خلیفه الله و خلیفه آبائه المهدیین

خلیفه الله و خلیفه آبائه المهدیین

نویسنده: رسول عربان

حضرت ولی عصر (علیه السلام)، خلیفه و نماینده‌ی خدا و پیشوایان دین در زمین است (1).
خلیفه بر جای کسی که او را به جانشینی خود منصوب کرده نشیند و زمام امور را در دست گیرد و بسان او حکم براند. امر خلافت از ویژگی‌های آیین اسلام نیست، بلکه از دیرینه‌ترین امور است و ریشه در پیش از آفرینش انسان دارد. خداوندگار پیش از آن که انسان را صورت‌گری نماید، رشته‌ی سخن از چنین امر و انتصابی گشود و خطاب به فرشتگان فرمود:
(إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً)؛
من در روی زمین، خلیفه و نماینده‌ای برای خویش قرار می‌دهم. (2)
آری! پروردگار بی نیاز و پاینده، در زمین برای خود جانشینی گذارد تا چونان او در امور آفرینش کارگر باشد و گستره‌ی این امر مهم را به زمان، مکان و فرد خاصی محدود نکرد.
آن زمان که حضرت آدم (علیه السلام) به زمین هبوط و نزول فرمود، کره‌ی خاکی برای نخستین بار، سنگینی نماینده‌ی خدا را بر خود تجربه کرد و در برابرش سر تعظیم فرود آورد و ایزد متعال زمین را با تمام گستردگی و هستی‌اش، تحت حکومت و اختیار او قرار داد. امر خلافت با حضرت آدم (علیه السلام) آغاز گشت، ولی با درگذشت او به پایان نرسید، بلکه پس از او جانشینانش یکی پس از دیگری بر این مسند خطیر نشستند و این سلسله، گسسته نگشت تا خلافت به نبی اکرم اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) منتقل گشت و آن حضرت چون انبیای پیشین نه تنها مالک و حاکم بر خاوران بلکه مالک و فرمان روای خاوران و اختران شد و همه در تسلط و حکم رانی او قرار گرفت، (3) زیرا خداوند برای نماینده‌ی خود محدوده‌ای را معین ننمود و به فرمانبرداری‌اش فرمان داد و از نافرمانی‌اش منع کرد؛ او را قانون گذار قوانین خود گرداند و هرچه برای خود پسندید و برگزید برای آن رسول رضا داد. بدین جهت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مالک و حاکم علی الاطلاق چرخ گردون و ساکنانش می‌باشد.
خداوند مالک و صاحب زمین و آسمان‌ها و تمام موجودات است. (4) تمام گنجینه و منابع آن‌ها از آن اوست، (5) تمام جن و انس بلکه تمام موجودات و هستی لشگر اویند (6) و ایزد یکتا، زمام و تدبیر امور را بدون هیچ کاستی به دست شایسته و با لیاقت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داد و بدین سبب تدبیر تمام امور به دست آن حضرت به سرانجام می‌رسد.
پس از رحلت جان گداز و خانمان سوز نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت با تمام گستردگی و زوایایش، به امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) منتقل گشت و آن حضرت، او را به فرمان خداوند متعال، به خلافت و نمایندگی خویش منصوب کرد. این سلسله بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ادامه پیدا کرد و از امامی به امام دیگر سپرده شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام و نشان تمام آن‌ها تصریح نمود (7) تا سرانجام خورشید فروزان ولایت و خلافت خدا و رسولش در سیمای خجسته‌ی حضرت مهدی (علیه السلام) درخشید و فروغ دیدگان را با نور تدبیر و سیاست روشن ساخت و این گونه مهدی (علیه السلام) آخرین خلیفه و نماینده خدا، سیاست گذار و حکم فرمای همه آفریده‌گان گشت.
خلافت حضرت مهدی (علیه السلام) را نخست خدای متعال وعده نمود: (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ) (8) و پس از آن نبی اکرم و ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) از خلافت آن حضرت خبر دادند. (9)
باری! مهدی (علیه السلام) خلیفه و نماینده‌ی خدا و تمام انبیا و اوصیا در زمین است و بر جن و انس بلکه بر تمام هستی حکومت و سرپرستی کند و همگی به خدمتش درآیند.
در زیارات، آن حضرت را با این لقب و با این صفت خطاب کرده، به او سلام می‌کنیم:
السلام علیک یا خلیفه الله و خلیفه آبائه المهدیین. (10)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
روز رستاخیز و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فراخواهد رسید و بر فراز سر مبارک آن حضرت ابری سایه افکنده و از میان آن ابر کسی بانگ زند: «هذا مهدی خلیفه الله»؛ این مهدی (علیه السلام) خلیفه‌ی خداست، از او پیروی کنید. (11)

نکته:
(إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً) (12)، (خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ) (13)، وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ) (14).
با توجه به آیات بالا و آیاتی که دلالت بر خلافت می‌کنند می‌توان نتیجه گرفت:
1. میان خلیفه و کسی که او را به خلافت و نمایندگی خود بر می‌گزیند باید پیوند و پیوستگی باشد؛ بدین جهت بر خلیفه لازم است که صفات مستخلف را در درون خود به تصویر بکشد و آینه‌ی حقیقت نمای او باشد.
2. بر اوست همانند خدا و رسولش بر معجزه و امور خلاف عادت، توانا باشد. آنچه خدا اراده کند، او هم اراده نماید و آنچه خدا به آن حکم کرد، حکم نماید و تخلف نکند و تمام وظایف باری تعالی و مستخلف را به دوش کشد. او باید عصاره‌ی عوالم جسمانی و روحانی و اشرف و برتر از تمام آفرینش باشد؛ بدین سان انتصاب خلیفه تنها به امر و فرمان خداوند بلندمرتبه به سرانجام می‌رسد و انتصاب انبیا در حقیقت پرده برداری و خبر از انتصاب خداوند است.
3. یزدان متعال برای خلیفه و نماینده خود شرایطی گذارده که سرپیچی و نافرمانی از آن‌ها سبب برکناری آن خلیفه از این مسند الهی و خطیر می‌شود؛ برخی از آن شرایط از این قرار است:
الف: انتصاب خلیفه برای نمایندگی خدای بخشایشگر تنها باید از سوی او صورت گیرد و در این امر مردم، صاحب هیچ حق و اختیاری نیستند، زیرا خداوند متعال فرمود: (إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً) و انتصاب این امر را به خود نسبت داد.
ب: بر خلیفه‌ی خدا لازم است که میان مردم به حق و درستی حکم کند و از حقیقت امور آگاه باشد تا جاهلانه و برخلاف حق حکمی نراند: (فَاحْکُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ) (15) بدین جهت برخی بزرگان گفته‌اند:
لقب خلیفه الله بر اندام مبارک حضرت حجه بن الحسن (علیه السلام) از هر کس دیگری زیبنده‌تر است، زیرا آن حضرت در دوران ظهورش به واقع و باطن هر امری حکم کند و به ظاهر، توجهی ننماید. منافق و دو چهره را از راست کردار و دروغ پرداز را از راست‌گفتار باز شناسد و در حکم و قضاوت خویش از کسی بینه و دلیلی درخواست ننماید. (16)
ج: خلیفه‌ی خدا باید هواپرست و خود محور نباشد تا سبب گمراهی نگردد و آدمیان از راه خدا و حقیقت منحرف نشوند و احکام الهی را که راه رسیدن به خداست، دگرگون نسازد:
(وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ) (17).

درآمد
با توجه به نکته‌ها و شرایط بالا روشن است که مسند خلافت تنها زیبنده‌ی امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) و فرزندان معصومش (علیه السلام) بوده و در عصر غیبت تنها دارنده‌ی این شرایط حجه بن الحسن المهدی (علیه السلام) می‌باشد و آنان که غاصبانه و ظالمانه حق مسلم اهل بیت (علیهم السلام) را ربودند دارای هیچ یک از شرایط نبوده و در زمره‌ی کفار و مشرکان به عذاب سخت خداوند گرفتار آیند:
(لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ) (18).

پی‌نوشت‌ها:

1- نجم ثاقب، باب2، ص 72، لقب شماره 52؛ العبقری الحسان، ج1، باب بیان اسماء و القاب، ح23.
2- بقره، آیه‌ی 30.
3- کافی، ج1، ص 538، باب الفیء و الانفال و تفسیر الخمس، ح1.
4- نجم، آیه‌ی 31: «لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ؛ برای خداست آنچه در آسمان و زمین است.»
5- منافقون، آیه‌ی 7: «لِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ؛ خزائن آسمان و زمین از آن خداوند است.»
6- فتح، آیه‌ی 7: «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ؛ لشکریان آسمان و زمین از آن خداوند است.»
7- «بحارالأنوار» ج23، ص 289، کتاب الامامه، باب1، وجوب طاعتهم، ح16.
8- نور، آیه‌ی 55: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می‌دهند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید.»
9- بحارالأنوار، ج36، ص 335، تاریخ امیرالمؤمنین، باب41، نصوص الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) علی الائمه، ح195.
10- مفاتیح الجنان، زیارت دوم امام زمان (علیه السلام).
11- بحارالأنوار، ج81، ص51، تاریخ الامام الثانی عشر، باب1، ماورد من الاخبار بالقائم (علیه السلام)، ح16.
12- بقره، آیه‌ی 30: «من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد.»
13- ص، آیه‌ی 26: «ما تو را جانشین در روی زمین قرار دادیم.»
14- نور، آیه‌ی 55: « خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می‌دهند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهدکرد، همان گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید.»
15- ص، آیه‌ی 26: «میان مردم به حق داوری کن.»
16- العبقری الحسان، ج1، باب اسامی و القاب، ص24، ذیل لقب خلیفه الله.
17- ص، آیه‌ی 26: «و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می‌کند.»
18- ص، آیه‌ی 26: «عذاب شدید به سبب فراموش کردن روز حساب دارند.»
منبع مقاله :
عربان، رسول؛ (1386)، ترسیم آفتاب، قم: نشر خُلُق، چاپ دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید