مبانی تعلیم و تربیت

مبانی تعلیم و تربیت

مقدمه :
با پیروزی انقلاب اسلامی درایران و تاسیس حکومتی دینی و اسلامی براساس تعالیم قرآنی ضرورت تغییری بنیادین درتمام نظامات اجتماعی ،سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی ،بویژه درنظام تعلیم و تربیت کشور،احساس می شود .
این ضرورت هم به لحاظ ماهیت فرهنگی و معنوی انقلاب و هم به لحاظ تاثیرپذیری سایرنظامات ازنظام تربیتی بود.این در حالی بود که نظام آموزش و پرورش به جا مانده از دوران قاجاریه به ویژه دوران پهلوی،رو ساخت و تقلیدی از نظام تعلیم و تربیت کشورهای غربی بود که با اعتقادات و فرهنگ اصیل مردم مسلمان هماهنگی نداشت،زیرا نظام تربیتی غرب براساس نوعی جهان بینی و فلسفه ی خاص شکل گرفته است و نمی تواند با اصول و مبانی جامعه اسلامی هماهنگی داشته باشد .
درراستای همین امراقداماتی ازقبیل تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی،جهاد دانشگاهی و دفترهمکاری حوزه و دانشگاه و …صورت گرفت .این نکته بسیارآشکاراست که اگربنا باشد درمورد نظام تعلیم و تربیت کشور،کاری اساسی صورت گیرد، قبل ازهرچیز لازم است فلسفه تربیتی مناسب با جهان بینی انقلاب اسلامی به وجود آید و سایرجنبه های تعلیم و تربیت ( هدفها روش و … )مبتنی برآن شکل گیرد تا بدین وسیله از استحکام و انسجام لازم برخوردارگردد و گرنه هرکاری که بدون توجه به این نکته مهم و اساسی صورت گیرد، کاری سطحی غیرمنسجم و بی بنیان خواهد بود ؛برهمین اساس تبیین مبانی و اصول اساسی نظام تعلیم و تربیت اسلامی با استفاده ازمنابع اسلامی بسیارلازم و ضروری است اما با توجه به اینکه هرکسی نمی تواند مسائل اساسی جهان بینی را ازمنابع و متون دینی به آسانی استخراج کند و نظامی فلسفی و تربیتی پدید آورد پس لازم است به نظرعالمان دینی و حکمای الهی و مسلمان که مقبولیت لازم را دارا باشند مراجعه کرد .

ارتباط بین مقولات فلسفی و جنبه های مختلف تعلیم و تربیت :
ازدیدگاه رئالیسم اسلامی چون بین جهان بینی (مقولات فلسفی ) و ایدئولوژی یک رابطه ی منطقی وجود دارد،درتعلیم و تربیت ( که ازنوع ایدئولوژی است )نیزمی توان چنین ارتباطی را به خوبی نشان داد .همان گونه که درتعریف مبانی مشاهده شد جهان بینی یک مکتب بویژه نوع نگرش آن به ( انسان ) تاثیر بسیارعمیقی درجنبه های تعلیم و تربیت دارد،زیرا انسان موضوع تعلیم و تربیت است پس درآغاز باید به این پرسش پاسخ گفت که انسان چیست دارای چه ویژگی هایی است؛شئون و استعدادهای او کدام است ؟هدف نهایی وی چیست ؟اصولاً چه تیپ انسانی می خواهیم تربیت کنیم ؟ لذا پس از روشن شدن این مسائل و سوالات است که می توان به سراغ تعلیم و تربیت رفت و نظام تربیتی مناسبی را تاسیس کرد .اصولا مرحوم علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری قبل از طرح مباحث اخلاقی و تربیتی و درآغاز به بحث درباره جهان بینی خود پرداخته و بویژه بحث ازانسان را به عنوان مرکز مباحث خویش قرارداده اند .(3)

تحلیل مطلب :
درمورد ارتباط بین مقولات فلسفی و جنبه های مختلف تعلیم و تربیت به طورکلی (درجهان بینی های گوناگون )بحث درباره ی این مسئله به تفصیل صورت می گیرد (چنانچه درکتابهای فلسفه تعلیم و تربیت درباره ی آن بحث می شود )اما دراین مقاله به جهت رعایت اختصار، تنها به تحلیل برخی ازموارد از دیدگاه رئالیسم اسلامی خواهیم پرداخت :(شناخت شناسی … ) ازنوع حکمت نظری (جهان بینی )است لذا قبل ازبحث از چگونگی این ارتباط لازم است ارتباط بین جهان بینی و ایدئولوژی از دیدگاه این مکتب مورد اشاره قرار گیرد .
1-درمقدمه مقاله به ضرورت بحث فلسفه تعلیم و تربیت در کشوراسلامی ایران و ارتباط منطقی بین جهان بینی و ایدئولوژی بطورکلی اشاره و سپس درادامه مقاله تلاش شده است ارتباط منطقی بین جهان بینی یا مقولات فلسفی (هستی شناسی ، خداشناسی،انسان شناسی ، شناخت شناسی و ارزش شناسی )با جنبه های مختلف تعلیم و تربیت (اهداف محتوی، روش و … )نشان داده شود .(4) درپایان مقاله نیزعنوان نتیجه گیری به این سه مطلب اشاره گردیده است :
1-رئالیسم اسلامی یک نظام تعلیم و تربیت ویژه دارد .
2-مقولات فلسفی رئالیسم اسلامی برجنبه های مختلف تعلیم و تربیت تاثیرمستقیم دارد .
3-بین هستی شناسی رئالیسم اسلامی و علومی که درفرهنگ اسلامی به وجود آمده است ،ارتباط آشکاری وجود دارد .

ارتباط منطقی جهان بینی و ایدئولوژی :
ازدیدگاه رئالیسم اسلامی یک رابطه ی کاملاً منطقی بین جهان بینی (دیدگاه های کلی نسبت به هستی )و ایدئولوژی برقرار است، چنان که استاد شهید مطهری دربحث از جهان بینی این مطلب را به خوبی بیان می کند:
… می دانیم که هرمکتب و ایدئولوژی برای نجات و رهایی بشریک سلسله ارزشها و باید ها و نباید ها در سطح فرد یا جامعه می آورد …ولی این باید ها و نباید ها برفلسفه خاصی متکی است که آنها را توجیه می نماید؛یعنی اگرمکتبی یک سلسله دستورها و فرمانها مقررمی دارد و ناچار بر نوعی فلسفه و جهان بینی درباره ی هستی ،جهان ،جامعه و انسان متکی است ….که چون هستی چنین است و جامعه چنان است، پس باید این چنین و آن چنان بود … ایدئولوژی برپایه جهان بینی استواراست …چرای ایدئولوژی درجهان بینی که آن ایدئولوژی که برآن استواراست ،نهفته است و به اصطلاح ایدئولوژی ازنوع حکمت عملی است و جهان بینی ازنوع حکمت نظری .هرنوع خاصی ازحکمت عملی برنوعی خاص ازحکمت نظری مبتنی است .

توضیح وتعلیم مبانی تعلیم و تربیت :
آنچه دراینجا به عنوان مبانی تعلیم و تربیت مورد نظراست در واقع همان مقولات فلسفی است.مقولات براساس حرکت جوهری دررئالیسم اسلامی ،انسان و جهان ،دائماً درحرکت و شدن به سوی تکامل خود ،وسیله ی این تکامل نیزتعلیم و تربیت است،بنابراین روابط انسان و کنش و واکنش متقابل او نیز دائماً دستخوش تغییراست .

تاثیرهستی شناسی بر تعلیم و تربیت :
می توان گفت مقوله ی هستی شناسی (جهان شناسی و خدا شناسی )رئالیسم اسلامی برهمه جنبه های تعلیم و تربیت تاثیر دارد اما تاثیرمستقیم آن برهدفها و درمرتبه بعدی بر محتواست .درباره هدف به این نکته باید اشاره کرد که هدف غایی و نهایی تعلیم و تربیت دراین مکتب براساس هستی شناسی خاص آن،که هدف کلی همه آفرینش را قرب الی الله می داند، تعیین می شود؛یعنی هدف تعلیم و تربیت نیزقرب الی الله و پرورش عبد صالح است و این هدف والا و مهم ،جهت هدفهای کلی ( متوسط یا مرحله ای )وجزیی (اجرایی)تعلیم و تربیت را تعیین می کند؛لذا می توان گفت نظام تربیتی رئالیسم اسلامی «خدا محور »است و توحید (خدا محوری )برکل دستگاه تربیتی و جنبه های مختلف آن حاکم است .
درباره ی تاثیرمقوله هستی شناسی برمحتوی نیزمی توان گفت اصولاً محتوای تربیتی و آموزشی به آسانی از هدفهای تربیت قابل تفکیک نیست؛به همین جهت محتوی نیز بعد ازاهداف بیشترین و مستقیم ترین تأثیر را از هستی شناسی می پذیرد . منع و تحریم آموزش مسائلی مانند جادو و طلسم،صورت سازی و تکیه بررشد عقلانی و اخلاقی و …مثالهایی است که می توان بدان ها اشاره نمود که از دیدگاه متافیزیکی مکتب رئالیسم اسلامی متاثر است .(6)

تاثیرانسان شناسی برتعلیم و تربیت :
چنانکه قبلاً اشاره شد انسان به عنوان موضوع تعلیم و تربیت نقش بسیاراساسی و تعیین کننده ای درنظام تربیتی دارد و هر گونه نگرشی به آن می تواند تاثیرخاص و مستقیم و انکار ناپذیری داشته باشد .چون دردیدگاه رئالیسم اسلامی انسان موجودی با دو ویژگی مهم و اساسی عقل (علم )و ایمان است، لذا برآموزش های معنوی و اخلاقی و رشد قدرت عقلانی و قوه تفکرانسان تاکید فراوانی شده است .(7)
همچنین ازآنجا که مساله ی فطرت انسانی درنظر رئالیسم اسلامی ام المعارف نامیده شده است، درنظام تربیتی نیزاحیای فطرت انسانی را آرمان تربیت دانسته آن را یکی از اصول اساسی تعلیم و تربیت می داند .(8)
اگرانسان دارای یک سلسله فطریات باشد قطعاً تربیت او باید با درنظرگرفتن همان فطریات صورت گیرد و اصل لغت تربیت هم اگربکار برده شود برهمین اساس است .(مطهری، فطرت ،ص 51 ) چون درانسان شناسی این مکتب نوع انسان در انسانیت یکسان است و تفاوتی ندارد و هرآنچه می تواند رشد استعدادها و تواناییهای انسان را فراهم آورد به همه نوع تعلق دارد و هیچ فردی ازافراد انسانی نباید ازآن محروم گردد و یکی ازاین موارد مشترک عمومیت و همگانی بودن حق تعلیم و تربیت است که به نوع انسان برمی گردد و متعلق به نوع انسان است لذا همگان باید حق بهره مندی ازاین نعمت عظمای الهی را داشته باشند .دراین دیدگاه نه تنها همه انسانها حق بهره مند شدن ازآموزش پرورش را دارند بلکه بالاترازاین فراگیری علم و دانش مورد نیازجامعه، یک فریضه است .مرحوم علامه طباطبایی درهمگانی بودن کسب علم و دانش برای همه انسانها به جهت اشتراک درنوع (یعنی اینکه نوع انسان ویژگی خاصی دارد )به طوراساسی و جوهری هرگونه تفکرتبعیض آمیز را دراین باره طرد می کند،زیرا ازنظرنوع بین هیچ گروهی از انسانها (زنان، مردان،بردگان و … )تفاوتی وجود ندارد تا بتوان براساس آن این حق را ازآنان سلب کرد .طبق این نظریه هرگونه محروم کردن و روا داشتن تبعیض (درامرتعلیم و تربیت )کاری غیراصولی و طبعاً با طبیعت انسانی مخالف است .(9)
مزیت اصحاب صراط مستقیم بربقیه و نیزمزیت صراط آنان برسبیل سایرین،تنها به علم است نه عمل.آنان به مقام پروردگارشان علمی دارند که دیگران ندارند .زیرا درسبیل های پایین ترصراط مستقیم،اعمال صالح کامل و بدون نقص نیزوجود دارد و وقتی برتری اصحاب صراط مستقیم به عمل نیست،فقط علم باقی می ماند .آیه (یرفع الله الذین آمنوا منکم … )(10) به این مزیت اشاره می کند .زیرا نشان می دهد ،آنچه خودش به سوی خدا بالا می رود،کلمه طیب و علم است واما عمل صالح ،اثرش کمک به بالا رفتن علم است .(11)

تاثیرشناخت شناسی برتعلیم و تربیت :
درزمینه تاثیرشناخت شناسی برتعلیم وتربیت ،می توان گفت این مقوله تقریباً برهمه جنبه های تربیتی اثرمی گذارد . بویژه تأثیرمستقیمی برروش و متد دارد .این مطلب مبرهن است که مسئله یادگیری و چگونگی آن به چگونگی حصول علم ؛ابزار و منابع علم برمی گردد و نهایتاً اینکه ماهیت شناخت چیست و ظرفیتهای شناختی انسان چیست و … رئالیسم اسلامی دربحث معرفت بر شناخت های فطری و علم حضوری تاکید دارد و حصول علم و ادراک را در روند حسی (که از حس آغاز می شود )و سازماندهی عقل (حالت ابداعی نفس )، توامان می داند،لذا هم بر روش تجربی و هم استدلال در یادگیری تاکید می ورزد .ازطرفی چون ادراک در دید گاه رئالیسم اسلامی،ازخواص روح است و روح نیزشامل قوای ادراکی و تحریکی است ،لذا دراین مکتب به پرورش عقل و تفکراهمیت خاصی داده شده است ،چون علم را ارتجالی نمی داند بلکه معتقد است باید ازطریق تعلیم و تربیت حاصل گردد . (12)

تاثیرارزش شناسی برتعلیم و تربیت :
مقوله ارزش شناسی نیزبرهمه جنبه های تعلیم و تربیت اثر دارد .اصولاً ارزش های اخلاقی،روح نظام تربیتی دررئالیسم اسلامی را تشکیل می دهد و مانند خونی درتمام پیکره دستگاه تعلیم و تربیت جاری است. کمال انسان دراین دو دیدگاه در گرو کسب فضایل اخلاقی و دوری از رذایل و تقویت گرایشهای فطری است (گرایش به زیبایی، خیر و … )لذا در تربیت نیزکمال انسان را قرب خداوندی می دانند و این است که به آموزشهای اخلاقی بسیاراهمیت می دهند و اصولاً تهذیب و تزکیه و پرورش اخلاقی را برآموزش و فراگیری دانش مقدم می دانند (این تقدم، تقدم رتبی است ) .(13)
علامه در اصول فلسفه رئالیسم بحث کوتاهی درباره ی حسن مطرح کرده است .ازدیدگاه وی،اطلاق حسن به افعال (همانند اطلاق وجوب)اعتباری است.چنانکه می دانیم ،مراد ازاعتبار دراینجا دادن حد چیزی است به چیزدیگر،بنابراین ،اگر اتصاف افعال به حسن اعتباری باشد.ازعبارت علامه در اصول فلسفه ،چنین برمی آید که مصداق حقیقی خوبی،ملائمت و سازگاری میان اشیاء و قوای احساسی است.علامه حسن اعتباری را نیزمانند وجوب اعتباری به دو بخش تقسیم کرده است.حسنی که صفت فعل است ،فی نفسه و حسنی که صفت لازم و غیرمتخلف فعل صادراست،چون وجوب عام،بنابراین ممکن است فعلی برحسب طبع بد و قبیح بوده و بازار فاعل صادرشود و ولی صدورش ناچار با اعتقاد حسن صورت خواهد گرفت.(مطهری،ج6،ص234)کاراخلاقی ،درذهن و وجدان بشردارای ارزش و قیمت است ولی نوع ارزش با ارزش های مادی متفاوت است.(مطهری ،فلسفه اخلاق،ص31).

نتیجه گیری :
ازمطلبی که دراین قسمت بیان شد می توان چنین نتیجه گرفت که :اولاً :مقولات فلسفی رئالیسم اسلامی (هستی شناسی، خداشناسی و … ) برتعلیم و تربیت آن تاثیرمستقیم دارد به عبارت دیگر بین مقولات فلسفی (حکمت نظری ) وجنبه های مختلف تعلیم و تربیت (حکمت عملی )ارتباط منطقی وجود دارد البته برخی ازمقولات بربعضی ازجنبه های تعلیم و تربیت تاثیر مستقیم ترو بیشتری دارد .
ثانیاً :باتوجه به نظریات بررسی شده به این مطلب نیز می توان اشاره کرد که رئالیسم اسلامی دارای یک نظام ویژه تربیتی است ؛چنانکه استاد شهید مطهری نیزبه این مسئله اشاره دارند : «یک مکتب که دارای هدفهای مشخص است و مقررات همه جانبه ای دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی و اقتصادی و سیاسی دارد نمی تواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد »« لذا رئالیسم اسلامی دارای یک نظام تربیتی خاص است که برجهان بینی آن مبتنی است و کمال این نظام تربیتی به کمال و برتری نظام فلسفی (جهان بینی ) آن برمی گردد که نظامی است که همه جانبه و عالی (حکمت متعالیه) .
ثانیاً :ازمباحثی که گذشت به نکته بسیار مهمی درتاریخ و فلسفه علم می توان دست یافت و آن ارتباط بین هستی شناسی .رئالیسم اسلامی و علومی است که دردنیای اسلام به وجود آمده که بخوبی نمایان است .طبق نظریه هستی شناسی مرحوم علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری که آن را جهان بینی « خدا محوری »نامیدیم ،رابطه نزدیکی بین نظریات کلی درباره هستی با علوم که درجامعه به وجود آمده است وجود دارد . اصولاً دراین دیدگاه، تحقیق درباره علوم بدون توجه به مبانی تفکررئالیسم اسلامی درباره جهان و چگونگی خلقت و تکوین آن امکان ندارد .وحدت طبیعت (که خاستگاه قسمتی ازعلوم است) نتیجه مستقیم وحدت مبدا عالم است و آن چنان که از بررسی دیدگاه های مرحوم علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری استفاده می شود،هدف نهایی جهان شناسی رئالیسم اسلامی در واقع نمایان ساختن وحدت و پیوستگی جمیع کائنات و تمام مراتب وجود است .این مسئله بسیارمهم و اساسی است و می تواند راهگشای علوم باشد ؛زیرا توحید،اساس و پایه جهان بینی رئالیسم اسلامی است که درهرشأنی از شئون و مرحله ای ازمراتب فرهنگ آن به صورت های مختلف ظهور و بروز داشته و دارد .

………………………………………

پی نوشت ها:

1-به این علت فلسفه این دو فیلسوف ،رئالیسم اسلامی نامیده شد که خود مرحوم علامه و استاد مطهری،روش خویش را روش رئالیسم نامیده اند تا وجه تمایزی با مکتب ایده الیسم داشته باشد و ازطرفی چون فلسفه این دو فیلسوف با مکتب معروف به رئالیسن نیز تفاوتها و ویژگی های منحصر بفردی دارد.لذا می توان آن را تحت عنوان رئالیسم اسلامی یا رئالیسم در فلسفه اسلامی (حکمت متعالیه به معنی عام آن)نامید.
2-استاد شهید مطهری (ره ) ،مجموعه آثار، ج 2 ،ص 226 .
3-برهمین اساس بحث تعلیم و تربیت دراین دیدگاه ،بحث ساختن انسان و به کمال رساندن اوست یعنی پرورش عبد صالح که دراثر نزدیکی به خدا حاصل می شود و همین امر هدف اساسی فرستادن پیامبران و کتاب وحی ازجانب پروردگاراست .چنانچه قرآن می فرماید :(هو الذی بعث فی الا میین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین ) (سوره جمعه، آیه 3 )
4-(این مسائل دربحث انسان شناسی مورد بررسی قرار می گیرد و مقوله ای بسیاراساسی و بنیادی است که باید در بحث ازعلوم انسانی به طورجدی و قبل ازهرمطلبی درنظرباشد ) .
5-(باید اذعان کرد که صاحبنظران غربی تعلیم و تربیت درباره فلسفه تربیتی کتابهای فراوانی نوشته و به تفصیل مطالب را بحث کرده اند ،اما متاسفانه درکشورما تاکنون کاری درخورو شایسته صورت نگرفته است . )
6-برای تعلیم و تربیت سه نوع هدف می توان درنظر گرفت: 1-هدف غایی (نهایی ) 2 -اهداف متوسط یا مرحله ای یا مقطعی 3-هدف جزئی (اجرایی )
7-استاد مطهری پس از نقد و بررسی تعریفهای ارائه شده از انسان،این تعریف را ارائه می نماید :انسان موجودی است دارای علم (عقل ) وایمان .
8-استاد شهید مطهری می گوید :موضوع فطرت تنها ارزش نظری ندارد ،یعنی فقط مربوط به ذهن باشد و درعمل به کار نیاید بلکه مطلبی است که بدون شناخت دقیق آن بینش اسلامی درباره انسان مجهول خواهد بود و درجزء جزء ایدئولوژی اسلامی ردپایی ازفطرت باقی است و بدون توجه به آن ایدئولوژی اسلامی تبیین نمی گردد .(اهتزاز روح،نشرحوزه هنری سازمان تبلیغات ،1369، ص 29 ) .
9-مرحوم علامه طباطبایی درذیل تفسیرآیه 32 سوره مائده …(من قتل نفسا … )این مطلب را بحث می کند (تفسیر المیزان، ج 5،نشررجاء، ص 482 )
10-ترجمه تفسیرالمیزان،ج 19، ص 327 .
11-ترجمه تفسیرالمیزان، ج 17، ص 28 -30
12-استاد شهید مطهری ،تعلیم و تربیت اسلامی،انتشارات صدرا،1371 ،ص 16 .
13-اصول فلسفه و روش رئالیسم .
منابع و ماخذ :
1 -مطهری ،مرتضی ،مجموعه آثار،ج 6 و 13 ،تهران ،انتشارات صدرا، 1377 .
2 -مطهری ،مرتضی ،تعلیم و تربیت اسلامی ،انتشارات صدرا،1371
3 -مطهری ،مرتضی، فطرت ،انتشارات صدرا، 1369.
4 -مطهری ،مرتضی ،مجموعه آثار،انتشارات صدرا، 1367.
5 -مطهری ،مرتضی ،فلسفه اخلاق،انتشارات صدرا، 1367 .
6 -علامه طباطبایی ،اصول فلسفه و روش رئالیسم ،ج پنجم،بدون تاریخ .
7 -مجله رشد معلم ،آموزش معارف اسلامی،دوره 18،شماره 1،پائیز86 .
8 -نشریه اخلاق،شماره نهم ودهم، انتشارات حوزه ،1386 .
9 -مطهری ،مرتضی ،گفتارهای معنوی ،انتشارات صدرا ،1379 .
10 -علامه طباطبایی ،المیزان فی تفسیرالقرآن،ج 5، ترجمه موسوی همدانی .
11-علامه طباطبایی،دومین یادنامه علامه طباطبایی،1363.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید