مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت (2)

مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت (2)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

2. جهل مردم و عوام فریبی مدعیان

1-2. شخصیت فریبنده
به طور کلی مجموعه عملکرد فرد ممکن است باعث ایجاد جذابیت وی و شگفتی مردم شود و عوام که قدرت تحلیل و دقت ندارند، تنها به استناد غیر عادی و شگفت آور بودن اعمال فرد، شخصیتی استثنایی و دارای قدرت فوق العاده برای او تصور کنند.

مدعیان مهدویت و نیابت در بابیت و بهائیت (2)

گفته شد: علی محمد شیرازی در ایامی که هوای بوشهر بسیار گرم بود و آب در کوزه می جوشید از صبح تا شام بر بالای بام خانه می ایستاد و رو به آفتاب، اذکار می خوانده است(1). و مردم نادان و غافل چنان می پنداشتند که [باب] آفتاب پرست است(2).
آیتی نیز می نویسد: او به «سید ذکر» شهرت یافت و به گردآوری و رونویسی مناجات ها و ادعیه اسلامی پرداخت و کم کم دعانویس و مناجات پرداز شد(3).
قابل توجه است که اشتغال دعانویسی به عنوان عوام فریبی در مدعیان دهه های اخیر نیز دیده می شود.
باید توجه کرد که دعانویسی و مناجات پردازی که علی محمد به آن روی می آورد بر اثر توجه مردم به وی بوده است وگرنه در ابتدا، بحث وردخوانی و ریاضت فردی مطرح بوده است. اما پس از آن که شخصیت ویژه ای نزد مردم می یابد از آن برای بهره گیری از مردم استفاده می کند، در چنین شرایطی اگر ادعای بابیت را مطرح کند برای گروهی از مردم امر غریبی بود. ادوارد براون هم در مقدمه نقطه الکاف گفته: ادعای میرزاعلی محمد شیرازی که وی باب و واسطه امام غایب و شیعیان است از نظر شیخیه چندان تازگی و غرابت نداشت(4).

2-2. نمونه دیگر عوام فریبی: مرحله ای بودن ادعاها
توجه در مرحله ای بودن ادعاهای باب، این نکته را روشن می کند که تغییر ملایم و تدریجی در باورهای مردم، امری مُحال نیست؛ چنان که در طول تاریخ نیز برخی مسلمانان که سالیان در سپاه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شمشیر می زدند، در برابر وصی یا اهل بیت او( و البته به عنوان دینداری و وظیفه) جنگیدند و در زمان ظهور حجت نیز این انحراف ها روی خواهد داد.
در آغاز ادعاها و مکتوبات علی محمد شیرازی، ادعای قائمیت مطرح نبود، بلکه حتی اثبات قائمیت و غیبت امام دوازدهم نیز در آن ها مطرح شده بود؛ لذا شوقی افندی( رهبر سوم بهاییان) اعتراف می کند که:« فرازهای مهیج کتاب تفسیر سوره یوسف علی محمد شیرازی بود که جنگجویان طبرسی و نیریز و زنجان را به آن نبردها واداشته بود»(5).
بنابراین؛ مریدان علی محمد و سران آن ها، خود را جزو مسلمانان مجاهد می دانستند که هیچ انحراف و خطایی در اسلام ایجاد نکرده اند و در برابر سپاه مقابل، سرسختانه ایستاده اند. برهمین اساس ملاحسین بشرویه( نایب علی محمد) در گیر و دار وقایع مازندران نماز جماعت خوانده. و نیز ملامحمد علی زنجانی در وقایع شورش در زنجان، به همین شکل عمل کرده است. همان طور که در تاریخچه کوتاه رهبران بهاییت گفته شد، آن ها نیز ابتدا به نماز و روزه می پرداختند و حتی در نماز جماعات و جمعه مسلمانان شرکت و بتدریج ادعاهای دیگر را مطرح می کردند و حتی هنوز هم در تبلیغات رسانه ای و محیط هایی که بهاییان هستند خود را معتقد به تمام چهارده معصوم می دانند و تنها می گویند: امام زمان ظهور کرده است؛ لذا برخی شیعیان که در کنار آن ها زندگی می کنند، دچار شبهه می شوند که: چگونه این افراد که ائمه ما را قبول دارند، باید نفی و طرد شوند؛ از همین رو حرکت منافقانه از جمله عوامل فریب مردم بوده است. مثلاً بابیان خطاب به مهاجمان می گفته اند: مگر ما حلال خدا را حرام، یا حرامی را حلال کرده ایم؟(6)
اما زمانی که بحث ادعای نسخ اسلام پیش آمد، و قره العین در بدشت، کشف حجاب، و احکام اسلام را منسوخ اعلام کرد، بسیاری از همان پیروان بابی، گریختند و این نشانه همین مطلب است که اگر در آغاز، ادعای صریح قائمیت یا پیامبری می کردند، با اعتراض مردم مواجه شدند.

3-2. نمونه دیگر از عوام فریبی و سوءاستفاده از جهل مردم
همواره افراد یا گروه های مدعی، می کوشند از حوادث به نفع خود استفاده کنند و آن ها را خارق العاده جلوه دهند؛ لذا در وقایع اعدام باب، مقاومت بابیه در قلعه طبرسی و حوادث مشابه، نمونه هایی دیده می شود که زمینه سوءاستفاده برای فریب توده های مردم را داشته است؛ به عنوان نمونه در جریان اعدام باب اتفاقی افتاده است، که خلاصه آن را نقل می کنیم:
«صدای تیرها بلند گردید… اما باب؛ پس: تیر به طناب وی خورده،‌ طناب بریده شده و او به زمین افتاده بود و فوری به درون یکی از حجره های سرباز خانه که نزدیک محلّ سقوط وی بود فرار کرده، در آن جا پنهان شده بود… چون مردم باب را ندیدند، فریادشان بلند شد و در وهم و خیال افتادند، پیش خود چنین فکر می کردند آیا باب به هوا پرواز کرده؟ آیا به آسمان رفته؟ آیا از نظرها غایب شده؟… سرجوخه های لشکر از هیجان مردم و هجوم آن ها به وحشت افتادند…[ لذا فرمانده آن ها باب] را در یکی از حجرات پیدا کرده… از حجره بیرون کشید…»(7).
این نمونه از رفع خطرهای موقت از مدعیان، یکی از مواردی است که به عنوان دلیل حقانیت مورد سوءاستفاده آن ها واقع می شود و از سوی دیگر همین عامل نزد گروهی از مردم، به عنوان قرینه ای بر شکست ناپذیری و الهی بودن آن مدعیان، تلقی می شود، [ در پژوهش میدانی این تحقیق، میزان اعتقاد مردم به این موضوع، روی نمودار نشان داده خواهد شد]. مورخان دیگر نیز نوشته اند: جریان پاره شدن طناب و فرار موقت باب باعث شد مردم تصور کنند او غایب شده و لذا مردم آماده هجوم شدند(8). این نشان می دهد که تمایلاتی در مردم به وی وجود داشته است و اگر واقعاً آنان او را کاملاً گمراه و مرتد می دانستند( و تردیدی در انحراف او و عدم وجود کرامات و مقامات خاصّ برای او نداشتند)، با یک واقعه[ پاره شدن طناب اعدام]، ناگهان به سوی او جذب نمی شدند؛ لذا بابیه و بهاییه از چنین حوادثی به عنوان نشانه های الهی و کرامات یاد کرده اند. یا در واقعه طبرسی گفته اند: معجزاتی فراوان اتفاق افتاد، در حالی که طبیعی بوده و مقاومت چند ماهه بابیان در قلعه طبرسی نیز به پشتوانه خشونت محوری و روحیه ترور و نیز کمک های مشکوک پنهان از خارج قلعه( و احتمالاً از سوی روسیه) واقع شده است، نه کرامات و معجزات.

4-2. وعده های موهوم از جمله موارد عوام فریب
وعده های موهوم از عواملی است که باعث جذب گروهی از مردم به بابیه شده است و این را می توان از آن جا فهمید که پس از ایجاد شرایط سخت جنگی برای بابیان در وقایعی مانند قلعه طبرسی، پیروان،‌ زبان به اعتراض گشودند و سران بابی، به توجیه در مورد آن وعده ها پرداختند:
«لذا وقتی بسیاری از بابیان عملاً با نابودی غیرقابل اجتناب رو به رو شدند و وعده های زُعَما مبنی بر تسلط حکومت مرکزی و گرفتن مقامات و تصاحب اموال، بی اساس از آب درآمد، زبان به اعتراض گشودند، زعمای بابی از آن وعده ها تأویلاتی کردند که سلطنت، سلطنت باطنی است»(9).
-یکی از نمونه های عوام فریبی، القای مطلب یا ادعا به عنوان امر ثابت شده و مسلّم است؛ لذا بهاییان، آیین خود را همواره دین می خوانند و می گویند:« بهاییت، دیانتی مستقل و همتراز اسلام و مسیحیت و سایر ادیان شناخته شده جهان است»(10).

5-2. ژست عوام فریبانه و صلح طلبی
به طور کلی در شعارهای بهاییان، صلح عمومی و صلح کُل یکی از آموزه های اساسی است و آن را در تبلیغات و سایت های خود مطرح می سازند [ به رغم عملکرد حقیقی خود]؛ جالب آن است که در جایی حتی منازعه و دشمنی با شیطان را به همین دلیل تقبیح می کنند:«[ از بیانات عبدالبهاء، سفرنامه، ج1]«… به سبب منازعه با شیطان، حضرت آدم از بهشت بیرون شد. پس منازعه؛ با شیطان نیز، جایز نه![ نیست] و نزاع و جدال با دشمن هم ممنوع است»(11).

6-2. غفلت و عدم توجه به تناقض ها
یکی دیگر از عوامل آن است که پیروان بدون توجه به دوگانگی ها، ادعاها را پذیرفته اند.
یک نمونه: حسینعلی بهاء در اشراقات، ص 24 می نویسد:« در آن [کتاب] یوم بیان نفع نمی بخشد و به آن تمسک ننمایند( قال و قوله الحق انه یشار باشارتی و لا بما نزل فی البیان)«ص 31 مکاتیب عبدالبهاء، ج4».
اما خود حسینعلی در کتاب اقتدارات، ص 45 و 46 و 103 چنین آورده که: هرکس بگوید کتاب بیان- نوشته میرزا علی محمد- نسخ شده، ظالم است. توجه در این مطالب نشان می دهد که رهبران بهایی از سویی برای حفظ موقعیت و اثبات ادعایشان نیاز به حفظ مشروعیت باب و کتاب های آن ها داشته اند تا خود را مصداق وعده های باب بدانند، ولی از سوی دیگر چون وصیت باب برای جانشینی صبح ازل بوده است و وعده های باب بر حسینعلی بهاء منطبق نبوده، ابتدا گفته اند که به کتاب و نوشته های باب، تمسک نکنید؛ ولی متأسفانه گروندگان به بهاییت به این تناقض آشکار توجه نکرده اند.

7-2. عوام فریبی با تخریب رقبا
یکی از ارکان اصلی حفاظت دین در زمان غیبت، علماء هستند. براساس روایات نیز آن ها مرزبانان دین و کفیل ایتام آل محمداند؛ لذا مدعیان دروغین برای جلب نظر مردم به خود، لازم دانسته اند موقعیت این رقیب بزرگ(عالمان) را تضعیف کنند. به عنوان نمونه فرقه های ضاله ازلی و بهایی حملات سنگینی را بر عالم بزرگ، آقانجفی، وارد کردند و حسینعلی نوری( بهاء) بنیان گذار بهاییت، حاج شیخ محمدباقر و فرزند ایشان( آقا نجفی) را گرگ و گرگ زاده نامید(12). از سوی دیگر یحیی دولت آبادی( فرزند، جانشین یحیی صبح ازل) در قالب نگارش خاطره و تاریخ، خاندان آقانجفی را مورد هتک و ترور شخصیت قرار داده اند( و همگی در خودخواه و مستبد نشان دادن علما کوشیده اند) اما واقعیت آن است که عالمان نقش فراوانی در حمایت از مردم و منافع آن ها داشته اند. آقانجفی و حاج آقا نورالله در شعبان 1325 با فشار بر دولت مرکزی و ظل السلطان، راه برگزاری انتخابات را گشودند(13). و نیز آقانجفی در بحبوحه مشروطه اول که قشون عثمانی به مردم شمال غرب کشور حمله کردند، کتباً خواستار پایان این مشکلات از سوی حاکمان عثمانی شد(14). وی و دیگر علما همچنین نقش فراوانی در ترویج کالاهای داخلی و ترک کالاهای خارجی از راه تأسیس شرکت اسلامیه در اصفهان داشتند(15).
کسروی هم در مقالات خویش درباره تاریخ مشروطیت، گفته: نباید فراموش کرد که مشروطه را علماء در ایران پدید آوردند… در آن روزها… تنها علما بودند که به حال مردم، دل سوزانیده، گاهی سخنانی می گفتند… شماره های حبل المتین را بخوانید که در آن زمان که توده انبوه در بستر غفلت خوابیده و هرگز کاری به نیک و بد نداشتند در اسپهان، علما دست به هم داده، در بسیاری از شهرها پیش قدم گردیدند. دبستان ها برپا نمودند… دیدم که بنیاد مشروطه را علما گزاردند.(16)
———————————————————-

پی‌نوشت‌ها:

1.هشت بهشت/276.

2. تلخیص تاریخ نبیل زرندی/66.

3. کواکب الدریه فی مآثر البهائیه، ج1، ص 34.

4. نقطه الکاف/ 20، از مقدمه.

5. قرن بدیع، جزءاول: نشوتنی است که در تفسیر سوره یوسف، اثبات قائمیت و غیبت حضرت مهدی انجام شده است و بابیت علی محمد را هم توجیه کرده است.

6.کواکب الدریه، ج1، ص 195 و 204.

7. ناسخ التواریخ؛ به نقل از:‌بهاییان/ 254- 255.

8. فتنه ی باب.

9.نقطه الکاف/ 185.

10. دیانت بهایی، آیین فراگیر جهانی/5.

11.مجله آهنگ بدیع، سال 5، شماره 9، ص 194.

12.علی ابوالحسنی منذر، تأسیس شرکت اسلامیه، روزنامه کیهان، شماره 18860، 4 مرداد، 1386.

13. نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امورخارجه / 187 و 190؛ فراموشخانه، اسماعیل رائین، ج2، ص 324- 325.

14. حکم نافذ آقانجفی/ 122-124.

15.تأسیس شرکت اسلامیه، کیهان، 1886- 4/ 5/ 86.

16. تاریخ هجده ساله آذربایجان(ضمیمه مجله پیمان، 1313ش)، بخش اول، ص 106، و حکم نافذ آقانجفی/ 81-92.

منبع: اسحاقیان، جواد؛ [بی تا]، پیچک انحراف (زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیر)، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید