زن در اسلام (5)

زن در اسلام (5)

(7)داستان اسماء دختر یزید انصاری:
برای آشکار ساختن تفاوت میان جهاد زن و جهاد مرد، و اینکه جهاد این دو کامل کننده یکدیگر است، داستان اسماء دختر یزید انصاری را ذکر می کنیم که رهبر گروه یاز زنان بود که نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمدند. خلاصه داستان این است که اسماء به نزد پیامبر صلی الله علیه و اله که در بین یارانش بود، آمد و گفت:پدر و مادرم فدایت باد، ای رسول خدا!من پیشوای زنانی هستم که به خدمت تو آمده اند. خداوند -عزّ و جلّ-تو را برای همه مردان و زنان مبعوث کرد و ما به تو و خدایت ایمان آوردیم. ما گروهی از زنان پوشیده و در پرده هستیم که در خانه های شما مردان نشسته و شهواتتان برآورده و فرزندانتان را حمل می کنیم. حال آنکه شما مردان به واسطه نمازهای جمعه و جماعت و عیادت بیماران و حاضر شدن بر سر جنازه و حج، و برتر از آن، جهاد در راه خداوند عزّ و جلّ-بر ما برتری داده شده اید؛ و هر گاه یکی از شما به قصد حج یا عمره یا جهاد(از خانه)خارج می شود، ما از اموالتان محافظت می کنیم، لباسهایتان را می دوزیم[می بافیم]و فرزندانتان را تربیت می کنیم. پس آیا در این اجر و خیر با شما شریک هستیم؟پیامبر صلی الله علیه و اله تمام رخ به اصحاب خود رو کرد و فرمود:«آیا تا کنون سؤالی بهتر از سؤال این زن درباره دینش شنیده بودید؟»گفتند: ای رسول خدا !کدام زن می تواند به چنین اجری نایل شود؟پیامبر صلی الله علیه و اله رو به زن کرده و فرمودند:«ای زن!توجّه کن و زنان پشت سرت را نیز آگاه نما که خوب همسرداری زن برای شوهرش و طلب رضایت او و پیروی از فرمانش، معادل تمام این کارها (و فضیلت های مردان)است.(1)
(8)علایم نقصان زن:
اکنون بازمی گردیم به مناقشه جسورانه ای که با روزنامه نگاران ایرانی در تهران داشتیم. برخی زنان، امام علی علیه السلام را به جفا و تبعیض در مورد زن متهّم می کنند؛ چرا که برآنها نشان نقص نهاده است. امّا من می گویم کلام امام علیه السلام مقتضای حال بوده و مقصود ایشان پایین بردن ارزش زن در مقابل مرد نبوده است. هر چیزی که انسان دارا نباشد، نقصی در وجود اوست. اگر زن در برخی امور ناقص است، مرد نیز در مواردی دیگر دچار نقصان است؛ جز اینکه برتری نهایی از آن مرد می باشد؛ چرا که خداوند متعال فرموده است:
«مردان، کارگزاران و سرپرستان زنانند، به سبب آنکه خداوند برخی از ایشان را بر برخی (زنان)برتری داده است.»(2)
به همین خاطر خداوند سرپرستی خانواده را به دست مرد سپرده است. امام علی علیه السلام نقص زن را در سه زمینه برشمرده است که عبارتند از:«نقص عقل ها، نقص بهره ها و نقص پاکی. »امام علی علیه السلام در ضمن خطبه ای که بعد از فراغت از پیکار با عایشه در جنگ جمل ایراد نمودند، در بیان نقص زنان فرمودند:«ای مردم! زنان از لحاظ ایمان و سهم و خرد، کم بهره اند. نقص ایمانشان به سبب آن است که در روزهای حیضشان از نماز و روزه باز می مانند. دلیل کم خردی شان آن است که شهادت دو زن(در قضاوت)معادل شهادت یک مرد است. و امّا نقصان سهمشان این است که ارث آنها نیمی از ارث مردان می باشد. پس، از زنان بد بپرهیزید و از بهترینشان هم برحذر باشید. در کار خیر از آنها اطاعت نکنید تا به کار ناپسند طمع نکنند.»
در زیر، ویژگیهای نقصی که گذشت و عوامل ان را شرح خواهیم داد:
1ـ نقص پاکی:امام علیه السلام از نقص در طهارت به نقص در ایمان تعبیر کرده و چنین می فرمایند که :«زنان، ناقص الایمانند».این بدان جهت است که عبادت -که لب و مغز ایمان است-بدون طهارت، استوار نمی گردد و در حالی که مرد در هر زمانی می تواند به عبادت بپردازد، می بینیم که زن در روزهای حیض از نماز و روزه باز می ماند؛ که در واقع قریب به ربع زندگی او را همین روزها تشکیل می دهد. دلیل این امر آن است که زن در اثناء حیض از تغییرات و تحوّلات جسمی و روحی ای رنج می برد که او را از پرداختن به عبادات ناتوان می سازد. خداوند متعال می فرماید:«از تو درباره حیض می پرسند. بگو آن اذیّتی (برای زنان)است».در مورد جنب شدن زوجین نیز چنین است. جنابت، حیض و نفاس با ظلمت و تاریکی ای همراه است که نفس را می پوشاند و جز با زوال خود اینها از بین نمی رود. این در حالتی است که حیض به خاطر وظیفه مقدّس زن در امر بارداری، به دنیا آوردن و شیر دادن فرزند است. این مطلب نقصی برای زن نیست. بلکه کرامتی است که بدان عزّت می یابند؛ چرا که زن به این شکل به دنیا آورنده نسلها و سازنده قهرمانهاست.
2ـ نقص در بهره و سهم:مراد، بهره و سهم زن در ارث است. سهم زنان نصف سهم مردان است و این در کلام خداوند متعال آمده است که :«برای مرد، سهمی معادل سهم دو زن است».این به عقیده من اکرام فراوان زن را در بر دارد. هنگامی که اسلام هیچ گونه هزینه ای را برای هیچ کس از زن مطالبه نمی کند، می بینیم که نیمی از سهمی را که به مرد می دهد، به زن عطا می کند؛ حال آنکه تأمین مخارج خانواده و پدر و مادر و حتّی
برادران را-اگر نیازمند باشند-از مرد مطالبه می نماید. بنابراین، فرق نهادن در سهم الارث از جمله مستلزمات تفاوت در وظیفه و تکلیف زن و مرد است و اگر خداوند معادل سهم مرد را به زن عطا می کرد، قطعاً چنین کاری ظلم و ستم بود.
این نقص نیز ادعای پایین رتبه بودن زن نیست. بلکه فقط تحقّق عدالت و انصاف و ایجاد برابری میان حقّ و تکلیف است.
3ـ نقص عقل ها:ما گوشه ای از این نقص را به هنگام بیان تفاوت میان زن و مرد از حیث تقسیم عقل و عاطفه به جهت آنکه هر یک نقش خود را به نحو احسن انجام دهند، شرح دادیم. این نقص در جایی دیگر از نهج البلاغه نیز بر زبان امام علیه السلام جاری شده و آن به هنگام سفارش وی به لشکریانش پیش از برخورد با دشمن در صفّین بود که آنها را به عدم تعرّض و آزار و اذیّت زنان سفارش نمود، حتّی اگر الفاظ زشت و توهین آمیز بر زبان آورند. ایشان علیه السلام می فرمایند:«و زنان را با آزار و اذیت برمینگیزید، هر چند به آبرویتان اهانت کنند و فرمانروایانتان را دشنام دهند. زیرا آنها از لحاظ قدرت و روحیّه و عقل ضعیفند.»
از ویژگیهای زنان این است که به هنگام خشم، همه گونه سخن بر زبان جاری می سازند، بدون اینکه قادر به کنترل خود و عاطفه شان باشند. به همین جهت در گذشته اگر زنی در مقابل سلطان یا فرماندهی سخن می گفت، همچون مردان با او محاسبه نمی شد؛ بلکه می گفتند او یک زن است و زن بنا به عاطفه اش سخن می گوید. بدین سبب است که شارع مقدّس شهادت دو زن را معادل شهادت یک مرد محسوب می دارد. زیرا زن به دلیل انگیزه عاطفه ای که براو غالب است، ممکن است مضمون شهادت را تحریف کند و آن را از حقیقتش خارج سازد. کثرت فراموشی و کم توجّهی از نظر عقلی نیز مزید برعلّت است.
این مطلب، بهره مندی برخی زنان را از عقلهای پخته، که گاه به برتری عقلی بر مردان می انجامد، نفی نمی کند. از نزدیک ترین مثالها در این باره، آن زن «مخزومی»است که با عمر بن خطاب درباره مهریه زنان مناقشه کرد و او را با دلیل و برهان خاموش نمود؛ به طوری که عمر گفت:تعجّب نمی کنید از پیشوایی که خطا می کند و زنی که درست سخن می گوید، به گونه ای که پیشوایتان را گمراه می یابد و براو برتری می جوید؟

داستان امّ البنین با حجّاج

از این گونه داستانها، داستان امّ البنین-همسر ولید بن عبدالملک-است هنگامی که با حجّاج ثقفی به مجادله پرداخت و او را به سکوت واداشت. ابن قتیبه در کتاب عیون الاخبار روایت کرده است که چون حجّاج بر ولید بن عبدالملک وارد شد، در حالی که زرهی برتن و سربندی سیاه و کمانی (به دست)داشت، همسرش امّ البنین-دختر عبدالعزیز بن مروان-کسی را به دنبال ولید فرستاد که از او بپرسید:این اعرابی غرق در سلاح که نزد توست و تو سرکرده اویی، کیست؟ولید کسی را فرستاد که به وی بگوید:این حجّاج است. زن، بار دیگر فرستاده را باز گرداند و گفت:امّ البنین به تو می گوید:به خدا سوگند اگر امروز ملک الموت با تو خلوت داشت، برایم دوست داشتنی تر از این بود که حجّاج با تو خلوت کرده است. ولید، حجّاج را از این موضوع مطلّع ساخت و او نیز به مزاح پرداخت و گفت:ای امیر مؤمنان !مزاح زنان را با سخنان آراسته شان رها کن، که زن گلی خوشبوست، نه قهرمان. پس آنها را بر راز خود اگاه مساز و در مشورتت وارد مکن!
هنگامی که ولید نزد همسرش آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و با سخن حجّاج به مزاح با او پرداخت. زن گفت:ای امیرمؤمنان !در خواستم از شما آن است که به او دستور دهید فردا برای عرض سلام و ادب نزد من بیاید. ولید چنان کرد . وقتی حجّاج به نزد زن آمد، او را بیرون در نگه داشت. پس همچنان ایستاده بود تا اینکه به او اجازه نشستن داد و گفت:ای حجّاج!تو به واسطه کشتن ابن زبیر و عبدالرحمان بن اشعث، مورد اعتماد و امین امیرمؤمنان هستی. اما به خدا سوگند، اگر خدا می دانست که تو بدترین آفریده اش هستی، تو را با حمله به کعبه و کشتن «صاحب کمربندها»-اوّلین مولود سرزمین هجرت اسلام-[یعنی عبدالله بن زبیر که مادرش اسماء دختر ابی بکر بود]نمی آزمود. امّا اینکه امیرمرمنان را از مزاح با زنان و رسیدن به لذّات و نیازهای آن نهی کردی؛ اگر زنان از دست همچون تویی رهایی یابند، چقدر شایسته و سزاوار چنین مواخذه ای هستی!و اگر از دست همچون اویی خلاصی یابند، او شایسته چنین رفتاری نیست…سپس به کنیزانش دستور داد که او را بیرون اندازند.(3)
هر کس می خواهد لطیفه ها بشتر بداند، به کتاب کاملِ: آثار ذوات السّوار [نشانه ها و داستانهای به جا مانده از صاحبان دستبند[زنان]، تألیف محمّد علی حامد حشیشو، چاپ صیدا، مراجعه کند.
4ـ محافظه کاری و احتیاط در اطاعت از زنان:سپس امام علیه السلام در ادامه سخنشان می فرمایند:
«از زنان بد بپرهیزید و از بهترینشان نیز برحذر باشید . آنها را در کار خیر اطاعت مکنید تا در انجام کار زشت طمع نکنند.»در این سخن، مطلب واضحی وجود دارد مبنی براینکه زنان به یک صفت نیستند. برخی از آنها صالح و مؤمن و برخی دیگر شرور، بدکار و کافرند. برانسان مؤمن واجب است که از زنان بد دوری جوید و تسلیم زنان صالح نیز نشود، تا او را به سمت حرام سوق ندهند؛ و اگر زنان صالح باشند نیز در همه موارد از آنها
اطاعت نکند؛ چرا که اطاعت از آنها در هر موردی، شجاعت در خواستهای متمادی را به آنها می دهد، تا جایی که امر منکری را طلب می کنند.

خاتمه

گفتارم را با این سخن به پایان می رسانم که دیدگاه امام علی علیه السلام عین دیدگاه اسلام و همان دیدگاه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم است. او کسی است که در دامان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پرورش یافته و پیامبر علم را چونان غذایی آماده به جان او خوراند، تا جایی که دروازه شهر علم گردید. علاوه بر دارا بودن دانش وسیع، این دانش در اعمال و کردار ایشان نیز پدیدار بود. چنان که پیشوایی نیکو برای مسلمانان شد و به همین جهت تنها او بود که امام نامیده شد، نه دیگر مردمان. اسلام در شخصیت و اندیشه او در قالب الگویی زنده و راستین نمود یافته بود. به گونه ای که در ضمیر اسلام و مسلمین، به عنوان پیشوایی هدایتگر و بلندمرتبه متمثّل است.
تعجّبی در این نیست که امام علیه السلام قرآن ناطقی بود در برابر قرآن صامت، و او یکی از دو چیز گرانبهایی بود که در کنار قرآن حضور داشتند؛ دو امانتی که تا روز قیامت از یکدیگر جدا نمی شوند. مصداق سخن پیامبر صلی الله علیه و اله در حدیث ثقلین که فرمودند:«همانا من در میان شما چیزی را به جا می گذارم که اگر به ان تمسّک جویید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. دو امانت گرانبها:کتاب خداوند -عزّ و جلّ- و عترتم که اهل بیت منند. پس، از آنها پیشی مگیرید ، که هلاک می شوید، و نسبت به آنها کوتاهی نکنید، که از بین می روید . به آنها تعلیم ندهید، که آنان از شما داناترند. خداوند لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض برمن وارد شوند. پس مراقب باشید که چگونه در این دو مورد جانشینی مرا می کنید.»
سپس دست علی را گرفت و بالا برد و فرمود:«این علی با قرآن است و قرآن با علی است، و از یکدیگر جدا نشوند تا در حوض برمن وارد شوند.»

پی نوشت ها :

1ـ المجالس السّنیه،ج2،ص133.
2ـ این آیه(نساء،34)در مقام بیان برتری نهایی و مطلق مرد برزن نیست. بلکه تنها در مقام اعطا حقّ قیمومیت مرد بر زن است. توضیح آنکه تصمیم نهایی به مرد باز می گردد. چرا که این مرد است که متصدّی پرداخت هزینه زن می باشد و همچنین مرد قدرت بیشتری برای اتّخاذ مناسب ترین تصمیم دارد؛ البته مادامی که عواطف او به آن درجه از قوّت نرسیده باشد که برعقل او بشورد. این کار به دلایل جانبی دیگری نیز صورت می گیرد که خود مؤلّف در بحثهای پیشین و بعدی شرح خواهد داد.
3ـ شرح نهج البلاغه،از ابن ابی الحدید، چاپ مصر،ج16،ص126.
نویسنده: لبیب بیضون
منبع: سالنامه النهج شماره 10 – 9

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید