حضرت ابراهیم(ع) در قرآن

حضرت ابراهیم(ع) در قرآن

ابراهیم خلیل چهارمین[1] پیامبری است که خدا در قرآن، از او یاد کرده و به یک معنا دومین حلقه از پیامبران بزرگی است که دارای شریعت و کتاب بوده و پیامبرانی به عنوان مروّج شریعت او برانگیخته شده‌اند. و نیز از پیامبرانی است که علاوه بر مقام نبوّت و رسالت، حایز مقام امامت نیز می‌باشد.
نام ابراهیم 69 بار، در بسیت و پنج سوره به این شرح وارد شده است: بقره دوازده بار، آیه‌های: 124، 125، 126، 127، 130، 132، 133، 135، 136، 140، 258، 260.
آل عمران هفت بار، آیه‌های: 33، 65، 67، 68، 84، 95، 97.
نساء سه بار، آیه‌های: 54، 125، 163.
انعام چهار بار، آیه‌های: 74، 75، 83، 161.
توبه دو بار، آیه‌های: 70، 114.
هود چهار بار، آیه‌های: 69، 74، 75، 76.
یوسف دو بار، آیه‌های: 6، 38.
ابراهیم یک بار، آیه‌ی: 36.
حجر یک بار، آیه‌ی: 51.
نحل دو بار، آیه‌های: 120، 123.
مریم سه بار، آیه‌های: 41، 46، 58.
انبیاء چهار بار، آیه‌های: 51، 60، 62، 69.
حج سه بار، آیه‌های: 26، 43، 78.
شعراء یک بار،‌آیه: 69.
عنکبوت دو بار، آیه‌های 16، 31.
احزاب یک بار، آیه‌ی: 7.
صافّات سه بار، آیه‌های: 83، 104، 109.
و در هر یک از سوره‌های یاد شده‌ زیر:
ص، شوری، زخرف، ذاریات، نجم، حدید، ممتحنه، أعلی، یک بار به ترتیب در آیه‌های: 45، 13، 26، 24، 37، 26، 4، 19.
قرآن کمترین پیامبری را بسان ابراهیم با صفات والایی ستوده و کمالات او را بیان کردن است. کافی است که بدانیم قرآن او را با صفاتی مانند «حَنیفاً»، «موقناً»، «صدیقاً»، «نبیّاً»، «عبداً»، «مؤمناً»، «محسناً»، «ذو قلبٍ سلیم»، «اماماً» و «صالحاً» یاد کرده است و این صفات، در آیاتی که هم اکنون مطرح می‌کنیم، وارد شده در مجموع این آیات، شخصیت والای او را به این شرح ترسیم می‌کند:
1ـ او از نخستین دوران زندگی یک انسان رشید، آگاه، خدا جوی و خدا پرست بود: «وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عالِمِینَ» (انبیاء / 51): «ما پیش از موسی به ابراهیم مایه‌های هدایت (فطرت سالم و هدایت‌گر) داده بودیم و از (لیاقت و شایستگی) او آگاه بودیم».
2ـ او در دنیا فردی برگزیده بود، و در سرای دیگر، از صالحان می‌باشد: «وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» (بقره / 130).
3ـ او از روز نخست در صراط مستقیم توحید، بوده و شرک نورزیده است، ‌چنانکه در پس مناظره با مشرکان و ابطال عقیده‌ی آنان، چنین گفت: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (انعام / 79).
4ـ او از نظر کمال، به پایه‌ای رسید که ملکوت آسمان‌ها و زمین را با دیده‌ی دل مشاهده کرد و دارای ایمان راسخ بود. مقصود از ملکوت، همان وابستگی این جهان به آفریدگار خویش می‌باشد: «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» (انعام / 75).
5ـ او پیامبری صدیق (در گفتار و رفتار) بود: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا» (مریم / 41).
6ـ او از بندگان مؤمن و نیکوکار خدا بود: «سَلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ ـ کَذلِکَ نَجْزِی الُْمحْسِنِینَ ـ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» (صافات / 109 ـ 111).
7ـ او دارای قلب سلیم (پیراسته از شرک) بود: «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (صافات / 84).
8ـ از انسان‌های نیرومند در عبادت و خیر رسان به مردم بود.
9ـ از انسان‌های با بصیرتی بود که در بینش او خطا وجود نداشت.
10ـ از خلوص ویژه‌ای برخوردار و پیوسته به یادآور آخرت بود.
11ـ از برگزیدگان بود.
12ـ از نیکوکاران بود.
مجموع این صفات پنجگانه‌ی اخیر در آیات زیر آمده است: «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ ـ إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ ـ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ» (ص / 45 ـ 47).
13ـ او پس از نیل به مقام نوبت و رسالت به مقام امامت رسید حالا مقصود از این امامت چیست و چگونه این مقام والاتر و برتر از نبوت و رسالت است؟ بحث دیگری لازم دارد.[2] «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره / 124).
14ـ او یکی از پیامبران اولی العزمی است که خدا از او در سوره‌های: احزاب آیه‌ی 7، شوری آیه‌ی 13 و اعلی آیه‌ی 18 ـ 19، یاد کرده است که برخی را ذکر می‌کنیم: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً» (احزاب / 7) «آنگاه که از پیامبران و از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم پیمان گرفتیم و از آنان پیمان شدیدی گرفتیم».
15ـ او دارای صحیفه و کتاب آسمانی است: «صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى» (اعلی / 19).
16ـ او در مقام مناظره با بت پرستان، از برهان نیرومندی برخوردار بود که وسیله‌ی رفعت درجه‌ی او گردیده است:
«وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ» (انعام / 83): «آن چه از مناظره‌ی ابراهیم با بت پرستان شنیدید (که بعداً تفسیر آن خواهد آمد) دلیل و برهان ما بود که به ابراهیم داده‌یم. درجه‌ی هر کس را بخواهیم بالا می‌بریم. پروردگار تو حیکم و تواناست (بی‌جهت مقام کسی را بالا نمی‌برد)».
17ـ به خاطر این صفات برجسته بود که، خدا درباره‌ی او و برخی از ذریّه‌ی وی می‌فرماید: «وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (انعام / 87): «از نیاکان و فرزندان و برادران این پیامبران (سابق الذّکر)، افرادی را برتری بخشیدیم و برگزیدیم و به راه راست هدایت کردیم».
مفاد آیه در صورتی به طور روشن تفسیر می‌شود که بدانیم، محور بحث از آیه‌ی 83 تا 87 در این سوره، ابراهیم است. طبعاً این گزینش و هدایت، به طریق اولی ابراهیم را شامل می‌باشد.
18ـ در عصر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ هر یک از گروه یهود و نصارا،‌ ابراهیم را از آن خود می‌دانستند. قرآن در ردّ این پندار یادآور می‌شود که: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی. او انسانی یکتا پرست و مسلمان بود و می‌افزاید که: شایسته‌ترین افراد به ابراهیم کسانی هستند که در طول این مدت از زمان وی، از او پیروی کردند و همچنین شایسته‌ترین فرد نسبت به او، پیامبر اسلام و افراد با ایمان هستند که در هدف و راه او گام بر می‌دارند.» در این صورت یهود و نصارا نباید او را از خود بدانند، زیرا ارتباط فکری و روحی با او ندارند. او موحد بود و این گروه راه شرک را می‌پیمایند: «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ـ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» (آل عمران / 67 ـ 68).
این آیات که ما به صورت گذرا به آنها نظر افکنیدم، می‌تواند بیانگر مقام شامخ این پیامبر بزرگ الهی باشد که قافله‌ پویندگان راه توحید پس از نوح، به او منتهی می‌گردند و از او الهام می‌گیرند.


[1] . زیرا از نبوت آدم و ادریس چیزی در قرآن وارد نشده است.
[2] . در این مورد در جلد پنجم منشور جاوید / 228 ـ 262 به طور گسترده سخن گفته‌ایم. و در همین جلد نیز خواهد آمد.
آیت الله سبحانی- منشور جاوید، ج 11، ص209

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید