مدینه نخستین مرکز علوم اسلامی

مدینه نخستین مرکز علوم اسلامی

دانش اندوزی الهی در مکه مکرمه با بعثت نبوی کار خود را آغاز کرد و با ایمان آوردن حضرت علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ و خدیجه، نخستین ثمره خود را به جهان بشریت عرضه داشت.[1] این حوزه با کار بزرگ و جهانی که در پیش داشت، از جای کوچک آغاز به کار کرد. حضور در حوزه دروس آسمانی مکه که مدرس آن پیشوای مدرسان جهان و بزرگ پیامبر خدا، حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود، با انتخاب ویژه او همراه می گردید.
هرگاه پیامبر شخصی را مستعد پذیرش اسلام می دید به آیین الهی فرا می خواند و جان وی را از شرک و بت پرستی می پالایید. این روش تا دعوت عمومی (سه سال پس از بعثت) ادامه داشت. با آغاز دعوت عمومی برخی از مردم مکه اسلام آورده، به دین توحید گرویدند. اقامه نماز و قرائت قرآن در کنار خانه خدا از نخستین تبلیغات اسلامی بود که شاگردان مکتب وحی برای به انجام رساندن آن از شکنجه و شهادت در راه خدا باکی نداشتند و برای رساندن پیام قرآن به گوش مردم از مرگ استقبال می کردند.
خانه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نخستین حوزه علمیه جهان اسلام است که اصحاب برای فراگیری قرآن و اصول اعتقادی و احکام دینی خود به آنجا رفت و آمد داشتند. سپس خانه بعضی از اصحاب نیز برای آموزش انتخاب گردید.
بنابر نقل محمد بن اسحاق در «الفهرست»، «علی بن ابی طالب»، «سعد بن عبید بن النعمان بن عمرو بن زید»، «ابوالدرداء عویمر بن زید»، «معاذ بن جبل بن اوس»، «ابوزید ثابت بن زید بن النعمان»، «ابی بن کعب بن قیس»، «عبید بن معاویه» و «زید بن ثابت» از جمله جمع آورندگان قرآن کریم در زمان پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بودند.[2] و به عنوان اساتید قرآن، محلِ رجوع امت اسلامی محسوب می شدند.
حوزه علمیه مدینه
حوزه علمیه مدینه منوره به دوره های مختلف و اعصار گوناگون تقسیم می شود و یکی از مهمترین و پر تحرک ترین حوزه های علمیه شیعه در عصر معصومین ـ علیهم السلام ـ است. البته با به انزوا کشاندن امامان شیعه از رونق حوزه مدینه کاسته شد، لیکن هنوز بعد از گذشت هزار و چهارصد سال به حیات خود ادامه می دهد؛ هرچند رژیمهای سیاسی حاکم بر آن تنگ می گیرند.
عصر رسالت دوره اول (سال 12 بعثت)
سال دوازدهم بعثت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دوازده تن از انصار به مکه آمده، در محلی به نام عقبه با پیامبر خا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ملاقات کردند. به دنبال آن مصعب بن عمیر به مدینه رفت و در ترویج دین اسلام کوشید و به آنان قرآن آموخت. وی از فرزندان هاشم بن عبدمناف و از فاضلترین یاران رسول خداست که به فرمان پیامبر تبلیغ دین خدا را برعهده گرفت و در جنگ بدر و احد حضور یافت. وی در جنگ احد در حالی که پرچمدار اسلام بود به شهادت رسید و پرچم را علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ برپا داشت.
دوره دوم (11ـ1 ه.ق)
این دوره با هجرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از مکه به مدینه آغاز گردید و تا رحلت ایشان ادامه داشت هجرت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و تأسیس حکومت اسلامی در مدینه، موجب تشکل هرچه بیشتر امت اسلامی گردید و حضور آن حضرت، مدینه را به بزرگترین مرکز نشر و معارف اسلامی تبدیل نمود. حوزه پربرکت نبوی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شاگردان فرزانه و عزیز الوجودی را پرورید که بعدها خود محور علمی، فرهنگی و سیاسی حوزه علمیه آن دیار مقدس گردیدند.
حضرت امام علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ، حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ، امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ، تربیت یافتگان خاص مکتب وحی بودند که در دامان پیامبر پرورش یافتند و از منبع نورانی وحی سیراب گشتند، آنان به اسراری دست یافتند که دیگران را دسترسی به آن غیرممکن بود.
علاوه بر تدوین قرآن کریم به دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ[3] در این حوزه، اولین کتاب فقه و حدیث به املای حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و به خط حضرت علی ـ علیه السلام ـ نگاشته شد که در احادیث ائمه – علیهم السلام – از آن به «کتاب الجامعه» یاد شده است.
کتاب دیگری که به قلم توانای وصی پیامبر در این حوزه نوشته شده «صحیفهُ الفرائض» یا «فرائض علی ـ علیه السلام ـ» است.[4] «مصحف فاطمه سلام الله علیها» کتاب گرانقدر دیگری است که در آن حوزه بی نظیر نوشته شده است. حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ دارای چنان مقام والایی بود که فرشتگان الهی با وی حدیث می گفتند؛ آن گونه که با مریم و همسر ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ سخن گفته بودند.[5] حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ با گرد آوری آن احادیث، مصحف فاطمه را فراهم آورد، که حجم آن سه برابر حجم قرآن کریم بود و در آن احکام شرعی، مجازاتهای اسلامی و رویدادهای روزگار به تفصیل بیان گردیده است.[6] سلمان فارسی که بعدها به سلمان محمدی شهرت یافت از تربیت یافتگان عصر رسالت حوزه مدینه است که به مقام «سلمان منا اهل البیت ـ علیهم السلام ـ» نایل آمد.
یکی از رخدادهای حوزه مدینه در عصر رسالت، اعزام مبلغان و قرآن شناسان از جانب رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است، که در راه نشر معارف قرآنی به شهادت نایل آمدند. اعزامی که به درخواست «عامر بن مالک» ملقب به «ابوبراء» تحقق یافت، شهادت 39 قرآن شناس از چهل مبلغ را در پی آورد. و در «رجیع» نیز جمعی (ده تن) از اسلام شناسان شهد شیرین شهادت را سرکشیدند.[7] عصر امامت
حوزه علمیه مدینه منوره در عصر امامت، هشت دوره را به خود دید و از تربیت امامان شیعه بهره ها برد. دوره هفتم که از سال 95 هجری آغاز شد و تا سال 148 ادامه داشت عصر امامت حضرت باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ و یکی از پربارترین دوره های حوزه های علمیه شیعه و جهان اسلام محسوب می گردد.
دوره سوم (40ـ11 ه.ق)
این دوره نخستین دوره از عصر امامت و سومین دوره از ادوار دوازده گانه حوزه علمیه مدینه است. دوره سوم با رحلت رسول اعظم الهی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آغاز می شود و با شهادت امام علی بن ابی طالب به پایان می رسد. وصی پیامبر پس از رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، ریاست حوزه مدینه را برعهده داشت، همان گونه که پیشوایی مسلمین از جانب الهی به وی محول گردیده بود. لیکن با پیدایش ماجرای سقیفه، امام علی ـ علیه السلام ـ از برقرار ساختن حکومت اسلامی و بسط هویت امت برکنار ماند، تا به اصرار و اجماع مردم، خلافت و حکومت ظاهری را پذیرا گشت.
لذا دوران امامت سی ساله حضرت مولی الموحدین علی ـ علیه السلام ـ به دو بخش عمده تقسیم می گردد:
1. 25 سال نظارت بر امور.
2. پنج سال حکومت.
در آغاز انحراف، پرورده مکتب رسالت، حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ «نهضت فاطمی» را علیه سقیفه پی ریزی کرد تا مردم را به کژی که در مسیر رخ داده، آگاه نماید. وی علیه سرگردانی و اضطراب، دورویی و بی توجهی و پیمان شکنی قیام کرد و آنان را اندرز داد که با این کار از ایمان، به شرک باز می گردید و با خسرانی مواجه می شوید که از صفات مشرکان است. ترک جهاد، تن آسایی و رفاه زدگی ثمره این روش ناپسند است که انزوای رهبری معصوم را در پی دارد.
صدیقه طاهره ـ سلام الله علیها ـ روشها و راه حلهایی را برای خارج شدن از این سیر نادرست ارائه داد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. مطرح کردن قرآن و عترت
2. جدایی ناپذیری قرآن و عترت
3. خطرات جدایی ثقلین
4. دفاع از رهبری امام علی ـ علیه السلام ـ
لیکن دعوت دخت پیامبر بی پاسخ ماند و به شهادت خود و فرزندش به عنوان نخستین مدافعان حریم ولایت و امامت انجامید.
حضرت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در دوره 25 ساله امامت خود ناظر و مراقب کارها و فعالیتهای سیاسی فرهنگی بود. او به سؤالات علمای ادیان پاسخ می گفت و اصل امامت و وصایت بعد از پیامبر را تبیین می نمود. به فتوحات اسلامی و قضاوتها و احکام نظارت داشت و حاضر نبود با وجود او حدی از حدود الهی ضایع گردد.[8] پنج سال دیگر امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ ادامه حکومت پیامبر و قرآن بود، که با افرادی چون معاویه و طلحه و زبیر و عایشه و خوارج در جنگ های صفین و جمل و نهروان درگیری هایی داشت.
«نهج البلاغه»[9] در این دوره تولد یافته است. خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار علی ـ علیه السلام ـ در این دوره غذای معنوی حوزه مدینه را تأمین کرده است. و در حقیقت روحی است بر کالبد حوزه های علمیه شیعه، که تا جهان باقی است به حوزه های شیعه زندگی خواهد بخشید و شیعه درس سیاست، دیانت، زهد و تقوای الهی را از آن خواهد آموخت و با اصول دین و احکام فردی و سنن اجتماعی و… آشنا خواهد شد.
طلایه داران این دوره چون عصر رسالت نمی توانستند آشکارا به فعالیت علمی بپردازند. منع تدوین حدیث[10] و جو آشوب طلبی که معاویه و یاران وی افراشته بودند می توانست هر یک انرژی شیعه را حبس نماید یا تنها در جهت دفع سموم دشمن به کار گرفته شود، ولی شیعه با شهادت، دفتر خونین حوزه خویش را نگاشت و به تدوین حدیث پرداخت و از امر به معروف و نهی از منکر باز نایستاد. شهادت مظلومانه ابوذر غفاری در تبعید، گواه بر جو نا امن سیاسی درعصر علوی ـ علیه السلام ـ است.
اینک برای آشنایی با نخستین شیعیان و شاگردان مکتب علوی ـ علیه السلام ـ نام اصحاب خاص نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ را یادآور می شویم. کسانی که از عصر رسالت به شیعیان علی ـ علیه السلام ـ شهرت داشتند:
1. عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب
2. عبدالله بن جعفر بن ابی طالب
3. عون بن جعفر بن ابی طالب
4. محمد بن جعفر بن ابی طالب
5. سلمان فارسی
6. مقداد بن الاسود
7. ابوذر غفاری
8. عمار بن یاسر
9. حذیفه بن یمان
10. خزیمه بن ثابت
11. ابو ایوب انصاری
12. ابوهیثم مالک بن تیهان
13. ابی بن کعب
14. سعد بن عباده الخزرجی
15. قیس بن سعد بن عباده
16. حجر بن عدی الکندی
17. عمرو بن حمق خزاعی
18. اسامه بن زید بن حارثه کلبی
اسامی فوق جزء اولین گروه از طبقات شیعه هستند که در حوزه درس پیامبر خدا و وصی او حاضر شده و بهره ها برده اند. کسانی که قرآن و عترت را با هم جمع نموده و در دوران آشفتگی سیاسی، مبانی عقیدتی خویش را از دست نداده اند بلکه در جهت نشر آن اهتمام ورزیده اند.
این دوره 29 راوی از شاگردان مکتب صدیقه طاهره را نیز در خود جای داده است، که از آن حضرت حدیث نقل نموده اند.[11] دوره چهارم (60ـ41 ه.ق)
این دوره بیست ساله شامل خلافت و امامت حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ و قسمت عمده امامت امام حسین ـ علیه السلام ـ می باشد. با شهادت حضرت علی ـ علیه السلام ـ خلافت از پایگاه عالی تربیت و خاندان رسالت به دست کسانی چون معاویه افتاد. حیله های عمرو عاص و اموال معاویه مردم را فریفت و از حق دور نمود. رسالت امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ در دوران حکومت معاویه شناساندن خیانتها و نمایاندن مکرهای دشمن حق و عدالت بود. تنها با تدبیر و حکمت می شد در مقابل سالوس جهل و جعل حدیث ایستاد. چه معاویه پیش از آنکه تهاجم نظامی نماید، تهاجم فرهنگی می کرد و با تشبث به مقدسات برای کوبیدن مقدسات اقدام کرده بود.
در این دوره حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ نیز بسان برادرش با جهاد فرهنگی مفاهیم اساسی اسلام را با سخنان خویش روشن ساخت و اصطلاحات اسلامی را که از سوی امویان تحریف گشته بود، احیا نمود و به تربیت شاگردان پرداخت تا مفاهیم اصیل قرآنی را در اقصی نقاط جهان منتشر نمایند. جمع راویان آن حضرت 99 تن می باشند.[12] که شماری از احادیث در زمینه اصول اعتقادی و فروع احکام را از امام سوم شیعیان نقل نموده اند. از جمله مباحث این عصر بحث قضا و قدر و مسأله جبر است که امویان در توسعه این بینش تلاشهای فراوانی می نمودند. چنان که این مباحث از مسایل روز حوزه های درسی گردیده بود. «حسن بصری» از رجال معروف آن عصر در ضمن نامه ای مفهوم قضا و قدر را جویا می شود و امام در جوابش می نویسد:
«از آنچه در مفهوم «قدر» به تو شرح می دهم پیروی کن که چنین شرحی از ویژگی های ما اهل بیت است.
دوره پنجم (ماه رجب سال 60 تا ماه صفر سال 61 ه.ق)
این دوره مصادف با حکومت معاویه بود که امام حسین ـ علیه السلام ـ به فعالیت های فرهنگی و تربیت شاگردان اهتمام داشت.
دوره ششم (95 – 61 ه.ق)
این دوره، روزگار امامت امام چهارم حضرت علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ است. امام سجاد ـ علیه السلام ـ چه در دوران اسارت و چه بعد از آن تفسیر نهضت حسینی را عهده دار شد و فلسفه سیاسی اسلام را در مورد رهبری اسلامی و مدینه قرآنی روشن ساخت. «صحیفه سجادیه» که به زبور آل محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شهرت یافته، طرح کلی مدینه فاضله اسلامی در قالب دعا است.
وی 173 راوی حدیث دارد[13] که از شاگردان مکتب او به حساب می آیند و در این میان دو فرزند بزرگ به جهان اسلام عرضه داشته که در علم و فقاهت و جهاد و شهادت اسوه شیعیان گردیدند.
زید بن علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ که به «حلیف القرآن» (هم پیمان قرآن) شهرت یافته بود به قیام خونین دست زد تا در طلب خون جدش برآید و امر به معروف و نهی از منکر نماید و امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ که بزرگ مرزبان فرهنگی شیعه در عصر اموی گردید هر دو از فرزندان و تربیت یافتگان مکتب امام سجاد ـ علیه السلام ـ بودند همچنین امام سجاد ـ علیه السلام ـ به پیروی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در نشر پیام عاشورا از شاعران متعهد و متدین بهره جست و آنان را با پاداشهای دنیوی و اخروی مورد تمجید قرار داد.
دوره هفتم (148 – 95 ه.ق)
در این دوره حوزه علمیه مدینه از رهبری و تربیت دو امام، حضرت امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ و حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ بهره برد. در عصر صادقین ـ علیهما السلام ـ به موجب اوضاع مساعد اجتماعی زمینه طرح و گسترش علوم اهل بیت ـ علیهم السلام ـ فراهم گشت و هزاران دانش پژوه فقه و اصول و تفسیر و عقاید و… در حوزه آن دو پیشوای رستگاری و علم حاضر شدند و علوم اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را در سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی منتشر ساختند.
در این عصر انقراض امویان، بر سر کار آمدن عباسیان، پیدایی داعیانی بسان ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی، تأسیس شعبه ای دیگر از حکومت اموی در اسپانیا پیدایی نهضت ترجمه، گسترش مجادلات کلامی از جمله مسایلی بودند که در جامعه اسلامی مطرح شدند و می بایست امامان شیعه به تمامی این امور پاسخ دهند و حرکتی در خور هر یک از آنان داشته باشند تا امت اسلامی را از گرداب پرتلاطم زمان خویش رهایی بخشند و نور قرآن را بر جان امت اسلامی بیفشانند و عطر محمدی را با مشام آنان آشنا سازند. پرورش مرام شناسان و گسترش فرهنگ قرآنی، آموزش فقه و احکام عبادی، سیاسی و اقتصادی مردم، نشر علم اخلاق و عرفان ناب، تأیید قیامها و اقدامها و احیای فرهنگ عاشورا و مطرح نمودن رهبری معصوم ـ علیه السلام ـ با ارج نهادن به شعر حماسی و شاعران متعهد از جمله فعالیتهای این دوره حوزه مدینه منوره در عصر امامت است.
زمان امامت حضرت امام باقر ـ علیه السلام ـ (از سال 95 تا 114 هجری) عصری بود که دعاهای امام سجاد ـ علیه السلام ـ به بار نشست و امت را از حماسه عاشورا و رهبری در مدینه فاضله اسلامی آگاهانید و خاندان اموی دوران سقوط را پشت سر نهادند و امت اسلامی که با کلام پیام آور عاشورا از نهضت سرخ حسینی درس دینداری و عشق و ایثار آموختند، بی محابا بر حوزه مدینه وارد گردیدند تا از علوم اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بهره برند. رژیمهای سیاسی به موجب اختلافات داخلی ناتوان از مقابله با این حرکت دینی و نهضت علمی شدند. لذا امام باقر ـ علیه السلام ـ فرصت را غنیمت شمرده، دست به انقلاب عظیم فرهنگی زد تا امت را با دین خدا و کتاب آسمانی و مدینه فاضله قرآنی آشنا سازد و از این رو به لقب «باقر» شهرت یافت.
یعقوبی نویسد:
«بدان سبب باقر نامیده می شود که علم را شکافت.»
استاد ابوزهره درباره مرجعیت عام امام باقر ـ علیه السلام ـ می نویسد:
«امام باقر ـ علیه السلام ـ وارث امام سجاد ـ علیه السلام ـ در امامت و هدایت مردم بود. از این رو علمای تمام بلاد اسلامی از هر سو به محضر او می شتافتند و کسی از مدینه دیدن نمی کرد جز اینکه به خدمت او شرفیاب شده، از علوم بی پایانش بهره ها می گرفت.»[14] ابواسحاق وقتی به او مراجعه نمود و مقام بسیار بلند و اعجاب انگیز علمی امام باقر ـ علیه السلام ـ را در علوم مختلفی چون فقه و حدیث و احکام حلال و حرام مشاهده کرد، در توصیف وی گفت:
«لمْ ار مثله قطُ.»[15] «مثل او هرگز کسی را ندیده ام.»
لیکن دوری مردم از عصر رسالت و منع تدوین حدیث تا قرن دوم هجری باعث رسوخ انحرافاتی در احادیث اهل سنت گشته بود. امام باقر ـ علیه السلام ـ به عنوان وارث علم پیامبر و پدران معصومش، مواضع اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را در فقه روشن ساخت. روش آن حضرت در روشن نمون مسائل فقهی بر مبنای کتاب و سنت بود و استدلال فقهی ایشان از چنان قوتی برخوردار بود که آشنایان به کلام ایشان را وا می داشت تا به نظر فقهی که صادر کرده، گردن نهند.
روایت قیس، نمونه ای از استدلال امام به کتاب و سنت است که نفوذ کلام ایشان را نشان می دهد. محول بن ابراهیم از قیس بن ربیع روایت می کند: از ابواسحاق درباره مسح برخُفین (چکمه) سؤال کردم، در جواب گفت: مردم را می دیدم که مسح بر خفین می کردند، تا شخصی از بنی هاشم که «محمد بن علی بن الحسین» بود را دیده، درباره مسح برخفین از او سؤال کردم. فرمود:
«امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ بر خفین مسح نمی کرد و آن حضرت می فرمود: کتاب خدا نیز آن را تجویز نکرده است.»
سپس ابواسحاق گفت: از وقتی که امام مرا نهی فرمود، دیگر مسح بر خفین نکردم. قیس بن ربیع گوید: من نیز از وقتی که بر مسأله آگاهی یافتم، دیگر بر خفین مسح نکردم.
امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ همان گونه که با استدلال به قرآن و سنت در مقابل استدلالهای سست اصحاب قیاس می ایستاد، موضع خویش را در مقابل فرقه هایی چون «مرجئه» و «خوارج» نیز مشخص می نمود تا امت اسلامی راه رستگاری را از دیگر راههای انحرافی تشخیص دهند.
از دیگر فعالیتهای فرهنگی امام باقر ـ علیه السلام ـ مقابله با جعل حدیث و تهاجم فرهنگی عصر خویش بود که از سوی یهودیان در جامعه اسلامی پراکنده شده بود. این احادیث که به اسرائیلیات مشهور است بیشتر در مورد تفسیر، پیامبران سلف و برتری دادن بیت المقدس بر کعبه بود. کلینی نمونه ای از نفوذ اسرائیلیات در جامعه را در روایتی این گونه نقل می کند.
«زراره نقل می کند که خدمت امام باقر ـ علیه السلام ـ بودم امام در حالی که در مقابل کعبه نشسته بود فرمود: نگاه کردن به خانه خدا عبادت است.
در همان حال شخصی از قبیله بُجَیْله که او را عاصم بن عمر می نامیدند نزد امام آمده گفت: کعب الاحبار می گوید: کعبه هر روز صبح برابر بیت المقدس سجده می کند!
امام ـ علیه السلام ـ فرمود: نظر تو در این مورد چیست؟
آن مرد گفت: سخن کعب صحیح است.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: تو و کعب هر دو دروغ می گویید، آن گاه در حال غضب فرمود:
«ما خلق الله عزوجل بقعهً فی الارض احب الیه منها.»[16] «خداوند متعال بقعه ای محبوبتر از کعبه روی زمین نیافریده است.»
شیخ طوسی 466 تن از اصحاب خاص حضرت امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ را بر شمرده است که راویان حدیث و شاگردان مکتب آن حضرت بوده اند.[17] البته عدد شاگردان ایشان بیش از این رقم است و ما در بین کتب اهل سنت نیز به راویانی بر می خوریم که از ایشان نقل حدیث کرده اند.
پس از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ امامت و رهبری امت به امام صادق ـ علیه السلام ـ رسید. آن حضرت نیز بسان پدر در ترویج علوم اهل بیت کوشید و تشنگان دانش را از علم الهی سیراب ساخت. از جمله دگرگونی هایی که در عصر امامت ایشان روی داد تبعید آن بزرگ مرد علم و ایمان و اسوه نیک سیرتان و ملکوتیان به عراق بود.[18] خلفای عباسی تحمل نظاره توان نهضت فرهنگی حوزه امام صادق ـ علیه السلام ـ را نداشتند. لذا با تبعید وی به عراق خواستند بزرگ حوزه علمیه شیعه و دانشگاه فقه جعفری در مدینه را به تعطیل کشانند. لیک تبعید پیشوای مصلحان، باران رحمتی شد تا سرزمین عراق دیگر بار سنگینی قدمهای خلیفه خدا در روی زمین را بر خود حس کند و غرور ایام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ را در خاطره اش تجدید نماید. شاگردان بسیاری در مسجد کوفه مرکز خلافت و امامت حضرت علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ برگرد وجود فرزندش امام صادق ـ علیه السلام ـ جمع آمدند تا علوم اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از فقه و حدیث و تفسیر و… را آموخته، در جهان بگسترانند.
حسن بن علی الوشاء می گفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که «حدثنی جعفر بن محمد» می گفتند.[19] کسانی که از حوزه درس ایشان در مدینه و کوفه بهره برده اند حدود چهار هزار نفر بوده[20] که شیخ طوسی 3222 تن از ایشان را در کتاب خویش نام برده است.[21] حضور امام صادق در دو حوزه شیعی مدینه و کوفه موجب گشت تا برخی از رجال اهل سنت چون مالک بن انس» (در حجاز) و «ابوحنیفه» (در کوفه) از علوم وی بهره برند.
بسیاری از محدثین جرأت نقل حدیث از امام صادق ـ علیه السلام ـ را نداشتند. با زوال بنی امیه، حکومت تازه به قدرت رسیده بنی عباس زمام امور را به دست گرفت و کسانی چون مالک توانایی نقل حدیث از وی را در خویش یافتند. لیکن فرزانگانی چون «زراره بن اعین» و «ابوبصیر لیث المرادی» و «محمد بن مسلم» و «برید بن معاویه العجلی» با نقل احادیث صادقین (امام باقر و صادق ـ علیهما السلام ـ) ولایت و امامت آن بزرگان را زنده نگاه داشتند و به نشر علوم آنان کمر همت بستند.[22] دوره هشتم (183 – 149 ه.ق)
با روی کار آمدن منصور، عصر اختناق دیگر بار روی نمود و با به شهادت رسیدن امام صادق ـ علیه السلام ـ بر شدت آن افزوده گشت. ده سال پس از شهادت امام صادق ـ علیه السلام ـ، خلیفه عباسی منصور دوانیقی در سال 158 قمری درگذشت و موسی بن مهدی عباسی ملقب به هادی تا سال 170 هجری و بعد از وی هارون الرشید تا سال 193 خلافت نمود.
بدین ترتیب عصر امامت حضرت امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ مقارن با خلافت سه تن از خلفای عباسی است.
کارهای فرهنگی در عصر صادقین ـ علیهما السلام ـ با شیوه های مطلوب پیش رفته است. از این رو امام کاظم ـ علیه السلام ـ در امتداد حرکت فرهنگی امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ، رهبری علویان و شیعیان را در عصر خلافت عباسی به سوی نهضتی از نوع قیام حسینی سوق داد، به تقویت نیروها پرداخت و زمینه ساز حرکتهای انقلابی برای از میان برداشتن دستگاه عباسی شد. چنان که نوشته اند، هارون درباره آن حضرت می گفت: «می ترسم فتنه ای برپا کند که خونها ریخته شود.»[23] به همین علت وقتی امام تحت نظر از مدینه به سوی بغداد خارج می شود، دو کجاوه از دروازه های مدینه بیرون می رود تا نیروهای بازدارنده را به تردید کشند. و زمانی که امام در بغداد زندانی می شود، سالهای سال در زندانهای انفرادی به سر می برد تا اجازه ملاقات از هر کسی گرفته شود. با این حال شیخ طوسی 271 تن از راویان آن حضرت را در کتاب خویش نام برده است.[24] دوره نهم (203 – 183 ه.ق)
حوزه دانش اندوزی مدینه منوره در عصر امامت پس از امام کاظم ـ علیه السلام ـ به رهبری امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ اداره می شد که در طی بیست سال امامت خویش با حضور در دو حوزه مهم شیعه، مدینه و خراسان فرهنگ سیاسی جامعه را سامان داده، به مبارزات فرهنگی و اعتقادی تحرک بخشید.
پیش از این دوره امت اسلامی در حوزه درس امام صادق ـ علیه السلام ـ با مبانی نظری شیعه و فلسفه سیاسی الهی آن آشنا گشته و در مکتب امام هفتم سطوح عملی آن را از امام معصوم ـ علیه السلام ـ فرا گرفته است. لذا عصر رضوی، عصری است که مردم بیش از پیش به پیشوایان شیعه روی نموده اند. بنی عباس برای از بین بردن این تمایل دست به حرکات سیاسی و تهاجمات فرهنگی زد تا مسأله لزوم رهبر عادل معصوم را از اذهان مردم دور نمایند.
سرعت بخشیدن به ترجمه و نشر افکار و فلسفه های بیگانه و تحریف مبانی اسلامی از سوی علمای ملل و ادیان تحت عناوین پزشکان و کتابداران و اخترشناسان دربار عباسی، از جمله تهاجمات فرهنگی این دوره است تا بدین وسیله امت اسلامی را از قرآن و سنت و مدینه و غدیر به خلافت عباسی و درباری هارون الرشید متمایل گردانند.
حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ برای مقابله با تهاجم فرهنگی عصر خویش، با مناظرات و استدلالات عقلی و نقلی به حراست از باورهای قرآنی پرداخته، می فرماید:
«اذا کانت الروایات مخالفه للقرآن کذبتها.»[25] «وقتی روایات مخالف قرآن کریم باشند، من آنها را تکذیب می نمایم.»
از طرفی بنی عباس با مطرح نمودن ولایتعهدی امام رضا ـ علیه السلام ـ بر آن شد تا خلافت خویش را در جهت فلسفه سیاسی شیعه قلمداد نمایند. امام علاوه بر بیاناتی که در مدینه می فرمایند در نیشابور با کلامی کوتاه و روشن تمامی فلسفه الهی سیاسی تشیع را به امت تشنه محمدی عرضه می دارند.
آن حضرت از طریق پدران گرامی اش، از رسول اعظم الهی نقل می کند که خداوند فرمود:
«لا اله الا الله حصنی، فمن دخل حصنی، أمن من عذابی.»
«لا اله الا الله دژ مستحکم من است، هر کس داخل آن گردد، از عذاب من ایمن خواهد بود.»
پس بعد از لحظاتی فرمود: «بشروطها، و انا من شروطها.[26] با شرایطی که من یکی از آن شرایط می باشم.» شیخ طوسی نام 317 تن از شاگردان مکتب امام رضا ـ علیه السلام ـ را و عطاردی 360 تن از راویان حدیث ایشان را که بدون واسطه از آن حضرت به نقل حدیث پرداخته اند در کتاب خویش یادآور شده اند.[27] دوره دهم (260 – 203 ه.ق)
این دوره به سه تن از امامان شیعه اختصاص دارد که از نظر مشی فرهنگی و سیاسی، شیوه ای واحد داشته اند و آن به سبب موضع واحدی بود که خلافت عباسی در برابر آنان پیش گرفته بود. خلافت عباسی با آگاهی از جایگاه اجتماعی ائمه شیعه ـ علیهم السلام ـ، امام رضا ـ علیه السلام ـ را به ولایتعهدی برگزید. چه آنکه حرکتهای فرهنگی ـ اجتماعی امامان در طی عصر امامت به جایی رسیده بود که امت اسلامی امامت و خلافت را حق پیشوایان شیعه می دانستند. از این رو برای مقابله با انقلابات فرهنگی ـ سیاسی، امام رضا ـ علیه السلام ـ به ولایتعهدی انتخاب شد، تا جو سیاسی حاکم بر امت اسلامی از حالت شورش و انقلاب به حال سکوت و سکون برگردد و در صورت موفقیت بر رژیم سیاسی عباسی صحه گذارد.
امامان شیعه ـ علیهم السلام ـ توانسته بودند با مواضع خویش شیعه را از زندانها و شهادتگاهها به متن جامعه برگردانند و تا پایگاه قدرت عالی اسلامی برسانند. لذا سه تن از امامان به ترتیب از سالهای 203 تا 220، 220 تا 254، و 254 تا 260 با فلسفه وحدت موضع، بر آن بودند تا قدرت عباسیان را کاهیده، در صورت امکان به حقوق از بین رفته ای که در مدینه غدیر بیان گردیده، نایل آیند. اگر هم به حقوق مشروع خود نرسند، حداقل از موضع خویش عقب نشینی ننمایند. همین وحدت روش باعث شد تا این امامان به عنوان «ابن الرضا» (فرزند رضا ـ علیه السلام ـ) شهرت یابند. چرا که عباسیان از این سه امام آن قدر می هراسیدند که از امام رضا ـ علیه السلام ـ می هراسیدند و همان گونه که امام هشتم را از نماز عید باز گردانیدند تا مبادا در پرتو آن نماز به خلافت دست یابد، امام محمد تقی، علی النقی و حسن عسگری ـ علیهم السلام ـ را نیز زندانی و تحت نظر قرار دادند.
با شهادت امام رضا ـ علیه السلام ـ در خراسان (مشهد الرضا ـ علیه السلام ـ) چشمها دیگر بار به سوی مدینه شد. خانه امام رضا ـ علیه السلام ـ که در آن فرزندش امام محمدتقی ـ علیه السلام ـ ساکن بود و پیشتر خانه امام صادق ـ علیه السلام ـ بوده است. منزلی که درش همواره به سوی شیعه باز بوده و تشنگان معرفت را سیراب نموده است. امامت امام جواد ـ علیه السلام ـ با سؤالات فقهی که از ایشان به عمل آمد بر همگان مشخص گشت[28] و شیعه، وی را پیشوای خویش بعد از امام رضا ـ علیه السلام ـ شناخت؛ همان گونه که برامامت وی نصوصی نیز وارد شده بود.
والی مدینه مأمون را از ماجرا آگاه ساخت و خلیفه عباسی برای دوام رژیم باطل خویش دستور داد تا ایشان را از مدینه به بغداد گسیل دارند. محتمل است پس از رفتن امام جواد ـ علیه السلام ـ به بغداد بار دیگر، دفعاتی به مدینه آمده باشد. در مورد آمدن آن حضرت به مدینه و احترام مردم آن دیار روایاتی در دست است.[29] امام جواد ـ علیه السلام ـ از دو سو به گفت و گوی علمی فراخوانده می شد: از طرف شیعیان و از سوی مأمون و معتصم دو خلیفه هم عصر وی، که در همه موارد امام به سؤالات آنان پاسخ می فرمود. شیخ طوسی 113 راوی از راویان حدیث امام محمد تقی ـ علیه السلام ـ را[30] و استاد سید محمد کاظم قزوینی 276 راوی حدیث از مکتب امام جواد (محمد تقی) ـ علیه السلام ـ را نام برده است.[31] با توجه به این نکته که ارتباط با امامان شیعه از عصر امام رضا ـ علیه السلام ـ توأم با مشکلات عدیده ای بوده است و شیعیان سؤالات خود را از طریق نامه مطرح می نمودند. امام جواد ـ علیه السلام ـ نسبت به بعضی دیگر از امامان از راویان حدیث بیشتری برخوردار است. حضرت عبدالعظیم حسنی یکی از راویان حدیث امام جواد ناشران علوم اهل بیت در حوزه «ری» است.
امام علی النقی ـ علیه السلام ـ نیز بعد از پدر بزرگوارش همان موضع را با خلفای عباسی ادامه داد و به مرحله ای از حرکت فرهنگی توفیق یافت که امام جماعت حرمین شریفین به متوکل عباسی نوشت: «اگر تو را به حرمین (مکه و مدینه) نیازی هست، «علی بن محمد» را از این دو شهر بیرون کن، زیرا او مردم را به سوی خود فرا خوانده است و گروه زیادی دعوتش را پذیرفته اند.»[32] «یزداد» پزشک نصرانی دربار عباسی انگیزه فراخوانی امام هادی ـ علیه السلام ـ به سامرا را این گونه بیان داشته است:
«براساس آنچه شنیده ام انگیزه خلیفه از احضار «علی بن محمد» به «سامرا» این بوده است که مبادا مردم بویژه چهره های سرشناس، به وی گرایش پیدا کنند و در نتیجه حکومت از دست بنی عباس خارج شود.»[33] متوکل با توجه به فزونی عدد شیعیان و شیفتگان امام در مدینه، در ضمن نامه ای احترام آمیز، به بهانه اشتیاق دیدار، آن حضرت را به سامرا فراخواند.[34] امام هادی ـ علیه السلام ـ به همراه فرزندش امام حسن عسگری ـ علیه السلام ـ با سپاهی چند صد نفری مدینه را ترک گفت و در سامرا به شهادت رسید.
یکی از ترفندهای رژیم عباسی تبعید امامان از شهر خویش و خانه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود. آنان برای جدایی افکنی بین شیعیان و پیشوایانشان، امامان را به مراکز خلافت خود فرا می خواندند. از آن جمله، امام صادق ـ علیه السلام ـ از مدینه به کوفه، امام کاظم و امام جواد ـ علیهما السلام ـ به بغداد، امام رضا ـ علیه السلام ـ به خراسان (مرو، مشهد) ، و امام هادی ـ علیه السلام ـ به سامرا فرا خوانده می شوند.
عمده ترین علت فراخوانی، جدایی بین امت و امام بوده تا امامان شیعه فرصتی برای براندازی حکومت آنان نداشته باشند. امام هادی ـ علیه السلام ـ به همین سبب به مرکز خلافت دعوت شد تا دانشگاه شیعه و مراکز فرهنگی سیاسی جهان اسلام به تعطیل کشیده شود. «داویت.م. رونلدسن» گوید:
«گروه زیادی از شهرهای شیعه نشین همچون عراق، ایران و مصر، برای استفاده از محضر او به سوی مدینه می شتافتند.»[35] شیخ طوسی 185 تن از شاگردان امام هادی ـ علیه السلام ـ را ذکر کرده است که از مکتب آن بزرگ بهره برده اند.[36] و استاد سید محمد کاظم قزوینی شمار راویان حدیث امام علی النقی ـ علیه السلام ـ را به 346 تن رسانده است.[37] لازم است یادآوری شود که امام حسن عسگری ـ علیه السلام ـ در دوران امامت خویش در سامرا بودند و حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در دیار غربت متولد شدند. شهر مدینه خالی از امام ماند و دانشگاه شیعه که از عصر رسالت ـ پیش از هجرت ـ کار خود را در این شهر آغاز کرده بود به تعطیلی کشیده شد.
دانش پژوهان حوزه علمیه مدینه
اینک پس از بررسی اجمالی ادوار دهگانه حوزه مدینه منوره در عصر رسالت و امامت، مشاهیر دانش پژوهان و محدثان و مفسران این حوزه از حوزه های علمیه شیعه که بار علمی بسیار عظیمی را در این دوره های پر مخاطره بر دوش کشیده و دانشگاه علمی شیعه را فروغ بخشیده اند، به اختصار معرفی می گردند:
آل ابی رافع
این خاندان از برترین خانواده های شیعه و از متقدم ترین اسلام آورندگان به دین مبین اسلام هستند. ابورافع در مکه اسلام آورد و دوبار هجرت نمود، یک بار با جعفر بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ به حبشه و دیگر بار با رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به مدینه. وی از جمله کسانی است که به هر دو قبله نماز گزارده است. بعد از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ملازم حضرت علی ـ علیه السلام ـ بود و با آن حضرت به کوفه رفت و خزانه دار امام در کوفه گردید و پس از شهادت امام با حضرت امام حسن ـ علیه السلام ـ به مدینه بازگشت. وی از نخستین دانشمندان شیعه محسوب می گردد. کتاب «السنن و الأحکام و القضایا» از تصنیفات اوست که روایات آن را از حضرت علی ـ علیه السلام ـ نقل نموده است. «عبیدالله» و «علی» نیز از فرزندان او و از اصحاب حضرت علی ـ علیه السلام ـ و کاتبین ایشان به شمار می روند. کتاب «قضایا امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ» از تصنیفات عبیدالله است. «علی ابن ابی رافع» نیز کتابهای بسیاری در فنون فقه نگاشته که از آن جمله می توان کتابهای وی در «وضو» و «صلاه» را نام برد. همچنین عبیدالله بن علی بن ابی رافع و عون بن عبیدالله بن ابی رافع و محمد بن عبیدالله بن ابی رافع از راویان احادیث حضرت علی ـ علیه السلام ـ می باشند.
آل أبی شعبه
آل ابی شعبه از بهترین و موثق ترین خاندان شیعه هستند که احادیث اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را نقل نموده اند. «ابوشعبه» از اصحاب امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ است و «علی» و «عمر» فرزندان اویند.
«عبیدالله»، «محمد»، «عمران» و «عبدالأعلی» که از فرزندان «علی» می باشند همگی از اصحاب امام صادق ـ علیه السلام ـ هستند.
«یحیی بن عمران» از اصحاب امام صادق و امام کاظم ـ علیهما السلام ـ است و «احمد بن عمر بن ابی شعبه» از اصحاب امام کاظم و امام رضا ـ علیهما السلام ـ. افراد دیگری نیز در این خاندان می باشند که از اصحاب ائمه ـ علیهم السلام ـ و مصنفان کتب حدیث شناخته می شوند.
آل أعین
این خاندان از بزرگان شیعه می باشند که احادیث اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را روایت نموده اند و برخی از آنان در فقه به مدارج عالی نایل شده اند. اوایل این خاندان امام سجاد، امام باقر و امام صادق ـ علیهم السلام ـ را درک نموده اند و تا غیبت کبری باقی بودند و دانشمندانی در فقه و حدیث و قرائت و ادب اسلامی به جهان شیعه ارزانی داشته اند.
«حمران»، «زراره»، «عبدالملک» و «بکیر» فرزندان «اعین» هستند که هر یک فرزندانی هم داشته و از امامان شیعه به نقل حدیث پرداخته اند.
آل أبی صفیه
«ابو حمزه ثمالی، ثابت بن دینار» بزرگ خاندان آل ابی صفیه است و «محمد» «علی» و «حسین» پسران وی می باشند که از ثقات شناخته می شوند.
ابوحمزه ثمالی در پیشگاه ائمه ـ علیهم السلام ـ مقامی والا داشت و موفق به ملاقات امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم ـ علیهم السلام ـ گردید. ابن ندیم کتاب تفسیری را به وی نسبت می دهد.
فضل بن شاذان گوید: امام رضا ـ علیه السلام ـ می فرمود:
«ابوحمزه ثمالی در زمان خویش بسان سلمان فارسی در عصر خود بود و چهار تن از اهل بیت را خدمت نموده است: «علی بن الحسین» ـ علیه السلام ـ، «محمد بن علی» ـ علیه السلام ـ، «جعفر بن محمد» ـ علیه السلام ـ و «زمانی چند از عصر امام موسی کاظم » ـ علیه السلام ـ.
آل أبی اراکه
اسم او «میمون الکندی» است و «بشیر» و «شجره» فرزندان اویند. «اسحاق بن بشیر»، «علی بن شجره» و «حسن بن شجره» نیز از این خاندان هستند که از ائمه ـ علیهم السلام ـ تعلیم دیده و روایت نقل نموده اند.
آل أبی الجعد
سالم، عبید و زیاد پسران ابی الجعد و از اصحاب امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ هستند.
آل أبی الجهم
از خاندان قابوس بن نعمان بن منذر خانواده بزرگی در کوفه است که «سعید بن الجهم» از آنهاست. «حسین بن سعید»، «منذر بن سعید»، «محمد بن المنذر بن سعید» و «منذر بن محمد بن منذر ابن سعید» نیز از همین خاندان هستند.
سعید بن ابی الجهم از ثقات حدیث است که بیشتر از ابان بن تغلب و حضرت صادق و کاظم ـ علیهما السلام ـ روایت نقل کرده است. وی کتابی در انواع بابهای فقه و در قضایا و سنن نگاشته است.
نصر بن قابوس و نعیم قابوسی نیز از این خاندان هستند. نصر بن قابوس از امام صادق، امام کاظم و امام رضا ـ علیهم السلام ـ حدیث نقل نموده است.
آل أبی ساره
«حسن بن ابی ساره» و برادرش «مسلم» و فرزندش «محمد بن حسن» و برادرزادگانش «عمرو بن مسلم» و «معاذ بن مسلم» و «حسین بن معاذ» از این خاندان هستند. «محمد بن حسن بن ابی ساره» از اصحاب امام صادق و امام باقر ـ علیهما السلام ـ است.
بنوالیاس البجلی الکوفی
ابوالیاس از اصحاب امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ است و کتابی نیز تألیف کرده است. فرزندش الیاس بن عمرو نیز از مشایخ اصحاب امام صادق ـ علیه السلام ـ و دارای کتاب حدیث است.
بنو عبدربه
«شهاب»، «وهب»، «عبدالرحیم»، «عبدالخالق» و «اسماعیل بن عبدالخالق» از این خاندان شیعه می باشند که از امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ حدیث نقل کرده اند.
اسماعیل بن عبدالخالق از بزرگان حدیث و فقهای شیعه امامیه است که کتابی دارد که جمعی از آن روایت کرده اند.
بنو سوقه
«سوقه» و فرزندانش «حفص»، «زیاد» و «محمد» از ثقات می باشند که از امام سجاد، امام باقر و امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل حدیث کرده اند.
بزرگان و شاگردان حوزه مدینه در صدر اسلام
جابر بن عبدالله بن عمرو الانصاری
وی از شیعیان امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ است که در طبقه اول روات حدیث جای گرفته و از کسانی است که «صحیفه فاطمه ـ علیها السلام ـ» را که در آن نام ائمه اثنی عشر ـ علیهم السلام ـ برده شده، روایت نموده است. جابربن عبدالله انصاری از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر ـ علیهم السلام ـ بوده و نخستین کسی است که به زیارت مرقد امام حسین ـ علیه السلام ـ رفته است.
جندب بن جناده، ابوذر الغفاری
وی چهارمین مسلمان و خادم رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و از بزرگان صحابه است که در اثر خشم عثمان به «ربذه» تبعید شد و در آنجا به لقای حق شتافت.
حذیفه بن الیمان
وی از اصحاب رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و صاحب سر آن حضرت و از چهار بزرگ مرد شناخته شده[38] و از جمله کسانی است که بر حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ نماز گزارده اند.[39] خالد بن زید بن کلیب (ابو ایوب انصاری)
وی از بزرگان صحابه است که حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وقتی به مدینه قدم نهادند در خانه ایشان سکنی گزیدند. او پس از پیامبر از اصحاب امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ به شمار آمد.
خالد بن سعید بن العاص
وی از کسانی است که در گرایش به دین اسلام بر دیگران پیشی گرفتند و ولایت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را پذیرفتند. او به همراه مهاجران به حبشه هجرت کرد و در جنگهای صدر اسلام شرکت جست و پس از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از جمله دوازده نفری بود که کار ابوبکر را ناپسند شمرد و مردم را به رهبری معصوم ـ علیه السلام ـ دعوت کرد.
خباب بن الارت تمیمی
وی از اصحاب رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و علی ـ علیه السلام ـ است که بعد از پیامبر در کوفه سکونت گزید و در سال 37 هجری به دیار باقی شتافت.
خزیمه ذوالشهادتین
وی از بزرگان اصحاب پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ است که در جنگ صفین بعد از عمار به شهادت رسیده است. علت نامگذاری خزیمه به «ذوالشهادتین» این است که روزی پیامبر از بیابان گردی اسبی خرید. وی گفت: کسی نیست که بر این خرید شهادت دهد. خزیمه شهادت داد و پیامبر سخن او را تصدیق نمود. و به جای دو شهادت پذیرفت. آن گاه رو به خزیمه کرده، فرمود: چگونه به چیزی شهادت دادی که در آن جا حاضر نبودی؟ خزیمه گفت: ای رسول خدا من شما را به اخبار آسمانی تصدیق کردم نه به خبرهای زمینی.[40] عمار بن یاسر
ابویقظان از اصحاب پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و از نخستین ایمان آورندگان به وی است. پدر و مادرش را قریش به جهت خود داری از سب رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به شهادت رساندند و عمار جانش را نجات داد و دوبار هجرت نمود. پس از رحلت پیامبر از اصحاب حضرت علی ـ علیه السلام ـ گردید و در رکاب آن حضرت در جنگ صفین شربت شهادت نوشید و سخن رسول اعظم الهی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تفسیر گشت که «عمار را گروهی باغی (سرکش) خواهند کشت.»
زنان دانش پژوه در حوزه مدینه
از آنجایی که آموزش علوم، خاص گروه، نوع و نژاد خاصی نیست جامعه زنان نیز از صدر اسلام در فراگیری علوم ـ بخصوص دانشهای دینی ـ شرکت فعال داشته اند.
علاوه بر حضرت خدیجه و حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ، گروهی از راویان حدیث نبوی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اهل بیت عصمت و طهارت، زنان مسلمان بوده اند و در نشر معارف قرآنی و علوم اسلامی نقش مؤثر داشته اند.
راویان حدیث نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عبارتند از:
1. حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ
2. ام سلمه (همسر پیامبر)
3. عایشه
4. حفصه
5. ام حبیبه
6. میمونه
7. زینب بنت جحش
8. اسماء بنت ابی بکر
9. ام هانی (فاخته، بنت ابی طالب)
10. ام الفضل (لبابه)
11. زینب (همسر ابن مسعود)
12. الربیعه بنت مسعود
13. فاطمه بنت قیس
14. ام خالد بنت خالد بن سعید بن العاص
15. ام رومان
16. ام العلا
17. حنساء
18. صفیه بنت شیبه
19. خوله بنت ثامر
20. ام سلیط
21. خوله بنت حکیم
22. حرامه بنت وهب
23. ام الحصین
24. ام مبشر
25. ام هشام بنت حارثه اخت عمر
26. اسماء بنت عمیس[41] راویان حدیث حضرت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ نیز در بین این گروه عبارتند از:
1. ام حکیم بنت عمرو بن سفیان الخولیه
2. عمره بنت نفیل
3. نضره الأزدیه[42] در میان راویان حدیث امام حسن ـ علیه السلام ـ نیز یک بانو احادیث ایشان را نقل کرده است.
1. فاطمه بنت حبابه الوالبیه[43] او احادیث امام حسین ـ علیه السلام ـ را نیز نقل نموده است.[44] «ام البراء» از دیگر بانوانی است که احادیث امام سجاد ـ علیه السلام ـ را نقل کرده است.[45] و «خدیجه بنت محمد بن علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ» و «حبابه الوالبیه» از راویان حدیث امام باقر ـ علیه السلام ـ می باشند.[46] شیخ طوسی – رصی الله عنه – نام دوازده تن از بانوان مسلمان را نیز نام می برد که راویان احادیث امام صادق ـ علیه السلام ـ می باشند:
1. ام الحسن بنت عبدالله بن محمد بن علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ
2. سالمه بنت مولاه أبی عبدالله ـ علیه السلام ـ
لازم است یادآوری شود که زینب و ام کلثوم، دختران امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ، «اسماء بنت عمیس» و «زینب بنت ابی رافع» نیز از مکتب فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ بهره برده و روایاتی از آن حضرت نقل نموده اند. و «فاطمه بنت الحسین ـ علیه السلام ـ» نیز از جمله راویان حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ است که مرسلاً به نقل حدیث ایشان پرداخته است.[47] اینها همه در حالی است که تا قبل از ظهور اسلام تنها «هفده» تن از قریش خواندن و نوشتن می دانستند و فقط یک زن قریشی به نام «شفاء بنت عبدالله عدوی» از این نعمت بهره برده بود اما با ظهور اسلام علاوه بر مردان، زنان مسلمان نیز به تحصیل علم رو آوردند؛ چنانکه با اسلام آوردن شفاء به دستور پیامبر خدا، «حفصه» همسر ایشان نیز از او خواندن و نوشتن آموخت.[48] دوره یازدهم
دوره یازدهم حوزه علمیه پر برکت مدینه از عصر امامت حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف – تا غیبت کبری به طول انجامیده است و در عصر غیبت نیز تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ادامه داشته است. این دوران بسیار طولانی با تبعید و زندانی نمودن و تحت نظر گرفتن شیعیان همراه بوده است و گرایش به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ جرمی نابخشودنی تلقی می شد و خشونت و کشتار که گاهی صورت قتل عام پیدا می کرد، تاوانی بود که شیعیان این سرزمین مقدس در مقابل پیروی از اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می پرداختند. لیکن همواره در حدود ثلث جمعیت مردم حجاز را شیعیان تشکیل داده که با تحمل سختی های روزگار به حیات خود ادامه داده اند.
حرمین شریفین همواره مورد توجه دانشمندان شیعه و عاشقان حضرت ختمی مرتبت ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بوده است و با وجود اختناقی که از سوی رژیمهای سیاسی اعمال گردیده، عالمان شیعی به عنوان پاسداری از حریم ولایت در آنجا سکونت اختیار کرده اند یا سالی چند را برای ارشاد و تبلیغ و همدردی و همراهی با شیعیان حجار در آن سرزمین مقدس به سر برده اند.[49] همواره از عهد اموی تاکنون سعی بر آن بوده است تا با تهمتهای ناروا و تعصبات جاهلی، شیعه را از جامعه حجاز و شهر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیرون رانند، لیک نه تهمت آتش سوزی سال 654 مسجد النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، و نه دستاویزی که در سال 1088 ه.ق در مکه برای کشتن علمای شیعه قرار دادند، هیچ کدام در اخراج شیعیان مؤثر نیفتاد.[50] در سال 1157 ه.ق به دلیل رخدادهای عراق و تسلط نادرشاه بر برخی از مناطق تحت سلطه عثمانی ها یکی از علمای شیعه نزد شریف مکه که آن زمان «امیر مسعود» بود، آمده و گفت: که با خلیفه عثمانی موافقت شده تا «مذهب جعفری» به رسمیت شناخته شده، در کنار ائمه مذاهب چهارگانه، امامی از جعفریه نیز در مسجد نماز بگذارد. به دنبال این ماجرا، اوضاع آشفته شد و وزیر ترک جده، پیغام فرستاد که آن شخص را تحویل او بدهند، اما شریف مکه از این کار خودداری کرده در عین حال برای آنکه متهم به تشیع نشود، دستور داد تا در آن شب بر تمامی منابر، «روافض» لعنت شوند.[51] این شیوه سیاست گذاری بعد از تسلط وهابیان بر عربستان نیز ادامه یافت. چنانکه وقتی «سید محمد تقی آل احمد» برادر جلال آل احمد از سوی مراجع تقلیدی چون آیه الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و آیه الله العظمی بروجردی به مدینه اعزام گردید تا مسؤولیت ارشاد شیعیان نخاوله را برعهده گیرد، وقتی مسأله ساختن آرامگاهی برای ائمه بقیع – علیهم السلام – را مطرح کرد با قهوه ای مسموم شده و به شهادت رسید.[52] همان گونه که «شهید ثانی» نیز در مکه دستگیر شد و به شهادت رسید.[53] دوره دوازدهم
شیعیان حجاز 25% (در حال حاضر تقریباً دو میلیون نفر) از کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهند که در منطقه نفت خیز و استراتژیک منطقه شرقیه و در مرزهای یمن و عربستان و مدینه منوره مستقر هستند.
تا پیش از حاکمیت آل سعود و در دوران حکومت عثمانی ها بر منطقه، شیعیان در مناطق مسکونی خود از نوعی خودمختاری بهره مند بودند، اما با حاکمیت و تسلط رژیم سعودی بر منطقه قطیف و حومه آن، شیعیان به شدت مورد آزار قرار گرفتند و از حقوق اولیه خود نیز محروم شدند.
لذا فعالیت حوزه مدینه فعلاً به طور علنی وجود ندارد و احتمال دارد به طور غیر رسمی احکام و فقه تدریس و تعلیم شود البته برخی از شیعیان در ایران و شهر قم در مرکز جهانی اشتغال به تخصیل دارند
پیروزی انقلاب اسلامی ایران تأثیر شگرفی در فعالیتهای فرهنگی ـ سیاسی شیعیان به وجود آورد. چرا که برپایی جمهوری اسلامی اندیشه دینی وهابی و رژیم سعودی را مورد هجوم قرار داد. از این رو دوره دوازدهم حوزه علمیه حجاز (مدینه منوره) از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع گردیده و همچنان ادامه دارد.
واقعه اول محرم 1400 ه.ق (بیست و یکم نوامبر 1979 م.) و تظاهرات وسیع مردم در منطقه شرقی عربستان نمونه های بارزی از این تأثیرپذیری را نشان می دهد.
حوزه علمیه احساء
«أحساء» یا «لُحسا» از مراکز قدیمی تشیع است که امروزه استانی در شرق عربستان سعودی بر ساحل غربی خلیج فارس و مرکز آن شهر «هفوف» می باشد.
دین اسلام از همان سال اول هجری (622 میلادی) با همت و تلاش العلاء بن الخضرمی صحابی و فرستاده رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ، به این سرزمین راه یافت و نخستین مسجدی که بعد از مسجد النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ در آن نماز جمعه برگزار گردید، «مسجد عبدالقیس» از مساجد این دیار است.
تمام مردم احساء مسلمان و نیمی از آن شیعه اند. شیعیان نیز پیرو دو نحله اصولی و شیخیه هستند. قدمت حضور شیعه در این سرزمین به قرن دوم هجری، بلکه همزمان با صدر اسلام است.
با تشکیل دولت صفوی در ایران دانشمندان شیعی از اقضی نقاط جهان به ایران مهاجرت کردند که برخی از علمای احساء نیز در آن ردیف قرار دارند.
شیعیان احساء عرب بوده، گاه نسبشان به حضرت امام کاظم ـ علیه السلام ـ می رسد. شهرهای «هفوف و المبرز» دو شهری است که عموماً شیعیان در آن سکنی گزیده اند. شیعیان احساء که اکثراً در فقه شیعی تخصص داشته و رجال مشهوری همچون «احمد بن فهد»، «ابن ابی جمهور» و «شیخ احمد احسایی» از میان ایشان برخاسته اند، با شیعیان ایران، عراق، قطیف، بحرین، مدینه منوره، کویت، سوریه، لبنان، پاکستان، هند و امارات متحده عربی روابط نزدیک و ای بسا پیوندهای خویشاوندی دارند.
امروزه قاضی امور عرفی شیعیان احساء شیعی جعفری است که از طرف حکومت تعیین می شود و مقرش در شهر هفوف است.
«احمد بن فهد» از دانشمندان برجسته شیعه است که در این سرزمین تولد یافته و در حله وفات کرده و دفن شده است. وی که از علمای قرن نهم هجری است تألیفاتی چون «عده الداعی» و خلاصه التنقیح فی مذهب الحق الصحیح فی شرح الارشاد» دارد.
همچنین از میان دهها دانشمند شیعی که از این سرزمین برخاسته اند و با تألیفات و تبلیغات خویش حیات شیعی را در این دیار استمرار بخشیده اند به عنوان نمونه باید از «محمد باقر الشخص» نام برد که ازعلمای قرن چهاردهم هجری است. وی در سال 1314 در «القاره» از روستاهای احساء دیده به جهان گشود و پس از طی تحصیلات مقدماتی راهی نجف اشرف شده، از «میرزا محمد حسین نایینی»، «شیخ محمد رضا آل یاسین» بهره برده، و از این دو فقیه بزرگ اجازه اجتهاد دریافت کرده است. همچنین از برخی دیگر از علمای نجف اجازه روایت اخذ کرد و به نگارش کتب درفقه و اصول و دیگر علوم اسلامی رو آورد. وی در سال 1382 هجری در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت.[54]


[1] . سیره ابن هشام، ج1، ص240 و 246.
[2] . تاریخ القرآن، ابی عبدالله زنجانی، ص52ـ53.
[3] . قرآن هایی احتمالاً به خط حضرت علی ـ علیه السلام ـ به یاگار مانده است که می توان به نمونه هایی از آنها در «آستان قدس رضوی»، «گنجینه قرآن» و «کتابخانه حضرت علامه امینی در نجف اشرف» اشاره کرد.
[4] . اعیان الشیعه، ج1، ص246.
[5] . ر.ک: قرآن کریم، آل عمران/ 41 و هود/ 70ـ73.
[6] . با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نهضت فرهنگی که روی داد برخی از پژوهشگران سخنان آن حضرت را گردآوری نمودند، از آن جمله است: «مسند فاطمه الزهرا ـ علیه السلام ـ»، «عطاردی»، «نهج الحیاه»، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ ، «صحیفه فاطمیه»، «جواد قیومی» و «مسند فاطمه الزهراء» شیخ الاسلامی.
[7] . مغازی، واقدی، ج1، ص340ـ354.
[8] . «لا یضیع لله حدّ و انا حاضر»، نهج البلاغه، خطبه 73، صبحی صالح.
[9] . نهج السعاده، تألیف شیخ محمدباقر محمودی، کتاب ارزنده ای است در هشت مجلد که متن کامل سخنان آن حضرت را با اسناد هر یک از خطبه ها و کلمات فراهم آورده است.
[10] . الغدیر، ج6، ص294، تاریخ الفقه الجعفری، هاشم معروف الحسینی، ص164ـ167.
[11] . مسند فاطمه الزهرا ـ علیها السلام ـ ، شیخ عزیزالله عطاردی.
[12] . رجال طوسی، ص71ـ81.
[13] . رجال الطوسی، ص102 – 81.
[14] . الامام الصادق ـ علیه السلام ـ ، ابوزهره، ص22.
[15] . الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج2، ص445 و اعیان الشیعه، ج4، قسم 2، ص20.
[16] . الکافی، فروع، کلینی، ج4، ص239 – 240.
[17] . رجال طوسی، ص102 – 142.
[18] . الملل و النحل، الشهرستانی، ج1، ص147، و چهار امام اهل سنت و جماعت، محمد رئوف توکلی، ص18.
[19] . الامام الصادق، فضل الله، ص129، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج1، ص67.
[20] . کشف الغمه، اربلی، ج2، ص166.
[21] . رجال الطوسی، ص142 – 342.
[22] . اختیار معرفه الرجال، طوسی، ص137 – 136، وسائل الشیعه، ج18، ص104 – 103.
[23] . منتهی الآمال، باب نهم، فصل پنجم.
[24] . رجال الطوسی، ص342 – 366.
[25] . التوحید، صدوق، ص110، الکافی، ج1، ص95.
[26] . مسند الامام الرضا ـ علیه السلام ـ ، الشیخ عزیز الله العطاردی، ج1، ص44 – 43، عیون الاخبار، ج2، ص134، التوحید، ص25 – 24، معانی الاخبار، ص371، الامالی، ص142، حلیه الاولیاء، ج3، ص192.
[27] . راویان امام رضا ـ علیه السلام ـ در مسند الرضا ـ علیه السلام ـ ، عزیز الله عطاردی.
[28] . الکافی، ج1، ص314، بحارالانوار، ج50، ص99ـ100، اثبات الوصیه، ص113.
[29] . الکافی، ج1، ص493 – 492.
[30] . رجال الطوسی، ص408ـ398.
[31] . الامام الجواد من المهد الی اللحد، السید محمد کاظم القزوینی، مؤسسه الرساله، 1414 ق.
[32] . عیون المعجزات، ص131، بحارالانوار، ج50، ص209.
[33] . بحار الانوار، ج 50، ص161.
[34] . ر.ک: الارشاد، ص333.
[35] . ائمتنا، ج2، ص257، عقیده الشیعه، ص215.
[36] . رجال الطوسی، ص420ـ409.
[37] . الامام الهادی، من المهد الی اللّحد، السید محمد الکاظم القزوینی.
[38] . سید تفرشی در نقد الرجال، در شرح حال جندب بن جناده ابی ذر گوید: «چهار بزرگ مرد، سلمان و مقداد و أبوذر و حذیفه… رضی الله عنهم هستند».
[39] . رجال السید بحرالعلوم، ج2، ص168، الدرجات الرفیعه، ص285.
[40] . رجال السید بحرالعلوم، ج2، ص345، طبقات ابن سعد الکبری، ج4، ص379.
[41] . رجال الطوسی، ص34ـ32.
[42] . همان، ص66.
[43] . همان، ص66.
[44] . همان، ص81.
[45] . همان، ص102.
[46] . همان، ص142.
[47] . مسند فاطمه الزهرا، عطاردی، ص602ـ590.
[48] . ر.ک: فتوح البلدان، بلاذری، ص460ـ456.
[49] . آقای رسول جعفریان در کتاب علل بر افتادن صفویان، بیست تن از شیعیانی را که در عصر صفوی در مکه یا حرمین شریفین می زیسته اند، نام برده است.
ر.ک: ص360 و ریاض العلماء، ج1، ص35، 67، 109، 115، 240؛ ج2، ص44، 83، 171، 226، 375، 385، 399؛ ج4، ص35؛ ج3، ص363، 367؛ ج5، ص102، 117، 138.
[50] . علل بر افتادن صفویان، ص360، الذیل علی الروضتین، ص164، سبل الهدی و الرشاد، ج3، ص495. همچنین ص366 مدرک پیشین، به نقل از «سمط النجوم العوالی» ج4، ص528ـ529.
[51] . علل برافتادن صفویان، ص369، تاریخ مکه، ص423، خلاصه الکلام، احمد زینی دحلان، ص184.
[52] . از چشم برادر، شمس آل احمد، ص212.
[53] . ریاض العلماء، ج2، ص375ـ385، تعلیقه امل الامل، ص50.
[54] . دائره المعارف الاسلامیه الشیعه، حسن امین، ج1، جزء سوم، ص91 ـ 79؛ دائره المعارف تشیع، بنیاد اسلامی طاهر، ج1، ص498 ـ 500.
سید علیرضا سید کباری – حوزه های علمیه در گستره جهان، ص133

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. محمدی
    1394-02-29 در 15:13 - پاسخ

    خیلی دلم میخواست شیعیان واقعی را بشناسم خیلی بهم کمک کرد دستت درد نکند.
    نخستین شیعیان و شاگردان مکتب علوی ـ علیه السلام ـ نام اصحاب خاص نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ را یادآور می شویم. کسانی که از عصر رسالت به شیعیان علی ـ علیه السلام ـ شهرت داشتند:
    ۱. عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب
    ۲. عبدالله بن جعفر بن ابی طالب
    ۳. عون بن جعفر بن ابی طالب
    ۴. محمد بن جعفر بن ابی طالب
    ۵. سلمان فارسی
    ۶. مقداد بن الاسود
    ۷. ابوذر غفاری
    ۸. عمار بن یاسر
    ۹. حذیفه بن یمان
    ۱۰. خزیمه بن ثابت
    ۱۱. ابو ایوب انصاری
    ۱۲. ابوهیثم مالک بن تیهان
    ۱۳. ابی بن کعب
    ۱۴. سعد بن عباده الخزرجی
    ۱۵. قیس بن سعد بن عباده
    ۱۶. حجر بن عدی الکندی
    ۱۷. عمرو بن حمق خزاعی
    ۱۸. اسامه بن زید بن حارثه کلبی
    اسامی فوق جزء اولین گروه از طبقات شیعه هستند که در حوزه درس پیامبر خدا و وصی او حاضر شده و بهره ها برده اند. کسانی که قرآن و عترت را با هم جمع نموده و در دوران آشفتگی سیاسی، مبانی عقیدتی خویش را از دست نداده اند بلکه در جهت نشر آن اهتمام ورزیده اند.

دیدگاهتان را ثبت کنید