مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): پذیرائى جنّیان از حاجیان

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): پذیرائى جنّیان از حاجیان

امام سجّاد، حضرت زین العابدین صلوات اللّه و سلامه علیه به همراه تنى چند از دوستان و یاران خویش عازم مکّه معظّمه گردید، در این بین ، حضرت با بعضى از دوستان مقدارى عقب تر و تعدادى نیز به همراه خدمه جلوتر حرکت مى کردند. آن هائى که جلوتر بودند، چون به محلّ عَسْفان – ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): یادى از سخنان حضرت خضر

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): یادى از سخنان حضرت خضر

ابو حمزه ثمالى – که یکى از راویان حدیث و از اصحاب امام سجّاد، زین العابدین علیه السّلام است – حکایت کند: روزى به همراه آن حضرت از مدینه طیّبه بیرون رفتیم ، و چون به یکى از باغات در حوالى شهر مدینه رسیدیم ، حضرت به من خطاب نمود و فرمود: مدّت ها پیش ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): باور قلبی به خدا

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): باور قلبی به خدا

در کتاب هاى مختلفى روایت کرده اند: روزى از روزها حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام مشغول نماز بود؛ و فرزندش محمد باقر سلام اللّه علیه – که کودکى خردسال بود – کنار چاهى که در وسط منزلشان قرار داشت ، ایستاده بود و چون مادرش ‍ خواست او را بگیرد، ناگهان کودک به ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): شادمان نمودن فقیران در روز جمعه

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): شادمان نمودن فقیران در روز جمعه

ابو حمزه ثمالى حکایت کند: در یکى از روزهاى جمعه، نماز صبح را به امامت حضرت سجّاد علیه السّلام خواندیم، سپس حضرت روانه منزل خود شد. چون وارد منزل گردید، یکى از کنیزان خود را به نام سکینه صدا زد و فرمود: امروز جمعه است، هر فقیر و مستمندى که مراجعه کند نباید دست خالى ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): عاقبت دلقک بازی

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): عاقبت دلقک بازی

حضرت ابو عبداللّه ، امام جعفر صادق علیه السّلام حکایت نماید: در مدینه طیبّه مردى بیکار و ولگرد وجود داشت که کارش جُک گفتن و خندانیدن افراد بود. روزى با خود گفت : من همه را خندانده ام ، مگر یک نفر به نام علىّ بن الحسین ، امام سجّاد علیه السّلام را؛ و بالا ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): دعا براى سهولت زایمان گرگ

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): دعا براى سهولت زایمان گرگ

مرحوم قطب الّدین راوندى در کتاب خود آورده است : روزى امام سجّاد علیه السّلام ، به سمت یکى از باغات خود در اطراف مدینه حرکت مى کرد، در بین راه گرگى را دید که موهاى بدنش ریخته بود با حالتى غمگین ناله مى کرد و زوزه مى کشید. چون حضرت نزدیک گرگ رسید، فرمود: ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): دیگران را بهتر از خود و خانواده خود دانستن

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): دیگران را بهتر از خود و خانواده خود دانستن

امام حسن عسکرى علیه السّلام به نقل از جدّ بزرگوارش ، حضرت باقرالعلوم علیه السّلام حکایت فرماید: روزى یکى از اصحاب به نام زُهَرى در حالى که خیلى غمگین و افسرده خاطر بود، به محضر امام زین العابدین علیه السّلام وارد شد. همین که امام علیه السّلام چشمش به او افتاد، فرمود: چرا این چنین ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع):تواضع و فروتنى براى همه

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع):تواضع و فروتنى براى همه

امام جعفر صادق علیه السّلام حکایت نموده است : هرگاه حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام مى خواست به همراه عدّه اى مسافرت رود، سعى مى کرد که او را نشناسند، همچنین شرط مى نمود تا در تمام کارها همانند دیگر افراد شریک باشد و خدمت نماید. در یکى از مسافرهائى که حضرت با ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): ارزش تعلیم خداشناسى و نبوّت و امامت

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): ارزش تعلیم خداشناسى و نبوّت و امامت

امام حسن عسکرى علیه السّلام حکایت فرماید: روزى شخصى به همراه مردى که مدّعى بود او قاتل پدرش مى باشد، به محضر امام سجّاد، زین العابدین علیه السّلام وارد شد تا آن حضرت بین ایشان قضاوت نماید. و چون حضور امام سجّاد سلام اللّه علیه رسیدند، پس از صحبت هائى که مطرح گردید آن مردِ ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): ماجرای امام و راهزن

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): ماجرای امام و راهزن

مرحوم علاّ مه مجلسى به نقل از شیخ الطایفه مرحوم طوسى حکایت کند: روزى حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام به عنوان انجام مراسم حجّ خانه خدا، عازم مکّه مکرّمه گردید. در مسیر راه از شهر مدینه به مکّه ، به بیابانى رسید که دزدهاى بسیارى جهت غارت و چپاول اموال حاجیان و اذیّت ...

ادامه مطلب