انقلاب اسلامی و زمینه سازی ظهور (2)

انقلاب اسلامی و زمینه سازی ظهور (2)

4. انقلاب اسلامی و مقابله حزب شیطان
انقلاب اسلامی ایران بر اساس آنچه از تقابل حزب الله و حزب شیطان در طول تاریخ برمی آید، پدیده ای ناآشنا و اتفاقی غیرمنتظره برای دشمنان نبود. آنان بی شک مدتها در نگرانی وقوع این انقلاب آخرالزمانی بوده اند، اگرچه این واقعه مهم برای آنان بسیار سنگین بود. از همین رو بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب دسیسه ها و برخوردهای آنان برای محو و انحراف انقلاب آغاز شد. در ماه های نخست پس از پیروزی، کشور شاهد شورش ها و غائله های قوم گرا و تجزیه طلب شد. به نام خلق عرب در خوزستان، به نام مردم ترکمن در گلستان، و به نام قوم کرد در کردستان داستان اختلاف و دشمنی شیطان دوباره تکرار شد. دشمن امیدوار بود که با همین جریان بتواند همچون گذشته انقلاب را از درون دچار فروپاشی کند. اما رهبری متفاوت امام و شیفتگی امت آخرالزمانی ایران نسبت به ایشان کار را برای حزب شیطان بسیار مشکل کرده بود.

از این رو بود که در کنار این شورش ها، ابزار دوم شیطان نیز به کار افتاد و داستان ترور در انقلاب اسلامی از همان ابتدای سال 58 با استقرار رسمی نظام جمهوری اسلامی آغاز شد. سرلشکر قرنی، شهید مطهری و شهید عراقی از شهدای اولیه این جریان بودند.
با ورود به تابستان 58 اتفاقی افتاد که شاهکار امام راحل رحمه الله در مدیریت جریان انقلاب به شمار می رود. در مرداد ماه 58 در حالی که کشور درگیر مسائل داخلی بود و بسیاری از مردم نیز از نقش بین المللی و تمدن ساز انقلاب غافل بودند، امام خمینی رحمه الله جمعه آخر ماه مبارک رمضان را روز قدس اعلام نمودند. این نخستین بروز بین المللی انقلاب اسلامی بود. بر اساس این اعلام موضوعی که از سال 42 در دستور کار انقلاب قرار گرفته و رژیم را به واکنش واداشته بود، یعنی موضوع فلسطین و مقابله با رژیم صیهونیستی که اینک نماد کامل حزب شیطان بود، در سطحی جهانی و با استفاده از جایگاه یک کشور مستقل دوباره مطرح شد.
در خصوص این واقعه مهم نکته ای وجود دارد که تلاش می شود تا در خلال این سطور به عنوان یک احتمال توضیح داده شود. بر اساس روایات، نشانه های ظهور به دو دسته محتوم و غیر محتوم تقسیم می شود.(53) محتومات آنانی هستند که پیش از ظهور حتماً رخ خواهند داد، در حالی که وقوع غیرمحتومات قطعی نیست. در روایات، نشانه های محتوم پنج نشانه (54) ذکر شده است.(55) در میان نشانه های پنجگانه حتمی ظهور نشانه ای وجود دارد که به نام “صیحه آسمانی” که به نظر می رسد نسبت به چهار نشانه دیگر یعنی خروج سفیانی، خروج یمانی، قتل نفس زکیه، و خسف بیداء، جنبه مقدمی داشته باشد، بدین معنی که با صیحه آسمانی است که نشان های ورود به دوره ظهور آشکار شده و درگیری سفیانی با سید خراسانی و یمانی آغاز می شود.(56) در پایان این دوره، قتل نفس زکیه منادی نزدیک شدن جدی ظهور بوده و بر اساس روایات میان قتل فجیع این سید بزرگوار، بین رکن و مقام که نماینده امام عجل الله تعالی فرجه الشریف محسوب می شود، و قیام حضرت در مسجد الحرام 15 شب بییشتر فاصله نیست.(57) خسف بیداء نیز پس از قیام امام ارواحنافداه در بیابانی میان مکه و مدینه به نام بیداء اتفاق می افتد(58) و بر اساس آن لشکر سفیانی که در پی امام عجل الله تعالی فرجه الشریف از عراق وارد مدینه شده و پس از کشتاری بی رحمانه در این شهر، به قصد مکه خارج می شوند، در میانه راه در این بیابان در زمین فرو می روند.(59)
بر اساس روایات، صیحه آسمانی ندائی است از سوی جبرئیل که در صبح جمعه 23 ماه مبارک رمضان (60) به گوش همه مردم جهان رسیده و کیفیت آن به گونه ای است که همه آن را از دور و نزدیک یکسان می شنوند. محتوای این ندا به طور خلاصه اعلام نزدیک شدن ظهور و دعوت از مردم برای پیوستن به امام عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در برخی روایات، صاحب ندا اعلام می کند که حق با علی علیه السّلام و شیعیان علی علیه السّلام است.(61) و در برخی دیگر مؤمنان و اهل حق را به گردآمدن فرا می خواند.(62) بر اثر این صیحه، هر که در خواب است بیدار شده، و هر که نشسته است از جا برمی خیزد. حتی زنان پرده نشین نیز آن را می شنوند. در برابر این صیحه، در پایان روز، صیحه دومی از سوی شیطان از زمین، و نه آسمان، به گوش می رسد که اهل باطل را فرا می خواند و حق را با سفیانی (63) اعلام می کند.
از این تصویر چند موضوع را می توان برداشت کرد. نخست ماهیت صیحه است که امتیاز دهنده و جداکننده حق و باطل است. مردم از آن روز به بعد در دو جبهه حق و باطل قرار گرفته و تعداد کسانی که هنوز تصمیم خود را نگرفته اند روز به روز کاهش می یابد. این همان معنای ظهور است که با ظاهر شدن حق، جز مستکبران از آن سر بر نمی تابند. دوم ماهیت دو پایگاه یادشده است که پایگاه حق، پایگاهی شیعی، و پایگاه باطل، پایگاهی است که در مقابل آن و با رویکردی مادی قرار دارد.
در اینجا ذکر این نکته شایسته است که بررسی مجموعه روایات در مورد قیام سفیانی، ما را به این حقیقت می رساند که سفیانی جریانی فراتر از یک شخص و چیزی شبیه یک حزب است، از همین رو است که گاهی محل خروج او را شام معرفی کرده(64) و زمانی بیان می دارند که او از روم می آید در حالی که صلیب بر گردن دارد و ادعای دیندار می کند(65) این وصف به ویژه انسان را به یاد صهیونیست های مسیحی و نومحافظه کاران امریکا می اندازد، که جرج بوش نماینده آنان بود. جالب است که در توصیف چهره سفیانی گفته شده که او دارای صورتی سرخ، موهایی زرد و چشمانی آبی است(66) که کاملاً یک چهره اروپایی و آمریکایی است. به هر حال بررسی محل و نحوه خروج سفیانی و سرزمین هایی که به اشغال خود در می آورد(67)، ما را به پدیده ای مانند صهیونیزم هدایت می کند که همان حزب شیطان در دوره معاصر است و از لحاظ واژگانی نیز ترجمه عربی آن که “صهیونی” است شباهت زیادی با سفیانی دارد. طبیعی است که این دلیل می تواند کمی ذوقی بوده و تنها مؤید دلایل پیشین باشد.
سومین نکته ای که از بررسی روایات صیحه قابل برداشت است، ماهیت آن است که صدایی است برزخی و ملکوتی که فاقد محدودیت های صوت زمینی است. این صدا می تواند در زمین قالب های دیگری غیر از صوت داشته باشد، همان گونه که قرآن کریم در حقیقت خود نور است ولی در دنیا به شکل کتاب جلوه گر شده است. تقدم و تأخر صیحه جبرئیل و شیطان نیز نشان می دهد که در این مصاف، ابتکار عمل با جبهه حق و حزب الله است. سرانجام، برخلاف آنچه پنداشته و تبلیغ می شود، دقت در روایات به ما نشان می دهد که هیجان ایجاد شده در مردم، برخاسته از ترس نیست، چرا که صیحه از دور و نزدیک یکسان شنیده می شود و نیازی نیست که برای شنیده شدن، منبع صوتی بسیار قدرتمندی داشته باشد، به نحوی که نزدیکترها وحشت می کنند و دورترها بشنوند. هیجان مردم برخاسته از نهضتی است که بر اثر صیحه ایجاد شده و آنان را به سوی امامشان می خواند. این چنین است که بر اساس روایات، زنان پرده نشین، پدران و برادرانشان را به پیوستن به امام عجل الله تعالی فرجه الشریف تشویق می کنند، مشابه چیزی که ما در دوران جنگ تحمیلی شاهد بودیم.
از سویی دیگر پرسشی جدی فراروی ما قرار دارد و آن این است که سبب نامگذاری جمعه آخر ماه مبارک رمضان از سوی امام رحمه الله به عنوان روز قدس چه بود. این پرسش از آن جا ناشی می شود که معمولاً در نامگذاری تلاش می شود تا واقعه ای در تاریخ گذشته تعیین شده و روز وقوع آن هر ساله گرامی نگه داشته شود. دو مورد موضوع فلسطین این چنین نبود. تنها دلیلی که این نوع نامگذاری با توجه به تبیینی که از ماهیت صیحه و نحوه عمل آن شد، می تواند داشته باشد، این است که در آینده، در یک روز جمعه که 23 ماه مبارک رمضان نیز هست، و در شب آن مقدرات انسان ها تعیین شده است، ظهور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف بر مردم آن دوره نوشته شده و در صبح آن که همزمان با روز قدس نیز می باشد، صیحه آسمانی آن را بشارت می دهد. موضوع این آغاز، تقابل انقلاب اسلامی و صهیونیزم است که در آن روز به اوج خود می رسد. این توجیه شبیه آن چیزی است که در مورد گرامی داشت غدیر خم در نزد انبیای سلف با وجود تأخر زمانی وارد شده است.(68)
اما بررسی تاریخ انقلاب اسلامی ما را به حقیقتی عجیب تر راهنمایی می کند. در سال 58 که امام رحمه الله روز قدس را اعلام کردند، جمعه آخر ماه مبارک رمضان مصادف با بیست و سوم این ماه بود. این می تواند بدان معنی باشد که به همان منوال که از عظمت و جایگاه روز غدیر در امت های پیشین استفاده شد و اتفاق های مهم در آن تاریخ رخ داد. حضرت امام نیز از بیست و سوم ماه رمضان و ماجرای صیحه آسمانی استفاده بجایی نمود و دو پایگاه انقلاب اسلامی، و در موضعی انفعالی در برابر آن، پایگاه صهیونیزم علیه یکدیگر وارد عمل شدند. محتوای این ندا از آن روز به بعد است که با هر برگزاری روز قدس بیشتر به گوش مردم دنیا می رسد و می رود تا ان شاء الله در آینده ای نزدیک-آن گونه که در مورد وقوع مرحله ای نشانه ها گفتیم-به کمال خود رسیده و با نشانه ای به نام صیحه آسمانی، کامل شود.
بررسی پیام امام خمینی رحمه الله نیز همین مدعا را روشن می کند. در این خصوص در تابستان 58 دو پیام از سوی امام صادر شده است. در پیام نخست که در تاریخ 1358/5/16 و تقریباً یک هفته پیش از روز قدس صادر شده، امام رحمه الله همانند آنچه در روایات آمده مسلمانان عالم را به اتحاد و پیوستن به یکدیگر دعوت و به صراحت اعلام می کنند که:
جمیع مسلمانان جهان را دعوت می کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و می تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند.(69)
در پیام دوم که به مناسبت خود روز قدس در تاریخ 1358/5/25 در قالب سخنرانی ایراد شده، (70) امام خمینی رحمه الله صراحتاً اعلام می کند که موضوع روز قدس، تنها موضوع فلسطین نیست، بلکه موضوع مستضعفان است و روزی است که باید در آن، الگوی جمهوری اسلامی ایران که در ایران مستقر شده به کشورهای دیگر نیز سرایت کند. این همان معنای تمدن سازی اسلامی است که از ابتدای انقلاب با جدیت پی گیری شده است. امام در این پیام، روز قدس را روز امتیاز حق از باطل اعلام می کند.”امتیاز” واژه ای قرآنی است که اتفاقاً در سوره مبارکه “یس” در مورد صیحه و حوادث پس از آن به کار رفته که باز با نگاه جمع عوالمی می توان آن را مربوط به هر دو واقعه صیحه آسمانی زمان ظهور و صور زمان قیامت دانست.(71)
به هر حال، در ادامه روز قدس، موضوع تسخیر لانه جاسوسی و معرفی آمریکا به عنوان دشمن اصلی مردم ایران و مستضعفان جهان پیش آمد. امام خمینی رحمه الله با استفاده از واژه ای قرآنی و بر اساس حقیقت امر، آمریکا را “شیطان بزرگ” نام نهادند و به ما فهماندند که حتی اگر صهیونیزم دشمن اصلی ما در این دوره باشد،باید آن را بیش از اسرائیل، در آمریکا جست و این کشور را مظهر شیطان و شیطنت دانست. این نوع نامگذاری از ویژگی های منحصر به فرد امام بوده و واژه های دیگری چون “مستضعفان” و “مستکبران” از یادگارهای ایشان است. تسخیر لانه جاسوسی و تبلیغات پرحجم رسانه های آمریکا در طول 444 روز بازداشت جاسوسان امریکایی، انقلاب اسلامی را در کشورهای غربی و اسلامی بیشتر مطرح ساخت. توسل آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران در جریان واقعه طبس در اردیبهشت ماه 1359 با معجزه ای الهی که از نفس پاک امام برمی خاست، به افتضاحی نظامی و سیاسی برای آمریکا تبدیل شد و هیمنه این به ظاهر ابرقدرت را در جهان شکست.
از سوی دیگر با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، پیام و الگوی این انقلاب در دیگر کشورهای جهان به سرعت نفوذ کرد. افغانستان که می رفت به سرعت به سرنوشت ایران اسلامی بپیوندد، با عجله از سوی شوروی اشغال شد. این عجله به حدی بود که اجازه نمی داد با مساعد شدن شرایط، آمریکا خود وارد عمل شود، اگر چه پس از چندی این اتفاق افتاد، و شوروی، افغانستان را به آمریکا تحویل داد. این نخستین خوش خدمتی شوروی برای حزب شیطان نبود. در ادامه، انور سادات، رئیس جمهور مصر که پیش از این در سال 1977 در جریان کمپ دیوید با میانجیگری کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا به سازش با اسرائیل دست زده بود، توسط سروان خالد اسلامبولی ترور شد. قتل پادشاه مصر به دست مردم آن-صرف نظر از قابلیت انطباق آن با این واقعه-از جمله نشانه های ظهور اعلام شده است.(72) در الجزایر نیز، در روندی کاملاً دموکراتیک، “جبهه نجات اسلامی” روی کار آمد، که با وحشت بیش از حد مستکبران و ابطال انتخابات دوامی نیافت. جهان اسلام یکباره به انقلاب اسلامی گرایش پیدا کرده و مشتعل شد.
موج انقلاب اسلامی به کشورهای اسلامی محدود نماند و در فازی دیگر اقلیت های مسلمان را نیز به ویژه در کشورهای اروپایی در بر گرفت. این مسلمانان گروه هایی بودند که در دوران استعمار و بلوک بندی جنگ سرد، با هدف آشناساختن بخش هایی از جمعیت مسلمان در کشورهای اسلامی، به ویژه نخبگان آنها با زندگی و تمدن غرب و وارد ساختن این تمدن به کشور خود در هنگام بازگشت،طی برنامه های گوناگون جذب اروپا شده، اما به دلایل متعدد به کشور خود بازنگشته بودند. این مسلمانان، پس از انقلاب اسلامی در میان دیگر اقلیت های جوامع اروپایی و امریکایی که معمولاً تحت ظلم و تبعیض قرارداشتند، برای استکبار تبدیل به یک مسأله اجتماعی شدند. اینان هر لحظه می توانستند با توجه به اشتراکات دینی و فرهنگی با انقلاب و پیام آن، پیام آور اسلام انقلابی و ولایی در کشورهای غربی باشند.
از این رو از همان ابتدای پیروزی انقلاب، این مسلمانان تحت نظر قرار گرفتند و برای آنها محدودیت هایی وضع شد. در ادامه پیشروی های فرهنگی و معنوی انقلاب اسلامی، شرایط نیز رفته رفته برای این مسلمانان مهاجر سخت تر و تلاش شد تا آنانرا به شکلی غیرمستقیم وادار به بازگشت به کشورهای خود کنند. وضع قانون ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس و دانشگاه ها به عنوان محل حضور جوانانی که آمادگی بیشتری برای دریافت پیام انقلاب اسلامی داشتند، شیوع موج فیلم های هالیوودی مربوط به مهاجران و ارائه تصویری واژگون و خشن از آنان، حمله و تعرض به مهاجران مسلمان به ویژه بانوان محجبه که نمونه اعلای آن در شهادت خانم “مروه شربینی” در یکی از دادگاه های آلمان اتفاق افتاد،‌(73) همه در این راستا قابل توجیه است. مجموعه این اتفاقات سبب شکل گیری پدیده ای شد که “اسلام هراسی” نام گرفته است. البته شایان ذکر است که این پدیده تازه نبوده و سابقه آن دست کم به دوران های جنگ های صلیبی برمی گردد. اسلام هراسی پدیده ای است روانی و رسانه ای که بی شک همواره به دنبال خود، “اسلام ستیزی” را به عنوان ثمره عملیاتی در پی دارد.
اما در این میان نگرانی حزب شیطان از سوی مردم عراق بود. سابقه تمدنی بین النهرین و وحدت ایران و عراق، که پیشتر با هجوم کورش از هم پاشیده بود، می توانست در این دوره به سرعت ترمیم شود و مشکلی اساسی را بر سر راه آمریکا و رژیم صهیونیستی ایجاد کند. اتحاد ایران و عراق با توجه به همراهی سوریه با انقلاب اسلامی، می توانست امپراتوری بزرگی در مرزهای فلسطین اشغالی ایجاد کرده و کار این غده سرطانی را یکسره کند. ظاهراً در آخرالزمان نیز بر اساس روایت پرچم های سیاه، ورود نیروهای ایرانی به عراق است که کار سفیانی را به عراق تمام می کند.(74) از این رو بود که صدام حسین، رئیس جمهور عراق و از دیگر دست نشاندگان آمریکا در این منطقه که وظیفه ایفای نقش ضد اسرائیلی را در میان کشورهای اسلامی داشت، از سوی آمریکا و هم پیمانان اروپایی و نوکرانش در کشورهای عربی منطقه و با همراهی شوروی به شدت تجهیز شد و سرانجام با هدف جلوگیری از پیوند مردم ایران و عراق در 31 شهریور 1359 وارد جنگ با انقلاب اسلامی شد. با توجه به گستره دشمنان در این جنگ می توان آن را جنگ احزابی دیگر نامید که البته هنوز هم در شکل های دیگر ادامه دارد.
با شروع جنگ، منافقان وابسته به حزب شیطان نیز از داخل کشور و هماهنگ با دشمنان، به ترور، عملیات مسلحانه و ایجاد وحشت در مردم مشغول شدند. در این هنگامه، رئیس جمهور ایران، بنی صدر، نیز به وظیفه منافقانه خود مشغول شد و تلاش کرد تا با ایجاد اختلاف در میان مسؤولان کشور و کمک به منافقان و اخلال در امور دفاع مقدس، نهایت خدمت را به اربابان خود انجام دهد. این جریان در بحبوحه جنگ، سرانجام با اعلام قیام مسلحانه از سوی سازمان منافقین در 30 خرداد 60، شهادت شهید چمران در جبهه های دفاع مقدس، عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری، و فرار وی همراه با مسعود رجوی، رئیس منافقین، به فرانسه، ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنه ای، واقعه هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از مسئولان نظام، ترور شهید قدوسی و شهید وحید دستجردی، واقعه هشتم شهریور و شهادت شهید رجایی و شهید باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر پس از بنی صدر، و ترور شهیدان محراب، اندک اندک پس از سال 60 و با تثبیت حزب الله رنگ باخت.
در جریان دفاع مقدس، آن زمان که می رفت تا ایران پیروز این میدان شود، دست خدعه و حیله حزب شیطان از آستین به درآمد و اسرائیل با حمله به لبنان، ایران را بر سر دوراهی پیچیده ای قرار داد. در ابتدا بخشی از نیروهای رزمنده ایران از طریق سوریه به لبنان اعزام شدند، اما فوراً درایت امام به کار آمد و فرمان بازگشت نیروها را از لبنان صادر نمودند. شعار “راه قدس از کربلا می گذرد” یادگار این درایت امام است. خداوند متعال در پاسخ به این جانبازی رزمندگان و درایت رهبری، پاداشی شایسته به انقلاب اسلامی عطا نمود. بخشی از این رزمندگان در لبنان باقی ماندند و به آموزش جوانان آن دیار پرداختند. حزب الله قدرتمند امروز لبنان ثمره این اقدام است.
با پایان یافتن جنگ تحمیلی، حزب شیطان متوجه شد که اقدام نظامی علیه مردم ایران نه تنها سودی ندارد که آنان را در مبارزه مصمم تر هم می کند. از این رو بود که پس از جنگ، استکبار جهانی وارد هجوم گسترده ای در عرصه فرهنگ شد که از سوی امام خامنه ای ابتدا “تهاجم فرهنگی” و سپس با شکل گیری جبهه گسترده دشمنان در این نوع جنگ، دوباره همانند جنگ احزاب، “ناتوی فرهنگی” نام گرفت: کتاب “آیات شیطانی” سلمان رشدی از نخستین نمونه های این نوع جنگ بود که در زمان امام راحل رحمه الله واقع شد. برخورد سریع و قدرتمندانه امام با این حرکت شیطانی و صدور فتوای ارتداد نویسنده کتاب، که از سوی علمای کشورهای اسلامی نیز مورد حمایت قرار گرفت، این نقشه را به ضد خود تبدیل نمود و نام انقلاب اسلامی را بیش از پیش در کشورهای جهان و به ویژه کشورهای اسلامی بر سرزبان ها انداخت. پس از سلمان رشدی، تسلیمه نسرین نیز قدم در راه او گذاشت و این بازی تا امروز نیز در قالب های مختلفی از کاریکاتورهای موهن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گرفته تا داستان قرآن سوزی کشیش نمای صهیونیست آمریکایی ادامه داشته و در تمامی موارد بدون استثناء، علیرغم تلخی، به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و انداختن نام آن بر سرزبان ها کمک کرده است.
در حرکتی دیگر از سوی حزب شیطان، مقابله با موج معنویت گرایی ناشی از انقلاب اسلامی در سراسر جهان و به ویژه در کشورهای غربی در دستور کار قرار گرفت.چاره این کار از سوی استکبار، ایجاد نهضتی معنوی در مقابل انقلاب اسلامی دانسته شد. بودیزم، از آنجا که در عین توجه به معنویت، اولاً دینی الهی و توحیدی نیست، و ثانیاً بسیار دنیاگریز بوده و خطری را برای شیطان و حزبش ایجاد نمی کند، انتخاب و در مقابل انقلاب اسلامی قرار داده شد. ادیان کوچک و جدید با پیروان اندک، با لطف اینترنت سراسر آمریکا را به اشغال خود درآورد و بودیزم مطرح ترین دین آمریکای شمالی شد. هالیوود نیز در این راه به کمک آمد و در فیلمی چون “بودای کوچک” تلاش کرد تا ضمن نشان دادن شکوه این دین، فرایند نزدیک شدن آن را به تمدن غرب تبیین کند. جالب این است که همین جریان در یک دوره برگشتی، از سوی حزب شیطان وارد جمهوری اسلامی ایران شد و موج گرایش به تصوف، و شکل گیری انجمن ها و کلاس های یوگا و مشابه آن را با ترکیب بودیزم، مسیحیت، و تصوف ایجاد کرد. این دوره در ایران مقارن با حاکمیت گروه های موسوم به دوم خرداد بود که طی آن در سطحی دولتی از این گروه ها و کتاب ها و انتشاراتشان حمایت می شد.
علنی شدن و گسترش “شیطان پرستی” در جهان و صادرات آن به ایران از پیامدهای همین جریان بود. در ادامه، جهت گیری هالیوود نیز در همین راستا به سوی فیلم های اصطلاحاً معنویت گرا، آخرالزمانی و اسطوره ای اصلاح شد. در این هجوم گسترده فرهنگی و رسانه ای، ماهواره ها و شبکه های خبری گوناگون نیز به کمک آمدند و با حمایت گسترده یهودیان این صنعت از جمله “روپرت مرداک”، غول رسانه ای یهود، یکی یکی سر از تخم برآوردند. جبهه گسترده فرهنگی شیطان، این چنین در مقابل انقلاب اسلامی صف کشید تا آخرین حربه های خود را پیش از نابودی ایشان تجربه کند.
در عرصه سیاسی نیز در این دوره اتفاقات بسیار مهمی افتاد. به نظر می رسید که با ظهور انقلاب اسلامی، جهان به آرایشی جدید، همانند آنچه در قرون 19 و 20 میلادی اتفاق افتاد، نیاز دارد. این تغییرات از شوروی آغاز شد. با پدیدار شدن رقیب اصلی امریکا در صحنه، دیگر نیازی به شوروی برای جنگ سرد نبود. با روی کار آمدن گورباچف در سال 1985 م، دو برنامه اصلاحات سیاسی و اقتصادی به نام های “گلاسنوست” و “پروسترویکا” شوروی را در آستانه فروپاشی قرار داد. ابتدا در سال 1989 کشورهای اروپای شرقی، یکی پس از دیگری از سلطه شوروی و کمونیزم خلاص شدند و سرانجام در پی ورود یلتسین از سوی آمریکا به صحنه، گورباچف در 25 دسامبر 1991 مجبور به استعفا شد و ابرقدرت شوروی در اوج ناباوری دچار فروپاشی شد. این پیروزی در رسانه های صهیونیستی به حساب قدرت و برتری امریکا گذاشته شد و هیچ سخنی از تأثیر انقلاب اسلامی و تبانی حزب شیطان به میان نیامد.
در بحبوحه این تحولات، دیوار برلین فرو ریخت و با یکی شدن آلمان شرقی و غربی، آلمان جدید آماده ایفای نقشی جدید شد. در یوگسلاوی نیز ترویج احساسات ناسیونالیستی سبب ایجاد جمهوری های جدید در این کشور شد. در این میان بوسنی و هرزگوین از آنجا که به دنبال این تغییرات، کشوری مسلمان در قلب اروپا شد، مورد کینه و نفرت حزب شیطان واقع شد و از بیم ورود مجدد اسلام به اروپا متحمل کشتاری بسیار سنگین و بی رحمانه شد. کشتار صرب ها و در واقع کشورهای استکباری و شیطانی در بوسنی و هرزگوین و کوزوو نمونه اعلای خوی پلید شیطانی است. با ورود جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان ایرانی به این صحنه شرایطی پدید آمد که پیام انقلاب اسلامی به این مسلمانان مظلوم اروپایی برسد. با احساس خطر آمریکا از این شکست قطعی در اروپا، به سرعت صحنه عوض شد و با ورود سازمان های بین المللی ماسونی، مقدمات صلح و مجازات مجرمان فراهم شد، مجازاتی که هیچگاه صورت نگرفت. داستان بوسنی و هرزگوین یک هولوکاست واقعی بود که در هیاهوی رسانه های شیطانی گم شد.
از سوی دیگر با پایان یافتن جنگ ایران و عراق، مردم عراق آماده قیام علیه صدام و سرنگون ساختن وی شده بودند. در اینجا نیز باز خدعه شیطان به کار آمد و در تابستان 1369 صدام حسین به کویت و عربستان سعودی حمله کرد. عراق بار دیگر درگیر جنگی شد که مردمش را از پرداختن به موضوع انقلاب اسلامی و ایران باز می داشت. به بهانه کمک به کویت، در زمان جرج بوش پدر، آمریکا به منطقه لشکر کشید و جنگی دروغین را علیه عراق سازماندهی کرد. بعدها معلوم شد که این جنگ تنها در رسانه ها بوده و هیچ واقعیتی نداشته است. پس از داستان تسخیر ماه، این دومین باری بود که رسانه ها به کمک آمریکای ناتوان می آمدند. اما جنگ و کشتار واقعی در عراق علیه شیطان و مبارزانی صورت گرفت که با هدف سرنگونی صدام، قیام گسترده ای را آغاز کرده بود. نتایج این هولوکاست دیگر، پس از سقوط صدام آشکار شد. به نظر می رسد بر اساس روایات، این نخستین ورود سفیانی به عراق باشد.(75)
اما صهیونیزم در این دوره در داخل خود دچار مشکلات عدیده ای شده بود که ناشی از شکسته شدن هیمنه وی از سوی انقلاب اسلامی بود. برای ترمیم این وضعیت سناریوهای متعددی به اجرا درآمد. از سویی با تحریک مقامات رژیم صهیونیستی، انتفاضه مردم فلسطین در داخل سرزمین های اشغالی آغاز شد. هدف این تحریک به دست آوردن فرصت برای کشتار فلسطینیان و گرفتن زهرچشم از آنان بود. اما همچون همیشه حزب شیطان در این مورد نیز قافیه را باخته و ناچار به تحمل خسارت های فراوان در این راه شد. جریان حمله اسرائیل به کاوران حامل کمک به غزه آخرین این اتفاقات نبود و بایستی هر روز منتظر فضاحت بیشتر این رژیم باشیم.
از سویی دیگر جنبشی ضد یهود در اروپا ایجاد شد که بخشی از آن واقعی و ناشی از ظهور حقایق تازه در مورد این گروه بود، و بخشی دیگر نیز ساخته و پرداخته خود آنان برای کنترل صحنه بود. این فرایند مشابه تمامی نمونه های پیشین خود در تاریخ است که سرانجام می تواند به ایجاد حس مظلومیت قوم یهود و پیشبرد نقشه های شیطانی آنان در منطقه به ویژه ایجاد “خاورمیانه بزرگ” منجر شود. تفکیک این دو جریان به ظاهر مشابه از یکدیگر دقت بالایی را در درک مسائل جهان معاصر می طلبد.
سرانجام به عنوان پشتوانه این اقدامات، داستان دروغین “پروتکل های دانشوران یهود” دوباره بر سر زبان ها افتاد. بر اساس این ادعا سران یهود در شوروی گرد هم آمده بودند تا نقشه های کلان خود را برای مدیریت جهان بررسی و به تصویب برسانند حمله پلیس شوروی به محل این تجمع سبب شد تا اسناد آن به دست روس ها افتاده و سرانجام در جهان پخش شود. ورود روسیه که خود در این جریان به روشنی متهم است، به این داستان ساختگی، و اقدامات امنیتی مسخره یهود در این به ظاهر گردهمایی مهم که اجازه می دهد اسنادی با این اهمیت لو برود، نشان از ساختگی بودن ماجرا و تلاش برای مهم نشان دادن اقدامات یهود و قدرت آنان برای تغییر هر چیز در جهان دارد. در دوران اخیر نیز، بخشی از اخبار گردهمایی دیگری به نام “بیلدربرگ” که همه ساله محل تجمع سران اقتصاد دنیا برای تصمیم گیری در خصوص مسائل کلان جهان است، به همین شکل به بیرون سرایت کرده و مورد توجه مردم جهان قرار گرفته است. به نظر می رسد داستان بیلدربرگ نیز، بدون انکار اصل آن و بدون متهم ساختن افشاگران آن لزوماً، در راستای همان پروژه پروتکل ها و برای قدرتمند نشان دادن مستکبران عالم صورت گرفته باشد.
نهایتاً در این مجموعه ترمیمی برای جبران شکست های صهیونیزم، ادعا و اقدامات گاه و بیگاه آنان برای تخریب بیت المقدس و ساختن معبد سلیمان، به جای آن قرار دارد که بیش از واقعیت به نظر می رسد بهانه ای باشد برای گل آلود کردن آب در منطقه که شاید از آن ماهی ای برای شیطان گرفته شود. با زنده نگه داشتن داستان معبد سلیمان، یهودیان بیشتری همچنان باور می کنند که این حزب شیطانی پیروان واقعی موسای کلیم علیه السّلام و خواستار بازگرداندن قدرت قوم یهود به آنانند، اگرچه این تزویر نیز تاکنون کارگر نبوده است.
با آماده شدن صحنه جهان، به زعم حزب شیطان، آمریکا وارد مرحله پایانی این سناریو شد. در حالی که علم و قدرت تولید علمی در غرب فروکش کرده است، دانشمند خوانده ای به نام “فرانسیس فوکویاما”، که تحلیل او پیرامون دو بال سرخ حسینی و سبز مهدوی در شیعه، و قدرت ولایت فقیه و لزوم برخورد غرب با آن مشهور است.(76) جهان را در پایان راه خود و آخرالزمان اعلام کرد. با فروپاشی شوروی و اضمحلال ایدئولوژی کمونیزم، آمریکا و اندیشه لیبرال دموکراسی برخاسته از آن، پایان شیرینی تلقی شد بر زندگی بشر روی کره زمین که اینک در اوج سعادت خود قرار داشت. با جلب توجه رسانه ها به او و ادعاهایش، اینک نظریه دیگری لازم بود تا این شوق ایجاد شده را در جهت سرکوبی آخرین مانع برای رسیدن به این تصویر زیبا سوق دهد.”ساموئل هانتینگتون” با نظریه “جنگ تمدن ها”(77) و با پشتیبانی شدید رسانه ای، این مأموریت را به انجام رساند. او پس از آن که تمدن های هشتگانه ای را در جهان معاصر تشخیص می دهد، رقیب اصلی تمدن غرب را در دو تمدن کنفوسیوسی و اسلامی اعلام می کند. نقش چین و تمدن کنفوسیوسی در این نظریه همان است که بیشتر توضیح داده شد و به نظر می رسد بیشتر به عنوان اهرمی برای تنظیم تعامل و تقابل با تمدن اسلامی کاربرد داشته باشد. تمدن به ظاهر کنفوسیوسی چین که امروز به شدت در پی تسخیر جهان ا راه اقتصادی برآمده، در لایه های عمیق تر خود چیزی نیست جز همان تمدن غرب همراه با نفوذ صهیونیزم که بر بازار ارزان نیروی انسانی در این کشور خیمه زده است.
همزمان با این جریان به ظاهر علمی، برای کسانی که بیشتر خرافی اند، نسخه دیگری پیچیده شد. پیشگویی های نوستراداموس (78)، پیشگویی یهودی پیرو مکتب کابالا، در خصوص تاریخ و آینده جهان به سرعت در اختیار مردم جهان قرار گرفت. هالیوود نیز دوباره در این راه هم به کمک آمد و با ساختن “فیلم مردی که آینده را دید”، نام نوستراداموس را بر سر زبان ها انداخت. در پیشگویی های این پیشگویی کابالایی نکته ای جالب وجود دارد و آن اشاره مستقیم به اسم “پرشیا” در خصوص ایران است. این در حالی است که وی در دیگر موارد تلاش می کند تا برای پی بردن نام کشورها از واژه ای رمزآلود استفاده کند. به نظر ی رسد وی با دسترسی به کتب مسلمانان و شیعه تصویری را از آینده دریافت کرده و احتمالاً با کمک اطلاعات شیاطین و جنیان آن را کامل نموده باشد. سپس وی تلاش کرده تا آینده را آن گونه که خود و اربابانش می خواهند، و نه آن گونه که واقعاً اتفاق خواهد افتاد، در قالب رباعی هایی رمزآلود عرضه کنند. با گشودن رمز هر کدام از رباعی ها، مخاطب چنان در این خصوص ذوق زده می شود که به خود اجازه نمی دهد در مورد اصل صحت آن شک کند. اخیراً نیز ادعا می شود نقاشی هایی از این پیشگو کشف شده که آینده نهایی جهان را تصویر می کند. پروژه پایان جهان در 2012 بر اساس این سناریو پیش برده شده است.
و اما شاهکار اصلی حزب شیطان در مدیریت جهان در دوره معاصر به واقعه 11 سپتامبر نسبت داده شده است. اگرچه بنابر اعتقاد ما تمامی اقدامات شیطان و حزبش در برابر اقدامات حزب الله، منفعلانه و از سر استیصال است، اما به هر حال جهان و صحنه بین الملل با این واقعه وارد مرحله ای جدیدی شد. در این واقعه، به ظاهر با حمله مسلمانان تروریست در داخل خاک امریکا به ساختمان پنتاگون و برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی، بخشی از ساختمان پنتاگون فرو ریخت، و برج های دوقلو نیز به طور کامل تخریب شد. این حمله به وسیله یک هواپیماربایی ساده و با برخورد هواپیماهای ربوده شده به این ساختمان ها صورت گرفت.
بررسی بیشتر این حمله، دو موضوع را در خصوص آن نشان می دهد. نخست نقش جدی دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی در این عملیات است که امروزه علیرغم جنجال آفرینی های رسانه ای در حال تبدیل شدن به یک حقیقت مسلم است. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، و صهیونیست های همکار وی نه تنها از این عملیات اطلاع داشته اند که سازمان های جاسوسی سیا و موساد به دستور ایشان وارد این عملیات شده اند.
اما آنچه به نظر می رسد تاکنون مورد توجه جدی منتقدان قرار نگرفته و به عنوان یک دروغ بزرگ هر روزه اشاعه داده می شود، مربوط می شود به نقش رسانه ها در خلق و پوشش این واقعه. واقعیت ظاهراً این است که در جریان هیچ یک از این حملات، هیچ هواپیمایی حضور نداشته و در تمامی موارد، کار تخریب ساختمان ها با بمب گذاری صورت گرفته است. پس از این که این موضوع رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک آگاهی جهانی بود، در اقدامی پیش دستانه، فیلم مستندی ساخته شد که با آمار و اطلاعات دقیق نشان می داد که در جریان حمله به پنتاگون هیچ هواپیمایی حضور نداشته است. این اقدام از آن رو صورت می گرفت که در این حمله رسانه ها متهم نبودند و با توجه به عدم پخش رسانه ای حمله-برخلاف مورد برج های دوقلو-انگشت اتهام تنها متوجه دولت آمریکا می شد و رسانه ها از این دام خلاصی می یافتند. تلاش رسانه ها و خبرنگاران نیز برای افشای این واقعیت منجر به کسب اعتبار بیشتر رسانه های غربی در جهان شد.
اما در خصوص برج های دوقلو، رسانه های خبری با پخش فیلمی ظاهراً دستکاری شده از نوع هالیوودی سعی کردند تا این چنین به مردم جهان القا کنند که سبب تخریب برج ها، برخورد هواپیما و انفجار آن بوده است. جالب است که علیرغم پیدا شدن گذرنامه محمّد عطا، رهبر تروریست های ادعایی در میان آوارهای برج فروریخته، هنوز هیچ نشانی از جعبه سیاه هواپیما یا قطعه ای از آن به دست نیامده است، شماره این پرواز و مبدأ و مقصد آن نیز مشخص نیست. در میان بیش از دو هزار کشته آن روز، نام هیچ کس به عنوان مسافر و خدمه هواپیما به چشم نمی خورد. بررسی فیلم های هر دو برخورد، نشانگر این است که مردم نیویورک تا لحظه انفجار هواپیما بر اثر اصابت به برج، هیچ متوجه پرواز هواپیمایی غول پیکر با سر و صدای زیاد در بالای سر خود نشده و تازه پس از انفجار است که سر خود را بالا کرده و وحشت زده به آن نگاه می کنند. پرس و جوهای شخصی این جانب تا به حال منجر به یافتن هیچ کسی نشده که ادعا کند خود در آن روز، هواپیماها را دیده است.
این دلایل و مستندات دیگری از این دست نشان می دهد که رسانه ها نیز در این اقدام با دولت شریک بوده و همچون دومورد پیشین تسخیر ماه و جنگ عراق، فیلمی هالیوودی را به نام واقعیت به خورد مردم داده اند. شاهد دیگر بر دخالت رسانه ها در این موضوع ورود مشکوک “مایکل مور” به این ماجرا است. وی در همان ایام در مراسم دریافت جایزه برای مستند دیگری که ساخته بود، با حمله به دولت آمریکا، این واقعه را یک نقشه و توطئه اعلام کرد. پس از آن بود که مورد حمایت رسانه ای گسترده و در امنیت کامل قرار گرفت تا سرانجام توانست مستند مشهور “فارنهایت 11-9” را بسازد. این مستند تلاشی بود تا این چنین القا کند که این عملیات به واقع از سوی اسامه بن لادن صورت گرفته و رژیم صهیونیستی هیچ دخالتی در آن نداشته است. انگیزه این عملیات نیز زدو بندهای اقتصادی بوش با بن لادن عنوان شد.
موضوع چنین حمله ای، پیشتر در پیش گویی های نوستراداموس مطرح شده بود.(79) در میان روایات نیز روایتی از وجود مقدس مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام وجود دارد که می تواند به این واقعه تعبیر شود(80). به هر حال همان گونه که روایت اشاره می کند، در پی این اتفاق، غرب با سر و صدای زیاد و با شعار انتقامجویی به شرق حمله کرد. با معرفی بن لادن (81) به عنوان عامل این جنایت، به بهانه یافتن او، نیروهای آمریکایی همراه با دیگر هم پیمانان همیشگی این کشور در 7 اکتبر 2001 به افغانستان حمله کردند. شاید بتوان حمله به خراسان را که در روایت بدان اشاره شده (82) بر این حمله تطبیق داد، به ویژه که پس از آن از فتح عراق نیز خبر داده شده است. افغانستان برای مورد طمع واقع شدن هیچ نداشت، جز مردمی مسلمان و مجاهد، مواد مخدر و همسایگی جمهوری اسلامی ایران.
در ادامه همکاری های رسانه ای در این پروژه شیطانی “شبکه الجزیره” با قدرت و پوششی اعجاب آور در منطقه شروع به کار کرد. این در حالی بود که سال ها تلاش و آرزوی کشورهای اسلامی برای داشتن یک شبکه خبری معتبر به جایی نرسیده بود ظاهراً شبکه های خبری غربی همچون CNN و BBC از اعتبار کافی برای نفوذ در میان مسلمانان برخوردار نبودند. رفتارهای بعدی این شبکه در قبال مسائل جمهوری اسلامی ایران این موضوع را روشنتر کرد.
با فتح افغانستان، سرانجام پروژه لشکرکشی به منطقه با هدف محاصره ایران به مرحله جدی خود یعنی اشغال عراق رسید. صدام متهم به تولید سلاح های کشتار جمعی شد و بار دیگر آمریکا و هم پیمانانش به مردم مظلوم این کشور حمله کردند. شواهد نشان می دهد که گروه های مبارز شیعی در عراق در این دوره در حال قیام گسترده در برابر صدام و سرنگونی وی بودند. اقدام امریکا و حزب شیطان در این خصوص نیز یک اقدام پیش دستانه بود. اتفاقات عراق در طول این حمله و اشغال، و میزان شباهت آن با روایات مربوط به اشغال عراق از سوی سپاه سفیانی بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. در پایان بخش نخست این ماجرا صدام دستگیر و اعدام شد، همان گونه که امام راحل رحمه الله، رفتنی بودنش را پیش بینی کرده بود.
با حضور آمریکا در منطقه و پیشرفت های جمهوری اسلامی ایران در برابر آن، صحنه خاورمیانه دچار دگرگونی های اساسی شد. در عراق، دولت شیعی نوری مالکی بر سر کار آمد. در سوریه، با وفات حافظ اسد به عنوان هم پیمان استراتژیک ایران، فرزندش بشار اسد راه پدر را با اقتدار ادامه داد. در لبنان، حزب الله به اقتدار کامل و هماهنگ با دولت حاکم دست یافت. در فلسطین نیز دولت حماس با روندی کاملاً دموکراتیک بر سر کار آمد. محاصره جمهوری اسلامی ایران در منطقه اینک تبدیل به شکافتن محاصره و کامل شدن خط از تهران تا تل آویو شده بود. از این جا بود که تلاش های استکبار برای شکستن این خط آغاز شد. ایران درگیر فتنه داخلی شد. در عراق اختلافات بر سر دولت و نخست وزیری بالا گرفت. سوریه دچار آشوب داخلی شد. در لبنان ترور رفیق حریری موضوع خلع سلاح حزب الله را پیش کشید، و سرانجام در فلسطین، دولت اسماعیل هنیه از سوی محمودعباس-که متهم به قتل یاسر عرفات با سلاح قدیمی حزب شیطان و یهود یعنی سم و سرطان بود-کنار گذاشته شد.
در مقابل این اقدامات، تقدیر خداوند چیز دیگری بود. فتنه ایران با اقتدار کامل برچیده و سبب اعتبار بیش از پیش این نظام شد. عربستان سعودی درگیر جنگ با شیعیان یمن شد و بخش قابل توجهی از اعتبار خود را در جهان اسلام از دست داد، که البته به نظر می رسد ترکیه و قطر به سرعت در حال پرکردن این جایگاه خالی در منطقه باشند. امارات متحده عربی به ویژه بندر دبی که ویژه ی برخورد با اقتصاد ایران ساخته شده بود، در پی بحران اقتصادی امریکا و ورشکستگی رسید، و سرانجام و در اوج این اتفاقات جنگ های 33 روزه و 22 روزه رژیم صهیونیستی در لبنان و غزه به شکست این رژیم انجامید. ادامه ی محاصره غزه از سوی رژیم صهیونیستی نیز منجر به پیشامد حمله نیروهای اسرائیلی به کاروان کمک به غزه شد که نفرت مسلمانان را از این رژیم به نفرتی جهانی تبدیل نمود.

ادامه دارد…

————————————–

پی‌نوشت‌ها:

53-عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشیرٍ الاَحْوَلِ عَن ابْنِ جَبَلَهَ عَن عِیسَی بْنِ اعْیَنَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ قالَ سَمِعْتُ ابا عَبدِاللهِ ع یَقُولُ مِن الامْرِ مَحْتُومٌ وَ مِنْهُ مَا لَیْسَ بِمَحْتُومٍ وَ مِنَ المَحْتُومِ خُرُوجُ السَّفْیانِیَّ فِی رَجَبِ(الغیبه للنعمانی)
ابْنُ عُقْدَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الاَصَمِّ عَن ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ ثَعْلَبَهَ عَنْ زُرارَهَ عَنْ حُمْرانَ بْنِ اَعْیَنَ عَنْ ابی جَعْفَرِ مَحَمَّدِ بْنَ عَلیٍّ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی ثُمَّ قَضی اجَلاَ وَ اجَلٌ مُسَمَّی عِندَهُ قالَ اِنَّهُما أجَلانِ اجَلٌ مَحْتومٌ وَ اجَلٌ مَوْقُوفٌ قالَ لَهُ حُمْرانُ مَا الْمَحْتومُ قَالَ الَّذِی لَا یَکُونُ غَیْرُهُ قَالَ وَ مَا المَوْقُوفُ قَالَ هُوَ الَّذی للهِ فِیهِ الْمَشِیَّهُ قالَ حُمْرانُ اِنِّی لَاَرْجُو انْ یَکُونَ اجَلُ السُّفْیانِیِّ مِنَ الْمَوْقُوفِ فَقالَ ابُو جَعْفَرٍ ع لا وَ اللهِ اِنَّهُ مِنَ المَحْتُومِ بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج52، ص 249
نیز در کتاب یاد شده از زراره از برادرش حمران بن اعین روایت می کند که امام محمّد باقر علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ فرمود: اجل بر دوگونه است: اجل محتوم و اجل موقوف. حمران پرسید محتوم (حتمی) کدام است؟ فرمود: کاریست که جز آن نباشد، پرسید اجل موقوف چیست؟ فرمود: اجلی است که بسته به مشیت و خواست خداست. حمران گفت: من امیدوارم که آمدن سفیانی از اجل موقوف باشد. حضرت فرمود که به خدا از اجل-محتوم است.
54- برای نمونه ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 651: عَنْ عُمَر بْنِ حَنْظَلَه قالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللهِ ع یَقُولُ قَبْلَ قِیامِ القائِمِ خَمْسُ عَلاماتٍ مَحْتوماتٍ الْیَمانِیُّ وَ السُّفیانیُّ وَ الصَّیْحَهُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّهِ وَ الخَسْفُ بِالبَِیدَاءِ.
از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود: پیش از قیام قائم پنج نشانه خواهد بود که همگی از علامات محتوم است: یمانی و سفیانی و صیحه و کشتن نفس زکیه و فرورفتن زمین در بیداء.
55-این تعداد بنا بر برخی روایات که از عبارت «من المحتوم» استفاده کرده اند تا ده مورد قابل افزایش است. البته در این خصوص حتماً بایستی میان نشانه های ظهور و نشانه های قیات-که ظهور و قیام نیز یکی از آنها است-تفاوت قائل شد. با تبیینی که از جنبه مقدمیت ظهور برای قیامت ارائه شد، اشکالی ندارد که برخی نشانه های قیام را نیز در فهرست نشانه های قیامت ذکر کنیم. برای نمونه ر.ک:
(الغیبه للشیخ الطوسی) ابْنُ فَضّالِ عَن حَمَّادٍ عَنِ الُحسَیْنِ بْنِ المُخْتارِ عَن ابِی نَصْرٍ عَنْ عامِرِ بْنِ واثِلَهَ عَنْ امیرالمُؤمِنینَ ع قَال قَالَ رَسُولُ اللهِ ص عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَهَ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفیانیُّ وَ الدَّجالُ وَ الدُّخَانُ والدَّابَهُ وَ خُروُجُ القائِمِ وَ طُلوُعُ الشَّمْسِ مِن مَغْرِبِها وَ نُزُولُ عِیسیَ ع وَ خَسفٌ بِالمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزیرَهِ الْعَرَبِ وَ نارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنَ تَسُوقُ النَّاسَ اِلَی الْمَحْشَر(بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج52، ص 209)
عامر بن واثله از امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت کرده که گفت: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علامت است که پیش از قیامت باید پدید آید: سفیانی، دجال، دخان، دابه الارض، قیام قائم، طلوع آفتاب از مغرب، فرود آمدن عیسی از آسمان، فرو رفتن زمین در شرق؛ فرو رفتن زمین درجزیره العرب و آتشی که در قلب شهر عدن بیرون می آید و مردم را به محشر سوق می دهد.
عَنْ ابی عَبْدِ الله ع انَّهُ قالَ النِّدَاءُ مِنَ المَحْتُومِ وَ السُّفْیانِیُّ مِنَ المَحْتُومِ وَ الیَمَانیُّ مِنَ المَحْتُومِ و قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّهَ مِنَ المَحْتومِ وَ کَفَُّ یَطلُعُ مِنَ السَّماءِ مِنَ المَحْتُومِ قَالَ وَ فَزْعَهُ فِی شَهْرِ رَمَضانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتاهَ مِنْ خِدرِهَا(الغیبه للنعمانی، ص 253)
از ابی عبدالله (امام صادق) علیه السّلام که آن حضرت فرمود: نداء از حتمیّات است و سفیانیّ از حتمیّات است و یمانیّ از حتمیّات است و کشتن نفس زکیّه از حتمیّات است و کف دستی که از آسمان بیرون می آید از حتمیّات است. فرمود: و وحشتی در ماه رمضان که خفته را بیدار و بیدار را به وحشت اندازد و دوشیزگان را از پس پرده هاشان بیرون کشاند.
عَنِ الثُّمالیَّ قَالَ قُلْتُ لِابی عَبْدِ اللهِ ع اِنَّ ابَا جَعْفَرٍ ع کانَ یَقُولُ خُرُوجُ السُّفیانیَّ مِنَ المَحْتومِ وَ النِّداءُ مِنَ المَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنَ المَغْرِبِ مِنَ المَحْتومِ وَ أشیَاءُ کَانَ یَقُولُها مِنَ المَحْتومِ فَقالَ ابُو عَبدِاللهِ ع وَ اختِلاَفُ بَنِی فُلاَنٍ مِنَ المَحْتومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّهِ مِنَ المَحْتومِ وَ خُرُوجُ القائِمِ مِنَ المَحْتُومِ قُلْتُ وَ کَیْفَ یَکُونُ النِّداءُ قَالَ یُنَادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اوَّلَ النَّهارَ یَسْمَعُهُ کُلُّ قَوْمٍ بَالسِنَتِهمْ الّا اِنَّ الحَقَّ فِی عَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادِی اِبلیِسُ فِی آخرِ النَّهارِ مِنَ الأرضِ الّا اِنَّ‌الحَقَّ فِی عُثْمانَ وَ شیعَتِهِ فَعِنْدَ ذلِکَ یَرْتابُ المُبْطِلون(بحار الأنوار لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج52، ص 289)
حسن بن محبوب از ثمالی از حضرت صادق علیه السّلام روایت می کند که به آن حضرت عرض کردم: امام محمّد باقر علیه السّلام می فرمود: خروج سفیانی از امور حتمی است، و ندای آسمانی نیز از امور حتمی است، و طلوع خورشید از مغرب نیز از امور حتمی است و چیزهای دیگر که همه را می فرمود؛ از امور حتمی است. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: و اختلاف بنی فلان (عباس) نیز حتمی است. عرض کردم: صدای آسمانی چگونه است؟ فرمود: اول روز گوینده ای از آسمان صدا می زند، به طوری که همه مردم با لغات مختلف خود را از آن می شنوند، و می گوید: آگاه باشید که حق در پیروی از علی و شیعیان است، آنگاه شیطان در آخر همان روز از زمین صدا می زند، آگاه باشید! که حق در پیروی از عثمان و پیروان اوست و در آن وقت است که اهل باطل دچار تردید می شوند.
56- امام پنجم علیه السّلام فرمود:خُرُوجُ السُّفْیانِیِّ وَ الیَمانِیِّ وَ الْخُراسانیِِّ فِی سَنٍهٍ وَاحِدهٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ نِظامٌ کَنِظامِ الْخَرِزِ یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَیکُونُ الْبَاسُ مِنْ کُلِّ وَجْهِ وَیْْلٌ لِمَنْ ناواهُمْ وَ لَیْسَ فِی الرَّایاتِ رَایَهُ أهْدی مِن رایَهِ الْیَمانِیِّ هِیَ رایَهُ هُدَی لانَّهُ یَدْعُو الی صَاحِبِکُمْ فَاذا خَرَجَ الیَمانیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السَّلاحِ عَلَی النَّاسِ وَ کُلِّ مُسْلمٍِ وَ اذاَ خَرَجَ الیَمَانیُّ فَانْهَض اِلیْهِ فَانَّ رَایَتَهُ رایَهُ هُدَی وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ اَنْ یَلْتَویَ عَلَیْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ مِنْ أهْلِ النَّارِ لِانَّهُ یَدْعُو اِلَی الحَقِّ وَ إلی طَریقٍ مُسْتَقِیم (الغیبه للنعمانی، ص 255)
خروج سفیانیّ و یمانیّ و خراسانیّ در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد با نظام و ترتیبی همچون نظام یک رشته که به بند کشیده شده هر یک از پی دیگری؛ و جنگ قدرت و هیبت از هر سو فراگیر شود، وای بر کسی که با آنان دشمنی و ستیز کند؛ و میان پرچم ها راهنماتر از پرچم یمانیّ نباشد که آن پرچم هدایت است زیرا دعوت به صاحب شما می کند، و هنگامی که یمانیّ خروج کند خرید و فروش سلاح برای مردم و هر مسلمانی ممنوع است و چون یمانیّ خروج کند به سوی او بشتاب که همانا پرچم او پرچم هدایت است، هیچ مسلمانی را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نماید. پس هر کس چنین کند او از اهل آتش است، زیرا او به سوی حق و راه مستقیم فرا می خواند.
57-عَنْ صالِحِ بْنِ می ثَمٍ قالَ سَمِعْتُ اَباَ جَعْفَرٍ ع یَقُولُ لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ الْقَائمِ ع وَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیَّهِ اکْثَرُ مِنْ خَمْسَ عَشْرهَ لَیلَهً (الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج2، ص 375)
امام باقر علیه السّلام فرمودند: ما بین قیام قائم و قتل نفس زکیه بش از 15 روز فاصله نیست.
58- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم … و خروج السفیانی برایه حمراء، امیرها رجل من بنی کلب و اثنا عشر الف عنان من خیل السفیانی تتوجه الی المدینه امیرها رجل من بنی امیه یقال له خزیمه اطمس العین الشمال علی عینه: ظفره غلیظه یتمثل بالرجال (ای یتسلی بالمثله بهم و التشنیع بجثثهم بعد قتلهم) لا ترد له رایه حتی ینزل بالمدینه فی دار یقال لها: دار ابی الحسن الأموی و یبعث خیلا فی طلب رجل من آل محمّد قد اجتمع الیه ناس من الشیعه ثم یعود الی مکه فی جیش امیره من غطفان، اذا توسط القاع الأبیض خسف به فلا ینجو الا رجلا یحول الله وجهیهما الی قفاهما لیکونا ایه لمن خلفهما.(یوم الخلاص، ص 677)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: و بیرون آمدن سفیانی با پرچم سرخ است که فرمانروای آن پرچم مردی از بنی کلب باشد و دوازده هزار سوار از لشکر سفیانی که به سوی مدینه منوره متوجه شوند که فرمانروای آنها مردی از بنی امیه باشد به نام خزیمه که چشم چپش کور باشد بر چشم پوستی غلیظ جای دارد مردان را مثله می کند (آرامش او به مثله کردن مردان و بدرفتاری با بدنهای آنان پس از کشتن آنها است) هیچ پرچمی در مقابل او مقاومت نکند تا وارد مدینه مشرفه گردد و در خانه ای بنام خانه ابوالحسن اموی فرود آید و گروهی را به طلب مردی از آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم که جمعی از شیعیان بر او جمع شده باشند فرستد سپس به سوی مکه مشرفه حرکت کند در سپاهی که امیرش از بنی غطفان باشد و چون به وسط بیابان سفید رسد زمین او را فرو برد و از آن جمعیت کسی رهایی نیابد بجز دو مرد که خدا صورت آن دو را به پشت گردنشان برگرداند تا نشانی و عبرت از برای آیندگان باشند.
59- در مدینه بسیاری از شیعیان توسط سپاه سفیانی قتل عام می شوند. جنایات سفیانی در این واقعه به حدی است که آن را بدتر از واقعه تاریخی حره در دوره یزید دانسته اند؛ ر.ک: مجمع البیان، ج8، ص 228. امام علی علیه السّلام در این باره می فرمایند: «و یبعث بجیش الی المدینه فیاخذون من قدروا من ال محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و یقتل من بنی هاشم رجال و نساء‌[معجم احادیث الامام المهدی، ج3، ص 91]؛ سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل می دارد و آنها کسانی از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را که بتواند دستگیر می کنند و از بنی هاشم مردان و زنان زیادی را می کشند.»
با حمله سپاه سفیانی به مدینه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مدینه به سمت مکه حرکت می کند. امام باقر علیه السّلام در حدیث معتبری می فرمایند: «و یبعث السفیانی بعثا الی المدینه فینفر المهدی منها الی مکه [الغیبه نعمانی، ص 392]؛ و سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل می دارد مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنجا به سمت مکه می گریزد.»
با اطلاع سفیانی از حرکت امام به سمت مکه وی سپاهی را به سمت مکه گسیل می دارد و در میانه راه در سرزمینی به نام بیداء یکی دیگر از نشانه های حتمی ظهور رخ می دهد و آن نشانه خسف بیداء است-خسف به معنی فرو رفتن است و بیداء نام منطقه ای میان مکه و مدینه است-تفصیل این ماجرا به این صورت است که سپاه سفیانی که به سمت مکه حرکت کرده است هدفی جز ترور امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) و ممانعت از عملی شدن برنامه ظهور ندارد. رسیدن سپاه سفیانی به مکه به معنای تحقق این نیت پلید خواهد بود از این رو چاره ای نیست جز این که به اعجاز الهی از رسیدن سپاه سفیانی به مکه ممانعت به عمل آید و به همین دلیل است که هنگامی که سپاه سفیانی به سرزمین بیداء رسید به اشاره منادی آسمانی، زمین دهان خود را باز می کند و سپاه سفیانی را در خود فرو می برد. امام صادق علیه السّلام در این باره فرمودند: «من الحتوم الذی لابد، ان یکون قبل القائم خروج السفیانی و خسف بالبیداء [الغیبه نعمانی، ص 372]؛ از علایم حتمی که به ناچار پیش از قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتفاق خواهد افتاد قیام سفیانی و فرو رفتن در سرزمین بیداء است.»
امام باقر علیه السّلام فرمودند: «فیبلغ امیر جیش السفیانی ان المهدی قد خرج الی مکه فیبعث جیشا علی اثره فلایدرکه حتی یدخل مکه … فینزل امیر جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء یا بیداء ابیدی القوم فیخسف بهم ‍[الغیبه نعمانی، ص 392]؛ به فرمانده لشکر سفیانی گزارش می رسد که مهدی به سمت مکه حرکت کرده است. او سپاهی را به دنبال آن حضرت روانه می کند آنها به وی دست نمی یابند. مهدی داخل مکه می شود… فرمانده سپاه سفیانی با سپاهش در بیداء فرود می آید در این هنگام ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد ای زمین بیداء اینان را نابود کن. سپس زمین آنها را در خود فرو می ریزد.
60- کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 650.
61- یُنَادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اوَّلَ النَّهَارِ اَلا اِنَّ الحَقَّ مَعَ عَلِیًّ وَ شیعَتِهِ ثُمَّ یُنَادِی اِبلیسُ فِی آخرِ النَّهارِ مِنَ الارْضِ الا انَّ الحقَّ مَعَ عُثْمانَ وَ شیعَتِهِ فَعِندَ ذَلِکَ یَرْتابُ المُبْطُِلون (الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج2، ص 373)
اول روز آوازی از آسمان بلند شود: آگاه باشید که همانا حق با علی و شیعیان اوست، و در آخر روز شیطان از روی زمین فریاد کند: آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیان او است و آنگاه است که اهل باطل به شک افتند.
62- عَبْدُ اللهِ بْنُ جَبَلَهَ عَنْ عَلیِّ بْنِ أبی حَمْزَهَ عَنْ أبی بَصیرٍ عَنْ اَبی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَتَی خُروُجُ الْقائِمِ ع فَقالَ یَا ابَا مُحَمَّدٍ اِنَّا اهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ وَ قَدْ قالَ مُحَمَّدٌ ص کَذَبَ الوَقَّاتُونَ یا ابا مُحَمَّدٍ اِنَّ قُدَّامُ هَذا الامْرِ خَمْسَ عَلاماتٍ اَولاهُنَّ النِّداءٌ فِی شَهْرِ رَمَضانَ وَ خُرُوجُ السُّفْیانِیٍّ وَ خُرُوجُ الخُراسَانِیٍّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّهِ وَ خَسْفٌ بِالبَیداءِ ثُمَّ قالَ یَا ابا مُحَمَّدٍ اِنَّهُ لا بُدَّ أن یَکُونَ قُدَّامَ ذلِکَ الطَاعُونانِ الطَّاعُونُ الابْیَضُ وَ الطَّاعُونُ الاحْمَرُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ ایُّ شَیءٍ هُمَا فَقالَ اَمَّا الطَّاعُونُ الاَبْیَضُ فالمَوتُ الْجَارِفُ وَ امَّا الطَّاعونُ الاَحْمَرُ فَالسَّیفُ وَ لا یَخْرُجُ القائِمُ حَتَّی یُنادَی بِاسْمِهِ مِنْ جَوْفِ السَّماءِ فِی لَیْلَهِ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ فِی شَهْر رَمَضانَ لَیْلَهِ جُمُعَهٍ قُلْتُ بِمَ یُنَادَی قَالَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أبیهِ الا انَّ فُلانَ بْنَ فُلانِ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اطِیعُوهُ فَلا یَبْقی شَِیءٌ خَلَقَ اللهُ فِیهِ الرُّوحَ اِلَّا یَسْمَعُ الصَّیْحَهَ فَتُوقِظُ النَّائِمَ وَ یَخْرُجُ اِلَی صَحْنِ دَارِهِ وَ تُخْرِجُ الْعَذرَاءَ مِنْ خِدْرِهَا وَ یَخْرُجُ القَائِمُ مِمَّا یَسْمَعُ وَ هِیَ صَیْحَهُ جَبْرَئیلَ
از ابی بصیر و او از ابی عبدالله (امام صادق )علیه السّلام گوید: به آن حضرت عرض کردم فدایت شوم خروج قائم کی خواهد بود؟ فرمود: ای ابا محمّد ما خاندانی هستیم که وقتی را معین نمی کنیم زیرا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: تعیین وقت کنندگان دروغ می گویند. ای ابا محمّد، همانا که پیشاپیش این کار پنج نشانه هست نخستین آنها ندائی است در ماه رمضان و خروج سفیانیّ و خروج خراسانیّ و کشتن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین در بیداء. و سپس فرمود: ای ابا محمّد به ناچار باید پیش از این کار دو طاعون روی دهد: طاعون سفید و طاعون سرخ. عرض کردم: فردایت شوم طاعون سفید چیست؟ و طاعون سرخ چیست؟ فرمود: اما طاعون سفید، مرگ همگانی خواهد بود و اما طاعون سرخ عبارت از شمشیر است و قائم خروج نمی کند تا آنکه در شب جمعه بیست و سوّم ماه رمضان در دل فضا نامش را اعلام نمایند. عرض کردم: مضمون اعلامیّه چیست؟ فرمود اعلامیّه به نام او و نام پدرش صادر می شود که:(توجه کنید فلانی فرزند فلانی قائم آل محمّد است سخنش بشنوید و فرمانش ببرید) جانداری نمی ماند مگر آنکه آن صیحه را می شنود و خفته را بیدار می کند و از اطاق به حیاط خانه بیرون می آید و دوشیزه از پشت پرده اش بیرون می دود و حضرت قائم چون آن صدا بشنود خروج می کند و آن صدا آواز جبرئیل علیه السّلام است. (الغیبه للنعمانی، ص 290).
63- برای نمونه ر.ک: الغیبه للنعمانی، ص 253
عَنْ ابی بَصیرٍ عَنْ ابی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ ع انَّهُ قَالَ اِذاَ رَایْتُمْ ناراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ شِبهَ الهُردِیِّ العَظیمِ تَطْلُعُ ثلاثَهَ ایَّامِ اوْ سَبْعَهً فَتَوقَّعُوا فَرَجَ آل مُحَمَّد ع اِنْ شاءَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ-اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ ثُمَّ قالَ الصَّیْحَهُ لا تَکُونُ الَّا فِی شَهرِ رَمَضانَ لِانَّ شَهْرَ رَمَضانَ شَهْرُ اللهِ وَ الصَّیْحَهُ فیهِ هِیَ صَیْحَهُ جَبْرَئیلَ ع اِلَی هَذا الخَلْقِ ثُمَّ قَالَ یُنادِی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ بِاسْمِ الْقائِمِ ع فَیَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لَا یَبْقَی راقِدٌ اِلَّا اسْتَیقَظَ وَ لا قائِمٌ اِلَّا قَعَدَ وَ لا قَاعِدٌ اِلَّا قَامَ عَلَی رِجْلَیِهِ فَزِعاً مِنْ ذَلِکَ الصَّوْتِ فَرَحِمَ اللهُ مَن اعْتَبَرَ بِذلِکَ الصَّوْتِ فَأجَابَ فَانَّ الصَّوْتَ الاوَّلَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئیلَ الرُّوحِ الأمِینَ ع ثُمَّ قَالَ ع یکُونُ الصَّوتُ فی شَهْرِ رَمَضانَ فِی لَیْلَهِ جُمُعهٍ لَیْلَهِ ثَلاثٍ وَ عِشرینَ فَلا تَشُکُّوا فِی ذلِکَ وَ اسْمَعُوا وَ اطیِعُوا وَ فِی آخرِ النَّهارِ صَوْتُ الْمَلْعُونِ اِبْلیسَ یُنَادی اِلَّا انَّ فَلانَاً قُتِلَ مَظُْوماً لِیُشکِّکَ النَّاسَ وَ یَفْتِنَهُمْ فَکُمْ فی ذلِکَ الْیَوْمِ مِنْ شاکٍّ مُتَحَیِّرٍ قَدْ هَوَی فی النَّارِ فَاذا سَمِعْتُمُ الصَّوْتَ فِی شَهْرِ رَمَضانَ فَلا تَشُکُّوا فِیه انَّهُ صَوتُ جَبرَئیلَ وَ علَامَهُ ذَلِکَ انَّهُ یُنادی باسْمِ القائِمِ و اسْمِ أبیهِ حَتَّی تَسْمَعَهُ الْعذْراءٌ فی خِدْرِهَا فَتَُحَرِّضُ أبَاهَا و أخَاهَا عَلَیِ الخُرُوجِ وَ قالَ لَا بُدَّ مِنْ هَذَیْنِ الصَّوْتَیْنِ قَبلَ خُروُجِ الْقائِمِ ع صَوْتٍ مِنَ السُّماءِ وَ ‌هُوَ صَوْتُ جَبْرَئیلَ‌ باسْمِ صاحِبِ هَذا الأمرِ وَ اسْمِ ابیهِ و الصَّوْتِ الثَّانی منَ‌ الأرضِ وَ هُوَ صَوْتُ اِبْلیسَ اللِّعیِنِ یُنادِی باسْمِ فُلانٍ انَّهُ قُتِلَ مَظلُوماً یُرِیدُ بِذلِکَ الْفِتنَهَ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الاوَّلَ وَ ایَّاکُمْ وَ الأخیَرَ انْ تُفتَنُوا بِه.
ابوبصیر از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «هنگامی که آتشی را شبیه هردی-رنگ زرد و سرخ-بسیار بزرگ مشاهده کردید که از [جانب] مشرق سه روز یا هفته ای سر زده است، پس چشم به راه فرج آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشید ان شاء الله عزّ و جلّ که خداوند عزیز و حکیم است، سپس فرمود: آن صیحه جز در ماه رمضان بر نخواهد خاست [زیرا ماه رمضان] ماه خدا است، [و آن صیحه که در آن است] همان آوای بس بلند جبریئل علیه السّلام بدین مردمان است، بعد فرمود: نداکننده ای از آسمان به نام حضرت قائم علیه السّلام ندا سر می دهد و هر که در مشرق و مغرب است می شنود، هیچ خفته ای نمی ماند مگر اینکه بیدار می گردد، و هیچ ایستاده ای نمی ماند مگر اینکه می نشیند، و هیچ نشسته ای نمی ماند مگر اینکه از وحشت آن صدا بر دو پای خویش بر می خیزد، پس خداوند هر که را بدان آوا عبرت پذیرد و پاسخ گوید مورد رحمت قرار دهد که آن صدای نخستین آوای جبرئیل روح الأمین علیه السّلام است. سپس فرمود: آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بیست و سوم است، پس در آن تردید نکنید، بشنوید و اطاعت کنید، و در پایان روز آواز ابلیس ملعون است که ندا در می دهد: بدانید که فلانی مظلومانه کشته شد، برای اینکه مردم را دچار شکّ و گرفتاری سازد. پس بسی افراد شکّ کننده سرگردان در آن روز (پدید آیند) که در آتش سرازیر خواهند شد، پس اگر در ماه رمضان آوائی شنیدید در آن تردید نکنید که صدای جبرئیل است، و نشانه این است که او به نام قائم و اسم پدرش ندا سر می دهد تا آنجا که دوشیزه در پس پرده خویش آن را بشنود و پدر و برادر خود را بر خروج برانگیزد. و آن حضرت فرمود: ناگزیر و بدون شکّ قبل از خروج قائم علیه السّلام این دو صدا برخواهد خاست: صدائی از آسمان و آن آوای جبرئیل است، [به نام صاحب این امر و نام پدرش]، و صدای دومین از زمین برمی خیزد، و آن آوای ابلیس لعین است که ندا می دهد به نام فلانی که او مظلومانه کشته شد، و مرادش از آن ایجاد فتنه است، پس صدای نخستین را پیروی کنید و بپرهیزید از صدای دوم که بدان دچار گرفتاری شوید. همچنین ر.ک: بحارالأنوار لجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج52، ص 206.
64-عَلیُّ بْنُ اِسْماَعیِلَ عَن عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ الثَّقَفیِّ قالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرِ مَحَمَّدَ بْنَ عَلِیَّ الْبَاقِرَ ع یَقُولُ القَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُوَیَّدٌ بِالنَّصْرِ تُطْوَی لُهُ الارْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الکُنُوزُ یَبْلُغُ سُلْطانُهُ المَشْرِقَ وَ المَغْرِبَ وَ یُظْهِرُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَیْنَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ فَلَا یَبْقَی فِی الارْضِ خَرَابٌ اِلَّا قَدْ عُمِرَ وَ یَنْزِلُ رُوُحُ اللهِ عِیسیَ بنُ مَریَمَ ع فَیُصَلِّی خَلْقَهُ قالَ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ مَتی یَخْرُجَ قَائِمُکُمْ قالَ … خُرُوجُ السُّفْیانیِّ مِنَ الشَّامِ‌(کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 331)
محمّد بن مسلم ثقفی گوید از امام پنجم ابوجعفر محمّد بن علی شنیدم می فرمود قائم ما به ترس در دل دشمنان یاری شده است و به یاری حق تأیید شده است زمین برایش در نور دیده شود و گنجها برایش آشکار گردد و تسلطش مشرق و مغرب را فرا گیرد و خدای عز وجل باو دین خود را بر همه دینها پیروز کند و اگرچه مشرکان را بد آید، در زمین ویرانه ای نماند جز آنکه آباد گردد و خدا روح الله عیسی بن مریم را فرود آورد تا دنبال او نماز بخواند گوید عرض کردم یابن رسول الله کی قائم شما خروج کند فرمود آنگاه که مردان به زنان مانند شوند و زنان به مردان، مردان به مردان اکتفاء کنند و زنان به زنان و زنان بر زیر زینها سوار شوند و گواهان دروغ پذیرفته شود و گواهان عادل و درست مردود شوند مردم خونریزی و زنا را سبک شمارند و ربا را حلال دانند و اشرار از ترس زبانشان مورد پرهیز باشند و سفیانی از شام خروج کند…
65- یُقْبِلُ السُّفْیَانِیُّ مِن بِلاَدِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِی عُنُقِهِ صَلیبٌ وَ هُوَ صُاحِبُ الْقَوْمِ (بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج 52؛ ص 217) (غیبت طوسی ص 278)
«سفیانی که سر کرده قوم است از کشور روم به حرکت درآمد و در حالی که چون مسیحیان صلیب به گردن دارد.»
در این باره کتابهای سفیانی، نوشته محمّد فقیه، ترجمه سید شاهپور حسینی و عصر ظهور نوشته استاد علی کورانی مطالب در خور توجهی دارند. همچنین به طور چکیده در شماره 97 ماهنامه موعود ضمن مقاله گفته ها و ناگفته ها درباره سفیانی مطالب متنوعی آمده است.
66- اَخْبَرنا احْمَدُ بْنُ مَحَمَّدِ بْنِ سَعیدٍ قالَ حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیادٍ قالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاکِ قَالَ حَدَّثَنَا ابُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مَحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیُّ قالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ اِبْراهیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمیدِ عَنْ أبِی ایُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ عَنْ أبی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قالَ السُّفْیانیُّ احْمَرُ اشْقَرُ ازْرَقُ لَمْ یَعْبُدِ اللهَ قَطُّ وَ لَمْ یَرَ مَکَّهَ وَ لا الْمَدینَهَ قَطُّ یَقُولُ یاَ رَبِّ ثَارِی وَ النَّارَ یَا رَبِّ ثَارِی وَ النَّارَ (الغیبه للنعمانی، ص 307)
محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود: سفیانی سرخروئی است سپید سرخ و کبود چشم که هرگز خدای را نپرستیده و هرگز نه مکه را دیده است و نه مدینه را می گوید: پروردگارم خونم را از مردم می ستایم و هر چند به آتش روم خونم را می ستانم هر چند به آتش روم.
67- الغیبه للنعمانی، ص 304: اَخْبَرَنَا اَحْمَدُ بْنُ مَحَمَّدٍ بْنِ سَعیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الحَسَنِ التَّیْمُلِیُّ مِنْ کِتَابِهِ فی صَفَرٍ سَنَهَ ارْبَعٍ وَ سَبْعِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنا الْعَبَّاسُ بْنُ عَامِرِ بْنِ رَباحٍ الثَّفَِقیَّ قالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الرَّبیعِ الاقْرَعُ عَنْ هِشامِ بْنِ سالِمِ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ ع انَّهُ قالَ اِذَا اسْتَوْلیَ السُّفْیانیُّ عَلی الْکُوَرِ الْخَمْسِ فَعُدوَّا لَهُ تِسْعَهَ اشْهُرٍ وَ زَعَمَ هِشامٌ انَّ الْکُوَرَ الْخَمْسَ دَمِشْقُ وَ فِلَسْطینُ وَ الاُرْدُنُّ وَ حِمْصٌ وَ حَلَب.
امام صادق علیه السّلام فرمود: هنگامی که سفیانی به پنج قطعه مسلّط شد نه ماه برای او بشمارید و به گمان هشام آن پنج قطعه عبارتند از: دمشق و فلسطین و اردن و حمص و حلب.
68-عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ طَاوُسٍ فِی کِتابٍ الاِقْبَالِ قالَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیَّ الطَّرازیُّ فِی کتابِهِ بّاِسْنادِهِ المَتَّصِلِ اِلَی الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قالَ قالَ لِی ابُو عَبْدِ اللهِ ع ثُمَّ ذَکَرَ حَدیثاً فِی فَضْلِ یَوْمَ الْغَدیرِ اِلی أنْ قالَ المُفَضَّلُ سَیِّدِی تَامُرُنی بِصیَامِهِ قالَ إی وَ اللهِ إی وَ اللهِ إی وَ اللهِ اِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی تَابَ اللهُ فِیهِ عَلَی آدَمَ ع فَصَامَ شُکْرَاً للهِ تَعَالی ذلِکَ الْیَومَ وَ اِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی نَجَّی اللهُ تَعَالی فِیهِ اِبْراهیمَ ع مِنَ النَّارِ فَصَامَ شُکْراً لِلهِ تَعَالی عَلی ذلکَ وَ اِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی اَقَامَ مُوسَی هَاروُنَ ع عَلَماً فَصَامَ شُکْراً لِلهِ تَعالَی ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ إنَّهُ الْیَوْمُ الَّذی اظْهَرَ عِیسیَ وَصیَّهُ شَمْعُونَ الصَّفَا فََصَامَ شُکراً لِلهِ عَزَّ وَ جلَّ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ انَّهُ الْیَومُ الَّذی أقَامَ رَسُولُ اللهِ ص عَلِیاً ع لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أبَّانَ فیهَ فَضْلَهُ وَ وَصِیَّتَهُ فَصامَ شُکْراً لِلهِ عَزَّ وَ جلَّ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ اِنَّهُ لَیَوْمُ صِیَامٍ وَ قِیَامٍ وَ اِطعَامٍ وَ صِلَهٍ الإخْوَانِ وَ فیهِ مَرْضَاهُ الرَّحْمَنِ وَ مَرْغَمَهُ الشَّیطانِ (وسائل الشیعه، ج10 ص 445)
سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أبِیهِ قالَ سَالْتُ اَبَا عَبْدِ اللهِ ع هَلْ لِلْمُسلِمینَ عِیدٌ غَیْرَ یَوْمِ الْجُمُعَهٍ وَ الاضْحَی وَ الْفِطْرِ قالَ نَعَمْ اعْظَمُهَا حُرْمَهً قُلْتُ وَ ایُّ عیدٍ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ الْیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ-رَسُولُ اللهِ ص امیرُ المُوْمِنینَ ع و قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ‌مَوْلَاهُ قُلْتُ و ایُّ یَوْمٍ هُوَ قَالَ وَ ما تَصْنَعُ بِالْیَومِ اِنَّ السَّنَهَ تَدُورُ وَ لَکِنَّهُ یَوْمُ ثَمَانیهَ عَشَرَ مِنْ ذِی الحِجَّهِ فَقُلْتُ و مَا یَنْبَغِی لَنَا انْ نَفْعَلَ فِی ذَلِکَ الْیَومِ قالَ تَذْکُرُونَ اللهِ عَزَّ ذِکْرُهُ فِیهِ بِالصِّیامِ وَ الْعبَادهِ وَ الذِّکْرِ-لِمَحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَانَّ رَسُولَ اللهِ ص اوْصَی امیرَ الْمُوْمِنینَ ع انْ یَتَّخِذَ ذَلِکَ الْیَوْمُ عِیداً وَ کَذَلِکَ کانِتِ الانْبیاءُ ع تَفْعَلُ کَانُوا یُوصُونَ اوْصِیاءَهُمْ بِذَلِکَ فَیَّتَخِذُونَهُ عِیدا (الکافی، ج4، ص 149؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 74)
به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: فدای شما گردم! آیا مسلمانان را عیدی به جز دو عید [قربان و فطر] است؟ امام علیه السّلام فرمود: آری ای حسن! بزرگتر و ارجمندتر از آن دو عید. راوی گوید که عرض کردم: آن عید در کدام روز است؟ فرمود: روز نهاده شدن امیرمؤمنان علیه السّلام به پیشوایی مردم. عرض کردم: فدایت گردم! آن روز کدام روز از روزهای ماه است؟ فرمود: به راستی، روزها می گردد و آن روز هیجدهم ذی الحجّه است. عرض کردم: فدایت شوم! ما را چه کاری شایسته است که در آن روز انجام دهیم؟ فرمود ای حسن! آن روز را روزه بدار و بر محمّد و خاندانش صلی الله علیه و آله و سلم-بسیار درود فرست؛ از کسانی که به آنان ستم روا داشته اند و حق آنان را انکار نموده اند، در پیشگاه خدا بیزاری جوی که به راستی، پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم جانشینان خویش را امر می فرمودند که این روز را عید گیرند.
69- صحیفه امام، ج9، ص 267
بسم الله الرحمن الرحیم
من در طی سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین می نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است، و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی، پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران می کند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولت های اسلامی می خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند. و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و می تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته. روح الله الموسوی الخمینی
70- صحیفه امام، ج9، ص 276
بسم الله الرحمن الرحیم
«روز قدس» یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله ملت هایی است که در زیر فشار ظلم امریکا و غیر امریکا بودند، در مقابل ابرقدرت هاست. روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند و در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند. روزی است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس می دانند، و عمل می کنند به آنچه باید بکنند.و منافقین-آنهایی که با ابرقدرت ها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسرائیل دوستی-در این روز بی تفاوت هستند، یا ملتها را نمی گذارند که تظاهر کنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملت های مستضعف معلوم شود، باید ملت های مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین. باید همان طور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید، تمام ملت ها قیام کنند و این جُرثومه های فساد را به زباله دانها بریزند. روز قدس روزی است که باید این دنباله روهای رژیم سابق در ایران، و آن توطئه چین های رژیم فاسد و ابرقدرت ها در سایر جاها خصوصاً در لبنان، تکلیف خودشان را بدانند، روزی است که باید همت کنید و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم؛ و برادران لبنانی را از این فشارها نجات بدهیم. روزی است که باید تمام مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم. روزی است که باید جامعه مسلمین همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرت ها و به این تُفاله هایی که مانده است از آنها-چه در ایران و چه در سایر جاها.
روز قدس، روزی است که باید به این روشنفکرانی که در زیر پرده با امریکا و عمال امریکا روابط دارند هشدار داد. هشدار به اینکه اگر از فضولی دست برندارید، سرکوب خواهید شد! ما به آنها مهلت دادیم و با آنها به ملایمت رفتار کردیم که شاید دست از شیطنت بردارند و اگر دست برندارند، کلمه آخر را خواهیم گفت و خواهیم به آنها فهماند که دیگر رژیم سابق قابل برگشتن نیست و دیگر آمریکا نمی تواند به اینجا حکومت کند، و دیگر سایر ابرقدرت ها نمی توانند در این مملکت حکومت کنند. روز قدس روزی است که باید به همه ابرقدرت ها هشدار داد که باید دست خود را از روی مستضعفین بردارید و سر جای خود بنشینید.
اسرائیل، دشمن بشریت دشمن انسان، که هر روز غائله ایجاد می کند و برادرهای ما را در جنوب لبنان به آتش می کشد، باید بداند که دیگر ارباب های او رنگی ندارند در دنیا، و باید انزوا اختیار کنند؛ طمعها را از ایران باید قطع کنند، دست های آنها باید از همه ممالک اسلامی قطع شود؛ عمال آن در همه ممالک اسلامی باید کنار بروند. روز قدس روز اعلام این است به شیاطینی که ملتهای اسلام را می خواهند کنار بگذارند، و ابرقدرتها را به میدان بیاورند. روز قدس روزی است که قطع آمال آنها را بکند؛ و به آنها هشدار بدهد که گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است. روز قدس روزی است که اسلام را باید احیا کرد و احیا بکنیم، و قوانین اسلام در ممالک اسلامی اجرا بشود. روز قدس روزی است که باید به همه ابرقدرت ها هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحت سیطره شما، به واسطه عمال خبیث شما، واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حیات اسلام است. باید مسلمین به هوش بیایند، باید بفهمند قدرتی را که مسلمین دارند؛ قدرتهای مادی، قدرت های معنوی. مسلمین که یک میلیارد جمعیت هستند و پشتوانه خدایی دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ایمان پشتوانه آنهاست از چه باید بترسند؟ ما با یک جمعیت کمی در مقابل دشمنهای زیاد، دشمنهای بسیار، قیام کردیم و ابرقدرتها را شکست دادیم. و کسی گمان نکند که دیگر بعضی از این قشرهای فاسد، بعضی از این چپ روهای آمریکایی یا غیر آمریکایی، بتوانند در این مملکت اظهار وجود کنند. آن روز که ما بخواهیم و ملت ما بخواهند؛ در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دانهای فنا خواهند ریخته شد. ملت بزرگ ما دیگر از این حرکات مذبوحانه نخواهد ترسید. و حرکات اسرائیل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطین همین حرکات مذبوحانه است. حرکاتی که اواخر عمر اشخاص فاسد می کنند چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ایران این حرکات را کرد، و منتهی به فنا شد.
دولت های عالَم بدانند که اسلام شکست بردار نیست. اسلام و تعالیم قرآن بر همه ممالک باید غلبه کند. دین باید دین الهی باشد، اسلام دین خداست؛ و باید در همه اقطار اسلام پیشروی کند. روز قدس، اعلام یک چنین مطلبی است، اعلام به این است که مسلمین به پیش! برای پیشرفت در همه اقطار عالَم. روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود. روزی است که باید به ابرقدرت ها فهماند که دیگر آنها نمی توانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم می دانم، و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم؛ و مسلمین از آن انزوایی که آنها را کشانده بود خارج شوند، و با تمام قدرت و قوّت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ایستاده ایم، و نخواهیم اجازه داد کسان دیگر در مملکت ما دخالت کنند، و مسلمین نباید اجازه بدهند که کسان دیگر در ممالکشان دخالت کنند. در روز قدس، ملت ها باید به حکومت هایی که خائن هستند هشدار دهند. روز قدس روزی است که ما خواهیم فهمید چه اشخاصی و چه رژیم هایی با توطئه گرهای بین المللی موافقت دارند و با اسلام مخالفت. آنهایی که شرکت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائیل. و آنهایی که شرکت کردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام-که در رأس آنها امریکا و اسرائیل است. روز امتیاز حق از باطل است و روز جدایی حق و باطل است.
من از خداوند تبارک و تعالی خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهای عالَم، بر همه مستکبرین، مستضعفین را غلبه بدهد. و از خدای تبارک و تعالی خواهانم که برادرهای ما را در فلسطین، در جنوب لبنان و در لبنان، و در هر جایی از عالَم که هستند، از دست مستکبرین و از دست چپاولگران نجات بدهد. و السّلام علی رسول الله و علی الائمه المسلمین.
71-مَا یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَهً وَاحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ‌ (49) فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لاَ إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ‌ (50) وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ‌ (51) قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‌ (52) إِنْ کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَهً وَاحِدَهً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ‌ (53) فَالْیَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌ (54) إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّهِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ (55) هُمْ وَ أَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ‌ (56) لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَهٌ وَ لَهُمْ مَا یَدَّعُونَ‌ (57) سَلاَمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ‌ (58) وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ‌ (59)
(اما) جز این انتظار نمی کشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فرا گیرد، در حالی که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند.(49) (چنان غافلگیر می شوند که حتی) نمی توانند وصیتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند.(50) (بار دیگر) در صور دمیده می شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان می روند.(51) می گویند: ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟!(آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند.(52) صیحه واحدی بیش نیست، (فریادی عظیم بر می خیزد) ناگهان همگی نزد ما احضار می شوند.(53) (و به آنها گفته می شود:) امروز به هیچ کس ذره ای ستم نمی شود، و جز آنچه را عمل می کردید جزا داده نمی شوید.(54) بهشتیان، امروز به نعمتهای خدا مشغول و مسرورند.(55) آنها و همسرانشان در سایه های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده اند.(56) برای آنها در بهشت میوه بسیار لذت بخشی است، و هر چه بخواهند در اختیار آنان خواهد بود.(57) بر آنها سلام (و درود الهی) است، این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان.(58) (و به آنها می گویند:) جدا شوید امروز ای گنهکاران!(59)
72- الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج2، ص 369: قَتلُ اُهلِ مِصرَ أمِیرَهُم … : مردم مصر امیر خود را بکشند…
73- در سایت ویکیپدیا درباره این ماجرا چنین نوشته شده است:
مروه شربینی به سال 1977 میلادی در شهر اسکندریه متولد شد. پدرش علی شربینی و مادرش لیلا شمس هر دو شیمی دان هستند. در سال 1995 از کالج انگلیسی دختران فارغ التحصیل شده و از سال 1992 تا 1999 عضو تیم ملی هندبال مصر بود. او در سال 2003 به همراه شوهرش به آلمان مهاجرت کرده و ابتدا در شهر برمن و از سال 2008 در شهر درسدن ساکن شدند. همسرش وابسته فرهنگی مصر در یکی از دانشگاه های آلمان است و با استفاده از بورس تحصیلی در مؤسسه ماکس پلانک شهر درسدن در رشته مهندسی ژنتیک مشغول تحصیل است و جهت انجام تز دکترای خود همراه مروه به آلمان آمده بود. چندی پیش از کشته شدنش، شربینی به دادگاهی مراجعه کرده و آلکس دبلیو (یک روس با ریشه های آلمانی که در سال 2003 به آلمان مهاجرت کرد) را متهم به این کرد که «زمانی که در پارک با پسرش بازی می کرده، آلکس دبلیو او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کرده است». دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را محکوم به پرداخت 750 یورو کرد. آلکس دبلیو این حکم را نپذرفت و تقاضای تجدید نظر نمود. در حین برگزاری جلسه دادگاه تجدیدنظر در یک دادگاه درجه دو در شهر درسدن، فرد آلمانی در جلوی چشمان قاضی و سایر حاضرین به شربینی حمله کرده و با ضربات چاقو وی را که سه ماهه باردار بوده از پا در آورد و همسر این زن و مرد دیگری را زخمی کرد. در بسیاری از دادگاهای آلمان از جمله این دادگاه در درسدن، هیچ گونه بازرسی از افراد صورت نمی گیرد. همچنین به علت آنکه الکس (قاتل) تا زمان حضور در دادگاه هیچ گونه سابقه بازداشت نداشت، هیچگونه تدابیر امنیتی برای دادگاه در نظر گرفته نشده بود. در حین ضربات شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف او شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت. پس از آن شوهرش با وضعیتی بحرانی در بیمارستان بستری گردید. برخی تیراندازی پلیس آلمان به وی را از روی اشتباه دانسته اند و برخی به نقل از مأموران امنیتی دادگاه اعلام کرده اند که گمان بر این بوده که شوهرش فرد مهاجم بوده و بدین خاطر وی را هدف قرار داده اند. همچنین فرزند خردسال سه ساله شان که شاهد این ماجرای خونبار بوده، برای معالجه تحت نظر روانشناس است. در تشییع جنازه او در مصر هزاران نفر از مردم و از جمله چند تن از وزیران دولت مصر شرکت داشتند، این مراسم تبدیل به تظاهراتی اعتراضی شد که سرانجام با دخالت و برخورد پلیس مواجه گردید.
74- عن علی بن ابیطالب علیه السّلام قال: اذا خرجت خیل السفیانی الی الکوفه، بعث فی طلب أهل خراسان، و یخرج أهل خراسان فی طلب المهدی، فیلتقی هو و الهاشمی برایات سود علی مقدمته شعیب بن صالح، فیلتقی هو و السفیانی بباب اصطخر فتکون ملحمه عظیمه فتظهر الرایات السود، و تهرب خیل السفیانی، فعند ذلک یتمنی الناس المهدی و یطلبونه.[البرهان فی علامات آخرالزمان،‌ص 152 حدیث 26 باب 7] امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: چون لشکریان سفیانی به سوی کوفه، (و در نسخه ای از کوفه) خارج شدند. سفیانی آنها را به سوی مردم خراسان گسیل می دارد و مردم خراسان قیام می کنند و به جستجوی مهدی علیه السّلام می پردازند. پس سفیانی و هاشمی- که جلودار سپاه او با پرچم های سیاه شعیب بن صالح است-در باب استخر به یکدیگر رسیده و کشتار عظیمی روی می دهد. در این درگیری پرچمهای سیاه پیروز شده و سپاه سفیانی فرار می کنند. در این هنگام مردم آرزوی مهدی را کرده و او را می طلبند.
75- امام صادق علیه السّلام… اِخْتِلافُ بَنِی الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ السَّفْیانِیَّ فِی شَهْرٍ رَجَبٍ مِنَ المَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکیَّهِ مِنَ المَحْتُوم…(الخرائج و الجرائح، ج3، ص 1161)
اختلاف بنی عباس از علائم حتمیه است. و خروج سفیانی در ماه رجب و کشته شدن نفس زکیه، حتمی است.
76- فرانسیس فوکویاما (متولد 1952 در شیکاگو) فیلسوف پرآوازه امریکایی و استاد رشته اقتصاد سیاسی بین الملل است که هم اکنون در دانشگاه جان هاپکینز واشینگتن به تدریس اشتغال دارد. وی همچنین دارای سابقه کار در اداره امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت (رند) از شرکت های وابسته به پنتاگون می باشد. وی پس از نگارش مقاله پایان تاریخ و واپسین انسان (the end of History and the last man) در 1989/1368 که در 1991/1370 با تفصیل بیشتر به همین نام، به صورت کتاب درآمد، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکویاما به دفاع تاریخی از ارزش های سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است. این اجماع، مساوی است با پایان تاریخ به معنای این که در شکل گرفتن اصول و نهادهای بنیادی دموکراسی، پیشرفت بیشتری به وجود نخواهد آمد. البته، باز هم رویدادهایی خواهد بود، ولی تاریخ، به معنای داستان جهانی رشد و شکوفایی آدمی، خاتمه یافته است. فوکویاما نظریه های معروف و نیز اعترافات معروفی دارد که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است که شما در این جا بخشی از اعترافات او را از گفته ها و نوشته هایش می خوانید.
شیعه به روایت فوکویاما
در سال 1986 یعنی در اوج پیروزی های رزمندگان اسلام در جبهه مقاومت علیه استکبار جهانی، فرانسیس فوکویاما در کنفرانسی در اورشلیم تحت عنوان “بازشناسی هویت شیعه” که توسط صهیونیستها برگزار شد، گفت شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست، پرنده ای که دو بال دارد، یک بال سبز و یک بال سرخ، بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی است چون شیعه در انتظار عدالت به سر می برد، امیدوار است و انسان امیدوار هم شکست ناپذیر است. او همچنین گفت: نمی توانید انسانی را تسخیر کنید که مدعی است کسی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد. شیعه با این دو بال (بال سبز مهدوی و بال سرخ حسینی)، افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهرآگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و … به آن نمی رسد. از نظر فوکویاما شیعه بعد سومی هم دارد که بسیار مهم است. این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری بر تن دارد ، در بین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت فقهی است. یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد.
77- ساموئل هانتینگتون (Samuel P.Huntington 18 آوریل 1927-24 دسامبر 2008)، متخصص علوم سیاسی شهیر آمریکایی بود. وی به خاطر نظریه برخورد تمدن ها و پیش بینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام شهرت جهانی پیدا کرده بود. ساموئل هانتینگتون، دانش آموخته و به مدت 58 سال، استاد دانشگاه هاروارد بود. آینده ای که وی پیش بینی می کند، آینده است توأم با تباهی، به نظر او در قرن بیست و یکم میان مسلمانان و مسیحیان جنگ های مذهبی خونین درخواهد گرفت. بسیاری از طرفداران این نظریه یازدهم سپتامبر و اشغال نظامی عراق را درآمدی بر جنگ های مذهبی آتی در نظر می گیرند و این دو واقعه را نشانه هایی از درستی نظریه هانتینگتون می پندارند.
هانتینگتون در رساله اش یادآور می شود که در غرب یک پلورالیسم مسیحی حکمفرماست و مذهب و سیاست از هم منفک هستند. جدایی مذهب از سیاست دستاورد نبردهایی خونین است که با نهضت رفرماسیون آغاز شد و سرانجام به شکست تئوکراسی مسیحی و جدایی سیاست از مذهب انجامید. از آن پس کاتولیسیسم و پروتستانتیسم ناگزیر بودند که بیاموزند بدون دخالت در امور سیاسی به حیات خود ادامه دهند، با این هدف که در کنار سیاست قرار گیرند و به آن مشروعیت دهند. به یک معنا رهایی مذهب از سیاست به رهایی سیاست از مذهب انجامید.
نهضت های ضد استعماری و استقلال طلبانه در نیمه دوم قرن بیستم همراه با مهاجرت نیروی کار سبب شد که در جوامع غربی ساختار مذهبی دگرگون شد. در متن پلورالیسم مسیحی ناگهان از بیرون اسلام در این ساختار اجتماعی جای گرفت. با پشتوانه سیادت مسلمانان بر اسپانیا و سیادت عثمانی بر کشورهای بالکان، اسلام هم مانند یهودیت یکی از مهمترین مؤلفه های فرهنگی در جهان غرب بود. به نظر این نظریه پرداز اسلام در جوامع غربی به سه شکل حضور دارد: اسلام هندی در انگلستان، اسلام آفریقایی در فرانسه و اسلام ترک در آلمان. از این نظر اسلام هم مانند مسیحیت اشکال گوناگون دارد. البته از منظر مسیحی و از منظر جامعه سکولار تنوع اسلام و قرائت های گوناگون از آن می تواند منشأ نزاع ها و درگیری های مذهبی باشد. خطر درگیری هنگامی افزایش می یابد که بنیاد مذهبی، نیروهای مذهبی را تقویت کند. بنیادگرایی البته الزاماً به معنای قرائت اصیل از مذهب و رجعت به ریشه ها نیست، بلکه بیش از هر چیز هدف آن از میان بردن جدایی سیاست از مذهب و سیاسی کردن مذهب است.
78- در سایت ویکیپدیا و دیگر دانشنامه ها درباره او به تفصیل می توانید مطالبی را ببینید. همچنین ر.ک: رسول نیمروزی، ابر پاییزی، نشر هلال.
79- وی گفته: آسمان در چهل و پنج درجه می سوزد. دو ساختمان بلند دو پرنده بلند پرواز در 581 و دود و آتش در شهر جدید در آن سوی اقیانوس ها پرنده در آتش و ضجه مادری به گوش می رسد، به طور ناگهانی آتش بزرگ و پراکنده شعله ور می شود.
80- بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الائمه الاطهار، ج52، ص 235. “و یا این که در مغرب زمین آتش جنگ بزرگی را با موادی قابل اشتعال دامن می زند در حالی که با فریاد بلند بانگ می زند وای بر او انتقامجویی و خونخواهی و مانند آن…” (بحارالأنوار، ج53، صص 84-82، به نقل از کورانی، علی، عصر ظهور، صص 214 -213)
81- در روزهایی که این اثر برای چاپ آماده می شد، عمر این مزدور به پایان رسید و خبر آن علاجی شد دیرهنگام و ناموفق برای تحت الشعاع قرار دادن خیزش و بیداری اسلامی خاورمیانه.
82- «… و یخربون خراسان و یصرفون الحلسان، و یهدمون الحصون و یظهرون المصون و یقتطفون الغصون، و یفتحون العراق و یحجمون الشقاق بدم یراق، فعند ذک ترقبوا خروج صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)». (إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب للشیخ علی الیزدی الحائری ج 2، ص 202-209/ الخطب النادره لأمیرالمؤمنین لعبد الرسول زین الدین ص 140-148 ط 1. مؤسسه البلاغ لبنان-بیروت)
امام علی علیه السّلام زمان ظهور منجی موعود، حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) را ضمن خطبه البیان چنین توصیف می فرماید: پس، در زمانی که این علائم واقع شد مردمانی خروج می کنند که گناه و جنایاتی را مرتکب می شوند (و اگر عبارت «الحرائر» یا «حاء» مهمله باشد یعنی تجاوز به زنان و دوشیزگان می کنند) و مالک می شوند «جزائر» را (جزیره ها را ) و نیرنگ ها به کار می برند و خراسان را خراب می کنند و دگرگون می سازند حلسان را (یا اسم جایی است با جمع «حلس» به معنای اینکه باز می گردانند خانه نشینان را از خانه نشینی) و دژها و مواضع دفاعی مستحکم را ویران می کنند و آشکار می سازند آنچه را که مصون و محفوظ مانده بود و می چینند (و قطع می کنند) شاخه ها را و فتح می کنند عراق را و باز می دارند از شکاف و دو دستگی با (ایجاد ترس) و خونریزی (یعنی هر صدای مخالف را به سرعت در نطفه خفه می کنند یا مراد این است که می مکند و سوء استفاده می کنند از شکاف و ایجاد اختلاف بین گروهها با خونی که ریخته می شود). پس، در آن هنگام انتظار بکشید ظاهر شدن صاحب الزمان را؛ یعنی مراقب باشید و چشم و حواستان را متوجه امام زمان کنید که بزودی ظهور خواهد فرمود.

منبع مقاله :
همایون، محمد هادی؛(1390)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید