صفیّه ، دختر عبدالمطلّب گوید: هنگامى که حسین علیه السّلام تولّد یافت ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى عمّه ! نوزادم را نزد من بیاور، که خداوند او را نظیف و تمیز گردانیده است . هنگامى که نوزاد را خدمت پیامبر خدا آوردم ، حضرت او را تحویل گرفت ؛ و ...
مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): آب دهان و شفای چشم
صالح بن میثم اسدى حکایت کند: روزى به حضور عمّه ام ، حُبابه والبیّه – که در اثر سجود و عبادت بسیار، نحیف و لاغر گشته بود – وارد شدم ؛ و پس از احوال پرسى ، عمّه ام به من گفت : اى برادرزاده ! مایل هستى تا حدیثى از امام حسین علیه السّلام ...
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): برخورد با دشمن در خواستگارى و ازدواج
روزى معاویه نامه اى براى مروان استاندار خود در مدینه به این مضمون نوشت : اى مروان ! از تو مى خواهم که امّ کلثوم دختر عبداللّه فرزند جعفر طیّار را براى فرزندم ، یزید خواستگارى نمائى ؛ و عقد و ازدواج آن دو نفر را جارى گردانى. هنگامى که نامه معاویه به دست والى ...
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): فخر فرزند بر پدر، روى دامان پیامبر علیهم السّلام
روزى رسول خدا به همراه امام علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه عليهما در محلّى نشسته بودند، ناگهان حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام ؛ در سنين شش سالگى وارد شد.
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): خواهش از چه کسى؟
در یکى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارک امام حسین علیه السّلام رسید و خواسته و نیاز خود را بدین مضمون روى کاغذى نوشت : اى سرورم ! اى ابا عبداللّه ! من به فلان شخص مبلغ پانصد دینار بدهکار هستم و توان پرداخت آن را ندارم ، چون تنگ دست بوده از ...
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بچّه آهو و بى طاقتى ملائکه
روزى امام حسن مجتبى علیه السّلام در کنار حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ایستاده بود، که یک شکارچى در حالى که بچّه آهوئى را به همراه داشت وارد شد؛ و اظهار داشت : یا رسول اللّه ! من این بچّه آهو را شکار کرده ام و آن را براى فرزندانت حسن و حسین ...
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بزرگواری واهمیت صلح
طبق آنچه تاریخ نویسان آورده اند: در دوران کودکى ، روزى بین امام حسین علیه السّلام و برادرش ، محمّد حنفیّه مشاجره و نزاعى به وجود آمد؛ و محمّد حنفیّه به سوى منزل خود رهسپار گشت ، نامه اى به این مضمون – پس از حمد و ثناى الهى – براى امام حسین علیه السّلام ...
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بخشش، همراه با تعلیم و تربیت
در کتاب مقتل آل الرّسول حکایت شده است : روزى یک نفر عرب بیابان نشین به محضر مبارک حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام شرفیاب شد و اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! من دیه کامله اى را تضمین کرده ام ؛ ولیکن از پرداخت آن ناتوانم ، با خود گفتم : بهتر است نزد ...
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): دو جریان عبرت انگیز و آموزنده
اُسامه كه يكى از اصحاب پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله بود؛ و همچنين يكى از كسانى بود كه نسبت به بيعت با امام علىّ عليه السّلام سر باز زد و تخلّف كرد.
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): احتجاج و برخورد با مخالفان
یکى از راویان و تاریخ نویسان آورده است : پس از آن که معاویه بر یکى از اصحاب و یاران باوفاى امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام – به نام حُجر بن عدى و اصحابش – دست یافت و آن ها را یکى پس از دیگرى با شکنجه هاى مختلفى به شهادت رساند، عازم مکّه معظّمه ...
داستانهای ائمه:امام حسین (ع):تعریف و افشاگرى در جمع بزرگان
سُلَیْم بن قیس و دیگر راویان حدیث آورده اند: هنگامى که خلافت و حکومت به دست معاویه رسید، از انواع شکنجه ها و جسارت ها نسبت به شیعیان امام علىّ علیه السّلام و ذرارى فاطمه زهراء علیها السّلام هیچ دریغ نمى کرد. و همچنین دین مقدّس اسلام و احکام الهى و نیز قرآن بازیچه بنى ...
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): جدا شدن دست مرد از زن در کنار کعبه الهى
امام جعفر صادق علیه السّلام حکایت فرماید: روزى در مراسم حجّ و طواف کعبه الهى ، زنى چون دیگر مسلمان ها مشغول طواف کردن بود، در حالتى که دستش از آستین عبایش بیرون و نمایان بود، که ناگاه مرد بوالهوسى – که او نیز مشغول طواف کعبه الهى بود – چشمش به آن زن افتاد ...