جلوه های بلاغت در کلام پیام آور عاشورا

جلوه های بلاغت در کلام پیام آور عاشورا

نویسنده: زهرا سلیمانی*

چکیده:
بخشی از کلمات و سجایای زینب کبری(س) در بلاغت و فصاحت سخن او قرار دارد و هدف از آن، روشنی و همه فهمی سخن، سلاست در آن، انتخاب لفظ و معنای درست است. سخن زینب نثری است چون نظم؛ برای شنوندگان مفهوم است و برای نکته سنجان در مرحله عالی ازرش؛ از نظر تألیف و ترکیب کلام بسیار فنی و ادبی و از نظر ظاهر بسیار ساده است و در عین حال، توان ابداع شبیه آن بسیار سخت است. او فصیحه و بلیغه است و نمونه سخنان موجود او بهترین گواه بر این مدعاست.
سخنان او شور انگیز، در نهایت فصاحت و بلاغت. با احاطه به آیات قرآن و با نگاه ژرف به حقایق دینی بود و از نظر برهان و استدلال، همگان را حیرت زده کرد. آثار بعدی این سخنان بیداری مردم غفلت زده و هوشیار کردن جامعه خفقان زده بود.

مقدمه

چنانچه عاشورا را پدیده ای بدانیم که به وجود آورنده آن حسین بن علی(ع) است، پرورش دهنده این پدیده زینب بنت علی(ع) خواهد بود. به یقین، زینب قسمتهای مهمی از پرورش عاشورا را به عهده داشته است.
اگر امام حسین(ع) پس از نوشیدن شهد شهادت، نمی توانست علی الظاهر عهده دار رهبری نهضت خود باشد تا آن را به سر منزل مقصود برساند، زینب کبری(س) این مهم را عهده دار شد و بی جهت نیست که ملقب به لقب «شریکه الحسین» گردید. اگر امام حسین(ع) در عاشورا با تیزی شمشیر خود، دشمنان اسلام را از پای درآورد، زینب(س) بعد از شهادت برادرش، با تیزی زبان خود با دشمنان جنگید.(4: ص11)
جِراحاتُ السنان لها التیامُ
و مایلتامُ ما جرح اللّسانُ**
زخمهای نیزه التیام پذیر الست و بهبود می یابد؛
اما زخمها و جراحاتی که از ناحیه زبان می رسد، التیام نمی پذیرد!
اگر جهاد حسین بن علی(ع) خوب جنگیدن و خوب شهید شدن بود، جهاد خواهرش خوب تبلیغ کردن و خوب سخن گفتن و ابلاغ پیام شهیدان بوده است. اسیران اهل بیت(ع) خصوصاً زینب کبری(س) در مسیر کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و دیگر نقاط، زمینه های انقلاب و تحولی عظیم را ایجاد کردند: افشاگریها، پیام رسانیها، بیدار کردن مردم از خواب غفلت و بیان حقایق، از جمله کارهایی بود که اسرا خصوصاً زینب(س) توانستند انجام دهند. از میان تمامی اسیران اقدامات و عملکرد زینب(س) تأثیر بسزایی داشت و تحولات عظیمی به وجود آورد؛ چرا که این مخدره، از امتیازاتی برخوردار بود که او را در کارهایش موفق می کرد؛ امتیازاتی از قبیل: وقت شناسی، عقل و تدبیر، فصاحت و بلاغت، شجاعت و شهامت و …
زینب کبری(س) همچون مادر گرامی اش فاطمه زهرا(س) دارای فضایل و مناقب بسیاری بود. چنانچه به دیده دقت و تعمق در القاب ایشان نگریسته شود، معلوم می شود که این مخدره چه شأن و مرتبه ای داشته است. زینب را عقیله بنی هاشم، عالمه غیر معلمه، معصومه صغری، امینه الله و فهیمه غیر مفهمه، ولیده الفصاحه، رضیعه الولایه، الفصیحه، الکامله و … لقب داده اند. و این القاب و بسیاری از القاب دیگر، همه حکایت از فضیلتهاو منقبتهای بی شمار این مخدره دارد؛ به گونه ای که احدی از زنان عالم را نرسد که آن مقام شامخ را درک کند، چه رسد که بدان دست یابند.(2: ص62-63)
این خود امتیازی است که حضرت زینب (س) از مربیان و معلمانی برخوردار بوده است که جزیره العرب، بلکه پهندشت کره خاکی، در طول تاریخ به خود ندیده و نمی بیند. در باب تربیت زینب(س) شاید نیازی نباشد که سخنی بگوییم؛ چرا که زینب خود از سلاله ولایت و رضیعه وحی است و به مراتب، بیشتر از دیگران از محضر حضرات خمسه طیبه بهره جسته است.
اولین معلم و مربی او وجود مقدس رسول خدا(ص) بود. پس از آن حضرت، مادرش فاطمه(س) و پدرش علی(ع) و برادرش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) سعی بسیار در تربیت و پرورش زینب داشتند. همه تلاش کردند زینب را آماده و مهیا کنند تا بتواند مصایب و مشکلات سخت و دشوار را تحمل کند.
بی شک، یکه تاز میدان فصاحت و بلاغت، وجود مقدس حضرت علی(ع) است و خطبه ها و نامه ها و حکمتهای ایشان پس از قرآن، از بالاترین مرتبه و مقام برخوردار است. کلام امیرالمومنین(ع) چنان عمیق و پرمعناست که صاحبان بصیرت و اهل فن برای آن ارزش بسیاری قائل اند و با شگفتی بدان می نگرند و کلام آن حضرت را تالی قرآن می دانند؛ چنان که فصحا و بلغا گفته اند: «کلامه دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق». و خود نیز فرموده اند: «إنا لامره الکلام.» (9: ج71، ص292؛ نهج البلاغه، خطبه 233)
حضرت زینب کبری(س) نیز- که از جمله القابش «الفصیحه و البلیغه» است- در این زمینه، همچون پدرش امیرالمؤمنین بود و چنان سخن می گفت که دوست و دشمن را به حیرت وامی داشت. همه کسانی که سخنان زینب را شنیدند، اقرار کردند که او همچون پدرش سخن می گفته و با شنیدن سخن زینب، یاد علی(ع) می افتادند. این کمال از آن حضرت به عقیله القریش به ارث رسیده است؛ چنانچه هر کس در خطب و اشعار و مکالمات آن مخدره- که مسطور در کتب است- نظر کرد، این سخن را تصدیق کرد؛ بلکه هر کس تکلم زینب(س) را می دید، گمان می کرد متکلم، امیرالمومنین است؛ چنانچه گفته شده است: «کانها تفرغ عن لسان ابیها امیرالمؤمنین». (9:ج45، ص108)
همچنین خطبه خواندن حضرت زینب(س) از چند جهت، به حضرت زهرا شباهت داشته است:
اول: از جهت فصاحت و بلاغت.
دوم: از جهت اینکه هر دو در مقام احتجاج بوده اند.
سوم: از جهت اینکه هر دو مظلومه بوده و به بیانات خود مظلومیت خود را ثابت کرده اند.
چهارم: از جهت اینکه هر دو در مقام اتمام حجت و استحکام مبانی اسلام و اثبات معایب و مظالم منافقان بوده اند.
جاحظ که خود ادیبی در میان عرب است و در این رشته کم نظیر، از خزیمه اسدی روایت می کند: پس از شهادت حسین(ع) وارد کوفه شدم که همزمان با ورود اسیران اهل بیت در کوفه و در زمان ایراد خطبه توسط زینب بود. من هیچ زن اسیر و امان داده ای را گویاتر از او ندیدم. چنان سخن می گفت که گویی از زبان علی(ع) خارج می شدند.(6: ص145-146)
نیشابوری در شرح حال و عظمت و مقام زینب، سخنانی دارد که بسیار پر جلوه و با شکوه است. او در عبارتی بس کوتاه همه گفتنیها را راجع به زینب بیان می کند و چنین می گوید: زینب در فصاحت و بلاغت، در پارسایی و عبادت، مانند پدرش علی(ع) و همانند مادرش زهرا(س) بود.(7:ص 137-138)
علامه مامقانی (ره) با استناد به خطبه های زینب، در وصف شیرینی و رسایی سخنانش گوید: او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی(ع) در کام داشت و این مدعا را می توان از خطبه های او دریافت.(3: ج33، ص191)
پیش از فاطمه(س) زنان بسیاری بوده اند که در مناسبتهایی سخنرانی داشته یا خطبه هایی ایراد کرده بودند؛ ولی داوری تاریخ این است که به جز فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) زنی را چون زینب سراغ نداریم که در این درجه از فصاحت و بلاغت سخن گفته باشد. هنگامی که او سخن می گفت، چنان بودکه گویی علی(ع) است که سخن می گوید و ما جلوه آن را در خطبه های زینب در شهر کوفه، مشاهده می کنیم.
او در احتجاج چون فاطمه(س) سخن می گفت و در بیان حق و به کارگیری استدلال و منطق، چون علی(ع) به کلام می ایستاد. فصاحت و بلاغت او بی نظیر و دلیل و برهان او در اقامه حق و دفاع از آن کم نظیر بود و این داوری تاریخ درباره اوست و نویسندگان بسیاری در این مقوله داوری کرده اند.
در داوری دیگری درباره ایشان چنین نگاشته اند: فقد اظهرت انها من اکثر البیت جراه و بلاغه و فصاحه: اما از زینب دختر فاطمه(س) بیش از دیگر زنان اهل البیت دلاوری، بلاغت و فصاحت ظاهر شد.(11: ص28)
سخنان زینب از جهات متعددی دارای اهمیت و ارزش است:
1. از آن بابت که از زنی داغدیده، مصیبت کشیده و دردمند و خسته بیان شد.
2. در محلی عرضه و ارائه شد که محیط رعب و وحشت بود و جرئت سخن برای افراد نبود.
3. فصاحت و بلاغتی عجیب داشت و روشن و کامل و بدون تزلزل و سکته کلام عرضه شد.
4. سراسر آن با الهام از قرآن، سوابق تاریخی اسلام، و متقن و استوار و قابل دفاع است.
5. در سخن او جرئت و شجاعت قلبی به چشم می خورد؛ زیرا به تمامی تحقیر، توبیخ و عقاب یزید است.
6. هیجان انگیز و برای شنونده موج آفرین است؛ در حالی که ادا کننده آن بر خود مسلط است.
7. سخن در برابر یزید عرضه می شود؛ ولی چشم زینب متوجه سر بریده حسین(ع) است که این خود از عوامل مهم رقت انگیزی در سخن است.
8. حاضران در جلسه، درک و دریافت مناسبی از خاندان پیامبر ندارند و تفهیم آنها کاری آسان نیست.
ولی معجزه زینب همین بود که در چنین شرایطی سخن گفت؛ آن هم چنان سخن بلیغ و پردامنه ای که موجب بروز انقلاب فکری، تحول سیاسی و فرهنگی در جامعه شد؛ مردم را لرزاند و یزید و دستگاه اموی را بیشتر.(7: ص319-320)

نمونه هایی از فصاحت و بلاغت در کلام زینب(س)

کلام و سخنان زینب(س) از چندین جهت و دیدگاه قابل بررسی است. یکی از ویژگیهایی که در سخنان آن حضرت(س) دیده می شود، صناعات ادبی است که ما به اختصار، صناعاتی از قبیل فصاحت و بلاغت، سجع، استعاره، کنایه، تشبیه، تجاهل العارف، ایجاز و دعا و اقتباس را مورد بحث قرار می دهیم.

1. فصاحت و بلاغت

فصاحت در فارسی، یعنی: گشاده زبانی، و بلاغت یعنی: سخندانی. (13: ص25)
در اصطلاح، فصاحت و بلاغت عبارت از سخن درست و شیوا و مناسب حال و مقام است؛ یعنی اجزای کلام و ترکیب بندی آن بر اساس قاعده و اصول باشد. به عبارت دیگر، سخن آن چنان روان بیان شود که به فهم نزدیک و در گوش شنونده خوش آیند و به مقصود گوینده وافی و رسا باشد.
اما بلاغت به این معناست که جمله فصیح و برای بیان مقصود گوینده وافی و رسا و مطابق با مقتضای حال و مقام باشد. مثلا در جایی که مقام مقتضی ایجاز است، کلام را موجز و مختصر بیاورد و در جایی که حال و مقام مقتضی اطناب است، به تفصیل سخن گوید یا مثلاً در جایی که طرف مکالمه شخص دانایی است، باید عالمانه و با جمله های کوتاه و فشرده و پر مغز سخن گوید و اگر عامی باشد، باید واضح و ساده که در فهم مخاطب بگنجد، بیاورد. بلاغت لازمه اش فصاحت است و بدون آن ممکن نیست. هیچ کلامی را نمی توان دارای بلاغت دانست، مگر آنکه اول دارای فصاحت باشد.(همان: ص51-2)
پس از این مقدمه کوتاه، با نگاهی به خطبه های حضرت زینب، فصاحت و بلاغت آن برایمان نمایان می شود و می بینیم که جملات فصیح، در خور فهم مخاطبین و بنا به مقتضای حال و مقام ادا شده است. آن حضرت در کوفه به یک نحو و در شام در مجلس یزید، به گونه ای در خورآن مجلس سخن رانده است. زینب(س) نه تنها می داند که چگونه باید کلمه و کلام را به خدمت بگیرد و در کنار هم ترکیب کند تا به مقصود خود برسد. او حال و مقام را در هنگام گفتار، کاملاً مد نظر قرار می دهد و به مقتضای حال، سخن را کوتاه یا طولانی و در خور فهم مخاطبین ادا می کند.
مقایسه ای بین دو خطبه ایراد شده در کوفه و شام از سوی زینب(س) گفته ما را تأیید می کند؛ چراکه در کوفه، چون مخاطبین عوام مردم اند و در جهل و ناآگاهی به سر می برند، آنان را از جنایتی که مرتکب شده اند و نیز از شخصیت شهدا مطلع می سازد؛ ولی در شام در مجلس یزید، چون خواص حضور دارند و همه نسبت به امور آگاه اند؛ لحن خطاب فرق می کند و به مفتضح کردن و مأیوس کردن یزیدیان می پردازد.

2. سجع

سجع در لغت، به معنای بانگ کردن قمری و کبوتر و یا نالیدن شتر است، و در اصطلاح بدیع، سجع عبارت از توافق دو فاصله از نثر بر حرف آخر می باشد. به عبارت دیگر، سجع آن است که کلمات آخر قرینه هادر وزن یا حرف روی یا هر دو موافق باشند؛ در وزن، یعنی در حرکات و سکنات، و در حرف روی یعنی آخرین حرف اصلی قافیه ها مطابق هم باشند.
سجع بر سه قسم است: 1. متوازی 2. مطرف 3. متوازن. در کلام حضرت زینب(س) هر سه قسم از سجع وجود دارد.
الف) سجع متوازی؛ مانند: خطبه ای که در مجلس یزید ایراد فرمودند: «ألا انها نتیجه خلال الکفر و ضب یجرجر فی الصدر لقتلی یوم بدر.» (9: ج45، ص157)
ب) سجع مطرف؛ مانند: خطبه اش در بازار کوفه: «فقد بلیتم بعارها و منیتم بشنارها.» (همان: ج45، ص 149و 162)
ج) سجع متوازن؛ مانند: خطبه اش در مجلس یزید: «قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن.» (همان: ج45، ص133)
زینب ادیبه ای است که در بحرانها و با همه دردمندیها، سجع و قافیه سخن را از دست نداد و ادیبانه سخن گفتن ملکه او بود. در مجلس ابن زیاد، خطاب به او عباراتی گفت که ابن زیاد از فرط حیرانی، راه مسخرگی در پیش گرفت و گفت او سجاعه است و به سجع و قافیه، سخن می راند؛ پدرش نیز سخن به سجع می گفت. اما عبارات بالبداهه زینب- که در عین حزن و تأثر بیان می شد- چنین بود: «لقد قتلت کهلی و أبرت و قطعت فرعی و اجتثثت اصلی؛ فان یشفک هذا فقد استشفیت: تو مهتر و آقای مراکشی و از خویشاوندانم کسی بر جای نگذاشتی و شاخ و بال مرا بریدی و ریشه ام را از هم گسستی. اگر درمان درد تو در این بود، بدان که شفا یافتی و خود را درمان کردی.» (5: ج7، ص 372)
سخنان او در نوحه گراییها هم این چنین است: یا محمداه، صلی علیک ملک السماء. هذا حسین مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، و بناتک سبایا. الی الله المشتکی و الی محمد المصطفی، و الی علی المرتضی و الی فاطمه الزهرا…(10: ص372)

3. استعاره

استعاره در لغت، به معنی طلب کردن چیزی به عاریت است و در اصطلاح، لفظی است که استعمال شود در غیر معنای اصلی و موضوع له خود، به شرط اینکه، علاقه و مشابهتی بین معنای اصلی و مستعمل فیه وجود داشته باشد. نمونه ای از استعاره در کلام زینب آنجایی است که فرمود: «و ملاذ حربکم و معاذ حزبکم و مقر سلمکم و آسی کلمکم و مفزع نازلتکم.» (9: ج45، ص 162)

4. کنایه

کنایه در لغت، به معنای ترک تصریح بوده و در اصطلاح، عبارت است از آنکه لفظی استعمال کنند و به جای معنای اصلی، یکی از لوازم آن معنی را اراده نمایند. مانند «طویل النجاد» که در اصل، به معنای این است که «بند شمشیرش بلند است»؛ لیکن از این لفظ طول قامت اراده می شود.
کنایه در سخنان زینب مانند: «لقد خاب السعی و تبت ایدی و خسرت الصفقه.» (همان: ج45، ص108) در اینجا خسرت الصفقه کنایه از این است که در قتل سیدالشهدا(ع) برای به دست آوردن اموال و منصب دنیوی، ضرر و زیان دیده اند.

5. تشبیه

تشبیه در لغت، یعنی: مانند کردن چیزی و در اصطلاح، دلالت کردن بر مشارکت چیزی است با چیزی در معنی. تشبیه باید دارای چهار رکن باشد: 1. مشبه یا چیزی که آن را تشبیه می کنند. 2. مشبه به یا چیزی که مشبه را بدان مانند می کنند. 3. وجه شبه یا امری که میان مشبه و مشبه به مشترک است. 4. ادات تشبیه مانند ک، کأنَّ، مثل، شبه، ماثل، شابه و الفاظی دیگر مانند: یحکی، ضاهی، یضاهی و غیره.
تشبیه در سخنان زینب(س) مانند: «انما مثلکم کمثل التی نقصت غزلها من بعد قوه انکاثاً تتخذون ایمانکم دخلاً بینکم: همانا مثل شما مثل آن زن نادانی است که رشته های خود را محکم و نیکو می بافت و سپس آن را می گشود و از هم باز می کرد.» (همان: ج45، ص108)
زینب(س) مردم کوفه را به آن زن بی خرد و نادان تشبیه می فرماید و وجه تشبیه مردم کوفه به آن زن نادان، این است که آنان نیز سرمایه خود را به باد دادند و بافته های خود را واتابیدند و همه را نابود کردند و از بین بردند.
و در جای دیگر می فرماید: «او کمر علی دمنه او کفضه علی ملحوده: یا در مثل، شما به گیاه و علفی می مانید که در مزبله روییده باشد یا نقره ای که بر روی قبری گذارده باشند و قبر را بدان تزیین کنند یا گچی که بر قبر بمالند و آن را آراسته کرده باشند.» (همان: ج45، ص108) زینب(س) در این قسمت، دو مثل دیگر می آورد و مردم کوفه را به آن دو تشبیه می فرماید: در یک مثل می فرماید: شما همچون گیاه سبزی می مانید که روی مزبله ها سبز شده باشد؛ یعنی ظاهری آراسته و خوش دارید، ولی باطنی زشت و زیانبار و اصل و ریشه شما متعفن است. امکان دارد کسی فریب ظاهر شما را بخورد و شما را مردمی صحیح العمل و خوب بپندارد؛ ولی وقتی در کنار شما قرار بگیرد، تعفن و بوی کریه شما او را می آزارد و به ناچار، شما را طرد می کند و رها می سازد.
ایشان در مثل دیگر، تشبیه دیگری به کار برده است؛ منتهی در ضبط لفظ آن تردید است که آیا فضه است که به معنی نقره می باشد یا قصه که به معنی گچ آمده است.
بنابر احتمال اول، گویا می فرماید: شما چونان نقره ای می مانید که بر روی گور مرده بگذارند و آن را بیارایند؛ ولی معلوم نیست که درون و داخل آن گور چه خبر است و مرکز چه حشرات و کرمهایی می باشد.
و بنابر احتمال دوم، آنان را تشبیه به گوری کرده که آن را گچ کاری کرده باشند و در نتیجه ظاهری سفید و آراسته دارد؛ ولی درونی ظلمانی و تیره و تار. البته احتمال دوم بهتر است و این تشبیه بسیار جالبی برای ترسیم حالات مردم فریبکار آراسته ظاهری است که درونی فاسد دارند؛ چنان که تشبیه اول یعنی «مرعی علی دمنه» و همچنین «خضراء الدمن یا خضره الدمن» نیز ضرب المثلی برای حُسن ظاهر و قبح باطن و درون است. (8: ص38-41)

6. تجهال العارف

تجاهل العارف یعنی اینکه متکلم نسبت به مطالبی که می داند، اظهار جهل و نادانی کند و آن را به طریق شک یا تردید یا سؤال ادا نماید. این صنعت مبنی بر عللی است؛ مانند: توبیخ، مبالغه در مدح یا ذم، حیرت و مدهوش شدن به سبب حب.
تجاهل العارف در خطبه های زینب(س) مانند: «هل فیکم ألا الصلف و العجب و الشنف و الکذب؟» (9: ج45، ص163) نیز مانند: «أمن العدل یا ابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله(ص) سبایا؟» (همان: ج45، ص133)

7. ایجاز

ایجاز آن است که الفاظ مختصر و کوتاه بوده، اما وافی به مقصود باشد و آن بر دو قسم است: 1. ایجاز قصر 2. ایجاز حذف.
ایجاز قصر در کلام امیرالمؤمنین(ع) مانند: «البخل عار و الجبن منقصه و الفقر یخرس الفطن عن حجته: بخل و تنگ چشمی ننگ است و ترس داشتن کاستی است و تنگدستی، زیرک را از دلیل و حجتش لال می کند.» (نهج البلاغه، حکمت 3)
و ایجاز حذف مانند: «و ایم الله لا فرطن لهم حوضاً انا ماتحه لایصدرون عنه و لایعودون الیه: سوگند به خدا برای آنان حوضی پر کنم که خودم کشنده آن باشم؛ به طوری که هر که در آن پا نهد، بیرون نیاید و هر که بیرون آید باز نگردد.» (نهج البلاغه، خطبه10) در آن قسمت از کلام حضرت که فرمود: «أنا ماتحه» حذف صورت گرفته است زیرا مضاف الیه (ماؤه) حذف شده است.
اما ایجاز قصر در سخنان زینب(س) بسیار است؛ زیرا مقتضای حال چنین بود و در آن هنگام، تفصیل سخن مخل فصاحت و بلاغت بود.
اما ایجاز حذف مانند: «فتعساً و نکساً» و نیز مانند «فمهلاً مهلاً». زیرا در اصل، فتعسم تعساً و نکستم نکساً و مهلتم مهلاً بوده است.

8. دعا

دعا یعنی طلب کردن دانی از عالی که همراه با تضرع و خشوع است.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 114 این گونه دعا می کند. «اللهم انا نسالک ان لا تردنا خائبین و لا تقلبنا و اجمعین و لا تخاطبنا بذنوبنا و لا تقایسنا بأعمالنا اللهم انشر علینا غیثک و برکتک و رزقک و رحمتک: پروردگارا! از تو درخواست می کنیم که ما را نومید باز نگردانی و اندوهگین مفرستی و ما رابه گناهان خودمان گرفتار نسازی و به کردارمان مقایسه نکنی! پروردگارا! باران رحمت و برکت و روزی و لطفت را بر ما افزون فرما!»
زینب کبری(س) نیز در خطبه ای که در مجلس یزید لعین ایراد فرمود، این گونه دعا کرد: «اللهم خذ بحقنا، و انتقم من ظالمنا و احلل غضبک علی من سفک دماءنا و نقض ذمارنا و قتل حماتنا و هتک عنا سدولنا.» (9: ج45، ص158)

9. اقتباس

اقتباس عبارت است از اینکه متکم چیزی از قرآن یا حدیث را در نثر یا نظم خود بیاورد؛ به گونه ای که معلوم نباشد که از آن دو گرفته شده است. (12: ص 414)
در اینجا یادآور می شویم که در خطبه ایراد شده از سوی حضرت زینب(س) در کوفه، به آیات بسیاری از قرآن اشاره شده و این خود یکی از امتیازات و برازندگیهای این خطبه و حاکی از علو مقام و رفعت شأن ایراد کننده این خطبه بسیار جالب است و انسان متحیر می ماند که این بانوی داغدار چقدر بر آیات کریمه قرآن، تسلط داشته است که بدون سابقه، شروع به سخنرانی کرده و در عین حال، آیات متعددی از قرآن را در خطبه خود به کار برده و از آنها استفاده و اقتباس نموده است. ما در این مجال، تنها به برخی موارد اقتباس در خطبه کوفه، اشاره خواهیم کرد.
یکی از آن موارد عبارت «انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثاً» (9: ج45، ص108) است که اشاره به آیه کریمه 91 از سوره نحل دارد: «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثاً».
و یا در عبارت «تتخذون ایمانکم دخلاً بینکم» (همان: ج45، ص108) آن حضرت اشاره به آیه 91 سوره نحل دارد که می فرماید: «تتخذون ایمانکم دخلاً بینکم أن تکون امه هی أربی من امه.» و نیز می تواند اقتباس از آیه 94 همین سوره باشد که می فرماید: «و لا تتخذوا أیمانکم دخلاً بینکم فتزل قدم بعد ثبوتها و تذوقوا السوء بما صددتم عن سبیل الله و لکم عذاب عظیم.»
یا عبارت «ألا بئس ما قدمت لکم انفسکم أن سخط الله علیکم و فی العذاب انتم خالدون.» (همان: ج45، ص108) ناظر به آیه 80 از سوره مائده است که خداوند می فرماید: «تری کثیراً منهم یتولون الذین کفروا لبئس ما قدمت لهم أنفسهم أن سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون». با در نظر گرفتن این آیه کریمه، زینب کبری مردم کوفه را در موضع یهود و نصارایی قرار داده که در زمان پیامبر با مشرکان مکه، دوستی کردند و برای شکست رسول الله، همگام شدند. (8: ص 41)
حضرت زینب (س) در جای دیگری از خطبه می فرماید: «أتبکون و تنتحبون؟ إی -أجل- و الله فإنکم اأحری بالبکاء فابکوا کثیراً و اضحکوا قلیلاً». (نک: 9: ج45، ص162) در این قسمت نیز بانوی کربلا از قرآن کریم اقتباس کرده است چه آنکه در سوره توبه، آیه 82 آمده است: «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً جزاء بما کانو یکسبون.»
همچنین جمله «ساء ما تزرون لیوم بعثکم.» (همان: ج45، ص162) یادآور آیه کریمه 32 از سوره انعام و اشاره بدان می باشد که خداوند می فرماید: «قد خسرالذین کذبوا بلقاء الله حتّی… إلا ساء ما یزرون.»
و آخرین تازیانه تهدید و عذابی که زینب کبری(س) بر سر آن مردم نابخرد و ستمکار فرود آورده و برای همیشه آنان را به ترس و وحشت انداخته و آرامش را از آنان گرفته، عبارت «کلاّ أن ربک لنا و لهم لبالمرصاد.» (همان: ج45، ص162) است که این جمله مبارکه نیز اقتباس از آیه 14 سوره فجر است که خداوند می فرماید: «ان ربک لبالمرصاد.»

نتیجه

آری زینب کبری تربیت یافته مکتب قرآن است و سخنان او بوی و رایحه طیبه قران کریم و آیات الاهی را می دهد؛ چنان که پرورش یافته آغوش امیرالمؤمنان است و کلمات علی او یادآور خطابه های پرشور و عالیه المضامین پدر بزرگوارش حضرت علی بن ابی طالب(ع) و نمونه نهج البلاغه آن حضرت است و جمله «کانها تفرغ عن لسان أمیرالمؤمنین(ع)» بهترین نمایشگر چیره دستی و تسلط کامل و بی نظیر زینب کبری در خطابه است. زیرا می رساند که گویا زینب، زبان پدرش علی(ع) را در دهان داشت و با زبان مقدس آن حضرت، سخن می گفت و گویا این زینب نبود که لب به سخن باز می کرد و سخن می گفت، بلکه امام علی(ع) سر از خاک بیرون آورده و مشغول نطق و خطابه گردیده است. گویا بعد از وفات علی(ع) خطبه و بیانی به گیرایی خطابه مولا نشنیده بودند و زمانی که زینب آغاز به خطبه کرد، صدای دلنواز علی(ع)، نوای روحبخش او و سخنوری بی نظیر حضرتش برای مردم تجدید شد.
شاعری اشاره به این خصوصیت زینب کبری(س) می کند و می گوید:
چه خاتون آن که او را نور حق در آستین باشد
چه خاتون آن که جبریلش سراندر آستان دارد
تکلم کردنش را هر که دیدی فاش می گفتی
زبان حیدری، گویا که در طیّ لسان دارد
منابع
1. ابن ابی الحدید، عزالدین. شرح نهج البلاغه، قم: منشورات مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، 1358ش.
2. الاهی(بوته کار»، حسن. زینب کبری(س) عقیله بنی هاشم. تهران: مؤسسه فرهنگی آفرینه،1375ش.
3. امین، سید محسن. اعیان الشیعه، بیروت: مطبعه الانصاف، 1369ق.
4. جزایری، سیدنورالدین. الخصایص الزینبیه. کتابفروشی حضرت مهدی(عج)، 1404ق.
5. طبری، محمدبن جریر. تاریخ الرسل و الملوک. مصر: مطبعه الحسینیه.
6. العسکری، مرتضی. معالم المدرستین. بیروت: مؤسسه النعمان، 1410ق.
7. قائمی، علی. زندگی حضرت زینب(س): رسالتی از خون و پیام. تهران: انتشارات امیری، 1373ش.
8. کریمی جهرمی. تکرار حماسه علی علیه السلام در خطبه زینب(س). قم، مؤسسه انتشارات حضرت معصومه(س)، 1375ش.
9. مجلسی، محمدباقر. بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403ق
10. المقرم، سیدعبدالرزاق. چهره خونین حسین. ترجمه عزیزالله عطاردی. انتشارات جهان، 1353ش.
11. نقدی، شیخ جعفر. زینب کبری. نجف: منشورات حیدریه.
12. الهاشمی، احمد. جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع. قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1370ش.
13. همایی، جلال الدین. صناعات ادبی. مؤسسه مطبوعاتی علمی.

پی نوشت

*استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ورامین-پیشوا.
** از اشعار منسوب به امیرالمومنین(ع)

منبع:فصلنامه سفینه شماره 22

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید