مطالب موجود در دسته بندی "مناظرات معصومین"

عدم لیاقت حسن بصری برای موعظه

عدم لیاقت حسن بصری برای موعظه

حسن بصری یکی از دانشمندان بزرگ اسلام، در قرن اول هجری است، که دستگاه حکومت بنی‌امیه از چهره مذهبی او برای توجیه جیانت خود فراوان استفاده می‌نموده. در زمان حکومت امام علی ـ علیه‌السّلام ـ حسن بصری جوانی نورس بود. پس از پایان جنگ جمل و فتح بصره به دست ارتش امام، هنگامیکه امام در ...

ادامه مطلب
بازگویی مناقب امام علی (ع)

بازگویی مناقب امام علی (ع)

«عبدالله بن نافع» از خوارج بود و برای خود طرفداران و دار و دسته‌ای داشت، که با امام علی ـ علیه السلام ـ به خاطر کشتن خوارج نهروانی دشمن بود. روزی گفت: اگر بر روی زمین کسی باشد که مرا قانع کند که علی ـ علیه السلام ـ در کشتن خوارج، بر حق بود، هر ...

ادامه مطلب
درماندگی فقیه بنی‌امیه در برابر امام باقر (ع)

درماندگی فقیه بنی‌امیه در برابر امام باقر (ع)

ابوحمزه ثمالی (از یاران با وفای امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ) گوید: در مسجد النبی نشسته بودم، که دیدم مردی به طرفم می‌آید، نزدیک رسید سلام کردم گفت: بنده خدا، کیستی؟ گفتم: مردی از اهل کوفه، چه کار داری؟ گفت: ابو جعفر محمد بن علی را می‌شناسی؟ گفتم: آری، چه کارش داری؟ ـ : چیزی ...

ادامه مطلب
پانزده جواب از امام باقر ـ علیه السلام

پانزده جواب از امام باقر ـ علیه السلام

طاووس یمانی، یکی از شخصیت‎ها و پارسایان و عارف مسلکان معروف عصر امام سجّاد ـ علیه السلام ـ و امام باقر ـ علیه السلام ـ بود که برای خود شاگردانی داشت که به اصحاب طاووس معروف بودند. ابوبصیر می‎گوید: با جمعی از دوستان، در محضر امام باقر ـ علیه السلام ـ ، در کنار کعبه ...

ادامه مطلب
اوصاف قیامت

اوصاف قیامت

در سال 106 هجری که هشام بن عبدالملک به عزم حج به مکه رفت، روزی پس از أداء مناسک حج در مسجد الحرام، حضرت امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ را دید که در مسجد جلوس فرموده و اطراف او را گروهی انبوه از مسلمین گرفته‌اند و پرسش‌ها و مسائل خود را از آن حضرت می‌پرسند ...

ادامه مطلب
بهشتیان ـ عمر عُزیر پیامبر( علیه السّلام )

بهشتیان ـ عمر عُزیر پیامبر( علیه السّلام )

خود کامگی و غرور، خلیفه اموی «هشام بن عبدالملک» را وا داشت که امام محمد باقر ـ علیه‎السّلام ـ پیشوای پنجم شیعیان را از مدینه به شام تبعید کند. امام باقر ـ علیه‎السّلام ـ در مدت اقامت خود در شام با مردم آنجا رفت وآمد داشت، روزی دید گروهی از نصاری به سوی کوهی که ...

ادامه مطلب
انکار وجود خدا

انکار وجود خدا

عصر امام صادق ـ علیه السّلام ـ بود، شخصی به نام «جعد بن درهم» به بدعت‌گذاری و مخالفت با اسلام پرداخت و دارای جمعی طرفدار شد، و سرانجام در روز عید قربان، اعدام گردید. او روزی مقداری خاک و آب در میان شیشه‌ای ریخت، و پس از چند روز، حشرات و کرم‌هائی در میان آن ...

ادامه مطلب
دوگانگی خالق ـ وجود خداوند

دوگانگی خالق ـ وجود خداوند

(دوگانه پرستی به حضور امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمد، و از عقیده خود دفاع می‌کرد، عقیده‌اش این بود که جهان هستی دارای دو خدا است، یکی خدای نیکی‌ها و دیگری خدای بدی‌ها و …) امام صادق ـ علیه السّلام ـ در ردّ عقیده او و هرگونه دوگانه‌پرستی چنین فرمود: این‌که تو می‌گوئی خدا ...

ادامه مطلب
وجود صانع ـ شناخت خداوند

وجود صانع ـ شناخت خداوند

طبیبی بود اهل یکی از شهرهای هندوستان، که زیاد پیش امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ می‌آمد و همیشه درباره عقیده خود، با امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ بحث می‌کرد. یک روز در حالیکه مشغول کوبیدن هلیله‌ای[1]بود تا برای ساختن دارو آماده شود، باز سخن‌های سابق را پیش کشید و گفت: جهان همیشه بوده و همیشه ...

ادامه مطلب
شناخت خداوند

شناخت خداوند

در سرزمین مصر، مردی به نام «عبدالملک» می‌زیست، نظر به این‌که پسرش به نام عبدالله بود، به او «ابو عبدالله» (پدر عبدالله) می‌گفتند. عبدالملک منکر خدا بود، و اعتقاد داشت جهان هستی خود به خود آفریده شده است، او شنیده بود که امام شیعیان، حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ در مدینه زندگی می‌کند، به ...

ادامه مطلب
رؤیت خدا ـ نبوت ـ موجودات و…

رؤیت خدا ـ نبوت ـ موجودات و…

دانشمندی مادی و منکر ماوراء طبیعت، نزد امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ آمد و مسائل مختلفی را مطرح نمود که از جمله آن مسائل، این پرسش‌ها بود: پرستش خدا با رؤیت او: مادی: چگونه این مردم خدا را می‌پرستند، با اینکه او را ندیده‌اند؟ امام: دلها در پرتو روشنائی ایمان، او را می‌بینند، و عقل‌های ...

ادامه مطلب
راهنمایی امام به معبود

راهنمایی امام به معبود

روزی عبدالله دَیصانی، نزد امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: «ای جعفر بن محمد! من قائل به پروردگار نیستم، اگر می‌توانی مرا به معبودم راهنمایی کن». امام: نامت چیست؟ عبدالله، بدون این که کلمه‌ای بر زبان جاری کند، سر به زیر انداخت و بیرون رفت. دوستانش به او گفتند: «چرا نامت ...

ادامه مطلب