آثار کرامت

آثار کرامت

 

کسب صفات متعال،ی طبیعتا نیازمند تحمل برخی سختی ها است و هر چه قدر آن خصلت ارزشمندتر و با اهمیت تر باشد رسیدن به آن سخت تر و دارای مشکلات زیادتری خواهد بود. اما توجه به آثار و منافع آن و مقایسه آن آثار با زحمت هایی که لازم است برای رسیدن به آن تحمل گردد، انسان را در پیمودن راهی که منتهی به آن صفت است راسخ تر کرده و در وجودش انگیزه بیشتری برای رسیدن و کسب آن ایجاد می نماید.

از این رو در این نوشتار به آثار و منافعی که می توانند دست یابی به کرامت را در پی خود داشته باشد اشاره می شود.

مقدمه

هر صفتی که انسان از آن برخوردار است دارای آثاری است. اگر خوب باشد آثار خوب و اگر آن صفت بد باشد آثاری که از آن دیده می شود بد خواهد بود. توجه به این آثار، خود یکی از عوامل مهمی است که موجب می شود انسان در کسب و یا عدم کسب آن صفت اقدام نماید. به همین خاطر در این نوشتار به آثار صفت متعالی کرامت اشاره می شود. این آثار با توجه به ابعاد وجودی انسان، می تواند به بخش هایی تقسیم شود.

الف: آثار فردی

ب : آثار اجتماعی

آثار فردی کرامت

از آنجا که کرامت مورد نظر قرآن، تاثیر مستقیمی بر رفتارهای فردی دارد، فلذا در این بخش به این مسئله می پردازیم تا به صورتی ملموس تاثیر تخلّق به کرامت الهی را بر زندگی افراد مشاهده نماییم.

1 – اطاعت از خدا

کسی که خود را شناخت و از ارزش های وجودی خود آگاه شد و حرکت زندگی خود را براساس آن ها پایه ریزی کرد، قطعا از کسی که او را خلق کرده و تمام امور او را بر عهده گرفته است بی چون و چرا اطاعت می کند. فقط منتظر این است که ببیند چه عمل و رفتاری مورد رضایت اوست تا آن را انجام دهد.

خدا در مورد فرشته ها می فرماید: وَقالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ. لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ[1]. آنها گفتند: «خداوند رحمان، فرزندى براى خود انتخاب کرده است»! او منزه است (از این عیب و نقص) آنها [فرشتگان ] بندگان گرامی داشته شده اویند. هرگز در سخن بر او پیشى نمى گیرند و (پیوسته) به فرمان او عمل مى کنند.» [2]

در این آیۀ شریفۀ، خدا در مقابل گفتار مشرکین و بت پرست ها که ملائکه را می پرستیدند و آنها را فرزندان خدا می دانستند، می فرماید: آنها فقط بندگانی هستند که مورد اکرام الهی قرار گرفته اند. و خود آیه در ادامه به نحوه اکرام آنها اشاره کرده و می فرماید: «آنها با این اکرام اینگونه شده اند که اصلا غیر خدا را نمی پرستند و فقط منتظر فرامین الهی هستند و در هیچ رفتار و گفتاری به میل و خواست خود عمل نکرده و تنها به اراده الهی چشم دوخته اند.»

هر چند تمام موجودات دارای شعور، خدا را عبادت می کنند و از این نظر هیچ برتری بر ملائکه ندارند، ولی آنچه در این آیۀ به عنوان برتری معرفی شده، این است که این عبادت، عطیّه ای از جانب خداست؛ یعنی به خاطر قابلیتی که در وجودشان است و آنها را شایسته نموده، مشمول این رحمت و عطیّه خاص قرار گرفته اند.

و این قاعده ای کلی است که اکرام الهی شامل بندگانی می شود که آنها خود را از نظر قابلیت آماده نموده باشند. [3] و این اطاعت تنها به این نیست که آنها همواره مشغول سجده و رکوع باشند، بلکه تمام اعمال و افکار و رفتار خود را با عطف به اراده الهی نظم می بخشند و شکوفائی حقیقی انسان نیز در چنین عبودیتی میسّر می شود.

هر که دنبال عطایای ویژه الهی است با توکل به خدا در خود قابلیت آن را ایجاد نماید.

نکات آیه

برخی از بنده ها از اکرام الهی برخوردار می شوند و برخی نه!
فرشته ها بنده خدا و بنده مورد اکرام قرار گرفته او هستند.
نشانه اکرام الهی این است که بنده گوش به فرمان باشد. نه از دستور پیشی بگیرد و نه پاپس گذارد.

2 – آرامش

«… من اگر از مرگ می ترسم به خاطر این است که مرگ را آخرین نقطه حیات می بینم نه دریچه ای به سوی ابدیت. من اگر در زندگی تکیه گاهی ندارم، به خاطر آن است که تکیه گاه من منحصر به افراد بشری همانند خود من است. اگر در زندگی احساس پوچی و بی هدفی می کنم و همه چیز را تکرار مکرر می بینم همه به خاطر این ست که جز به این زندگی مادی نمی اندیشم و به غیر آن ایمان ندارم. و هر چه نگاه می کنم این زندگی مادی صرف را نیز چیزی توخالی و سراب می بینم. آرامش روحی ما پیش از آنکه به ظواهر جسمی ما ارتباط داشته باشد ، به طرز تفکر و چگونگی ایدئولوژی و برداشت ما از جهانی که در آن زندگی می کنیم در ارتباط است.» [4]

انسانی که کرامت و جایگاه خود را یافته و فهمیده که: « از کجا آمده ام، آمدنم بهره چه بود، به کجا می روم آخر ننمایی وطنم» چنین انسانی با آگاهی زندگی می کند و با آگاهی می میرد. چنین انسانی در طول این مسیر، همواره آرام و با طمئنینه است. دیگر اضطرابی در زندگی سراغ او نرفته و حتی در بین دشمنان نیز آرام خواهد بود. چنانکه امام خمینی ره خود نقل می کند «زمانی که ماموران ساواکی ها مرا گرفتند آنها می ترسیدند ولی من در آرامش بودم».

قرآن نیز در سوره فجر دوگونه انسان را معرفی می کند و می فرماید:

فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَاابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ، وَأَمَّا إِذا مَاابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ، یاأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ، ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً، فَادْخُلی فی عِبادی، وَادْخُلی جَنَّتی؛ امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى کند و نعمت مى بخشد (مغرور مى شود و) مى گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!» و امّا هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ مى گیرد (مأیوس مى شود و) مى گوید: «پروردگارم مرا خوارکرده است!» تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآى، و در بهشتم وارد شو!

انسانی که توجهی به نظام آفرینش نداشته و از امتحان های زندگی و اینکه انسان در طول زندگی و در همه حال در امتحان الهی قرار دارد، غافل است. اگر خدا اکرامی به او کرده و نعمتی ببخشد ، مغرور و سرمست گشته و فکر می کند نزد خدا ارزشی خاص دارد که به این نعمت اکرام شده است در نتیجه هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد و به همین خاطر طغیان و سرکشی می کند. و اگر مورد انعام الهی قرار نگیرد و در زندگی به سختی بیفتد، نتیجه می گیرد که خدا او را اکرام نکرده است و به او ظلم می کند و در نتیجه به جزع و کفر رو می آورد. اینچنین شخصی همواره در دو حال افراط و تفریط بوده و هیچ گاه آرامش ندارد. یا از فرح به طغیان و غفلت رو می آورد و یا از فرط ناراحتی رو به افراط آورده و جزع و فزع کرده کفر می ورزد. غافل از اینکه همه اینها سنتی از سنت های الهی یعنی امتحان او است. آن هم نه به خاطر اینکه خود بداند، که او منزه از این نقائص است. بلکه به خاطر اینکه انسان با قرار گرفتن در معرض این قوانین خود را بسازد. نه در ناز و نعمت مغرور شود و نه در تنگی فزع داشته باشد. بلکه با آرامشی که از ایمان سرچشمه می گیرد و کرامت حقیقی انسانی قرآن آن را اقتضاء می کند، زندگی کرده و به دیگران نیز انتقال دهد.

در طرف مقابل، انسانی مطرح می شود که با اطمینانی سرچشمه گرفته از ایمان درونی زندگی می کند، نه مغرور از نعمت می شود و نه از سختی ها هراسیده و فزع کرده و کفر می گوید. کسی است که از خدای خود در کمال رضایت قرار داشته و خدا نیز از او راضی است. و انسانی که قرآن در صدد ساختن آن است اینچنین انسانی است. [5]

پیام

نه اکرام الهی انسان را مغرور نماید و نه امتحان خدا او را ناامید و بی تاب گرداند چون هر دو بر اساس نظام امتحان عطاء می شوند.

نکات

خدا، انسان را به صورت های گوناگونی امتحان می کند.
هم اکرام و افزایش روزی الهی امتحان است و هم تنگ گرفتن روزی امتحان است.
یکی از نشانه های اکرام و بزرگ داشت الهی افزایش روزی است.
البته این اکرام زمانی لباس حقیقت به خود می پوشد که همراه با شکر بنده باشد.
در واقع خدا با این افزایش زمینه را برای شکر بنده فراهم می نماید تا با این شکر به خدا نزدیک تر شود و درست به همین خاطر این افزایش نعمت را اکرام می نامد.
انسان هایی هستند که در همه حال از خدای خود راضی هستند. چه روزی بدهد و چه ندهد، در همه حال شاکر خدا هستند.[6]

3 – دوری از بی فائده کاری

انسانی که خود را به صفت کرامت آراسته ساخت، چنین شخصی نه تنها از گناه خود را دور نگه می دارد، بلکه از کارهای سبک و بازی های دنیائی نیز خود را دور نگه می دارد.

وَالَّذینَ لایَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما.[7] و کسانى اند که در مجالس باطل شرکت نکرده و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى گذرند.

این آیه در ضمن آیاتی است که در آنها صفات بندگان الهی یاد می شود. یکی از صفات و خصوصیات بندگان خدا این است که در مجالس باطل مثل مجالس غناء و مجالسی که در آن گناه باشد شرکت نمی کنند. و هنگام عبور اگر به انسانهای بیهوده کار رسیدند با بزرگواری از کنار آنها عبور کرده و به این وسیله دامان خود را از بیهوده کاری می رهانند. یعنی آنکه خود را بنده خدا می خواهد کار بی فائده و بی غرض انجام نمی دهد. و نه تنها خود انجام نمی دهد بلکه اگر به افرادی هم که مبتلاء هستند گذرش بی افتد طوری از آنها عبور می کند که دامنش به بی فائدگی آنها آلوده نشود .[8]

در جاهایی که حقّ و ارزشی در آن نیست و یا ارزشی از ارزشهای الهی در آن لکّه دار شده و به تمسخر گرفته می شود، اینان در آن حاضر نمی شوند و حاضر نیستند دامن پاک و روح صاف خود را با اینگونه ناپاکی ها بی آلایند. بندگان کریم الهی آنقدر خود را و آنچه به آن اعتقاد دارند را با ارزش یافته اند که حاضر نیستند به هیچ قیمتی از آن کاسته شود. از اینرو هرگاه اگر عبورشان از مجلسی افتاد که در آن جز کارها و یا حرف ها و یا رفتارهای بی فائده چیزی دیگر نبود ، آن مجلس را کریمانه و بزرگوارانه ترک می کنند . و به خود اجازه نمی دهند تا همانند آنها مشغول بیهوده گی باشند.[9]

پیام

نه تنها نباید سراغ باطل رفت بلکه اگر باطل و کارهای بیهوده هم سراغ انسان آمد باید کریمانه از آن عبور نمود .

چنانکه گذشت انسان کریم در گذر بر انسانهایی که بیهوده گو و بیهوده کار هستند دامن از بیهوده برچیده و خود را از آن دور می سازد، ولی از این بالاتر وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلام.[10]

اگر انسان لئیم پیش دستی کرده و حرف پست به این بنده کریم الهی بزند و رعایت ادب را ننماید، اینان نه تنها جواب آن بدی را نمی دهند بلکه با گفتن «سلام» از این صحنه کم ارزش عبوری کریمانه می کنند. [11]

این همه مقداری از آثار ارزشمند کرامت الهی است که از انسان متصف به آن سرچشمه گرفته و وجود خود را آراسته از زیورهای بهشتی و عطر آگین از عطرهای بهشتی می نماید.

آثار اجتماعی کرامت

1 – انفاق

چنانکه از آیه: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَاابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَن»[12] در مطالب قبل استفاده شد یکی از نشانه های اکرام الهی، رزقی است که برای شکر به انسان عطاء می نماید. وقتی رزق دادن از اکرام الهی نشئت بگیرد طبیعتا انفاق انسان نیز جز از کرامت او نشات نخواهد گرفت.

بنابراین یکی از آثار کرامت انسانف توجه به انسان های محتاج و ندار در جامعه خواهد بود. جامعه ای که در آن انسان ها خود را به صفت کرامت آراسته می کنند فقیر و ندار منفور جامعه نبوده بلکه محترم بوده و دیگران خود را در قبال آنها وظیفه مند می بینند. اگر داشتند حاجاتشان را بر آورده می سازند و اگر نداشتند، آنها را با رویی خوش و کریمانه بدرقه می کنند. البته این طرز برخورد از تربیت اسلامی و قرآنی ناشی می شود که انسانها را کریم بار می آورد. و این در آیات قرآن به روشنی دیده می شود.

می فرماید: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّاتُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْشَیْ ءٍفَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیم [13] .«هرگز به خیر و خوبى نمى رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید».

با این بیان علاوه بر ترغیب به اصل انفاق ، از اینکه انفاق کردن کار لازمی است گذشته و به بالاتر از آن یعنی انفاق از بهترین ها و از آنچه که دوست داریم، تشویق می کند. که اگر اینگونه نباشد به «بِرّ» (دست و دل باز بودن در کارهای خیر) نخواهند رسید. و از اینجا روشن می شود هدف این آیه، علاوه بر تشویق به انفاق، رساندن انفاق کننده ها به بالاترین درجه یعنی دست و دل بازی در این امر است تا با این اوصافی که پیدا می کنند هم خود صعود کنند و هم از دست کسانی که محتاج هستند به راحتی بگیرند. [14]

و در آخر آیه نیز با تذکّر این معنا که خدا شاهد این اعمال خیر شما هست، آنها را در این امر بیشتر تشویق و ترغیب می کند.

در جای دیگری می فرماید : مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَت سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم [15] .« مثل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند مثل دانه اى است که هفت سنبل و در هر سنبل صد دانه مى آورد.»

پیام

در راه خدا آنچه می دهیم هدر نمی رود.

نکات

در راه خدا بودن یکی از شرایط ارزشی انفاق است.
در راه خدا بودن شرط لازم تاثیرگذاری انفاق است.
انفاق در راه خدا نه تنها از بین نمی رود بلکه نمو هم کرده و آنچه داده می شود را چندین برابر نیز می نماید.

در آیه ای دیگر به آنچه لازم است از آن انفاق صورت گیرد اشاره می کند و می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ماکَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لاتَیَمَّمُوا الْخَبیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْتُغْمِضُوا فیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ [16] ؛«اى کسانى که ایمان آورده اید از آنچه بدست آورده اید و از آنچه ما از زمین برایتان بیرون کرده ایم پاکیزه اش را انفاق کنید و پست آن را که خودتان نمى گیرید، مگر از آن چشم بپوشید، براى انفاق انتخاب مکنید.»

پیام

انفاق کریمانه آن است که از آنچه پسندیده است انفاق شود.

نکات

ایمان، مشوق خوبی برای انفاق است.
انسان های مومن، انفاق می نمایند.
آنچه انفاق می شود باید طیب و پاک باشد.

2 – گسترش روابط اجتماعی

وقتی انسان کریم در فکر دیگران باشد به طور طبیعی به این سمت کشیده می شود که با آنها ارتباط داشته باشد.

یکی از آیاتی که ترغیب به گسترش روابط در جامعه اسلامی می کند این آیه است که می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » [17] ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید!

در این آیۀ شریفۀ مومنین را از آن جهت که دارای صفت ایمان و اعتقاد هستند ، امر نموده به شکیبائی و استقامت در برابر مشکلات و در انجام تکالیف و ایستادگی در برابر گناهان و … . و صبری که ابتداء به آن امر می کند ، صبر فردی است و پس از آن ، دستور پایداری جمعی و اجتماعی را می دهد . اینگونه که گروهی از مومنین با دیدن تحمّل دیگران ، و با دلگرمی از تحمّل آنها ، خود را پایدارتر و مقاومتر نموده و اجتماعی شکیبا در برابر مشکلات را به وجود بی آورند . و در واقع از آنها می خواهد نیروی مقاومتی را که در تک تک افراد وجود دارد به هم پیوند دهند تا در مقابل شدائد مقاوت بیشتری داشته باشند . سپس دستور دیگری در رابطه با ایجاد این روابط به تمام مومنین می دهد تا اجتماع خود را آماده اینگونه پایداری های جمعی بکنند تا در سایه آن سعادت دنیا و آخرت را به دست بی آورند . [18]

پیام

صبر و گسترش آن و رابطه با دیگران از آثار ایمان است که خود از آثار یافتن کرامت انسانی است. چنانکه در مورد «سلام» دادن و جواب آن که یکی از راه های گسترش روابط اجتماعی براساس محبّت است،  تاکید نموده و تارک آن را تهدید به عذاب جهنّم می کند. و الا اگر با این نگاه به آیه توجه نشود باید تعجب کرد که به خاطر یک سلام ندادن چرا وعده عذاب داده می شود؟! در حالی که نگاه اجتماعی و عمومی و تاثیر آن در آن اجتماع عظیم وعده عذاب را قابل قبول می نماید.

می فرماید: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ حَسیباً» [19] ؛ و چون به شما تحیّت و درودى گفته شد شما تحیّتى نیکوتر از آن یا همانند آن را بگویید، که بى تردید خداوند حسابرس همه چیز است. و با این جمله که خدا حساب همه چیز را دارد هم تهدیدی نسبت به آنان که توجهی به این حکم ندارند می نماید و هم تشویقی نسبت به کسانی که این حکم را ارج می نهند دارد. و در ادامه می فرماید: «… لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فیه …» [20] ، و این جمله حاکی از تهدید به کسانی است که این حکم را عمل نمی کنند. [21]

پیام

جواب ابراز محبّت را به بهترین وجه بدهیم.

نکات

سلام، اهمیت زیادی در مناسبات اجتماعی دارد.
جواب سلام را بهتر از سلام دهنده بدهیم.
عدم توجه به مناسبات اجتماعی از جمله جواب سلام عذاب الهی را در پی دارد.
همدلی بر اساس یاد خدا (سلام) اهمیت زیادی دارد.

3 – عفو و گذشت در جامعه

در صدر اسلام برخی از مسمان ها که توانائی پرداخت هزینه زندگی خود را نداشتند، به وسیله توانگرها اداره می شدند. ولی از برخی از این مستمندان کارهای ناشایستی دیده شد که اثرات اجتماعی بدی نیز در جامعه مسلمان ها گذاشت. به همین جهت آن مسلمان های توانگری که عهده دار هزینه آنها بودند به خاطر این گناهشان خواستند هزینه آنها را قطع نمایند. ولی آیه ای نازل شد و جلوی این امر را گرفت.

می فرماید: «وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَهِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبى وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» [22] ؛ و صاحبان برترى مالى و وسعت معاش از شما، از اینکه به خویشاوندان و فقیران و مهاجران در راه خدا بخشش نمایند، کوتاهى نکنند و بر ترک آن سوگند نخورند و باید (از بدزبانى و بد خلقى آنان) عفو کنند و درگذرند، آیا دوست ندارید که خدا شما را ببخشاید؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. [23]

و با این جمله که آیا شما دوست ندارید تا خدا از گناه شما در گذرد؟ که قطعا همه دوست دارند. می خواهد بفهماند گذشت از عیوب و گناهان همدیگر یکی از شرایط عفو و گذشت الهی از گناهان ما است. و این در واقع ترغیب و تشویق به گسترش فرهنگ گذشت در جامعه است.

چنانکه در مورد زن و شوهری که قبل از نزدیکی، از هم طلاق می گیرند (که در این صورت تنها نصف مهریه بر عهده مرد خواهد بود) دستور به عفو و گذشت می دهد. در جایی که بغض ها و کینه ها می تواند شعله ور گردد و در حال طبیعی جای هیچ گذشتی نیست دستور به عفو و گذشت می دهد.

می فرماید: وَ إِنْطَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْتَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَریضَهً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْیَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاحِ وَ أَنْتَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ لاتَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر[24]؛ و اگر آنان را پیش از آنکه نزدیکى کنید طلاق دادید در حالى که مهرى معین کرده اید پس نصف آنچه تعیین کرده اید (بر عهده شماست) مگر آنکه (آن را) خود آنها گذشت کنند یا آن کس که عقد ازدواج به دست اوست (ولىّ یا وکیل مطلق) گذشت کند. و گذشت شما (که همه مهر را بدهید) به تقوى نزدیکتر است، و احسان و فزون بخشى را در میان خودتان فراموش نکنید، که خداوند به آنچه مى کنید بیناست.» [25]

نکات

اداء حقوق را همیشه باید مدّ نظر قرار داد.
وظیفه ما اداء حقّ دیگران است ولی ذی حقّ نیز می تواند از این حقّ خود بگذرد.
تشویق به عفو و گذشت با این جمله که کار نزدیک به تقوی است نشان این است که این عفو و گذشت همراه نیت خدائی سزاوار است.

کرامت همانند بسیاری از صفات متعالی دارای آثار و نتائجی است که توجه به این آثار می تواند مشوق خوبی برای تلاش برای رسیدن به آن صفت باشد .

تشویق و کمک فرزندان برای عمل به آثار کرامتی که ذکر شد می تواند عامل با ارزشی برای دستیابی کودک به این صفت باشد.
عادت دادن کودک به عفو و گذشت، روح فرزند را  بزرگ می نماید.
توجه به خدا در کارها و صرف توجه دادن فرزندان در این زمینه که با فطرت خداجوی آنها مطابقت کامل دارد می تواند دل آنها را در آینده آگاهانه تر با خدا آشنا نماید.
گسترش این آثار در جامعه و توجه به فیلم ها و برنامه های اجتماعی می تواند در گسترش و تعمیق این صفت در اجتماع موثر واقع شود.

[1] – انبیاء / 26 و 27 .

[2] -مکارم شیرازى ناصر، ترجمه قرآن(مکارم)، دار القرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامى) – قم، چاپ دوم، 1373 ش.

[3] – اقتباس از : طباطبایى سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 14 ، ص 275 . ( آیات 15 الی 29 از سورۀ فجر . )

[4] – امامی ، محمّد جعفر ، نگرانی ها و ناامیدیها ، ص 7 الی 22 . ( اقتباس از مقدمه آیۀ الله مکارم شیرازی بر کتاب )

[5] – اقتباس از : طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 20 ، ص 282 الی 286 .

[6]- طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 20 ، ص 282 الی 286.

[7]- فرقان / 72 .

[8]- طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج15 ، ص 243 و 244 .

[9]- طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 15 ، ص 244 .

[10]- فرقان / 63 .

[11] – اقتباس از : طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 15 ، ص 244 . ( آیات 63 و 72 از سورۀ فرقان )

[12]- فجر / 15 .

[13] – آل عمران / 92 .

[14] – اقتباس از : طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 3 ، 344 و 345 .

[15] – بقرۀ / 261 .

[16] – بقرۀ / 267 .

[17] – آل عمران / 200 .

[18] – اقتباس : طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 4 ، ص 91 و 92 .

[19] – النساء / 86 .

[20] – النساء / 87 .

[21] – طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 5 ، ص 30 .

[22] – النور / 22 .

[23] – مشکینى على، ترجمه قرآن(مشکینى)، الهادى – قم، چاپ دوم، 1381 ش.

[24]- بقره / 237 .

[25] – مشکینى على، ترجمه قرآن(مشکینى)، الهادى – قم، چاپ دوم، 1381 ش.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید