اهمیت علم آموزی (1)

اهمیت علم آموزی (1)

 

جمله نغز: مرد بی علم، راه باز پس می رود (1)
توصیه: ای مؤمن! کار از سر علم کن که اندک آن بسیار بود. به جهل مرو که بسیار آن همه هیچ بود. (2)
جمله نغز: بی جمله نغز: بی علم هیچ کار نتوان کرد و هرچه کنی همه به زیان است. (3)

علم سوی در اله برد
نه سوی مال و نفس و جاه برد بی حلم خاک کوی بود
علم با حلم آبروی بود

هرکه را علم نیست گمراه است
دست او زان سرای کوتاه است

مرد را علم ره دهد به نعیم (4)
مرد را جهل در برد به جحیم (5)

نکته: طالب علم، عزیز است و طالب مال، ذلیل.
علم، بر سر چون تاج است و جهل، بر گردن چون غل.
از آن علم که از قلم آید چاز آن علم که از قلم آید چه خیزد؟ (6) علم آن است که حضرت حق بر دل ریزد. (7)
حکمت: سرچشمکه کل خیرات و حسنات و باقیات صالحات، علم است و بینایی باطنی است و سرمایه سعادت دو جهانی. عمر نازنین را به هرچه جز علم صرف نمایی، زیان کاری.

زمن جان پدر این پندر می نوش (8) ن کوش

که عالم در دو عالم سروری یافت
اگر کهتر بد از وی مهترین یافت (9)

چو کردی کسب داش، در عمل کوش
که علم بی عمل زهری است بی نوش (10)

به رخش (11) علم و چوگان عبادت
زمیدان در رباگوی سعادت (12)

نیت درست در علم آموزی

توصیه: راستی و درستی در آموختن آن باشد که از بهرخدای آموزد، و از بهر جهان دیگر، و از بهر عزت مسلمانی، نه از بهر جاه و ریاست و دنیا طلب کردن. چون چنین کند، از علم برخورداری یابد، و برکت علم به وی رسد.
علم حقیقی، علم شریعت (13) است که به شاگردی و جهد (14) توان آموخت. هرکس علم چنین آموزد که یاد کردیم، ثوابش ثواب پیغامبران (علیه السلام) بود که این صفت پیغامبران است که در روایت آورده اند.
خدای تعالی، آدم (علیه السلام) را علم داد بی عبادت، و ملائکه را عبادت داد بی علم، و بفرمود تا آدم (علیه السلام) را سجود کردند تا بدانند که عالم ناعابد بهتر از عابد ناعالم است. اگر علم را هیچ فضل نباشد جز این، بس است.
علم آدم که به اسماء چیزها بود، چندین فضل یافت؛ پس آن کس که علم او به شریعت بود، فضل او که داند؟! دین و دنیا را هر دو به علم توان یافتن. این مقام کسی باشد که چنان آموزد که ما یاد کردیم و هر که غیر آن آموزد که ما یاد کردیم، علم، بر او گرفتاری و بلا گردد. (15)
توصیه: تومقصود دل خود نگر که از علم چیست؟ جاه یا مال یا مباهات و بزرگ منشی و خوش کامی و خویشتن داری؟ نفی خود می طلبی یا اثبات خویش؟ در ترک هوای نفس خود می کوشی یا در برآوردن هوای خویش؟ عاشق نام و پیام و فرمان دوستی یا عاشق نام و کام خویش؟ خود را در ارضای او می بازی یا رضای او را در راه متابعت نفس خویش. (16)

گذر از حجاب ها

توصیه: برای آنکه سالک از حجاب بگذرد و به مقامات عالی نائل گردد، از شناخت هجده چیز ناگزیر است: 1. شناخت دنیا؛ 2- شناخت کار دنیا؛ 3- شناخت آخرت؛ 4- شناخت کار آخرت؛ 5- شناخت مرگ؛ 6- شناخت حکمت: مرگ؛ 7. شناخت شیطان؛ 8- شناخت امر شیطان؛ 9. شناخت ملک؛ 10. شناخت امر ملک؛ 11. شناخت نبی؛ 12. شناخت سخن نبی؛ 13- شناخت ولی؛ 14. شناخت سخن ولی؛ 15. شناخت خود؛ 16. شناخت امر خود؛ 17. شناخت خدا؛ 18. شناخت امر خدا. (17)

اولویت بندی علوم
واجب ترین علوم

نکته: واجب ترین علم ها سه علم بود: یکی علم شناخت حق عز و جل، و دیگر علم پرستش خدای عزوجل، و سه دیگر علم معاملت (18) باخلق (19).

مهم ترین کار علمی

جمله نغز: مهم ترین کاری بر آدمی، طلب این علم است که بداند که او را از برای چه آفریده اند. (20)

علم مفید

نکته: علمی که از قلم آید پیداست که از آن علم چه خیزد. علم آن است که الله بر دل بنده ریزد. یکی هفتاد سال علم آموخت؛ چراغی نیفروخت. یکی در همه عمر یک حرف بشنید؛ همه را از آن بسوخت. (21)
حکمت: علامت علم سودمند آن است که آدمی را از آرزوی دنیا خالی سازد.

آنچه بر عالمان و بال بود
حبّ دنیا و جمع مال بود

علم سوی در اله کشد
نی سوی حبّ مال وحکمت: علامت علم سودمند آن است که آدمی را از آرزوی دنیا خالی سازد.

آنچه بر عالمان و بال بود
حبّ دنیا و جمع مال بودی از پس صید

گفت پیرا، نهاد جمله علوم!
مر مرا کن درین زمان معلوم

تا بدانم که راه عقبا چیست؟
مرد این راه زین خلایق کیست؟

گفت: برگیر خواجه زود قلم
تا بگویم ترا از سرّ قدم (25)

شبلی اندر زمان قلم برداشت
و آنچه او گفت یک به یک بنگاشت

گفت: بنویس از این قلم الله
چون که بنوشت، شد سخن کوتاه

گفت دیگر چه؟ پیرگفت: جز این،
خود همین است، کردمت تلقین

علم ها جمله زیر این کلمه ست
هست صورت یکی و لیک همه است

این بدان و زقیل و قال گریز
جمله این است و زان دگر پرهیز (26)

کمال علم

توصیه: پس بر تو باد! علم آموختن و اندر آن،کمال طلبیدن. و کمال علم بنده، جهل بود به علم خداوند عزّ اسمه. باید که چندان بدانی که بدانی که نمی دانی. (17)

سختی علم آموزی

نکته: سی سال مجاهدت کردم، هیچ چیز نیافتم که بر من سخت تر از علم و آموختن آن بودی، و اگر اختلاف علما نبودی، از همه چیزها بازماندهی و حق دین نتوانستمی گزارد و اختلاف علما رحمت است جز در باب یگانگی خداوند. و به حقیقت چنین است که طبیعت آدمی به جهل مایل تر باشد، و از جهل بسیار کارها توان کرد بی رنج، و با علم یک قدم بی رنج نتوان نهاد. (28)

سخت کوشی در طلب علم

جمله نغز: علم نعمتی است که بیجان کندن ندهند و بی رنج نیابد. و هرچیز که عزیزتر باشد در او رنج بیشتر باید برزدن (29)
جمله نغز: هرکه در علم آموختن تن آسانی جوید، اندر رنج بماند. (30)
نکته: و تو خوی خود کرده ای که هرگز چیزی نیاموزی، الا چیزی که زود ادراک کنی. و بار تأمل و تفکر نتوانی کشید. و چون چیزی گویند که تأمل بسیار خواهد، یک ساعت تأمل کنی پس طبعت ملول گردد، و از آن روی گردان شوی و اگر خواهی که چیزی بدانی که در عالم کسی نداند الا تنی چند، رنج بر خود باید نهادن؛ این کار یک ساعت را است، و راحت صد هزار ساله. چرا از این باید گریخت؟ و با این همه، بدان که این علم هنوز کودکان را است، و راه مردان خود راه دیگر است. اگر رغبت کنی، آغاز آن به جان کندن است، و اگر نکنی جز خودت کسی را زیانی نرسد. (31)

موانع علم آموزی
انواع حجاب

نکته و توصیه: حجاب ها (32) چهار است: دنیا و نفس و خلق وشیطان: دنیا حجاب آخرت است، هرکه با دنیا آرام گیرد آخرت را برهاند. و خلق حجاب طاعت است، هرکه به ریای خلق مشغول گردد طاعت را برهاند. و شیطان حجاب دین است، هرکه موافقت شیطان کند دین را برهاند. و نفس حجاب حق است، هرکه به هوای نفس رود، خدای را برهاند. تا این چهار حجاب از پیش دل برنخیزد، نور معرفت در دل راه نیابد. (33)

غرور و نادانی

نیایش: الهی! بنده را از سه آفت نگاه دار: از وساوس شیطانی و از هوای نفسانی و غرور نادانی (34)

تقلید بی جا

حکمت و تمثل: هرچه می خواهی در خود جست و جو کن، از بیگانه چه می خواهی؟ معرفت حقیقی تقلیدی نیست که از راه شنیدن به آن برسی. مانند آنکه چاهی را از آب نباشد و آب از دیگر چاه برکشی و در آن ریزی. زود است که آن آب فاسد شود و بوی نامطبوع از آن برخیزد و منبع بیماری گردد. پس بکوش آن معرفت از چاه وجود تو بجوشد که هرچه از آن برکشی و به دیگران دهی کاستی نگیرد و بلکه افزون تر شود و اگر بماند، نگندد و موجب شفا و بهبود بیماری دیگران گردد. (35)

مسئولیت صاحب علم

نکته: چون علما به جمع کردن مال حلال مشغول گردند، عوام خلق شبهه خوار (36) گردند و چون علما شبهه خوار باشند، عوام خلق حرام خوار گردند و چون علما حرام خوار گردند، عوام خلق کافر شوند. (37)

فساد عالم

جمله نغز: فساد جاهل، خاص خودش بود و فساد عالم، عالمی را هلاک کند. (38)

به کار بستن علم

نکته: آموختن علم، راه دانستن است و کار بستن. راه رفتن است. هرچند کسی راه مکه داند و وصف کند، تا راه مکه نرود به مکه نرسد. قیمت، رفتن راه باشد که عمل است، نه گفتن را، بلبل، گوینده است و باز، کننده (39)
نکته: علم که امروز تو را از معاصی باز ندارد و در طاعت نیارد فردا تو را از آتش دوزخ هم باز ندارد، پس در عمل جهد کن و در جهد، فضل بنگر. (40) جمال فضل خدای را در آینه عمل نیکو بتوان دید، هرچه آینه صاف تر و فراخ تر و بزرگ تر، جمال در او روشن تر توان دید و بیشتر توان دید.
این سخن اشاره نه بدان می کند که تو در عمل سستی کنی، بلکه اشاره بدان می کند که تو خود را بدین طریق در فضل و رحمت حق گم کنی (41).
حکایت: گویند چون داود طایی علم حاصل کرد و مقتدا شد، نزد کسی آمد و گفت: اکنون چه کنم؟ گفت: بر تو بادا به کار بستن علم، به جهت آن که هر علمی که آن را به کار نبندند. چون تنی باشد که وی را جان نباشد. (42)

پی نوشت:

1- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج 1، ص415
2- همان، ص84
3- مفتاح النجات، ص 136.
4- نعیم: نعمت و ناز، خوشی.
5- جحیم: دوزخ؛ خلاصه حدیقه (برگزیده حدیقه الحقیقه) صص 100 و 101.
6- علمی که از قلم و کسب بر آید به کار نمی آید.
7- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج 2، ص 448.
8- می نوش. بشنو.
9- عالم، حتی اگر کمترین افراد بود، با علم به سروری رسید.
10- نوش: عسل
11- رخش: اسب رستم، در اینجا اسب در معنای کلی آن، مراد است.
12- حسن دل: صص41و 42
13- شریعت : دین
14- جهد: کوشش
15- شرح التعرف، ج 1، صص69 و 70
16- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص 195 و 196
17- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، ص 65.
18- معاملت: رفتار، برخورد، رابطه .
19- گزیده در اخلاق و تصوف، ص 1.
20- نامه های عین القضات همدانی، ج 2، ص72
21- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص 391.
22- حسن دل، 42
23- ابوبکر شبلی عارف قرن 3 و 4 ه. ق
24- جنید بغدادی، عارف قرن 3 ه. ق
25- سرّ قدم: راز قدیمی و دیرینه
26- خلاصه حدیقه (برگزیده حدیقه الحقیقه) ص108.
27- کشف المحجوب، ص 28.
28- همان، ص163.
29- شرح التعرف، ج2، ص1123.
30- گزیده در اخلاق و تصوف، صص62 و 63
31- نامه های عین القضات همدانی، ج1، صص 122 و 123
32- حجاب، حائل میان دو چیز، پوشاننده.
33- شرح التعرف، ج 1، ص76
34- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص 75.
35- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل) صص 62 و 63
36- شبهه خوار: آنکه مالی خورد که حرام یا حلال بودن آن معلوم نباشد.
37- سلک سلوک، صص 148 و 149
38- شرح التعرف، ج 1، ص71.
39- بلبل فقط می خواند اما باز عمل می کند و عمل او شکار است؛ این برگ های پیر (مرتع الصالحین) صص 24 و 25
40- در تلاش هایت به دنبال فضل و نیکی باش.
41- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج 1، ص132.
42- کشف المحجوب، ص 146.

منبع:همشهری جوان، شماره 289

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید