هشام بن عبد الملک با آنکه مقام ولایت عهدی داشت و آن روزگار- یعنی دهه ی اول قرن دوم هجری- از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت خود رسیده بود، هرچه خواست بعد از طواف کعبه خود را به «حجرالاسود» برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد. مردم همه ...
دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"
مطالب موجود در بخش "حکایت ها"
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): توسل به خاندان اهل بیت
حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) از پدر خود و آنجناب از على (علیه السلام) و ایشان از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل کرد که حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: آدم (علیه السلام) هنگامى که مشاهده کرد انوارى از صلب او ساطع و درخشان است، ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): لگد به افتاده
عبد الملک بن مروان، بعد از بیست و یک سال حکومت استبدادی، در سال 86 هجری از دنیا رفت. بعد از وی پسرش ولید جانشین او شد. ولید برای آنکه از نارضاییهای مردم بکاهد، بر آن شد که در روش دستگاه خلافت و طرز معامله و رفتار با مردم تعدیلی بنماید. مخصوصا در مقام جلب ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): جذامی ها
در مدینه چند نفر بیمار جذامی بود. مردم با تنفر و وحشت از آنها دوری می کردند. این بیچارگان بیش از آن اندازه که جسماً از بیماری خود رنج می بردند، روحاً از تنفر و انزجار مردم رنج می کشیدند، و چون می دیدند دیگران از آنها تنفر دارند خودشان با هم نشست و برخاست ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): اهمیت حقوق مردم
یکى از غلامان على بن الحسین (علیه السلام) باغستانى را براى ایشان ساختمان مى کرد. روزى حضرت براى خبرگیرى تشریف آورد. مشاهده کرد. آن طورى که به غلام دستور داده بود انجام نداده و وضع ساختمان را خراب کرده و از پیش خود کارهاى بیهوده اى نموده است. از دیدن آن کار افسرده و ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): روش معاشرت را بیاموزید
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود حضرت زین العابدین (علیه السلام) مسافرت نمى کرد مگر با رفیقهائى که او را نمى شناختند. با آنها شرط مى کرد در کارهائى که پیش مى آید اجازه دهند ایشان خدمت کند و انجام دهد. زمانى با دسته اى به سفر رفت در بین راه مردى آنجناب را شناخت . ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): شهربانو بهترین زن از زنان عجم
در احاديث و روايات مختلف آمده است :
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): کمک به مستمندان
از حضرت باقر (علیه السلام) نقل شده هنگامى که پدرش على بن الحسین (علیه السلام) را غسل مى داد اطرافیان متوجه پینه اى که بر روى زانوان و پاهاى مبارک آنجناب بسته شده بود گردیدند. در این موقع چشم آنها به شانه حضرت زین العابدین (علیه السلام) افتاد که یک قسمت از شانه آن ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): اظهار نعمت و شکر توفیق
یکى از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام و از راویان حدیث که به نام زهرى معروف است ، حکایت کند: روزى به همراه آن حضرت ، نزد عبدالملک مروان رفتیم ؛ عبدالملک ، احترام شایانى نسبت به حضرت سجّاد علیه السّلام به جا آورد؛ و چون چشمش به آثار سجود در چهره و ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): ادّعاى رهبرى و گواهى سنگ
امام محمّد باقر علیه السّلام حکایت نماید: مدّتى پس از آن که امام حسین علیه السّلام به شهادت رسید، روزى محمّد بن حنفیّه به حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام گفت : اى برادرزاده ! تو خوب مى دانى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، وصایاى امامت را به پدر ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): عواقب توهین به امام علی (ع)
حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر علیه السّلام حکایت فرماید: روزى از روزها مردى – از آشنایان – به محضر پدرم امام زین العابدین علیه السّلام وارد شد و به آن حضرت عرضه داشت : یاابن رسول اللّه ! همسرت – که از خانواده شیبانى ها است – امام علىّ بن ابى طالب علیه السّلام را ...
داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): هدایت گران پس از غروب خورشید
يكى از اصحاب به نام كنگر ابو خالد كابلى حكايت كند: