بحث ما راجع به ملکه قدسیه تقوا و اثر گذاری آن در ابعاد وجودی انسان و نشئات وجودی دنیوی، برزخی، اخروی بود. در جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که حسن عاقبت بر طبق آیات شریفه برای متقین است و سوء عاقبت مربوط به کسانی است که از تقوا بهره ای ندارند.
در جلسه گذشته روایتی را از علی(علیه السلام) مطرح کردم که راجع به ایمنی از سوء عاقبت بود حضرت فرمودند: «فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُؤْمِنَکَ اللَّهُ سُوءَ الْعَاقِبَهِ فَاعْلَمْ أَنَّ مَا تَأْتِیهِ مِنْ خَیْرٍ فَبِفَضْلِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ وَ مَا تَأْتِیهِ مِنْ سُوءٍ فَبِإِمْهَالِ اللَّهِ وَ إِنْظَارِهِ إِیَّاکَ وَ حِلْمِهِ وَ عَفْوِهِ عَنْک» . اگر می خواهی خداوند تو را از سوء عاقبت ایمنی بخشد، اول این را بدان آن کارهای خوبی که می کنی این فضل الهی است و توفیق خدا یعنی اگر مدد الهی، توفیق او نبود، موفق نبودی. آنی هم که دیدی کارهای زشت که انجام می دهی، گناه می کنی، هیچ چیز بهت نمی گوید، پس گردنی بهت نمی زند، این ها برای مهلت هایی است که او دارد می دهد. درنگ و تاخیر در عقوبت است.
عرض کردم اینکه انسان نسبت به تقوا دست خالی می ماند و در نتیجه سوء عاقبت پیدا می کند، سوء استفاده از مهلت های الهیّه در دنیاست که اگر انسان سوء استفاده نکند مبتلا به سوء عاقبت نمی شود و اینکه انسان در این عالم مدعی ایمان است وقتی که نعوذ بالله مرتکب گناه و خطا می شود این برنمی گردد و خودش را اصلاح نمی کند. این برای این است که خداوند در دنیا عقوبتش نمی کند.
خوف از عاقبت
در اینجا یک نکته ای را می خواهم عرض کنم که حضرت اینجا می فرماید،: بحث ایمنی بخشیدن خدا از سوء عاقبت. امن در مقابلش خوف است، این ها تقابل دارند با هم، یؤمنک الله از سوء عاقبت؛ ایمنی الهی. در اینجا یک بحثی مطرح است که در مباحث اخلاقی هم هست، معرفتی هم هست به اینکه خوف از عاقبت .
خوف و اقسام آن
خوف را دو قسم می کنند و می گویند: خوف ممدوح داریم، خوف مذموم داریم؛ و خوف ممدوح نقش سازندگی دارد و خوف مذموم نقش تخریبی؛ من نمی خواهم وارد این بحث شوم شاید سی سال پیش بحث کردم، در باب خوف ممدوح.
می دانی خوف یعنی چه؟ خوف تألّم قلب و روح است نسبت به توقّع مکروه در آینده.
بیم غیر جبن است. یک وقت اشتباه نکنید، فرق است بین خوف و جبن. الان نمی خواهم وارد این بحث ها بشوم قبلاً این بحث ها را کرده ام. آنچه مربوط به بحث ما است خوف که تعبیر می کند صحیحش بیم است نه ترس. خوف: بیم، جبن: ترس که مذموم است. این خوف که بیم است، ممدوح و مذموم دارد؛ یعنی خوب و بد دارد، ستایش شده، نکوهش شده دارد.
آن تألّم درونی قلبی به سبب توقّع یک مکروهی در آینده، اصلاً مشکوک است، بقول ما توقّعش پنجاه پنجاه است. والاّ اگر بدانم صد در صد است یا حتی گمان داشته باشم بیش از پنجاه، هشتاد درصد، به این خوف نمی گویند، این را می گویند: انتظار. نشستم به انتظارش هستم .
خوف از عاقبت؛ مختص متقین
در اینجا می گویند: از اعظم خوف هایی که ممدوح است، خیلی برترش، آن نسبت به چیست؟ نسبت به عاقبت است. خوفِ عاقبت. خوب دقت کنید انسان اگر خوف نسبت به عاقبت داشته باشد این برای انسان نقش سازندگی دارد. هنگام خروج از این نشئه به نشئه دیگر هنگام موت، یا قیامت. می گویند: از اعظم خوف های ممدوح خوف عاقبت است و این خوف عاقبت مختص به متقین است، این مربوط به تقواست.
روایت از علی(علیه السلام) «الْخَشْیَهُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ شِیمَهُ الْمُتَّقِینَ». البته در اصل خشیت آنجایی است که از روی معرفت باشد، حالا آن یک بحثی است. خشیت یک نوع از خوف است، منشأش هم معرفت است «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء». در آیه می بینید دارد که، خشیت علماء، آن ها که اهل معرفتند. شیمه، یعنی چه؟ یعنی خلق، خو، عادت، هرچه اسمش را بگذاری، متقی هیچ وقت از او جدا نمی شود؛ یعنی خوف نسبت به عاقبتش. خوفِ عاقبت ملکه فرد متقی است. لذا، نقش سازندگی دارد، این خوف نقش سازندگی دارد.
بله، در باب خوف وقتی تقسیم بندی می کنند یک تقسیم بندی دارند خوف من الله، خوف من صفات الله به قول ما نشأت گرفته از عظمت باشد که گفت: عظمت از آن تعبیر می کنند به بیم صفات الهی؛ صفاتی که برای خداوند مقتضی هیبت است، عظمت است، آن هایی که در مباحث معرفتی می روند. خوف از صفات، صفاتی که مقتضی عظمت الهی است مقتضی هیبت الهی است که بعد هم می گویند خوف عظمت نسبت به او.
آنچه مربوط به ماست: خوف از گناه که (من عذاب الله) است می باشد؛ یعنی خوف عبد از جنایاتش که قیامت دارد و کیفرهایش. این خوف ها همه نقش سازندگی دارند و همه این ها موجب می شود که انسان به سوء عاقبت مبتلا نشود. آنگاه خداوند انسان را از سوء عاقبت ایمنی می بخشد که خوف از عاقبت داشته باشد. اگر ریشه یابی کنی اینجاست، تا خوف از عاقبت نباشد انسان رهایی از سوء عاقبت پیدا نمی کند. این هایی که گناه می کنند بعد هم خاطر جمع نشسته اند، وای به حالشان؛ یعنی در دل نمی لرزد. از چه؟ از مکروهی که در آینده لااقل احتمالش را بده که بیاید به سراغت.
در روایات زیاد داریم دارد از امام صادق(علیه السلام): «الْمُؤْمِنُ بَیْنَ مَخَافَتَیْنِ ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا یَدْرِی مَا صَنَعَ اللَّهُ فِیهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِیَ لَا یَدْرِی مَا یَکْتَسِبُ فِیهِ مِنَ الْمَهَالِکِ فَهُوَ لَا یُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْف». مومن بین دو تا خوف است «ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا یَدْرِی مَا صَنَعَ اللَّهُ فِیهِ» گناهی مرتکب شده است و نمی داند در آینده خدا با او چه جور می خواهد رفتار کند. «وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِیَ» هنوز که نمرده ام «لَا یَدْرِی مَا یَکْتَسِبُ فِیهِ مِنَ الْمَهَالِکِ» نمی دانم در این بقیه عمرم من چه می کنم؟ بازم گناه؟ «فَهُوَ لَا یُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً» هیچ وقت نشد این صبح کند، یعنی وارد روزی شود مگر اینکه خوف همراه اوست، در دل اوست. این بیم هست؛ بیم از عاقبتش «وَ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْفُ» هیچ چیز او را نمی سازد مگر این خوف می خواستم این را بگویم.
خوف من الله
در باب سوء عاقبت که علی(علیه السلام) ایمنی من الله را گفت، ایمنی در مقابلش خوف من الله است. چه (من الله) چه (من عظمه الله) چه (من عذاب الله) قشنگ طلبگی اش می کنیم، همه این ها خوف من الله بعد ایمنی که آن آخری اش مبتلا به ماست. این است که موجب حسن عاقبت می شود همین خوف ایمنی بخش است من الله تعالی از ناحیه خدا.
لذا این را تا تمام مراتب و درجات ایمانی می بینیم، نسبت به همه داریم. در تمامش همین است اما متعلَّقش مختلف می شود حتی آن عارف درجه یک هم همین خوف را دارد. خوف است هیچگاه از مومن خوف مفارقت نمی کند به عاقبت می اندیشد این خوف در کنارش هست. البته آنکه در درجه بالایی از معرفت است متناسب با خودش است. علی(علیه السلام) می فرماید: «الْخَوْفُ جِلْبَابُ الْعَارِفِینَ». لباس عارف خوفش است، آنچه که عارف را حفظ می کند اصلاً خوفش است؛ جلباب می دانی چیست؟ لباس. لباس آدم را حفظ می کند.
بعد در قالب عاقبت که می ریزند، آن وقت این تعبیر را می کنند «الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ فِی الدُّنْیَا یُؤْمِنُ الْخَوْفَ فِی الْآخِرَهِ مِنه»؛ یعنی این خوف ایمنی دارد. اینکه داشت امن من الله که حضرت فرمود: از سوء خاتمه چقدر زیباست، در دنیا اگر خوف از خدا باشد این ایمنی بخش است از خوف در آخرت از خدا. تعبیر اینجوری می کنند.
بعد آن تعبیری که کرد «الْخَوْفُ جِلْبَابُ الْعَارِفِینَ» پیغمبر دارد «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ کَانَ بِاللَّهِ أَعْرَفَ کَانَ مِنَ اللَّهِ أَخْوَف» . هرچه سطح معرفتش به خدا بالا برود خوفش از خدا بیشتر می شود که من گفتم: خوفِ عظمت، که نسبت به صفاتی را که این ها مقتضی عظمت الهی هستند؛ یعنی خوف نسبت به صفت است، نسبت به صفت.
می خواستم این روایت را بگویم علی(علیه السلام) این تعبیر را می فرماید که اگر بخواهی از نظر سوء عاقبت ایمنی من الله بدست آوری بدان این را از مهلت های الهیه در دنیا سو استفاده نکنی ها! که این موجب بشود ضربه به خوفت از خدا بزند. وقتی که یک بچه بی ادبی کرد چشم پوشی کردی، یک وقت می بینی چشم پوشی ثمره است. نه دائماً چشم پوشی، چشم پوشی، این برای این پررویی می آورد. حالا اگر خدا تعجیل در عقوبت من و تو در دنیا نکرد، نباید از این سوء استفاده کنی و خوف از عذاب الهی برود و در نتیجه سوء عاقبت بیاید. لذا، آخرش حضرت می فرماید: «ایّاک وَ حِلمهِ و عَفوِه عنک». بپرهیزی ها! از این بردباری خداوند نسبت به تو، از این چشم پوشی اش بترس، چرا؟ برای خاطر اینکه این موجب می شود سوء عاقبت برایت می آورد ها!
رابطه تقوا و عاقبت
بنابراین می خواستم هسته مرکزی را عرض کنم، در باب حسن عاقبت یا سوء عاقبت که من گفتم تقواست. این، تقوا و بی تقوایی است. این نشأت گرفته از این است اگر خوف از عاقبت در انسان باشد- که از اعظم خوف های ممدوح است- نقش سازندگی دارد و انسان به سوء عاقبت مبتلا نمی شود ولی اگر نعوذ بالله خوف از عاقبت نباشد بدان که مبتلا به سوء عاقبت خواهی شد.
و گفتم علی(علیه السلام) می گوید: اصلاً خصلت متقی این است «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ». عادتش، خو، خصلت، هر چیز شما بگویی، کسی که اهل تقواست این ملازم است با خوف از عاقبت و همین است که نقش سازندگی برایش دارد. همین است. و این اتفاقاً حافظ اوست، حافظش این است؛ تعبیر (جلباب العارفین) توجه کنید چه تعبیر می کند حافظ اوست.
در نتیجه یک رابطه می خواستم برقرار کنم بین تقوا، حسن عاقبت، خوف از عاقبت. یک مثلث درست کردم. نگاه کنید بحثمان اینجا طلبگی است یک مثلث داریم. اصلاً اینکه من گفتم تقوا نقش زیر بنایی دارد. در بحث ها مکرر گفته ام در غالب بحث هایمان که اول شروع می کردم می گفتم این را که تقوا نقش زیر بنایی دارد چه برای خصلت های انسانی، چه مقامات معنویه همه این ها و اثر گذاری اش در تمام ابعاد وجودی انسان در تمام نشئات وجودی دنیا، برزخ، آخرت، این ها را راجع به تقوا گفتم. اما بدان این بر اثر خوف از عاقبت است. متقی اینجوری است هیچ وقت از او جدا نخواهد شد، احساس ایمنی در دنیا نمی کند چه نسبت به هنگام مرگش چه نسبت به قیامتش.
آن تعبیری که در اول این روایت بود (فَبِفضلِ الله) بله، خیلی حسنات از او صادر شده اما هیچگاه تکیه گاهش آن نیست. هرچی بپرسند می گوید: کاری نکردم. کاری نکردم. هنگام مرگش می گوید دارم دست خالی می روم هیچ وقت به ذهنش این نمی آید. اگر هم بود همه این ها از او بود نه از من. او خوب کرده بود و اگر بد کردم از من بود که آیه شریفه دارد.
اللّهم صلِّ علی محمّد وآل محمّد
آیت الله مجتبی تهرانی