رابطه‌ی شما با همسر سابق‌تان

رابطه‌ی شما با همسر سابق‌تان

نویسنده: میریَم گالپر کوهن
مترجم: وحید ایمن

 

بزرگ‌ترین ترس والد راه دور این است که مبادا برای همیشه از زندگی فرزندش کنار گذاشته شود،‌ یا مبادا همسر سابق، مانعی در راه تماس و صحبت بین او و فرزندش شود؛ نامه‌ها تحویل داده نشوند یا به قرارهای ملاقات احترام گذاشته نشود. هرکدام از این مسائل بر رابطه‌ی والد و فرزند اثر منفی می‌گذارد.
این مسائل خیلی متداول نیست، اما پیش می‌آید. در بعضی موارد، سرپرست کودک تصمیم می‌گیرد که پیوند بین کودک و والد راه دورش را نابود کند. او این کار را به شکل کینه توزانه‌ای صورت می‌دهد. وی نامه‌ها را قبل از اینکه کودک آنها را ببیند پاره می‌کند و آن قدر پیش می‌رود که در برخی موارد، به دروغ متوسل می‌شود: «پدرت حتی در روز تولدت به فکر تو نبود که تلفن بزند». ممکن است یک مادر به پسر دل شکسته‌اش این حرف را بزند، در حالی که پدر زنگ زده است. البته این رفتار ویرانگر عمومیت ندارد، اما تصور این امر برای والد راه دور نگران کننده است. والد راه دور باید مطمئن باشد که همسر سابقش به رابطه‌ی او با فرزندش احترام خواهد گذاشت و این که سرپرست کودک اگر هم رابطه‌ی او را تقویت نمی‌کند، لااقل در آن اخلال ایجاد نخواهد کرد.
دکتر مارلا ایزاکس روابط زوجین بعد از طلاق را به سه گروه تقسیم می‌کند: دوستانه، بی‌تفاوت و خصمانه. والدین نوع اول کسانی هستند که به سهولت با هم در مورد نیازهای فرزندشان همکاری می‌کنند. این والدین به رابطه‌ای که هرکدام‌شان با کودک دارند، بسیار ارج می‌نهند و برای تقویت آن، تواماً تلاش می‌کنند. آنها بدون آنکه با یکدیگر مشاجره کنند، تلفنی با هم صحبت می‌کنند. ممکن است تصمیم بگیرند یک روز خاص در زندگی کودک، مثل تولد یا فارغ التحصیل شدن او را با هم جشن بگیرند. اگر مشکلی برای کودک به وجود آید، آنها سعی می‌کنند با کمک هم آن را رفع کنند و عملیاتی هماهنگ را با یکدیگر برنامه ریزی کنند.
«من رابطه‌ی خیلی نزدیکی با شوهر سابقم دارم. ما هنوز با هم دوست هستیم و با وجود این که او ازدواج کرده است، در طول هفته با هم تلفنی صحبت می‌کنیم. پسرم با او زندگی می‌کند و این نزدیکی بین من و شوهر سابقم تحمل دور بودن من از پسرم را بسیار آسان‌تر کرده است.» -سیسیلیا
احساسات گرم و هماهنگی بین زوجین سابق نشان می‌دهد که آنها هرچند ممکن است از هم خوش‌شان نیاید، ولی توانسته‌اند دلخوری خود را کنار بگذارند تا منافع فرزندشان به خطر نیفتد. این والدین با هم صحبت می‌کنند تا مراقب اوضاع باشند؛ ملاقات‌ها را برنامه ریزی می‌کنند و احتمالاً در شرایط اضطراری با یکدیگر تماس می‌گیرند؛ اما والدین بی‌تفاوت هیچ کاری برای تقویت یا ایجاد مشکل در روابط خودشان با کودک انجام نمی‌دهند. «من هیچ چیز منفی به دخترم در مورد پدرش نمی‌گویم. من چیز مثبتی نیز نمی‌گویم زیرا درباره‌ی او مثبت هم فکر نمی‌کنم. بنابراین فقط سعی می‌کنم در سر راه روابط آنها قرار نگیرم و این نتیجه‌ی خوبی برای دخترم دارد.» -هلن
آیا دوست دارید به عنوان والد راه دور، در مواقع ناراحتی و بحرانی به شما تلفن شود؟ در این صورت چگونگی این امر را با والد حاضر در میان بگذارید. می‌خواهید بدانید که فرزندتان در مدرسه دعوا کرده یا تب بالایی دارد؟ اگر نمی‌دانید از فاصله دور چه کاری از دست‌تان ساخته است، نخستین کار ممکن پیشنهاد همکاری به والد حاضر است.
اگر بتوانید در چنین مواقعی همسر سابق‌تان را دلداری بدهید، با این کار نه تنها گام بزرگی برای فرزندتان برداشته‌اید، بلکه راه گشای هماهنگی بیشتر با همسر سابق‌تان شده‌اید. اما در یک رابطه خصمانه، خشم و دلخوری روی هرگونه حرکتی سایه می‌اندازد. در این حالت هماهنگی و اعتماد کمتری بین والدین وجود دارد و این مطلب کار والد راه دور را برای داشتن یک رابطه‌ی ملایم با کودک مشکل می‌کند؛ همان گونه که یکی از مراجعان من می‌گفت: «فقط در یک چیز روی همسر سابقم حساب می‌کنم؛ این که زندگی مرا به جهنم تبدیل می‌کند. این موضوع چه در زمانی که در جوار او بودم و چه اکنون که حدود دو هزار کیلومتر از او فاصله دارم، صدق می‌کند. او در واقع مرا از رسیدن به نوع پدری که دوست دارم باشم، دور می‌کند.» – بروس
بروس در این موقعیت چند راه پیش رو دارد. او می‌تواند کنار بکشد و امیدوار باشد که وقتی بچه‌ها به سن دانشگاه می‌رسند، دوباره با آنها رابطه برقرار سازد؛ یا این که مبارزه و سماجت کند و مرتب به امید ایجاد رابطه با آنها به تلفن زدن‌های خود ادامه دهد. راه سوم این است که با همسر سابقش تماس بگیرد. بالاخره بچه‌ها بزرگ‌تر خواهند شد و او سرانجام قادر خواهد بود که مستقیم با آنها سروکار پیدا کند و آن وقت طرح‌های خود را به طور مستقیم پیاده کند. او همه‌ی این کارها را انجام داده؛ حتی دست به دامان والدین همسر سابقش شده است تا دخترشان را متوجه کنند که با فاصله انداختن بین او و بچه‌ها، در روحیه‌ی آنها اثر مخرب و نابودکننده‌ای می‌گذارد. او به بچه‌ها نامه نوشته و احساس خود را تشریح کرده است، ولی مطمئن نیست که نامه‌ها به دست فرزندانش برسد. با معلم‌شان نیز تماس گرفته و وضعیت آنها را جویا شده است. با این همه، گاهی از تماس گرفتن سر باز می‌زند؛ زیرا نمی‌تواند عداوت همسر سابقش را تحمل کند. از زمانی که مشاور بروس شده‌ام او دوباره متعهد شده با بچه‌ها تماس بگیرد و تلاش کند به هر طریقی آنها را ملاقات کند. اگر همسر سابقش با او عداوت داشته باشد، او منظور خود را در ذهنش حفظ می‌کند و سعی می‌کند با آن خانم وارد مجادله نشود و تمرکزش را بر چیزی که به خاطرش تلفن زده، معطوف کند. او پی در پی در تلفن تکرار می‌کند: «می خواهم با دخترم صحبت کنم.» حالا که بچه‌ها دارند کمی بزرگ‌تر می‌شوند، بروس می‌تواند ترتیبی بدهد که آنها از خانه‌ی یک دوست به هزینه خودش به او تلفن بزنند. این کار ممکن است نوعی پنهان کاری به نظر برسد؛ اما در عین حال مانع از مشکلات بالقوه بین بروس و فرزندانش شده است. اخیراً همسر بروس از حملات خود به وی کاسته است. بروس دیگر اجازه نمی‌دهد که او مثل سابق تماس‌های وی را با بچه‌هایش کنترل کند. او با پشتکار و استقامت خود توانسته است برای تابستان، ملاقاتی طولانی با فرزندانش ترتیب دهد.
اگر شما گرفتار یک رابطه‌ی خصمانه با همسر سابق‌تان هستید و نمی‌توانید با بچه‌ها ارتباط برقرار کنید، پیشنهاد می‌کنم از یک مددکار خانواده کمک بگیرید. احتمالاً اوقاتِ تلخی در پیش خواهید داشت و ممکن است در مقابل طرف ستیزه جوی خود احساس ناتوانی کنید. شما به کسی نیاز دارید که تشخیص دهد چه می‌گذرد، به حرف‌های دل شما گوش بدهد و در طرح ریزی کاری که در پیش گرفته‌اید کمک‌تان کند.
این شخص سوم، می‌تواند یک دوست یا فامیل یا یک گروه همدرد باشد. چه بسا تنها عمل کردن بی‌ثمر باشد. شما قبل از اینکه جدا شوید چه رابطه‌ای با همسر سابق خود داشتید؟ آیا رابطه‌تان با او دوستانه بود یا خصمانه یا نسبت به او بی‌تفاوت بودید؟ بیشتر والدین راه دور، بلافاصله بعد از جدایی یا طلاق، والد راه دور نشده‌اند و شاید سال‌ها بعد به چنین وضعیتی مبتلا شده‌اند.

بسیاری از والدین از ملاقات موقت با بچه‌ها پرهیز می‌کنند و از مکالمه‌ی تلفنی و صحبت گاه به گاه با همسر سابق خود درباره‌ی نیازهای فرزندان‌شان صرف نظر می‌کنند. روشی که شما درباره‌ی احساس مسئولیت مشترک با همسر سابق خود در قبال بچه‌ها قبل از جدایی داشته‌اید، نقش بسزایی در حل و فصل قضایای بعد از طلاق دارد. اگر شما نشان داده‌اید که یک والد فعال هستید و در همان حال از همسر قبلی‌تان جدا شده‌اید، برای ایجاد رابطه با فرزندتان از موقعیت بهتری برخوردارید. اما به هر حال این بدان معنا نیست که اگر شما در دوران قبل از جدایی و بعد از آن با فرزندتان رابطه‌ی کمی داشته‌اید، آن رابطه همچنان مختصر باقی بماند. بسیاری از والدین، بخصوص پدرها، از اهمیت رابطه‌ی خود با فرزندان‌شان بعد از طلاق آگاه هستند و از این رو، طوری برنامه ریزی کرده‌اند که بتوانند وقت بیشتری را با فرزند خود بگذرانند.
رابطه‌ای که شما با فرزند و همسر سابق خود در زندگی مشترک‌تان پایه ریزی کرده بودید، با فاصله‌ی جغرافیایی تغییر پیدا خواهد کرد. بسیاری از والدین حاضر، وقتی که والد غایب مهاجرت می‌کند، دچار ترس و اضطراب می‌شوند، به طوری که احساس می‌کنند طرد شده‌اند. آنها با مسئولیت‌های بچه‌داری مواجهند و به جز اوقاتی که کودک به دیدن والد راه دور می‌رود، استراحت و مرخصی ندارند. همچنین بیم آن را دارند که کودک آنها در پایان ملاقات به آنها پس داده نشود.
نورما، که دو فرزندش عادت داشتند پدر خود را یک هفته در میان ملاقات کنند، به یاد می‌آورد که او و شوهر جدیدش چقدر مشتاق فرا رسیدن زمان غیبت بچه‌ها بودند. اما حالا پدر بچه‌ها به کالیفرنیا رفته و آن اوقات آزاد برای نورما و شوهرش وجود ندارد. در عوض، آن‌ها باید صبر کنند تا تعطیلات تابستان یا کریسمس فرا برسد تا بچه‌ها به دیدار پدرشان بروند.
«این برای همه‌ی ما تغییر بزرگی بود. تعطیلی‌های آخر هفته، برای ما سخت نبود. اما از طرف دیگر، این نخستین کریسمس بود که من و شوهرم بدون دو پسرم گذراندیم. من بغض کرده بودم، فکر نمی‌کردم بتوانم دوری آنها را تحمل کنم؛ اما توانستم از عهده‌اش برآیم.» – نورما
نورما می‌گوید که همسر سابقش وقتی با آنها زندگی می‌کرد، احساس مسئولیت نمی‌کرد. بچه‌ها از دست او خیلی مأیوس شده بودند، زیرا هروقت که می‌گفت می‌آید، نمی‌آمد. سال‌ها حالتی مثل بیم و امید وجود داشت. نورما نزد پسرانش از شوهر سابقش بد نمی‌گفت و می‌خواست تا جایی که ممکن است جلو غصه خوردن آنها را بگیرد. اما بعد از اینکه ازدواج کرد، شوهر سابقش نگران شد که مبادا موقعیت خود را به عنوان پدر از دست بدهد. از همین رو، به طور جدی‌تری مسئولیت‌های والد بودن را به عهده گرفت. از این مقطع به بعد، نورما با شوهر سابق خود روابط دوستانه‌ای برقرار کرد. نورما وی را مردی خوب، اما گیج و منگ توصیف می‌کند. نورما هیچ اقدامی نکرد تا باعث شود که همسر سابقش از پسرانش بیزار شود. او تا حد ممکن با او همراهی می‌کرد.
واکنش او نسبت به این خبر که شوهر قبلی‌اش به کالیفرنیا نقل مکان می‌کند، پر از ترس و واهمه بود. «می‌توانستم پیش بینی کنم که دارم بچه‌ها را از دست می‌دهم. چون قرار بود به کالج بروند و دوستان جدیدی بیابند و در همانجا ماندگار شوند.» اینک با گذشت زمان، نورما احساس می‌کند به رغم رفتن بچه‌ها از خانه‌، زندگی او همچنان جریان دارد. رابطه‌ی او با شوهر قبلی‌اش و همسر دوم او دوستانه است. نورما معتقد است که بچه‌ها از سیاست حفظ رابطه‌ی او با پدرشان سود فراوان برد‌ه‌اند.
رابطه من [نویسنده] با شوهر قبلی‌ام در مدت چهارده سال پس از جدایی دوستانه بوده است. در ده سال اول پس از طلاق، من و جف در نزدیکی هم زندگی می‌کردیم و به نسبت مساوی سرپرستی پسرمان را برعهده داشتیم. ما مرتب در تماس‌های تلفنی، از نیازهای پسرمان صحبت می‌کردیم و همان روابط اجتماعی سابق را حفظ کردیم. ما مرتب با هم ملاقات می‌کردیم. من و او در دوران ازدواج‌مان با هم دوستان خوبی بودیم و این حالت پس از طلاق نیز پابرجا ماند، گرچه چند سال اول با عصبانیت گذشت. تردیدی نبود که ما می‌توانستیم در مواقع بروز مشکل برای جاش با هم مشورت کنیم. گمان نمی‌کنم هیچ یک از ما می‌توانست روش بهتری برای سرپرستی جاش اعمال کند. او پسرما بود و ما هر دو برای او اهمیت قائل بودیم. از وقتی که جف به ورمونت رفت و جاش به او پیوست، رابطه‌ی ما از راه دور دوستانه باقی ماند. ما مرتب و چند بار در هفته با هم تلفنی در مورد مشکلات صحبت و مشورت می‌کردیم و در موقعیت‌هایی که جاش در محیط جدید خود به دست می‌آورد، شریک می‌شدیم. ما به همدیگر پیشنهاد می‌دادیم که چگونه می‌توان مسائل متعدد را حل کرد. پدرش همیشه در تصمیم گیری‌های مهم درباره‌ی جاش نظر مرا می‌پرسید. سرپرستی مشترک ما از راه دور صورت می‌گرفت. من در مورد تأثیر مثبت رابطه با شوهر قبلی‌ام روی جاش تردیدی نداشتم. جف می‌دانست که به بن بست رسیدن یک ازدواج الزاماً به معنای به انتها رسیدن رابطه‌ها نیست. ایجاد هماهنگی هنوز هم امکان پذیر است.
رابطه‌ی راه دور شما با همسر قبلی‌تان چطور است؟ دوست دارید چه چیزی را عوض کنید؟ بنشینید و موارد مثبت و منفی وضعیت خود با همسر سابق‌تان را روی کاغذ بیاورید. در این زمینه کتاب‌های متعددی در دسترس است که می‌تواند به شما کمک کند تا رابطه‌ی خود با همسر سابق‌تان را ارزیابی کنید. از جمله دو کتاب به نام‌های اشتراک بچه‌ها نوشته‌ی دکتر رابرت ئی آدلر (1) و منزل مادر، منزل پدر نوشته‌ی ایزولینا ریچی را می‌توان نام برد. موضوعاتی مثل برقراری تماس، روش والد بودن، چگونگی حل مسائل مالی و این که چگونه با یکدیگر رفتار و برخورد کنید، در این کتاب‌ها بررسی و ارزیابی شده‌اند. موضوعات مندرج در این کتاب مستقیماً به والدین راه دور مربوط نیستند، اما می‌توانند به عنوان راهنما، مفید واقع شوند.
والدین که توافق نامه‌ی ملاقات یا سرپرستی مشترک قانونی و رسمی دارند، نسبت به مداخله‌ی والد راه دور کمتر دچار سوء تفاهم می‌شوند. دستور دادگاه در مورد حدود و مرزهای سرپرستی مشترک باید روشن و مشخص باشد؛ مثل این که «بچه‌ها به مدت چهار هفته در تابستان، کریسمس و عید پاک نزد پدرشان می‌روند و پدر نیز هزینه رفت و آمد آنها را پرداخت می‌کند. همچنین پدر مجاز است حداقل دو بار در هفته تلفنی با آنها صحبت کند.» با این همه، این توافق همیشه قابل تغییر است، اما در هر حال باید مکتوب باشد.
«حتی اگر رابطه‌ای که یک زوج پس از طلاق دارند، نسبتاً مسالمت آمیز هم باشد، توصیه من این است که توافق‌ها مکتوب باشد.» این حرفی است که لین گولد بیکین که یک وکیل دعاوی برجسته‌ی خانوادگی است می‌گوید. او ادامه می‌دهد: «سپس می‌توان آن قرارداد را به همراه اوراق بیمه به صندوق امانات سپرد». وقتی که در وضعیت خانواده، فشارهای جدیدی پیدا می‌شود و یک والد خواهان تغییر یا تعدیل در قرارداد است، آن موافقت نامه می‌تواند نقطه شروعی برای بحث باشد.
فاصله‌ی جغرافیایی، موجب ایجاد تغییر در روابط بعد از طلاق می‌شود. بعضی از والدین راه دور درمی‌یابند که نمی‌توانند به راحتی به بچه‌های‌شان دسترسی داشته باشند. شرایط عوض می‌شود و وقت آن می‌رسد که توافق‌های محکم و اساسی حاصل شود. اگر همسر سابق شما ازدواج کرده باشد، ممکن است انعطاف پذیری کمتری داشته باشد و مایل نباشد که شما بدون توضیح و اطلاع قبلی نزد او بروید. ممکن است دیگر مایل نباشد که شما مثل سابق، وقتی برای بردن فرزندتان می‌آیید، در منزل او توقف کنید. این فاصله‌ی جغرافیایی احتمالاً فاصله‌ی عاطفی بیشتری در رابطه‌ی شما با همسر قبلی‌تان به وجود خواهد آورد. در نتیجه ممکن است، شما مجبور باشید برنامه ریزی‌های رسمی بیشتری برای دیدار فرزندتان انجام دهید و با آنها در تماس مستمر باشید.
بعضی از والدین راه دوری که با آنها صحبت کرده‌ام مدعی هستند: روشی که آنان برای حفظ رابطه‌ی بدون اشکال با همسر قبلی‌شان آموخته‌اند این است که کاری را که از آنان انتظار می‌رود، انجام دهند. «من چک‌های کمک مالی را به موقع می‌فرستم. خودم را به هر طریقی که بتوانم در دسترس زن سابقم قرار می‌دهم. هروقت بخواهم با فرزندم ملاقات کنم از قبل اعلام می‌کنم. هیچ روز تولد یا تعطیلی را فراموش نکرده و هرگز در حضور بچه‌ها با او بددهنی نمی‌کنم.» -داگ
برای آنکه با همسر قبلی خود یک رابطه‌ی بی‌تفاوت یا دوستانه داشته باشید، طوری که این ارتباط به یک رابطه‌ی باز و موزون با فرزندتان بینجامد، می‌توانید چه کار کنید؟ شما به عنوان والد راه دوری که در رابطه با فرزندتان در موقعیتی آسیب پذیر قرار دارید، نباید کاری کنید که آن والد دیگر را که فرزندتان با او زندگی می‌کند (والد حاضر) دلخور کنید. والد حاضر قادر است که رابطه‌ی شما با فرزندتان را کنترل کنید. بنابراین، این که کاری کنید خشم آن والد برانگیخته شود، نابخردانه است. آیا این بدان معنی است که شما باید دائم در اضطراب به سر برید؟ البته خیر. منظور آن است که شما بتوانید خود و احساس‌تان را کنترل کرده، از ابراز احساسات تند و خشونت بار یا توهین آمیز خودداری کنید. مجبورید که در یک جروبحث، به جای آن که چیزی بگویید که فاصله را بیشتر و موقعیت را وخیم‌تر کند، زبان خود را نگه دارید. شاید لازم باشد به والد حاضر بگویید که چقدر از سرپرستی خوب او سپاسگزار هستید (صرف نظر از شکل رابطه‌تان، این فکر بسیار خوبی است، زیرا هرکس دوست دارد بداند که زحمات و تلاش‌هایش مورد توجه قرار گرفته است). وقتی همسر سابق شما در برابر فرزندتان با شما رفتار کینه توزانه‌ای دارد، مقابله به مثل نکنید؛ زیرا این کار شما مفید نخواهد بود و به کودک‌تان در سازگار کردن خود با شرایط موجود لطمه خواهد زد. این اظهارنظرها- نظارت کینه توزانه همسر سابق-اغلب کم اهمیت بوده و لزومی ندارد که جدی گرفته شود و برای اینکه به رابطه‌ی والد راه دور و فرزندان لطمه نزند، والد راه دور باید به آنها بی‌اعتنا باشد. هدف‌تان را در ذهن‌تان نگه دارید: شما می‌خواهید با فرزندتان رابطه‌‌ای نزدیک ایجاد کنید. اگر شما هم متقابلاً پشت سر والد حاضر غیبت کنید، بدون شک به گوش او خواهد رسید. انجام هر آنچه والد حاضر را عصبی کند، به آسانی علیه هدف شما عمل خواهد کرد. پس بهتر است رفتار تهاجمی را رها کنید و در دام آن نیفتید.
اگر والد سرپرست تصمیم بگیرد که پس از طلاق، شهر را با کودک ترک کند (برای بازگشت به شهر خود، یا برای پیوستن به همسر جدید خود)، والد راه دور از این که توسط خانواده خود طرد شده و کسی در این مورد به او سخنی نگفته، عصبانی و پریشان می‌شود. جرج برای مشاوره به دیدن من آمد که به او کمک کنم تا بر خشم خود علیه همسر سابقش به خاطر بردن پسرش با خود، غلبه کند. او رفتن زن را- به دلیل بردن فرزندش- مصیبت بار توصیف می‌کرد. او شرح می‌داد که چند بار در گفت و گوهای تلفنی با همسر سابقش، توهین آمیز صحبت کرده و او را تهدید کرده بود که پسرشان را خواهد ربود. پس از این ماجراها، جرج به خاطر رفتارش بی‌نهایت احساس گناه و بیش از آن احساس بدبختی می‌کرد زیرا در آن موقع از دیدار پسرش محروم شده بود. فکر می‌کرد دیگر کنترل از دستش خارج شده است. او را تشویق کردم که عقده‌اش را نسبت به همسر سابقش روی من خالی کند. دوست داشتم بتواند احساساتش را طوری بیان کند که به رابطه‌ی او با پسرش لطمه نزند. تنها نتیجه‌ی عصبانیت او نسبت به همسر سابقش، بدتر شدن موقعیت بود. پس از شنیدن حرف‌هایش، ضمن این که با او به خاطر موقعیتش ابراز همدردی کردم، در عین حال از او خواستم که رفتار تهدیدآمیز و توهین آمیز خود را کنترل کند. جرج با راهنمایی من نامه‌ی زیر را برای همسر قبلی خود نوشت:
“لیز عزیزم، من علاقه مند به ادامه‌ی خصومت بین خودمان نیستم، زیرا معتقدم که این کار فقط پسرمان را زجر می‌دهد. من اشتباه کرده‌ام و از این بابت بسیار متأسفم! من قول می‌دهم هر کاری که برای آشتی لازم باشد انجام دهم. عصبانیت من مانع ایجاد رابطه‌ی بین من و پسرم شده است. من هرگز تصمیم نگرفته‌ام که پسرم را بدزدم. من آن قدر عصبانی بودم که نمی‌دانستم باید چه کنم. دفعه‌ی بعد که زنگ بزنم برای صحبت با ادی خواهد بود. همچنین دوست دارم به زودی او را ببینم. امیدوارم این کار را سخت‌تر از آنچه اینک هست، نکنی- جرج”
پس از آن ماجرا، جرج کم کم از زندگی‌اش احساس رضایت کرد. هرچند هنوز برای او غیرقابل تحمل بود که از پسرش دور باشد، اما توانست راه‌هایی پیدا کند که بتواند خودش را کنترل کرده و اوضاع را بدتر از گذشته نکند. او تلاش کرد تمرکز خود را بر اینکه چگونه می‌تواند رابطه‌اش را با پسر شش ساله‌اش محکم‌تر کند، معطوف نماید. او دریافت که این مسئله هدف اولیه‌ی او را تشکیل می‌دهد. پس یک برنامه‌ی تماس تلفنی هفتگی با پسرش تنظیم و همچنین ملاقات با فرزندش را در مقاطع مختلف زمانی آغاز کرد. آن چه در آغاز برای جرج به شکل یک کابوس بود، تدریجاً فروکش کرد. رابطه‌ی خصمانه او با همسر سابقش، گرچه هرگز دوستانه نشد، اما حداقل به یک حالت بی‌تفاوت بدل شد. او آموخت که این روش که مکرراً خشم و عقده‌ی خود را نسبت به همسر سابقش ابراز کند، غلط است. وی به آن وضعیت علاقه مند نبود. نتیجه آن وضعیت فقط دور نگه داشتن جرج از پسرش بود. حالا جرج علاقه دارد هرچه بیشتر در زندگی فرزندش دخیل باشد و مثلاً بفهمد که در مدرسه‌ی او چه می‌گذرد. همچنین مادر فرزندش با او تماس می‌گیرد و مشاوره و حمایت او را می‌طلبد. اکنون جرج به اطلاع لیز رسانده که در دسترس خواهد بود. اینک برای جرج یک والد فعال بودن به معنای این است که تحت کنترل لیز قرار داشته باشد. او متوجه شده که نمی‌تواند لیز را عصبانی و دلخور کند و در عین حال از او انتظار داشته باشد که برای مساعدت به او تلفن بزند. جرج می‌داند که چگونه باید با احساس خشم و غصه‌ی ناشی از دوری پسرش مبارزه کند و چگونه یک والد قوی و قابل اتکا باشد. چه بسا رابطه‌ی شما با والد حاضر رضایت بخش نباشد و این امر مانع داشتن ارتباط موردنظر شما با فرزندتان شود. اگر این چیزها برای تان بسیار دردآور است و به هر دلیلی نمی‌خواهید به دیدن یک مشاور بروید، کارهایی هست که می‌توانید برای خودتان انجام دهید.
نامه‌ای به همسر سابق‌تان بنویسید و در آن احساسات خود را تشریح کنید. چیزی را جا نیندازید؛ اما نامه را پست نکنید. هدف از نوشتن این نامه، آن است که خودتان را کاملاً خالی کنید؛ بدون این که ترسی از عکس العمل طرف داشته باشید. هرچند در این کار چیزی به نفع رابطه‌ی شما با او صورت نخواهد گرفت، اما لااقل بغض‌ها و عقده‌ها از وجودتان پاک خواهد شد. از افرادی که به آنها نزدیک هستید به عنوان کمک استفاده کنید. با یک دوست، یا همسر جدیدتان مشورت و سعی کنید دریابید چه عاملی باعث بروز فاصله‌ی بین شما و همسر سابق‌تان و در نتیجه بین شما و فرزندتان شده است. از فاصله داشتن چه چیزی به دست می‌آورید؟ شما احتمالاً از نتایج منفی آن نسبت به خودتان آگاه هستید. باید بفهمید از داشتن این فاصله، چه سودی می‌برید.
شاید شما خیلی علاقه‌مند باشید که در زندگی فرزندتان دخیل شوید. شاید صحبت با همسر سابق‌تان شما را از نظر احساسی منقلب کند. دیدن فرزندتان و اجبار به خداحافظی مجدد، شاید زخم‌های کهنه را که هنوز چرکین هستند، باز کند. قابل درک است که شما بخواهید از همه‌ی این مسائل اجتناب کنید؛ اما مسئله‌ی شما، مادام که تلاشی برای حل آن انجام ندهید، لاینحل خواهد ماند. صرف نظر از اینکه تحت مشاوره‌ی حرفه‌ای باشید یا خیر، باید یک نگاه عمیق و طولانی به وضعیت فعلی‌تان بیندازید و ببینید که چه احساسی دارید و چه چیزی شما را به این نقطه در زندگی‌تان رسانده و چه تصمیم‌های جایگزینی ممکن است به تغییرات مثبت بینجامد.
سالی رابطه‌ی خود با شوهر سابقش را رابطه‌ای خنثی توصیف می‌کند؛ هرچند که شوهرش آن را رابطه‌ای دوستانه می‌داند. پسر شانزده ساله‌ی سالی با پدرش چهارصد کیلومتر دورتر از او زندگی می‌کند. برای سالی برقراری ارتباط با شوهر سابقش امری دشوار است. از همین رو، اغلب اوقات پیش از ارتباط، مطالب را از لحاظ اهمیت سبک و سنگین کرده، سپس مطرح می‌کند.
سالی می‌گوید:
«وقتی کمی قدرتمند برخورد می‌کنم، او سعی می‌کند طوری وانمود کند که لابد اشکالی در خود من وجود دارد.» سالی پی برده است که باید موضوع صحبت را انتخاب کند و هرچند می‌داند که ممکن است شوهر سابقش از دخالت او دلگیر شود، اما در موارد مهم استقامت به خرج می‌دهد. «موقعیت شناسی نقش حیاتی دارد. این که من تشخیص دهم چه موقعی حالت پذیرا و مثبت وجود دارد تا کار را از آن نقطه شروع کنم، بسیار مهم است. دلم می‌خواست که او مسائل مربوط به زناشویی و روابط با جنس مخالف را برای پسرم توضیح دهد. اما شوهر سابقم گفت که از این کار خجالت می‌کشد. گفتم که برای من مهم نیست او چه مشکلی دارد، اما باید بداند اگر من آن گونه مطالب را برای پسرم بیان کنم، پسرم بیشتر خجالت زده خواهد شد. گفتم او پدر است و یکی از وظایف پدر بیان این مسائل با پسرش است.»
بسیاری از مادران راه دور می‌گویند که هنگام بحث درباره‌ی مسائل حساس با شوهر سابق خود، دچار مشکل می‌شوند. در زندگی بچه‌ها نکاتی وجود دارد که پدران‌‌شان مایل به بحث در آن زمینه نیستند. بیشتر این مادرها احساس می‌کنند که شوهران سابق‌شان آنان را افرادی فضول و سلطه جو- حتی از راه دور- تلقی می‌کند.
سیسیلیا، مادر راه دوری که پسرش در ششصد کیلومتری او زندگی می‌کند، می‌گوید که شوهرش دوست ندارد او در مورد نمره بدی که ممکن است پسرش در مدرسه بگیرد، حساس باشد. «من معتقد بودم که پسرم احتیاج به یک معلم قرائت دارد و این حرف به نظر پدرش توهین آمیز آمد. احتمالاً او فکر کرد که من سرپرستی او را زیر سؤال برده‌ام.» بعدها سیسیلیا گفت که شوهر سابق او به او تلفن زده و نسبت به آن پیشنهاد، روی خوش نشان داده است. بعضی از والدین محلی ارائه‌ی راه حل یا پیشنهاد احتمالی از طرف والد راه دور را تهدیدآمیز تلقی می‌کنند. با پدری صحبت می‌کردم. او از این که همسر سابقش نسبت به موضوعی مربوط به دخترشان انتقاد کرده بود، گله مند بود. «من می‌دانم که بدون عیب نیستم. اما به شدت تلاش می‌کنم و میل ندارم که او به من بگوید که باید چگونه والدی باشم، بخصوص حالا که او از ما خیلی دور است و نخواست که در حوالی ما اقامت کرده و مرا در کار سرپرستی کمک کند.» -هارولد
هارولد باید به همسر سابق خود بگوید که از رفتارش، که به نظر او فضولی می‌رسد، خوشش نمی‌آید. او دوست دارد هراز چندگاهی همسرش بگوید که می‌داند او برای دخترشان تلاش می‌کند. این امر ممکن است انتقاد را برای هارولد قابل تحمل کند.
والدین در مجموع در مقابل انتقاد، آسیب پذیر و کم تحمل هستند. به ویژه والدین پس از طلاق به هر نوع اتهام وارده در مورد نحوه‌ی تربیت بچه‌شان و شنیدن این که روش‌شان صحیح نیست، حساس هستند. فاصله‌ی دور باعث پیچیدگی بیشتر در رابطه‌ی بین زوجین سابق می‌شود. در این وضعیت باید توجه بیشتری به این نکته مبذول شود که اگر یکی از والدین از دیگری انتقاد کند، چه حالتی به والد راه دور دست خواهد داد.
رابین برای مشاوره نزد من آمد، زیرا احساس می‌کرد به طور فزاینده‌ای از زندگی بچه‌های خود کنار زده می‌شود. او برای اصلاح این موقعیت دردآور از من درخواست کمک کرد. او به دلیل شرایط خاص خود- از جمله بیماری و مشکلات مالی- احساس می‌کرد که مجبور است سرپرستی بچه‌ها را به پدرشان واگذار کرده و به خانه‌ی پدر و مادر خود که در فاصله 1500 کیلومتری قرار داشت، نقل مکان کند. او دوست داشت به هر طریق ممکن با بچه‌ها در تماس باشد، اما شوهر سابقش با دخالت او به شدت مخالفت می‌کرد. او نمی‌خواست زیاد با رابین حرف بزند یا او را در جریان جزئیات زندگی کودکان قرار دهد. سؤال‌های رابین، او را آزار می‌داد، زیرا فکر می‌کرد که بدون ابراز نگرانی مادر هم، بچه‌ها به اندازه کافی ناراحتی و مشکل دارند. سرانجام او به رابین گفت که اگر واقعاً برای بچه‌ها آنقدر اهمیت قائل است می‌تواند بازگردد و کمی نزدیک‌تر به آنها زندگی کند.

چیزی که رابین از شوهر سابقش می‌خواست و شوهر نمی‌خواست یا نمی‌توانست فراهم کند، ایجاد تسهیلاتی برای یک ارتباط صمیمانه‌تر بین او و بچه‌های راه دورش بود. او از اینکه قادر نبود یک مادر تمام وقت باشد احساس گناه می‌کرد و امیدوار بود که مکالمات طولانی و توأم با اکراه از جانب شوهرش بتواند آتش شوق و درد دوری از بچه‌ها را کمی در او کاهش دهد. این کار فایده‌ای نداشت و در کوتاه مدت برای رابین نتیجه معکوس داشت. در مشاوره، رابین اندوه عمیق خود را در دور بودن از بچه‌هایش نمایان کرد. «روزی که قرار بود از آنها جدا شوم، روزی بود که بدون مبالغه فکر کردم دارم جان می‌دهم.» پس از طی دوره‌ی اندوه دوری از بچه‌ها، او تصمیم گرفت که چند هدف واقع گرایانه برای خود تعیین کند. از جمله سعی کرد به نوعی رابطه‌اش را با بچه‌ها مستحکم کرده، از همسر سابق خود پشتیبانی و حمایت کند. رابین به شوهر سابقش گفت که به خاطر توجه و نگهداری خوب او از بچه‌ها بی‌نهایت از وی سپاسگزار است. او به جای حرف کشیدن از آن مرد درباره‌ی بچه‌ها، مستقیماً از خود بچه‌ها راجع به این که روزگارشان چگونه است سؤال کرد و دریافت که صحبت با آنها رضایت بخش‌تر است. رابین آموخت که بخشی از والد دور بودن این است که در برخی موارد مته به خشخاش نگذارد و این که دانستن تمامی جزئیات زندگی بچه‌ها برای او عملی نخواهد بود- و این قسمت یکی از سخت‌ترین واقعیت‌های زندگی راه دور برای والد و فرزندان است. شوهر سابق رابین به این تغییر رفتار وی واکنش مثبت نشان داد و به تدریج از او در مورد مسائل بچه‌ها نظرخواهی کرد. اینک رابطه‌ی خصمانه آنها به یک حالت دوستانه تبدیل شده است که بدون شک منافع همگی را دربردارد.
به رغم آنکه والدین راه دور از زندگی روزمره‌ی فرزندان خود بی‌خبر هستند، ولی می‌توانند نقش خاصی در زندگی آنها داشته باشند. آنها می‌توانند از راه دور ناظران منصفی در روابط بین بچه‌ها و والد حاضرشان باشند و از همان بی‌طرفی در کمک به حل دعواها یا سوءتفاهم‌ها استفاده کنند. هرچند که داشتن این نقش پراهمیت همه‌ی آنچه را که والد راه دور از دست می‌دهد، جبران نمی‌کند، اما این همکاری و همیاری می‌تواند برای اعضای خانواده سابق شما سودمند باشد.
یکی از راه‌هایی که به کمک آن، توانستم از راه دور پشتیبان جف باشم ایفای نقش میانجی در منازعات بین او و پسرم جاش بود. البته آن موارد زیاد اتفاق نمی‌افتاد و اگر هم اتفاق می‌افتاد معمولاً من از آن مطلع نمی‌شدم، اما وقتی می‌شنیدم وساطت می‌کردم. یک سال پیش در یک مکالمه‌ی تلفنی با جاش، او گفت که از دست پدرش خیلی عصبانی است زیرا به قابلیت‌های وی اعتماد ندارد. من او را ترغیب کردم که با پدرش حرف بزند و قضایا را از دیدگاه خودش تشریح نکند، اما او گفت که تمایلی به این کار ندارد. سپس جف را پای تلفن کشیدم. او هم به شدت از جاش عصبانی بود و می‌گفت جاش به شکلی زننده با او پرخاش کرده، در حالی که او سزاوار چنان برخوردی نبوده است. من با جف درباره‌ی احساسات متغیر نوجوانان صحبت کردم و متذکر شدم که این مسئله کاملاً عادی است و سایر والدین هم با آن درگیرند. از این رو، لازم است جف حدودی بین خود و جاش تعیین کرده و او را طوری تربیت کند که او بفهمد در چه مواقعی زیاده روی می‌کند؛ اما جف عصبانی‌تر از آن بود که بخواهد با پسرش صحبت کند. او را تشویق کردم که هرچه زودتر با او حرف بزند بهتر است،‌زیرا زندگی کوتاه است. به جف گفتم که مشکلاتش را با جاش حل و فصل کند. همچنین گفتم از اهمیتی که برای احساسات پسرمان قائل است، سپاسگزارم. اندکی بعد جاش به من تلفن زد و گفت که پدرش با او در مورد اختلافات موجود صحبت کرده و الان اوضاع خوب است. چند روز بعد، یادداشتی از جف دریافت کردم که از من به خاطر حمایت کردن از او در آن مقطع حساس تشکر کرده بود. من به عنوان والد راه دور، از خارج گود واقعاً به آرام شدن یک موقعیت بحرانی کمک کردم و خیلی خوشوقت بودم که توانسته‌ام اقدامی در جهت سلامتی روانی خانواده ام انجام دهم. رابطه‌ی من با جف به قدر کافی محکم بود که با علم به این که او از من خواهد پذیرفت، بتوانم او را نصیحت کنم. ما به همدیگر متکی هستیم و در طول سال‌ها خواسته‌های یکدیگر را برآورده کرده‌ایم.
مارجری که دختر چهارده ساله‌اش با وی زندگی می‌کند، داستان متفاوتی دارد. او پس از هشت سال تلاش برای حل اختلافات با شوهر سابقش، به این که والدی بدون ارتباط با پدر فرزندش باشد تن داده است. عملاً هیچ رابطه‌ای بین او و همسر سابقش وجود ندارد. دخترش به تنهایی تمام برنامه ریزی‌ها را برای دیدن پدرش انجام می‌دهد. مارجری می‌گوید: «شوهر سابق من شیوه‌ی زندگی خیلی آزادی دارد و قبول مسئولیت را دوست ندارد.» او دوست ندارد حتی وقتی که اختلاف نظری در مورد مشکلات دخترشان دارند با مارجری صحبت کند. او به صورت مرتب کار نمی‌کند. از همین رو، نمی‌تواند کمک هزینه‌ی ماهانه فرزندش را مرتباً پرداخت کند. او می‌گوید که به دخترش عشق می‌ورزد و حداقل دوبار در سال وی را می‌بیند و هروقت بتواند برای مارجری پول می‌فرستد. مارجری پس از آن همه سال جنگ و جدل و رسیدن به این نتیجه که تغییری حاصل نخواهد شد، در تنهایی شروع به بزرگ کردن دخترش کرد. او چند سال به شوهر سابقش زنگ می‌زد و سعی می‌کرد او را وارد بحث‌های مربوط به دخترشان کند، اما شوهر سابقش کاملاً به او فهماند که هیچ علاقه‌ای به شنیدن صدای او ندارد و حتی لازم می‌دانست که مارجری نصف هزینه رفت و آمد دخترشان را تقبل کند. مارجری که نمی‌خواست فرزندش از داشتن رابطه با پدر محروم باشد، با وجود این که آن مرد وظایف مادی خود را در طول سال‌ها انجام نداده بود، هزینه‌ها را قبول کرد. او سرانجام امسال به همه‌ی آن حسن نیت‌ها پایان داد و گفت که اگر شوهر سابقش بخواهد بچه را ببیند باید هزینه‌های مربوطه را به طور کامل پرداخت کند و اگر این کار را نکند نمی‌تواند بچه‌اش را ببیند. گرچه در این میان تنها کسی که رنج خواهد برد دختر آنهاست، اما مارجری می‌گوید پدر بچه باید بهای کارش را بپردازد و او تاکنون خیلی بیش از سهمش خرج کرده است. البته رابطه‌ی دور اکثر والدین خیلی ملایم‌تر از مورد مارجری است. بیشتر همسران سابق قادر بوده‌اند که درجه‌ای از ادب و تواضع را حفظ کرده و در موارد مالی و پرداخت هزینه‌ها به توافق برسند. یک مادر سرپرست به من می‌گفت که به نظر او ارزش رابطه‌ی فرزندش با پدر راه دور بیش از آن است که او پدر راه دور فرزندش را وادار به پرداختن کمک هزینه کند:
«پدر شِری موافقت کرد که هفته‌ای سی دلار هزینه بچه را بپردازد، اما این کار را فقط پارسال انجام داد. من به تنهایی تلاش کردم تا این رابطه ادامه یابد و برای دریافت هزینه از او اقدامی جدی نکردم.»-فران
نکته اینجاست که پدر شری باید همزمان با داشتن یک رابطه‌ی پر از عشق و عاطفه با دخترش، از جنبه مادی نیز تا حد امکان با همسر سابق خود برای تأمین مالی کودکش مشارکت کند. هیچ یک از دو مورد بالا، نافی دیگری نیست. فران معتقد است که اگر برای گرفتن کمک هزینه پافشاری می‌کرد امکان داشت رابطه‌ی شری با پدرش دچار صدمه و آسیب شود. او همچنین معتقد است که در صورت چنین درخواستی امکان داشت پدر شری کاملاً خودش را کنار بکشد. من به عنوان یک مشاور خانواده عقیده دارم که فران به طور ناخودآگاه به دخترش یاد می‌دهد که مردها کمتر مسئولیت پذیرند و نمی‌توان روی آنها حساب کرد و از این رو خاصیتی برای زن‌ها ندارند. فران باید به شوهر سابقش بگوید که این نوع برخورد برای دخترش مضر است. همچنین اگر فران از پدر دخترش حمایت بیشتری را طلب کند، لطف بزرگی در حق دخترش کرده است؛ زیرا در این صورت شری خواهد دید که مادرش قدرت کافی برای برآوردن خواست‌های او دارد.
من همیشه در مسئولیت‌های مالی برای بزرگ کردن پسرمان، شریک بوده ام. از همان ابتدا که من و پدر او از هم جدا شدیم، من بخشی از درآمد خود را به هزینه‌های جاش اختصاص دادم. هرچه سطح درآمد من بالا رفت کمک من نیز افزایش یافت. از وقتی جاش با پدرش به ورمونت عزیمت کرد، من هر ماه مبلغی برای نگهداری او ارسال کرده‌ام.
قبل از رفتن جاش؛ در روز مادر، شوهر سابق من هدیه‌ی مخصوصی به من داد. آن هدیه مبلغ یک هزار دلار بود که برای هزینه رفت و آمد من در نظر گرفته شده بود تا مانعی در راه ملاقات من و جاش به وجود نیاید. پیش از آن، نگرانی بزرگ من این بود که مبادا به خاطر هزینه‌ی زیاد نتوانم به طور مستمر به دیدار پسرم بروم؛ اما به لطف بخشندگی جف و قیمت‌های مناسب هوایی توانستم جاش را در مدت سال اول اقامت او در ورمونت تقریباً هر ماه ملاقات کنم.
شما با همسر سابق‌تان چه نوع قرارهای مالی تنظیم کرده‌اید؟ اگر شما والد راه دور هستید، آیا به واحد محلی یا سرپرست کودک کمک می‌کنید؟ بسیاری از مادرانی که با آنها صحبت کرده‌ام، از اینکه به فرزندان شان کمک مالی کرده‌اند به خود بالیده‌اند. پسر کریستین در انگلستان با پدرش زندگی می‌کند، اما خودش ساکن نیویورک است. هنگامی که پسر آنها، اسکات، هفت ساله بود کریستین تصمیم گرفت که او نزد پدرش زندگی کند. اکنون اسکات شانزده ساله است و وضع مناسبی دارد و کریستین فکر می‌کند که تصمیم او مبنی بر زندگی پسرش با همسر سابقش بجا بوده است. «من همیشه سهم خود را برای نگهداری او پرداخت کرده‌ام، از جمله برای رفتن اسکات به مدرسه‌ی شبانه روزی و نیز برای یکی از دو سفر سالانه‌ی او به آمریکا هزینه‌هایی را متحمل شدم. حتی گاهی هزینه‌ی اضافه هم پرداخته‌ام و از این روش راضی هستم.»
کریستین و شوهر سابقش در طول سال‌ها به تفاهم رسیده‌اند، در حالی که ابتدا اوضاع به قدری وخیم بود که پدر، اسکات را ربوده و به انگلیس برگردانده بود. کریستین برای سرپرستی، مبارزه کرد و دعوا مدت زیادی طول کشید. سرانجام او برنده شد؛ اما بعد از سال‌ها زندگی طاقت فرسا در آمریکا دریافت که برای پسرش مفید خواهد بود که با پدر سختگیر و مقرراتی خود زندگی کند. کریستین از حق سرپرستی خود به نفع شوهرش صرف نظر کرد و از آن تاریخ به بعد رابطه‌ی نسبتاً رضایت بخشی با پدر فرزندش دارد. «من مشخص کردم که در زمینه‌ی تحصیلات اسکات چه انتظاری دارم،اما تحقق آنها را اجباراً به شوهر سابقم سپردم، زیرا به او اعتماد زیادی دارم. ما با هم سازگاریم و همیشه در ارتباط خواهیم بود.»
معمولاً در مواقع بحرانی با کریستین تماس گرفته نمی‌شود و او بعد از وقوع اتفاقات، توسط شوهر سابقش از کم و کیف ماجرا باخبر می‌شود. او می‌داند که به دلیل بعد مسافت، کار زیادی از وی ساخته نیست و اتکای او به پدر فرزندش است که موقعیت‌ها را به طریق مقتضی کنترل می‌کند. او هرچند دفعه که بتواند، با اسکات به طور مستقیم رابطه برقرار می‌کند. وی تمام سفرهای فرزندش را برنامه ریزی کرد و برای ملاقات، پول و بلیت ارسال می‌کند.
یکی دیگر از روابطی که طی سال‌های گذشته با فراز و نشیب‌های زیادی مواجه بوده است، روابط بین جان، که به مدت سه سال والد راه دور بوده، و همسر سابقش جانیس است. جدایی آنها تقریباً مسالمت آمیز صورت گرفته و جانیس با دخترش ونسا در محله‌ای نزدیک، اقامت کرده و جان هر وقت که تمایل داشته فرزندش را دیده است. هرچند که جانیس قول داده بود که نصف سهم خود را از بابت صورت حساب‌های مشترک بپردازد، اما به این وعده وفا نکرد و جان هم در این مورد اصرار زیادی نکرد. بعد از حدود یک سال به جان گفته شد که جانیس و شوهر جدیدش کرل می‌خواهند به همراه ونسا به کارولینای جنوبی نقل مکان کنند. او از این که توسط همسر سابقش در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته، بسیار عصبانی شده بود. به اعتقاد او جانیس می‌دانسته که او خیلی عصبانی خواهد شد، لذا از قبل موضوع را به وی نگفته بود. [و بعد ادامه می‌دهد:] «به من هیچ اطلاع قبلی داده نشده بود. آنها به طور ناگهانی غیب شدند و من نمی‌دانستم در کجا هستند. بعداً به من گفتند که ما عازم کالیفرنیا هستیم، خدا نگهدار.»
جان به شدت پریشان شد. کارش را از دست داد. به هر دری می‌زد که کاری پیدا کند. او هنوز قسط خانه و بدهی‌های زمان زندگی مشترک را می‌پرداخت. از همین رو، پرداخت هزینه‌ی ماهانه فرزندش نیز کمی عقب افتاد. «نامه‌ای از کارولینای جنوبی به دستم رسید که در آن جانیس از من به خاطر نپرداختن کمک هزینه‌ی بچه شکایت کرده بود. او هیچ وقت سهمیه‌ی مربوط به خود را که توافق کرده بودیم، نپرداخت. احساس کردم از پشت خنجر خورده‌ام و حالا با دادگاه طرف بودم. من به فشار دادگاه نیازی نداشتم، زیرا هرچه می‌توانستم به او داده بودم.» حالا چک‌های کمکی جان هر دو هفته یک بار ارسال می‌شود و او هنوز از بابت دادگاه به شدت دلخور است. پس از اینکه جانیس و کارل نقل مکان کردند، از جان خواستند که بگذارد کارل دخترشان را به فرزندخواندگی بپذیرد تا او مجبور نباشد به پرداخت کمک هزینه ادامه دهد. جان این پیشنهاد را نشنیده گرفت و آن را توهین به خود تلقی کرد. با این همه، جان و جانیس حالت نسبتاً دوستانه‌ای را حفظ کردند. جان، عملی در جهت تحریک نفرت همسر سابقش انجام نمی‌دهد و او هم در مقابل سعی می‌کند به وی زیاد سخت نگیرد. او، ونسا را ترغیب می‌کند که به پدرش تلفن بزند و روابط آن دو را مورد حمایت قرار می‌دهد. همچنین جانیس برای صلاحدید و راهنمایی در مورد پرورش دخترشان به جان زنگ می‌زند. اینک رابطه‌ی جان با همسر سابقش بر این مبناست که خواسته‌های خود را زیر پا نهاده و نسبت به او مهربان باشد. او می‌خواهد به راحتی به دخترش دسترسی داشته باشد. او می‌خواهد در بزرگ کردن فرزندشان تا حد ممکن دخالت داشته باشد و میل ندارد که از راه دور مجادله و دلخوری وجود داشته باشد. او فکر می‌کند قدمی که برداشته نتیجه مثبت داده است. وی رابطه‌ی خوبی با ونسا دارد و برای برقراری رابطه‌ با او، که حالا یک نوجوان است، کمتر به مساعدت همسر سابق نیازمند است.
بین سرکوب کردن خشم و دردتان به خاطر این که روابط ملایمی با همسر سابق و بچه‌های راه دور خود داشته باشید یا آنکه احساس کنید از شما سوءاستفاده شده است، فاصله بسیار ناچیزی وجود دارد. عبور شما از این خط به نوع رابطه‌ی شما با همسر قبلی‌تان بستگی دارد و اینکه چقدر قادر هستید احساسات خود و مسائل حساس را با او در میان بگذارید. دکتر کنستانس آرونز مدیر دائمی برنامه مشاوره‌ی ازدواج و خانواده در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و نویسنده‌ی کتاب خانواده‌های طلاق (2)، معتقد است که رابطه‌ی بین همسران سابق، بحرانی است. «درجه‌ی پشتیبانی والد محلی از والد راه دور، تعیین کننده‌ی میزان استحکام و عمق پیوند والد راه دور و کودک خواهد بود.»
شما باید تصمیم بگیرید و تلاش کنید تا آن اتفاق بیفتد. اگر توانسته‌اید سال‌های تلخ اولیه بعد از طلاق را پشت سر گذارید و رابطه‌ی خنثی یا دوستانه‌ای را با همسر سابق خود ایجاد کنید، رابطه‌ی شما با فرزند راه دورتان به مرحله‌ی مطلوبی خواهد رسید. از طرف دیگر، اگر شما هنوز گرفتار یک وضعیت خصمانه با همسر سابق‌تان هستید احتمالاً برای رابطه با بچه‌ی راه دورتان موانع زیادی خواهید داشت.
لئو پس از سال‌ها مشاجره با همسر سابقش تصمیم گرفت خودش را کنار بکشد. او دیگر به همسر سابقش زنگ نمی‌زند و تلاش‌های خود را برای ایجاد رابطه با پسرش متوقف کرده است. او منتظر است که وقتی پسرش در پائیز آینده به کالج رفت، با او تماس بگیرد، برای لئو سال‌های بدون پسرش طاقت فرسا بوده است. او هر راهی را که فکر می‌کرده می‌تواند بدون دخالت همسر سابقش با فرزندش تماس بگیرد، امتحان کرده است. اما پسرش از او استقبال نکرده و حتی به نامه‌های او هم جواب نداده است. همه‌ی نامه‌هایی که لئو سفارشی پست می‌کرد، مهر برگشت خورده است. تماس‌های تلفنی او مسدود شده و چک‌های ارسالی‌اش نیز نقد نشده است. او سعی کرد از دوستان و بستگان برای ارسال پیام به پسرش استفاده کند. او با ناظم و مشاور مدرسه صحبت کرد اما آنها نخواستند دخالتی کرده یا اطلاعاتی به او بدهند. به شهرک محل اقامت پسرش رفت و بیرون مدرسه منتظر او شد، اما هرگز او را در حال خروج ندید- سال‌ها از دیدار آن دو می‌گذشته و احتمالاً او قیافه پسرش را تشخیص نداده است. او داخل اتومبیل خود، در مقابل منزل پسرش کشیک داد؛ اما یک نفر، احتمالاً زن سابقش به پلیس اطلاع داده و او را مؤدبانه به خارج از شهر راهنمایی کردند. با این همه، او برای همیشه ناامید نشده، بلکه فعلاً خودش را کنار کشیده است. بدون تردید همسر سابقش او را از داشتن رابطه با فرزندش محروم کرده است و از آنجا که پسرش هم به علت آن که لئو او را در شش سالگی ترک کرده است، از دستش عصبانی است، مایل به برقراری ارتباط نیست. درواقع هر رابطه‌ای که لئو در طول سال‌ها سعی در ایجاد آن داشته، عملاً خنثی شده است.
البته هیچ عذری برای تماس نگرفتن لئو با فرزندش در آن سال‌ها وجود ندارد. با وجود این که او زن سابق خود را به این که پسرشان را علیه او شورانده متهم می‌کند، اما این غفلت خود او بوده که این فاصله را در روابط آنها به وجود آورده است. او پس از اینکه از همسرش جدا شد، تصمیم گرفت که نویسنده شود. خواست شغلش را رها کند و دوباره به مدرسه برود. وکیل او گفت برای این که به خاطر هزینه‌ی کودک به دادگاه احضار نشود، لازم است از آن ایالت خارج شود. او توجه نداشت که این امر تا چه حد در روابط میان او و فرزندش اثر منفی برجای می‌گذارد. سال‌ها بعد لئو از طریق مشاوره دریافت که او کاری را در مورد پسرش انجام می‌داده که پدرش در مورد خود او انجام داده بود؛ یعنی ترک او در سن پایین. لئو کارهای زیادی دارد که در آینده انجام دهد. او هیچ امیدی ندارد که بتواند با همسر قبلی‌اش حتی یک رابطه‌ی حقوقی داشته باشد. در مورد دریافت یک جواب مساعد هم از طرف پسرش چندان خوشبین نیست. اما او به تلاش ادامه خواهد داد. او امیدار است که در آینده، پسرش بیشتر او را بشناسد. این یک امید واهی است، اما در عین حال تنها چیزی است که لئو در حال حاضر دارد.
تا اینجا در مورد انواع رابطه‌هایی که والدین سابق در طول زمان برای خود شکل می‌دهند و اینکه چگونه از رابطه‌ی راه دور یکدیگر با فرزندشان حمایت می‌کنند یا نمی‌کنند، صحبت کردم. بیشتر والدین راه دوری که با من مصاحبه داشته‌اند، قادر بوده‌اند رابطه‌ای خنثی یا دوستانه با همسران قبلی خود به وجود آورند؛ هرچند که در این راه پستی‌ها و بلندی‌ها دیده‌اند و خار و خاشاک زیادی را متحمل شده‌اند تا به گل وجود اولادشان برسند. همسران سابق از نوع اخیر دوست داشته‌اند که فرزندشان به نوعی با هر دو والد مرتبط باشد و دریافته‌اند که هماهنگی و همکاری با یکدیگر کمک خواهد کرد که این مراحل به طور آرام پشت سر گذارده شوند. رابطه‌ی خود من با خانواده‌ی راه دورم، در طول سال‌ها رشد کرده و همواره در حال تغییر بوده است. وقتی که در ماه ژوئن گذشته، جاش از دبیرستان فارغ التحصیل شد، همگی دور هم جمع شدیم تا موفقیت او را جشن بگیریم. من به همراه شوهرم در آنجا بودم. والدین من از نیویورک با هواپیما به آنجا آمدند و جف و همسرش نیکاندرا میزبان ما بودند. والدین من از چهارده سال پیش که من و جف طلاق گرفتیم برای اولین بار بود که به منزل جف می‌آمدند. آخر هفته خیلی خوب گذشت. روز اول همگی بیرون غذا خوردیم و روز دوم نیکاندرا برای همه غذایی خوشمزه درست کرده بود و ما کاری را که قرار بود، انجام دادیم؛ یعنی برای جاش جشن گرفتیم و در افتخاری که برای همه به وجود آورده بود، شریک شدیم. من ترانه‌ای برای این مراسم نوشته بودم که همگی با هم خواندیم. در آن لحظه‌ی باشکوه هیچ کس با نگاه کردن به ما نمی‌توانست به پیچیدگی روابط ما پی ببرد. من و هِرب در ورمونت نزد آنها بودیم. من در خانه‌ی آنها و آنها در خانه‌ی من همیشه با روی خوش با هم مواجه می‌شویم. خیلی از مردم فکر می‌کنند رابطه‌‌ای که من با شوهر سابق خود دارم، غیرعادی است. بیشتر همسران سابق احساس راحتی ندارند که شب را در منزل یکدیگر بگذرانند، بخصوص که همسر جدیدی هم در کار باشد. آنچه برای من اهمیت دارد، این است که رابطه‌ی من با جف، در جهت کمک به تحکیم و تقویت رابطه‌ام با جاش خیلی سودمند بوده است. او از رابطه‌ی من با پسرم به طور کامل پشتیبانی کرده و برای آنکه من یک والد قوی و دخیل باشم، از هیچ مساعدتی دریغ نکرده است. او در چهار سال اخیر از همکاری و حمایت کامل من درباره‌ی جاش برخوردار بوده و می‌گوید: «این رفتار تو در این که احساس نکنم والدی تنها هستم تأثیر متفاوتی به وجود آورده است. به نظر می‌آید که تو واقعاً از اینکه من در غیاب تو، در بزرگ کردن پسرت نهایت کوششم را می‌کنم، قدردان هستی».
نصیحت من این است که سعی کنید رابطه‌ای با حداقل درگیری ایجاد کنید. اگر نمی‌توانید دوست باشید، لااقل نسبت به یکدیگر بی‌تفاوت باشید و رنجش خود را پنهان کنید تا فرزند راه دور شما بین دو والد در حال جنگ گیر نکند. اگر بتوانید با هم همکاری کرده و گاهی راجع به احتیاجات فرزندتان با هم تبادل نظر کنید، شما به عنوان والد راه دور از این وضعیت قدردانی می‌کنید و شما والد محلی، مساعدت و پشتیبانی لازم را به دست خواهید آورد. اگر رابطه‌ی شما با همسر سابق‌تان طوری باشد که هر دو به اینکه بهترین والدین ممکن برای فرزندتان باشید، تشویق شوید، آنگاه فرزند شما در یک موقعیت دشوار می‌تواند از وجود هر دوی شما به نحو احسن استفاده کند.

پی‌نوشت‌ها:

1.Sharing The Children,by Robert E.Adler
2.Divorce Families
منبع مقاله :
گالپر کوهن، میریَم، (1391)، والدین راه دور، ترجمه وحید ایمن، تهران: همشهری، چاپ دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید