قرآن را بر دیگر سخنان رفعتی است که در وصف نمیگنجد و آنها را قیاس با قرآن نتوان نمود همچنان که نه مخلوق را با خلق میتوان سنجید و نه افعال آنان را با فعل خدا میتوان مقایسه کرد:
«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِر الکَلام کَفَضْل اللهِ عَلی خَلْقِهِ».[1]
«اِنَّ کَلامَ الباری سُبحانَهُ لایَشْبَهُ کَلامَ الخَلْقِ کَما لایَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2]
مگر نه اینکه قرآن تجلّیِ خاصِ خداوند سبحان میباشد بیآنکه به چشم بصر بتوان مشاهده کرد، و به چشم بصیرت به کُنهِ ذاتش پی برد:
«فَتَجَلّی لَهُم سُبْحانَهُ فی کِتابِهِ مِنْ غَیْرِ اِنْ یَکُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]
تجلّی اعظمی که ملموسترین و مشهودترین شهود و حضور را جلوهگر است:
«اللّهُمَّ اِنّی أسئلُکَ بِالتَّجلّیِ الأعْظَمِ فی هذِهِ اللَّیْلَهِ مِنَ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4]
از این رو، آنکه شوق دیدار معشوق بسر میپروراند و در هوایِ وصالش، شب را به صبح میرساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقدهها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گریان و نالان درمانِ درد میجوید و سکونت در جوارش را مسئلت مینماید.[5]
و آنکه در بازار پرغوغای زندگی، بهشت برین را بر متاع فانی ترجیح داده، چشمِ امید به نعمت ابدی دوخته است.
و آنکه از خوفِ غضبِ الهی، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهی نشسته است،[6] همه و همه باید بسوی قرآن شتاب گیرند تا بقدرِ توان از سفره ی گسترده الهی بهرهمند گشته، مطلوبِ خویش را بدست آورند:
«اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلی اللهِ فَلیَسْتَمِعْ کَلامَ اللهِ».[7] (ص)
(آگاه باشید هر که شوقِ دیدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).
«اذا أحَبَّ أحَدُکُم اَنْ یُحدِّثَ رَبَّه فَلْیَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)
(هرگاه یکی از شما عشق و علاقه داشت که با پروردگارش سخن تازه کند پس قرآن بخواند).
«القرآنُ مَأدُبَهُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]
(قرآن سفره گسترده الهی است پس به تعلیم از سفره گستردهاش بقدر توان برگیرید).
به پیام ملکوتی قرآن ناطق، علی ـ علیه السّلام ـ ، گوش فرا دهیم که چه زیبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن میگوید:
«وَ أعلَمُوا أنَّ هذا الْقُرآنَ هُو النّاصِحُ لا یَغشُّ وَ الْهادِی الْذّی لا یُضِّلُ وَ الْمُحدِّثُ الّذی لا یَکْذِبُ وَ ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أحَدَ الّا قامَ عَنْهُ بِزیادَهٍ اَو نُقصانٍ؛ زیادَهٍ فی هُدیً اَوْ نُقْصانٍ فی عَمیً».
(آگاه باشید که این قرآن یگانه خیرخواهی است که تقلب و خیانت نمیکند و هدایتگری است که گمراه نمینماید و سخنگویی است که دروغ نمیگوید، هیچ کس هم نشین با این قرآن نگشت مگر اینکه از کنار قرآن با افزایشی و یا کاهشی برخاست، افزایشی در هدایت و یا کاهشی از کوری و ضلالت).
«وَ اعْلَمُوا أنَّه لَیسَ عَلی أحَدٍ بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَهٍ، وَ لا لأحَدٍ قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنیً، فَاستَشْفُوهُ مِنْ أدْوائِکُمْ، وَ استَعینُوا بِهِ عَلی لأوائِکُم فَإِنَّ فیه شِفاءً مِنْ أکْبَرِ الداءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ الْنِفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الْضَلال.فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِلیه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِلیَ اللهِ بِمِثْلِهِ».
(و آگاه باشید که برکسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای کسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطه قرآن بر سختیها یاری جویید، چرا که در آن شفایی است از بزرگترین دردها، و آن کفر است و نفاق و تباهی است و ضلالت، پس بواسطه ی قرآن ازخدا درخواست کنید و با عشق به قرآن بسویش روی آورید و با آن از خلقش چیزی نخواهید چرا که بندگان (تاکنون) با چیزی همانند قرآن بسوی خدا روی نیاوردهاند).
وَاعْلَمُوا أنَّه شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ یَومَ القیامَهِ شُفِّعُ فیه، وَ مَنْ محَلَ بِهِ الْقُرآنُ یَوْمَ القیامَهِ صُدِّقَ عَلَیه، فإنَّه یُنادی مُنادٍ یَوْمَ القیامَهِ: «ألا إنَّ کُلُّ حارِثٍ مُبْتَلیً فی حَرْثِهِِ وَ عاقِبَهِ عَمَلِه غَیْرَ حَرَثَهِ الْقُرآنِ».
(و آگاه باشید که او شفاعتگری است مورد قبول و گویندهای است مورد تصدیق، و بیشک هر که را قرآن در روز قیامت شفاعت کند بیدرنگ پذیرفته خواهد شد و از هر که قرآن شکایتی نماید بلافاصله تأیید خواهد گشت چرا که فریادگری در روز قیامت ندا میکند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن»).
«فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أتْباعِهِ وَ استَدِلُّوهُ عَلی رَبِّکُم وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلی أنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْه آرائکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فیهِ أهْواءَکُم».[10]
(پس از کشتکاران و پیروان قرآن باشید و از آن بسوی پروردگارتان رهنمایی طلب کنید و از آن بر جانتان خیرخواهی جویید و در برابرآن نظراتتان را متّهم نمایید و در حوزه قرآن امیالتان را خیانتکار تلقی کنید).
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خطبهای جامع، حقیقت دنیا و جایگاه قرآن و شأن و مقامش را بیان میکند:
«أیُّها الناسُ إنَّکُم فی دارِ هُدْنَهٍ وَ أنْتُم عَلی ظَهْر سَفرٍ وَ الْسَّیْرُ بِکُم سَریعٌ وَ قَدْ رَأیْتُم اللَّیْلَ وَ الْنَهارَ و الْشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یُبْلیانِ کُلَّ جَدیدٍ و یُقَّرِبانِ کُلَّ بَعیدٍ و یَأتیانِ بِکُلِّ مَوْعُودٍ فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعْدِ الْمَجاز.
قالَ: فَقامَ مِقْدادُ بْنُ الْأسْوَدَ فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ، وَ ما دارُ الْهُدْنَه؟
فَقالَ: دارُ بَلاغٍ وَ انقِطاعٍ، فَإِذَا التَبَسَتَ عَلَیْکُمْ الْفِتَنُ کَقِطَعِ الْلَّیَلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ و ما حِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أمامَهُ قادهُ إِلَی الْجَنَّهِ وَمن جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ إِلَی الْنارِ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ، وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُکْمٌ وَ باطِنِهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنهُ عمیقٌ، لَه نجومٌ وَ عَلی نجومِهِ نجومٌ، لا تُحْصی عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلی غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الْهُدی وَ مَنارُ الْحِکْمَهِ وَ دَلیلٌ علی الْمَعْرِفَهِ لِمَنْ عَرَفَ الْصِّفَهَ فَلْیُجْلِ جالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الْصِّفَهَ نَظَرهُ، یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإنَّ الْتّفکُرَ حَیاهُ قَلْبِ الْبَصیرِ، کَما یَمْشِی الْمُسْتَنیرُ فی الْظُلُماتِ بِالْنُورِ، فَعَلَیْکُم بِحُسْنِ الْتَّخَلُّصِ وَ قِلَّهِ الْتَّرَبُّصِ».[11]
(ای مردم شما در خانه ی صلح و آرامش بسر میبرید در حالیکه بر پشت مرکب سفر قرار گرفتهاید و حرکت دادن شما با سرعت انجام میپذیرد و بیشک شب و روز و خورشید و ماه را دیدهاید که هر تازهای را کهنه و هر دوری را نزدیک و هر موعودی را محقق میگردانند؛ پس وسایل سفر را جهتِ دوری مسیر گذر مهیّا سازید.
پس مقداد بن أسود برخاست و گفت: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خانه صلح و آرامش (دارهدنه) چیست؟
فرمودند: خانه ی کسب توشه برای رسیدن به مقصد و منقطع شدن از دنیاست.
پس هرگاه فتنهها همچون پارههای شبِ ظلمت افزا شما را فراگرفت و به شبهه انداخت پس بر شما باد مصاحبت با قرآن، چرا که آن شفاعتگری مورد پذیرش و شکایت کنندهای مورد تصدیق میباشد؛ و هر که او را در پیش رویش قرار دهد، او را به سوی بهشت خواهد کشانید و هر که او را در پشت خود قرار دهد او را به سوی آتش به پیش خواهد راند.
و قرآن یگانه راهنماست که بر بهترین راه راهنمایی میکند و او کتابی است که در آن تفصیل و توضیح و برگرداندن به حاصل کلام موجود است.
و او یگانه سخن قاطع و جدی است که با شوخی همراه نیست.
و او را ظهر و بطنی است، پس ظاهرش حکم و باطنش علم میباشد، ظاهرش بسیار جذّاب و دلربا و باطنش ناپیداست، او را نهایتها و ریشههایی است و برنهایتهایش، نهایتهایی است که شگفتیهای آن به شمارش در نمیآید و عجایب نامأنوسش کهنه نمیگردد، در آن چراغهای هدایت و منار حکمت قرار دارد، و (قرآن) راهنمایی بر شناخت حقیقت است برای آنکه صفت قرآن را بشناسد پس باید هر محققی دیدهاش را به گردش در آورد و نگاه دقیقش را به نهایت صفت قرآن رساند که در نتیجه از هلاکت نجات و از گرفتاری رهایی مییابد، چرا که تفکر در قرآن موجب حیاتِ دلِ فرد بیناست همان گونه که شخص در تاریکیها با استمدادِ از نور گام بر میدارد. پس بر شما باد التزام به زیبا رها شدن و کمیِ انتظار کشیدن و معطل شدن).
قرآن را حقیقتی است ماوراء الفاظ آن که در قیامت، در زیباترین صورت، جلوهگر میشود و از نظر زیبایی و عظمت بر همه مسلمین و شهدا و أنبیا و فرشتگان مقرّب، پیشی جسته در صفّ مقدّمِ مقامِ قرب الهی قرار میگیرد و به شفاعت از اهل قرآن میپردازد و هر مؤمنی را به اندازه انس و عملِ به قرآن به درجهای از درجات بهشت هدایت میکند.[12]
———————————————-
[1] . بحار، ج 92، ص 19.
[2] . بحار الانوار، ط بیروت، ج 89، ص 107 و ج 90، ص 9.
[3] . نهج البلاغه، خ 147.
[4] . مفاتیح، دعای شب مبعث.
[5] . ر.ک: بخش الگوها، فصل 4.
[6] . إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَغْبَهً فتِلکَ عِبادَهُ التُّجارِ، و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَهْبَهً فتِلکَ عِبادَهُ الْعَبیدِ و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ شُکراً فتِلکَ عِبادَهُ الأحرارِ (نهج،ح 237)، در روایتی بجای «شُکراً»، «حُبّاً» آمده است (میزان الحکمه، ج 6، ص 17).
[7] . کنز العمال، ح 2472.
[8] . کنز العمال، ح 2257.
[9] . (بحار، ج 92، ص 19- بدون مِن ـ) (کنز العمال، خ 2356، ان هذا القرآن…)
[10] . نهج البلاغه، خ 176.
[11] . اصول کافی، ج 2، ص598، ح 2.
[12] . اصول کافی، ج 2، کتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.
ولی الله نقی پورفر- تدبر در قرآن