آرزوهای دراز (طول امل) در قرآن

آرزوهای دراز (طول امل) در قرآن

«طول امل‏» و به تعبیر دیگر «آرزوهای دور و دراز» از مهمترین رذایل اخلاقی است که انسان را به انواع گناهان آلوده می‏کند، از خدا دور می‏سازد، به شیطان نزدیک می‏کند و گرفتار عواقب خطرناکی می‏سازد.
البته اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمی در حرکت چرخهای زندگی و پیشرفت در جنبه‏های مادی و معنوی بشر دارد.
اگر امید و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شیر نمی‏دهد و انواع زحمت‏ها و ناراحتی‏ها را برای پرورش او تحمل نمی‏نماید، همان گونه که در حدیث معروف نبوی‏9 آمده است: «الامل رحمه لامتی و لولا الامل ما رضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجرها!; امید و آرزو، رحمت‏برای امت من است و اگر امید و آرزو نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی‏داد و هیچ باغبانی نهالی نمی‏کاشت‏». [1] کسی که یقین کند مثلا امروز روز آخر زندگی اوست‏یا در آینده بسیار نزدیکی از دنیا می‏رود، دست از همه کار می‏شوید و در واقع موتور زندگی او خاموش می‏شود و چرخهای آن از کار می‏افتد و شاید یکی از دلایل مخفی بودن پایان عمر هر کس همین باشد که چراغ پر فروغ امید و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاشهای زندگی ادامه دهد.
همان گونه که در حدیثی از حضرت مسیح- علیه السلام – می‏خوانیم: «در جایی نشسته بود و پیرمردی را مشاهده کرد که با کمک بیل به شکافتن زمین مشغول است(و تلاش گرم و مستمری برای کار کشاوزی دارد) حضرت مسیح- علیه السلام – به پیشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا امید و آرزو را از او برگیر!» ناگهان پیرمرد بیل را به کناری انداخت و روی زمین دراز کشید و خوابید، کمی بعد حضرت مسیح- علیه السلام – عرضه داشت: «بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد! حضرت مسیح- علیه السلام – از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم، یک بار بیل را به کنار افکندی و روی زمین خوابیدی، اما در حرحله دوم ناگهان برخاستی و مشغول کار شدی؟!
پیرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فکر کردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا می‏داند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم!
ولی چیزی نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد از کجا معلوم که من سالهای زیادی زنده نمانم؟ افرادی مثل من بودند و سالها عمر کردند، انسان تا زنده است زندگی آبرومند می‏خواهد و باید برای خود و خانواده‏اش تلاش کند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم‏». [2] به همین دلیل برای ایجاد تحرک بیشتر در گروه‏های مختلف اجتماعی باید امید به آینده را در دل آنها زنده نگه داشت.
ولی همین امید و آرزو که رمز حرکت و تلاش انسانهاست و مانند قطرات حیاتبخش باران، سرزمین دل انسان را زنده نگه می‏دارد، اگر از حد بگذرد به صورت سیلابی ویرانگر در می‏آید و همه چیز را با خود می‏برد و سرانجام انسان را غرق دنیاپرستی و ظلم و جنایت و گناه می‏کند.
به همین دلیل پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – «طول امل‏» را یکی از دو دشمن بسیار خطرناک برای انسانها شمرده و فرموده است:
«خصلتان اتباع الهوی و طول الامل، فاما اتباع الهوی فانه یعدل عن الحق، اما طول الامل فانه یحبب الدنیا; شدیدترین چیزی که از آن بر شما می‏ترسم دو خصلت است: پیروی از هوا و آرزوی طول و دراز; زیرا هواپرستی شما را از حق بازمی‏دارد و اما آرزوی دور و دراز شما را حریص بر دنیا می‏کند». [3] شبیه همین معنی با کمی تفاوت در نهج البلاغه از امیرمؤمنان علی- علیه السلام – آمده است. [4] با این اشاره به آیات قرآن بازمی‏گردیم و نتیجه طول امل را در سرنوشت اقوام پیشین و انسانها به طور کلی مورد بررسی قرار می‏دهیم:
1- واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین (سوره‏اعراف،آیه‏74)
2- اتبنون بکل ریع آیه تعبثون و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون (سوره‏شعراء، آیات‏129و128)
3- ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله و غرکم بالله الغرور (سوره‏حدید،آیه‏14)
4- الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (سوره‏حدید،آیه‏16)
5- ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون (سوره‏حجر،آیه‏3)
6- ام للانسان ما تمنی فلله الآخره و الاولی (سوره‏نجم،آیات‏24و25)
7- ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده یحسب ان ماله اخلده (سوره‏همزه، آیات‏1تا3)
8- ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم (سوره‏محمد،آیه‏25)
ترجمه
1- و به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش، قصرها برای خود بنا می‏کنید و در کوهها برای خود خانه‏ها می‏تراشید! بنابراین نعمت‏های خدا را متذکر شوید و در زمین به فساد نکوشید.
2- آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه‏ای از روی هوا و هوس می‏سازید؟! – و قصرها و قلعه‏های زیبا و محکم بنا می‏کنید، شاید در دنیا جاودانه بمانید؟!
3- (منافقان) آنها را صدا می‏زنند «مگر ما با شما نبودیم؟! می‏گویند «آری ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار(مرگ پیامبر را) کشیدید و(در همه چیز) شک و تردید داشتید و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرارسید و شیطان فریبکار(نیز) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!
4- آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است‏خاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلب‏هایشان قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها گنهکارند!
5- بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید!
6- آیا آنچه انسان تمنا دارد به آن می‏رسد؟! – در حالی که آخرت و دنیا از آن خداست!
7- وای بر هر عیبجوی مسخره کننده‏ای! – همان کس که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده(بی آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند)! – او گمان می‏کند که اموالش او را جاودانه می‏سازد!
8- کسانی که بعد از روشن شدن هدایت‏برای آنها، پشت‏به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!
تفسیر و جمع‏بندی
سرچشمه غفلت
آیات اول و دوم ناظر به قوم «عاد» و «ثمود» است که پیامبرانی به نام «هود» و «صالح‏» داشتند این جمعیت‏با پیشرفتی که در کشاورزی و صنعت پیدا کرده بودند سخت‏سرگرم به دنیا شده و به آن دل بسته بودند و آرزوهای دور و دراز آنها را در خود غرق ساخته بود و چنان گرفتار غرور و کبر و نخوت شده بودند که نه تنها کمترین اعتنایی به دعوت خیرخواهانه پیامبرشان هود و صالح‏8 نکردند، بلکه به مبارزه با آنها برخاستند.
قرآن مجید در نخستین آیه از آیات بالا، از زبان حضرت صالح‏7 خطاب به آن قوم سرکش چنین نقل می‏کند: «به خاطر بیاورید که قوم عاد به خاطر طغیان از میان رفتند و خداوند شما را جانشینان آنان قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش قصرها برای خود بنا می‏کنید و در کوهها(در دل سنگها) برای خود خانه‏هایی می‏تراشید، به یاد نعمت‏های خدا باشید و در زمین فساد نکنید»! (واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین)[5] در دومین آیه وضع قوم «عاد» را شرح می‏دهد که توضیحی است‏برای آیه قبل که در باره قوم «ثمود» بود.
از زبان پیامبرشان(حضرت هود- علیه السلام -) چنین نقل می‏کند: «آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه‏ای از سر هوا و هوس می‏سازید؟ – و قصرها و قلعه‏های زیبا و محکم بنا می‏کنید که گویی در دنیا جاودانه خواهید ماند»! (اتبنون بکل ریع آیه تعبثون و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون) [6] هود- علیه السلام – با این سخن به آنها می‏فهماند که یکی از علل مهم انحراف شما هوسرانی و تکیه بر آرزوهای دراز است که شما را از خدا غافل کرده و در زرق و برق دنیا غرق ساخته است.
«مصانع‏» جمع «مصنع‏» به معنی ساختمان و قصر مجلل و محکم است، این واژه از ماده «صنع‏» گرفته شده که به معنی کار نیکو انجام دادن است، بنابراین صنع به هر کاری گفته نمی‏شود، بلکه به کارهایی اطلاق می‏گردد که دارای امتیاز خاصی است.
قوم عاد و ثمود تصور می‏کردند که با این بناهای محکم و زیبا و خانه‏های مجللی که در درون دل کوهها ایجاد کرده بودند، می‏توانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و سالیان دراز زنده بمانند و به عیش و نوش بپردازند.
همین معنی در باره قوم ثمود در آیات دیگری مطرح شده است و باز از زبان صالح‏7 این چنین می‏خوانیم: «اتترکون فی ما ههنا آمنین فی جنات و عیون و زروع و نخل طلعها هضیم و تنحتون من الجبال بیوتا فارهین; آیا چنین می‏پندارید که همیشه در نهایت امنیت در نعمت‏هایی که اینجاست، می‏مانید – در این باغها و چشمه‏ها – در این زراعت‏ها و نخلهایی که میوه‏هایش شیرین و رسیده است و شما از کوهها خانه‏هایی(بسیار محکم) می‏تراشید و در آن به عیش و نوش می‏پردازید(و همه چیز را به دست فراموشی می‏سپارید؟!)». [7]


[1] . بحارالانوار، جلد 74، صفحه‏173.
[2] . بحارالانوار، جلد 14، صفحه‏329 (با کمی توضیح).
[3] . المحجه البیضاء، جلد 8، صفحه 245.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 42.
[5] . اعراف، 74
[6] . شعرا،129 – 128
[7] . شعرا،149 تا146
@#@
بی شک غرور و غفلت‏حاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولی در قرآن مجید در مورد این دو گروه سرکش، این رذیله اخلاقی برجستگی خاصی دارد.
در سومین آیه سخن از گفتگوی مؤمنان و منافقان در روز قیامت است که منافقان خود را در ظلمت و تاریکی در صحنه محشر می‏بینند، در حالی که مؤمنان در پرتو نور و ایمان به سوی بهشت در حرکتند، منافقان از مؤمنان تقاضا می‏کنند اجازه بدهید ما هم از نور شما بهره‏ای بگیریم، ولی دیوار بلندی در میان این دو فاصله می‏شود.
در اینجا منافقان فریاد می‏زنند «…الم نکن معکم…; آیا ما در دنیا با شما نبودیم(پس چرا از ما جدا شدید؟)» [1] مؤمنان در پاسخ می‏گویند: «آری ما با هم بودیم، ولی شما خود را فریب دادید و در انتظار حوادث ناگوار برای مسلمانان بودید و پیوسته در امر معاد و دعوت پیامبر اسلام- صلی الله علیه و آله – ابراز تردید می‏کردید و آرزوهای دراز، پیوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوی خدا فرارسید»، (…قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله…) [2] به این ترتیب آیه فوق عامل بدبختی منافقان را در چهار چیز خلاصه می‏کند که چهارمین آنها آرزوهای طول و دراز است.
«امانی‏» جمع «امنیه‏» از ماده «منی‏»(بر وزن مغز) در اصل به معنی اندازه‏گیری کردن است، و «تمنی‏» به معنی آرزوست، چرا که انسان در درون دل در عالم خیال اموری را برای خود اندازه‏گیری می‏کند و به همین جهت‏به خیالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهای دور و دراز «امنیه‏» و جمع آن «امانی‏» اطلاق شده است.
در تفسیر منهج الصادقین و تفسیر قرطبی در ذیل این آیه حدیثی از پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – نقل شده که مضمونش این است: «آن حضرت در حالی که یارانش را موعظه می‏فرمود خطهایی(موازی هم) بر زمین کشید، بعد یک خط عمودی بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت: می‏دانید این خطوط چه معنی دارد؟ عرض کردند: نه یا رسول الله! فرمود: این خطوط مانند آرزوهای دور و دراز انسانهاست (که حد و مرزی ندارند) و آن یک خط(عمودی) همان مرگ و پایان زندگی است که بر همه آنها کشیده می‏شود و همه آمال و آرزوها را باطل می‏کند».
همین معنی با تفاوت مختصری از «ابن مسعود» نقل شده است و پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – خطی به شکل مربع کشید و خطی در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربع ادامه داد و خطوط کوچکی از طرف راست و چپ آن کشید، سپس فرمود: این(خطی که در وسط مربع است) انسان است و این(مربع) اجل اوست که به او احاطه کرده و این(ادامه خطی که به خارج از مربع پیش رفته) آرزوهای دراز اوست که از اجل و مرگ او هم فراتر می‏رود و این خطوط کوچک عوارض و حوادثی است که او را احاطه کرده، اگر(فرضا) اجل خطا کند، این حوادث و عوارض او را از بین می‏برند و اگر این حوادث و عوارض خطا کنند اجل او را از میان برمی‏دارد».[3] در چهارمین آیه مؤمنان را به طور غیر مستقیم مخاطب قرار داده و هشدار می‏دهد که مراقب وضع خویش باشند، مبادا به اثر آرزوهای دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند، می‏فرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دل‏های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است‏خاشع گردد، و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنها داده شد، سپس زمان طولانی به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهای دراز) قلب‏های آنها قساوت پیدا کرد. و بسیاری از آنان گناهکارند. الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (حدید،16).
مطابق این آیه آنچه باعث نرمش قلب آدمی و انعطاف آن به سوی حق و خشوع و خضوع در پیشگاه خدا می‏شود، همان ذکرلله و یاد خدا و توجه به حق است، آری یاد خدا است که آرزوهای دور و دراز را بر می‏چیند، و انسان را متوجه مسؤولیت‏هایش می‏کند، و دل را نورانی، و فکر انسان را واقع بین و ماهیت زندگی ناپایدار دنیا را در برابر او مشخص می‏سازد.
دلی کز نور معنی نیست روشن مخوانش دل که آن سنگ است و آهن دلی کز گرد غفلت زنگ دارد از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد
در پنجمین آیه خطاب به پیامبر اسلام- صلی الله علیه و آله -، اشاره به کفار و مشرکان کرده، می‏فرماید: «بگذار آنها بخورند و از دنیای مادی بهره گیرند و آرزوها(ی دراز) آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید(که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده‏اند)»، (ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون)
آری آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزی نمی‏فهمند، تنها تفاوتی که با چهارپایان دارند و آنها را از چهارپایان پست‏تر کرده این است که یک مشت آرزوی طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمی‏دهد که در سرنوشت‏خود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند.
در اینجا تاثیر منفی آرزوهای دراز در وجود انسان به خوبی تبیین شده و نشان می‏دهد که تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول می‏سازد و از خدا غافل می‏کند.
تعبیر به «ذرهم‏» (آنها را رها کن) به وضوح نشان می‏دهد که امیدی به هدایت این گروه نیست وگرنه پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – هرگز مامور نمی‏شد آنها را رها سازد.
چگونه می‏توان امید به هدایت گروهی داشت که هدف نهایی آنها خور و خواب همچون حیوانات است و آرزوهای دراز به آنها اجازه نمی‏دهد که لحظه‏ای به پایان زندگی و به آفریدگاری که این مواهب حیات را به آنها بخشیده بیندیشند و در باره هدفی که برای آن آفریده شده‏اند لحظه‏ای فکر کنند.
در ششمین آیه مورد بحث، اشاره به این حقیقت می‏کند که غالبا آرزوهای دراز که هرگز انسان به آنها نمی‏رسد، او را احاطه می‏کنند و امکانات او را که باید در مسیر سعادت به کار گرفته شود به خود جذب می‏کند و او را از راه بازمی‏دارد، می‏فرماید: «آیا انسان به آنچه آرزو می‏کند می‏رسد؟!(نه هرگز نخواهد رسید)» (ام للانسان ما تمنی) [4] این استفهام در واقع یک نوع استفهام انکاری است، چگونه ممکن است انسان به همه آرزوهایش برسد در حالی که طول آرزوها گاه دهها یا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلا نقطه پایانی ندارد! و هر جا برسد آرزوهای دیگری در برابر او خودنمایی کرده و وی را به سوی خود جلب می‏نماید.
باید توجه داشت که این آیه به دنبال آیاتی است که اشاره به بتهای مشرکان می‏کند که آرزو داشتند شفیع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن می‏گوید این آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولی با این حال مفهوم آیه عام است و به اصطلاح مورد، مخصص نیست.
در هفتمین آیه سخن از دنیاپرستان خودخواه با آرزوهای دور و دراز است، می‏فرماید: «وای بر هر عیبجوی مسخره کننده‏ای – همان کس که مال و ثروت(عظیمی) را جمع‏آوری و شماره کرده است(بی آنکه حساب مشروع و نامشروع را بکند) و گمان می‏کند اموالش سبب جاودانگی اوست!»، (ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده [5] یحسب ان ماله اخلده) [6] در واقع این سه آیه علت و معلول یکدیگرند، چرا که این انسان بی‏خبر و خودبین و خودپسند دیگران را استهزاء می‏کند، به خاطر آنکه ثروت عظیمی برای خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دست‏به جمع چنین ثروتی زده؟ به خاطر اینکه می‏پندارند داشتن چنین ثروتی به او جاودانگی می‏دهد، این پندار که با«طول امل‏» و آرزوهای دراز همراه است‏سبب غرور و خودبرتربینی می‏شود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عیبجویی نسبت‏به دیگران است. [7] از این آیه به خوبی می‏توان استفاده کرد که آرزوهای دراز گاهی به حدی می‏رسد که انسان مرگ را به کلی فراموش کرده، خود را جاودانه می‏پندارد و همین امر سبب طغیان و سرکشی او می‏شود و آن طغیان سرچشمه گناهان دیگری می‏گردد.
در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از گروهی است که حق را شناختند و سپس به آن پشت کردند و از آن اعراض نمودند، می‏فرماید: «کسانی که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!»، (ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم) [8] «املی لهم‏» از ماده «املاء» به معنی پدید آوردن آرزوهای دور و دراز است که انسان را به خود مشغول می‏دارد.
در واقع آیه ناظر به این حقیقت است که چگونه ممکن است‏یک انسان حق را بشناسد و باور کند سپس آن را نادیده بگیرد و به آن پشت کند و راه نجات خود را ببیند با این حال از بی راهه برود!
آیا می‏توان باور کرد انسان عاقلی چنین کند؟! آری! هنگامی که تسویلات شیطان انسان را احاطه کند و زشتی‏ها را در نظرش به صورت زیبایی‏ها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهای دور و دراز سازد، بعید نیست‏حق را به دست فراموشی بسپارد و به آن پشت کند.
از اینجا می‏توان دریافت که آرزوهای طولانی چه بلایی بر سر انسان می‏آورد و چگونه انسان عاقل را به کلی از عقل و خرد بیگانه می‏کند؟!
از مجموع آیات فوق که قسمتی در باره اقوام پیشین بود و بخشی درباره معاصران پیامبر- صلی الله علیه و آله – و قسمتی نیز به صورت یک قانون کلی مطرح شده بود می‏توان چنین نتیجه گرفت که طول امل و آرزوهای دراز از خطرناک‏ترین دشمنان سعادت بشر است که نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملت‏ها را در کام مرگ و بدبختی فرومی‏برد.


[1] . حدید، 14.
[2] . همان، 14.
[3] . تفسیر قرطبی، جلد9، صفحه‏6417.
[4] . نجم، 24.
[5] . این احتمال نیز در تفسیر «عدده‏» داده شده است که منظور شمارش کردن نیست، بلکه مال وا وسیله و «عده‏» خود قرار دهد و در همه حال بر آن تکیه نماید.
[6] . همزه، 1 تا3.
[7] . «همزه‏» و «لمزه‏» هر دو صیغه مبالغه است، اولی از ماده «همز» به معنی شکستن گرفته شده و دومی از ماده «لمز» به معنی غیبت و عیبجویی کردن است، بعضی معتقدند «همزه‏» به کسی می‏گویند که با اشارات عیبجویی می‏کند و «لمزه‏» به کسی که با زبان این کار را انجام می‏دهد.
[8] . محمد، 25.
آیت الله مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن، ج2

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید