چهل حدیث « عدل الهی »

چهل حدیث « عدل الهی »

قرآن کریم :

اِنَّ اللّه‏َ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّهٍ وَ اِنْ تَکُ حَسَنَهً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ اَجْرا عَظیما؛
سوره نساء، آیه ۴۰
در حقیقت، خداوند به اندازه ذرّه‏اى ظلم نمى‏کند و هر کار نیکى را بر آن مى‏افزاید و از نزد خود، پاداش بزرگى مى‏بخشد.
۱پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : فیما رَوى عَنِ اللّه‏ِ تَبارَکَ و تَعالى ـ : یا عِبادى ! اِنّى حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلىنَفْسى وَ جَعَلْتُهُ بَیْنَـکُمْ مُحَرَّما ، فَلا تَظالَموا ؛

در آنچه از خداوند تبارک و تعالى روایت شده است: اى بندگان من! همانا ظلم را برخود حرام کردم و آن را در میان شما نیز حرام کردم. پس بر یکدیگر ظلم نکنید.
صحیح مسلم ، ج ۴، ص ۱۹۹۴، ح ۵۵

۲امام على علیه‏ السلام : اِنَّ الْعَدْلَ میزانُ اللّه‏ِ سُبْحانَهُ الَّذى وَضَعَهُ فِى الْخَلْقِ ونَصَبَهُ لاِِقامَهِالْحَقِّ ، فَلا تُخالِفْهُ فى میزانِهِ ولا تُعارِضْهُ فى سُلْطانِهِ ؛

به راستى که عدالت ترازوى خداى سبحان است که در میان مردم قرار دادهو براى بر پاداشتن حق، نصب فرموده است، بنابراین، در ترازوى خداوند با اومخالفت نکن و با حکومتش مستیز.
غرر الحکم ، ح ۳۴۶۴

۳پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ ؛

آسمان‏ها و زمین، با عدالت، پا برجا مى‏مانند.
عوالى اللآلى ، ج ۴، ص ۱۰۳

۴پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : اِنَّ اللّه‏َ تَعالى بِقِسْطِهِ وَ عَدْلِهِ جَعَلَ الرَّوحَ وَ الْفَرَحَ فِى الرِّضا وَ الْیَقینِوَ جَعَلَ الهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِى السَّخَطِ ؛

در حقیقت، خداوند متعال، به خاطر انصاف و عدالتش، آسایش و شادىرا در خشنودى (به خواست خودش) و یقین قرار داد و نگرانى و اندوه را درخشم خودش.
المعجم الکبیر ، ج۱۰، ص۲۱۶، ح۱۰۵۱۴

۵امام على علیه‏ السلام : اِنْ عَقَدْتَ ایمانَکَ فَارْضَ بِالْمَقضىِّ عَلَیْکَ وَ لَکَ وَ لا تَرْجُ اَحَدا اِلاَّ اللّه‏َوَ انْتَظِرْ ما اَتاکَ بِهِ الْقَدَرُ ؛

اگر ایمانت را محکم کرده‏اى، به خواست خدا خشنود باش، چه به زیان تو باشد و چهبه سود تو، و به هیچ کس جز خدا امید نداشته باش و در انتظار چیزى باش که خداوندبرایت پیش مى‏آورد.
مختصر بصائر الدرجات ، ص ۱۳۹

۶پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : فَلَمّا رَأى یونُسُ علیه‏ السلام اَنَّ قَومَهُ لا یُجیبونَهُ وَ لا یُؤمِنونَ ، ضَجِرَ وَ عَرَفَ مِنْنَفْسِهِ قِلَّهَ الصَّبرِ ، فَشَکى ذلِکَ اِلى رَبِّهِ ، وَ کانَ فیما یَشْکى اَن قالَ : یا رَبِّ ! اِنَّکَ بَعَثتَنىاِلى قَومى ، و لى ثَلاثونَ سَنَهً ، فَلَبِثتُ فیهِم اَدعوهُم اِلَى الایمانِ بِکَ وَالتَّصدیقِبِرِسالاتى وَ اُخَوِّفُهُم عَذابَکَ وَ نَقِمَتَکَ ثَلاثا وَ ثَلاثینَ سَنَهً ، فَکَذَّبونى وَ لَم یُؤمِنوا بى ،وَ جَحَدوا نُبُوَّتى وَاسْتَخَفّوا بِرِسالاتى ، وَ قَد تَواعَدونى وَ خِفتُ اَن یَقتُلونى ، فَاَنزِلعَلَیهِم عَذابَکَ ، فَاِنَّهُم قَومٌ لا یُؤمنونَ . قالَ : فَاَوحَى اللّه‏ُ اِلى یونُسَ : اَنَّ فیهِمُ الحَملَوَ الجَنینَ وَ الطِّفلَ ، وَ الشَّیخَ الْـکَبیرَ ، وَ الْمَراَ هَ الضَّعیفَهَ ، وَ الْمُستَضْعَفَ المَهینَ ، واَ نَاالحَـکَمُ الْعَدلُ ، سَبَقَت رَحمَتى غَضَبى ، لا اُعَذِّبُ الصِّغارَ بِذُنوبِ الکِبارِ مِن قَومِکَ ، وَ هُمیا یونُسُ عِبادى وَ خَلقى ، وَ بَریَّتى فى بِلادى ، وَ فى عَیلَتى ، اُحِبُّ اَنْ اَ تَاَنّاهُم ، وَ اَرفُقَبِهِم ، وَ اَنتَظِرُ تَوبَتَهُم ؛

یونس علیه‏ السلام زمانى دید قومش دعوت او را نمى‏پذیرند و به او ایمان نمى‏آورند،آزرده شد و احساس بى‏تابى کرد.از این‏رو، به پروردگارش شِکوه نمود. در بخشى ازشِکوه‏هاى او چنین بود: اى پروردگار من! تو مرا در سى سالگى به سوى قومممبعوث فرمودى و من، سى و سه سال در میانشان ماندم و آنان را به ایمان آوردن به توو تصدیق رسالتم دعوت نمودم و از عذاب و محروم کردن تو بیمشان دادم؛ امّا آنان تکذیبم کردند و به من ایمان نیاوردند و نبوّتم را انکار نمودند و رسالتمرا سبک شمردند و مرا تهدید نمودند و ترسیدم که مرا بکشند. پس، عذابت را بر آنانفرود آور، زیرا آنان قومى هستند که ایمان نمى‏آورند. آن گاه خداوند به یونس علیه‏ السلاموحى فرمود: «در میان آنان، زن باردار و جنین و کودک خردسال و پیر و زن ناتوانو مستضعف خوار وجود دارد، در حالى که من، داور عادل هستم که رحمتم بر خشممپیشى گرفته است. من خردسالان قوم تو را به گناهان بزرگ سالانشان کیفر نمى‏دهمو ـ اى یونس ـ آنان بندگان و آفریدگان و مردمان من در سرزمین‏هاى من و درزیر پوشش من‏اند. دوست دارم درباره آنان حوصله کنم و با ایشان مدارا نمایمو توبه‏شان را انتظار مى‏کشم».
تفسیر عیّاشى ، ج ۲، ص ۱۲۹، ح ۴۴

۷امام على علیه‏ السلام : وَ قَدَّرَ الاَْرزاقَ فَکَثَّرَها وَ قَـلَّـلَها ، وَ قَسَّمَها عَلَى الضّیقِ وَ السَّعَهِ ، فَعَدَلَفیها لِیَبْتَلىَ مَنْ اَرادَ بِمَیْسورِها وَ مَعسورِها ، وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنیِّهاوَ فَقیرِها ؛

خداوندروزى همگان را تعیین کرد و آن را زیاد و کم نمود و در آن تنگى و گشایشقرار داد و عدالت ورزید تا با آسانى و سختى آن، هرکس را بخواهد، بیازماید وسپاسگزارى و صبرِ ثروتمند و فقیر را امتحان نماید.
نهج البلاغه ، از خطبه ۹۱

۸امام على علیه‏ السلام : وَ ایمُ اللّه‏ِ، مَا کانَ قَوْمٌ قَطُّ فِى غَضِّ نِعْمَهٍ مِنْ عَیْشٍ فَزالَ عَنْهُمْ اِلاَّبِذُنُوبٍ اِجتَرَحوها لاَِنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَـلاّمٍ لِلْعَبیدِ؛

به خدا سوگند، هرگز نعمت گروهى که از زندگىِ خوش بهره‏مندند، از بیننمى‏رود، جز به وسیله گناهانى که مرتکب مى‏شوند؛ چرا که خداوند هرگز به بندگان ظلمنمى‏کند.
نهج البلاغه، از خطبه ۱۷۸

۹امام صادق علیه‏ السلام : لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ ـ : اُنْظُرِ الآنَ اِلى ذَواتِ الاَْربَعِ کَیْفَ تَراهاتَتبَعُ اُمَّهاتِها مُستَقِلَّهً بِاَنفُسِها … و کَذلِکَ تَرى کَثیرا مِنَ الطَّیرِ کَمِثلِ الدَّجاجِوَ الدُّرّاجِ وَ القَبَجِ تَدرُجُ و تَلقُطُ حینَ یَنقابُ عَنهَا البَیضُ فَاَمّا ما کانَ مِنها ضَعیفالا نُهوضَ فیهِ ، کَمِثلِ فِراخِ الحَمامِ وَ الیَمامِ وَ الحُمَّرِ فَقَد جُعِلَ فِى الاُمَّهاتِ فَضلُعَطفٍ عَلَیها فَصارَت تَمُجُّ الطَّعامَ فى اَفواهِها بَعدَما توعیهِ حَواصِلُها فَلا تَزالُ تَغذوهاحَتّى تَستَقِلَّ بِاَنفُسِها وَ لِذلِکَ لَم تُرزَقِ الحَمامُ فِراخا کَثیرَهً مِثلَما تُرزَقُالدَّجاجُ لِتَقوَى الاُمُّ عَلى تَربیَهِ فِراخِها فَلا تَفسُدَ وَ لا تَموتَ فَکُلٌّ اُعطىَ بِقِسطٍ مِنتَدبیرِ الحَکیمِ اللَّطیفِ الخَبیرِ ؛

به مفضل بن عمر: اکنون به این چارپایان بنگر. ببین چگونه هر یک به طور جداگانهدر پىِ مادرانشان هستند… همچنین بسیارى از پرندگان، مانند: مرغ و قرقاول و کبک، رامى‏بینى که از همان ساعتى که از تخم بیرون مى‏آیند به دنبال دانه مى‏روند. آنجوجه‏هایى که ناتوان‏اند و حرکتى ندارند، مانند: جوجه کبوتر اهلى و کبوتر صحرایى وسینه سرخ، در قلب مادران آنها، مهربانى زیادى نهاده شده است؛ به گونه‏اى که خوراکرا پس از جمع آورى در چینه‏دانشان، در دهان آنها مى‏گذارند، و پیوسته آنها را غذامى‏دهند تا خودشان در انجام دادن کارهایشان استقلال یابند. به همین دلیل (ناتوانىجوجه‏ها) است که کبوتر، مانند مرغ، از جوجه زیاد بر خوردار نمى‏شود، به جهت این کهمادر بتواند جوجه‏هایش را خوب بپروراند تا رنجور نگردند و تلف نشوند. روزىِ همه آنهابه عدالت و از روى تدبیر خداوندِ داناى مهربانِ آگاه، عطا شده است.
بحار الأنوار ، ج ۶۴، ص ۵۴

۱۰پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : اِنَّ الْعَدْلَ میزانُ اللّه‏ِ تَعالى فِى الاَْرْضِ ، فَمَنْ اَخَذَهُ قادَهُ اِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْتَرَکَهُ ساقَهُ اِلَى النّارِ ؛

عدالت، ترازوى خداى متعال در زمین است. هر کس آن را به کار گیرد، به خاطر آن،به بهشت مى‏رود و هرکس آن را رها کند، به جهنّم رانده مى‏شود.
مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۷، ح۱۳۱۴۵

۱۱امام صادق علیه‏ السلام : اَلنّاسُ یَسْتَغْنونَ اِذا عُدِلَ بَیْنَهُمْ وَ تُنْزِلُ السَّماءُ رِزْقَها وَ تُخْرِجُالاَْرْضُ بَرَکَـتَها بِاِذْنِ اللّه‏ِ تَعالى؛

اگر در میان مردم عدالت اجرا شود، بى‏نیاز مى‏شوند و به اذن خداوند متعال، آسمانروزىِ خود را فرو مى‏فرستد و زمین برکاتش را بیرون مى‏ریزد.
کافى، ج ۳ ، ص ۵۶۸، ح ۶

۱۲امام على علیه‏ السلام : و قَد سُئِلَ عَنِ القَضاءِ وَ الْقَدَرِ ـ : لا تَقولوا : وَ کَلَهُمُ اللّه‏ُ اِلى اَنْفُسِهِمفَتُوَهِّنوهُ ، وَ لا تَقولوا : اَجبَرَهُم عَلَى المَعاصى فَـتُظَـلِّموهُ ولکِن قولوا : الخَیرُ بِتَوفیقِ اللّه‏ِوَ الشَّرُّ بِخِذلانِ اللّه‏ِ وَ کُلٌّ سابِقٌ فى عِلمِ اللّه‏ِ ؛

وقتى که از حضرت على علیه‏ السلامدرباره قضا و قدر، پرسیدند، فرمودند: نگویید: خدا آنان(گناهکاران) را به خودشان وانهاده است، که با این سخن خدا را سبک مى‏کنید، ونگویید: خدا آنان را بر انجام دادن گناهان، مجبور ساخته است؛ که با این سخن به خدانسبت ظلم مى‏دهید بلکه بگویید: خیر در سایه توفیق خدا و شر به خاطر یارى نشدن ازجانب خداست و همه اینها از قبل در علم خداوند بوده است.
الاحتجاج ، ج ۱، ص ۴۹۲، ح ۱۲۲

۱۳امام صادق علیه‏ السلام : عن یونس… عن الإمام الصادق علیه‏ السلام ، قالَ : قالَ لَهُ رَجُلٌ : جُعِلْتُ فِداکَ ،اَجبَرَ اللّه‏ُ العِبادَ عَلَى المَعاصى ؟ فَقالَ : اللّه‏ُ اَعدَلُ مِن اَن یُجبِرَهُم عَلَى المَعاصىثُمَّ یُعَذِّبَهُم عَلَیها . فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، فَـفَوَّضَ اللّه‏ُ اِلَى العِبادِ ؟ قالَ : فَقالَ :لَو فَوَّضَ اِلَیهِم لَم یَحصُرهُم بِالاَمرِ وَ النَّهىِ . فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ فَبَینَهُما مَنزِلَهٌ ؟ قالَ : فَقالَ : نَعَم ، اَوسَعُ ما بَینَ السَّماءِ وَالاَْرضِ ؛

به نقل از یونس: مردى به امام صادق علیه‏ السلامگفت: فدایت شوم! آیا خداوند، بندگان را برانجام گناهان مجبور ساخته؟ امام فرمودند:« خداوند، عادل‏تر از آن است که آنان را برانجام گناهان مجبور سازد و سپس به خاطر آن، کیفرشان نماید». گفت: فدایت شوم! پسخداوند، اختیار آن را به بندگان واگذاشته است؟ فرمودند: «اگر به اختیار آنانمى‏گذاشت، امر و نهیشان نمى‏کرد». عرض کرد: فدایت شوم! آیا میان جبر و واگذار کردن،جایگاه دیگرى هم هست؟ فرمود: «آرى، گسترده‏تر از فاصله میان آسمان و زمین».
کافى ، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۱۱

۱۴امام صادق علیه‏ السلام : ما نَهاهُ اللّه‏ُ عَنْ شَى‏ءٍ اِلاّ وَ قَدْ عَلِمَ اَ نَّهُ یُطیقُ تَرَ کَهُ ، وَ لا اَمْرَهُ بِشَى‏ءٍ اِلاّوَ قَدْ عَلِمَ اَ نَّهُ یَسْتَطیعُ فِعْلَهُ ؛ لاَِ نَّهُ لَیْسَ مِنْ صِفَتِهِ الْجَورُ وَ العَبَثُ وَالظُّلْمُ وَ تَکلیفُ الْعِبادِما لا یُطیقونَ ؛

«خداوند از چیزى نهى نکرد، جز این که مى‏داند بنده توان ترک آن را دارد و به چیزىامر نکرد، جز این که مى‏داند بنده توان انجام آن را دارد، زیرا جُور و سرگرمى و ستم وتکلیف کردن بندگان به آنچه توانش را ندارند، از صفات خداوند نیستند».
الاحتجاج ، ج ۲، ص ۲۲۳

۱۵امام صادق علیه‏ السلام : قَدْ عَلِمْتُ یا اِلهى اَ نَّهُ لَیْسَ فى حُکْمِکَ ظُلْمٌ وَ لا فى نَقْمَتِکَ عَجَلَهٌ وَاِنَّما یَعْجَلُ مَنْ یَخافُ الْفَوْتَ وَ یَحْتاجُ اِلَى الظُّلْمِ الضَّعیفُ وَ قَدْ تَعالَیْتَ یا اِلهى عَنْ ذلِکَعُلُوّا کَبیرا ؛

بار الها! به تحقیق دانستم که در قضاوت تو، هیچ ظلمى و در کیفرت هیچ شتابىنیست. همانا کسى شتاب مى‏کند که نگران از دست دادن فرصت است. و شخص ناتوانبه ظلم کردن، نیاز دارد، در حالى که ـ اى پروردگار من ـ مقام تو، بالاتر از آن است.
تهذیب الاحکام ، ج ۵، ص ۲۷۷، ح ۹۴۶

۱۶امام سجاد علیه‏ السلام : اَللّهُمَّ یَا مَنْ لا یَرْغَبُ فِى الْجَزاءِ وَ یا مَنْ لا یَنْدَمُ عَلَى الْعَطاءِ، وَ یا مَنْلا یُکافِى‏ءُ عَبْدَهُ عَلَى السَّواءِ، مِنَّتُکَ اِبْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ، وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ، وَ قَضاؤُکَخِیَرَهٌ، اِنْ اَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطاءَکَ بِمَنٍّ، وَ اِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیا، تَشْکُرُ مَنْشَکَرَکَ وَ اَ نْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ ؛

خدایا! اى کسى که در برابر احسانت توقع جبران ندارى، و اى کسى که از بخششپشیمان نمى‏شوى و اى کسى که مزد بنده خود را نه به همان اندازه بلکه بیشترمى‏دهى، تو در نعمت بخشیدن آغاز کننده‏اى و بخشایشت از روى لطف است. مجازاتتعدالت است و قضاوتت بهترین است. اگر عطا کنى، آن را به منّت آلوده نمى‏کنى و اگرمحروم نمایى، از روى ستم نیست. هرکس تو را شکر گزارد، پادشش مى‏دهى و حال آنکه شکر گزارى را تو خود به او الهام نموده‏اى.
صحیفه سجّادیه ، از دعاى ۴۵

۱۷پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : مَنْ اَصابَ فِى الدُّنْیا ذَ نْبا فَعوقِبَ بِهِ ، فَاللّه‏ُ اَعْدَلُ مِنْ اَنْ یُثَـنِّىَ عُقوبَتَهُعَلى عَبْدِهِ ، وَ مَنْ اَذْ نَبَ ذَ نْبا فِى الدُّنْیا فَسَتَرَهُ اللّه‏ُ عَلَیْهِ ، فَاللّه‏ُ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ یَعودَ فى شَى‏ءٍقَدْ عَفا عَنْهُ ؛

هر کس در دنیا به گناهى گرفتار شود و به خاطر آن، مجازات گردد، خداوند، عادل‏تراز آن است کهدر قیامت مجازات آن گناه را بر بنده‏اش تکرار نماید و هرکس در دنیاگناهى مرتکب شود و خداوند، آن را بپوشاند (ببخشد)، خدا بزرگوارتر از آن است که عفوخود را باز پس گیرد.
سنن ابن ماجه ، ج ۲، ص ۸۶۸، ح ۲۶۰۴

۱۸امام حسن عسکرى علیه‏ السلام : نَظَرَ اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلىٌّ علیه‏ السلام اِلى رَجُلٍ فَرَأى اَ ثَرَ الْخَوفِ عَلَیْهِ ، فَقالَ : ما بالُکَ ؟ قالَ : اِنّى اَخافُ اللّه‏َ ، قالَ : یا عَبْدَ اللّه‏ِ ، خَفْ ذُنوبَکَ ، وَ خَفْ عَدْلَ اللّه‏ِعَلَیْکَ فى مَظالِمِ عِبادِهِ ، وَ اَطِعْهُ فیما کَلَّـفَکَ وَ لا تَعْصِهِ فیما یُصْلِحُکَ ثُمَّ لا تَخَفِ اللّه‏َ بَعْدَذلِکَ فَاِنَّهُ لا یَظْلِمُ اَحَدا ، وَ لا یُعَذِّبُهُ فَوقَ استِحقاقِهِ اَبَدا ، اِلاّ اَنْ تَخافَ سوءَ الْعاقِبَهِ بِاَنْتَغَیَّرَ اَو تَبَدَّلَ ، فَاِنْ اَرَدْتَ اَنْ یُؤمِنَکَ اللّه‏ُ سوءَ الْعاقِبَهِ فَاعْلَم اَنَّ ما تَأتیهِ مِنْ خَیْرٍفَبِفَضْلِ اللّه‏ِ وَ تَوفیقِهِ ، وَ ما تَأتیهِ مِنْ شَرٍّ فَبِاِمهالِ اللّه‏ِ وَ اِنْظارِهِ اِیّاکَ وَ حِلْمِهِ عَنْکَ ؛

امیر مؤمنان على علیه‏ السلامبه مردى نگریستند و در چهره او نشانه ترس دیدند.به او فرمودند: در چه حالى؟ گفت: از خدا مى‏ترسم. فرمودند: «اى بنده خدا!از گناهانت و از عدالت خدا درباره ظلم‏هایى که به بندگان خدا کرده‏اى بترس و خدا رادر آنچه تو را موظّف نموده، پیروى کن و از او در آنچه صلاح تو درآن است، نافرمانىنکن. پس از آن، از خدا نترس؛ زیرا او به هیچ کس ظلم نمى‏کند و هرگز کسى را بیش ازاستحقاقش مجازات نمى‏کند. مگر این که نگران عاقبت بد باشى، به این که سرنوشت،دگرگون شود و تغییر یابد. پس اگر خواستى از عاقبت بد درامان باشى، بدان هر خیرىکه به تو مى‏رسد، از لطف خدا و توفیق اوست و هر شرّى به تو مى‏رسد، به جهت مهلتدادن خدا به تو و بردبارى‏اش درباره توست».
تفسیر امام حسن عسکرى علیه‏ السلام، ص۲۶۵، ح۱۳۳

۱۹امام سجاد علیه‏ السلام : اللّه‏ُ … یَنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمِ بِما هُوَ عادِلٌ بِحُکمِهِ ؛

خداوند به خاطر قضاوت عادلانه‏اش، از ظالم انتقام مى‏گیرد.
تفسیر امام حسن عسکرى علیه‏ السلام، ص ۳۴۹، ح ۲۳۲

۲۰پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : إنَّ الْمَعونَهَ تَأْتى مِنَ اللّه‏ِ عَلى قَدْرِ الْمَؤونَهِ وَ اِنَّ الصَّبْرَ یَأْتى مِنَ اللّه‏ِ عَلىقَدْرِ الْمُصیبَهِ؛

به راستى که کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه مى‏رسد و صبر از جانب خداوندبه اندازه گرفتارى مى‏آید.
کنزالعمّال، ح ۱۵۹۹۳

۲۱امام صادق علیه‏ السلام : … وَ لَو کانَتِ النِّیّاتُ مِنْ اَهْلِ الْفِسْقِ یُؤخَذُ بِها اَهْلُها ، اِذا لاَُخِذَ کُلُّمَنْ نَوَى الزِّنا بِالزِّنا ، وَ کُلُّ مَنْ نَوَى السَّرِقَهَ بِالسَّرِقَهِ ، وَ کُلُّ مَنْ نَوَى الْقَتلَ بِالْقَتْلِ ،وَ لکِنَّ اللّه‏َ عَدْلٌ حَـکیمٌ ، لَیْسَ الْجَوْرُ مِنْ شَأنِهِ ، وَ لکِنَّهُ یُثیبُ عَلى نیّاتِ الْخَیرِ اَهْلَها ،وَ اِضْمارهِم عَلَیْها ، وَ لا یُؤاخِذُ اَهْلَ الْفُسوقِ حَتّى یَفْعَلوا ؛

اگر فاسقان به نیت‏هایشان بازخواست مى‏شدند، در این صورت، هرکس نیّت زنامى‏کرد، به زنا و هرکس نیّت دزدى مى‏کرد، به دزدى و هر کس نیّت کشتن مى‏کرد، بهکشتن بازخواست مى‏شد، ولى خداوند عادل حکیم است و ظلم، از شأن او به دور است،امّا نیکوکاران را بر پایه نیت‏هاى خوبشان و بر پایه نیت‏هاى خوبى که پنهان داشته‏اند،پاداش مى‏دهد و بدکاران را تا زمانى که کار بد انجام نداده‏اند، باز خواست نمى‏کند.
قرب الإسناد ، ص۹، ح ۲۸ و ص ۴۸، ح ۱۵۸

۲۲پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : فِى التَّخویفِ مِنَ القیامَهِ وَ الحِسابِ : اُذکُروا وُقوفَکُم بَیْنَ یَدَىِ اللّه‏ِ جَلَّجَلالُهُ ؛ فَاِنَّهُ الْحَـکَمُ الْعَدْلُ ، وَ اسْتَعِدُّوا لِجَوابِهِ اِذا سَأَلَکُمْ ؛

درباره ترس از قیامت و حسابرسى: لحظه ایستادنتان در پیشگاه خداوند ـ جلّجلاله ـ را به یاد آورید، چراکه او حاکم عادل است و خودتان را براى پاسخگویى آمادهسازید که از شما مى‏پرسد.
امالى صدوق ، ص ۳۵۴، ح ۴۳۲

۲۳امام صادق علیه‏ السلام: اِنَّ بَنى اِسرائیلَ اَ تَوا موسى علیه‏ السلام ، فَسَأَلوهُ اَنْ یَسْاَلَ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ اَنْیُمْطِرَ السَّماءَ عَلَیْهِمْ اِذا اَرادوا ، وَ یَحْبِسَها اِذا اَرادوا ، فَسَاَلَ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ ذلِکَ لَهُمْ . فَقالَاللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ : ذلِکَ لَهُم یا موسى ، فَاَخْبَرَهُم موسى فَحَرَثوا وَ لَمْ یَتْرُ کوا شَیْئا اِلاّزَرَعوهُ ثُمَّ اسْتَنْزَلُوا الْمَطَرَ عَلى اِرادَتِهِم ، وَ حَبَسوهُ عَلى اِرادَتِهِم ، فَصارَت زُروعُهُم کَاَنَّهَا الْجِبالُ وَ الآجامُ ، ثُمَّ حَصَدوا وَ داسوا وَ ذَرّوا فَلَمْ یَجِدوا شَیئا فَضَجّوااِلى موسى علیه‏ السلام وَ قالوا : اِنَّما سَأَلـْناکَ اَنْ تَسْاَلَ اللّه‏َ اَنْ یُمْطِرَ السَّماءَ عَلَیْنااِذا اَرَدْنا فَاَجابَنا ، ثُمَّ صَیَّرَها عَلَیْنا ضَرَرا فَقالَ : یا رَبِّ اِنَّ بَنى اِسرائیلَ ضَجّوامِمّا صَنَعْتَ بِهِم ، فَقالَ : وَ مِمَّ ذاکَ یا موسى ؟ قالَ : سَاَلونى اَنْ اَسْاَ لَکَ اَنْ تُمْطِرَالسَّماءَ اِذا اَرادوا وَ تَحبِسَها اِذا اَرادوا فَاَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَیَّرتَها عَلَیْهِمْ ضَرَرا ! فَقالَ :یا موسى ، اَ نَا کُنتُ المُقَدِّرَ لِبَنى اِسرائیلَ فَلَمْ یَرضَوا بِتَقدیرى ، فَاَجَبْتُهُم اِلى اِرادَتِهِمْفَکانَ ما رَاَیْتَ ؛

بنى اسرائیل نزد موسى علیه‏ السلام آمدند و از او خواستند که از خداوند عزّوجلّدرخواست کند تا هرگاه آنان اراده کردند، آسمان برایشان ببارد و هرگاه آنان خواستند،آن را از باریدن باز دارد. موسى علیه‏ السلام نیز خواسته آنان را از خداوند عزّوجلّ در خواستنمود. خداوند عزّوجلّ فرمود: «اى موسى! باشدپذیرفتم». موسى علیه‏ السلام آنان را خبردارکرد. پس به کشت همه دانه‏ها پرداختند و چیزى را فروگذار نکردند. سپس بر پایهخواستشان، بارش باران را درخواست نمودند و براساس درخواستشان از آن جلوگیرىکردند. در نتیجه، کشتزارهایشان چنان پُربار شد که محصول آنها همانند کوه‏ها و نیزارهاگردید. سپس درو کردند و کوبیدند و باد دادند، امّا چیزى به دست نیاوردند. پس، نزدموسى علیه‏ السلامفریاد و ناله سر دادند و گفتند: ما از تو در خواست کردیم که از خدا بخواهى کههرگاه ما خواستیم، آسمان بر ما ببارد. خدا خواسته ما را پذیرفت و سپس آن را بر ضرر ماگرداند! موسى علیه‏ السلام گفت: پروردگارا! بنى اسرائیل، از کار تو به فریاد آمدند. خدا فرمود: «اىموسى! براى چه؟» گفت: از من درخواست کردند که از تو بخواهم هرگاه آنان خواستند،آسمان را ببارانى و هرگاه خواستند، آن را از بارش باز دارى . تو هم پذیرفتى، اما آن را بهضررشان گرداندى! خدا فرمود: «اى موسى! من براى بنى اسرائیل، تقدیر کرده بودم،ولى آنان به مقدرات من راضى نشدند. پس، خواسته‏شان را پذیرفتم و نتیجه‏اش اینشد که دیدى ».
کافى ، ج ۵، ص ۲۶۲، ح ۲

۲۴پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : عن جبرئیل علیه‏ السلام : عن اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ، قالَ: قالَ اللّه‏ُ تَبارَکَ وَ تَعالى : … اِنَّمِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن یُریدُ البابَ مِنَ العِبادَهِ فَاَ کُفُّهُ عَنهُ ، لِئَلاّ یَدخُلَهُعُجبٌ فَیُفسِدَهُ ذلِکَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالفَقرِوَ لَو اَغنَیتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالغَناءِولَو اَفقَرتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، واِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالسُّقمِولَو صَحَّحتُ جِسمَهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ ایمانُهُاِلاّ بِالصِّحَّهِ ولَو اَسقَمتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِکَ ، اِنّى اُدَبِّرُ عِبادى لِعِلمى بِقُلوبِهِم ، فَاِنّىعَلیمٌ خَبیرٌ ؛

به نقل از جبرئیل: خداوند تبارک و تعالى فرمود: … بعضى از بندگان مؤمن من،کسانى هستند که مى‏خواهند از راه عبادت، به درگاه من وارد شوند، ولى من مانعمى‏شوم، به خاطر این که غرور در آنان به وجود نیاید تا فاسدشان کند. و بعضى از بندگانمؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با فقر، درست نمى‏شود، که اگر بى‏نیازشانکنم، بى‏نیازى فاسدشان مى‏کند. و بعضى از بندگان مؤمن من، کسانى هستند کهایمانشان جز با ثروت، درست نمى‏شود که اگر نیازمندشان کنم، نیازمندى فاسدشانمى‏کند. و بعضى از بندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با بیمارى، درستنمى‏شود، که اگر به آنان تن‏درستى ببخشم، تن‏درستى فاسدشان مى‏کند. و بعضى ازبندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با تن‏درستى، درست نمى‏شود که اگربیمارشان کنم، بیمارى فاسدشان مى‏کند. در حقیقت، من، بندگانم را با آگاهى‏اى که ازدل‏هایشان دارم اداره مى‏کنم؛ چراکه من داناى آگاهم».
توحید ، ص ۳۹۹، ح ۱

۲۵پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : اِنَّ اللّه‏َ جَلَّ ثَناؤُهُ یَقولُ : و عِزَّتى و جَلالى ، ما خَلَقتُ مِن خَلقى خَلقا اَحَبَّ اِلَىَّ مِن عَبدىَ المُؤمِنِ و لِذلِکَ سَمَّیتُهُ بِاسْمى مُؤمِنا ، لاَُحرِّمُهُ ما بَینَ المَشرِقِوَ المَغرِبِ وَ هِىَ خِیَرَهٌ لَهُ مِنّى و اِنّى لاَُمَلِّکُهُ ما بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ و هِىَ خِیَرَهٌ لَهُمِنّى ، فَلیَرضَ بِقَضائى ، وَ لیَصبِر عَلى بَلائى وَ لیَشکُر نَعمائى ، اَکتُبُهُ یا مُحَمَّدُ مِنَالصِّدّیقینَ عِندى ؛

خداوند ـ که نام او بلند باد ـ مى‏فرماید: «به عزّت و جلالم سوگند، از میان آفریدگانمآفریده‏اى که نزد من محبوب‏تر از بنده مؤمنم باشد، نیافریدم و بدین جهت، او را به اسمخودم، مؤمن، نام نهادم. البته گاه او را از آنچه میان مشرق و مغرب است، محروممى‏سازم و این انتخاب من براى اوست و گاه او را از آنچه میان مشرق و مغرب است،بهره‏مند مى‏سازم و آن، انتخاب من براى او است. پس باید به خواست من، خشنود باشدو بر بلاى من، صبر کند و نعمت‏هاى مرا شکر نماید. اى محمّد! او را در شمار صدیقین(بندگان راستین) خود مى‏نویسم».
مشکاه الأنوار ، ص ۷۳، ح ۱۳۶

۲۶امام على علیه‏ السلام : اِذا فَشَى الزِّنا ظَهَرَ مَوْتُ الفُجاءَهِ ، وَ اِذا جارَ الْحاکِمُ قَحَطَ الْمَطَرُ ؛

هرگاه زنا رواج پیدا کند، مرگِ ناگهانى پدیدار مى‏شود و هرگاه حاکم ستم کند،باران نمى‏بارد.
دعائم الإسلام ، ج ۲، ص ۵۳۱، ح ۱۸۸۸

۲۷امام رضا علیه‏ السلام : مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّه‏ِ کانَ اللّه‏ُ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ وَ مَنْ رَضىَ بِالْقَلیلِمِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللّه‏ُ مِنْهُ الْیَسیرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضىَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِخَفَّت مَؤُونَتُهُ وَ تَنَعَّمَ اَهْلُهُ ، وَ بَصَّرَهُ اللّه‏ُ داءَ الدُّنیا وَ دَواءَها ، وَ اَخْرَجَهُ مِنْها سالِمااِلى دارِ السَّلامِ ؛

هر کس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار مى‏کند و هرکس به روزىِ کم راضى باشد، خداوند عمل کم را از او مى‏پذیرد و هرکس به روزىحلال اندک خشنود باشد، هزینه زندگى‏اش سبک مى‏شود و خانواده‏اش در نعمتخواهند بود و خداوند، او را از بیمارى و درمان دنیا آگاه مى‏کند و به سلامت، از دنیا بهخانه سلامت (آخرت) بیرون مى‏بَرد.
کافى ، ج ۸ ، ص ۳۴۷، ح ۵۴۶

۲۸امام على علیه‏ السلام : ما اَعْجَبَ هذَا الاِْنْسانَ مَسرورٌ بِدَرْکِ ما لَمْ یَکُنْ لِیَفوتَهُ ، مَحزونٌ عَلىفَوتِ ما لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ ، وَ لَوْ اَ نَّهُ فَکَّرَ لاََبْصَرَ وَ عَلِمَ اَ نَّهُ مُدَبَّرٌ ، وَ اَنَّ الرِّزقَ عَلَیْهِ مُقَدَّرٌ ،وَ لاَقْتَصَرَ عَلى ما تَیَسَّرَ ، وَ لَم یَتَعَرَّض لِما تَعَسَّرَ ؛

چه تعجب‏آور است این انسان! با رسیدن به چیزى که از دستش نمى‏رفت، خوشحالمى‏شود و براى از دست دادن چیزى که به آن نمى‏رسد، ناراحت مى‏شود، در صورتى کهاگر فکر مى‏کرد، مى‏فهمید و مى‏دانست که کارش برنامه‏ریزى شده است و روزى برایشتقدیر شده است و در نتیجه به آنچه آسان به دستش مى‏رسد، اکتفا مى‏کرد و آنچه را کهسخت به دست مى‏آید، دنبال نمى‏نمود.
تحف العقول ، ص ۲۱۵

۲۹امام صادق علیه‏ السلام : هذِهِ الآفاتُ… مِنَ الوَباءِ وَ الجَرادِ و ما اَشبَهَ ذلِکَ ما بالُها لا تَدومُ …و یُلذَعُ اَحیانا بِهذِهِ الآفاتِ الیَسیرَهِ لِتَأدیبِ النّاسِ وَ تَقویمِهِم ، ثُمَّ لا تَدومُ هذِهِالآفاتُ ، بَل تَـکشِفُ عَنْهُم عِندَ القُنوطِ مِنهُم ، فَتَـکونُ وُقوعُها بِهِمْ مَوعِظَهً و کَشفُهاعَنهُم رَحمَهً … . فَاِذا عَضَّتهُ المَکارِهُ وَ وَجَدَ مَضَضَهَا اتَّعَظَ وَ اَبصَرَ کَثیرا مِمّاکانَ جَهِلَهُ وَ غَفَلَ عَنهُ ، وَ رَجَعَ اِلى کَثیرٍ مِمّا کانَ یَجِبُ عَلَیهِ … اِنَّ هذِهِ الآفاتِ وَ اِن کانَتتَنالُ الصّالِحَ وَ الطّالِحَ جَمیعاً ، فَاِنَّ اللّه‏َ جَعَلَ ذلِکَ صَلاحا لِلصِّنفَینِ کِلَیهِما :اَمَّا الصّالِحونَ فَاِنَّ الَّذى یُصیبُهُم مِن هذا یَرُدُّهُم نِعَمَ رَبِّهِم عِندَهُم فى سالِفِ اَیّامِهِم فَیَحدوهُم ذلِکَ عَلَى الشُّکرِ وَ الصَّبرِ ، وَ اَمَّا الطّالِحونَ فَاِنَّ مِثلَ هذا اِذا نالَهُمکَسَرَ شِرَّتَهُم وَ رَدَعَهُم عَنِ المَعاصى وَالفَواحِشِ ، وَ کَذلِکَ یَجْعَلُ لِمَن سَلِمَ مِنهُممِنَ الصِّنفَینِ صَلاحا فى ذلِکَ ، اَمَّا الاَبرارُ فَاِنَّهُم یَغتَبِطونَ بِماهُم عَلَیهِ مِنَ البِرِّوَ الصَّلاحِ و یَزدادونَ فیهِ رَغبَهً وَ بَصیرَهً ، و اَمَّا الفُجّارُ فَاِنَّهُم یَعرِفونَ رَأفَهَ رَبِّهِموَ تَطَوُّلَهُ عَلَیهِم بِالسَّلامَهِ مِن غَیرِ استِحقاقِهِم ، فَیَحُضُّهُم ذلِکَ عَلَى الرَّأفَهِ بِالنّاسِوَالصَّفحِ عَمَّن اَساءَ اِلَیهِم ؛

این آفت‏ها، از قبیل وبا و هجوم ملخ و مانند اینها، دوام ندارند…و گاهىبا این آفت‏هاى زودگذر، آسیبى به مردم مى‏رسد تا ادب شوند و مقاوم گردند.البته آفت‏ها دوامى ندارند و همین که موجب ناامیدى مردم شوند، برداشته مى‏شوندتا معلوم گردد که گرفتار شدن به آفات، اندرزى براى مردم و برطرف شدن آفات نیزبخشایشى در حق آنان است… پس هرگاه سختى‏ها انسان را فرا گرفتند و او رنج آنهارا چشید، پند مى‏گیرد و از بسیارى چیزها که نمى‏دانست و غفلت داشت، آگاه مى‏گرددو به سوى بسیارى چیزها که بر او واجب بوده، توجه مى‏کند… هرچند چنین آفت‏هایىهم به نیکوکاران و هم به بدکاران مى‏رسند، امّا خداوند، آنها را براى هر دو گروه، خوبقرار داده است.براى نیکوکاران، خوب است، چون هر آسیبى به آنان برسد، آنها را نسبت بهنعمت‏هاى پروردگارشان ـ که در گذشته داشته‏اند ـ هشیارتر مى‏کند و به سپاس‏گزارى وصبر بر مى‏انگیزد. براى بدکاران هم خوب است، چون وقتى چنین آسیبى به آنها برسد،شرارتشان را در هم مى‏شکند و از گناهان و زشتى‏ها بازشان مى‏دارد.همچنین خداوند، جانِ سالم به در بُردن از آفت‏ها را براى هر دو گروه،خوب قرار داده است. براى نیکوکاران، خوب است، چون آنها را به نیکىو درستکارى خویش امیدوار مى‏کند و براى بدکاران هم خوب است، چون مهربانى و احسان پروردگارشان را در مى‏یابند که آنها را سالم قرار داد، با آن‏کهشایسته‏اش نبودند، و همین، آنها را به مهربانى با مردم و گذشت از بدى‏هاى دیگراندر حقّ خویش، تشویق مى‏کند.
بحار الأنوار ، ج ۳، ص ۱۳۸ و ۱۳۹

۳۰پیامبر علیه‏ السلام : لا یُصیبُ عَبْدا نَـکْبَهٌ فَما فَوقَها اَو دونَها اِلاّ بِذَنْبٍ ، وَ ما یَعْفُو اللّه‏ُعَنْهُ اَکثَرُ ؛

هیچ بنده‏اى به بدبختى و بالاتر و پایین‏تر از آن نمى‏رسد، مگر به خاطر گناهى. البتهآنچه خدا از آن در مى‏گذرد، بسیار بیشتر است.
سنن الترمذى ، ج ۵، ص ۳۷۸، ح ۳۲۵۲

۳۱پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : شَکى نَبىٌّ مِنَ الاَنبِیاءِ اِلى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ : یا رَبِّ یَکونُ العَبدُمِن عَبیدِکَ یُؤمِنُ بِکَ وَ یَعمَلُ بِطاعَتِکَ ، فَـتَزوى عَنهُ الدُّنیا ، وَ تَعرِضُ لَهُالبَلاءَ ، وَ یَـکونُ العَبدُ مِن عَبیدِکَ یَکفُرُ بِکَ و یَعمَلُ بِمَعاصیکَ ، فَتَزوى عَنهُالبَلاءَ وَ تَعرِضُ لَهُ الدُّنیا . فَاَوحَى اللّه‏ُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیهِ ؛ اَنَّ البِلادَ وَالعِبادَ لى ، و اَ نَّهُلَیسَ مِن شَى‏ءٍ اِلاّ یُسَبِّحُنى و یُهَلِّـلُنى و یُـکَبِّرُنى ، واَمّا عَبدىَ المُؤمِنُ فَلَهُسَیِّـئاتٌ فَاَزوى عَنهُ الدُّنیا ، و اَعرِضُ لَهُ البَلاءَ حَتّى یَأتیَنى فَاَجزِیَهُ بِحَسَناتِهِ ،و اَمّا عَبدىَ الکافِرُ فَلَهُ حَسَناتٌ فَاَزوى عَنهُ البَلاءَ ، و اَعرِضُ لَهُ الدُّنیا حَتّى یَأتیَنىفَاَجزِیَهُ بِسَیِّئاتِهِ ؛

یکى از پیامبران به پروردگارش شِکوه نمود و گفت: پروردگارا! بنده‏اى از بندگانت بهتو ایمان مى‏آورد و طبق فرمان تو عمل مى‏کند و تو، دنیا را از او باز مى‏دارى (او را از دنیامحروم مى‏کنى) و در معرض بلا قرارش مى‏دهى. و بنده‏اى از بندگانت به تو کفر مى‏ورزدو تو را نافرمانى مى‏کند و تو، بلا را از او باز مى‏دارى و دنیا را به او ارزانى مى‏کنى! خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود: «سرزمین‏ها و بندگان، از آنِ من‏اند و هیچ چیزى نیست، جزاین‏که مرا منزه و یگانه و بزرگ مى‏داند. امّا بنده مؤمنم، گناهانى دارد و من دنیا را از او بازمى‏دارم و او را در معرض بلا قرار مى‏دهم تا این‏که در قیامت نزد من بیاید و پاداشخوبى هایش را بدهم. و امّا بنده کافرم، خوبى‏هایى دارد، و من بلا را از او باز مى‏دارم ودنیا را به او عَرضه مى‏کنم تا نزد من بیاید و کیفر گناهانش را بدهم».
المعجم الکبیر ، ج۱۲،ص۱۱۷،ح۱۲۷۳۵

۳۲پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : اِنَّ الرَّجُلَ لَتَـکونُ لَهُ دَرَجَهٌ رفیعَهٌ مِنَ الْجَنَّهِ لا یَنالُها اِلاّ بِشَى‏ءٍمِنَ الْبَلایا تُصیبُهُ ، حَتّى یَنْزِلَ بِهِ الْمَوتُ وَ ما بَلَغَ تِلکَ الدَّرَجَهَ ، فَیُشَدَّدُ عَلَیْهاحَتّى یَبْلُغَها ؛

انسان، گاهى درجه عالى‏اى در بهشت دارد که جز در سایه برخى گرفتارى‏ها به آننمى‏رسد و چنانچه مرگش فرا رسد و او به آن درجه نرسیده باشد، هنگام مرگش، چنانبر او سخت گرفته مى‏شود که به آن درجه دست یابد.
مسند زید ، ص ۴۱۰

۳۳امام على علیه‏ السلام : مَنْ رَضىَ بِما قُسِمَ لَهُ ، استَراحَ قَلْبُهُ وَ بَدَنُهُ ؛

هرکس به آنچه برایش قسمت شده، راضى باشد، قلب و بدنش، آسوده مى‏گردد.
شرح نهج البلاغه ، ج ۲۰، ص ۲۶۲، ح ۶۱

۳۴پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : اِنَّ لِلشَّیْطانِ لَمَّهً بِابْنِ آدَمَ وَ لِلمَلَکِ لَمَّهً ، فَاَمّا لَمَّهُ الشَّیطانِ فَاِیعادٌ بِالشَّرِّوَ تَکذیبٌ بِالحَقِّ ، وَ اَمّا لَمَّهُ المَلَکِ فَاِیعادٌ بِالخَیْرِ وَ تَصدیقٌ بِالحَقِّ ، فَمَن وَجَدَ ذلِکَ فَلیَعْلَماَ نَّهُ مِنَ اللّه‏ِ فَلْیَحمَدِ اللّه‏َ ، وَ مَن وَجَدَ الاُخرى فَلیَتَعَوَّذ بِاللّه‏ِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ؛

شیطان القائاتى به فرزند آدم دارد و فرشته نیز الهاماتى دارد: القاى شیطان، به بدى وعده دادن و حق را تکذیب نمودن و الهام فرشته، به خوبى وعده دادن و حق را تصدیقکردن است. پس هرکس الهام به خوبى را در دل خود یافت، بداند که از جانب خداونداست و بدین خاطر، خدا را ستایش نماید و هرکس چیزى غیر از این یافت، از شیطانِرانده شده، به خدا پناه ببرد.
سنن الترمذى ، ج ۵، ص ۲۱۹، ح ۲۹۸۸

۳۵امام على علیه‏ السلام : لا یَسعَدُ اَحَدٌ اِلاّ بِإِقامَهِ حُدودِ اللّه‏ِ وَ لا یَشْقى اَحَدٌ اِلاّ بِاِضاعَتِها ؛

هیچ کس جز با برپایى حدود خداوند خوش‏بخت و هیچ کس جز با ضایع کردن آنها،بدبخت نمى‏شود.
غرر الحکم ، ح ۱۰۸۵۳

۳۶پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : اِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ : اِنّى اِذَ ا ابْتَلَیْتُ عَبْدا مِنْ عِبادى مُؤمِنا فَحَمِدَنىعَلى مَا ابْتَلَیتُهُ ، فَاِنَّهُ یَقومُ مِنْ مَضْجَعِهِ ذلِکَ کَیَومَ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ مِنَ الْخَطایا . وَ یَقولُ الرَّبُّعَزَّ وَ جَلَّ : اَنَا قَیَّدْتُ عَبدى وَابْتَلَیتُهُ ، وَ اَجرُوا لَهُ کَما کُنْتُمْ تُجرُونَ لَهُ وَ هُوَ صَحیحٌ ؛

خداوند عزّ و جلّ مى‏فرماید: «هرگاه من یکى از بندگان مؤمنم را گرفتار ساختم و بهخاطر آن گرفتارى، ستایشم نمود، بى گمان از بسترش همانند روزى که از مادر متولّدشده، بدون گناه بر مى‏خیزد» و مى‏فرماید: «من بنده‏ام را گرفتار و مبتلا ساختم. شما،پاداش او را همانند زمان سلامتش به او بدهید.
مسند ابن حنبل ، ج ۶، ص ۷۷، ح ۱۷۱۱۸

۳۷امام صادق علیه‏ السلام : سَاَلتُ اَبا عَبدِ اللّه‏ِ علیه‏ السلام عَن قَولِ اللّه‏ِ عَزَّ وَ جَلَّ : «وَ ما اَصَابَکُم مِنْمُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ اَیْدیکُمْ» اَرَاَیتَ ما اَصابَ عَلیّا وَ اَهلَ بَیتِهِ علیهم‏السلاممِن بَعْدِهِ هُوَ بِماکَسَبَت اَیدیهِم ، وَ هُم اَهلُ بَیتِ طَهارَهٍ مَعصومونَ ؟ فَقالَ : اِنَّ رَسولَ اللّه‏ِ صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله کانَ یَتوبُاِلَى اللّه‏ِ وَ یَستَغفِرُهُ فى کُلِّ یَومٍ وَ لَیلَهٍ مِئَهَ مَرَّهٍ مِن غَیرِ ذَنبٍ ، اِنَّ اللّه‏َ یَخُصُّ اَولیاءَهُ بِالمَصائِبِ لِیَأْجُرَهُم عَلَیها مِن غَیرِ ذَنبٍ ؛

از امام صادق علیه‏ السلام درباره این سخن خداوند عزّ و جلّ: (و هرگونه مصیبتى به شمابرسد، نتیجه اعمال خود شماست) پرسیدم که: درباره آنچه به على و اهل بیت او علیهم‏السلامپس از او رسید، چه نظرى دارى؟ آیا آن هم نتیجه اعمال خودشان بود، در حالى کهآنان خاندانى پاک و معصومند؟ فرمودند: «پیامبر خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله بدون آن که گناهى کردهباشد، شبانه روزى، صد مرتبه به درگاه خداوند، توبه مى‏کرد و آمرزشمى‏طلبید. خداوند، اولیاى خود را گرفتار مصائب مى‏کند تا به سبب آن پاداششان دهد،بدون آن‏که گناهى کرده باشند.
کافى ، ج ۲، ص ۴۵۰، ح ۲

۳۸پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : ما یُصیبُ الْمُسْلِمَ ، مِنْ نَصَبٍ ولا وَصَبٍ ، و لا هَمًّ وَ لا حَزَنٍ وَ لا اَذْىً وَ لاغَمًّ ، حَتَّى الشَّوکَهِ یُشاکُها ، اِلاّ کَفَّرَ اللّه‏ُ بِها مِنْ خَطایاهُ ؛

به مسلمان، رنج و درد طولانى و غم و اندوه و آزار و غصه‏اى نمى‏رسد، حتّى خارى بهتنش فرو نمى‏رود، مگر این‏که خداوند به خاطر آن‏ها، گناهان او را پاک مى‏کند.
صحیح البخارى ، ج۵،ص۲۱۳۷،ح۵۳۱۸

۳۹امام رضا علیه‏ السلام : إِنَّ اللّه‏َ تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ یُبِحْ اَکْلاً وَ لاشُرْبا اِلاّ لِما فیهِ الْمَنْفَعَهُوَ الصَّلاحُ وَ لَمْ یُحَرِّمْ اِلاّ ما فیهِ الضَّرَرُ وَ التَّلَفُ وَ الْفَسادُ، فَکُلُّ نافِعٍ مُقَوٍّ لِلْجِسْمِ فیهِقُوَّهٌ لِلْبَدَنِ فَهُوَ حَلالٌ؛

خداوند تبارک و تعالى هیچ خوردنى و نوشیدنى را حلال نکرده است، مگر آن که درآن منفعت و صلاحى بوده و هیچ خوردنى و نوشیدنى را حرام ننموده، مگر آن که در آنضرر و مرگ و فسادى بوده است. پس هر چیز مفید و مقوّى بدن، که باعث تقویت آنشود، حلال شده است.
مستدرک الوسایل، ج ۱۶، ص ۳۳۳، ح ۲

۴۰امام على علیه‏ السلام : اللّهُمَّ لا تَفْعَل بى ما اَ نَا اَهْلُهُ ، فَاِنَّکَ اِنْ تَفْعَل بى ما اَ نَا اَهْلُهُ تُعَذِّبْنىوَ لَم تَظْلِمنى ، اَصْبَحْتُ اَ تَّقى عَدْلَکَ وَ لا اَخافُ جَورَکَ ، فَیا مَنْ هُوَ عَدلٌ لایَجورُ ارحَمنى ؛

خدایا! آن چنان که من سزاوارش هستم، با من رفتار نکن، زیرا اگر با من آن چنانرفتار کنى که سزاوار آنم، عذابم خواهى نمود، در حالى که بر من ظلم نکرده‏اى.من از عدالت تو مى‏ترسم، نه ظلم کردن تو! پس، اى بسیار عادلى که ظلم نمى‏کند،بر من رحم کن!
کافى ، ج ۴، ص ۴۳۳، ح ۵

مؤلف : هادی موحدی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید