ندای قرآن (شعر)

ندای قرآن (شعر)

تا قیامت می‎زند قرآن ندا
کای گروهی جل را گشته فدا
مر مرا افسانه می‎پنداشتید
تخم طعن و کافری می‎کاشتید
خود بدیدید ای خسیسان زمن
که شما بودید افسانه نه من
تا بدیدید ای که طعنه می‎زدید
که شما فانی و افسانه بُدید
من کلام حقّم و قائم به ذات
قوّت جان جان و یاقوت زکات
نور خورشیدم فتاده بر شما
لیک از خورشید ناگشته جدا
نَک منم ینبوع آن آب حیات
تا رهانم عاشقان را از ممات
مولوی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید