فخر فروشی

فخر فروشی

برخى از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشى مبتلا به غیبت مى‏شوند، یعنى براى اینکه اظهار وجود کنند و فضل و کمال خود را به رخ بکشند دیگران را کوچک مى‏شمارند و از آنان بدگویى مى‏کنند و با گفتن جملاتى از این قبیل که فلان کس چیزى نمى‏داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه که خود را از او بهتر معرفى کند، به گفتن عیوب وى مى‏پردازد، ولى از این نکته غفلت دارد که این گونه برخورد علاوه بر اینکه نظر مردم را جلب نمى‏کند ممکن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست کند. این بیمارى (خودستایى و فخر فروشى) عامل بسیارى از گناهان کبیره مى‏تواند باشد که یکى از آنها غیبت است. از این رو قرآن کریم و ائمه معصومین -علیهم السلام- به شدت با آن برخورد کرده و آن را مورد نکوهش قرار داده‏اند که به طور اختصار به چند مورد اشاره مى‏کنیم:
خودستایى از نظر قرآن
قرآن کریم دستور مى‏دهد هیچگاه انسان نباید خود را تزکیه و از دیگران بدگویى کند، زیرا هیچ کس از درون دیگران با خبر نیست، آنجا که مى‏فرماید:
… فَلا تُزکُّوا أنْفُسَکُمْ هُوَ أعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ [1] خودستایى نکنید چرا که او پرهیزکاران را بهتر مى‏شناسد.
و در جاى دیگر مى‏فرماید:
أ لَمْ تَرَ إلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکّى مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلا [2] آیا ندیدى آنهایى را که خودستایى مى‏کنند؟ (این خودستاییها ارزش ندارد) بلکه خدا هر کس را که بخواهد مى‏ستاید و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
پس انسان باید از خودستایى و تزکیه نفس بپرهیزد و هیچگاه خود را از عیوب و نقایص پاک و منزّه نشمارد، که این، کار شیطان و شیوه متکبّران و نابخردان است.
خودستایى در روایات
در احادیث اسلامى نیز خودستایى به طور جدّى مذمّت شده است که به چند مورد اشاره مى‏کنیم.
حضرت على – علیه السّلام- متّقین را این گونه توصیف مى‏کند:
لا یرضون من أعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر، فهم لأنفسهم متّهمون، و من أعمالهم مشفقون، إذا زکّى أحد منهم خاف ممّا یقال له فیقول أنا أعلم بنفسى من غیرى، و ربّی أعلم بی منّی بنفسى. اللّهمّ لا تؤاخذنی بما یقولون و اجعلنى أفضل ممّا یظنّون و اغفر لی ما لا یعلمون … .
(پرهیزکاران‏) از اعمال خویش به اندک خشنود نیستند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى‏بینند. آنان خویشتن را متّهم مى‏سازند و از کردار خود بیمناکند (که مبادا مورد قبول خداوند نباشد). هرگاه یکى از آنها ستوده شود، از آنچه در باره‏اش گفته شده در هراس مى‏افتد و مى‏گوید: من از دیگران نسبت به خود داناترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاه‏تر است. پروردگارا مرا بهتر از آنچه آنها گمان مى‏کنند قرار ده و گناهانى را که نمى‏دانند بیامرز… و در ضمن نامه‏اى که به معاویه بن أبی سفیان نوشت مى‏فرماید:
و لولا ما نهى اللّه عنه من تزکیه المرء نفسه لذکر ذاکر فضائل جمّه تعرفها قلوب المؤمنین و لا تمجّها اذان السّامعین… .
… اگر نه این بود که خداوند نهى کرده است که انسان خویشتن را بستاید، فضایل فراوانى را (درباره خود) بر مى‏شمردم که قلوب مؤمنان با آن سابقه آشنایى دارد و گوش شنوندگان آن را بیگانه نمى‏شمارد… و در جاى دیگر فرمود:
أقبح الصّدق ثناء الرّجل على نفسه. زشت‏ترین سخن درست مدح و ثناى انسان نسبت به خویشتن است.
به هر حال، انسان نباید خود را از دیگران برتر بداند بلکه وظیفه دارد دیگران را از خود بهتر بداند، آن گونه که حضرت على بن موسى الرضا – علیه السّلام- در ضمن حدیثى فرمود:
العاشره و ما العاشره قیل له ما هی قال علیه السّلام لا یرى أحدا إلا قال: هو خیر منّى و أتقى، إنّما النّاس رجلان: رجل خیر منه و أتقى و رجل شرّ منه و أدنى، فإذا لقى الّذى شرّ منه و أدنى قال لعلّ خیر هذا باطن و هو خیر له و خیرى ظاهر و هو شرّ لی و إذا راى الّذى هو خیر منه و أتقى تواضع له لیلحق به فإذا فعل ذلک فقد علا مجده و طاب خیره و حسن ذکره و ساد أهل زمانه…. (عقل هیچ مسلمانى کامل نمى‏شود مگر اینکه ده خصلت در او باشد) سپس فرمود: آیا مى‏دانید دهمین (خصلت‏) کدام است؟ گفته شد: چیست؟ فرمود:
هیچ کس را ننگرد مگر اینکه بگوید او از من پرهیزکارتر است. همانا مردم (دو دسته‏اند): گروهى که از او بهتر و پرهیزکارتر، و گروهى که از او بدتر و زبون‏ترند.
پس، هرگاه کسى را ببیند که از او پست‏تر است بگوید شاید درونش بهتر باشد و آن بهتر بودن باطن براى او بهتر است و خوبى من ظاهر است و شاید این ظاهر خوب در واقع به ضرر من باشد، و هرگاه کسى را ببیند که بهتر و با تقواتر از او باشد در برابرش فروتنى کند تا به او برسد، و هنگامى که این گونه رفتار کند عزّت و احترامش بالا مى‏رود و نامش به نیکى برده مى‏شود.
خلاصه هرگز نباید انسان به بهانه تزکیه خویش (که خود این تزکیه نیز از نظر اسلام نکوهیده است) از دیگران بدگویى کند و ناگفته پیدا است کسانى که از طریق مباهات، دیگران را تحقیر مى‏کنند باید بدانند که ممکن است در اثر غیبت آنان عدّه‏اى به شخص غیبت شونده بد بین شوند. لکن غیبت کننده علاوه بر اینکه براى جلب رضایت مردم ارزش و فضیلت خود را نزد خدا از دست مى‏دهد در روز قیامت نیز مردم نمى‏توانند او را از غضب الهى نجات دهند.
[1] . سوره‌ نجم، آیه‌32.
[2] . سوره‌ نساء، آیه‌42.
آیت الله مهدوی کنی – نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص191

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید