نویسنده: محمد غفارنیا
مشرکان برای جلوگیری از پیشرفتهای اسلام از راههای مختلف وارد میشدند و بهانههای گوناگون میتراشیدند؛ ولی به هدف خود نرسیدند. در نهایت تصمیم گرفتند کاری را درخواست کنند که پیامبر از انجام آن ناتوان باشد و آنها آن را دستاویز قرار داده و نبوت حضرتش را بیرنگ سازند.
بنابراین تصمیم، چهارده تن از مشرکان معاند، در شب چهاردهم ماه ذی الحجه، نزد رسول خدا آمدند و گفتند: یا محمد، هر پیامبری برای اثبات نبوت خود نشان و معجزهای داشته است. ما میخواهیم تو معجزهای برای ما بیاوری.
پیامبر فرمود: مقصود شما از این گفتار چیست؟
گفتند: اگر نزد خدای خود منزلتی داشته باشی، فرمان ده تا ماه دو نیمه شود. پس از این درخواست جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد خدا بر تو سلام و درود فرستاده، میفرماید: همه چیز را من در اختیار تو قرار دادهام.
در این وقت پیامبر سر به آسمان بلند کرد و فرمان داد تا ماه به دو نیمه شود. با اشاره حضرت، ماه دو نیم گردید و پیامبر سجده شکر به جا آورد. اصحابی که با وی بودند نیز سجده نمودند. سپس حضرت سر از سجده برداشت. دوباره سر را به سوی آسمان بلند کرد؛ یاران نیز چنین کردند. پیامبر دستور داد تا ماه به صورت اول برگردد، آن هم اطاعت کرد.
آن چهارده نفر به جای این که تسلیم شده و ایمان بیاورند، گفتند: یا محمد، موقعی که مسافران ما از یمن و شام باز آیند، از آنها سئوال خواهیم کرد که آیا چنین منظرهای را در آسمان آن ممالک دیدهاند یا نه؟ اگر بگویند که انشقاق ماه را دیدهاند، یقین خواهیم کرد که این عمل از نزد پروردگار تو بوده است و اگر بگویند که چنین انشقاقی در آسمان ندیدهاند، معلوم میشود که کار تو سحر و جادویی بیش نبوده است.
در این باره این آیات نازل گردید
(اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ وَإِن یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ ) (1)
آن ساعت قیامت نزدیک آمده و ماه آسمان شکافته شد، و اگر کافران آیت و معجزهای ببینند، باز اعراض نموده، گویند: این سحر کامل است. (2)
پینوشتها:
1-قمر/1و2.
2-تفسیر برهان ج 4. ص257؛ تفسیر قمی ج2. ص341.
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول