اولین قدم سیر و سلوک
در سیر به سوی خداوند متعال و سفر از خودیت، اولین قدم، مرحله و شرط، یقضه است. آدم باید از خودیتش بیرون برود.
در سر منزل لیلی که خطرهاست به جان شرط اول قدم آن است، که مجنون باشی
«ویل للمصلین»[1]. «الذین عن صلاتهم ساهون»[2]. وای بر بی نمازی که کافر است. وای بر نمازگزاری که ساهی است. توجه ندارد، چه کار می کند. عارف صاحب دلی به مرحوم شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف گفته بود: نمازت چطور است. مرحوم آقای مطهری گفته بودند: من در نماز توجه دارم که چه می گویم. ایشان گفته بودند: پس کی نماز می خوانی؟ نمازگزار لازم نیست توجهش به نماز باشد. نماز آیینه ای است که بنده، خداوند متعال را در نماز ببیند. نمازگزار باید پیش خداوند متعال باشد. نماز وسیله زیارت حق است.
در عبادت، فقط باید معبود را دید
«طوبی لمن توضا فی بیته و زارنی فی بیتی»[3]. حدیث قدسی است. خداوند متعال می گوید: خوشا به حال کسی که در خانه خودش، خودش را پاکیزه می کند و به خانه من، برای زیارت من می آید. با وضو و توبه کرده می آید. به قصد دیدن یار می آید. می آید که خودش را کنار بزند و به خدای متعال برسد. لا اله الا الله هم همین است. نماز حقیقت لا اله الا الله است. آن عارف بزرگوار به شهید آیت الله مطهری گفته بودند: پس کی نماز می خوانی؟ آقای مطهری منقلب شده بود. تازه بعد از عمری حرکت تازه بیدار شده، نباید آدم نماز خودش را ببیند. عاشق غیر را نمی بیند. در وجود عاشق همه اش معشوق است. اصلا غیر معشوق را نمی بیند.
علت بوسیدن ضریح ائمه علیهم السلام
مجنون به دیوار ویرانه ای بوسه می زد و مردم مسخره اش می کردند، می گفتند: در و دیوار خرابه، بوسیدن دارد؟ می گفت: شما دیوار می بینید، من که دیوار نمی بینم. یار من از این جا عبور کرده، بوی یار به مشامم می خورد.
کسانی که به شیعه خرده می گیرند، چرا آستانه امام رضا علیه السلام را می بوسید؟ چرا ضریح مولایتان ابوالحسن الرضا علیه السلام را در آغوش می گیرید؟ من هر وقت به حرم حضرت رضا علیه السلام می روم، جاهای مختلف آن، سنگ های زیر پای زائرین را می بوسم به قصد این که دارم زیر پای زائرین را می بوسم. این ها خیال می کنند که ما سنگ می بوسیم، نمی دانند که عالم چه عالمی است. مگر می شود با توضیحات لفظ برایشان روشن کرد که واقعیت قضیه چیست.
ما با بدعت گذار ها، دشمن هستیم. ولی ما اگر ضریح را می بوسیم اگر می گوییم ضریح امام حسین علیه السلام، اگر ضریح امام رضا علیه السلام، اگر ضریح حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را می بوسیم، اگر در حجره حضرت زهرا سلام الله علیها را زیارت می کنیم، اگر خاک قبرستان بقیع برایمان شفاست. یعنی این ها اثرشان از پیراهن یوسف کمتر نیست. قرآن می فرماید: حضرت یعقوب علیه السلام گفت: «انی لاجدریح یوسف لو لا ان تفندون»[4]. گفت بوی یوسف به مشامم می رسد. یوسف نیامده بود؛ بشیر پیراهن یوسف را آورده بود. یعقوب به محض اینکه پیراهن یوسف وارد شهرش شد به اطرافیانش گفت: بوی یوسف به مشامم می آید؛ اگر نگویید این حواسش پرت است، نه حواس پرتی نیست. من یک چیزی حالیم است؛ که شماها متوجه نیستید. طولی نکشید که بشیر پیراهن حضرت یوسف را آورد. «فلماان جاءالبشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا»[5]. چشم های یعقوب از بس در فراق یوسفش گریه کرده بود، نابینا شده بود. می گفتند: «تالله تفتوا تذکر یوسف حتی تکون حرضا او تکون من الهالکین»[6]. به خداوند متعال تو از بس یوسف یوسف می گویی جانت را هم از دست می دهی.
یوسف گم گشته آخرالزمان
ما هم یک یوسفی داریم که یادش نمی کنیم. امام زمان عج الله فرجه الشریف در نامه ای که به شیخ مفید نوشتند، فرمودند: «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم»[7]. ما شما را ول نکردیم؛ هوایتان را داریم. حضرت می فرماید: من شما را فراموش نکرده ام. قربانتان بروم شما که ما را فراموش نکردید؛ یاد خودتان را هم در دل ما بیندازید، که ما هم شما را فراموش نکنیم. از بدبختی ماست، که شما را فراموش کردیم. ما باید صبح و شب بگوییم مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف جان کی می آیی؟ هر لحظه چشم به راهش باشیم. یکی پیدا بشود، آدرسی از آقای ما بدهد. کجا برویم پیدایش کنیم؟ دوستش داریم، پیدایش نمی کنیم. به صراحت قرآن پیراهن یوسف، چشم یعقوب را شفا داد. پیراهن شفا می دهد آ ن وقت تربت قبر حضرت سیدالشهدا علیه السلام مرده را زنده نمی کند؟
اول قدم بندگی عبارت است از خود یابی. نیت هم خودیابی است. توبه هم همان توجه به خود است. من که مرغ باغ ملکوت بودم از عالم خاک نبودم به این قفس من را گرفتار کردند. راه نجات از این قفس چطوری است؟ من چطور می توانم این میله را بشکنم؟ من چطور می توانم از این قفس پرواز کنم و به جانان برسم؟ آشیانه من، کاشانه من این جا نیست چطور می توانم به وطن خودم برسم؟ ما هنوز از گناهان و خودمان خسته نشدیم. ما هنوز دور خودمان می چرخیم. ما هنوز داریم بازی می کنیم.
توصیه های مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی
یک حساب جاری با آقا جانتان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برقرار کنید. ما وجودمان بدهکار حضرت است. از جمله چیزهایی که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی توصیه می کنند؛ می فرماید: سه چیز را رعایت کنید و جزء برنامه های مستمر روزانه اتان باشد. 1- بعد از هر نماز دعای «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرف رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی»[8]. بخوانید. امام صادق علیه السلام می فرمایند: در آخرالزمان ملازم این ذکر باشید برای حفظ دینتان خیلی نورانیت می آورد. بعد از هر نماز گدای معرفه الحجه باشید هر چه معرفت بالا برود عشق بیشتر می شود. آدمی که علی علیه السلام را بشناسد؛ دل به غیر علی علیه السلام نمی دهد. 2- بعد از هر نماز سه بار سوره توحید را بخوانید و به محضر آقا امام زمان هدیه کنید. سه تا قل هو الله برابر با یک ختم قرآن است. پس بعد از هر نماز شما معادل یک ختم قرآن به آقا جان خودتان عرض ادب می کنید. 3- دعای عهد سرود هر روز صبحتان باشد. صبحگاهان سرودی با مولایتان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته باشید. آن هم دعای عهد است. «اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومیهذا و فی کل یوم عهدا و عقدا و بیعه له فی عنقی»[9]. هر روز صبح بلند می شوی و می گویی آقا جان من آمدم با تو بیعت کنم. آخرش هم روی زانویت می زنی؛ صدایش می زنی و می گویی: «العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان»[10]. العجل العجل سرود عاشقانه است. عاشق وقتی به معشوقش می رسد این اظهار سوز است.
محبت یک مظهری می خواهد. این نماز یکی از مظاهر محبت حضرت حق سبحانه و تعالی است. این دعای عهد هم مظهر محبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه هست. اول آدم باید تنبه پیدا کند، بیدار بشود.
همه خوبی ها، از خدا و بدی ها از ماست
وقتی سیم برق قطع و لامپ خراب است، از سیم نمی توان چیزی گرفت؛ ارتباطش قطع است. تمام عبادت های ما با سیم ولایت به خداوند متعال وصل است. یک ذره برق را قطع کنیم، اختلالی پیش بیاید، که نتواند بگیرد گیرنده خراب بشود، این فایده ندارد، نور ندارد. «و بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه»[11]. آدم باید بفهمد خودش و عملش، آنچه دور خودش گشته زشت است؛ زیبایی مال خداوند متعال است. «اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل»[12]. جمال مال اوست. هر کس با او ارتباط پیدا کند زیبا می شود و هر کس با او ارتباط نداشته باشد زشت می شود. آن وقت عمل اگر در ارتباط با خداوند متعال شد، دیگر عمل من نیست، توفیق اوست. چرا امیر المومنین علیه السلام همیشه از خداوند متعال خجالت می کشید؟ برای این که نماز خودش را نمی بیند. «العبد و ما فی یده کان لمولاه»[13]. هر چه دست عبد است، مال خداوند متعال است. هر عملی که بنده انجام می دهد، توفیقش از طرف خداوند متعال است. اینکه عزت ولایت را ما داریم، سایه ولایت بر سرمان است. که سایه امام زمان ارواحنا فداه است. و دنبال ارباب متعدد نیستیم؛ همه دور یک شمع هستیم. این عطیه الهی است.
در عالم هیچ کس را پیدا نمی کنید که در پیشگاه خداوند متعال شرمنده تر از رسول الله باشد؛ برای این که هیچ وقت حتی یک نماز هم برای خودش نمی خواند. در مناجات و جهاد، صبر و ایثار چه کسی می تواند مثل علی علیه السلام باشد؟ امیر المومنین علیه السلام یک عمل خودش را هم نمی بیند همیشه بدهکار است. هیچ وقت طلبکار نیست. اگر بدهکار امام زمانت بودی، اگر گفتی ورشکسته ام، دستت را می گیرند و الا اگر ورشکسته نشوی دستت را نمی گیرند.
راه رسیدن به مقام محمود
در تمام زیارت عاشورا می خوانید:«اسئلک ان تبلغنی المقام المحمود»[14]. مقام محمود، مقام شفاعت است. مقام محمود این است، که من جلوه و نوکر آن ها باشم، رونق بازار آنها باشم. همه وجود من را در ارتباط با آن ها ببینید؛ خود من را نبینند.
توبه: «انقطاع الی الله»[15]. است. توبه گریز از طبیعت به فطرت است، رجوع به فطرت است. مرحوم میرزا جواد آقای ملکی می فرماید: کسی را پیش ملا حسین قلی همدانی بردیم که آقا توبه اش بدهد. صاحب نفس بود، پیشش مریض می بردند، نگاه می کرد، مریض شفا می یافت. گناه کار بود مسخ شده بود؛ مسخ شده ها را هم عوض می کنند. این رساله های عملی را قدر بدانید آدرس بهشت است. رساله های عملی تابلوهای ورود ممنوع را برای شما مشخص کرده تا در خطر واقع نشوید. حلال و حرام را مشخص کرده است. می توانی یک عهدی با اربابت حضرت سیدالشهدا علیه السلام بکنی؟ از فردا وقتی شرایط گناه برایت پیش آمد بگو حسین علیه السلام دوستت دارم بخاطر تو نمی کنم. عادت داشتم می کردم؛ ولی آمدم با تو دست دادم گفتم نوکرت هستم. حالا که غلامیم را قبول کردی دیگر نمی خواهم گناه کنم. هر وقت گناه برایت پیش آمد بگو به عشق حسین علیه السلام نمی کنم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: من لذت در عبادت را جستجو کردم، دنبالش گشتم، در ترک معصیت یافتم. «طلبت حلاوه العباده فوجدتها فی ترک المعصیه»[16]. امام حسین علیه السلام اکسیر دستگاه خداوند متعال است. خاک را طلا می کند. مس وجود را با ارزش می کند، جواهر می کند. از او می آید زهیر را عوض کند. مهمتر از زهیر، حر را عوض کند.
میرزا جواد آقای ملکی تبریزی می گوید: یک کسی را پیش آخوند ملا حسین قلی همدانی بردیم. (سیصد مجتهد صاحب کرامت پای درسش می نشستند) آقا یک نگاهی کرد عوض شد. شش ساعت مستمر گریه می کرد. توبه یعنی ایجاد سوز، یعنی آتش زدن به وجود. اگر عشق امام حسین علیه السلام نسوزاند، آن وقت آتش جهنم می سوزاند. اگر مهر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وجودت را مشتعل نکند جای دیگر می سوزی. این جا بسوز که آن جا نسوزید.
ذکر مصیبت
این مجلس، مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها است. ما هر شب به یک بهانه ای رفتیم. ما که نرفتیم خودش آمده ما کجا بلدیم برویم. با این که پهلویش شکسته، برایش راه رفتن مشکل است. کسی پایش بشکند می تواند با عصا راه برود؛ اما کسی پهلویش بشکند، چطور راه برود؟ مادر چرا پهلویت شکسته؟ مادر چرا رو گرفتی؟ مادر چرا چادرت خاکی است؟ مادر به فضه فرمود: فضه گوشت بدنم آب شده است. «لا یوم کیومک یا ابا عبد الله»[17]. پسرش زین العابدین هم گوشت بدنش آب شده بود. غل و زنجیر به گردنش بسته بودند. از پاهای نحیفش خون جاری بود.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
حجهالاسلام و المسلمین صدیقی
[1] . سوره ماعون: آیه4. [2] . سوره ماعون: آیه5. [3] . وسائل الشیعه، ج1،ص381. [4] . سوره یوسف: آیه94. [5] . سوره یوسف: آیه96. [6] . سوره یوسف: آیه85. [7] . بحارالانوار، ج53، ص174. [8] . الکافی، ج1، ص337. [9] . بحارالانوار، ج53، ص95. [10] . بحارالانوار ج53ص95. [11] . التهذیب، ج6، ص99. [12] . بحارالانوار، ج94 ،ص369. [13] . وسائل الشیعه، ج18، ص256. [14] . زیارت عاشورا. [15] . تنزیه الانبیاء، ص78. [16] . مستدرک الوسائل، ج12، ص173. [17] . بحارالانوار، ج45، ص218.