه و آله) است و فضائل علوی (علیه السلام) است. کتاب‌های شیعه و اهل سنت، از علم، زهد، عبادت، کرامت، سیاست و حکمت بی نظیرش که از اجداد خود به عنایت الهی به ارث برده است، حکایت می‌کند.
شخصیت امام رضا (علیه السلام) فراتر از ملاک‌های عقلی آدمیان و نصب او فرابشری است (موحدابطحی، 1381: 76) .
امام رضا (علیه السلام) مقتدای خود را امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌داند و می‌فرماید: «ان علیا امیرالمومنین (علیه السلام) … امامی و حجتی و عروتی و صراطی و دلیلی و محجتی … » (همان: 28 – 27) .
روایت‌های معتبر اسلامی حکایت از معجزه‌های حضرت رضا (علیه السلام) می‌کند، نظیر معجزه‌های حضرت عیسی و حضرت سلیمان (علیه السلام) (همان، 1430 ق: 153 – 65) . عبادتش آنچنان بود که در روز اعطای جامه به دعبل خزایی شاعر اهل بیت (علیه السلام) ، فرمود در این لباس هزار رکعت نماز خوانده و هزار بار ختم قرآن کرده ام.
در میان مردم مرو، پیروان اهل بیت (علیه السلام) بر این باور بودند که امام (علیه السلام) می‌باید از سوی خداوند نصب شود و ولایت را بر عهده گیرد؛ اما دیگران می‌گفتند امام را نه نصب الهی، که انتخاب مردمی معین می‌کند و او در حقیقت وکیل امّت است.
امام رضا (علیه السلام) پس از آمدن به مرو و آگاهی از این مسئله فرمودند: «امامت را نشناختند تا امام را بشناسند. همان گونه که الله با الوهیت شناخته می‌شود، امام با امامت.» آنگاه ویژگی‌های امام را برشمردند: «قدر و منزلت، شأن و جایگاه امام رفیع تر از آن است که با عقول مردم سنجیده شود یا آنکه به اختیار خود برگزینند…» (کلینی، 1407 ق، ج 199:1) .
فرهنگ رضوی
فرهنگ رضوی مجموعه‌ی آموزه‌های امام رضا و پدران پاک و معصومش تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حکمت نظری و عملی است. این تعالیم، همتای آموزه‌های قرآن کریم، مبیّن آیه‌ها و تجسم عینی و عملی آن است. از آنجا که ائمه (علیه السلام) نور واحدند (صدوق، 1378، ج 2: 58؛ صفار، 1404 ق: 57؛ ابن رستم طبری، 1415ق: 630) گفتار و رفتار امام رضا (علیه السلام) جدای از سایر معصومان نیست؛ بلکه در یک منظومه‌ی هماهنگ و به هم پیوسته قرار دارد. بنابراین، مجموعه آموزه‌های قرآن و عترت را با تأکید بر گفتار و رفتار امام رضا (علیه السلام) «فرهنگ رضوی» می‌نامیم؛ فرهنگی که امام رضا (علیه السلام) با حکمت و تدبیر از آن پاسداری کرد و در آن راه به شهادت رسید. فرهنگی که آدمی را در جاذبه‌ی هدف اعلای حیات به تکاپو وامی دارد و تمدن اصیل را برای بشریت به ارمغان می‌آورد. این تمدن اصیل جز در پرتو امامت عترت پاک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تحقق پیدا نمی‌کند. امام رضا (علیه السلام) «امام» را پدر رئوف امّت می‌شمارند: «امام ابر پر باران و باران پر برکت است، خورشید درخشان و زمین گسترده است. او چشمه‌ی جوشان و باغ و برکه است. امام امینی است همراه، پدری است مهربان، برادر تنی و در مصائب پناه بندگان است» (صدوق، 1372، ج 1: 450) بنا به فرموده‌ی امام رضا (علیه السلام) ، امام نه تنها داناترین، حکیم ترین، متقی ترین، بردبارترین، شجاع ترین، با سخاوت ترین و عابدترین مردم است؛ بلکه از پدر و مادر آنان به خودشان مهربان تر است. (2)
محبت
«محبت» به معنای دوست داشتن (3) ، از ریشه‌ی «ح ب ب» و اسم مصدر است. به تعبیر برخی از اهل لغت (غیاث ) مصدر میمی است (دهخدا، 1377، واژه‌ی محبت) . البته فلاسفه و عرفا تعاریف جداگانه‌ای از این واژه ارائه داده‌اند (رک: دهخدا، 1377، واژه‌ی محبت؛ فعالی، 1381: 129؛ قشیری، 1359ق: 552؛ انصاری، 1387: 217) .
در فرهنگ اسلامی، «دین» جز محبت نیست. (4) محبوب اصیل در فرهنگ قرآن و عترت، ذات باری تعالی است. بندگان خالص خدا، محبت او را در دل می‌پرورانند و در اوج خواسته‌هایشان او را طلب می‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دعای کمیل به خدا عرض می‌کند: «… وَ اجعَل لِسَانِی بِذِکرِکَ لَهِجاً وَ قَلبِی بِحُبِّکَ مُتَیّماً…» (ابن طاووس، 1409ق، ج2: 709) . در قلب محبان پروردگار جز او نیست، جز او را نمی‌بینند و جز به او، پناهنده نمی‌شوند. امام حسین (علیه السلام) در دعای شریف عرفه این چنین با خدا نجوا می‌کند: «أنتَ الَّذِی أزَلتَ الأغیَارَ عَن قُلُوبِ أحِبَّائِکَ حَتَّی لَم یُحِبُّوا سِوَاکَ وَ لَم یَلجَئَوا إِلَی غَیرِک» (همان، ج 1: 349) .
معصومان (علیه السلام) در مقام انس با پروردگار و اشتیاق مناجات با ذات ربوبی، به اسمای الهی متوسل می‌شوند. حضرت رضا (علیه السلام) در گشایش امور، پس از شهادت به توحید و بندگی، رسالت و ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و صلوات بر او و اهل بیت طاهرینش، به تک تک اسمای حسنای الهی متوسل و با انس و تضرع به پیشگاه آن محبوب، طلب حاجت می‌کند: «… یا مفرج الفرج، یا کریم الفرج، یا عزیز الفرج، …» (کفعمی، 1418 ق: 324؛ موحدابطحی، 1381: 30) .
دعای افتتاح نمونه‌ی دیگری از انس معصومان (علیه السلام) با ذات احدیت و محبوب حقیقی است که با او معاشقه و بر او توکل می‌کنند: «… أسألُکَ مُستَانِساً لَا خَائِفاً وَ لا وَجِلاً مُدِلًّا عَلَیک…» (طوسی، 1411ق، ج 2: 578) .
هندسه‌ی عالم بر محور مهر و محبت است. محبت متقابل بین خدا و بندگان که مصدر آن نیز به رحمانیت خدا برمی گردد. انسان موحد، سراسر جهان را مظاهر فیض و رحمت خدا دانسته و در همه حال او را حاضر و ناظر بر احوال خویش می‌بیند.

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را *** کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور *** پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
(فروغی بسطامی، 1376، غزلیات) .

دل، ذره‌ای از ذرات وجود است که مظهر تجلی رحمت رحمانیه‌ی پروردگار شده است. «کدام دلی است که مسرور به سرّی از اسرار محبت او نیست و کدام جانی است که منوّر به نور هدایت او نه. کدام خاطری است که خزینه‌ی رازی از رازهای نهانی او نباشد و چگونه سینه‌ای است که دفینه‌ی رمزی از رمزهای پنهانی او نبود» (نراقی، 1369: 54) .
عالم بر اساس رحمت استوار بوده و غضب نیز مأموم رحمت است: «… یا من سبقت رحمته غضبه…» (مفید، 1413ق ب: 161) ؛ «… أنت الَّذِی تَسعَی رَحمَتُهُ أمَامَ غَضَبِه…» (امام علی بن الحسین (علیه السلام) ، 1376: 78) . هم رحمت خداوند از غضب او فزون تر است و هم امام جماعت همه‌ی اسماء و صفات او. «قهر و عذاب در عالم، راهبرد اصلی و استراتژی خدا نیست؛ بلکه تاکتیک اوست جهت انبساط رحمت» (فعالی، 1392: 40) .
در تعالیم حیات بخش قرآن و عترت، نعمتهای مادی مانند ثروت، ازدواج، حتی ابر، باد، باران و… در خدمت بشر و وسیله‌ای برای جلب رحمت پروردگاراند: «کَتَب ربکم عَلَی نَفسه الرحمَه» (انعام/ 54) .
در ذیل محبت و عشق به ذات ربوبی، نکاتی وجود دارد که به اختصار بیان می‌شود:
1. محبت اصیل
محبت مبتنی بر معرفت دینی، محبتی پایدار و واقعی است؛ اما محبت‌های مادی و زمینی، ناپایدار و غیر واقعی هستند. حب مال، جاه و بستگان، نمی‌تواند محبت واقعی باشد؛ مگر اینکه پیوندی با دین داشته باشد. «هر محبتی که دنیوی و مادی است و هدف و مقصودی جز دنیا و گرایش به زرق و برق آن ندارد، مجازی و سراب است و هر محبتی که بر اساس دین است حقیقی و نه سراب، بلکه آب است که جان را نشاط می‌بخشد و عطش روح را فرو می‌نشاند» (بهشتی، 1385: 176) عبادت واقعی هم مبتنی بر محبت به معبود استوار است و تا معرفت نباشد محبت واقعی هم شکل نمی‌گیرد. «محبت از معرفت است پس تا معرفت نباشد عبادت دست ندهد. حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: العلم امام العمل و العمل تابعه» (طوسی، 1374: 111) .
محبت و عشق به معبود، نه تنها امری فطری است، بلکه در آیات و روایت‌های متعددی به اشکال گوناگون نسبت به آن تأکید شده که دین جز محبت در راه خدا نیست. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «هل الدین الا الحب فى الله و البغض فى الله قال الله تعالى: «قل إن کنتم تحبّون الله فَاتَّبِعُونِی یُحبِبکُمُ الله» (آل عمران/31) (ابن شاذان، 1363: 287) . امام باقر (علیه السلام) به آیه‌ی هفتم سوره‌ی حجرات درباره‌ی گرایش انسان به سوی ایمان و آراستن آن توسط خداوند در قلبی آدمی، استناد می‌فرمایند و منشاً آن را محبت می‌دانند: قالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) : «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الحُبُ؟» قَالَ اللهُ تَعَالی: «حَبَّبَ إِلَیکُمُ الإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُم» (کلینی، 1407ق، ج8: 80) .
امام رضا (علیه السلام) از پدران گرامیشان از مناجات موسای کلیم با پروردگار نقل می‌فرمایند: «خداوند فرمود مرا در تمام حالات یاد کن» (چرا که او نزدیک و در همه حال شاهد و ناظر بنده‌ی خویش است) :
عَن عَلی بن مُوسَی الرضا (علیه السلام) عَن أبیهِ عَن آبَائِهِ عَن عَلِیًّ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) إنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ لَمَّا نَاجَی ربَّهُ قَالَ یَا رَبِّ أبعِیدٌ أنتَ مِنَّی فَأنَادِیکَ أم قَریبٌ فَأناجیَکَ فَأوحَی اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَیهِ أنَا جَلیسُ مَن ذَکَرَنِی فَقالَ مُوسَی یَا رَبِّ إِنّی أکُونُ فِی حَالٍ أجِلُّکَ أن اذکُرَکَ فِها فَقَالَ یا مُوسَی اذکرنِی عَلَی کُلِّ حَالٍ (صدوق، 1398ق: 182) .
بدیهی است مراد از ذکر، تمام مراتب آن است.
معصومان (علیه السلام) همواره تأکید فرمودند که دوستی و دشمنی تان جز در راه خدا نباشد. تعبیری که در این باره در روایت‌ها زیاد به چشم می‌خورد «الحب فی الله و البغض فی الله» است: الامام أبى محمّد الحسن العسکرى عن أبیه .. قال: «قال رَسُول اللهِ (صلی الله علیه و آله) لِبَعضِ أصحَابِهِ ذَاتَ یَومٍ یَا عَبدَاللهِ أحبِب فی اللهِ وَ أبغض فِی اللهِ وَ وَالِ فِی الله وَ عَادِ فِی اللهِ فَإِنَّهُ لَا تُنَالُ وَلایَه اللهِ إلَّا بِذَلِکَ وَ لا یَجِدُ رَجُلٌ طَعمَ الإیمانِ وَ إن کَثُرَت صَلَاتُهُ وَ صِیَامُهُ حَتَّ یَکُونَ کَذلِک» (صدوق، 1376: 11؛ همان، 1378، ج1: 291؛ منسوب به امام حسن بن علی بن محمد (علیه السلام) ، 1409ق: 723) .
خداوند به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) است در حدیث قدسی می‌فرماید: همتت را یک چیز قرار بده. زبان، بدن، اندیشه و انگیزه ات را الهی کن. اگر دل به خدا دادی دیگر نگران چیزی مباش. عقلت را در راه خدا به کار گیر. اهل یقین، حسن خلق، سخاوت و رحمت بر خلقی باش:
یَا أحمَدُ اجعَل هَمَّکَ هَمّاً وَاحِداً فَاجعَل لِسَانَکَ وَاحداً وَ اجعَل بَدَنَکَ حَیّاً لا تَغفُل أبَداً مَن غَفَلَ عَنِّی لَا أبَالِی بِأیِّ وَادٍ هَلَکَ یَا احمَدُ استَعمِل عَقلَکَ قَبلَ أن یَذهَبَ فَمَنِ استَعمَلَ عَقلَهُ لا یُخطِئُ وَ لا یَطغَی یَا أحمدُ انتَ لا تَغفُلُ أبَداً مَن غَفَلَ عَنِّی لا أبَالیِ بِأیَّ وادٍ هَلَکَ یَا أحمَدُ هَل تَدرِی لأیِّ شَیءٍ فَضَّلتُکَ عَلَی سَائِرِ الأنبیَاءِ قَالَ اللَّهُمَّ لا قَالَ بِالیَقینِ وَ حُسنِ الخُلُقِ وَ سَخَاوَه النَّفسِ وَ رَحمَه بِالخَلقِ وَ کَذَلِکَ أوتَادُ الارضِ لَم یَکُونُوا أوتَاداً إلَّا بِهَذا (فیض، 1406ق، ج26: 150 دیلمی، 1412ق، ج1: 205) .
در راستای عشق و محبت به پروردگار، محبت به اولیای او شکل می‌گیرد. امام رضا (علیه السلام) در نوشته‌ای به یونس بن بکیر این گونه آموزش می‌دهند که هنگام درخواست از خداوند، به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش (علیه السلام) متوسل شود، چرا که در اثر عدم ولایت و اقرار به امامت و فضائل ایشان، حتی اعمال نیکو هم پذیرفته نمی‌شود:
اللهُمَّ فَإنّی أوفی وَ أشهِدُ وَ أقِرُّ وَ لا أنکُرُ وَ لا أجحُدُ، وَ أسِرُّ وَ أعلِنُ وَ أظهِرُ وَ أبطنُ، بِأنکَ أنتَ اللهُ لا إلهَ إِلَّا أنتَ وَحدکَ لا شَریکَ لکَ و أنَّ مُحَمَّداً عَبدُکَ وَ رَسولُکَ (صلی الله علیه و آله) وَ أنَّ عَلیّاً أمیرُالمؤمِنینَ سَیِّدُ الاوصیاء وَ وارِثِ عِلمِ الأنبیاء، علمُ الدِّینِ، وَ مُبیرُ المُشرِکینِ وَ مُمَیِّزُ المُنافِقینَ وَ مُجاهِدُ المارِقینَ وَ إِمامی وَ حُجَّتی و عُروَتی وَ صِراطی وَ دَلیلی وَ مَحَجَّتی وَ مَن لا أثِقُ بِأعمالی وَ لَو زَکَت وَ لا أراها مُنجیَه لی وَ لَو صَلَحَت، إِلّا بِوَلایَتِهِ وَ الائتِمامِ بِهِ وَ الإقرارِ بِفَضائِلِه… اللَّهُمَّ بِتَوَسُّلی بِهِم إِلَیکَ وَ تَقَرُّبی بِمَحَبَّتِهِم وَ تَحَصُّنی بِإِمامَتِهِم، افتَح عَلَیَّ فی هذا الیَومِ أبوابَ رزقِکَ وَ انشر عَلَیَّ رَحمَتَکَ وَ حَبِّبنی إلی خَلقِکَ، وَ جَنِّبنی بُغضَهُم وَ عَداوَتَهُم، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیء قَدیرٍ… (ابن طاووس، 1411ق: 303، مجلسی، 1403ق، ج94: 347، ح4؛ احمدی میانجی، 1426ق، ج5: 240) .
بنابراین در فرهنگ رضوی، در امتداد عشق به خداوند و یقین به او، ولایت اهل بیت (علیه السلام) و در ذیل ولایت ایشان، محبت به خلق قرار می‌گیرد.
2. محبت به خلق
قرآن کریم در آیات متعددی به موضوع اخوت انسانی اشاره کرده است. برای نمونه آنجا که از امت‌های انبیای گذشته که موحد نبودند سخن گفته، حضرت صالح، حضرت شعیب و حضرت هود (علیه السلام) را با تعبیر لطیف برادر، معرفی کرده است: «والی ثمود اخاهم صالِحا» (اعراف/ 73) ؛ «و اِلی مَدیَن اَخاهُم شُعیبا» (اعراف/85) ؛ «و اِلی عادٍ اَخاهُم هودا» (اعراف/65) .
امیرمؤمنان (علیه السلام) در عهدنامه‌ی مالک اشتر به موضوع اخوت و همانندی در آفرینش اشاره کرده و عمل به مقتضای آن را مورد تأکید قرار داده است: «ای مالک، قلبت را از رحمت، محبت و لطف بر مردم پر کن و نسبت به آنان درنده‌ای خون خوار مباش که خوردن آنان را غنیمت بشماری، زیرا مردم دو صنف‌اند: یا برادر دینی تو هستند یا مانند تو در خلقت (همنوع تو) .» بنابراین اخوت را می‌توان هم به معنای عام گرفت که عبارت است از رفتار مسالمت آمیز با دیگر انسان‌ها تا جایی که آنان با آیین حق دست به دشمنی و عناد نزده باشند (5) (اخوت انسانی) و هم به معنای خاص که همان اخوت ویژه‌ی میان مؤمنان است که در سوره‌ی حجرات با ادات حصر بیان شده: «انما المومنون اخوه» (حجرات / 10) یا در سوره‌ی فتح بیان شده که مؤمنان اگرچه در برابر کفار سرسخت و شدیداند اما در میان خود مهربانند. (6) صاحب تفسیر مجمع البیان نقل می‌کند آنچنان مؤمنان از کفار تنفر داشتند که حتی از لباس و بدن آنان دوری می‌کردند؛ اما هر وقت به مؤمنان می‌رسیدند دست می‌دادند و روبوسی می‌کردند، «اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین» (مائده / 54) .
گفتار و رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز درباره‌ی مطلب یادشده می‌تواند چهره‌ی اسلام را به خوبی بنمایاند. وجود مبارک نبی گرامی (صلی الله علیه و آله) است جوامع بشری را همتای هم و در کنار هم بر اساس اصول مشترک انسانی با محور تعلیم و تربیت قرار می‌دهد و می‌فرماید: «الناس کاسنان المشط سوا: طبقات مختلف مردم مانند دندانه‌های شانه‌اند» (صدوق، 1413 ق، ج 4: 379) . اینجا سخن از مؤمن و مسلم نیست؛ بلکه سخن از مردم و ناس است، پس اقشار گوناگون مردم مانند دندانه‌های یک شانه هستند که باید کنار هم با فاصله‌ای کم، صف ببندند. «شانه اگر بخواهد غبار از سر و روی برطرف کند و موی را شانه بزند و تعدیل کند، باید دندانه‌هایش کنار هم با فاصله‌ی اندک منظم چیده شوند. ممکن است بعضی از این دندانه‌ها، باریک و بعضی تنومند و قوی باشند؛ ولی فاصله اندک است و قابل تحمل» (جوادی آملی، 1388: 143) .
فرهنگ رضوی که فرهنگ خردورزی است، نیکی و محبت به مردم را سرمایه‌ی حیات دنیوی و اخروی می‌داند. امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است: «رأس العقل بعدالایمان بالله، التودد الی الناس و اصطناع الخیر الی کل بر او فاجر؛ اوج خردمندی، پس از ایمان به خدا، دوستی با مردم و نیکوکاری نسبت به هر انسان است؛ چه نیکوکار باشد و چه بدکار» (صدوق، 1372، ج 2: 35) . این محبت و نیکی، به مردم زمان حیات آنها اختصاص ندارد؛ بلکه به پس از مرگ آنها نیز تسری پیدا می‌کند. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هیچ مؤمنی نیست که قبر مؤمنی را زیارت کند و هفت بار سوره‌ی قدر را بخواند، مگر آنکه خدا او و صاحب قبر را بیامرزد (همان، 1413ق، ج 1: 181) .
در بحث محبت به خلق، بدیهی است سفارش و تأکید فرهنگ رضوی نسبت به محبت به بستگان درجه یک و همسایگان از اولویت بیشتری برخوردار است (رک: جوادی آملی، 1391: 347-341) .
3. محبت عادلانه
محبت به خلق در کنار رفتار عادلانه معنا پیدا می‌کند. امیرمؤمنان (علیه السلام) در نامه‌ی ارزشمندشان به فرزند خود سفارش می‌فرمایند: «…وَ اجَعل نَفسَکَ مِیزاناً فِیمَا بَینَکَ وَ بَینَ غَیرِک فَأحبِب لِغَیرِکَ مَا تُحِبُ لِنَفسِکَ وَ اکرَه لَهُ مَا تَکرَهُ لِنَفسِکَ وَ لَا تَظلِم کَمَا لَا تُحِبُّ أن تُظلَمَ وَ أحسِن کَمَا تُحِبُّ أن یُحسَنَ إِلَیکَ وَ استَقبِح مِن نَفسِکَ مَا تَستَقبِحُ مِن غَیرِکَ وَ ارضَ مِنَ النَّاسِ لَکَ مَا تَرضَی بِهِ لَهُم مِنک» (ابن شعبه حرانی، 1404ق: 74) .
همدلی و یکی انگاشتن یکدیگر در اجتماع مؤمنان حقیقی که از مصادیق محبت عادلانه است، افزون بر آنکه رذائل اخلاقی را زائل می‌کند، فضائل را نیز رشد می‌دهد: «دامن کشیدن از هرگونه آزار و رنجش دیگران (7) ؛ خیرخواهی و خیررسانی به دیگران هر قدر که ممکن باشد (8) ؛ تکریم و تعظیم دیگران و بزرگ نپنداشتن خود (9) : بخشش و چشم پوشی از خطاهای دیگران و تلاش برای رفع آنها (10)» (نصیری، 1389: 35) .
امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: «هرکس فقیر مسلمانی را ملاقات کند و بر او سلامی متفاوت با سلام به توانگران کند، خدا را در روز قیامت خشمگین ملاقات خواهد کرد» (صدوق، 1378، ج2: 52) .
4. محبت انسان ساز
تعالیم و رفتار اولیای الهی، کیمیایی است که مس وجود افراد را طلای ناب می‌کند. قرآن کریم تأثیر ایمان به پروردگار و رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را الفت و برادری میان مؤمنان می‌داند:
وَ اذکُروا نِعمَه اللهِ عَلَیکم إِذ کنتُم اعدَاءَ فَألفَ بَینَ قُلُوبِکم فَأصبَحتُم بِنِعمتِهِ إِخواناً و کُنتُم عَلَی شَفا حُفرَه مِن النَّارِ فَانقَذَکم مِنهَا کذَلِک یَبینُ اللهُ لَکم آیاتِهِ لَعَّلَکم تَهتَدُونَ؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دل‌های شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه‌های خود را برای شما روشن می‌کند، باشد که شما راه یابید (آل عمران/103) .
به تعبیر قرآن، الفت بین انسانها کار آسانی نبود؛ اما در اثر محبت ایمانی این غیر ممکن، ممکن شد:
وَ ألفَ بَینَ قُلُوبِهِم لَو أنفَفتَ ما فی الارضِ جَمیعاً مَا ألفتَ بَین قُلُوبِهِم وَ لَکنَّ اللهَ الفَ بَینَهُم إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ و میان دل‌هایشان الفت انداخت، اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج می‌کردی نمی‌توانستی میان دل‌هایشان الفت برقرار کنی، ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت، چرا که او توانای حکیم است (انفال/63) .

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
(حافظ، 1320: غزل 5) .

تا افراد اصلاح نشوند، جامعه صالح نمی‌شود. اصلاح جامعه وابسته به اصلاح اکثریت قابل توجهی از افراد جامعه است. تا جامعه از یک نظام فکری، رهبری الهی و التزام عملی برخوردار نباشد، به صلاح و تعالی نخواهد رسید.
محبت در چارچوب نظام فکری الهی و برای وصول به مقام قرب ربوبی، انسانها را به اوج مراتب معرفت می‌رساند.
ابوذر غفاری از ربذه به مکه آمد و به دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله) نائل شد که به تمام عقاید و عادت‌های باطل پشت پا زد و آماده ی هر نوع مبارزه و جهاد شد… ابوذرها چه یافته بودد که این گونه متحول می‌شدند؟ … در کدام مدرسه دوره ی منطق، کلام و فلسفه گذرانده بودند؟ … آنها فهمیده بودند که درس عشق، در دفتر و کتاب و مدرسه آموختنی نیست (بهشتی، 1386: 231-230) .
5. محبت متقابل حاکمان، خواص و مردم
محبت از عناصری است که اختصاص به توده‌ی مردم ندارد؛ بلکه شامل روابط متقابل حاکمان، خواص و مردم نیز می‌شود.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در عهدنامه‌ی مالک اشتر با ندای جهانی خویش، رواج محبت و لطف در میان بندگان خدا را، توصیه و مطالبه می‌فرمایند: «… أشعِر قَلبَکَ الرَّحمَه لِلرَّعِیَّه وَ المَحَبَّه لَهُم وَ اللُّطفَ بِالإحسانِ إِلَیهِم …» (ابن شعبه حرانی، 1363: 126) .
در عبارت حضرت به مالک اشتر، «أشعِر قَبَکَ الرَّحمَه لِلرَّعِیَّه ِ…» آمده؛ یعنی در لباسی که روی قلبت را می‌پوشاند و هیچ فاصله‌ای بین آن و قلبت نیست، سه چیز باید باشد: 1. الرَّحمَه لِلرَّعیَّه؛ 2. المَحَبَّه لَهُم؛ 3. اللُّطفَ بهم.
هر کدام، عامل دیگری است: رحمت عامل محبت و محبت عامل لطف.
امام رضا (علیه السلام) به عنوان امام متقیان می‌فرمایند:
به خدا سوگند وقتی در مدینه بودم بر مرکب خود سوار می‌شدم بر در میان شهر و بیرون شهر رفت و آمد می‌کردم. مردم مدینه حوائج و گرفتاری‌های خود را به من می‌گفتند و من نیز نیازهای ایشان را برآورده می‌ساختم. به این ترتیب، من و آنها مثل دوست و خویشاوند، رابطه داشتیم (صدوق، 1372، ج2: 167) .
شخصی نزد امام رضا (علیه السلام) آمد، به او سلام داد و گفت: «من یکی از آنهایی هستم که تو و پدرت را دوست می‌دارد. من از حج برگشته و پول و داراییم را تمام کرده‌ام و هیچ پولی ندارم تا به منزل برسم. از تو خواهشی دارم، مرا به وطنم بازگردانی، وقتی به منزلم رسیدم، آنچه را که تو به عنوان صدقه به من داده‌ای، به فقیری می‌دهم.» امام (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: «خدای من به تو خیر دهد. این 200 دینار را بگیر و برای رفع احتیاج خود صرف کن و آن را از طرف من، به عنوان صدقه، به فقیر مده.» بعد از رفتن آن مرد، سلیمان جعفری رو به امام (علیه السلام) کرد و پرسید: «شما مقدار زیادی پول به آن مرد بخشیدید در حالی که صورتتان را پوشاندید؟» امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به او فرمودند: «این کار را از آن جهت انجام دادم که مبادا آثار حقارت و شرمندگی را به خاطر برآورده شدن حاجتش، در صورتش ببینم» (مجلسی، 1403ق، ج 28:12) .
ابوحمزه ثمالی درباره‌ی امام سجاد (علیه السلام) نقل می‌کند که به کنیزشان فرمودند: «هر سائلی را که عبور کرد اطعام کنید… تا مبادا مانند آنچه بر یعقوب (علیه السلام) و خاندانش وارد شد بر ما هم نازل شود…» (صدوق، 1385، ج1: 45) .
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) درباره‌ی داوری امام رضا (علیه السلام) آورده است:
یاسر می‌گوید: نامه‌ای (به این مضمون) از نیشابور به مأمون رسید: مردی مجوس هنگام مرگ وصیت کرده است مال زیادی را از اموال او میان بینوایان و تهیدستان تقسیم کنند؛ اما قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت:‌ای سرور من در این موضوع چه می‌گوییم؟ امام (علیه السلام) فرمودند: مجوسیان به بینوایان مسلمان چیزی نمی‌دهند، نامه‌ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار، از مالیات‌های مسلمانان بردارد و به بینوایان مجوس بدهد (1372، ج1: 674) .
6. محبت اعضای خانواده به یکدیگر
بدیهی است وقتی اسلام این چنین الگوهای رفتاری با همشهریان یا حتی غیرمسلمانان را مطرح می‌کند، در خانواده نسبت به پدر و مادر، همسر و فرزندان تأکید بیشتری دارد. خداوند در آیه‌ی 36 سوره‌ی نساء پس از دستور به توحید، امر به نیکی نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، همسایگان و… می‌کند: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لاَ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَ بِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً »
امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی محبت به فرزند، از رسول الله (صلی الله علیه و آله) سه نقل می‌فرمایند: «الولد ریحانه؛ فرزند، مانند گل است» (موحدابطحی، 1366: 92؛ صدوق، 1378، ج 2: 27) . با این تمثیل اهمیت توجه و محبت اعضای خانواده روشن تر می‌شود. مسلماً گل نیازمند مراقبت، ملاطفت، رسیدگی و توجه دائمی است؛ در غیر این صورت به زودی پژمرده می‌شود و از بین می‌رود.
7. بخشش و مدارا با مردم هنگام غضب
از موارد مهمی که اسلام تحت عنوان خود کنترلی و خویشتن داری از آن یاد و مؤمنان را به آن دعوت می‌کند، این است که اهل ایمان به آنچه نزد خداست دل می‌بندند و نسبت به دنیا و اهلش باگذشت رفتار می‌کنند. قرآن می‌فرماید: «…وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ‌» (شوری / 37) .
خداوند به منظور بسط محبت، لطف و گذشت میان افراد، هم انسانها را به عفو و بخشش خطای یکدیگر و هم به گذشت از درون دل نسبت به هم دعوت می‌فرماید: «وَ لاَ یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَهِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبَى وَ الْمَسَاکِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لاَ تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌» (نور/ 22) .
بخشش، به چشم پوشی و گذشتن از خطا محصور نمی‌شود. بخشش مالی، آبرویی و سراسر وجود در اثر اشتیاق به پروردگار، مراتب بعدی آن را تشکیل می‌دهد.
8. بخشش مالی
انفاق به عنوان نمادی از محبت در راه خدا مورد تأکید فراوان قرآن قرار گرفته است. قرآن بارها پس از تأکید بر اقامه‌ی نماز به پرداختهای مالی، امر می‌فرماید: «الذینَ إن مَکَناهم فى الارض أقاموا الصَلوه وآتوا الزکاه» (حج/ 41) ؛ «الذین یُومنون بالغیب و یقیمون الصَلوه و ممّا رزقناهم یُنفقون» (بقره/ 3) .
امام رضا (علیه السلام) در نامه‌ای به فرزند دلبندشان جوادالائمه (علیه السلام) می‌نویسند:
فرزندم به اطلاعم رسیده هنگامی که تو را از منزل می‌برند از درِ کوچک خارج می‌کنند. اما مگر نباید ورود و خروجت از درِ بزرگ باشد؛ پس هنگامی که می‌روی باید همراهت طلا و نقره باشد تا هرگاه کسی از تو چیزی درخواست کرد؛ ببخشی. … ببخش! و از خدای دارای عرش، نگران فقر مباش (کلینی، 1407ق، ج4: 43، ح 5؛ صدوق، 1378، ج1: 11، ح20؛ احمدی میانجی، 1426ق، ج5: 260) .
بخشش مالی که یکی از شعبه‌های محبت و احسان به خلق است، شعاعی از رحمت رحمانی خداوند است که در انسان موحد و پرهیزکار جلوه می‌کند.
نتیجه گیری
فرهنگ رضوی که همان فرهنگ قرآن و عترت است و در گفتار و رفتار سراسر عصمت امام منصوب پروردگار، امام رضا (علیه السلام) تجلی پیدا کرده، آکنده از آموزه‌های حیات بخش جوامع بشری است. امام رضا مظهر ربوبیت پروردگارست تا گوهر وجودی انسانها را تربیت کند. یکی از آموزه‌های مهم ایشان، رشد و کمال بخشی عنصر محبت در روح آدمیان است. در این مقاله، ضمن بیان مفهوم محبت، به ابعاد آن پرداخته شد. مهم ترین این ابعاد، شناخت محبت اصیل و عشق به پروردگارست. حب به پروردگار نه تنها امری فطری بوده، بلکه اساس دین بر محبت استوار است و نشانه‌ی اهل ایمان به شمار می‌رود. در فرهنگ رضوی، اندیشه و انگیزه‌ی انسان بر محور توحید و عشق به ذات ربوبی قرار دارد.
از آنجا که عالم بر محور رحمت رحمانیه‌ی پروردگار برپا شده و انسان به سبب برخوداری از روح الهی دارای شعاعی از رحمت اوست، انسان تربیت یافته در فرهنگ رضوی با انتخاب آگاهانه‌ی خویش، در نقطه‌ی اعلای محبت، حب به پروردگار، عشق به اولیای او و اقرار به ولایت، امامت و فضائل ایشان و در ذیل آن، محبت به مخلوقات و انسان‌ها، اعم از مسلمان یا غیرمسلمان، زنده یا مرده را سرلوحه‌ی اندیشه و عمل خود قرار می‌دهد. در این فرهنگ، محبت و احسان به بستگان درجه‌ی اول واجب شمرده می‌شود و سایر انسانها در درجه‌های بعد قرار می‌گیرند. در فرهنگ رضوی، عدالت در محبت، انسان سازی در پرتو محبت، محبت متقابل حاکمان و مردم ابعاد مهم دیگری را نیز تشکیل می‌دهند.
پی‌نوشت‌ها:
1. استادیار پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
soroori@ricac.ac.ir.
2. عَن أبِی الحَسَنِ عَلِیِّ بنِ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ لِلإمَامِ عَلَامَاتٌ یَکُونُ أعلَمَ النَّاسِ وَ أحکَمَ النَّاسِ وَ اتَقی النَّاسِ وَ احلَمَ النَّاسِ وَ اشجَعَ النَّاسِ وَ أسخَی النَّاسِ وَ اعبَدَ النَّاسِ… وَ یَکُونُ أوّلی بِالنَّاسِ مِنهُم بِأنفسِهِم وَ أشفَقَ عَلَیهِم مِن آبائِهِم وَ أمَّهَاتِهِم وَ یَکُونُ أشَدَّ النَّاسِ تَواضُعاً لِلهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ یَکُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا یَأمُرُ بِهِ و أکَفَ النَّاسِ عَمَّا یَنهَی عَنهُ وَ یَکُونُ دُعاؤهُ مُستَجاباً حَتَّی إنَّهُ لَو دَعَا عَلَی صَخرَه لَانشَقَّت بِنِصفَینِ وَ یَکُونُ عِندَهُ سِلاحُ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) وَ سَیفُهُ ذُوالفَقَارِ وَ یَکُونُ عِندَهُ صَحیفَه یَکونُ فِیهَا أسماءُ شیعَتِهِ إِلَی یَومِ القِیامَه… (صدوق، 1413ق، ج4: 419-418) .
3. Kindness, Love, Endear.
4. قال أبو جعفر (علیه السلام) وَ اللهِ لَو أحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّینُ إِلّا الحُبُّ إِنَّ اللهَ یَقُولُ قُل إِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبکُمُ اللهُ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَن‌هاجَرَ إِلَیهِم وَ هَلِ الدِّینُ إِلا الحَب (مجلسی، 1403ق، ج27: 95) .
5. أشعِر قَلبَکَ الرَّحمَه لِلرَّعِیَّه وَ المَحَبَّه لَهُم وَ اللُّطفَ بِالإحسانِ إِلَیهِم وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیهِم سَبُعاً ضَاریاً تَغتنِمُ اکلَهُم فَإِنَّهُم صِنفَانِ إِمَّا أخ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظیرٌ لَکَ فِی الخَلقِ…» (سیدرضی، 1414ق، نامه ی 53، بند 9-8) .
6. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً (فتح/ 29) .
7. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه» (بخاری، 1401 ق، ج 1: 8 و ج7: 186؛ ابن حنبل، 1414ق، ج 2: 163) .
8. «ویوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه» (حشر/ 9) در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (س) .
9. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : «لا تحقرن احدا من المسلمین فان صغیر هم عند الله کبیر» (محمدی ری شهری، 1416ق، ج 1: 652: متقی هندی، 1405 ق، ج 851:15) .
10. امیرالمؤمنین (علیه السلام) : «اذا قدرت علی عدوک فالجعل العفو عنه شکرا للقدره علیه» (سیدرضی، 1414ق، حکمت 11) .
منابع تحقیق :
قرآن کریم ابن حنبل، احمد، (1414 ق) . مسند. بیروت: الرساله.
ابن رستم طبری آملی کبیر، محمدبن جریر، (1415ق) . المسترشد فی الامامه. قم: کوشانپور.
ابن شاذان، فضل بن شاذان، (1363) . الایضاح. تحقیق جلال الدین محدث، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1404ق/1363ش) ، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله) . قم: اسلامی.
ابن طاووس، علی بن موسی، (1409 ق) . اقبال الاًعمال، تهران: دارالکتب الإسلامیه.
ابن طاووس، علی بن موسی، (1411ق) . مهج الدعوات و منهج العبادات. قم: دارالذخائر.
احمدی میانجی، علی، (1426 ق) ، مکاتیب الأئمه (علیه السلام) . قم: دارالحدیث.
امام علی بن الحسین (علیه السلام) ، (1376) . الصحیفه السجادیه. قم: الهادی.
انصاری، عبدالله بن محمد، (1387) . منازل السائرین. ترجمه و توضیح علی شیروانی بر اساس شرح عبدالرزاقی کاشانی، قم: آیت اشراق.
بخاری، محمد بن اسماعیل، (1401 ق) ، الصحیح. 8ج، بیروت: دارالفکر.
بهشتی، احمد، (1385) . گوهر و صدف دین. تهران: اطلاعات.
بهشتی، احمد، (1386) . فلسفه‌ی دین. قم: بوستان کتاب.
بهشتی، احمد، (1389) . اندیشه‌ی سیاسی تربیتی علوی در نامه‌های نهج البلاغه. قم: بوستان کتاب.
جوادی آملی، عبدالله، (1372) ، تحریر تمهید القواعد. تهران: الزهراء (س) .
جوادی آملی، عبدالله، (1388) . روابط بین المللی در اسلام قم: اسراء.
جوادی آملی، عبدالله، (1391) . مفاتیح الحیاه. قم: اسراء.
حافظ، شمس الدین محمد، (1320) . دیوان حافظ. تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران: وزارت فرهنگ.
دهخدا، علی اکبر، (1377) . لغتنامه‌ی دهخدا. تهران: مؤسسه‌ی لغتنامه‌ی دهخدا وابسته به دانشگاه تهران.
دیلمی، حسن بن محمد، (1412ق) . إرشاد القلوب إلی الصواب. قم: الشریف الرضی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412 ق) . مفردات ألفاظ القرآن. بیروت: دارالقلم.
سید رضی، محمدبن حسین، (1414 ق) . نهج البلاغه. (للصبحی صالح) ، قم: هجرت.
صدوق، محمد بن علی، (1413 ق) . من لایحضره الفقیه. قم: اسلامی.
صدوق، محمدبن علی، (1372) . عیون اخبار الرضا (علیه السلام) . ترجمه علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، تهران: شیخ صدوق.
صدوق، محمد بن علی، (1376) . الامالی. تهران: کتابچی.
صدوق، محمدبن علی، (1378) . عیون اخبار الرضا (علیه السلام) . تهران: جهان.
صدوق، محمد بن علی، (1385) . علل الشرایع. قم: داوری.
صدوق، محمد بن علی، (1398 ق) . التوحید. قم: اسلامی.
صفار، محمد بن حسن، (1404 ق) . بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد (صلی الله علیه و آله) . قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی.
طریحی، فخرالدین بن محمد، (1375) . مجمع البحرین. 6ج، چاپ سوم، تهران: مرتضوی.
طوسی، محمدبن محمدبن حسن (1411ق) . مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد. بیروت: فقه الشیعه.
طوسی، محمدبن محمدبن حسن (خواجه نصیرالدین) ، (1374) . آغاز و انجام. شرح و تعلیقات حسن حسن زاده آملی، تهران: وزارت فرهنگ.
فروغی بسطامی، عباس، (1376) . دیوان فروغی بسطامی تهران: روزبه.
فعالی، محمد تقی، (1381) . دین و عرفان. قم: زلال کوثر.
فعالی، محمدتقی، (1392) . بخشش، تهران: دارالصادقین.
فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، (1406 ق) . الوافی اصفهان: کتابخانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) .
قرشی بنایی، علی اکبر، (1412 ق) . قاموس قرآن. 7 ج، چاپ ششم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
قشیری، ابوالقاسم، (1359 ق) . الرساله القشیریه، مصر: بی نا.
کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی (1418 ق) . البلدالاًمین والدرع الحصین. بیروت: الأعلمی للمطبوعات.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1407 ق) . الکافی تهران: دارالکتب الاسلامیه.
متقی هندی، علاء الدین علی، (1405 ق) ، کنرالعمال فی سنن الاقوال و الافعال. 18ج، بیروت: الرساله.
مجلسی، محمدباقر، (1403 ق) . بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار ائمه الاطهار. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
محمدی ری شهری، محمد، (1416 ق) . میزان الحکمه. قم: دارالحدیث.
معین، محمد، (1387) . فرهنگ فارسی. تهران: هنرور.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان، (1413 ق الف) . الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: آل البیت.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان، (1413 ق ب) . المزار. قم: کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید.
منسوب به امام حسن بن علی بن محمد (علیه السلام) ، (1409 ق) ، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری (علیه السلام) . قم: مدرسه الإمام المهدى (عج) .
موحدابطحی، سید محمدباقر (1366) ، صحیفه الامام رضا (علیه السلام) ، قم، الامام المهدی (عج) .
موحدابطحی، سید محمدباقر، (1381) . الصحیفه الرضویه (علیه السلام) الجامعه. قم: الامام المهدی (عج) .
موحدابطحی، سید محمدباقر، (1430) . عوالم العلوم و المعارف و الاحوال. ج 22، قم: الامام المهدی (عج) .
نراقی، محمدمهدی، (1369) ، انیس الموحدین. تصحیح محمد علی قاضی طباطبایی و مقدمه‌ی حسن حسن زاده آملی، تهران: الزهراء (س) .
نصیری، علی، (1389) ، امام حسین (علیه السلام) پیشوای روشنایی‌ها. قم: معارف وحی و خرد.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، فصلنامه فرهنگ رضوی، مشهد: بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید