غفلت در قرآن

غفلت در قرآن

«غفلت» دارای مفهوم وسیع و گسترده ای است که هرگونه بی خبری از شرایط زمان و مکانی (که انسان در آن زندگی می کند) و از واقعیت های فعلی و آینده و گذشته خویش و از صفات و اعمال خود و از پیامها و آیات حق و همچنین هشدارهایی که حوادث تلخ و شیرین زندگی، به انسان ها می دهد را شامل می شود.
بی خبری از این واقعیت های نداشتن موضع گیری صحیحی در برابر آنها، خطر بزرگی برای سعادت انسان ها است؛ خطری که هر لحظه ممکن است، دامان انسان را بگیرد و او را به کام نیستی فرو برد، خطری که می تواند زحمات سالیان دراز عمر انسان را در یک لحظه بر باد دهد.
به همین دلیل علمای اخلاق، بحث های وسیعی درباه «غفلت» و ذُکر و بیدرای (که نقطه مقابل آن است) در کتاب های خود آورده اند و از عواملی که می تواند پرده های «غفلت» را کنار زند و انسان را از خواب «غفلت» بیدار کند،‌بحث نموده اند.
با این مقدمه، به قرآن مجید مراجعه می کنیم و اهمیّتی را که این کتاب بزرگ آسمانی بر این امر قایل شده، در آیات زیر مورد بررسی قرار می دهیم:
1. وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیرا مِنَ الجِنَّ وِ الِانسِ لَهُم قُلُوبٌ لایَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعیُنٌ لایُبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لایَسمَعوُنَ بِها اُولئِکَ کَالَانعامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الغافِلُونَ. (سوره اعراف، آیه 179)
به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دل ها (عقل ها) یی دارند که که با آن (اندیشه نمی کنند و) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند؛ آنها همچون چهارپاینند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند، (زیرا با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند!)
2. وَاقتَرِبَ الوَعدُ الحَقُّ فَاِذا هِی شاخِصَهٌ اَبصارُ الَّذینَ کَفَرُوا یا وَیلَنا قَد کُنّا فِی غَفلَهٍ مِن هذا بَل کُنّآ ظالِمیِنَ. (سوره انبیاء، آیه 97)
و وعده حق (قیامت) نزدیک می شود، در آن هنگام چشم های کافران از وحشت، از حرکت باز می ماند، (می گویند) ای وای! بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم؛ بلکه ما ستمکار بودیم!
3. وَ اصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداهِ وَ العَشیِّ یُریدُونَ وَجهَهُ وَ لاتَعدُ عَیناکَ عَنهُم تُریدُ زیِنَهَ الحَیوهِ الدُّنیا وَ لاتُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُِ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبِع هَواهُ وَ کان اَمرُهُ فُرُطا. (سوره کهف، آیه 28)
با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند، و تنها رضای او را می طلبند! و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت مکن! همان ها که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است.
4. انَّ الَّذینَ لایَرجُونَ لِقائَنا وَ رَضُوا بِالحَیاهِ الدُّنیا وَ اطمَاَنُّوا بِها وَ الَّذیِنَ هُم عَن آیاتِنا غافِلُونَ*اُولئِکَ مَأواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکسِبُونَ. (سوره یونس، آیه 7و 8)
آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آنها که از آیات ما غافلند (همه) آنها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهایی که انجام می دادند!
5. یَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاهِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَهِ هُم غافِلَون. (سوره روم، آیه 7)
آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند!
6. سَأَصرِفُ عَن آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وَ اِن یَرَوا کُلَّ آیَهٍ لایُؤمِنُوا بِها وَ اَن یَرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لایَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ اِن یَرَوا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلا ذلِکِ بِاَنََّهُم کَذَّبُو بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلینَ. (سوره اعراف، آیه 146)
به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر می ورزند، از (ایمان به) آیات خود منصرف می سازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانه ای را می بینند آن را، راه خود انتخاب می کنند!(همه اینها) به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند!
7. فَانتَقَمنا مِنهُم فَأَغرَقناهُم فِی الیَمِّ بِاَنَّهُم کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلینَ. (سوره اعراف، آیه 136)
سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و آنان را در دریا غرق کردیم، زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.
8. فِاِذا رَکِبُوا فِی الفُلکِ دَعَوُا اللهَ مُخلَصینَ لَهُ الدّیِنَ فَلَمّا نَجّاهُم اِلَی البِرِّ اِذاهُم یُشرِکوُنَ. (سوره عنکبوت، آیه 65)
هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با خلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند)؛ اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می شوند!
9. وَ مَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمانِ نُقَیِّض لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ. (سوره زخرف، آیه 36)
و هر کس از یاد خدا روی گردان شود، شیطان را به سراغ او می فرستیم؛ پس همواره قرین اوست!
10. اِنَّ الَّذینَ اتَّقُوا اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُم مًبصِرُونَ. (سوره اعراف، آیه 201)
هنگامی که پرهیزگاران، گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می افتند (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می گردند!
11. لَقَد کُنتُ فِی غَفلَهٍ مِن هذا فَکَشفنا عَنکَ غَطآئِکَ فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدیدٌ. (سوره ق، آیه 22)
(به او خطاب می شود) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملاً تیزبین است!
12. وَ اَنذِرهُم یَومَ الحَسرَهِ اِذا قُضِیَ الاَمرُ وَ هُم فِی غَفلَهٍ وَ هُم لایُؤمِنُونَ. (سوره مریم، آیه 29)
آنان را از روز حسرت (روز رستاخیز که برای همه مایه تأسف است) بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان می یابد و آنها در غفلتند و ایمان نمی آوردند!
تفسیر و جمع بندی:
«غفلت» سرچشمه اصلی بدبختی ها
در نخستین آیه، به معرفی گروهی از بدترین افراد انسان پرداخته شده؛‌گروهی که شاید بدتر از آنان در میان انسان ها یافت نشود که درباره اوصاف آنها می فرماید:«ما بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دل ها (و عقل هایی) دارند که با او چیزی درک نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بیند و گوش هایی دارند که با آن نمی شنوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه بدترند. آنها همان غافلانند؛وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیرا مِنَ الجِنَّ وِ الِانسِ لَهُم قُلُوبٌ لایَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعیُنٌ لایٌبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لایَسمَعوُنَ بِها اُولئِکَ کَالَانعامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الغافِلُونَ»[1] در این آیه عامل نهایی بدبختی این گروه دوزخی را «غفلت» شمرده است. غفلتی که از ترک اندیشه و نداشتن چشم باز و گوش شنوا حاصل شده و انسان را به مرحله ای حتی فروتر از چهارپایان سقوط می دهد. زیرا اگر چهارپایان غافلند، استعداد غفلت زدایی را ندارند، ولی اگر انسان با داشتن منبع آگاهی در غفلت غوطه ور شود، به طور قطع از چهارپایان هم کمترند.
مفهوم آیه بالا این نیست که خدا گروهی را به اجبار به دوزخ می فرستد، بلکه همان گونه که در آیه با صراحت آمده، دوزخی شدن آنان از ناحیه خودشان است، چون به آنها عقل داده شده ولی به کار نمی بندند، چشم گوش دارند، اما با آن حقایق را نمی بینند و نمی شنوند.
پس هر چه هست از ناحیه خود آنها است، منتهی خداوند حکم مشروطی دارد و آن این که: کسانی که استعدادهای خدادادی را به کار نگیرند، سرنوشتشان آتش دوزخ است! و حصول این شرط بستگی به اراده خود انسان دارد.
در دومین آیه سخن از کافران در آستانه رستاخیز است. در آن هنگام که وعده خدا نزدیک می شود، چنان وحشتی سراسر وجودشان را فرا می گیرد که چشمانشان از حرکت باز می ایستد و در این جاست که فریاد آنها بلند می شود که:«ای وای! بر ما، ما از این صحنه در غفلت بودیم، بلکه ظالم و ستمگر بودیم؛ وَاقتَرِبُ الوَعدُ الحَقُّ فَاِذا هِی شاخِصَهٌ اَبصارُ الَّذینَ کَفَرُوا یا وَیلَنا قَد کُنّا فِی غَفلَهٍ مِن هذا بَل کُنّآ ظالِمیِنَ »[2] به این تربیت، این گروه از کافران، عامل اصلی انحراف خویش را «غفلت» معرفی می کنند، غفلتی آنها را به ظلم کردن به خویشتن و دیگران دعوت نموده و حتی به انبیاء الهی و کتب آسمانی ظلم و ستم روا داشتند.
آنان این سخن را زمانی می گویند که لرزشی، سراسر جهان را فرا می گیرد و نشانه های رستاخیز ظاهر می شود و پرده های «غفلت» در آن شرایط هولناک کنار می رود، در حالی که تمام درهای توبه و بازگشت بسته شده است.[3] «شاخصه» از ماده «شخوص» بر وزن «خلوص» در اصل به معنی خروج از منزل یا از شهری به شهر دیگر است و از آن جا که انسان به هنگام وحشت شدید، چشم او از حرکت باز می ایستد و به جایی خیره می شود، به گونه ای از حدقه بیرون می آید، به این حالت «شخوص» گفته شده است.
در سومین آیه، خطاب به پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دستور می دهد که با چه کسانی معاشر و همراه باشد و چه افرادی را از اطرف خویش براند:«با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند و تنها ذات او را می طلبند، هرگز چشم های خود را به خاطر زینت های دنیا از آنها بر مگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت مکن؛ همانها که پیروی هوای نفس کردند و کارهایشان افراطی است؛.


[1] . اعراف، /179.
[2] . انبیاء، /97.
[3] . در این که مرجع ضمیر «هی» چیست؟ در میان مفسران نظرهای زیادی است؛ ولی بهتر است که آن را به ابصار بازگردانیم، گویی که در عبارت تقدیم و تأخیری رخ داده است.
@#@ وَ اصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداهِ وَ العَشیِّ یُریدُونَ وَجهَهُ وَ لاتَعدُ عَیناکَ عَنهُم تَریدُ زیِنَهَ الحَیوهِ الدُّنیا وَ لاتُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُِ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبِع هَواهُ وَ کان اَمرُهُ فُرُطاً »[1] در این آیه، اوصاف کسانی که شایسته همنشینی پیامبر را در ایمان و عبادت و ذکر پروردگار در هر صبح و شام دارند، برشمرده و از اطاعت (و همنشینی با) کسانی که دل هایشان از ذکر خدا غافل بوده و از هوای نفس پیروی نموده و کارشان به افراط گراییده است، نهی می فرماید.
از تعبیرات این آیه، رابطه هواپرستی و افراط درآن، با «غفلت» استفاده می شود. آری! غافلان از یاد خدا، هوا پرستند و در راه افراط گام بر می دارند و اگر در مذمّت «غفلت» چیزی جز این نباشد، کافی است.
طبق بیان آیه فوق که:«خداوند دل های آنها را غافل کرده»، به یقین به خاطر اعمالشان است که نتیجه آن مجازات الهی، یعنی، «غفلت» از یاد خداست.
در چهارمین آیه، دوزخیان را با ذکر چند ویژگی، معرّفی می کنند:«کسانی که امید لقای ما را ندارند (به معاد و رستاخیز معتقد نیستند) و تنها به زندگی دنیا خوشنودند و به آن اطمینان دارند و نیز کسانی که از آیات ما غافلند، جایگاهشان آتش است، به خاطر اعمالی که انجام می دادند.
در تفسیر روح البیان در ذیل این آیه، در یک حدیث قدسی، چنین می خوانیم که خداوند می فرماید:«از سه گروه در شگفتم: از کسانی که ایمان به آتش دوزخ دارند و می دانند در پیش روی آنهاست، چگونه می خندند و از کسانی که به دنیا دل بسته اند، در حالی که می دانند به زودی از آن جدا می شوند و از کسانی که غافلند و می دانند (فرشتگان پروردگار) از آنها غافل نیستند، چگونه مشغول لهو و لعب هستند.»
در پنجمین آیه، سخن از افراد ظاهر بینی است که بر اثر «غفلت» و بی خبری نه تنها اسرار جهان هستی را که ما را با سرای دیگر پیوند می دهد، نمی بینند؛ بلکه از زندگی دنیا نیز تنها به ظاهر آن قناعت کردند، قرآن در این رابطه بیان می دارد:«این گروه (کافران)، تنها ظاهری از زندگی دنیا را می بینند و از آخرت غافلند؛ یَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاهِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَهِ هُم غافِلَون»[2] اگر غفلت و بی خبری، سایه شوم و سنگین خود را بر قلوب آنها نیفکنده بود، در جای جای زندگی دنیا، هم خدا را و هم معاد را می دیدند. در قرآن مجید، اسرار آفرینش موجودات و گوشه هایی از نظام جهان مادّه به عنوان نشانه ها و آیات خدا مطرح شده و زندگی انسان در رستاخیز نیز در لابلای همین زندگی دنیا و حوادثی که در اطراف ما می گذرد، نشان داده شده است، منتها فقط افراد بصیر و بینا و آنها که نغمه توحید و معاد را از درون این حوادث می شنوند، به آن واقف می گردند، نه غافلان کوردل و بی خبر.
در ششمین آیه از خطرناکترین گروه کافران سخن به میان آمده، کسانی که علاوه بر کفر، آلوده به تکبّر و لجاجت شدید نیز شده اند. در پایان آیه، دلیل بدبختی آنها را غفلت از آیات الهی دانسته و می فرماید:«به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر می ورزند، از ایمان به آیات خو منصرف سازیم؛(به طوری که) اگر هر آیه و نشانه ای را ببینند، به آن ایمان نمی آوردند و اگر راه هدایت را ببینند، راه خود را انتخاب نمی کنند و اگر راه گمراهی را ببینند راه خود را انتخاب می کنند؛ (همه اینها) به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند؛ سَأَصرِفُ عَن آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وَ اِن یَرَوا کُلَّ آیَهٍ لایُؤمِنُوا بِها وَ اَن یَرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لایَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ اِن یَرَوا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلا ذلِکِ بِاَنََّهُم کَذَّبُو بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنهَا غافِلینَ»[3] نکته ای که درباره جمله «ساصرف عن آیاتی» ؛ (یه زودی آنها را از آیات خود منصرف می سازیم) می توان گفت این است که یکی از مجازات طبیعی کسانی که دارای این صفات و اعمالند، انصراف از آیات الهی است.
در هفتمین آیه، به دنبال آیات قبل از آن که سخن از لجاجت فرعونیان در برابر آیات الهی و بلاهای مختلفی است که به عنوان بیدار باش بر آن قوم نازل شد و به دعای «موسی بن عمران» برطرف گردید، می فرماید:«(هنگامی که نه معجزات الهی در آنها اثر گذاشت و نه بلاهای هشدار دهنده) سر انجام ما از آنها انتقام گرفتیم و آنها را در دریا غرق نمودیم؛ زیرا، آنها آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل شدند؛ فَانتَقَمنا مِنهُم فَأَغرَقناهُم فِی الیَمِّ بِاَنَّهُم کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلینَ»[4] همان گونه که از آیه استفاده می شود، سرچشمه بدبختی و هلاکت قوم فرعون، تکذیب آیات الهی و «غفلت» بود.
ممکن است «غفلت» سرچشمه تکذیب باشد؛ بنابراین ریشه اصلی، همان «غفلت و بی خبری» بوده است و یا این که بعضی از آیات را تکذیب کردند و بعضی را به فراموشی و «غفلت» سپردند که در این صورت هر کدام، عامل مستقلی محسوب می شوند.
در هشتمین آیه گرچه از واژه «غفلت» سخن به میان نیامده؛ ولی محتوای، آن مفهوم «غفلت» را می رساند. این آیه، درباره مشرکان عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ که گرفتار غفلت شدیدی بودند و گاه از خواب غفلت بیدار می شدند و به توحید روی می آوردند و گاه به کلی در منجلاب شرک غرق می گشتند، می فرماید:«هنگامی که بر کشتی سوار می شوند (و با طوفان های شدید و گرداب های وحشتناک و امواج کوه پیکر دریا روبرو می گردند) خدا را با اخلاص می خوانند (و بتها را به فراموشی می سپارند)؛ اما هنگامی که خدا آنها را نجات می دهد و به خشکی می رساند، باز مشرک می شوند؛ فِاِذا رَکِبُوا فِی الفُلکِ دَعَوُا اللهَ مُخلَصینَ لَهُ الدّیِنَ فَلَمّا نَجّاهُم اِلَی البِرِّ اِذاهُم یُشرِکُونَ».[5] آری! طوفان حوادث خطرناک، پرده های «غفلت» و بی خبری را کنار می زند و چشم عقل را بینا و روشن می سازد. گروهی این بیداری را مغتنم شمرده و به اصلاح خطاهای خویش می پردازند؛ ولی گروه بیشتری، تنها در همان لحظات بیدارند، اما بعد از پایان حادثه، دوباره پرده های «غفلت» بر عقل و قلب آنها کشیده شده و به همان راه سابق باز می گردند.
در نهمین آیه، به صورت یک حکم کلی و عمومی که در باره همه اقوام و افراد صادق است می فرماید:«هر کس از یاد خدا روی گردان شود (و غافل گردد)، شیطان را به سراغ او می فرستیم تا همواره با او قرین باشد؛ وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکرِ الرَّحمانِ نُقَیِّض لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ»[6] آری! توجه به خدا به مقتضای «انّ الّذین قالوا ربُّنا الله ثمّ استقاموا تَتَنَزَّلُ علیهمُ الملائکه…» سبب همنشینی با فرشتگان می گردد؛ حال آن که «غفلت» و بی خبری از یاد او، شیاطین را قرین انسان می سازد. شیاطینی که بر گرده او سوار می شوند و به هر راهی که خواستند، می برند. این که می فرماید:«ما شیطانی را به سراغ او می فرستیم تا قرین او باشد»، در واقع به این معنی است که عمل او؛ یعینی؛«غفلت» و بی خبری در روی گردانی از خداوند رحمان، چنین اثری را به دنبال دارد و به تعبیر دیگر، این مجازاتی است که در دنیا دامنگیر این افراد می شود.
با توجه به این که «یعش» از ماده «عشو»(بر وزن نشر) به معنی: ضعیف و کم نور شدن چشم است ؛ آن چنان که گویی پرده ای بر آن افتاده که مفهوم آن، چیزی جز «غفلت» و بی توجهی و اعراض نیست.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در حدیثی فرموده اند:«اذا أراد الله بِعَبدٍ شرّاً قیِّضَ له شیطاناً قَبْلَ مَوتِهِ بِسَنَهٍ، فلا یَری حسناً اِلّا قَبَّحَهُ عندهُ حتّی لایعملُ به، و لایری قبیحاً اِلّا حَسَنَهُ حتّی یعملُ بِهِ؛ هنگامی که خداوند شرّ بنده ای را (به خاطر «غفلت» و بی خبری از خدا) بخواهد، شیطانی را یک سال قبل از مرگ او می فرستد (که همه چیز را در نظر او دگرگون می سازد) آن گاه هیچ کار خوبی را نمی بیند، مگر این که آن کار در نظرش، زشت جلوه می کند و آن را رها می سازد و هیچ کار بدی را نمی بیند، مگر این که آن کار در نظرش، زیبا جلوه می کند و آن را انجام می دهد»[7] در دهمین آیه، سخن از پرهیزگارانی است که هر گاه به خاطر غفلتی مختصر، امواج وسوسه های شیطان، آنها را احاطه کند، پرده های «غفلت» را با یاد خدا، می درند. آن گاه طوفان فرو نشیند و پرده ها کنار رود و چشمشان بینا شود، خداوند در این رابطه می فرماید:«پرهیزگاران هنگامی که، گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا) می افتند بینا می گردند؛ اِنَّ الَّذینَ اتَّقُوا اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُم مُبصِرُونَ»[8] این تعبیر نشان می دهد که یاد خدا، چشم قلب انسان را بیدار می کند؛ در حالی که «غفلت» از یاد او، راه را برای نفوذ شیاطین در دل انسان همواره می سازد.
«طائف» به معنی طواف کننده است و منظور از آن ـ همان گونه که جمعی از مفسران بزرگ گفته اندـ همان وسوسه هایی است که از ناحیه شیطان صادر می شود و گویی اطراف قلب طواف می کند تا راهی برای نفوذ در کعبه دل پیدا کند و آن را به بتخانه ای مبدل سازد که این نفوذ تنها در حال «غفلت» انسان از یاد خداست، زیرا، به محض این که انسان به یاد خدا بیفتد، آن وسوسه ها و خطورات از قلب دور می شود و نور رحمت حق بر آن متجلی می گردد.


[1] . کهف، /28.
[2] . روم، /7.
[3] . اعراف، /146.
[4] . اعراف، /136.
[5] . عنکبوت، /65.
[6] . زخرف،/36.
[7] . روح البیان، جلد 8، صفحه 369.
[8] . اعراف، /201.
@#@
در یازدهمین آیه، از غافلانی سخن به میان آمده است که تا پایان عمر در عالم بی خبری و «غفلت» به سر می برند، اما در هنگام سکرات موت به آنان خطاب می شود:«گفته می شود تو از این موضوع غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملا بینا شده است،»(در واقع حادثه تازه ای رخ نداده، فقط چشم تو بینا شده است و پرده های «غفلت» کنار رفته و حقایق را، آن چنان که هست می بینی، «لَقَد کُنتُ فِی غَفلَهٍ مِن هذا فَکَشفنا عَنکَ غَطآئِکَ فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدیدٌ»[1] در دوازدهمین و آخرین آیه، پیرامون روز قیامت و شرح حال غافلان، در آن روز پر حسرت و اندوه می فرماید:« آنان را از روز حسرت بترسان، روزی که همه چیز پایان یافته در حالی که آنها در غفلتند و ایمان نمی آورند؛ وَ اَنذِرهُم یَومَ الحَسرَهِ اِذا قُضِیَ الاَمرُ وَ هُم فِی غَفلَهٍ وَ هُم لایُؤمِنُونَ»[2] یکی از نامهای روز قیامت یوم الحسره است، زیرا، غافلان و بی خبران از خواب غفلت بیدار شده و همه اعمال خود را می بینند. نامه اعمال و پرونده جنایات آنها از یک سو، فرشتگان گواه بر اعمال، از سوی دیگر و از مه دردناکتر، گواهی تک تک اعضاء بدن، حتی پوست تنشان نسبت به اعمالشان، آتش ندامت و پشیمانی را بر سر تا پای وجودشان مستولی می گرداند، اما آنان راهی جز سوختن و ساختن در پیش ندارند، چون پرونده ها بسته شده و بازگشت به دنیا برای جبران غیر ممکن است. از این جهت، حسرت و اندوه، تمام وجود آنها را فرا می گیرد مخصوصا هنگامی که فرشتگان الهی آنها را ملامت و سرزنش کرده و به آنها می گویند:«اینها همه نتیجه غفلت شماست»
نتیجه
از آیات بالا چنین می توان نتیجه گرفت: خطری که به وسیله «غفلت» و بی خبری از «یاد خدا»و مسایل سرنوشت ساز زندگی، متوجّه سعادت انسان می شود، بیش از آن است که غالباً تصور می کنیم. «غفلت» همه ارکان سعادت ما را ویران می سازد و مانند آتش سوزان، خرمن زندگی را می سوزاند و تمام امکانات و استعدادهای خداداد را برباد می دهد.


[1] . ق،/22.
[2] . مریم، /39.
آیت الله مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن, ج2, ص 321

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید