درآمدی بر تبیین وجوه عام اعجاز قرآن

درآمدی بر تبیین وجوه عام اعجاز قرآن

اشاره
خداوند متعال در چند آیه از قرآن، مخالفان وحیانی بودن قرآن را به تحدّی فراخوانده است. این دعوت در همان عصر نزول که خداوندگاران شعر و ادب و فصاحت و بلاغت در مهیط وحی جشنواره‌های ادبی برگزار می‌کردند و سروده‌های خویش را به پرده کعبه می‌آویختند، به صدای رسا به گوش همگان رسید؛ امّا هیچ کس بدان پاسخی درخور نداد و بدین سان معجزه آخرین پیامبر بنیان‌های خویش را استوار ساخت. با این حال، گوناگونی آرای قرآن شناسان و قرآن پژوهان در وجه اعجاز قرآن بسی شگفت‌انگیز است، تا جایی که عدّه‌ای به این دیدگاه رسیده‌اند که اعجاز قرآن فراتر از آن است که بتوان چند و چون آن را با زبان آدمی بیان کرد.
در این مقاله ضمن بیان معانی لغوی و اصطلاحی اعجاز و انعکاس اختلاف نظرها و حیرت افزایی‌های دانش‌مندان در وجوه اعجاز، به ریشه‌یابی این گوناگونی در بیان وجوه پرداخته شده است.
1. مقدمه
قرآن کریم، پناهگاهی آسمانی و مأمنی آرام‌بخش و جاودانی است که پناه‌جویانش را از هر بیم و گزندی در امان می‌دارد. در کلام پیشوایان معصوم ما ـ به خصوص امیرمؤمنان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ ـ به ویژگی‌هایی از این گنج‌نامه الاهی اشاره شده است که نشان می‌دهد چرا از میان میلیون‌ها و میلیاردها صفحه و صحیفه که در گذرِ زمان، پا به عالمِ اندیشه انسان نهاده‌اند، تنها این نبشتار بی‌هیچ رقیبی بر صدر نشسته است و سروری می‌کند؛ بر هر تیرگی و تاریکی می‌تازد و بی‌دریغ بر همه عالم می‌تابد؛ هیچ کس در تلألؤ آن نمی‌آساید مگر آن‌که به فهم حقیقتی نایل می‌آید یا از خطا و نقصی رهایی می‌یابد.[1]
قرآن کریم جلوه‌گاه خداوند[2] و مظهر اسم حکیم حضرت حق است[3] و رشته‎ی محکمی است[4] که آدمیان، خود را به مدد آن تا به عرش برشکند و از چاه طبیعت برهند. پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی که صفایی ندهد آب تراب آلوده. امام خمینی می‌نویسد:
این کتاب بزرگ الاهی که از عالم غیب الاهی و قرب ربوبی نازل شده و برای استفاده ما مهجوران و خلاصی ما زندانیان سجن طبیعت و مغلولان زنجیرهای پیچ در پیچ هوای نفس و آمال به صورت لفظ و کلام درآمده، از بزرگ‌ترین مظاهر رحمت مطلقه الاهیه است.[5]
هیچ جا بهتر از قرآن نیست، هیچ مکتبی بالاتر از قرآن نیست، این قرآن است که هدایت می‌کند ما را به مقاصد عالیه‌ای که در باطن ذات ما توجّه به او هست و خود نمی‌دانیم.[6]
گسترش پیام این سروش هدایت در عرصه جهان و مواجهه استوار با مهاجمه کژاندیشان از هر تبار و دیار، مستلزم توجّه جدی به مبحث بنیادین و زیرساز اعجاز است. در این میان، مسئله مهمی شایان توجّه است که آیا تمامی آیات قرآن حاوی ویژگی اعجاز است یا برخی از آنها؟ آیا هر یک از آیات از جنبه‌ای خاص، حایز صفت اعجاز است یا می‌توان به وجوهی از اعجاز دست یافت که بر تمامی آیات شریفه قرآن نقش بسته باشد و پرتو آن بر تارک تک تک اجزای قرآن بدرخشد؟
پژوهش حاضر، افزون بر پرداختن به پرسش بالا، نگاهی به تنوعِ حیرت‌انگیز وجوه اعجاز قرآن در آرای دانش‌مندان و قرآن‌پژوهان می‌افکند و می‌کوشد موجبات این اختلاف را مورد کاوش قرار دهد.
2. اعجاز و هماوردطلبی
خلیل بن احمد (م 170 ق) صاحب کهن‌ترین کتاب لغت عرب، العین، «عجز» را به معنای ضعف و ناتوانی دانسته است.[7] لسان العرب نیز بر همین پایه، صورت‌های دیگر ساخته شده از این واژه را توضیح می‌دهد و می‌نویسد: «عجَّزَ الرجلُ و عاجَزَ؛[8] رفت و به او نرسید.» پس استمرار در ناتوانی در معنای این لغت نهفته است و در همین معناست این آیه شریفه:
«وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ»[9]؛ آنان که عاجزانه در ابطلال آیات ما تلاش می‌کنند. (یا این‌که در فکر معاجزه هستند و معاجزه به مفهوم کوشش هر یک از دو طرف در عاجز کردن طرف مقابل است.)
أعجاز به معنای عاجز و ناتوان و درمانده ساختن دیگری است و از همین باب است:
«وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ»[10] و ما دانستیم که هرگز خدا را عاجز نتوانیم کرد.
امّا در معنای اصطلاحی اعجاز، دانش‌مندان علم کلام و قرآن‌شناسان، فراوان و موشکافانه سخن رانده‌اند. از آن جمله، علامه فاضل مقداد سیوری در شرح خود بر باب حادی عشر آورده است که:
«المعجز هوَ الأَمْرُ الخارقُ لِلْعادهِ المطابِقُ لِلدَّعْوی الْمَقْرونُ بِالتَّحَدِّی المُتَعَذَّرُ عَلَی الْخَلْقِ الإتْیانُ بِمِثلِهِ؛[11] معجزه امری است خارق عادت و مطابق ادعا که هم‌راه با تحدّی و همانندطلبی بوده و مردم از انجام آن درمانده گردند.»
شیخ طوسی، هم‌چنین بر اختصاص معجره به شخص آورنده آن تصریح می‌کند تا تردیدی در دل مردم واقع نشود و صدق دعویِ آورنده، به روشنی ثابت شود.[12]
علامه طباطبایی در تعریف اعجاز می‌نویسد:
«الأمرُ الْخارقُ لِلْعَادَهِ الدّالُّ عَلی تَصَرُّفِ ماوَراءِ الطَّبیعَهِ فی عالَمِ الطَّبیعَهِ و نَشْأَهِ المادَّهِ لا بِمَعنَی الاَْمرِ الْمُبْطِلِ لِضَرُورَهِ الْعَقلِ؛[13] معجزه امری است خارق عادت که بر دخالت و تصرف نیروی ماورای طبیعت در عالم طبیعت و جهان مادی دلالت می‌کند، نه انکه به معنای امری باشد که ضروریات عقلی (مانند قانون علیّت) را ابطلال کند.»
در قرآن کریم، «اعجاز» در معنای اصطلاحی یاد شده به کار نرفته است، بکله معمولاً از واژه‌های آیه و بیّنه (آیات و بیّنات) استفاده شده است.
بنابر تعریف راغب اصفهانی، «آیه» به معنای نشانه و علامتِ آشکار، و «بیّنه» به معنای دلیل روشن و واضح است، اعمّ از آن‌که دلیل عقلی باشد یا حسی.[14]
«لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ»[15] تا هر که هلاک می‌شود از روی دلیل به هلاکت رسد و هر که زنده می‌شود از روی دلیل زندگی یابد.
2 ـ 1 ـ چگونگی اتمام حجت قرآن بر غیر عرب
وجوه اعجاز قرآن به طور کلی به دو قسمت قابل تقسیم‌اند: نخست، وجوهی که برای پی بردن به آن‌ها تسلط و تخصص در زبان عربی ضرورت دارد؛ دوّم، وجوهی که تنها به معانی و مفاهیم قرآن ارتباط می‌یابند و آگاهی از آنها برای ناآشنایان با دقایق و ظریف ادبی زبان عربی نیز مقدور و میسور است.
امّا به هر حال، مشهور میان قرآن‌شناسان آن است که مهم‌ترین وجه اعجاز در عصر نزول، فصاحت و بلاغت قرآن بوده و این را عرب به روشنی درمی‌یافت و بدین معرفت معترف بود و از این جهت، حجّت بر اعجاز، علاوه بر فصحا و بلغای عرب، بر دو گروه دیگر نیز تامّ و تمام است:
1. اعرابی که معاصر نزول و معاشر رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند امّا در حد استادان ممتاز و مبرّز بلاغت آن عصر که بعضاً سروده‌هایشان بر پرده کعبه آویخته می‌شد. معلّقات ـ نبودند بلکه داوری در ترجیح سخن‌های بلیغ را به آن‌ها وامی‌نهادند و هر که اندکی در احوال عرب آن روزگار تأمّل کند این تفاوت چشم‌گیر مراتب بلاغت را در میان آن‌ها به طور کامل تشخیص می‌دهد. این گروه، پس از خضوع و تسلیم استادان برجسته و داوران فراتر نشسته ادب عرب به غیر بشری بودن قرآن، عذری در عدم ایمان نخواهند داشت، هم‌چنان که معاصران حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ حتی اگر نابینا بودند و امکان مشاهده عینی معجزات آن پیامبر بزرگ را نداشتند، با وجود گواهی آن همه انسان، بینا، عذر بی‌خبری از ایشان پذیرفته نبود.
2. گروه دوّم، کلیه عرب‌های پس از عصر نزول قرآن و نیز همه مردمان غیر عرب در هر زمانی هستند که گرچه ممکن است با ادبیات عرب آشنایی نداشته باشند و با علم تفصیلی، وجوه اعجاز ادبی و بیانی قرآن را در نیابند، ولی به یقین دریافته‌اند آن‌ها که اهل عربیّت بوده‌اند و فصاحت تمام داشته‌اند در پیشگاه قرآن زانوی فروتنی زدند و پیشانی خضوع بر خاک ساییدند.
علامه شعرانی در این مورد بیان جالبی دارد، وی می‌نویسد:
خداوندِ عالم نفرمود یک تن مانند قرآن نمی‌تواند آورد، بلکه فرمود اگر همه جهان به یکدیگر یاری برسانند باز مانند قرآن نیاورند. یک تن عالِم است و فصیح نیست و دیگر فصیح است و عالم نیست و یکی تاریخ داند و دیگری از علوم اجتماعی باخبر است و دیگری از حساب آگاه است و یکی از رموز جنگ و یکی تجارب آموخته، اگر همه با هم یار شوند و بخواهند به یاری یکدیگر قرآنی بسازند باز عاجز شوند و فرو مانند و اگر قرآن تألیف یک تن بشر باشد آیا ممکن است تمام مردم جهان از معارضه با او و نوشتن یک فصل مانند فصلی از کتاب او عاجز شوند و همه گونه کوشش نمایند و رنج به خود دهند و راضی به کشته شدن و اسیری شوند و مال خویش را به تاراج دهند و یک آیت (سوره) مانند قرآن نیاورند؟!… پس از آن حضرت تا امروز هم که هزار (و چند صد) سال می‌گذرد، این همه دشمنان اسلام نتوانستند یک سوره مانند قرآن بیاورند با آن (همه) حرص و ولع که به اضمحلال این دین حنیف دارند![16]
2 ـ 2 ـ مخاطب تحدّی در اندیشه باقلانی
آیا هماوردجویی قرآن در خطاب با عموم انسان‌ها در همه اعصار است یا صرفاً با قهرمان‌های فصاحت و بلاغت در عصر بعثت رسول مکرم اسلام؟
دکتر بنت الشاطی در گزارشی که از مفهوم اعجاز و مخاطبان تحدّی بنابر نظرگاه‌های باقلانی به دست داده است مدعی وجود تعارض در اندیشه این دانش‌مند شده است با این بیان که باقلانی در یک جا گفته است:
این آیت ـ یعنی معجزه قرآن ـ علمی است که بر همگان لازم است آن را بپذیرند و سر تسلیم در برابرش فرود آورند.


[1] . امام علی ـ علیه السّلام ـ : نهج‌البلاغه، خطبه 176 و نیز: محمد محمدی ری شهری: میزان الحکمه، نشر دارالحدیث، قم، 1379 ش، ج 10، ذیل کلمه قرآن.
[2] . امام علی ـ علیه السّلام ـ : نهج‌البلاغه، خطبه 147.
[3] . عبدالله جوادی آملی: حکمت نظری و عملی در نهج‌البلاغه، چاپ اوّل، قم، نشر اسراء 1376 ش، ص 9.
[4] . بقره (2)، 256.
[5] . (امام) روح الله موسوی خمینی: قرآن کتاب هدایت (فراهم آمده از آثار حضرت امام)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام، چاپ اوّل، تهران، 1375 ش، ص 16.
[6] . همان، ص 27.
[7] . خلیل بن احمد فراهیدی: العین، نشر اسوه، تهران، 1414 ق، ج 2، ص 1143 و 1144.
[8] . ابن منظور: لسان العرب، دار احیاء التراث العربی، چاپ اوّل، بیروت، 1408 ق، ج 9، ص 57 تا 60.
[9] . حج، (22)، 53.
[10] . جن (72)، 12.
[11] . مقداد بن عبدالله سیوری: الباب الحادی عشر للعلامه الحلی مع شرحیه، چاپ اوّل، دانشگاه تهران، با همکاری دانشگاه مک گیل، 1365 ش، ص 36.
[12] . ابوجعفر محمد بن حسن طوسی: تمهید الأصول فی علم الکلام، چاپ اوّل، دانشگاه تهران، ص 315.
[13] . سید محمد حسین طباطبایی: المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1411 ق، ج 1، ص 75.
[14] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم، بیروت، 1412 ق، ص 175.
[15] . انفال (8)، 42.
[16] . ابوالحسن شعرانی: ردّ شبهات اثبات نبوت، کتابخانه صدوق چاپ سوم، تهران، 1363 ش، ص 30 و 31.
@#@ این در حالی است که دانستیم مردم در درک این حقیقت و رسیدن به این علم، یا به عبارت دیگر به وجه دلالت آن، با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا غیر عرب تنها از طریق آگاهی یافتن از ناتوانی عرب در این مسأله به این معرفت می‌رسد که قرآن معجزه است. غیر عرب در معرفت این امر واسطه‌هایی نیاز دارند که افرادی که خود اهل فصاحت‌اند بدان نیازمند نیستند. امّا زمانی که همین غیر عرب از ناتوانی اهل فصاحت در این مسأله آگاهی می‌یابد، به منزله آنان، مخاطب این آیت و حجّت قرار می‌گیرد. به همین نحو، کسانی هم که اهل فصاحت‌اند، ولی در سطحی متوسط قرار دارند، به آن اندازه به درک مسأله اعجاز نایل نمی‌آیند که صاحبان قدرت و توانایی و چیره‌دستان این صناعت بدان نایل می‌شوند. به همین دلیل نیز، شاید این متوسط‌ها از این نظر در ردیف غیر عرب قرار گیرند که تنها در صورت آگاهی یافتن از ناتوانی خداوندگارانِ این هنر حجّت بر آن‌ها تمام می‌شود. بنابراین، در این مسأله، آنان که مرجع و معیارند مجموعه فصیحانند، نه تک تک آن‌ها….[1]
امّا دیری نمی‌پاید که دانش‌مند مزبور، این سخن خود را که گفته بود تنها اعراب عصر بعثت مخاطب تحدّی هستند، نادیده می‌گیرد و می‌گوید:
این تحدّی، به یک نحو، هم آنان و هم دیگران را مورد خطاب قرار می‌دهد: ما به همان نحو که از ناتوانی مردم نخستین عصر (در آوردن همانند قرآن) آگاهی می‌یابیم، از ناتوانی مردم دیگر عصرها نیز آگاه می‌شویم، زیرا راه رسیدن به چنین آگاهی‌ای در هر دو مرود یکی است، چرا که همه به یک نحو مخاطب تحدّی و مبارزه‌جویی قرار گرفته‌اند و از دیگر سوی، روحِ به مخالفت و مبارزه برخاستن در همه طبایع به یک نحو موجود است و تکلیف نیز به یک شیوه و بی‌آن‌که تفاوتی در کار باشد متوجه همگان است.[2]
به نظر می‌رسد تصوّر تعارض در سخنان علامه باقلانی، توهّمی بیش نباشد که از تعارض ظاهری دو سخن یاد شده نشأت گرفته باشد در حالی که با این توضیح مختصر، اشکال مذکور مرتفع می‌شود که: هر چند خطاب تحدّی به همگان است امّا در حقیقت این متخصصان و نخبگان فصاحت و بلاغت (یا هر یک از دیگر وجوه اعجاز قرآن) هستند که مخاطب تحدّی واقع می‌شود و اگر قرار باشد نمونه‌ای همانند قرآن برساخته شود، هر چند همه بخواهند، امّا به طور طبیعی همان متخصصان مدعی و تلاشگر در این کار خواهند بود. بنابراین اگر تا آخر تاریخ هم، همه مخاطب تحدّی قرآن باشند، در عمل نگاه همه شکّاکان در اعجاز برای مشاهده نتیجه کار به استادان فن به ویژه سرآمدان صدر تاریخ اسلام که فحول ادبیّت و عربیّت بودند دوخته می‌شود؛ گرچه تا ابدالدهر نیز هرگز توان کوچک‌ترین مقابله‌ای را در این جهت نخواهند داشت ـ هم‌چنان که طول تاریخ بشریت از صدر اسلام تاکنون نشان داده است ـ و روز به روز این ناتوانی و شکست ظاهرتر و قطعی‌تر جلوه می‌کند، پس تعارضی در کار نخواهد بود.
3. سیری در وجوه اعجاز قرآن کریم
درباره وجوه اعجاز قرآن در طول تاریخ اسلام، فراوان گفته و نوشته‌اند، به گونه‌ای که توصیف، تبیین و بررسی آن‌ها مستلزم چندین پژوهش گسترده و پردامنه است. اینک به صورتی کاملاً مجمل و مختصر سیری داریم در مشهورترین وجوهی که نامداران پهنه تفسیر و قرآن‌پژوهی در آثار خود به یادگار نهاده‌اند و یا از قول آن‌ها در آثار دیگران نقل شده است.
3 ـ 1ـ تنوع حیرت‌انگیز آرا درباره وجه اعجاز قرآن
گوناگونی آرای قرآن پژوهان در امر اعجاز قرآن، بسی شگفت‌انگیز است. هر چند به تصریح تمامی اندیش‌مندان مسلمان اصالت معجزه بودن قرآن کریم، حقیقتی است که مورد پذیرش و اتفاق همگان است و هیچ کس در آن تردید روا نمی‌دارد، با این حال، این کتاب آسمانی، چون توسط بشر، در معرض تبیین علمی قرار می‌گیرد، معرکه‌ها برمی‌انگیزد و هوش و خرد نقّادان معانی و الفاظ را به بهت و حیرت وامی‌دارد.
اینک به ذکر فشرده نظرات پرداخته، از توضیح و تفصیل آن‌ها صرف‌نظر می‌کنیم:
3 ـ 1 ـ 1ـ بحث از وجوه اعجاز قرآن ضروری نیست.
علامه شعرانی ضمن برشمردن وجوهی از اعجاز، یادآور می‌گردد که خواجه نصیرالدین طوسی همه آن‌ها را محتمل می‌شمرد و سپس اظهار می‌کند که بحث از وجوه اعجاز، بحثی غیر لازم است و دقت در علّت اعجاز، وسوسه‌ای غیر ضروری است که نفعی جز انحراف ذهن از راه مستقیم ندارد.[3] با توجّه به توضیحات علامه شعرانی در اثر دیگر خود، راه سعادت، می‌توان گفت: ایشان توجّه و وسواس بر کشف وجه اعجاز را برای اذهان ضعیف، مجاز نمی‌شمرد، ولی به طور کلی غیر ضروری بودن این بحث یا نهی از وسواس بی‌جا در چند و چون این مفهوم، منافاتی با سودمند یا حتی مستحسن بودن این مباحث ندارد، هم‌چنان که خود نیز در حد معمول و معقول بدان پرداخته است.[4]
3 ـ 1 ـ 2 ـ کاوش از وجوه اعجاز قرآن ضروری است.
در نقطه مقابل نظر پیشین، علامه جرجانی، اطلاع ما را از شکست اعراب در برابر تحدّی قرآن، موجب بی‌نیازی از کاوش در چرایی این واقعیت نمی‌داند و ترجیح جهل را بر علم در این باره مجاز نمی‌شمرد و خود نیز در کاوش از این چگونگی قدم در میدان تحقیق می‌نهد.[5]
3 ـ 1 ـ 3 ـ ادراک وجه اعجاز امکان‌پذیر نیست.
برخی از قرآن پژوهان و مفسران برآنند که وجه اعجاز قرآن ـ هر چه باشد ـ برای بشر قابل درک نیست و «تردید در تعیین وجه اعجاز قرآن دلیل بر نشناختن و در نیافتن وجه اعجاز قرآن است.»[6] از دانش‌مندانی علامه مجلسی،[7] سکّاکی[8] و حسن بن محمد قمّی[9] مشابه این نظر نقل شده است.
3 ـ 1 ـ 4 ـ اعجمی تنها با استدلال، اعجاز را درمی‌یابد.
بسیاری از دانش‌مندان تأکید می‌کنند که اعجمی و حتی عرب غیر فصیح و ناآشنا با بلاغت، نمی تواند با علم تفصیلی و به گونه‌ای بدیهی و ضروری، اعجاز قرآن را دریابد و تنها راه فهم اعجاز قرآن برای این گروه، استدلال است.[10]
روشن است که این نظر درباره درک اعجاز بلاغی قرآن درست است، ولی آیا قرآن کریم، تنها از نظر بلاغت معجزه است که راه درک تفصیلی آن بر اعجمی مسدود باشد؟!
3 ـ 1 ـ 5 ـ ناآشنا به زبان عربی نیز محروم و محجوب از قرآن نیست.
در مقابل رأی سابق، گروهی دیگر از دانش‌مندان، درک اعجاز قرآن را برای احدی از کسانی که بخواهند به وجهی از وجوه اعجاز دست یابند، غیر ممکن نمی‌دانند؛ یعنی هم‌چنان که ممکن است باب معارف قرآن بر روی کسی که جزاز بلاغت آن آگاهی ندارد ناگشوده بماند، کسانی هم که از بلاغت قرآن سررشته‌ای ندارند ممکن است از وجوه دیگر، روزنه‌ای برای مشاهده عظمت کبریایی و ماورایی این کتاب برای خود بیابند.[11]
3 ـ 1 ـ 6 ـ نظریه صرفه: اعجاز قرآن جلوگیری مردم از همانندآوری است.
از دیرباز، کسانی از مذاهب مختلف اسلامی هم‌چون ابواسحاق نظّام (م 436 ق) و ابن سنان خفاجی (م 466 ق) نظریه‌ای را مطرح کرده و گسترش داده‌اند که بر آن است «رمز شکست اعراب در رویارویی با قرآن، نه از ناحیه جنبه‌های درونی قرآن بلکه به سبب نیروی بازدارنده‌ای است که خداوند نسبت به مخالفان و منکران حقانیت قرآن اعمال می‌کند و به این وسیله از همانندآوری آنان مانع می‌شود.»[12] ناگفته نماند که برخی از معتقدان به نظریه صَرفه، یا کسانی که احتمال درستی آن را نیز می‌دهند، علاوه بر نظریّه صرفه، وجوه دیگر اعجاز را نیز صادق می‌دانند، از این گروه می‌توان راغب اصفهانی[13] و خواجه نصیرالدین طوسی[14] را نام برد.
3 ـ 1 ـ 7 ـ نیازی به فراگیر بودن وجوه اعجاز نسبت به کل آیات نیست.
از نظرات تازه‌ای که مطرح شده، می‌توان نظر خالدالعک را نام برد. وی می‌نویسد: در قرآن کریم دوازده معنا وجود دارد که اگر در تمام قرآن جز یکی از آن‌ها نبود برای اثبات اعجاز آن کفایت می‌کرد. این معانی عبارت‌اند از: ایجاز لفظ، تشبیه چیزی به چیز دیگر، استعاره، معانی نو، هماهنگی حروف و کلمات، فاصله‌های مقاطع کلام در آیات، تجانس ساختار کلمات، بیان قصص و احوال، اشتمال بر حکمت‌ها و اسرار، مبالغه در امر و نهی، حسن بیان مقاصد و اغراض، تمهید مصالح و اسباب و اخبار از آنچه بوده و خواهد بود.[15]
وجوه مذکور سیزده وجه است که ممکن است مؤلف دو تا از آن‌ها را با هم به حساب آورده باشد نظیر تشبیه و استعاره. به هر حال با توجّه به این‌که تمامی این وجوه در کل آیات جریان ندارد معلوم می‌شود که از نظر ایشان وجود یکی از وجوه اعجاز در پاره‌ای از آیات برای اثبات اعجاز کل قرآن کفایت می‌کند.
3 ـ 1ـ 8 ـ وجه حقیقی اعجاز، جمع همه ویژگی‌ها است.
از جمله نظریه‌های قابل توجّه در تبیین وجه اعجاز قرآن، رأیی است که بدرالدین زرکشی اظهار داشته و می‌گوید:
نظر اهل تحقیق آن است که می‌گویند اعجاز قرآن با تمامی وجوه یاد شده واقع شده است نه به تک تک آن‌ها، چرا که قرآن، همه آن‌ها را با هم جمع کرده است پس معنا ندارد که با وجود اشتمال بر همه، تنها به یک وجه نسبت داده شود.[16]
3 ـ 1 ـ 9 ـ تفسیر علمی، جلوه‌گاه اعجاز علمی قرآن است.
اعتقاد به این که در قرآن کریم، علوم اولین و آخرین نهفته است و تلاش برای یافتن راه‌ها و روش‌های استخراج این دانش‌ها، برخلاف تصور معمول، سابقه‌ای طولانی در میان مفسران و قرآن پژوهان دارد.
در توضیح بنیاد این روش گفته شده است که معتقدان به این نوع تفسیر، با توسعه بخشیدن به اصطلاح «علم»، برآنند که قرآن در کنار علوم اعتقادی و عملی دینی، در بردارنده دیگر دانش‌های دنیا با وجود همه شاخه‌ها و گونه‌های متفاوت آن نیز هست.[17]


[1] . ابوبکر باقلانی: اعجاز القرآن، عالم الکتب، بیروت، ص 35 و 43.
[2] . عایشه بنت الشاطی: اعجاز بیانی، ترجمه حسین صابری، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1376 ش، ص 66 و 67.
[3] . ر. ک: علامه حلی: کشف المراد در شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح علامه شعرانی، نشر اسلامیه، تهران، 1398 ق، ص 500 و 501.
[4] . ر. ک: ابوالحسن شعرانی، راه سعادت، کتابخانه صدوق، تهران، چاپ سوم، 1363 ش.
[5] . ر. ک: عبدالقاهر جرجانی: دلائل اعجاز فی القرآن، ترجمه سید محمد رادمنش، آستان قدس رضوی، چاپ اوّل، مشهد، 1368 ش، ص 43 و 44؛ نیز در تأیید این نظر بنگرید به: جلال الدین سیوطی: الاتقان فی علوم القرآن، دار ابن کثیر، بیروت، 1407 ق، ج 2، ص 1005.
[6] . سلطان محمد گنابادی / جنابذی: بیان السعاده فی مقامات العباده، مؤسسه اعلمی، بیروت، چاپ دوّم، 1408 ق، ج 1، ص 65.
[7] . سید علی کمالی دزفولی: قرآن ثقل اکبر، تهران، 1360 ش، ص 368.
[8] . ر. ک: جلال الدین سیوطی: الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 1011؛ بدرالدین زرکشی: البرهان، ج 2، ص 100؛ علوم القرآن عند المفسرین، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 2، ص 498؛ نعیم حمصی: فکره اعجاز القرآن، مؤسسه الرساله، بیروت، 1400 ق، ص 106.
[9] . ر. ک: نعیم حمصی: فکره اعجاز القرآن، ص 61.
[10] . ر. ک: بدرالدین زرکشی: البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 112.
[11] . ر. ک: عبدالکریم خطیب: الاعجاز فی دراسات السابقین، دارالفکر العربی، بیروت، ص 256 و نیز علوم القرآن عند المفسرین، ج 2، ص 488 ـ 489.
[12] . ر. ک: سیوطی: الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 1009؛ نعیم حمصی: فکره اعجاز القرآن، ص 62؛ علوم القرآن عندالمفسرین، ج 2، ص 430؛ محمد هادی معرفت: التمهید فی علوم القرآن، ج 4، ص 190 ـ 135 ؛ و نیز محمد هادی معرفت: علوم قرآنی، ص 364 و 365.
[13] . ر. ک: علوم القرآن عندالمفسرین، ج 2، ص 431.
[14] . نصیرالدین طوسی، تجرید الاعتقاد (کشف المراد)، ص 500.
[15] . خالد عبدالرحمن العک: اصول التفسیر و قواعده، دارالنفائس، بیروت، چاپ دوّم، 1406 ق، ص 307 و 308.
[16] . بدرالدین زرکشی: البرهان، ج 2، ص 106.
[17] . ر. ک: محمد حسین ذهبی: التفسیر والمفسرون، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا، ج 2، ص 474.
@#@
از پیشینیان، شاید شناخته‌ترین کسی که کوشید در این راه به فهمی روش‌مند دست یابد و با جدیّت تمام، دیگران را به این نوع نگرش فراخواند محمد غزّالی (م 505 ق) باشد که هم در احیاء علوم الدین[1] و هم در جواهر القرآن[2] سخت بر این نظر پای فشرده است.
صاحب کتاب فکره اعجاز القرآن که به معرفی کوتاه آرای دانش‌مندان علوم قرآنی از قرن دوّم تا قرن چهاردهم پرداخته است، در موارد متعددی نظرات کسانی هم‌چون طنطاوی صاحب تفسیر الجواهر را بازگو می‌کند که به تصریح با اشاره وجه اعجاز قرآن را در رازگشایی از حقایق علمی جهان برشمرده‌اند.[3]
3 ـ 1 ـ 10 ـ فصاحت و علم در همه آیات قرآنی جاری‌اند.
از جمله معتقدان به این نظر علامه شمس‌الدین محمد آملی صاحب کتاب نفائس الفنون است. وی سبب اعجاز قرآن را دو عامل می‌شمارد که هر دو در تمامی آیات قرآن جاری و نمودار است. این دو عامل عبارت‌اند از:
الف) فصاحت و بلاغت منحصر به فردی که تمام بلیغان عرب را از همانندآوری عاجز ساخت.
ب) اشتمال بر جمیع معارف و حِکَم و محاسن شیم (اخلاق) و اقاصیص اولین و آخرین و اخبار از مغیّبات و کیفیت ادای طاعات و امتناع از منهیّات و جمیع آنچه در تکمیل نفوس بشری و وصول به سعات ابدی بدو احتیاج افتد.[4]
3 ـ 1 ـ 11 ـ در قرآن هزاران معجزه وجود دارد.
ابن سراقه، بنابر آنچه سیوطی در اتقان از وی نقل می‌کند بر آن است که تمامی وجوهی که عالمان در تبیین وجه اعجاز برشمرده‌اند درست است و با این همه به یک دهم از ده یکِ کل وجوه اعجاز دست نیافته‌اند.[5]
زرقانی نیز به وجود هزاران وجه اعجاز در قرآن تصریح می‌کند و می‌گوید: بسیار اتفاق می‌افتد که یک معجزه تنها در یک آیه مشاهده می‌شود، همچنان که آیه «مباهله» به تنهایی یک معجزه است.[6]
3 ـ 1 ـ 12 ـ وجوه اعجاز قرآن به موازات پیش‌رفت اعصار، ظاهر می‌شود.
آنچه این نظر را از نظریه پیشین متمایز می‌سازد، توجّه به عنصر تعیین کننده زمان در ظهور معجزات قرآن است. بنابراین اعتقاد، وجوه اعجاز قرآن، نه تنها بیش از آن است که قابل استقصا و شمارش باشد بلکه قرآن با مردم هر عصر و زمان با زبان خودشان از اعجاز خود سخن می‌گوید و متناسب سطح درک و ظرفیت فهم و خرد و آگاهی آن‌ها، ابعادی از معجزات خود را آشکار می‌سازد پس می‌توان گفت: قرآن، کتاب همه دوران‌هاست که همواره به زبان روزگار خود سخن می‌گوید.[7]
4. موجبات اختلاف در تبیین وجوع اعجاز
سخن در عوامل ایجاد اختلاف میان دانش‌مندان قرآن پژوه پیرامون توضیح در چگونگی اعجاز قرآن و زوایا و دریچه‌های آن، پیچیده و گسترده است. آنچه به اجمال می‌توان آورد طرح آن‌ها در ساختار سه عنوان کلی ذیل است:
الف ـ عوامل انسانی و شخصی؛
ب ـ عوامل علمی و اجتماعی؛
ج ـ عوامل قرآنی.
4 ـ 1 ـ عوامل انسانی و شخصی
این عوامل به نوبه خود به مؤلفه‌های دیگری بخش‌پذیرند:
1. دشواری بیان یک احساس درونی: اساساً درک و بیان یک احساس قدسی و جمال بیکران در قالب الفاظ سخت ثقیل و بر گرده زبان، تحمل ناپذیر است.
2. تفاوت مراتب درک: گروناگونیِ دریافت باطنی انسان‌ها از آن حقیقت شکوهمند نیز امکان توضیح واحد را کاهش می‌دهد.
3. اختلاف در بیان و تعبیر: اختلاف سلیقه و تفاوت در گزینش معیارها و تعریف‌ها نیز از جمله موجبات ناهماهنگی در تحلیل و تبیین وجوه اعجاز است.
4 ـ 2 ـ عوامل علمی و اجتماعی
این مقوله نیز خود متشکل از اسباب گوناگونی است:
1. بررسی‌های علمی و تخصصی: پیش‌رفت زمان، طرح پرسش‌های جدید و گسترش عرصه اندیشه تخصصی موجب طرح روی‌کرد تازه و مباحث نوین در زمینه اعجاز قرآن گردید.
2. رشد و گسترش علوم: رشد دانش‌ها موجب اصلاحات تازه یا ساختار بهتر بخشیدن به مباحث و تنظیم مطلوب‌تر مباحث بوده است.
3. کشف وجوه تازه در اعجاز قرآن: علاوه بر عوامل یاد شده، باید از طرح عناوین تازه در وجوه اعجاز سخن گفت که بر پیشینیان پوشیده مانده بود.
4 ـ 3 ـ عوامل قرآنی
شاید بتوان گفت مهم‌ترین عوامل ایجاد اختلاف میان اذهان بشری در تبیین وجوه اعجاز در خود قرآن کریم نهفته است:
1. بی‌کرانگی دنیای قرآن؛ 2. تفاوت مراتب ظهور اعجاز در آیات؛ 3. تفاوت دامنه وجوه اعجاز در شمول بر آیات.
5 ـ نتیجه
مشاهده شد تمامی شرایط اعجاز در معجزه جاودان اسلام یعنی قرآن کریم موجود است و از همان صدر نزول، مخالفان و شکّاکان را به تحدّی دعوت کرده است. درخشش اعجاز قرآن به گونه‌ای است که نه تنها استوانه‌های فصاحت و بلاغت و ارکان ادبیات عرب در صدر اسلام و بلکه در طول تاریخ تا به امروز را خاضع کرده است بلکه برای تمامی مشتاقان راستین درک حقّانیت قرآن راه و روش‌های اطمینان بخش و یقین‌آور تدارک دیده است.
بنابراین به رغم تحیّر و سرگشتگی دانشمندان در طول اعصار در تبیین چند و چون اعجاز، همگان اعمّ از مسلمان و غیر مسلمان در پیشگاه عظمت قرآن سر تسلیم فرود آورده‌اند و هیچ کس را توان و یارای ایستادگی در برابر تحدّی آن نبوده است.


[1] . ر. ک: ابوحامد محمد غزالی، احیاء علوم الدین، دارالهادی، بیروت، چاپ اوّل، 1412 ق، ج 1، ص 431.
[2] . همو: جواهر القرآن، ترجمه ابوحفص نجم الدین نسفی، بنیاد علوم اسلامی، تهران، چاپ دوّم، 1360 ش.
[3] . نعیم حمصی: فکره اعجاز القرآن، ص 223 ـ 232 و موارد متعدد دیگر از همین کتاب.
[4] . ر. ک: شمس الدین محمد بن محمود آملی: نفائس الفنون فی عرائس العیون، اسلامیه، تهران، 1377 ق، ج 1، ص 357 و 358.
[5] . ر. ک: جلال الدین سیوطی: الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 1013؛ نعیم حمصی: فکره اعجاز القرآن، ص 80.
[6] . محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1409 ق، ج 2، ص 359 ـ 360.
[7] . ر. ک: علوم القرآن عند المفسرین، ج 2، ص 567.
قرآن در آینه پژوهش2 ـ علیرضا حلم‎زاده

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید